نقد رمان معرفی و نقد رمان گ*ن*ا*ه یا بی گ*ن*ا*ه|Aida Farahani کاربر انجمن نگاه دانلود

قلم من در نویسندگی چطوره؟

  • خوبه عالیه ادامه بده

    رای: 11 84.6%
  • ای بد نیست، میشه تحملش کرد

    رای: 2 15.4%
  • به نظر من اگه بری سر کوچه تخمه بفروشی موفق تر میشی

    رای: 0 0.0%

  • مجموع رای دهندگان
    13

آیدا.ف

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/02/07
ارسالی ها
5,830
امتیاز واکنش
35,457
امتیاز
1,120
سن
20
سلام این اولین رمانمه، خیلی تو نوشتن بی تجربه ام. تمام تلاشم رو می کنم تا این رمان رو به بهترین نحو بنویسم تا بشه از خوندنش لـ*ـذت برد.

gonah_ya_bigonah2.png


نام
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
: گنـ ـاه یا بی گنـ ـاه

نام نویسنده:Aida farahani کاربرانجمن نگاه دانلود

ژانر:عاشقانه، درام

تایید کننده:£Lⓐh£

خلاصه: پریناز دختریه با قلبی ظریف و شکننده مثل شیشه، پاک و بی آلایش مثل دریا، مهربون و بی کینه مثل گل ها. اما مدت هاست که اون رو پشت یک سنگ به ظاهر محکم قایم کرده. اون از آدم های سنگدل می ترسه، چون می دونه با قلب مهربونش می تونه خیلی راحت در برابر اونها شکست بخوره، اما مثل اینکه یادش رفته که حتی خار ها هم از محبت گل میشند.

لینک رمان:

Please, ورود or عضویت to view URLs content!
 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • فاطمه تاجیکی

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/06
    ارسالی ها
    2,423
    امتیاز واکنش
    47,929
    امتیاز
    956
    محل سکونت
    بندرعباس
    نویسنده عزیز ، ضمن عرض سلام ، ورود شما به تاپیک نقد که نشانی از نقد پذیری و علاقه مندی شما به پیشرفت قلمتان است را تبریک می گوییم . لطفا قبل از شروع فعالیت در تاپیک نقد ، قوانین بخش را مطالعه فرمایید .
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    توجه فرمایید که این چنین پیام ها اسپم محسوب میشوند و لازم است در صورت مشاهده ، پیام مربوطه را به کادر مدیریت بخش نقد ، گزارش دهید :
    -عزیزم ادامه بده
    -خیلی رمانت قشنگه من عاشقش شدم
    -تند تند پست بزار
    -تو رو خدا مهناز و فرهود بهم نرسن
    و...........
    برای آموزش " نقد " می توانید از تاپیک زیر بهره ببرید :
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    موفق باشید .
    مدیریت بخش نقد

    lsbj_نقد.jpg
     

    عقیق

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/09
    ارسالی ها
    621
    امتیاز واکنش
    10,219
    امتیاز
    661
    نقد رمان بی گ*ن*ا*ه


    * نام رمان

    خب نام انتخابی شما در همین نگاه اول تو ذهن مخاطب این سوال رو میسازه که چه کسی بی گناهه؟ و اینکه این به ذهن میاد که قراره گناهکار و بی گ*ن*ا*ه مشخص بشه یا بر گناهکار بودن یا بی گ*ن*ا*ه بودن کسی قضاوت بشه که این خودش باز هم مسایل دیگه ای روباز می کنه و به ذهن میاره ،درگیری دائمیه بین حق و باطل، گ*ن*ا*ه و ثواب و امثالهم که انگار قراره توی رمان شما وجود داشته باشه ...و اینکه بی گناهی کسی تایید یا تکذیب بشه توسط کسی دیگه پای قضاوت و عدالت و مرد قانون هم ممکنه بیاد وسط بخصوص که از نام مخاطب حدس میزنه که احیانا قراره یه قصه با ژانر اجتماعی باشه یا حداقل یکی از ژانر ها...خب نام با توجه به مواردی که مطرح کردم میشه گفت نام جالبیه و کشش داره و مخاطب حدس های مختلفی در مورد موضوع رمان به ذهنش میاد که میتونه انگیزه بده بهش برای حداقل خوندن خلاصه و در صورتی که بازم جذبش کنه احیانا مطالعه رمان.رو آغاز میکنه با توجه به محتوای رمان هم تا به اینجایی که تایپ شده خب نام رمان مرتبط با محتوا بوده و هماهنگی داره و همونطور که گفتم برداشتی که از قصه میشه با نام هماهنگی داره اما میتونستید با انتخاب نامی پر کشش تر هم به نتایج خیلی بهتری برسید.

    * جلد
    خب در جلد تصویر دونفر اورده شده یه دختر خانم جوان و یه دختر بچه در گوشه بالا سمت چپ جلد، تصویر بزرگ میتونه بیانگر این باشه که شخصیت اصلی قصه احتمالا یه دختر جوان یا نوجوانه ، تصویر کوچک دختر بچه ای که‌ میتونه نماد معصومیت و بی گناهی کودکانه باشه و ممکنه با تصویر بزرگ ارتباط داشته باشه منظورم اینه که چون هردو تصویر دختر هستند ممکنه انگیزه خاصی پشتش باشه،شاید دوران کودکی نشان دهنده ارتباط گذشته با دوران جوانی شخصیت قصه باشه اما خب این که رنگ مو شون متفاوته ممکنه دوفرد مجزا باشند که با هم ربط دارند، رنگ های زرد و نارنجی و قهوه ای به کار رفته در جلد که ناشی از اشعه خورشید پشت سر دختر هست هم رنگ های گرم هستند که کمی استرس، تنش و هیجان رو به ناخوداگاه مخاطب تزریق می کنه. اما در جلد هیچ نشانه ای از ژانر ها دیده نمیشه و مخاطب فقط در حد یه حدس و فقط شاید حس کم رنگی از ژانر عاشقانه رو از جلد دریافت کنه که زیاد قوی و قابل اعتنا نیست. جلد جزو چهارگانه تاثیر گذار هر رمان هست که در انتخاب مخاطب تاثیر زیادی داره اگر ژانر ها در جلد نمایان تر بودند قطعا خوانندگان بیشتری رو جذب می کردند. بعد از مطالعه رمان مخاطب متوجه میشه که اون افراد حاضر در تصویر جلد در واقع دوتا از شخصیت های قصه هستند و شخصیت اصلی در تلاش برای اثبات بی گناهیه کسیه و فقط همین درسته که الان به نظر مرتبط میاد اما این مسئله که جلد بعد از نام در جذب مخاطب نقش داره نادیده نگیرید .مخاطب رمان شما فقط با دیدن تصویر دونفر از شخصیت ها در جلد علاقه مند به مطالعه اون نمیشه و باید نشانه های ژانرهاتون در جلد دیده بشه تا مخاطب بفهمه قراره قصه در چه ژانری باشه با توجه به این موارد باید بگم که جلدتون اونطور که باید نمیتونه مخاطب رو جذب کنه

    * خلاصه
    خب باید بگم که خلاصه باید یه دید کلی از قصه به مخاطب بده و بدون لو دادن کل قصه یک یا چند گره رو مطرح کنه و کنجکاوی مخاطب رو برانگیزه، و سوالاتی رو تو ذهن مخاطب بسازه تا بواسطه پاسخ گویی به اونها مطالعه رو شروع کنه،خب خلاصه شما یه دید کلی به مخاطب میده یه گره اصلی هم مطرح کردید و در انتهای خلاصه تون هم کنجکاوی مخاطب رو فعال کردید و خلاصه طوری نوشته شده که سوالاتی رو هم تو ذهن مخاطب میسازه و مخاطب دلش میخواد بدونه چیشده و قضیه از چه قراره و خودتون هم با گذاشتن سه نقطه در انتهای خلاصه رسما یه پایان باز گذاشتید و مخاطب رو دعوت کردید به مطالعه و اینکه متن ابتدایی خلاصه تون( "میگن توی جهان هرکسی یه نیمه گمشده داره.» همه ما با شنیدن این حرف به فکر فرو میریم. و با خودمون فکر های مختلفی میکنیم و آینده خودمون و با اون فرد رویایی تو جوانب مختلف در نظر میگیریم ") رو طوری نوشتید که بیشتر شبیه مقدمه و متن های مناسب مقدمه است به همین دلیل بهتون پیشنهاد میدم میتونید از اینجا حذفش کنید و برای مقدمه ازش استفاده کنید یا به مقدمه فعلی تون اضافه اش کنید یا اینکه با کمی تغییرات اون رو برای خلاصه مناسب تر کنید. اگر بخش ابتدایی رو فاکتور بگیریم خلاصه خوبی نوشتید.

    * مقدمه
    مقدمه معمولا یه شعر یا متن ادبی مرتبط با رمان یا حتی بخشی از رمان میتونه باشه ، وظیفه اش هم اینه که مکمل خلاصه است و به مخاطب کمک میکنه تا به درک حسی و عاطفی از جو قصه برسه و یه پیش اگاهی عاطفی و ذهنی از قصه بگیره تا بتونه راحت تر وارد قصه بشه. مقدمه شما یه متن ادبی بود و با مضمونی عاطفی که بیشتر مرتبط با روابط عاطفی موجود در قصه است و البته بیشتر به همون بخش های قصه تاکید و اشاره داشت که از این لحاظ مرتبط با خلاصه بود اما اگر مقدمه تون رو طوری انتخاب میکردید تا با بخش وسیعتری از رمانتون مرتبط بود تاثیر گذار تر میشد.

    * شروع
    سومین پست تایپیک که میشه اولین پست رمان شروع رمان هست شما با گفتگوی درونی پریناز سر سفره مراسم عقد کنان قصه رو شروع کردید .خب شروع جالبی بود چون اکثر رمان ها که بیان کننده قصه های دوران مجردیه و معمولا با بیان برنامه تک نفره در مکان و زمان خاصی مثل بیدار شدن از خواب یا بودن در اتاق و ...شروع میشن و پیش از ازدواج هستند و اینکه شما از مراسم عقد اغاز کردید خب جالبه. البته با توجه به اینکه بین ژانر هاتون پلیسی رو هم مطرح کردید خب انتظار تفاوت بیشتری رو داشتم .
    برای یک شروع خوب ملاک هایی وجود داره اینکه شروع جالب و متفاوت و غیر تکراری باشه و توصیفات( مکان،احساس،حالت، چهره) و معرفی شخصیت ها و دیالوگ ها رو آغاز کنه. و مخاطب رو کنجکاو کنه با ایجاد سوال در ذهنش با بیان کردن گره ها.خب دیالوگ ها با وجود بسیار کم بودنشون و تسلط بیشتر مونولوگ ها(گفتگوهای درونی) آغاز شده و توصیف احساس و حالت رو هم آغاز کردید) البته توصیف مکان نداشتید) و معرفی شخصیت ها رو هم شروع کردید ، اما یه نکته مثبت اینکه تو ذهن مخاطب سوالات زیادی ساخته میشه در مورد نیت و هدف برسام و پریناز برای ازدواج و مطرح شدن تهدید هایی که این دو نفر میکنند .خب همونطور که گفتم انتظار تفاوت بیشتری رو داشتم اما بازم زیاد بد نبود و میتونید با جبران کاستی ها شروعتون رو بهتر کنید.

    * دیالوگ ها و مونولوگ ها
    در دیالوگ ها برای مشخص کردن مکالمات به جای (گفتم ، گفت) یا (من، مامانم) یا ( فلانی و فلانی) وقتی مکالمه دونفره است از علامت - بدون اوردن نام استفاده کنید نگران نباشین در مکالمات دونفره مشکلی پیش نمیاد و اگر تفاوت های سنی و جنسیتی و فرهنگی و ... رو در صحبت کردن شخصیت ها لحاظ کرده باشید مخاطب در تشخیص گوینده مکالمات دچار مشکل نمیشه اما در مکالمات سه نفره و تعداد بالاتر اوردن نام مشکلی نداره .( البته در صفحه سوم در دیالوگ ها از علامت - برای مکالمات استفاده کرده بودید اما در صفحات قبل اینطور نبود(
    در مکالمات بخصوص مکالمات صفحه اول و اواسط تا اواخر صفحه دوم و صفحه سوم خب مخاطب اطلاعات زیادی به دست میاره و جملات به کار بـرده شده توسط شما از لحاظ محتوای مکالمات خب جالب توجه بود ( ماجرا رو برای مخاطب روشن میکنه)اما در لحن و طرز حرف زدن شخصیت هاتون تفاوت های سنی و جنسیتی و فرهنگی شون رو لحاظ کنید و در جاهایی هم که کمی تفاوت ها دیده میشه باید تفاوت ها رو بیشتر و پر رنگ ترکنید تا مخاطب بدون اینکه نام ها در مکالمات گفته بشه تشخیص بده که الان کی داره صحبت میکنه. همچنین شما در دیالو ها و مونولوگ ها افکار شخصیت رو و حالت و حسی و که در حین مکالمه یا گفتگوهای ذهنی با خودش داره در کنارش بیان کرده بودید اما در اونها خیلی هم موفق نبودید بخصوص حس هایی رو که تجربه میکنه ،چون در برخی جاها حس ها طبیعی و قابل درک و قابل باور نیست.


    * شخصیت پردازی
    برسام، پریناز،مهلا(مادربرسام)، مریم(مادر پریناز)، سعید( پدر پریناز)،بهار،شادی،بردیا(پسرخاله برسام)،شهریار(پدر برسام)،سامان، ایلیا،مامان مهری(مامان بزرگ ایلیا)، گیسو،آرمین ، آروین،ایمان ... اینها شخصیت های فعلی قصه هستند و ممکنه تعدادشون کم یا زیاد بشه.
    اسامی بعضی از شخصیت ها زیادی امروزی و جدیده مثل برسام و اروین بقیه اسامی طبیعی تر هستند بخصوص که به نظر با وضع مالی و فرهنگی خانواده هاشون هم هماهنگی دارند اما اون دو اسم همونطور که گفتم زیادی جدید هستند نیازی نیست تا برای خاص تر نشون دادن افراد از اسم هاب عجیب و غریب استفاده کنید مخاطبانتون با نام های معمولی و اشناتر ارتباط بهتری برقرار میکنند.
    در مورد ظاهر شخصیت ها مثلا پریناز و بهار و مادرش رو شما افرادی بور و چشم رنگی تصویر سازی کردید خب نمیخوام انکار کنم که توی جامعه چنین افرادی کم نیستند اما در رمان ها انقدر از چنین ظاهرهایی برای شخصیت ها استفاده شده که تقریبا میشه گفت ظاهریه که خیلی استفاده شده و اینکه افراد با ظاهر معمولی هم میتونن قهرمان( و شخصیت اصلی) یه قصه باشند. و اینکه مثل انتخاب نام، مخاطبان با ظاهر های معمولی هم خوب ارتباط برقرار میکنند و همونطور که گفتم برای خاص نشون دادن شخصیت هاتون نیازی نیست حتما ظاهر متفاوت یا نام خاصی داشته باشند (چون اینجوری انگار مخاطبانتون رو فقط در بند همین چیزها نگه داشتین بخصوص که اکثر خوانندگان رمانها جوان ها و نوجوان ها هستند و رمان شما هم میتونه در ساخت الگوهای ذهنیشون تاثیر داشته باشه )میتونین تمرکزتون رو بزارید روی ویژگی های شخصیتیشون. و اینکه شما پریناز رو این شکلی ساختین(چهره بور، مهارت در سه ساز و تسلط به سه زبان، سن ۲۲ و رشته باستان شناسی و به نظر شوخ طبع) خب انگار شما قصد داشتین پریناز یه نابغه باشه اما از باورپذیریش کم میکنه و یه سری موارد هم کلیشه است مثل همین بلد بودن ساز...البته با توجه به وضع مالی خانواده خودش و عموش شاید طبیعی باشه اما همونطور که گفتم باورش سخته چون زیادی شبیه انسان های ارمانیه که به خاطر همین باور کردنش کمی سخته و ممکنه به ارتباط برقرار کردن با شخصیتتون لطمه بزنه بخصوص در پست های بعدی همین قضیه بلد بودن ساز یا تسلط بر زبان های خارجی در قصه انگار نقشی ندارند چندان به کارش نمیاد
    همه شخصیت ها رفتار هاشون کمی غیر طبیعیه و بعضی ها شون رفتارشون به سنشون نمیخوره. و اینکه برخی رفتار ها و کردار و حرکاتشون منطقی نیست. اگر خودتون مروری داشته باشین متوجه منظورم میشین البته برخی از موارد رو در قسمت متفرقه و باورپذیری ذکر کردم.
    بهاره مثل بچه های هشت ساله حرف نمیزنه با وجودی که شما تلاش کردید بهاره مثل بچه های هشت ساله واقعی باشه اما خب زیاد موفق نبودید و در بعضی جاها شبیه نوجون های ۱۱ تا ۱۴ ساله رفتار می کنه و حرف میزنه. و در بعضی جاها هم اشتباه گفتن کلمات و صحبت کردنش شبیه بچه های کم سن و سال تره.مثلا توی پست یک صفحه سه(پست بیست و یک تایپیک) از زبان بهار گفتید " -وا! مگه میشه؟" بچه های هشت ساله از این اصطلاحات استفاده نمی کنند.
    رفتارهای پریناز هم اصلا شبیه خانم های بیست و دو ساله نیست و رفتار و کردار و علاقه اش به کل کل کردن بیشتر شبیه دختر بچه های نوجوون ۱۷-۱۸ ساله است و اصلا طبیعی و واقعی به نظر نمیرسه و با وضعیتی که پریناز داره (فرار از دست برسام، بودن در شهری دیگه که اونجا یکه و تنهاست و موقعیت متزلزل فعلیش)اینطور رفتار کردن منطقی و معقول نیست بسیار سبکسرانه است .همونطور که گفتم برخی رفتارها و حرکات منطق ضعیفی دارن و معقول نیستند که در باورپذیری قصه اتون تاثیر دارن و مخاطب باورشون نمیکنه. بخصوص اون رفتار های جسورانه که پرینازی که عقد کرده و نامزد داره انقدر بی پروا و بی ملاحظه و در کمال جسارت(عذر میخوام از این لفظ ) چشم چرونی کنه و پسر مردم رو دید بزنه و چنین رفتاری داشته باشه.انگار نه انگار عقد کرده و تعهد داده. و اینکه پریناز خیلی احساساتی و لطیفه.
    در مورد پریناز و شخصیت های دیگه هنوز ابهام زیاد وجود داره و مخاطبان میخوان بیشتر در موردشون بدونند بخصوص با توجه به اینکه تعداد شخصیت ها هم زیاده و هنوز مخاطب خیلی هاشون رو نمیشناسه بخصوص برسام، چیزهایی مثل سن و شغل، تحصیلات و زمینه خانوادگی و فرهنگیشون و خیلی چیزهای دیگه که البته تا اینجا که سه صفحه از قصه نوشته شده فقط کمی در مورد پریناز ، برسام و خانواده پریناز گفته شده البته اونهم هنوز خیلی کم بهش پرداخته شده و هنوز خیلی چیز ها هست که مخاطب میخواد بدونه اما چون داستان هنوز در حال تایپه شما فرصت دارید تا بهشون بپردازید.

    * علائم نگارشی و غلط های املایی
    از سه نقطه(...) بخصوص در پست های ابتدایی صفحه اول خیلی استفاده کرده بودید این رو بگم که سه نقطه فقط در جملات مکالمات برای نشون دادن ادامه دار بودن جمله و در جاهای دیگه به معنی " و غیره" استفاده میشه البته کمی که میگذره این مورد درست شده و کاربردش محدود شده.
    در جاهای مختلف از علامت های ! ؟،: استفاده کردید که خوبه و به درک بهتر معنای جملات کمک می کنه بخصوص اگر در محل مناسب استفاده بشه.
    در مورد غلط های املایی باید بگم که کاملا مشخصه که بسیار با دقت تایپ کردید چون فقط یک یا دو غلط تایپی دیدم و غیر از اونها دیگه اشتباهی نبود البته متن رو دوباره مرور کنید و همون تعداد محدود رو هم اصلاح کنید.


    * سیر
    در صفحه اول بخصوص پست های ابتدایی جو حاکم بر قصه کاملا معمایی و سوال برانگیزه ، بخوبی کنجکاوی مخاطب رو برانگیختین اما فقط در همین حد نه از هیجان خاصی خبریه نه اتفاق خاصی میفته البته چند برخورد کوچیک بین برسام و پریناز اتفاق میفته اما چندان قابل ملاحظه و اعتنا نبود و فقط تنش موجود بینشون رو نشون میداد. قصه روال روتین و یکنواختیه و چندان فراز و فرودی توش جریان نداره اما همچنان معماها و سوالهایی تو ذهنش ساخته شده و تا اخر صفحه اول خبری از پاسخ نیست و حتی پس از اون در صفحه دوم هم مسائلی رو مطرح کردین که معما رو معما گذاشتین و باز هم خبری از پاسخ نیست( البته منظورم این نیست که پاسخ رو سریع و یهویی در اختیار مخاطب بزارین ، نه، بلکه باید تو ذهنش چالش ساخته بشه که خب شما چالش و معما رو ایجاد کردید اما اگر معمایی مطرح میشه قبل از رفتن به معمای بعدی قدم هایی رو برای پاسخ دادن به کنجکاوی مخاطب بردارید)اما بخش زیادی از صفحه دوم فقط به بیان معمولی و بیش از حد عادیه مستقر شدن و اشنایی پریناز با ادم های جدید و خرید و صبحانه و کارهای معمولی و رفتار های معمولی تر و کل کل و شیطونی و دردسر سازی پریناز پرداخته شد که خب با توجه به صفحه اول میشه گفت مخاطب یه سکون و ارامش بسیار عجیب و غیر عادی و خسته کننده رو در صفحه دوم میبینه و اما دارین قصه رو سریع و تند پیش میبرید نیازی به این همه عجله نیست .در صفحه اول ذهن مخاطبان رو کنجکاو و با خودتون همراه کردید اما تا اواخر صفحه دوم فقط ماجرای فرار و نقل مکان به منزل جدید رو به شکل بسیار عادی و معمولی تعریف کردید . در صفحه بعد یعنی صفحه ۳ کمی بیشتر به معماها پرداخته میشه اما باز هم پاسخگویی شروع نشده.
    در قصه سیر وگذر زمانی وجود داره زمان حال و زمان گذشته،و مرور خاطرات گذشته توسط پریناز هم در سیر قصه دیده میشه.

    * نثر
    خب نثر انتخابی شما محاوره است و معمولا این نثر خیلی بیشتر از نثر ادبی توسط نویسنده های نوجوان استفاده میشه بخصوص به این دلیل که با این نثر میتونن راحت اصطلاحات و ادبیات جوان ها و نوجوان ها رو توش پیاده کنند شما هم همین کار رو کردید اما با وجود محاوره بودن اما از برخی کلمات به شکل ادبیشون استفاده کردین مثلا در پست ۶ یا ۷صفحه دو( پست دوازدهم یا سیزدهم تایپیک) اصطلاح " بیم داشتن" در جمله " از اون موقع به بعد حتی سر قبرش هم نرفتم چون از دیدن اسمش روی اون سنگ مشکی بیم داشتم،" شکل ادبیش هست و همچنین توی پست ۱۰ صفحه دو( پست بیست تایپیک) نوشته بودید"وارد واحد خودم میشم و در رو میبندم و به گوشه اتاق پناه میبرم و به مرور خاطرات گذشته ام میپردازم." در انتهای جمله محاوره تون " به مرور خاطرات گذشته ام می پردازم" کاملا جمله ایه که به شکل ادبی نوشته شده که یکدستی متن رو بهم زده و مخاطب رو در این سردرگمی میزاره که بالاخره متن رمان محاوره است یا ادبی البته تسلط محاوره بیشتره اما اصطلاحات ادبی همونطور که گفتم یکدستی متن رو بهم میزنه شما چون از نثر محاوره استفاده کردید باید کلمات و اصطلاحاتتون هم با حفظ شکل صحیح نوشتنشون به صورت محاوره بنویسید تا انسجام نثرتون حفظ بشه چون مخاطبانتون باهوش اند و متوجه ریز ترین نکات میشن. )البته موارد این چنینی که اصطلاحات و کلمات ادبی)شکل کتابی و معیار)رو در حین محاوره نویسی اوردید باز هم وجود داره و این مورد که ذکر شد تنها دو مورد از اونها بود و باز هم هست) که با مرور دوباره متن رمانتون و پیدا کردن و اصلاح اونها حل میشه.

    * زاویه دید
    خب شما برای روایت قصه از زاویه دید اول شخص استفاده کرده بودید که البته خوب هم اینکار رو کرده بودید بخصوص که قصه فقط از زبان یک نفر " پریناز" روایت میشه ...البته این زاویه دید محدودیت هایی داره اما خب با این وجود هم خوب پیش رفتید. و میتونید از تمام امکانات این زاویه دید استفاده کنید. البته این رو هم مدنظر داشته باشید که یکی از محدودیت های این زاویه دید این هست که همونطور که شما در دنیای واقعی از نیات و افکار بقیه خبر ندارین و از بعضی چیزها خبر ندارید زاویه دید اول شخص هم همینطوره. البته ما معمولا به نویسنده ها پیشنهاد میدیم تا از زاویه دید سوم شخص ( دانای کل ) استفاده کنند چون امکانات زیادی در اختیار نویسنده میزاره و محدودیت های سایر زاویه دید ها رو نداره اما خب این رو هم بگم که شما مختارهستید در انتخاب زاویه دید و در صورتی که اصول و امکانات و محدودیت های زاویه دید اول شخص رو بدونید و بر اساس اونها درست عمل کنید نیازی به تغییر یا اصلاح زاویه دید پیدا نمیکنید.


    * توصیفات( مکان، حالت، احساس، چهره(
    در رابـ ـطه با توصیف مکان به جز خونه محل زندگی پریناز که درواقع خونه عموشه و خونه ای که پریناز تو شیراز خریده دیگه توصیف مکان دیگه ای در صفحه اول دیده نمیشه البته در صفحات بعد توصیفاتی داشتین اما همون توصیف رو هم یکجا تمامش رو برای مخاطب توصیف کردید مثلا در پست ۹ یا۱۰ و ۱۱ و غیره اومدید و تمام شکل و شمایل داخلی ساختمون رو و دکور و حتی لوازم رو یهویی و یکجا توصیف کردی اگر توصیفاتتون رو به صورت تدریجی و در طی چند یا چندین پست توصیف میکردید زیباتر و بهتر بود و مخاطبان راحت تر تصورشون میکردن تا اینکه یهو تعداد زیادی توصیف این شکلی داشته باشین.
    در مورد توصیف چهره هم به جز تعدادی توصیف چهره هم مثل توصیف مکان عمل کرده بودید و اگر که توصیف تدریجی برای چهره انجام میدادید خیلی بهتر و جذابتر بود چون در اون صورت مخاطب رو در مورد چهره شخصیت ها کنجکاو نگه میداشتید و تدریجی به کنجکاویش پاسخ میدادین اونطوری جذابتر هم میشد. چهره بعضی از شخصیت ها رو هم توصیف نکرده بودید.
    در رابـ ـطه با توصیف احساس و حالت خب باید بگم حسهای شخصیت رو در بعضی جاها در طی رمان در بخش های مختلف خیلی دقیق بیان نکردید و فقط با بیان جملاتی مثل " یک لیوان آب میده دستم. با غیض پس میزنم. "بیان کردید شما باید بتونید حس شخصیت و حالتی رو که در چهره و بدن داره برای مخاطب بیان کنید تا اون هم به نتیجه ای برسه که شما میخواید خب مثلا شما گفتید غیض اما رفتار و حالت چهره و بدن و حسی که نشون دهنده غیض هست رو بیان نکردید تا مخاطب هم بتونه عصبانیت عمیق پریناز رو درک کنه و تصور کنه و لمس کنه.
    در کل باید بگم به توصیفات توجه کنید چون شما نویسنده هستید و قصه رو تو ذهنتون با تمام جزئیات دارین و باید اون رو برای مخاطب توصیف کنید تا وارد قصه باشه و باهاش درگیری پیدا کنه و اون رو همونطوری تصور کنه که شما تو ذهنتون دارید و توصیفاتتون هم متعادل باشه نه اونقدر کم که تصویر ناقص تو ذهن مخاطب بسازه و نه اونقدر زیاد که از توصیف تقریبا منفجر بشه.

    * ایده
    خب چیزی که از پست های تایپ شده تا اینجا میشه برداشت کرد اینه که قصه در مورد دختریه که به خاطر تهدید جان خواهرش توسط داماد مجبور به پذیرش ازدواج میشه و مسائلی پشت پرده هست که مرتبط با گذشته خانوادگی عروس خانم و پدرش هست خواهرش رو نجات میده اما هنوز در خطره هم خودش و هم خواهرش و برای رسیدن به هدفش مجبور میشه خواسته داماد برای برگزاری جشن عروسی در تاریخ مورد نظر رو بپذیره اما قبل از جشن فرار میکنه و برای اغاز انتقام و اثبات بی گناهی پدرش اقداماتی رو شروع میکنه البته این ابتدایی ترین برداشتیه که مخاطبان میکنند و برداشت های دقیقتری هم میشه کرد...اما با توجه به همین مسائل خب اول این رو بگم که خود ایده ازدواج اجباری توسط نویسنده های دیگه ای هم استفاده شده اما اینجا شما فقط ازدواج اجباری رو مطرح نکردین و مسائل دیگه ای هم در جریانه خب با وجود تکراری بودن یکی از موارد تاثیر گذار در رمان یعنی ازدواج اجباری اما اون در کنار مسائل دیگه ای که مطرح شده خب میتونه داستان جالبی رو رقم بزنه و جای کار هم داره و میتونید با پروبال دادن بهش و مطرح کردن اتفاقات و جریان هایی به اون، اون رو تبدیل به رمانی جالب و جذاب کنید.

    * ژانر
    خب شما برای رمانتون ژانر های عاشقانه و پلیسی و کمدی رو مطرح کردید خب در رابـ ـطه با ژانر عاشقانه باید بگم فعلا اثر و نشانه ای فعلا از این ژانر ( رفتار و کردار و گفتار احساسی و عاشقانه بین شخصیت ها)هنوز وارد قصه نشده ، در مورد ژانر پلیسی هم باید این نکته رو بگم که داستان ها و رمانهایی در این ژانر جا میگیرن که یا داستان از زبان یک پلیس روایت بشه یا در قصه شخصیت پلیسی که پیگیر ماجراها هست وجود داشته باشه که البته این مورد هم هنوز تا بدینجا وجود نداشته. البته در مورد این دو( عاشقانه و پلیسی) چون رمان در حال تایپه هنوز فرصت دارید تا بهش بپردازید . در مورد ژانر کمدی که مطرح کردید ژانر کمدی در مورد فیلم بیشتر کاربرد داره و در زمینه داستان و شعر و رمان بهش ژانر طنز گفته میشه و حتما منظور شما همین ژانر طنز هست. در رابـ ـطه با این ژانر هم باید بگم که به جز صحبت ها و حرکات پریناز در رمان رفتار یا گفتار یا کردار طنزی توسط بقیه شخصیت ها یا موقعیت طنزی وجود نداره و ناراحتی و غم قصه بیشتر از جنبه طنزشه اما با این حال فکر می کنم ژانر تراژدی مناسب تر باشه اما خب من به عنوان یه مخاطب چون از پایان قصه بی خبر هستم و نمیدونم پایان قصه خوشه یا تلخ بنابراین نمیتونم با اطمینان این ژانر رو پیشنهاد بدم اما خب با توجه به معماهای مطرح شده در قصه میتونید ژانر معمایی رو هم مطرح کنید.


    * باورپذیری و متفرقه

    توی پست چهارم در جاییش با گفتن این جمله" (با عرض پوزش از تمامی گوسفندان عزیز این مملکت که همش این یارو رو بهشون تشبیه می کنم.) " و همچنین در قسمت های مختلف مثل پست ۶صفحه دو گفتید " {من نمیدونم چرا هروقت این جا رو میخونم، خمیازم میگیره. والا شنیده بودم خمیازه واگیر داره ولی فکر نمی کردم دیگه از توی داستان به آدم سرایت کنه}" مستقیما با مخاطبان صحبت کردید توصیه میکنم این طور مستقیما مخاطبان رو خطاب قرار دادن و گفتگوی نامرتبط با قصه ، ،توسط نویسنده رو از اینجا و موارد مشابه در صفحات بعدی حذف کنید چون مخاطب رو از حس و جو قصه خارج میکنه و تمرکز و حواسش رو پرت می کنه.مواردی که نقل قول کردم نمونه است و باز هم موارد دیگه ای هم هست.
    در پست پنج گفتید " بعد هم سریع از ماشینش پیاده میشم و در و محکم میبندم. اونقدری که شیشه ماشین میشکنه و هزار تیکه میشه و به زمین میریزه." خب این باور پذیر نیست چون خودتون هم باید بدونید که شیشه ماشین ها به این راحتی با محکم کوبیدن در ماشین نمیشکنه چون شیشه های ماشین با شیشه های معمولی درو پنجره ساختمان ها کمی فرق داره.
    در پست پنج گفتید "صدای هق هقم به آسمون هفتم میرسه.. همونجایی که الان مامان و بابام توش زندگی شاد و راحتی دارن.. همونجایی که توش هیچ غمی ندارند.. " اما در پست سوم گفته بودید" مامان وارد اتاق شده" خب تا پست بعدی که اشاره میکنید زن عموشه که بهش میگه مامان مخاطب همچنان در ابهامه و اولش گمان میکنه منطق قصه ضعیفه ، این خوبه که ددر قصه ذهن مخاطب رو به چالش میکشید.
    البته این رو هم باید بگم که منطق بعضی از رفتارها و حرکات و گفتار های شخصیت ها ضعیفه.
    در پست ۶ یا هفت صفحه یک در جایی از زیان شادی میگید " شادی جیغ بلندی میزنه و بغلم میکنه و میگه: از اون هفته تا حالا دارم بهش فکر میکنم، یه صحنه هایی هم میاد جلو چشمم که دیگه نمیتونم بگم، مثبت هجدهه.میزنم تو سرش و میگم: خاک تو سرت که همچین ذهن منحرفی داری... " این بخش با وجودی که حرف خاصی که بیانگر رفتارهای +۱۸ نبوده و مستقیما درش گفته نشده اما بازهم توصیه میکنم تغییرش بدید چون حتی صرف به کار بردن یک کلمه خاص ممکنه ذهن مخاطب رو به جاهایی که نباید ببره.
    در بخش های مختلفی از قصه مثلا در پست۹ در جایی گفتید" هااااوووووم( خمیازه میکشه) "و همچنین " -آخ جوووووووووووون. " و همینطور در سطر های بعدی و جاهای دیگه ای از قصه در صفحات بعد هم برای بیان حالت و بیان صداهای خاص حروف رو کشیدید که روش اشتباهی برای اینکاره، درستش اینه که برای بیان حالت های خاص مثل فریاد زدن یا لوس حرف زدن یا بیان لحن خاصی در صحبت کردن و چیزهای دیگه در صحبت کردن و یا صداهای خاص حروف رو نکشید و از کلمات برای بیان اون حالت ها استفاده کنید.
    در پست ۱۱ پریناز پشت در گوش ایستاده بود و با باز شدن در به داخل خونه میافته اما اینکه با یه نگاه کوتاه کل خونه و دکور و نقشه ساختمون و حتی تشخیص دستباف بودن فرش ها رو تحلیل کنه غیر طبیعی و غیر منطقیه و نمیشه باورش کرد چون در شرایط مشابه تو به دکور خونه اشون توجه نمی کنی بلکه حواست جمع موقعیتت میشه و حتی اگر دسپاچه هم نشی به این فکر میکنی که چطوری خودت رو از این شرایط خارج کنی. حتی اگر مایل هم باشین دکور خونه رو برای مخاطب شرح بدید هم حداقل باید میزاشتین در شرایط مناسب تر و طبیعی تری اینکارو میکردید و هم اینکه اینکار رو تدریجی انجام میدادین.
    در پست دوازده( پست ۶ صفحه دو) مهری خانم پرینازی رو که نمیشناسه و هیچ شناختی نداره و تازه همسایه اش شده رو به صبحانه دعوت میکنه .که خب ارتباط برقرار کردن به این زودی و با این سرعت باور پذیر نیست.
    در پست ۵ صفحه سه گفتید " اما هرجا میرم بیشتر از ماهی یک تومن بهم نمیدن، که البته این برای من که اجاره خونه و خرج بهار و خودم و میدم چیز کمی حساب میشه. " اما در پست ۹ صفحه یک گفته بودید" از قبل فکر همه چی رو کرده بودم و یک خونه کوچیک مرکز شهر خریده بودم... " خب این مورد هم تناقض و دوگانگیه بالاخره خونه رو خریده یا اجاره کرده این مورد رو هم اصلاحش کنید مخاطبان متوجه این اشتباه میشن.
    در پست ۵ صفحه سه گفتید " همین دور و برا کار کنم، چون تنها کاریه که برای انجامش به حرفه خاصی نیاز نیست. " خب این زیاد باور پذیر نیست چون خود شما گفته بودید که پریناز سه تا ساز رو بلده و به سه زبان مسلطه پس قطعا نسبت به افراد معمولی باید فرصت های بهتری براش فراهم بشه اما ابراز نظر مثبتش از اینکه منشی بودن نیاز به حرفه خاصی نداره ،خب مخاطب برای توجیه این دوگانگی در رفتار پریناز به مشکل خورده و باورپذیری موضوع لطمه میخوره.

    دوست عزیز به نوشتن ادامه بده و برات ارزوی موفقیت میکنم.

    شورای نقد انجمن نگاه دانلود
     
    آخرین ویرایش:

    NAZ-BANOW

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/11
    ارسالی ها
    850
    امتیاز واکنش
    23,352
    امتیاز
    671
    سن
    27
    محل سکونت
    تبریز
    نقد رمان بی گـ ـناه

    نقد رمان بر اساس پست های گذاشته شده توسط نویسنده می باشد

    ضمن خسته نباشید خدمت شما دوست و نویسنده ی عزیز

    *نام رمان

    نامی که برای رمانتون انتخاب کردید کاملا تکراری بود و رمانی هم نام با رمان شما به صورت کامل شده در سایت وجود داره و برای دانلود رفته.من تا به این جای رمان نتونتسم تناسبی بین موضوع و اسم رمان پیدا کنم.اسم منتخبی یعنی بی گـ ـناه در عین حال در ذهن شخص خواننده موضوعی و حسی رو ایجاد میکنه مثل اینکه به کسی به دوروغ تهمت زده و یا بیشتر در داستان های پلیسی این اسم با عنوان بی گـ ـناه کاربرد های زیادی داره.این کلمه بصورت کوتاه معنا و مفهموم زیادی داره ولی در رمان شما به این صورت نیست و طی سیر تند رمان من هیچ تناسب با اسم و موضوع پیدا نکردم .چون رمان شما در حال تایپ هستش و در ابتدای رمان هستید می تونید در این مورد تجدید نظر کنید دوست عزیزم.


    *خلاصه رمان

    خلاصه یکی از چهار عناصر اصلی نگـاه دانلـود به حساب میاد و اگر رمان خلاصه ای خوب داشته باشه یک امتیاز مثبت در رمان نویسی رو به دست میاره.خلاصه رو که برای ابتدای رمان ارائه دادید خوب بود ولی از این بهترهم می تونستید بنویسدخلاصه شما تا حدودی محتوای رمان رو به اطلاع خواننده می رسونه در صورتی که شما قسمت اصلی رمان که مربوط به خواهر پریناز هست رو در ابتدای رمان فاش کردید شما می تونستید خلاصه ای پر محتوا در حالی که موضوع اصلی رمان رو لو نده رو بنویسید خلاصه ای جذاب و پر از رمز و راز می تونید در این بخش تغییراتی رو ایجاد کنید.


    *مقدمه رمان

    در مورد مقدمه می تونم بگم متن خوبی رو ارائه داده بودید و من با خوندش حس خوبی درونم جاری شد.و تا حدودی هم این قمست مرتبط با رمان هست.


    *جلد رمان

    جلد رمان دختری در راه رو نشون میده که گویا در این راه تنهاست و نیاز به کمک داره نگاهی مظلوم وار و آرام و شاید پر از تنش باشه عکس گوشه جلد هم خواهر پریناز بهار رو نشون می ده و جلد رمان هم تا حدودی خوب ورویایی طراحی شده.ولی هم چنان با موضوع رمان متناسب نیست و این جلد بیشتر به یک موضوع عاشقانه می خوره.و همینطور فقط ژانر عاشقانه در جلد به چشم می خوره و باقیه ژانر ها در جلد به چشم نمی خوره.


    *شروع وسیرو موضوع

    شروع رمان خوب بود ولی میشد بهتر از این هم بنویسید من جرئت شما رو برای نوشتن تحسین می کنم همه ی نویسنده ها و هنرمندان از اول این عنوان رو نداشتند و با تلاش و آموزش های روز افزون و مطالعه های فراوان قدرت قلمشون و طرحشون رو بیشتر کردند. تا به حال صد ها موضوع با این عنوان مشاهده کردیم که پست آغازین رمان با عقد اجباری با پسری که دوستش نداره ازدواج اجباری و غیره شما می تونستید موضوع جدیدی رو برای رمانتون انتخاب کنید این روزها موضوع های زیادی با عنوان موضوع رمان شما به چشم می خوره دوست خوبم.

    عزیزم سیر رمان در روال تندی قرار گرفته بود مثلا تا جایی که شروع به راز آلود بودن رمان می شد شما این قائله رو قطع می کردید گویی داستان در گردباد قلم شما قرار گرفته و شما قلم موتون رو داخل قوطی رنگ کرده و شروع به طراح زدن شدید.ممنون می شم اگر از این سیر بسیار تند کاهش بدید و روال داستان رو به حالت متعادل در بیارید.


    **توصیفات(حالت، چهره، احساس، مکان)

    شما در توصیف چهره تا حدودی خوب عمل کردید ولی من هیچ حضور ذهن از قیافه شخصیتاصلی رمان در ذهنم ندارم.

    توصیفات مکان تا حدودی به خوبی عمل کرده بودید و تا حدالامکان به خوبی توصیف کرده بودید.

    توصیفات احساس در واقع شما در توصیفات احساساتتا حدودی اغراق کردید مثلا در قسمت اول شما در حالی که می خوایید احساسات شخصی رو بیان کنید مثلا ناراحتی در حالی که به صورت غمگیت این متن رو ادامه بدید به یکباره این روال عوض میشه متن حالت طنزی به خودش پیدا می کنه برای مثال طو ری گریه کرده که صدای گریه ام به آسمون هفتم رسید اینجا کتن که حالت طنز به خودش می گیره در حالی که خواننده حالت جدی به خودش گرفته و ب احساسی غمگین متن رو می خونه به کیباره با رسیدن به اینجا عوض میشه درسته ژانر رمانتون طنز هم هست ولی شاید اینجا این نوع احساس نا معقول به حساب بیاد.


    * زاویه دید

    رمان شما از یک زاویه اونم اول شخص مفرد داستان یعنی پریناز بیان میشه و این روند رو تا آخر داستانتون به خوبی تونستید رعایت کنید.و تمای رمان از زبان پریناز بیان شده.دوست عزیزم من پیشناهدی به شما می کنم که امیدا وارم در رمان های بعدیتون ایجاد کنید بهترین زاویه دید برای توضیح دادن زاویه سوم شخص مفرد یعنی دانای کل هستش که این دید تمامی احساسات شخصیت هارو بیان می کنه.


    *دیالوگ ها و منولوگ ها

    دیالوگ های رمان شما تا به اینجا هیچ کدوم متناسب با نوع شخصیت های داستانتون نبود مثلا

    پریناز دختری که تا به اونجایی که شما زندگی گذشتشو غمناک توضیح دادید و تا به جایی از شخصیت طنز برخورد داره در دیدار اول در خانه آقای پارسیان این مدل صحبت کردن رو شر وع می کنه:

    از حال شما خبر داشتم اومدم پایین تا بهشون تذکر بدم اما این ها با کمال پررویی به من میخندند و دستم میندازند. مخصوصا آقا ایلیا.

    این مدل صحبت کردن در برخورد های اولیه درست به حساب نمیاد یا مثلا در جایی مثل:

    مگه میشه نشناسم، پسره مغرور خودخواه پررو و چیییز. انقدر ازش بدم میاد، هر وقت میبینتم اخم میکنه و قیافشو اینجوری میکنه... اینجوری(اداشو در میارم. دست به سـ*ـینه با اخم- یکم هم فک و چشمامو کج و کوله می کنم)... آره... همین شکلی، مثل عقب مونده هاست

    این نوع صحبت کردن ها از پریناز دختری لوس و خودخواه رو ساخته که شاد به مذاق خواننده خوش نیاد و بهتر میشه دوست عزیزم در ادامه رمان روی شخصیت پریناز دقت بیشتری کنید.

    و در نتیجه منولوگ ها و دیالوگ های داخل رمانتون هیچ روند و یا هیچ موضوع هیجان انگیزی رو طی نمی کنه.

    شما می تونستید برای ماندگاری اثرتون در ذهن خواننده از دیالوگ ها ماندگار سایت استفاده کنید مثل:

    مثال:همیشه می گفت این جمله را آویزه ی گوشت کن:آدم شجاع یکبار می میرد ولی ترسون هزاران بار

    جاهایی هم که مکالمات دو نفره دارین به جای اینکه به صورت مداوم نام شخصیتی که صحبت می کنه بنویسید مثل این

    مامان...

    بابا...

    ارام...

    به جای اینکار از علامت - برای جملات مکالمات استفاده کنید و اگر تفاوت های سنی و جنسیتی و شخصیتی افراد رو لحاظ کرده باشید مخاطب خودش متوجه میشه که کدوم جمله رو کدوم شخصیت گفته و دیگه نیازی نیست شما مدام اسمش رو بنویسید.


    * شخصیت پردازی

    پریناز دختری لوس و حاظر جواب و با گذشته ای تلخ که سعی می کنه خودش رو محکم نشون بده.

    بهار خواهر پریناز دختری بازیگوش و مهربان که پریناز را خیلی دوست داره.

    و سایر شخصیت های رمان که هر کدام نقش های به سزایی رو در رمان ایجاد می کنه.

    *نثر

    نثر رمان به صورت محاوره نوشته شده و این نثر محاوره در تمامی رمانتون به چشم می خوره و تا آخر رمان از همین نثر برای ادامه رمان انتخاب کردید.



    * ژانر

    ژانر های انتخابی رمان شما به ترتیب

    پلیسی:من تا به این جای رمان هیچ موضوعی مبنی بر ژانر پلیسی نخوندم و چون رمان شما در حال تایپ هست در ادامه ی رمان شاید شاهد این ژانر باشیم.

    عاشقانه:همین طور ژانر عاشقانه تا به این جای رمان به چشم نمی خوره و طبق گفتم شاید در ادامه رمان این ژانر رو مشاهده کنیم.

    ژانر کمدی:ما هیچ ژانری مبنی بر ژانر کمدی نداریم عزیزم و در واقع فکر کنم منظور شما دوست عزیزم ژانر طنز بود

    ژانر طنز هم در برخی از جاها به چشم می خوره.



    *ایده

    ایده رمان تکراری بود دوست عزیزم و شما می تونستید یک موضوع جدید برای رمانتون ایجاد کنید و برای ایجاد ایده جدید میتونید سری به صفحه حوادث روزنامه ها و یا پرس و جو درباره ی خاطرات قدیمی خانوده اتون بکنید.


    * علائم نگارشی و غلط های املایی

    اشتباهات تایپی کمی به چشم می خورد که با کم دقت این مورد ها هم کاهش پیدا می کنه.

    اگر نگاهی به قوانین بخش ویراستاری می کردید متوجه می شدید که شکل نوشتاری بعضی کلمات رو اشتباه نوشتید

    مثال:میگیری-میخوریم-میکنیم-میکردیم شکل صحیح می گیریم –می خوریم-می کنیم- می کردیم

    " می " در افعال مضارع و ماضی استمراری باید جدا نوشته بشه.

    استفاده از .. فقط در دیالوگ ها مجاز است و بهتر میشه از ... در نثر رمان استفاده نکنید.

    در بسیاری از جاهای رمان کلمات رو کشیدید که بهتر است از این مورد در رمان استفاده نکنید دوست عزیزم.


    دوست عزیزم خسته نباشید و خسته نباشید می گم بهتون


    شورای نقد نگاه دانلود
     

    ARTAN._SH

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/01
    ارسالی ها
    108
    امتیاز واکنش
    5,241
    امتیاز
    506
    سلام نویسنده ی عزیز:)خسته نباشید!

    *نام

    اسم
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    باید جوری باشه که اون حس کنجکاوی رو در مخاطب ایجاد کنه و مخاطب رو برای خوندن
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    مشتاق کنه.اسمی که شما برای رمانتون انتخاب کردید،اسم ساده ایه و معنا و مفهومش واضحه.اما خب علاوه بر سادگیش مخاطب رو کنجکاو هم می کنه.مخاطب با دیدن این اسم می تونه تصور کنه که این
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    راجع به یه نفری هست که بقیه فکر می کنن اون مرتکب یه گ*ن*ا*ه بزرگ شده ولی در حقیقت این طور نیست و اون بی گنـاهه.اگه بخوام به طور کلی بگم،اسم رمانتون تا حدی اون حس کنجکاوی رو در مخاطب ایجاد می کنه و مخاطب برای خوندن
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    اشتیاق پیدا می کنه.بعد ها مخاطب با خوندن
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    پی میبره که چرا این اسم برای این رمـان انتخاب شده.اگه بخوام با کل داستان در نظر بگیرم اسم مناسبیه ولی اسم های دیگه ایم که بتونه بیشتر مخاطب رو کنجکاو کنه وجود داشت.

    *جلد

    جلد رمانتون طراحی زیبایی داره.فقط یه نکته.این که می تونستید جلدی بزنید که یه جورایی به ژانر ها و محتوای رمانتون بخوره!عکس اصلی زیاد به کلمه ی "بی گنـاه" نمی خوره.البته بازم باید بگم که جلدتون قشنگه.هارمونی رنگاش خوبه و عکس اصلی که یه دختر هست،می تونه نشون دهنده ی این باشه که این رمـان،راجع به یه دختره یا از زبان یه دختر نوشته می شه.عکس گوشه هم که یه دختر بچه هست و مخاطب می تونه بفمه که توی این رمـان پای یه دختربچم در میونه.در کل جلد خوبیه ولی می تونست جوری باشه که به کلمه ی بی گنـاه بیشتر بخوره.

    *خلاصه

    خلاصه باید مختصر و مفید باشه.یعنی نه خیلی طولانی نه خیلی کوتاه.طوری باشه که منظور رو به مخاطب بفهمونه و چکیده ای از رمـان رو تحویل مخاطب بده.خلاصه بهتره کنجکاو کننده و رمزآلود باشه.خلاصه ای که شما نوشتید خوب بود.یعنی موضوع اصلی رمـان رو توی چند جمله نوشتید و در اختیار مخاطب گذاشتید.فقط بهتر می شد اگر خلاصرو طوری می نوشتید که مخاطب بیشتر کنجکاو می شد.بهتر بود یه سری ابهامات و گنگی هایی در خلاصه ایجاد کنید که مخاطب کنجکاو شه برای سر دراوردن از اون ها رمـان رو بخونه.

    *ژانر

    ژانر های انتخابی شما عاشقانه،پلیسی و کمدی بود.

    -کمدی ژانر نیست بلکه سبکه.باید به جای کمدی بنویسید"طنز"

    طنز:این ژانر در محتوای رمانتون دیده می شد.رفتار های پریناز و بعضی دیالوگ هاش حالت طنز داشت.درکل این ژانر در رمانتون دیده می شه.

    پلیسی:فعلا این ژانر در رمانتون دیده نمی شه!البته این یه
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    در حال تایپه و شما فرصت دارید تا به این ژانر هم بپردازید.

    عاشقانه:خب این ژانر جزو ژانر هایی هست که جدیدا خیلی ها برای نوشتن
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ازش استفاده می کنن!این ژانر توی رمانتون کم و بیش دیده می شه و زیاد بهش نپرداختین.

    *مقدمه

    مقدمه می تونه قسمتی از رمـان،یه متن یا یه قطعه شعر که به رمـان مربوط باشه،باشه.مقدمه ی شما یه متن عاشقانه بود که به ژانر عاشقانتونم می خورد.در واقع مقدمه،قسمتیه که ذهن مخاطب رو برای خوندن رمـان آماده می کنه و به چالش می کشه.مقدمه ی شما مقدمه ی تقریبا خوبی بود ولی تا اون حد ذهن مخاطب رو دچار چالش نمی کرد.

    *شروع

    شروع رمـان،نقش خیلی مهمی برای جذب مخاطب داره.یعنی یه جورایی بهتره هیجان انگیز و رمزآلود باشه تا مخاطب برای خوندن
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ترغیب بشه.شروع رمانتون خوب بود و از مجلس عقد شروع می شد.در واقع اولاش برای مخاطب یکم گنگه ولی بعد معلوم می شه که قضیه از چخ قراره و ازدواج زوری بوده و...رمز و راز های زیادی در پست های اولتون دیده می شد و ابهامات زیاد بود.مثلا چرا برسام قراره از پریناز انتقام بگیره؟چرا اونو مجبور به ازدواج با خودش کرده؟هدفش چیه؟یا...در کل به نظرم شروع خوب و هیجانی داشتید.

    *شخصیت پردازی

    شخصیت های تا به اینجای رمانتون برسام،پریناز،ایلیا،گیسو،بهار،شادی،مهری،شهریار،مهلا،بردیا،فرناز،آرمین،آروین،ایمان هستن که با توجه به درحال تایپ بودن رمانتون ممکنه این شخصیت ها کم یا زیاد بشن.

    پریناز:شخصیت اصلی داستان هستش و شخصیت تقریبا بازیگوش ولی در عین حال گنگی داره.گنگی رو به خاطر این می گم که گذشتش زیاد واضح نیست و هنوز چیز کاملی از گذشتش گفته نشده.البته یه سری توضیحات داده بودین اما بازهم یه سری چیزها گنگه.به نظرم شخصیت مهربون و دلسوزی داره مخصوصا نسبت به خواهرش بهار.البته نفرت و کینه ای هم از بلایی که برسام سرش اورده داره.توی رمـان، پریناز شخصیت قوی تری نسبت به سایر شخصیت ها داره.به نظرم این شخصیت رو تا حدی که باید به مخاطب معرفی کردید و شخصیت آن چنان مبهمی از پریناز رو برای مخاطب نساختید.

    برسام:شخصیت منفی داستان هستش.به نظرم شخصیتش یکم گنگه و مخاطب زیاد نمی تونه باهاش خود بگیره.البته شاید در ادامه ی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    کاملا این گنگب رو برای مخاطب بر طرف کنید ولی الان برسام برای مخاطب شخصیت پر ابهامی داره.چیز زیادی راجه به برسام توی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    نگفتید و مخاطب اطلاعاتی راجع به این شخصیت نداره.البته به خاطر در حال تایپ بودن رمـان نمی تونم قضاوت قطعی بکنم.

    ایلیا:به نظرم یه جورایی شخصیت مغرور و خودشیفته ای داره!گذشتش نامعلومه و توضیحی راجع بهش ندادید و البته برای گفتنش هم زوده!چون پریناز تازه با ایلیا آشنا شده و زیاد جالب نمی شه اگه گذشته ی ایلیا رو الان بگین.تا اینجا تنها چیزایی که از شخصیت ایلیا فهمیدم همین خودشیفته بودن و مغرور بودنشه.

    فرناز:تا اونجایی که از رمـان فهمیدم،بعد از مرگ مادر و پدر پریناز،پیش زن عمو و زندگی می کنه.فرناز هم جزو اون شخصیت هائیه که زیاد بهشون توجه نشده.

    بهار:خواهر کوچیک پریناز که توی یتیم خونه بوده و طبق توضیحات شما بعدها پریناز فهمیده که اون خواهر خودشه و سرپرستی اونو به عهده گرفته.بهار شخصیت بازیگوش و شیرینی توی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    داره.طبق گفته ی شما بهار یه دختر بچه ی 8 سالس و رفتار ها و حرکاتش تا حدودی به دختر بچه های 8 ساله می خوره.

    -به بعضی از شخصیت ها زیاد توجه نکردین و از اونا یه شخصیت گنگی ساختید.بهتره راجع به این شخصیت هام بیشتر توضیح بدید.

    -بعضی از شخصیت هاهم تفاوتی بینشون دیده نمی شه.حالا چه از لحاظ تفاوت جنـ*ـسی چه از لحاظ تفاوت سنی.چون خودتون دخترید یه ذره سخته که عین پسرا یا مردا رفتار کنید یا حرف بزنید.البته این کار بهتره انجام بشه چون در رمـان باید تفاوت های بین شخصیت ها واضح باشه وگرنه همه ی شخصیت ها یک نواخت و تکراری می شن.

    *دیالوگ ها

    دیالوگ هاتون نظم خوبی داشت.فقط یه نکته.توی دیالوگ های دو نفرتون بهتره هی نگین من بعدش بگید برسام.بهتره از(-)استفاده کنید.مثال:

    -اگه امشب ما سر ساعت به جلسه رسیدیم من اسممو میزارم غضنفر!

    -حالا غضنفر جان نیازی نیست انقد غر غر کنیا!


    تنها جایی که باید اسم گوینده ها ذکر شه دیالوگ هائیه که توشون بیشتر از دو نفر هستن.چون اگه اسما ذکر نشن مخاطب گیج می شه.مثال:

    سروش:اگه شده خودم اونو می کشم!

    احسان:منم پایم!واقعا دیگه رو مخه!

    دانیال:بسه دیگه شمام انقدر حرص نخورین جوش میزنین بیریخت میشین میمونین رو دستم!


    اگه بخوام کلی بگم دیالوگ هاتون خوب بود ولی بهترم می شه اگه مواردی که ذکر شده رو اعمال کنید.

    *مونولوگ ها
    مونولوگ ها قسمت های اصلی نوشتن رمـان هستن که توی اونا توصیفات و سایر موارد قرار می گیره.مونولوگ هاتون خوب تایپ شده بودن فقط به نکته.این که وسط مونولوگ هاتون پرانتز ایجاد نکنید و یچیزی جدا از محتوای اون قسمت بنویسید.این پرانتز دقیقا همون پرانتزیه که توی ذهن مخاطب ایجاد می شه و باعث می شه از مخاطب یهو از فضای داستان خارج شه.بهتره از این پرانتز ها توی مونولوگ هاتون استفاده نکنید.

    *نثر
    همون طور که خودتونم می دونید ما دو نثر ادبی و محاوره ای داریم.محاوره ای یه نثریه که نسبت به ادبی بیشتر مورد استفاده قرار میگیره و بین نویسنده ها و خواننده ها محبوبیت بیشتری پیدا کرده.شماهم از نثر محاوره ای استفاده کردید.خب خوب از پس این نثر بر اومدید و توضیح دیگه ای راجع بهش ندارم.
    *ایده
    رمـان شما راجع به دختری به نام پرینازه که گذشته ی تلخ و شومی داشته.طی اتفاقاتی مجبور به ازدواج اجباری با برسام می شه و برسامم میخواد از پریناز به خاطر دلیلی که فعلا ذکر نشده انتقام بگیره.برسام بهار خواهر پریناز رو اسیر خودش کرده بود تا ازش در برابر پریناز سوءاستفاده کنه. حالا دو باره طی اتفاقاتی پریناز با بهار فرار میکنن و میرن به شیراز.در اون جاهم با یه خانواده ای آشنا می شن و...
    خب ایدتون برای تایپ رمـان جالبه.البته
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    های دیگه ای هم با این ایده خونده بودم ولی دقیقا مثل این نبودنو تفاوت هایی توشون احساس می شد.بخوام به طور کلی بگم ایده ی جالبی برای تایپ رمـانتون انتخاب کردید
    *زاویه دید
    زاویه دید شما اول شخص هستش و از زبان پریناز گفته می شه.زاویه دید اول شخص هم مثل نثر محاوره ای طرفدار های بیشتری نسبت به زاویه دید سوم شخص داره و بیشتر مورد استفاده قرار میگیره.چون یه جورایی توی این زاویه دید مخاطب راحت تر میتونه با شخصیت اصلی خو بگیره و همزاد پنداری کنه.اما ما اکثرا به نویسنده ها زاویه دید سوم شخص(دانای کل) رو پیشنهاد میدیم.چون توی این زاویه دید دست نویسنده برای بیان احساسات و عواطف باز تره و همزمان می تونه راجع به چند شخصیت مختلف بنویسه!
    *علائم نگارشی و غلط املایی
    غلط املایی:با وجود قلم خوب و قویتون چند مورد غلط املایی و اشتباه تایپی توی متن رمانتون دیدم ولی شما می تونید با یه مرور اونارو پیدا و الاح کنید.
    علائم نگارشی:از علائم نگارشی(، ؛ و...)کم استفاده کردید و بیشتر از نقطه استفاده کردید.بهتره از علامت هایی مثل (،) هم استفاده کنید تا مخاطب در حین خوندن دچار مشکل نشه.یه نکته ی دیگه.شما توی متن رمانتون چه در دیالوگ ها چه در مونولوگ هاتون از علامت(؟)یا(!)چندبار پشت ر هم استفاده کردید.برای مثال:(مثال رو از خودم میزنم)
    -معلوم هست تو چته؟؟؟
    -وا!!!!

    خب درواقع نیازی به تکرار اون ها پشت سر هم نیست و فقط یه علامت کافیه و مخاطب با یه علامت هم متوجه آرایه جملتون می شه.
    *توصیفات
    توصیف چهرتون خیلی کم بود.بهتره توصیف چهرتون رو بیشتر کنید تا مخاطب بتونه چهره ی اون شخصیت رو توی ذهن خودش بسازه.
    توصیف مکانتونم زیاد و کامل نبود و مخاطب نمی تونه اون مکانی که شما میگین رو توی ذهنش تجسم کنه.
    توصیف احساساتتون برعکس توصیفات دیگه خوب بود و کامل بود.البته بعضی جاها دیگه زیادی احساساتی شد و در بیان احساسات شخص اغراق کردید.اما به طور کلی توصیف احساساتتون خوب بود.
    -اگر میخواید توصیف چهره و مکانتون رو بنویسید،بهتره اونو به صورت تدریجی بنویسید نه یهویی!منظورم از تدریجی اینه که تو یه قسمت به رنگ چشاش اشاره کنید بعد چند خط دیگه به رنگ موهاش و همینجوری تا توصیف چهرش تموم شه.اگه بخواید یهویی و پشت سرهم توصیف کنید،توصیفاتتون زیاد جالب از آب درنمیاد!
    *سیر
    رمانتون رو خیلی تند دارید پیش می برید.با توجه به رمزآلود بودن رمـان هرچی آروم تر پیش بره بهتره.سیرتون باید جوری باشه که مخاطب کاملا مسائل رو درک کنه.نه این که یه اتفاقی رو درک نکرده دوباره پشت سرش یه اتفاق دیگه بیفته.اگه رمـان اینجوری پیش بره مخاطب در درک کردن رمـان به مشکل بر میخوره.بهتره که رمـانتون رو آروم تر پیش ببرید تا مخاطب بیشتر از رمـان لـ*ـذت ببره.

    موفق و مؤید باشید
    «عضو شورای نقد نگاه»
     

    فاطمه تاجیکی

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/06
    ارسالی ها
    2,423
    امتیاز واکنش
    47,929
    امتیاز
    956
    محل سکونت
    بندرعباس
    سلام نویسنده عزیز....
    با تشکر از شما برای همکاری با شورای نقد انجمن نگاه دانلود رمان شما بررسی شد و ویرایش تایید شد.
    موفق باشید...

    فاطمه تاجیکی مدیریت نقد انجمن نگاه.
     

    مریـم محمـدی

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/19
    ارسالی ها
    56
    امتیاز واکنش
    157
    امتیاز
    236
    سن
    25
    با سلام

    اول یه خسته نباشید میگم بابت زحمتی که کشیدی.
    خب نام رمانت به نظر من خوبه چون با خودم گفتم حتما کسی هست که بیخود متهم و گناهکار نامیده شده و به دنبال این توی روند داستان باید اثبات بر بی گناهیش بشه.

    جلد رمان یکم تون آرومی داره و خب چون رمان شاید به دنبال دردهاس خوبه اما میتونست بهتر هم باشه.

    خلاصه تو یکم ایراد داشتی راستش خلاصه رو میشد خیلی زیباتر و مبهم تر بگی... من زیاد درکش نکردم.

    ببین این که توی رمان طرف با وجدانش حرف بزنه یکم بده دیگه جالب نیست

    و یه مشکل که دیدم.
    توی پارتای اول پریناز خواب بوده باصدای گوشی پامیشه بعد میگه صدای چیه!!!!
    خب اگه صدای گوشی رو گفتی دیگه صدای چیه برای چیه!!
    اگه صدای چیه رو گفتی دیگه گوشی برای چیه!!
    میشد بگی باصدای بلند و وحشنتاکی بلند شدم و....

    این که توی رمان هی بگی مغرور جالب نیس.
    این که هی توی رمان بگی کتاب رمان خوندم بازم جالب نیست از واقعی بودن در میاد.

    یکم روی دیالوگ های شخصیت هات کار کن دیالوگ ها سازننده ی شخصیت هات هستن.

    و خداییییی 300 تومن خیلی کم نیست؟؟؟؟
    میتونست گوشیش رو بفروشه یا پول پس از انداز گوشی قبلیش یعنی تموم شد؟؟
    و برای آدم دزدی این مبلغ یکم غیر عادی حد اقل چند میلیونش میکردی. من که خوندم خندم گرفت.

    (ببخش که اینقدر تند گفتمااااااا دوست دارم بهترین رو بنویسی)

    نکات مثبتت...
    سعی داری رنج یه دختر تنها رو بگی و خوبم گفتی

    کارای پریناز جالبه...

    و اما اشکالات حرفیه بهار.
    خب بچه ایی که داره میره سوم دیگه نباید لکنت داشته باشه ولی من گذاشتم پای این که یتیم خونه بوده.

    یکمم روی نگارشت کار کن.

    ناراحت نشیاااا.
    به امید برترین قلم:ura:
     

    آیدا.ف

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/07
    ارسالی ها
    5,830
    امتیاز واکنش
    35,457
    امتیاز
    1,120
    سن
    20
    سلام، مرسی از نقد گرانبهاتون
    نکات ی که گفتید رو رعایت می کنم. اما حواستون نیست که من منظورم سیصد میلیون تومن بود نه سیصد هزارتومن این مبالغ که برای دزدیده شدن بچه می گیرن دیگه عادیه و هرکس در نگاه اول می فهمه سیصد میلیونه. این رو هم حتما درست می کنم تا دیگه کسی دچار ایراد نشه:-):-):-):-)
    خلاصه ام به دستور فاطمه تاجیکی جون عوض شد. دیگه شرمنده:-):-):-)
     
    آخرین ویرایش:

    Fantta

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/19
    ارسالی ها
    397
    امتیاز واکنش
    3,535
    امتیاز
    441
    محل سکونت
    شیراز
    باسلام خدمت شما ایدا جون
    خوب من به عنوان یه تازه واردِ تازه عضو شده که خوندن اولین رمان درحال تایپش رو با رمان تو شروع کرده وبه صورت لحضه ای نقد می زاره دارم میگم:

    ۱_اسم رمانت یه خورده با خود رمانت نمی جوره

    ۲_رمانت یه رمان عالی ولی باخلاصه ی تکراریه یعنی اگر یه نفر بخواد رمانت رو دانلود کنه اول میره تو نخ جلد رمان و بعد اسمش. خوب اگر تا اینجا خوشش اومد اونوقت میره ادامه ی مطلب تا خلاصله رو بخونه و درکش کنه ووو اوف بعد بره توکار تصمیم گیری خیلی طول می کشه ..بله مرحله داره چی فکر کردی؟؟! خب اگه طرفت رمان خیلی خونده باشه حتما باخودش میگه که اینم حتما تکراریه وخلاصه که در اولین فرصت درستش کن چون حیف یه رمان به این قشنگیه که درموردش اینطوری فکر کنن واینکه اگه نخوننش حتما از دستش میدن وبرای خودشون بده.ولی خلاصه ای که اول صفحه ی نقدت گذاشتی خیلی عالی تره خوشمان امد.:aiwan_light_curtsey:

    ۳_توی صفحات اول اون جایی که داشت باتلفنش حرف میزد بهتر بود به جایی که انقدر به خودت زحمت بدی وهی بنویسی سکوت بجاش چهار پنج تانقطه می زاشتی.... اخه می دونی شاید یکی احتمالا فکر کرد طرف داره میگه سکوت والبته که کسی یه همچین فکری نمی کنه ولی تو فقط احتمال بده اینطوری یه ذره کیفیتش روبالا تر ببر.

    ۴_قراره این دوتا(پری نازو برسام)عاشق بشن؟؟؟اگه اره برادر من چرا انقدر ضایع کردی تهش چی میشه اگه نه چرا انقدر مبهم نوشتی خب اگه دختره برسامو دوست نداره پس چرا ارزو می کنه که برسام عاشقش بشه اینطوری که بدتره ..کسی که یه نفرو دوست نداره ارزو می کنه که طرف عاشقش بشه؟ولی احتمالم داره دختر داستان اون ته مهای قلبش یه علاقه ی کوچیکی بهش داشته باشه پس فعلا دراین مورد چیزی نمی گم خب منتظر بعدیاش باش من بازم میام وهمچنان ادامه بده خدانگهدار:aiwan_light_heart::aiwan_light_ok:
     

    آیدا.ف

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/07
    ارسالی ها
    5,830
    امتیاز واکنش
    35,457
    امتیاز
    1,120
    سن
    20
    تمام فرمایشات شما متین ولی در مورد خلاصه و اسم نمی تونم کاری کنم. خلاصه رو به خاطر فاطمه تاجیکی عزیز عوض کردم و اسم هم دیگه کاریش نمیشه کرد، در ضمن کجاش به رمان نمی خوره؟ پریناز به دنبال اینه که ببینه باباش گناهکار بوده یا بیگناه...
    درباره شمار ۴چیزی نمیگم، چون اگه بفهمی داستان مزه اش میره ولی پریناز با خودش گفت خدا کنه برسام عاشقم بشه و این حرف ها. چون اون قدر برسام پریناز و اذیت کرده که پریناز میگه کاش دوستم داشت، اینطوری دیگه اذیتم نمی کرد. خودت که می دونی توی وضعیت فعلی رمان پریناز در حال در رفتن از دست اونه. و شاید مجبور شه این کار رو تا آخر عمرش زندگی کنه.
    2- داستان رمانم شاید با موضوع ازدواج اجباری باشه، ولی من تا به حال به این شکل نخونده بودم، فقط توی رمان عروس فراری بود که دختره از دست شوهرش فرار کرد. من از تخیل خودم بهره گرفتم و باید بگم تا به حال رمانی با این موضوع نخوندم. و رمانم تکراری نیست.
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا