نقد رمان معرفی و نقد فن فیکشن مقصد نهایی | matina کاربر انجمن نگاه دانلود

matina

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/11/05
ارسالی ها
475
امتیاز واکنش
6,412
امتیاز
626
سن
22
محل سکونت
تهران
نام فن فیکشن: مقصد نهایی
نویسنده: matinaکاربر انجمن نگاه دانلود
برگرفته از سری فیلم های مقصد نهایی
ژانر: ترسناک، عاشقانه، طنز، هیجانی
تایید کننده:
Please, ورود or عضویت to view URLs content!

لینک رمان:
Please, ورود or عضویت to view URLs content!

خلاصه:
داستان گروهی از دانش آموزان سال آخر دبیرستان که در میان روز مرگی های زندگیشان با مرگ برخورد می کنند.
تنها راه مقابله با مرگ پیدا کردن طرحی است که مرگ برای آن ها ریخته است.

مقدمه:
تنها مـــرگ است که دروغ نمی گوید ! حضور مرگ همه موهومات را نیست و نابود می کند.
ما بچه مـــرگ هستیم و مـــرگ است که ما را از فریب های زندگی نجات می دهد.
و در ته زندگی. اوست که ما را صدا می زند و به سوی خودش می خواند.
صادق هدایت
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • پیشنهادات
  • Dictator

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/18
    ارسالی ها
    586
    امتیاز واکنش
    20,076
    امتیاز
    671
    به نام خدا

    نویسنده عزیز ، ضمن عرض سلام ، ورود شما به تاپیک نقد که نشانی از نقد پذیری و علاقه مندی شما به پیشرفت قلمتان است را تبریک می گوییم . لطفا قبل از شروع فعالیت در تاپیک نقد ، قوانین بخش را مطالعه فرمایید .

    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    توجه فرمایید که این چنین پیام ها اسپم محسوب میشوند و لازم است در صورت مشاهده ، پیام مربوطه را به کادر مدیریت بخش نقد ، گزارش دهید :
    -عزیزم ادامه بده
    -خیلی رمانت قشنگه من عاشقش شدم
    -تند تند پست بزار
    -تو رو خدا مهناز و فرهود بهم نرسن
    و...........


    برای درخواست نقد توسط "شورای نقد انجمن نگاه دانلود" می توانید به تاپیک زیر مراجه نمایید:
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    برای آموزش " نقد " می توانید از تاپیک زیر بهره ببرید :
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    موفق باشید .
    مدیریت بخش نقد


    36598
     
    آخرین ویرایش:

    «n-i-y-a»

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/07
    ارسالی ها
    1,909
    امتیاز واکنش
    53,694
    امتیاز
    916
    سلام نویسنده عزیز
    این نقد بر اساس پست‌های ارائه شده توسط نویسنده می‌باشد.
    توی دنیای فن فیکشن نویسی و فن فیکشن نویسان، اغلب شاهد آثاری هستیم که تنها پایه و اساس داستان برداشته شده از فیلم است؛ یعنی شخصیت‌ها و ایده کلی داستان از روی فیلم کپی می‌شود و در ادامه اتفاقات جزئی داستان بر اساس علایق و افکار نویسنده شکل می‌گیرد و یـک رمان متفاوت خلق می شود.
    رمان مقصد نهایی به عنوان یک فن فیکشن نقص های زیادی داشت؛ توی فن فیکشن انتظار خلاقیت بیشتری از نویسنده می‌رود. نام فن فیکشن با نام فیلم یکسان بود؛ با وجود اینکه انتظار می‌رفت خلاقیت بیشتری در انتخاب نام رمان به کار برود، اما با این حال نام با محتوا مرتبط بود.
    مقصد نهایی، داستانی در ذهن خواننده می‌ساخت که مبنی بر آخرین مقصد یک انسان بود؛ یعنی مرگ شخصیت‌های اصلی. این اسم، ژانر ترسناک رمان را نشان می‌داد؛ اما ژانرهای دیگر از جمله عاشقانه، هیجانی و طنز در نام مشخص نیست. ژانر عاشقانه میان روابط کارتر و تری دیده می‌شد؛ اما حضورش می‌بایست پر رنگ تر می‌بود؛ این را بر اساس جایگاه ژانر می‌گویم که به عنوان ژانر دوم انتخاب شده است. البته به این هم باید توجه کرد که این فن فیکشن در حال تایپ است و ممکن است در ادامه شاهد اتفاقات و هیجانات بیشتری در مورد این ژانر باشیم. اما در مورد کارتر و تری باید بگویم که روابط این دو خیلی خلاصه و گذرا بود و عشق میانشان لمس نمی‌شد. شما نباید خودتان را محدود به سکانس‌های فیلم کنید؛ شما قادر هستید که خودتون صحنه‌هایی اضافه کنید و ماجرا طبق اطلاعات و علایق خودتون پیش ببرید. برای مثال می‌توانید چند پست را به کارتر و تری اختصاص بدید که با هم می‌روند سینما یا کافه یا از این قبیل کارها که زوج‌ها انجام می‌دهند.
    به ژانر طنز به وضوح آن طور که می‌بایست پرداخته نشده بود. ژانر طنز جدا از کل کل‌های بچه گانه افراد هست و برای خودش اصولی دارد. این ژانر در دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها دیده نمی‌شد و پیشنهاد می‌شود که یا روی طنز متن کار کنید یا این ژانر را حذف کنید. البته این پیشنهاد بر اساس این است که شخصیت طنز و شوخ طبعی با توجه به شرایط رخ داده برای شخصیت‌ها وجود ندارد و تا ادامه هم افراد به دنبال حل معما هستند و وجود این ژانر در ادامه داستان بعید است، ژانر ترسناک به وضوح در رمان شما دیده می‌شد؛ اما به خوبی نتوانسته بودید آن را توصیف کنید، یعنی نیازمند توصیفات حالات و احساسات بسیاری است؛ درست مانند ژانر عاشقانه.
    برای نشان دادن شدت ترس یک فرد باید از حالات آن استفاده کرد گفتن اینکه او ترسیده بود، قطعا کافی نخواهد بود. برای مثال قسمت رخ دادن انفجار هواپیما باید از جملات کوتاه تری استفاده شود تا آن هیجان به مخاطب منتقل شود:
    نور شدیدی تمام محوطه فررودگاه را روشن کرد. صدای بلند انفجار، همه را ترسانده بود. موهایم را که باد بهم ریخته بود، کنار زدم. هواپیمای شعله‌ور مسیرش را به سمت زمین باز کرد رد دود آتش آن در آسمان سیاه شب به جا مانده بود. همه بُهت زده خیره‌ی هواپیمایی بودند که در آتش می‌سوخت و در حال سقوط بود. تیره‌ی کمرم سوخت و دردش تا پشت گردنم پیش رفت. صورتم خیس عرق شده بود. موج شدید گرما به سمتمان هجوم آورد. پشتم را به مسیر باد کردم، نور شعله ها درون چشمان خیس «تاد» افتاده بود. اشک توی چشمانم جمع شد. دستانم به لرزش افتادند. جرج... پیتر... آنها توی هواپیما بودند! من... من نتونستم آنها را نجات بدم! همه این‌ها تقصیر من بود... من! پشت گوشهایم داغ شده بود و صورتم خیس از اشک. احساس پوچی می‌کردم، لحظاتی که با جرج و پیتر رقم خورده بود، از جلوی چشمانم رد میشدند.
    خب این یکی از بخشهایی بود که درک احساسات شخصیت‌ها سخت بود. برای مثال تصادف تری، خودکشی تاد، مرگ خانم لیوتون، مطلع شدن از طرح مرگ و... . در کل باید بگویم که رمان از نظر توصیفات و فضاسازی ضعف داشت. فرودگاه برای مخاطب قابل تصور نبود؛ شما میتوانستید این قسمت را از بستن چمدانها شروع کنید و توصیفات را کم کم پیش ببرید. اتاق جرج و تاد و الکس قابل تصور نیستند؛ کلاس الکس، کلیسا، گاراژ کلیر و... از جمله مکان‌هایی بود که نیازمند توصیفات بیشتر است. علاوه بر توصیفات مکان، ما توصیفات چهره را هم داریم؛ از میان چهره‌ها موهای مشکی و چشمان مشکی کارتر خیلی خب توی ذهن می ماند، زیرا شما در کنار توصیف چهره، توصیف شخصیت و اخلاقیات کارتر را هم داشتید. توصیف احساسات همانطور که گفتم در ژانر ترسناک و عاشقانه خیلی مهمه و باید روی آن بیشتر کار کنید.
    زاویه دید شما مدام بین اول شخص و دانای کل تغییر می‌کرد و این کمی مخاطب شما را گیج می‌کرد. شما به فاصله کمی زاویه دیدتان را تغییر می‌دادید و این معمولا توصیه نمی‌شود. برای فن فیکشن‌ها معمولا دانای کل استفاده می‌شود؛ زیرا که این زاویه دید محدودیت کمتری نسبت به زاویه دید اول شخص دارد و این دست نویسنده را در توصیفات باز می‌گذارد. شما با استفاده از زاویه دید دانای کل می‌توانید همزمان چند شخصیت را توصیف کنید و در هر زمان، پرش بزنید و شخصیت دیگری را در یک مکان دیگری توصیف کنید و شرح آن را بنویسید. در نتیجه با توجه به صحنه‌هایی از جمله مرگ تاد و... به شما زاویه دید دانای کل را پیشنهاد میکنم.
    ‌‌همانطور که گفتم توصیفات فن فیکشن کمبود داشت، از این رو سیر رمان تند شده بود؛ البته پرش‌های زمان هم تاثیر به سزایی داشت. سیر تند باعث می‌شود خواننده از رمانتان جا بماند و در نهایت آن را رها کند. سیر کند هم باعث خستگی خواننده می‌شود. شما سیر رمانتان را با افزودن توصیفات میتوانید بهتر کنید؛ اما %۸۰ این مشکل بخاطر پرش‌های داخل رمان است. رمان ناگهان از کلاس می‌پرید به فرودگاه و... ؛ شما لازم نیست که دقیقا همان صحنه‌های داخل فیلم را بنویسید. بعضی از دیالوگ‌ها مبهم نوشته شده بود؛ با اینکه فیلم را ندیده‌ام، اما احساس کردم که دیالوگ‌ها مانند متن‌هایی هستند که درست ترجمه نشده‌اند.
    برای مثال قسمتی که خانم لیوتون در مورد هواپیما 175 صحبت می‌کرد و درباره‌ی یک گروه محلی و بومی به دانش آموزانش اطلاع می‌داد، مبهم بود و خواننده نمی‌دانست و متوجه نمیشد که این گروه و پسران آن مرد دقیقا کجا رفتند یا چه اتفاقی افتاد. دیالوگ‌ها خالی از اطلاعات بودند، انگار یک متن ترجمه شده بود؛ نویسنده در فن فیکشن نویسی قادر هست که دیالوگ‌ها را هر طور مایل هست بنویسد و روند داستان کلا به عهده نویسنده است. نویسنده می‌تواند اسم شخصیت‌ها را عوض کند یا دیالوگ‌ها را دستکاری کند یا حتی اگر صلاح دید، صحنه ای از فیلم را حذف کند.
    رمان مقصد نهایی سراسر پر از دیالوگ بود؛ یعنی نسبت دیالوگ‌ها به مونولوگ‌ها ۴ به ۵ بود و این تعادل را بهم زده بود. زیاد بودن دیالوگ‌ها و مونولوگ‌های رمان باید به مخاطب آن اطلاعات بدهد؛ اما این مورد در رمان شما وجود نداشت. برای پیش آمدها مقدمه چینی نشده بود. برای مثال یک دفعه از رفتن پدر و مادر کارتر نوشته میشد، البته در حد یک جمله که به آن اشاره شده باشد یا الکس در هواپیما ذکر میکند که دایی‌اش را روی صندلی دیده است.
    جمله بندی نادرست:
    + تری شانه‌ای بالا انداخت بلیک دوباره بحث را یر فیلم مورد علاقه‌شان برد.
    + از اونجایی که معلوم بود کریستا یا بیلی کنارش افتاده بودن.
    + به نظر من تمتم کاراکتراشون رو هدر دادن با این فیلم سازیشون.
    + خاستم کلید رو بکشم که کلید در اومد.
    + کریستا جرعه‌ای از نوشابه‌ از را خورد.
    + همین موقع بیلی که هلنم لورتون تو سالن در به در دنبالش می‌گشتم.
    اشکالات تایپی:
    +تمما... تمام
    +مغهومه... مفهومه
    +پنچ... پنج
    +محکی... محکمی
    +ساخت... ساعت
    +اکشیژن... اکسیژن
    +تیکاف... تیک آف
    غلط‌های املایی:
    +خاست... خواست
    +لحضه... لحظه
    +مضخرفات... مزخرفات
    +مکسی... مکثی
    +می‌زاری... می‌ذاری
    +بقل... بغـ*ـل
    رمان یک سری کلمات داشت که نویسنده بهتر بود برای آن جایگزین بگذارد یا معنی‌اش را در پاورقی بنویسد. برای مثال در فارسی برای کلمه کاراکتر، شخصیت را داریم که خیلی پر استفاده است یا کلمه‌ی بلادرینا که نیازمند توضیح بود.
    قبلا هم گفتم صحنه فرودگاه را از بستن چمدان‌ها شروع کنید و بازجویی‌های اف بی آی را گسترده تر بنویسید؛ و در ادامه می‌توانید رفتار بد همکلاسی‌های الکس را هم اضافه کنید و زمانی که الکس به خانه بر می‌گردد، حال و احوالش را توصیف کنید، پس یک کات بزنید و به قسمت تشییع جنازه جرج بپرید. صحنه‌های کوتاه سیر رمان را کند کرده بود. شخصیت الکس، یک شخصیت مبهم و لجباز و پیگیر بود؛ اما این واژه‌ها تنها چیزی بود که من از ۶ صفحه رمان دریافت کردم.
    در طول رمان نویسنده باید توصیفاتی داشته باشد که رفتار، خلق و خوی شخصیت به طور نامحسوس در جملات قرار داده شده باشند و مخاطب شخصیت اصلی رمان را بشناسد؛ بداند به چه حساسیت نشان می‌دهد؟ شخصیت دعوایی دارد یا نه؟ چه غذاهایی را دوست دارد؟ چه چیزی برایش اهمیت بیشتری دارد؟ و... . این تنها گوشه‌ای از سوالاتی است که از یک شخص می‌پرسند تا او را بشناسند.
    در آخر در مورد باور پذیری رمانتان باید بگویم که خیلی به این بخش بها نداده بودید. به دلیل پرش‌های زیادی که رمان داشت و پردازش نادرست اتفاقات به این قسمت لطمه زده بود. برای مثال روی تصادف تری بیشتر مانور می‌دادید. ترس کارتر، ناراحتیِ او، خشم او نسبت به الکس و... از جمله مواردی بودند که باید به آن‌ها پرداخته شود.
    راحت گذشتن از مرگ تری یا ملاقات با جنازه تاد باور پذیری رمان را دچار مشکل کرده بود. احساسات قابل درک نبودند، اتفاقات هضم نمی‌شدند و در آخر دایره لغات محدود مورد استفاده نویسنده، کفاف این فن فیکشن را نمی‌داد.
    نثر رمان گاها مهاوره‌ای بود گاهی هم ادبی. موارد زیادی از این قبیل بود؛ این مسئله کیفیت نثر رمان را پایین آورده بود.
    + دومین چیزی که که کلیر از آن متنفر بود زنگ نهار و غذا خوردن توی سالن غذاخوری بود.
    صحیحش:
    + دومین کاری که کلیر از آن متنفر بود، زنگ نهار و غذا خوردن در سالن غذاخوری بود.
    + رو صحیحش: را
    + توی صحیحش: در
    + یه سری صحیحش: یک سری
    + می‌کردن صحیحش: می‌کردند

    رمان شما از لحاظ نگارشی نیز ایراداتی داشت:
    + فقط پایین رفتن از کوه انرژی‌شون رو می‌گرفت برای همین از لاشه هواپیما استفاده می‌کنن تا چند شیٔ شبیه سورتمه بسازند و با اون ها از کوه پایین می‌رن.
    صحیحش:
    + منتهی پایبن رفتن از کوه، انرژی‌شون رو می‌گرفت؛ به همین خاطر از لاشه هواپیما استفاده کردند تا چند تا سورتمه بسازند و به وسیله اون‌ها پایین برند.

    این تنها نقد از طرف شورا می‌باشد.
    «عضو شورای نقد نگاه دانلود»
    ویرایشات شما می‌بایست رنگی باشد.
    بابت تاخیر عذر می خوام
    1566714711950.png
     
    آخرین ویرایش:

    matina

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/11/05
    ارسالی ها
    475
    امتیاز واکنش
    6,412
    امتیاز
    626
    سن
    22
    محل سکونت
    تهران

    «n-i-y-a»

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/07
    ارسالی ها
    1,909
    امتیاز واکنش
    53,694
    امتیاز
    916
    با سلام
    ویرایش رمان بر اساس نقد "آبان 98" تایید شد.
    امید است در ادامه رمان نیز همه موارد ذکر شده را رعایت فرمایید.
    با تشکر
    مدیریت نقد – نوا

    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا