اشعار کاربران مجموعه شعر رویو_نوشت | Flaming fliwer کاربر انجمن نگاه دانلود

[Flaming flower]

خستم...!
چرا تمومش نمی‌کنن این بازیه کثیف رو...؟!
چرا دست از سر خودمو زندگیم برنمی‌دارن...؟!
چرا تک تک ثانیه‌های زندگیم پر از چراهای بی جوابه...؟!
چرا...؟!
رویا_نوشت :)

 

[Flaming flower]

تلخه...!
خیلی هم تلخه...!
میان قلب و احساست رو تسخیر می کنن...
باهات خاطره می سازن...
بعد پَسِت می زنن و به سادگی فراموشت می کنن...
و در آخر تو می مونی با یه قلب شکسته و یه جسم بی روح... :)
رویا_نوشت :)

 

[Flaming flower]

چه ساده میشکنی و فرو میپاشی...
و چه بی رحمانه در پیله‌ی تنهایی رهایت می‌کنند...
رویا_نوشت :)

 

[Flaming flower]

قاتل خنده هام شدی
قاتل خنده هات میشم
حتی اگه مجبور بشم احساسمو اعدام کنم
رویا_نوشت :)

 

[Flaming flower]

روزی که رفتی،
با سردی چشمانت، احساس مرا نابود کردی...
و اکنون، من همان چشم ها را نابود میکنم...!
رویا_نوشت :)

 

[Flaming flower]

گاهی اوقات حسرت تکرار یک لحظه
دیوانه کننده ترین حس دنیاست
رویا_نوشت :)

 

[Flaming flower]

تویِ یه شبه تاریک،
یه گوشه از دنیا،
دختر تنهای قصه احساسش مرد و هیچ کس نفهمید...
رویا_نوشت :)

 

[Flaming flower]

من از این جهان، طرد شدم!
کنج قفس سرد شدم!
بی حس و بی روح شدم!
من، ذره ذره نابود شدم!
رویا_نوشت :)

 

[Flaming flower]

خسته‌ام...!
مدتهاست که خواب، با چَشمانم وداع گفته است...
برگرد... شاید آغـ*ـوش تو مرا به خواب بسپارد... :)
رویا_نوشت :)

 

[Flaming flower]

عشق چیز عجیبیست!
گاهی، تلخ است همچو قهوه!
گاه هم، شیرین است همچو عسل!
عشق تو اما...
نمی‌دانم...
شاید ملس است!
درست مثل طعم لبانت...!
رویا_نوشت :)