نقد رمان معرفی و نقد داستان کوتاه دائوا |blue berryکاربر انجمن نگاه دانلود

blue berry

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2019/07/03
ارسالی ها
371
امتیاز واکنش
7,537
امتیاز
654
محل سکونت
تهران
نام رمان: سفر به جزیره مرگ
نویسنده: معصومه نجاتی کاربر انجمن نگاه
ژانر: تخیلی/عاشقانه/ترسناک
خلاصه:
کشتی تفریحی در میان آب های اقیانوس اطلس،قلب دریا را می شکافت و به مقصد غرب اسپانیا در حرکت بود. در نیمه شبی آرام ،طوفانی به پا خواست و زنی مرموز ،محبوس در چنگال اهریمن بر عرشه کشتی ظاهر شد . همه در بهت و حیرت به زیبایی ستودنی زن خیره شده بودند و ترس به سرتاسر وجودشان رخنه کرده بود . صدای زیبا ، اما وحشت برانگیز زن به گوش تمامی ساکنان کشتی رسید که به آن ها هشدار می داد
_:برگردید ...دور شوید...خطر...مرگ...

هدف: نوشتن رمانی جذاب و ایجاد لحظاتی نفس گیر در خواننده ،همچنین در این رمان سعی شده شجاعت ،صبر و اعتماد به ندای درون را به تصویر بکشد.

لینک صفحه اصلی:
Please, ورود or عضویت to view URLs content!


سخن نویسنده:
سلام خواننده های عزیزم لطفا نظرات ارزشمندتون رو در همین تاپیک در مورد رمانم با من در میون بزارین.
با تشکر.
 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • «n-i-y-a»

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/07
    ارسالی ها
    1,909
    امتیاز واکنش
    53,694
    امتیاز
    916
    به نام خدا

    نویسنده عزیز ، ضمن عرض سلام ، ورود شما به تاپیک نقد که نشانی از نقد پذیری و علاقه مندی شما به پیشرفت قلمتان است را تبریک می گوییم . لطفا قبل از شروع فعالیت در تاپیک نقد ، قوانین بخش را مطالعه فرمایید .

    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    توجه فرمایید که این چنین پیام ها اسپم محسوب میشوند و لازم است در صورت مشاهده ، پیام مربوطه را به کادر مدیریت بخش نقد ، گزارش دهید :
    -عزیزم ادامه بده
    -خیلی رمانت قشنگه من عاشقش شدم
    -تند تند پست بزار
    -تو رو خدا مهناز و فرهود بهم نرسن
    و...........


    برای درخواست نقد توسط "شورای نقد انجمن نگاه دانلود" می توانید به تاپیک زیر مراجه نمایید:
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    برای آموزش " نقد " می توانید از تاپیک زیر بهره ببرید :
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    موفق باشید .
    مدیریت بخش نقد



    36598
     

    blue berry

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/07/03
    ارسالی ها
    371
    امتیاز واکنش
    7,537
    امتیاز
    654
    محل سکونت
    تهران
    مرسی عزیزدلم و خوشحالم مورد توجه ت قرار گرفته، راستش چون داستان کوتاه بود مقدمه ننوشتم ولی چشم حتما یکی می نویسم .
    خوشحال میشم در ادامه همرایتو داشته باشم.
    یک دنیا سپاس
     

    blue berry

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/07/03
    ارسالی ها
    371
    امتیاز واکنش
    7,537
    امتیاز
    654
    محل سکونت
    تهران

    *Elena*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/03/16
    ارسالی ها
    656
    امتیاز واکنش
    7,488
    امتیاز
    571
    محل سکونت
    زیر سایه خدا
    به نام جان بخش جان

    بنده همیشه اول به عناصر بیرونی می‌پرداختم اما امروز می‌خواهم از عناصر درونی رمان شروع کنم؛ زیرا در نظرم آمد، نویسنده عزیز در این بخش کمی بیشتر ضعف داشتند.
    ایده رمان همانند جز به جز کردن در اوایل یک نقاشی می‌ماند. نقاش‌ها باید بتوانند اول، صفحه نقاشی را جزء بندی کنند و بعد به عناصر دیگر آن بپردازند. خوشبختانه رمان شما از ایده خوبی برخوردار بود و ایده نسبتا جدید بود که این کمک بزرگی به شمار می‌رود. ایده شما راجب کشتی‌ای بود که به اسپانیا می‌رود و در این راه متوجه اتفاقات عجیبی می‌شوند. اولین موردی که باید عرض کنم این است که اسپانیا در جنوب و شرق به دریای مدیترانه و جبل الطارق در ارتباطاست و از غرب و شمال غربی به اقیانوس اطلس، فرانسه و آندورا در ارتباط است! (در ویکیپدیا نیز موجود است.) لطفاً این بخش را ویرایش کنید. رمان شما همانطور که به آن اشاره کردم، از ایده درستی برخوردار بود و ژانرها هم تقریبا درست انتخاب شده بودند به جز آنکه «تخیلی» یک ژانر کلی است و درستش علمی_تخیلی است که برای رمان شما به کار نمی‌رود چرا که علمی_تخیلی یعنی چیزی که بتواند به صورت علمی برایش توضیحی داد و ژانر فانتزی به این معنا است که هیچ توجیه علمی برایش نیست و تنها جادو است. لطفا این بخش را نیز ویرایش کنید. از این بخش‌ها که بگذریم به اشکالات بزرگ رمان می‌رسیم که به راحتی قابل حل هستند.
    توصیفات اولین مشکل شما بودند. شما در رمان خود تقریبا هیچ چیز را توصیف نکرده بودید و همین باعث ضربه‌ای بزرگ به رمانتان شده بود؛ اما نگران نباشید زیرا توصیفات بن راحتی قابل ویرایش هستند و اگر این کار را بکنید، خیلی از مشکلات رمان حل می‌شوند.
    توصیف احساسات: تنها گفتن، عاشق هم شدند، ناراحت شدند، ترسیدند و...برای ایجاد این احساسات کافی نیستند، نویسنده عزیز. شما باید بدانید که چگونه از این صفات استفاده کنید که همانطور که خودتان گفتید خواننده را به وحشت بیاندازد برای مثال:
    ۱. خود را پست مبل پنهان کرد و با وحشت و ترس دعا کرد که پیدایش نکند؛ اگر پیادژش می‌کرد، کارش تمام بود. ترسیده بود و کم مانده بود، از وحشت بیهوش شود.
    ۲. ضربان قلبش از شدت بلند زدن، تنش را به لرزه انداخته بود. بدنش می‌لرزید و می‌لرزید. نفسش تند شده بود و اشک همانند جویباری سرامیک‌ها را خیس می‌کرد. دستانش را چفت دهانش کرد تا فریاد نکشد. اگر پیدایش می‌کرد...نه؛ نه؛ سرش را با شدت تمام تکان داد. پیدایش نمی‌کرد، نمی‌کرد. هق‌هق گریه اش را با گاز زدن دستانش خفه کرد و...
    کدام یک از این دو مورد کمی شما را هیجانی‌تر کردند؟ درست است مورد دوم. در مورد دوم بنده بدون اینکه حتی از کلمه «ترس» استفاده کنم، این حس را به شما منتقل کردم که شخصیت اصلی ترسیده است. در رمان شما نیز به همین منوال مورد اول بود. زمانی که هوا طوفانی شد، رمانی که آن بر روی عرشه کشتی پیدایش شد، زمانی که سربازان اسکلتی زنان را گرفتند، زمانی که مردان تصویر سلاخی زمانشان را دیدند، زمانی که با اسکلت‌ها می‌جنگیدند، زمان نابودی اهریمن و رمانی که جیکوب رزالی را مرده یافت، همه و همه به توصیفات زیادی احتیاج داشتند تا ترس را در دل خواننده بیاندازند. شما یا استفاده از تشخیص، تشبیه، پارادوکس و دیگر آرایه‌ها به راحتی می‌توانید این تصاویر را طوری صحنه سازی کنید که واقعا مخاطب را بترساند.
    توصیفات حالات: رمان‌هایی با ژانر ترسناک نیاز زیادی به توصیفات حالات و احساسات دارند. این توصیفات در این ژانر به مخاطب کمک می‌کند هرچه بیشتر و بهتر از رمان لـ*ـذت ببرد و باعث می‌شود، این حس به مخاطب القاء شود که واقعا یک همچین چیزی وجود دارد. برای مثال:
    ۱. دستش را تکیه گاه چانه‌اش کرده بود و به غروب آفتاب زل زده بود. دامنش در آسمان پرواز می‌کرد و پاهایش را ضربدری در هم قفل کرده بود.
    در اینجا بنده به خواننده یک شکل کلی از نوع ایستادن شخصیت داده‌ام. توصیفات احساسات و حالات، بیشتر مواقع در نقاط اوج و هیجانی رمان، بسیار کاربرد دارند و معمولا در اینجور نقاط نیاز شدیدی به این توصیفات داریم. زمان شما پر از اتفاقات جالب و هیجان انگیز بود که خوب به آن‌ها نپرداخته بودید و راه حلش این است که این توصیفات را کاملا به آن اضافه کنید؛ زیرا ژانرهای ترسناک و فانتزی نیاز شدیدی به این نوع توصیفات دارند. برای مثال:
    ۱. یکی از سربازان به سمتش حمله‌ور شد اما او مقاومت کرد و از او گذشت. همه افراد با سربازان سلطنتی درگیر شده بودند و هر از گاهی فریادی سر می‌داند.
    ۲. یکی از سربازان به طرفش حمله ور شد و خواست نیزه‌اش را در قلبش فرو کند اما به موقع دست برد و محکم نیزه را طرف خود کشید. سرباز که آمادگی همچین حرکتی را نداشت به سمتش مایل شد و در ضربه‌ای ناگهانی در شکمش خون بر روی زمین ریخت و محکم به خاک مالیده شد.
    در اینجا بنده همان متن بالا را کمی با توصیفات حالات مزین کردم و باعث شدم، خواننده بهتر موقعیت را تصور کند. شما نیز برای رمان خود باید همین کار را بکنید.
    توصیف اماکن: ژانر فانتزی، از آن دسته ژانرهایی است که نیاز زیادی به توصیف اماکن مختلف و ظواهر در آن دارد. رمان شما صحنه های کمی داشت و به راحتی می‌توانستید آن‌ها را توصیف کنید. برای مثال: کشتی، سن رقـ*ـص، جزیره، اسمان، غروب خورشید، جایی که رزالی ایستاده بود، اتاق خواب رزالی در قصر اهریمن، تالار اهریمن و قصر اهریمن. اینها لوکیشن‌های رمان شما بودند که به آن چندان نپرداخته بودید. برای توصیف اماکن و ظواهر، نویسنده باید طوری عمل کند که خواننده بدون آنکه متوجه شود، بتواند تمامی اجزای بدن شخصیت و فضایی که در آن قرار دارد را تصور کند. برای مثال:
    ۱. وارد قصر شد. در نظرش خیلی زیبا بود. بزرگ و زیبا دقیقا همانطور که انتظار داشت و...
    ۲. دربانان درب دو لنگه را هل دادند و ناگهان وارد تالاری از جنس طلا و مروارید شد. به آرامی پا درون تالار گذاشت و با چشمانی کرد شده، به ستون های طلاکوب شده چشم دوخت که مروارید‌ها بر روی آن می‌رقصیدند و تالار بزرگ را با صندلی‌های پله‌ای تزیین می‌کردند و...
    در مورد دوم بنده کمی بیشتر راجب تالار توضیح دادم و به خواننده اجازه دادم خودش تصمیم بگیرد که تالار زیباست و یا خیر؛ چرا که زیبایی رمان‌ها به این است که خواننده خودش تصمیم بگیرد. این شخصیت را دوست دارد یا نه! این مکان را دوست دارد یا نه!
    البته توجه داشته باشید زمانی که اماکن را توصیف می‌کنید به هیچ عنوان نباید همه چیز را یکجا توصیف کنید زیرا که نه تنها خواننده از آن عبور می‌کند بلکه حتی اگر آن را بخواند هم بعداً فراموش می‌کند و یا اصلا متوجه‌اس نمی‌شود! برای همین باید تمامی توصیفات از هم گسسته باشند. یعنی برای مثال در یک پست از صندلی‌های بر روی کشتی سخن بگویید و در یک جای دیگر از کف پارکت پوش کشتی و... همچنین باید در نظر داشته باشید که همه‌ی این‌ها با یکبار گفتن در ذهن نمی‌ماند و نیاز است که به دفعات زیاد تکرارش کنید.
    توصیفات ظاهر: در نگـاه دانلـود فانتزی، خیلی مهم است که تمامی ظواهر توصیف شوند مخصوصا موجودات جادویی تا خواننده بتواند هر سطر رمان را در ذهن خود تصور کند و از لحظه لحظه رمان لـ*ـذت ببرد. لطفا در نظر داشته باشید که این توصیف نیز همانند توصیف اماکن باید از هم گسسته باشند. یعنی یک جا از چشم‌های شخصیت سخن بگوید و در جای دیگر از موهایش و در پستی دیگر از پوست صورتش بگویید و همانند توصیف اماکن آن‌ها را نیز در پست‌های مختلف تکرار کنید. شما در این بخش، بهتر از بخش‌های دیگر عمل کردید و بنده موهای سیاه رزالی، سیبیل کلنل و موهای طلایی جیکوب را یادم ماند اما اینها تنها توصیفات شما بودند و شما در رمان شخصیت‌هایی داشتید که نیاز به توصیف داشتند همانند:
    نامزد کلنل، کلنل، کاپیتان، جادوگر سفید، روح زن، کشیش، رزالی و جیکوب.
    و همچنین شما باید اهریمن را نیز توصیف می‌کردید و همچنین تنها گفتن اسکلت‌ها کافی نیست و اگر می‌خواهید خلاقیت بیشتری به کار خود اضافه کنید و هم خواننده را بترساند بهتر است توصیفات کنید و بعضی از موارد بگویید که مثلاً تکه‌ای گوشت هنوز بر روی استخوان هایشان بود!
    برای توصیفات ظاهر شما باید تمامی موارد زیر را به آرامی توصیف کنید:
    رنگ چشم‌ها، حالت چشم‌ها، رنگ موها، حالت موها، رنگ پوست، حالت صورت، مدل ابروها، رنگ ابروها، ته ریش، ریش، خط‌های پیشانی و یا باقی اجزای صورت و مدل دماغ.
    توصیفات شما به سیرتان ضربه‌ی بدی وارد کرده بود. عدم وجود توصیفات باعث شده بود، همه چیز از همان صحنه اول و تا آخر به سرعت پیش برود و خواننده حتی نتواند درک کند که موضوع چیست و این برای نگـاه دانلـود با ژانر ترسناک بسیار ید است زیرا که شما برای ترساندن خوانندگان خود، باید کمی صحنه‌های ترسناک رمان را بیشتر کش دهید تا باعث شوید ادرنالین کم‌کم وارد خون خواننده شود و خواننده واقعا از خواندن آن صحنه‌ها بترسد؛ پس لطفاً زمان ویرایش این مورد را نیز در نظر داشته باشید.
    شخصیت پردازی رمان گویی اصلا وجود نداشت! آنقدر سیر تند بود که بنده تنها چیزی که الان از شخصیت‌ها می‌دانم دیالوگ است! رمان شما اصلا شخصیت پردازی نداشت و همین باعث شده بود، شخصیت‌ها همانند عروسکی به نظر برسند که توسط یک نفر گردانده می‌شوند. شخصیت‌ها همانند انسان‌هایی می‌مانند که حرکات و رفتار و علایق و سلایق مخصوص به خود را دارند و ترکیبی از این موارد یک شخصیت پردازی عالی را می‌سازد.
    ۱. خصوصیات بد و خوب
    ۲. علایق و سلایق
    ۳. ترس‌ها
    حالا یک مثال میزنم. برای مثال:
    بنده شخصیتی دارم که قلب مهربانی دارد اما زود از کوره در می‌رود. محکم و استوار است اما دروغگو است. این شخصیت من از گربه‌ها و غذاهای گرم خوشش می‌آید و از مار و موش به شدت می‌ترسد.
    حال من باید فکر کنم چگونه بدون اینکه کلمات «مهربان»، «پرخاشگر»، «محکم و استوار» و «دروغگو» را بیاورم اجازه دهم خواننده خودش این موضوع را بفهمد؟ اینگونه:
    ساناز به آرامی در کنار کودک نشست و پول را به او داد سپس از جا برخاست و به طرف سینا رفت. سینا درحالی که ادامسش را باد می‌کرد، چشمان سیاهش را چرخاند و طعنه زد:
    - باز این برا ما مهربون شد.
    ساناز به محض رسیدن به او کیف چرمیش را به صورت او کوفت و از میان دندان‌هایش غرید:
    - خفه شو.
    در اینجا من دو صفت مهربان و پرخاشگر را نشان دادم اما کرمانشاه را بر زبان نیاوردم. شما نیز باید همین کار را بکنید. برای مثال بگویید که جیکوب خیلی مهربان است اما دهن لق است و یا رزالی بسیار باوقار است اما در حین حال خجالتی است. توجه کنید که هر چه این صفات بیشتر باشند و با دیگر عناصری که مثال زدم، هماهنگ باشند، شما یک شخصیت پردازی فوق‌العاده‌تر تحویل می‌گیرید.
    شما باید بر روی صفات تمامی شخصیت‌ها کار کنید و برای شخصیت‌های فرعی همان یکی دو مورد صفت بد و خوب کافی است اما برای شخصیت‌های اصلی باید خیلی بیشتر زحمت بکشید.
    حال اگر از عناصر درونی بیرون بیاییم به عناصر بیرونی می‌رسیم. نام رمان، معمولا اولین چیزی است که مخاطب با آن رو به رو می‌شود و برای رمانی با ژانر فانتزی، ترسناک و عاشقانه، ما نیاز به چیزی بیشتر از یک جمله داریم که در ذهن مخاطب هم نمی‌ماند. ببینید‌ اگر قرار باشد شما نگـاه دانلـود را بخوانید کدام را انتخاب می‌کردید:
    سفر به جزیره مرگ، مرگ و بی‌مرگ
    مسلما اسم دوم انتخابات بود. حالا برای چه برای اینکه اسم دوم، اول باعث سوال در ذهن می‌شود. چرا مرگ و بی‌مرگ؟ بعد خواننده حدس می‌زند که شاید رمان راجب فردی باشد که نمی‌میرد. اما اولین چیزی که او را به این نام جذب می‌کند همان عنصر جذابیت است که با توجه به دیگر عناصر ابهام و اطلاعات پدید آمده است. نام یک اشکال دیگر نیز داظت که علاوه بر طولانی بودن، دست نویسنده را کاملا باز کرده بود و هیچ ابهامی ایجاد نمی‌کرد. لطفا نام را تعویض کنید.
    به جز نام باقی عناصر بیرونی خیلی خوب بودند و نیازی به ویرایش آن‌ها نیست‌. علائم نگارشی را نیز خیلی خوب رعایت کردید و در قسمت غلط‌های املایی و تایپی من تنها چند مورد دیدم.
    کانل...کلنل
    رزای...رزالی
    اسملت...اسکلت
    جادوگر سمید...جادوگر سفید
    ما در رمان‌ها عنصری داریم به نام قلم! قلم به معنای استفاده از آرایه‌ها برای زیبا سازی متن است که باعث می‌شود خواننده از خواندن رمان احساسات خستگی نکند و قلم نویسنده را زیبا جلوه می‌دهد و همچنین باعث زیبایی هر چه بیشتر متن می‌شود. شما برای توصیفات مختلف می‌توانید از قلم و آرایه‌ها کمک بگیرژد که هم به راحتی خواننده را بترساند و هم متن را از این حالت خسته کننده در بیاورید، برای مثال:
    ۱. انقدر خسته بود که همانجا بر روی تخته سنگ‌ها خوابش برد. حشرات از خود صداهای مختلف در می‌آوردند و هر از گاهی ماهی‌ای از آب بیرون می‌پرید.
    ۲. آنقدر خسته بود که همانند فرشته‌ای که بر روی شبنم می‌خوابد، سر بر روی بالشت سنگی گذاشت و خوابش برد. شاپرک ها برایش لالایی می‌خواندم و جیرجیرک‌ها با آن‌ها هم آوا شده بودند و ماهی‌ های دریاچه هراز گاهی طبل آب را به صدا در می‌آوردند و...
    با استفاده از آرایه‌ها شما می‌توانید خیلی راحت، همه چیز را توصیف کنید و همچنین قدرت خودتان را نیز به رخ بکشید.
    شروع رمان از آن دسته چیزهایی است که خیلی‌ها فکر می‌کنند زیاد مهم نیست اما مشکل این است که شروع خیلی مهم است و برای مخاطب خیلی مهم است که بداند رمان از کجا آغاز می‌شود چرا که شروع خوب، شروعی است که در مرحله‌ی اول خواننده را به وجد بیاورد، در مرحله‌ی دوم برای مخاطب معما ایجاد کند که ترغیب شود تا آخر رمان برود و در مرحله‌ی سوم کمی به خواننده اطلاعات بدهد و در مرحله‌ی چهارم قلم نویسنده را به رخ بکشد. برای رمان شما، شما انتخاب‌های بی‌شماری برای شروع داشتید که می‌توانست این کار را انجام دهد. توجه کنید که اولین اشتباهتان در شروع همان گفتن اعداد و ارقام همان اول کار بود. شما به جای اینکه از آنجا شروع کنید می‌توانستید از همان صحنه‌ای که آن زن بر روی کشتی پدیدار شد، شروع کنید زیرا آن نقطه ظریف‌ترین نقطه رمان شما بود که کاملا برای شروع مناسب بود و در نظر من بهتر است از همانجا شروع کنید و با فلش یکی به گذشته بازگردید و همه‌ی ماجرا را از اول تعریف کنید.
    با عرض خسته نباشید خدمت نویسنده عزیز
    شورای نقد
    النا عمادی
    و.ن: شیوه نقد تغییر کرده است و عناصری که از آنها نامی بـرده نشد، به این معنا است که خوب بودند. نویسنده عزیز نیز لطف کنند و در نظرسنجی دفتر کار بنده شرکت کنند.
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا