نقد رمان نقد و بررسی رمان "سرنوشت یا شانس"| ♥مریم♥ کاربر انجمن نگاه دانلود

Mary Pari

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/08/17
ارسالی ها
345
امتیاز واکنش
2,709
امتیاز
441
سلام دوستان

این آدرس رمان منه

Please, ورود or عضویت to view URLs content!


ازتون خواهش میکنم اگه میخواین توی قسمت نقد رمان نظر بزارین لطفا اول از همه رمان رو کامل بخونین

بعدم ازتون میخوام که قبل از شروع به نقد رمانم این تاپیک رو که قوانین نقد رو گفته رو بخونین

Please, ورود or عضویت to view URLs content!



من قبل از گذاشتن تاپیک نقد کلی مطلب در این مورد خوندم و از اونایی که خوشم اومد و واقعا هم مفید بودن به شما معرفی میکنم ...و از همه بهتر جو شوخ و انتقادی و آموزشی اونها هست

Please, ورود or عضویت to view URLs content!


اگه به این آدرس هم برین علاوه بر اینکه چیزای زیادی یاد میگیرن و از جو شوخش ممکنه بخندین نحوه ی نقدتون رو هم اصلاح میکنین

Please, ورود or عضویت to view URLs content!


و آخر از همه از همه میخوام داخل این تاپیک از نظراتی مثل خیلی قشنگه و چه میدونم ادامششش و بدوووو و احساستون نسبت به شخصیت ها خودداری کنین و این نظراتتون رو میتونین داخل صفحه ی خودم بفرستین

♥با آرزوی بهترین ها ♥
 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • DENIRA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/12
    ارسالی ها
    9,963
    امتیاز واکنش
    85,309
    امتیاز
    1,139
    محل سکونت
    تهران
    خوب مثل اینکه من افتتاح کننده تاپیکم:campe45on2::campe45on2:مریم جون من یه ذره گیج شدم...اون کلمه هایی که اون پسره به آتریسا میگفت کلا منو گیج کرد... اما خوب چون ژانر رمان ترسناکه و من باید صبر کنم تا بقیه رمان رو بذارید...BoredsmileyBoredsmileyBoredsmiley فقط توی چندتا پست آخر...گفته بودی که آدرینا یه موجود ترسناک دیده بود...ای کاش یه کوچولو در مورد اون موجوده توضیح میدادی...با تچکر....(::aiwan_light_air_kiss::aiwan_light_girl_pinkglassesf::aiwan_light_girl_pinkglassesf::aiwan_light_girl_pinkglassesf:
     

    Mary Pari

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/17
    ارسالی ها
    345
    امتیاز واکنش
    2,709
    امتیاز
    441

    بله خیلی ممنون از نظر دهیت
    درمورد حرف های اون پسره همونجور که خودت میدونی با گذشت زمان و روند بیشتر رمانم خوب متوجه ادامه ی داستان میشی
    و اما در مورد اون موجود هم چشم حتما توی ادامه ی پست هام یه جوری توصیفاتش رو میگنجونم...
    امیدوارم ادامه ی رمانم دلچسب تر از این باشه
    با آرزوی موفقیت
     

    نازی بانو(فائزه)

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/13
    ارسالی ها
    755
    امتیاز واکنش
    7,907
    امتیاز
    571
    سن
    25
    محل سکونت
    مهرتاب ترین نگاه خورشید،خوزستان
    به نام خالق مهربان

    سلام مریم جان،خسته نباشی عزیزم
    اسم:"شانس یاسرنوشت"قشنگه وتکراری نیست ولی بیشتر به داستانی میخوره که شخصیت اصلی قراره زندگیش تغییر مثبتی کنه...
    جلد:بسیار زیبا ونشون دهنده ی داستان کلی رمان،عروسی که همراه یه مرد مرموز نشسته که ظاهرش به خون آشام های تاریخی میخوره،به خوبی ژانر های رمان هم درجلدنشون داده شده....
    خلاصه:عزیزم بهتره تیکه ی اول خلاصه که ربطی به رمانتون نداره حذف بشه یا دراول پست اولتون گذاشته بشه،کسی که قراره رمان شما روبخونه اول خلاصه شومیخونه پس حواستون باید باشه که خلاصه تاچه حدجذابه،خلاصه فقط درمورد رمان شمابایدنوشته بشه، اضافه گویی،پرت گویی)گفتن مواردی که ربطی به رمان شماندارن(یک امتیازمنفی برای جذب خوانندهست،پس لطفااصلاح بشه...
    مقدمه:خیلی از رمان هامقدمه ندارن،ولی مقدمه حکم کدملی رمان روداره وخیلی برای فهموندن داستان به مخاطب کمک میکنه یه دلنوشته از خودتون بااستفاده ازجملات رایج درآخرش یک مقدمه ایده آل برای من بود....
    شروع:مناسب بود ولی بهتر بوداززمان شروع شدن اولین حادثه برای آدرینا آغازمیشد،یااتفاق خاص تری تاخواننده روبه ادامه دادن رمان ترغیب کنه،مثلادررمان بانوی قصه،داستان از نمایش شخصیت اصلی شروع میشه جوری که احساس میکنی داستان یه چیز دیگست ولی کمی بعدش میفهمی شغل شخصیت اصلی بازیگریه،یه شروع خاص میتونه رمان شماروبه یادموندنی کنه...
    توصیف:برای توصیف ظاهرشخصیت هایکم عجول بودید،بهتربودآروم آروم خواننده روباظاهرشخصیت ها آشنامیکردید،خصوصیات صورت ساغردوست آدرینایه کلیشه رودنبال میکرد که خودتون دراول رمان به اون اشاره کردید،برنزه،چشم سبز و....توصیف مکان وبقیه موارد ضعیف بود تصورمن از جاهایی که توصیف کردید خیلی کم بود عزیزم توصیف بیشتری باید انجام بدی...
    شخصیت ها:
    آدرینا به عنوان شخصیت اصلی حداقل یه ویژگی متفاوت وخاص داشت اونم،خنگ بودنش بود،ولی بهتربود ویژگی های بیشتری میداشت...
    آتوسا:شخصیت آتوسا بیشتراز سنش نشون میداد که باید ویرایش بشه...
    شخصیت های شاهین ومهرداد :اول رمان مرموز وزیبا نقششون توصیف شده بود ولی آخر های رمان زیاد خوب نبود...
    اسم :اسم ها زیاد مناسب نبود خانمی مخصوصا که سطح مالی خوبی نداشتن...
    نگارش:خیلی از جاها به جای کما از نطقه استفاده کردی = کاما ،فاصله بین دیالوگ ها،استفاده از گیومه بعضی جاهاغیرضروری بود،قسمت هایی که یه شخصیت دیگه داره حرف میزنه پست ها اولی مشخص نبود،همچنین زمان هایی که آدرینا داره باخودش حرف میزنه)یعنی توی ذهنش(....چندنمیونه ازغلط هایی که باید ویرایش بشه:"خیلی بیخودی این کلکت قدیمی شده.*به جای نقطه بایداز)،(استفاده می شد*نگوکه صدام رو نشنیدی"...تکرار حروف هم زیاد توی رمان دیده شد..."منم باسوء ضن نگاش کردم از از جام بلند شدم"...همچنین تکرارفعل یا استفاده ازفعل نامناسب..."دهنم به آب*افتادن* افتاد"..."وجدان-اون که بودی *بودی*خل ترشدی"...
    نکته:تاجایی که من میدونم توانایی مالی زیادی نداشت پس این سوال پیش میادکه پول پرداخت شهریه ی تیزهوشان رواز کجا اورده؟...گلم سعی کن در مورد هر چیزی که توی رمانت مینویسی تحقیق کنی،رمان شما رو خیلی ها میخونند واین اطلاعات غلط نباید به خواننده داده بشه اگر خلاف اون بهش ثابت شد ارزش رمان شما پایین میاد....
    نکته۲:قسمت هایی که میخواستید با تکرار کلمه،مثلا:'هررررر'شدت خنده رو نشون بدید اشتباه بود باید روی توصیف بیشتر کار کنید ورمان هایی که توصیف خوبی دارن رومطالعه کنید تکرار کلمه باعث میشه خواننده فکر کنه شما توانایی به قلم کشیدن احساس های شخصیت ها روندارید....
    دیالوگ:مکالمه های بین شخصیت ها معمولی بود،دیالوگ به رمان شما هویت میده و باعث میشه اثرتون توی ذهن خواننده ثبت بشه،پس سعی کن دیالوگ هایی که مینویسی به یادماندنی باشند....
    سیرکلی:رمان متاسفانه دوصفحه ی اولش فقط روی بیرون رفتن ساغر وآدرینا بود که روند یکنواختی تغریبا داشت،بعد از اونم بهتر شد ولی باید روی این قسمت از رمانت خیلی کار کنی چون باعث میشه خواننده به خوندن رمان ادامه بده یانه...
    نکته۳:بهتر بود شخصیت های مرموز رمان روهمچنان مرموز نگه میداشتید این باعث جذابیت در رمان میشد...
    در آخر باید بگم با توجه به سن کم و اولین رمانت که هست رمان خوبیه وتجربه ی خوبی واسه رمان های بعداز این میشه...فقط به ژانر های اول رمانت طنز روهم اضافه کن که بیشترین استفاده رو توی رمان داشته...
    با ارزوی موفقیت قلم نویسنده گیت مریم عزیزم
    "عضوشورای نقد انجمن نگاه دانلود"
     

    *Ana*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/07
    ارسالی ها
    46
    امتیاز واکنش
    447
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    تهران
    با سلام خدمت دوست عزیزم
    اسم و جلد رمان زیبا هستند و به موضوع می خورند
    خلاصه خوب بود و مطالب متفرقه نداشت
    مقدمه خوب بود ولی از پست اول جدا بشه بهتره چون مقدمه ربطی به شروع رمان نداره و خوبه که کنجکاوی ادرینا در مقدمه نشون داده شده
    ژانر رمان به موضوع می خوره ولی می شه طنز را هم بهش اضافه کرد
    رمان شروع ارام و خوبی داشت
    ولی در این جمله (را باور نمی کردم اما الان.واقعا نمی دونم چی بگم) بعد از نمی کردم باید نقطه بزارید و اما الان را توی جمله ی بعد بنویسید. اما الان واقعا نمی دونم چی بگم. ی فعل را به حروف بعد نچسبانید مثل (نمیکردم -نمی کردم) که خیلی بکار بـرده شده .
    و یا این جمله (فکر کنین تو شیراز و این افتاب داغش ساعت اونم ساعت سه بعد از ظهر) جمله ی اشتباهی هست ساعت اول را نباید می نوشتید از علایم نگارشی هم استفاده می کردید .
    در پست های بعدی این جمله (انقدر تعجب می کند ) فعل اشتباه بکار بـرده شده که باید فعل کرد گذاشته شود . توصیفات از پست اول شروع می شوند و تا چند پست ادامه پیدا می کنه ولی شما هیچ توصیفی (مکانی ، مذهبی، و در مورد شخصیت ها ) انجام ندادید . این توصیفات باعث می شه خواننده بتونه به خوبی رمان را در ذهنش تصور کنه . و اسم شخصیت اصلی رمان ادرینا در پست های بعدی تغییر می کنه به (شکیبا) تبدیل می شه . و در مورد سن 18 ساله لیسانس کامپیوتر؟ که اشتباه هستند . جمله ها و کلمات اشتباه خیلی در رمانتون دیده می شه که احتیاج به ویرایش داره مثل : ساختماول و ضاف و .....
    نویسنده درباره ی هر موضوعی که می نویسه باید تحقیق کنه و شما این کار را انجام ندادید در صورتی که رمانتون موضوع جالبی داره و می تونه یکی از بهترین ها باشه .
    سیر معقول رمان یعنی به همراه نگه داشتن خواننده هست که شما تونستید شکست را مخصوصا در اول رمان نشان دهید و هر حادثه ای توانایی زایش حوادث دیگر است که شما از عهده ی این کار برامدید .
    دیالوگی که صحبت های بین اشخاص قوی باشه را دیالوگ جذاب می گویند و بستگی به توصیف حالت و مکانی شخص داره که خیلی کم شما بهش اشاره کردید.
    علایم نگارشی بکار بـرده نشده این علایم به روان خواندن ، خواننده کمک می کنه و خواننده زود خسته نمی شه .
    در پست چهارم کمی به توصیف ظاهری پرداختید که خیلی خوبه . خیلی زیاد از سه نقطه استفاده شده ... که می شد به جای انها فعل ها بکار بـرده می شدند . و در اصل رمانتون به ویرایش و توصیف احتیاج داره .
    با ارزوی موفقیت برای شما

    شورای نقد انجمن نگاه دانلود
     
    آخرین ویرایش:

    عقیق

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/09
    ارسالی ها
    621
    امتیاز واکنش
    10,219
    امتیاز
    661
    نقد
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شانس یا سرنوشت
    نام
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!

    عنوان
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    بسیار زیرکانه انتخاب شده چون توی ذهن مخاطب این سوال رو ایجاد می کنه که با چه داستانی داره روبرو میشه بخصوص این حالت به خاطر به کاربردن واژه هایی که در حالت عادی هم نوعی ابهام رو تلقین می کنه و کنجکاوی رو بر می انگیزه که با کاربرد واژه "یا" ذهن مخاطب رو از همون ابتدا درگیر یک چالش ذهنی می کنه، مخاطب داره با یه سوال مواجه میشه...و میدونه که شانس معمولا به موقعیت هایی که کم اتفاق میفتن و در زندگی عادی احتمال وقوعشون دور از انتظاره گفته میشه پس این کلمه بهش میفهمونه که با داستانی احتمالا عجیب (البته شاید لغت عجیب زیاد درست نباشه) یا بهتر بگم دور از انتظار قراره روبرو بشه و سرنوشت هم به خاطر ماهیت گنگ و معماگونه ای که داره دقیقا میگه که معلوم نیست با چی قراره روبرو بشی...وقتی دو کلمه شانس و سرنوشت در کنار هم قرار می گیرند ترکیبی رو می سازند که جدای از ابهام عمیقی که به ذهن مخاطب تزریق می کنه ،یه درگیری خاصی هم بینشون حس میشه که ذهن مخاطب رو کاملا مشغول میکنه
    چون نام
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    بسیار ابهام برانگیزه نمی شه داستان رو حدس زد البته به نظرم این انقدر ها هم بد نیست چون به جذابیت خود
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    اضافه میکنه وکشش و جذبه کافی برای جذب مخاطب به خودش رو داره.

    جلد
    خب تصویر اصلی جلد
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    بیشتر ذهن رو می بره به این سمت که داستان قراره عاشقانه باشه بخصوص این حس رو لباس سفید دختر که خیلی شبیه لباس عروسه تلقین می کنه اما دقیق که می شی زخم صورت پسر و شنل عجیبش که رنگ سیاه و قرمزه و رنگ های بکار رفته در جلد و نوشته ها که اونها هم سیاه و قرمزه و تصویر کوچک گوشه سمت چپ جلد، اون پسر با دهان خون الود حس خشونت نهفته تو داستان رو نشون میده و میگه که تو داستان حتما با خون و درگیری خواهیم داشت. و از جلد بر خلاف نام
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    که نمی شد به حدس هات اعتماد کنی ، میشه با اطمینان بیشتری گفت که
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    قراره درونمایه تخیلی و عاشقی داشته باشه که در کنارش قراره حس های مختلفی چون هیجان و ترس و ماجراهای عجیب رو تجربه کنی.

    مقدمه
    ابتدای مقدمه شبیه دلنوشته و گفتگوی درونیه و بسیار جالب وبا ظرافت متن ادبی نوشته شده ... مخاطب با ریتمش و محتواش خیلی خوب میتونه حس بگیره و باهاش همراه بشه اما از " یه جایی خوندم خدایا" ریتمش به هم میریزه و تا میخوای با حس ریتم این قسمت هماهنگ بشی دوباره با " درناامیدی بسی امید است..." ریتم بهم می خوره و جمله کاش زودتر می فهمیدم کاملا ریتم وحس رو بهم میزنه...
    خب مقدمه میتونست منسجم تر و یک دست تر نوشته بشه بخصوص با بخش ابتدایی مقدمه نویسنده نشون داد که میتونه مقدمه ای زیبا و پر مغز بنویسه اما در ادامش انگار مقدمه چند تکه میشه و تکه هاش با هم جور نمی شن .

    خلاصه
    مخاطب با خوندن خلاصه کاملا غافلگیر میشه چون نویسنده با گفتن اینکه داستان
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    چه چیزی نیست جواب سوالای ذهنی مخاطب رو یهو حاضر و اماده بهش تحویل میده و شبیه این میمونه که یهو یه سطل اب یخ روی کنده های مشتعل و گداخته بریزی چی میشه اولش یه صدای بلند جلز و ولز ایجاد میشه اتش ابتدا اب رو پس میزنه و بعددود می کنه و کم کم خاموش میشه... برای مخاطب هم چیزی شبیه همین اتفاق می افته یهو عطشش برای کشف ابهامات ذهنیش رو خاموش می کنی ...برای خواننده مطمئنا جذابتر خواهد بود که خودش به تدریج و در طی مطالعه
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    به این نکات پی ببره. اصلا نیازی نیست نگران مخاطب باشید مخاطبان از ابهامات
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    استقبال می کنن چون از حل شدن تدریجیش لـ*ـذت می برن.
    در ادامه هم داستان رو بدون اینکه گره های ماجرا رو مطرح کنه تا مخاطب برای کشفش مشتاق بشه تنها به یک تعریف ساده و بدون هیجان بسنده کرده ...اگر نویسنده توضیحات رو مختصر تر می کردو ماجرای کلی رو با حالتی معماگونه مطرح میکرد هم به مخاطب کمک می کرد تا طرح کلی داستان براش باز بشه و هم توی ذهنش جاخالی هایی شکل بگیره تا برای پر کردنشون تمایل پیدا کنه تا
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رو شروع کنه.

    شروع
    چهار پنج خط ابتدایی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ذهن خواننده رو کنجکاو می کنه که برای این شخصیت چه اتفاقاتی افتاده که اینطوری حرف می زنه؟ خب این باعث میشه از همین ابتدا مخاطب دنبال جواب ،
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رو بخونه.
    اون تعداد هزارتا هزارتایی که نویسنده برای بیان تلاش شخصیت داستان برای پیدا کردن کار استفاده کرده، حتی اگر هم واقعا منظورش همون تعداد بوده، اما زیادی اغراق گونه است و کمی میخوره تو ذوق مخاطب چون هماهنگی متن رو یکم نامتعادل کرده...کمی که جلو تر میری ریتم داستان با وجود توصیف خوب احساسات دختر ولحن طنزش و هیجانش برای کار اما همچنان ارامه و به ما این نکته رو میگه که فعلا هنوز قرار نیست با ماجراهای عجیب واسرار امیز روبرو بشی و همه چیز عادیه باید صبور باشی و فعلا ادامه بدی .

    نثر
    خب نویسنده قصه رو با زبان محاوره بیان کرده که خیلی راحت بتونه شوخی ها و طنزهای کلامی و موقعیتی مورد نظرش رو درش جا بده و از طرز صحبت کردنش هم مشخصه که مخاطب مورد نظرش نوجوانان و جوانان هستن که معمولا خودشون هم از چنین ادبیاتی توی گفتگو هاشون استفاده می کنند که البته فکر می کنم به همین دلیل میتونه مخاطب این سنین رو هم جذب کنه .
    کلمات بسیار معمولی و رایجی رو هم استفاده کرده که مخاطب به راحتی میتونه درکش کنه و معناش رو بفهمه و حتی به راحتی تصور کنه که شخصیت وقتی فلان کلمه رو استفاده کرده چه منظوری داره در کل واژه ها رو طوری انتخاب شدن که خودمانی بودن و صمیمیت رو به خواننده هم منتقل می کنه. اما بعضی جاها کاربرد یه سری کلمات طنز نوشته رو بیش از حد از طنز خارج میکنه و کمی لوس (lovs) میشه مثل اونجایی که "برای شانس مبارک ب*و*س میفرسته" یا " اونجایی که مهندسی که سنی ازش گذشته رو" رو توصیف می کنه نثرش با وجودی که از هیچ کلمه بابار معنایی خاص(منظورم کلمات زشته) استفاده نکرده اما کمی انگار از دایره احترام خارج میشه و به ادم حس خوبی نمی ده.
    و هر چه جلو می ریم لحن صحبت کردن از طنزش کمی کاسته میشه و با وجود موقعیت ها و مکالمات طنز کمی بر جدیت موجود در داستان افزوده میشه.


    شخصیت پردازی

    نویسنده از نام های زیبای ایرانی استفاده کرده که خیلی خوبه بخصوص در مورد ساغر و زرین دخت...اما ادرینا و اتریسا با وجودی که نام های زیبایی هستند اما با توجه به مشخص نبودن وضعیت مالی و فرهنگی خانواده ادرینا نمی شه راحت قضاوت کرد که ایا اسم های مناسبی هستند یا نه.
    خب شخصیت اصلی داستان ادریناست که طبق گفته نویسنده داستان 18 سالشه و حقیقتا نمی دونم صنایع غذایی خونده ،لیسانس کامپیوتر داره میخونه و در یه جایی هم گفته که به حقوق علاقه داره خب من یکم گیج شدم . خب ادرینا به نظر یه دختر سرزنده و شوخ هست که در طی جریانات و گفتگو ها مخاطب کاملا به این نتیجه میرسه .
    اتریسا خواهر کوچکتر ادرینا طبق گفته نویسنده 9 سال کوچکتر یعنی نه سالشه اما در داستان طرز صحبت کردن و رفتارهاش هیچ شباهتی به یه دختر 9 ساله نداره و با توصیفاتی که ادرینا از خواهرش کرده بهش میاد که حد اقل 13 یا 14 سالش باشه ...
    ساغر هم اگر همکلاسی ادرینا بوده پس یعنی هم سنن و چون خانواده مرفهی داره یه سری از رفتار ها و موارد در موردش به نظر عادی میاد و رشته پزشکی میخونه و رفتارهای خاصی بروز میده از خودش، اما یه سری رفتار ها و حرکات از ادرینا (که تو یه خانواده با سطح مالی احتمالا متوسط که خود ادرینا در جایی از قصه در مورد خاله زرین دخت می گـه که در فقر به سر میبرده ) بعیده.
    در مورد خانواده ادرینا هیچ توضیحی داده نمی شه اینکه چند ساله نیستن یا احتمالا مرحوم شدن وضع زندگیشون چطور بوده وضع مالی شون چرا طرد شدن چه اتفاقی افتاده براشون (تو حادثه یا با مرگ طبیعی) اسمشون، شغلشون ،سنشون... در مورد وضع مای فعلی ادرینا هم چیزی نمی گـه اما از طرز لباس پوشیدن و داشتن تلفن همراه و لپ تاپ به نظر میرسه وضع مالی متوسط دارن.
    در مورد خاله زرین دخت تقریبا هیچی نمی گـه فقط همین قدر که وضع مالیش خوب نبوده اسم اصلیش زرین دخته و زهرا صداش می زنند ، اما شغلش مطرح نشده و در موردش ابهام زیادی وجود داره.

    توصیفات(توصیف احساسات،مکانها،ظاهر و چهره وموقعیت)

    - توصیف احساسات درونی، ترس،هیجان واضطراب ادرینا بسیار خوب توصیف شده و کاملا میتونی باهاش همذات پنداری کنی و حس هاش رو خودتم حس کنی.

    توصیف مکان ها و ساختمان ها و موقعیت اشیا بسیار بسیار بسیارکمه و تقریبا هیچ تصوری از مکان ها و موقعیت اشیا بهت نمی ده تا بتونی تصورشون کنی توی ذهنت فقط شخصیت ها رو میتونی تصور کنی و اطرافشون و مکانی که درش هستند رو تقریبا یه محیط خالی تصور میکنی
    - چهره تمام شخصیت ها به غیر از ادرینا زیاد توصیف نشده تنها توصیف گفته شده در مورد شخصیت های فرعی توی شرکت و اون پسر مرموزه که اونها هم توصیف لباس و ظاهرشونه و در مورد چهره اشون هیچ چیز گفته نشده و مخاطب خودش توی ذهنش یه چهره فرضی میسازه .

    ژانر
    خب با توجه به داستان و وقایعی که توش اتفاق می افته به نظر میاد ژانر تخیلی به وضوح مشخصه در رابـ ـطه با اینکه نویسنده ژانرهای دیگه ای رو هم در کنار ژانر تخیلی مطرح کردن خب به نظر میرسه هسته اصلی داستان تخیلی و ترسناک هست و باوجود حالت ابهام گونه و معماییش شاید بشه ژانر ماجراجویی هم محسوبش کرد اما مطمئن نیستم بشه اون رو در ژانر اجتماعی و عاشقانه جاداد.

    علایم نگارشی، واژگان و جمله بندی

    با وجودی که نویسنده تلاش کرده تا حد امکان بدون اشتباه و با دقت پیش بروند اما تعدادی مورد وجود داشت که باهاتون در میون میزارم:

    در جایی از صفحه اول گفته بودین" زکی خیال باطل که البته درستش " زهی خیال باطل" هست.
    این جا هم " آتریسا-هررررر(مثلا صدای خندشه) وای خدا هرررررر نگاشون کن هررررر" اگر از " هه هه هه" استفاده می کردین به جای" هرررررر" یا اینکه کل ماجرای خندیدن اتریسا رو اگر به شکل دیگه ای مطرح میکردین هم جذاب تر بود هم شکیل تر

    - بعضی بخش ها که جملاتی داخل پرانتز گفته شده مثل : (اوهوع چه با با ادبیات شدم من) این قسمت ها علاوه بر اینکه حواس مخاطب رو از قصه پرت میکنه اصلا ظاهر جالبی نداره که نویسنده وسط قصه یهو در مورد خودش به این شکل چنین نکاتی رو بگه و به نظرم به قصه لطمه میزنه و اگر برداشته بشه قصه شمایل بهتری پیدا می کنه.

    - در مکالمات به جای گذاشتن نام شخصیت از علامت - و + استفاده کرده بودید که بسیار جای خرسندیه اما در جایی مثل این: " آتریسا-وای ساغی جون دستت طلا اومدی دنبالمون واقعا حسش نبود با اتوبوس برگردیم.
    ساغر-قابل آتری خانوم گل گلاب خودمو نداشت-
    آتریسا-فدایی داری خانومی
    ساغر-آمبولانس لازمتونیم بانو
    آتریسا-اختیار دارین
    ساغر-صاحب اختیارین" به این قائده عمل نکرده بودین.
    - توی یه قسمتی از اصطلاح " چهره بدل می کنه" استفاده کرده که یه خورده نا مانوس هست.
    - توی پست سی و دوم کلمه "معاخزه " نوشته بودین که املای درستش" مواخذه" است و در جای دیگه ای گفته بودید " پیش پرداخت رو السائر تقدیم می کنم" که درستش " الساعه" هست.
    دوست عزیز به نوشتن ادامه بدید براتون ارزوی موفقیت میکنم


    شورای نقد انجمن نگاه دانلود
     
    آخرین ویرایش توسط مدیر:

    f.k

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/18
    ارسالی ها
    1,249
    امتیاز واکنش
    224,239
    امتیاز
    1,163
    محل سکونت
    شهر فراموش شده
    سلام و عرض خسته نباشيد؛
    اسم رمان زياد آدم رو جذب نمیکنه و همچنین طولانیه، به دنبال اسمي مختصر تر و بهتر باشيد تا همین مفهوم رو، با یک کلمه جذاب باشه. لزوما نیاز نیست که کلمه مفهوم خاصی داشته باشه و میتونه یه حرف رمزی باشه.
    ژانر انتخابيتون، تا این لحظه ای که تایپ شده؛ بیشتر طنز و اجتماعیه. حتی مواردی که تخیلی نوشته شده، به چشم طنز حساب میشه.
    برای همین باید موارد بیشتری از این دسته بنویسید و از شروع رمان، به این موضوع بپردازید.
    موضوع رمانتون جديده. باید روش خیلی تمرکز داشته باشید. اوایل رمان زیاد به ترسناکی و تخیلی نمیخوره. مگر زمانی ذهنش پاک بشه و یا سر از بالای درخت در بیاره.
    پیشنهاد میکنم در این مواقع که میخواید تخیلی بنویسید، از توصیفات زیادی بهره ببرید و سرسری ازش نگذرید.
    «آخه چطورممکنه.من که داشتم میدویدم آخه چطوری یهو سراز بالای درخت در آوردم؟»
    خواننده با این نوشته متوجه میشه که شخصیت اصلی بالای درخته.
    میتونستید با توصیف و پر و بال دادن، موضوع رو جذاب تر و قابل فهم تر کنید. این باعث میشه که خواننده ماجرا رو باور کنه و بیشتر باهاش کنار بیاد.
    متن خلاصتون، بيشتر توضيحات بود؛
    «البته اینو بگم اول رمان خیلی عادی شروع میشه و کم کم جالب...»
    ميتونيد توي بخش صحبت با خواننده گذاشته بشه که روند داستان و مدل پست گذاری رو توضیح بدید ولی برای قسمت خلاصه، یه تیکه از متنی که فکر میکنید خواننده رو جذب میکنه؛ بنویسید.
    بیشتر براي خلاصه و مقدمه، از نوع فضا و مكالمات نوشته میشه، مثلا شما يه بخش از ياداوري آدرينا و یا قسمتی باعث که آدینا با اهالی خونه ی شاهین آشنا بشه، بذارید.
    توي شروع رمان، گفتيد شش ماه پيش، بلكه توي همون توضيحات ذکر می کردید که ماجرا ها، قبل از زمان حال هستند.
    با این حال، اگر از همون اول تخیلی مینوشتید، خواننده بیشتر جذب میشد. و گرنه صلاح نمی دید و لازمه ی شروع، یه زندگی اروم بود، میتونستید خیلی کم به این فضا اشاره کنید و اینقدر طولانیش نکنید. چون خواننده فکر میکنه که ژانر تخیلی ای که روی رمان زده شده، الکیه!
    توي متناتون كمتر علايم نگارشي به چشم ميخوره. بهتره رعايت شه، چون مفهوم جمله، به قطع و وصل جملات؛ بستگي داره.
    براي مثال:
    پسردايي رضا= پسر، دايي رضا = پسر دايي، رضا.
    «بعد از هر زنگ که کارم جور نمیشد با خودم میگفتم این دیگه اخرین دفعس که زنگ میزنم»

    «بعد از هر زنگ٬ که کارم جور نمیشد؛ با خودم میگفتم این دیگه اخرین دفعه است که زنگ میزنم.»
    میبینید که از متن قبلی، مرتب و منظم تره و معنی بهتری داره.
    از سه نقطه براي وقتي كه ادامه ي جمله؛ به حدس خواننده بستگي داره بذاريد. که مثلا شما توضیح دیگه ای ندارید بدید و میذارید.
    توي شروع، آدرينا خودشو به اسم شكيبا راد معرفي ميكنه!
    در صورتي كه شكيبا، منشي جاييه كه قرار بود استخدام بشه، بود. و فکر میکنم که اسامی شخصیت ها رو یک بار، عوض کرده باشید.
    تو رمان به افرادي اشاره شده كه خواننده هيچ شناختي، روشون نداره، ميتونيد خيلي كوتاه؛ در موردشون توضيح بديد كه چه خصوصياتي دارن. چون گیج کنندس و حواس افراد از موضوع اصلی، پرت میشه.
    وقتي ميخوايد مكالمه ها رو بنويسيد؛ يه خط بريد بعدي و با اندرلاين و يا دشت؛ خطي بذاريد كه مشخص بشه، چه كسي در حال صحبته و مکالمه ، به چشم بیاد.
    بین متن ها، خط های خالی زیادی به چشم میخورد. پاراگراف بندی ها رعایت نشده بود.
    توی رمان نویسی و یا انشاء، این موارد خیلی مهم هستند. چون در اولویت تمیز نویسی، پاراگراف بندی و غلط املایی نقش به سزایی دارند.
    و شما حتما باید یه ویرایش کلی برای رمانتون، وقت بذارید.

    توي رمان چند تا ايراد فني بود، به یک سری موضوعات پرداختید که عجیب به نظر میومد:
    ١: مگه براي تهيه و غذا درست كردن، نرفته بود سرکار؟ که منشی گفت باید منتظر صاحب کار که مهنس خونده شد!
    پس چرا منشي بايد بگه مهندس!؟ مگه بحث تهیه ی غذا نیست؟!
    ٢: اول گفته شد رشته ي آدرينا آشپزي بوده، ليسانس كامپيوترم گرفته.
    مگه آدرينا ١٨ سالش نيست؟ يه دختر ١٨ ساله يني تازه كنكور داده و سال اول دانشگاس! و این خیلی تعجب اوره.
    ٣:پيام يه سال از آدرينا كوچك تره، پشت كنكورم هست!
    اصلا منطقي به نظر نمياد! خودت آدرینا هم سال اول دانشگاهه، و حالا پیام؛ باید سوم دبیرستان و یا سال پیش باشه. چی جوری کنکور داده و پشتشم گیره؟!
    ٤:گوشي آدرينا شارژ نداشت و خاموش شد، وقتي پيش ساغر رفت، گفته شد كيفشو از دست ساغر گرفت و زنگ زد به خالش!
    چه جوري؟ يني گوشي ساغر رو گرفت؟! در حالي كه؛ كيف خودشو برداشته بود؟
    توي حس آميزي كلمات، بهتره با توصيف، حالات كاركتر ها رو نشون بديم!
    که شادن و میخندند، با یه حالت مخصوص به خودشون بیان بشه که موقع خندیدن، چشمای ساغر تنگ میشه و ل*باش، عین یه خط باریک به نظر میاد.
    یا اینکه ناراحت و غمگینن؛ چشمای قرمز و بینی سرخ شده. و صدای فین فینی که هر یک دقیقه یه بار، بلند میشه.
    ولی تو رمان اینجوری نبود، مثلا بار ها توي رمان خنديدن رو اينجور بيان كرديد:
    <هررررررر>
    نويسنده بايد با هنرش، توصيفات هر لحظه رو بگه تا خواننده بتونه باهاش ارتباط برقرار كنه!
    گويش شما در رمان، خيلي خيلي عاميانس. بهتره كمي ادبي تر بشه. و یا میتونید کل رمان رو، با سوم شخص بنویسید. فکر میکنم که اینجوری بهتر و مفهوم تر بشه، کار شما هم اسون!
    شخصيت آتريسا؛ بزرگانس و بعضي جاها كودكانه، انگار كه ٣ سالشه. وقتی آدرینا باهاش حرف میزنه، خیلی مظلوم و کودکانه و وقتی که با ساغر حرف میزنه، انگار خودشم، همسن اوناست.
    كمي روي رفتاراش تجديد نظر كنيد تا طبيعي به نظر برسه.
    خودموني شدن ساحل هم زياد منطقي به نظر نميومد، بهتره خودشون با فاميلي معرفي كنه و بعد كه چند دقيقه گپ زدن، دوستانه رفتار كنه.
    غلط املايي هاي زيادي وجود داره كه معاني جمله ها رو عوض كرده؛ در اولين فرصت؛ ويرايش كنيد.
    در پايان، به شخصه از رمانتون خيلي خوشم اومد،
    هر روز قلمتون يهتر ميشه و با تجربه تر مينويسيد.
    موفق باشيد؛)
    F.k

    شوراي نقد انجمن نگاه دانلود
     

    فرزان

    نویسنده انجمن
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/04/03
    ارسالی ها
    523
    امتیاز واکنش
    6,201
    امتیاز
    603
    محل سکونت
    اصفهان
    سلام
    اسم رمانتون مناسب بود خواننده نمیتونست با توجه به اسم داستان
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رو حدس بزنه و این یه مزیت برای رمانتون هست
    جلد همه چیزو لو داد داستان دختر خوشگل و پسر خون آشام!
    ژانر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما بیشتر به طنز میخورد تا اجتماعی و ترسناک. رمانی ترسناکه که خواننده از خوندنش دچار ترس و وحشت بشه ولی دیالوگهای
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما حتی در صحنه های رعب و وحشت هم طنز بود!
    خلاصه
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما خیلی اضافه گویی های بی مورد داشت. بذارید خود خواننده متوجه بشه که شخصیت های
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما کی هستن و چطوری هستن!شما میتونید با یه خلاصه پر ابهام خواننده رو جذب کنید
    مقدمه
    متاسفانه من متوجه ربط مقدمه شما به داستان اصلیتون نشدم. چون برداشت من از مقدمه یه داستان پر از سختی و رنج برای بهبود و گذران زندگیه.
    شروع
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما کلیشه ای بود معمولا شروعی خواننده رو جذب میکنه که ابهام داشته باشه یا پر هیجان باشه یا خواننده رو غافلگیر کنه. حتی جمله اول
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما ایراد نگارشی داره
    ای خدا اگه اینجا هم زنگ زدم و نخواستنم دیگه امروز عمرا زنگ بزنم.
    بین متن
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    با خوانده صحبت نکنید این اصلا حرفه ای نیست فرض کنید دارید یه فیلم میبینید و کارگردان بیاد وسط فیلم باهاتون حرف بزنه چه حسی میده؟تمرکز خواننده به کل از بین میره
    با رتبه ی کنکور 400(حالا بچه ها من یه عدد شانسی گذاشتم نمیدونم این رتبه زیاده یا کمه خخخخ)
    خوب برید یه تحقیق کوچیک بکنید ببینید با این رتبه چه رشته هایی میتونن قبول بشند!
    برای نشون دادن حالت های مختلف در مکالمات باید توصیف انجام بدید مثلا با خشم اینو گفت ،وقتی داشت نگام میکرد چشماش از هیجان میدرخشید و از این جور توصیفات .نباید حروف رو بکشید.
    آتریسا-هررررر(مثلا صدای خندشه) وای خدا هرررررر نگاشون کن هررررر
    مثلا صدای خندشه؟ خوب خندیدن رو با توصیف به خواننده نشون بدید نه این که کلمه رو بکشید
    روند داستانتون در پست های ابتدایی خیلی خسته کننده و بدون هیجان بود.
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    خون های مجازی کم حوصله تر از اونی هستن که دو صفحه فقط درباره فیلم دیدن و پارک رفتن شخصیت اصلی بخونن. بهتره مابین این تعریف ها چند تا گره ایجاد کنید تا حس کنجکاوی خواننده تحـریـ*ک بشه مثلا جایی که درباره اون پسر مرموز نوشتید یکی از همین گره های مناسب بود.
    و اما سرسری از اتفاقات عبور نکنید. مثلا خودتون رو جای شخصیت دختر بذارید رفتید مدرسه دخترونه دنبال خواهرتون که یه پسر تو حیاط مدرسه کنار خواهرتون میبینید آیا کنجکاو نمیشید؟آیا پرس و جو نمیکنید؟ آیا نگران نمیشید؟خوب دختر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    به کل بیخیال این قضیه شد!حتی وقتی تو پارک اون پسر رو دید بازم بیخیال شد. این با منطق اصلا جور نیست!یا اینکه برای آگهی استخدام زنگ بزنه و همون وقت شماره حساب بخوان برای پرداخت پول!
    یه سوال برام پیش اومده
    خواهرش چرا اصلا تو ابتدای
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    حضور نداشت ؟ وقتی آدرینا رفت خونه و تصمیم گرفت با خالش کل کل کنه و یه فیلم ببینه اصلا خواهری وجود نداشت!
    روند اتفاقات رمانتون رو منطقی و قابل باور بنویسید
    دیالوگ
    نوشتن دیالوگ های طنز بین شخصیت ها میتونه خیلی جالب باشه اما تا حدی که خسته کننده نباشه و تبدیل به اضافه گویی های حوصله سر بر نشه. رمانهایی موندگارند که دیالوگ های قوی داشته باشند یا حد اقل چند جا دیالوگ هاشون تو ذهن مخاطب بمونه. رمان نباید همش کل کل باشه پس سعی کنید یه مقدار از حجم دیالوگ های بی مورد و اضافی داخل رمانتون کم کنید
    چهره پردازی
    معمولا نویسنده هایی که میخوان حرفه ای تر بنویسند در طول
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    و قرار دادن شخصیت ها در حالات و وضعیت های مختلف چهره و هیکل اونها رو به طور غیر مستقیم توصیف میکنند مثلا.دختر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رفته آرایشگاه و آرایشگر بهش میگه رنگ موهات خرمایه به پوست روشنت میاد!همین نه اینکه دختر جلوی آینه بشینه و خودشو برای خواننده توصیف کنه این بین رمانها متداوله اما خیلی ابتدایی و کلیشه ایه
    توصیف دختر رمانتون داخل آینه آسانسور جالب نبود میتونستید قدم به قدم به خواننده بشناسونیدش
    به نوشتن ادامه بدید . قلمتون سبز:)
    شورای نقد انجمن نگاه دانلود
     
    آخرین ویرایش:

    SAYEH79

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/28
    ارسالی ها
    1,791
    امتیاز واکنش
    5,125
    امتیاز
    596
    محل سکونت
    اهواز
    نقد
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شانس یا سرنوشت


    نام
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    :اونجور که از اسم مشخص شده فکرکنم در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    همه چیز به شانس بستگی داره یا در سرشت اون نوشته شده که باید براش اتفاق بیوفته و در هر لحظه امکان رخ دادن اتفاقات جدیدی است که پیش بینی اونها برای خواننده ممکن نیست نام
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    یکی از اصول
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    برای خواننده جذاب هست ،که خب تا حدودی توانسته عمل جذب مخاطب رو انجام بده .


    جلد:جلد
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    بر اساس ژانر ها طراحی شده که غیر از اون تا حدودی هم جذاب است ولی میشد که بهتر باشه .


    خلاصه:خلاصه ی داستان در رابـ ـطه با زندگی دختری است که نه پولداره نه فقیر که دنبال کار میگرده و در اخر از یه خونه ی پر رمز و راز سر در میاره که اتفاق اصلی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رو تشکیل میده اما نکته ی مبهم اینجاست که چرا فردی که از لحاظ مادی در سطح متوسط از جامعه قرار گرفته باید برای کارکردن به خونه های افراد بره ؟!


    مقدمه:مقدمه خوب بود و به صورت غیر مستقیم اشاره هایی به موضوع اصلی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    داشت اما کوتاست و خوب هم نگارش نشده بود و باعث جذب خواننده نمیشد .


    ژانر:خب ژانر ماجرایی جویی میتونه راجب یه سفر پرهیجان باشه یا همونطور که درخلاصه بهش اشاره کرد دنباله روی کردن رازهای خونه ی مورد نظر باشه
    وجود ژانر اجتماعی میتونه به ما بفهمونه که
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    در رابـ ـطه با معضلات اجتماعی است که ما برخورد های زیادی باهاشون داریم پس امکانش هست که
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    با فقر ،اعتیاد،طلاق و... ارتباط داشته باشه .
    و ژانر عاشقانه هم فکر کنم ازدواج ادرینا با فردی باشه که از دست موجودات ماورایی نجاتش داده
    ژانر تخیلی هم که به فکر نویسنده بستگی داره که بخواهد با استفاده از قدرت نویسندگی وقوه تخیل ذهن خودش صحنه های غیر ممکن رو همون طور که در خلاصه اشاره کرده در رابـ ـطه با موجودات ماورایی خلق کنه
    ژانر ترسناک
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    :ژانر ترسناک
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    هم متونه خلق کننده ی صحن ی ترسناک و هیجان انگیز و دلهره اور
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    باشه اما در این
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    میشه گفت به غلظ بیان شده چون این ژانر بیانگر اینه که باید دلهره و ترس توی خواننده ایجاد کنه و در بعضی از قسمت ها خواننده ناخن های خودشم به سمت دهان ببره اما در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    از این ژانر استفاده نشده بود


    موضوع :
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    از لحاظ ترو تازه بودن از رتبه ی خوبی برخوردار بود و میشه گفت یه
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    جدید بود ولی ژانر های
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    اصلا با موضوع هیچ ارتباطی نداشتن و نویسنده میتونست به جای ژانر ترسناک از ژانر طنز استفاده کنه (متون
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    طنز نبود اما اگه یه ذره تلاش صورت میگرفت طنز میشد)


    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    از لحاظ بعد مکانی شیراز بود ولی از لحاظ بعد زمانی به صورت مستقیم و غیر مسقیم بهش اشاره نشده بود ولی خواننده میتونه حدس هایی بزنه که رویداد ها درچه زمانی رخ میدهند اما ممکن هم هست که این حدس اشتباه از اب دربیاد.

    شروع
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    :
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    یه رمانی با ژانر ترسناک و تخیلی هستش پس باید رمانی با صحنه های دور از انتظار ، ترسناک و دلهره اور باشه و هیجان حداقل کمی رو به خواننده منتقل کنه (در پست اول)که در جذب خواننده تاثیر گذار باشه ولی نویسنده پست های اولیه رو خیلی کسل کننده نوشته که اصلا ربطی با موضوع
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    و ژانر ها نداره و با پرش هایی که نویسنده برای شخصیت اصلی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    در نظر گرفته بود(زمانی که هی غیب میشد بعدش ظااهر میشد ) بهتر بود که در هر مکانی که ظاهر میشه اون مکان رو به صورت کامل توصیف و ترس و هیجان لازم رو به خوننده منتقل کنه


    علائم نگارشی:استفاده نکردن از علائم نگارشی یا استفاده بیش از حد باعث شده که مفهوم به صورت اشتباه منتقل بشه و درک متن برای خواننده سخت تر (البته در بعضی قسمت ها فقط)
    ویکی دیگه از نکات قرار دادن فعل در وسط جمله که کم و بیش در طول
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    دیده میشد

    واژگان:غلط های املایی خیلی کم و جا انداختن بعضی حروف و کمله ها به ندرت در طول
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    دیده میشد.
    نکته ی دیگر استفاده از کلمات بیگانه در زمان فارسی و تکرار حروف هم در بین متون دیده میشد .

    لحن نویسنده:لحن نویسنده به جای اینکه ایجاد ترس کنه بیشتر جوک مانند و طنز الود بود .و در چند قسمت نویسنده بیان کرده بود که ادرینا ترس از ارتفاع داره پس باید حس ترس ادرینا رو منتقل کنه اما بیشتر حس شوخی و خنده و راحتی ادرینا رو بیان کرد طوری که انگار ترس از ارتفاع ادرینا دروغی بیش نیست.

    روش نگارشی:روش نویسنده به صورت عامیانست که خواننده میتونه ارتباط خوب و نزدیکی با نویسنده داشته باشه و خوب هم عمل کرد ولی میتونست خیلی بهتر از این باشه .

    شخصیت پردازی :در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    به طور کامل به شخصیت ظاهری ادرینا اشاره شده بود که باعث ارتباط خواننده با شخصیت ظاهریش میشد اما شخصیت واقعی ادرینا واضح نبود نویسنده ترس از ارتفاع ادرینا رو بیان میکرد در صورتی که ادرینا در زمان اویزان شدن از درخت اصلا ترسی در حرفهایش دیده نمیشد.در خلاصه ی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    اشاره شده بود که دختر داستان نه پولدار است نه فقیر، پس باید در سطح متوسط جامعه قرار بگیرد و حداقل دستش به دهنش برسه و بتونه سطح کیفیتی خوبی داشته باشه ولی در طول
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    خواننده متوجه میشد که ادرینا از سطح پایین جامعس. همونطور که شخصیت ادرینا از توصیف ظاهری خوبی برخوردار بود نویسنده از توصیف شخصیت اصلی ادرینا و بیان حس هاش خواننده رو بی بهره گذاشت. شخصیت های ساغر ، اتریسا ،ساحل،زهرا(زرین دخت)،شاهین و مهراد بهشون توجهی نشده بود و فقط اسامیشون بیان شده بودند و زمانی که آدرینا وارد ویلا شد هجوم شخصیتی به وضوح حس میشد.
    و اون موجود ناشناخته که در یک کلمه "عجیب غریب"توصیف نمود باعث میشد صحنه هایی که اون موجود به میدان میاید هیچ هیجانی در شخصیت خواننده احساس نشود .و نویسنده هیچ گونه توجهی به ظاهرش نکرد که باعث میشد خواننده نتونه ارتباط خوبی با اون موجود داشته باشه و هیجان لازم رو از شخصیتش ببره

    دیالوگ ها:خبری از دیالوگ جذاب نبود تا خواننده رو جذب کنه و چندین بار بخونه و ازش خسته نشه.
    دیالوگ هایی که ادرینا در طول
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    بیان میکرد به شخصیت واقعی ادرینا نزدیکی نداشتن و تضاد خاصی بینشون دیده میشد.

    مثال:مثل این ارکستا که میخوان آهنگ بخونن محیط تاریکه روی خواننده نور این جوگیرا چراغ قوشون رو مستقیم کردن تو چشم من. بخاطر همین نمیتونستم اونا رو ببینم.اما صداشون میومد:
    -خانم ادرینا حالتون خوبه؟صدای منو میشنوید؟
    -اه...اون نور رو بندازین اونور کور شدم..شما میخواین دیه بدین.نه جان من بگو شما میخواین دیه بدین؟
    سریع نور رو از روی صورتم برداشتن.توی تمام این مدت صدای ویز ویز ساغر میومد.اما اهمیتی ندادم.همون موقع همون آقاهه گفت
    -خانم دستتون رو از شاخه ی درخت آزاد کنین و خودتون رو بندازین.
    -اخه اگه میخواستم خودکشی کنم که خودمم میدونستم خودمو میتونم بندازم اما میدونین...
    -خانم به ما اعتماد کنین و دستتون رو از شاخه رها کنین.
    منم فکر کردم الان که دستمو ول میکنم یکی از همین مرد جوونا خوشگل خوشتیپ جذاب مامانی غیرتی میاد منو بغـ*ـل میکنه و تو یه نگاه عاشقم میشه.بعدش هی میاد خواستگاری و من جواب رد میدم.خلاصه از اونا اصرار و از من انکار تا بالاخره تصمیم میگیرم به غلامی قبولش کنم. و ...

    همونطور که در متن بالا پیداست ادرینا که ترس از ارتفاع داره دیالوگ هایی رو بیان میکنه که با حس و حالش در اون مکان و شخصیت واقعیش نمیخونه و تضاد داره ، اتریسا دختر کوچولویی که کلاس سومه دیالوگ هایی بزرگتر از سنش بیان میکنه
    همچنین صحبتهایی که مهراد پس از ورود ادرینا به خونه بیان میکرد بهش نمیخورد یه جورایی نویسنده مهراد رو بی حواس نشون داده بود در صورتی که قبل از ورود ادرینا به اون خونه نویسنده شخصیت مهراد طوری بیان کرده بود که تسلط زیادی روی ادا کلمات داره

    توصیفات:توصیف مکان از پست اول قابل مشاهده بود ولی در پست های بعدی کم و کمتر میشد ،توصیف مکان یکی از عناصر مهم است که باعث میشه خواننده با
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ارتباط برقرار کنه و به خوبی اون صحنه هارو تصور کنه اما مکان هاتوصیف نشده بودن .
    توصیف ظاهری اشخاص هم خیلی ضعیف بود .یعنی اصلا توصیفی صورت نگرفته بود فقط ادرینا که در پست های اول به صورت مستقیم به توصیف ظاهری اون پرداخت ولی اگه غیر مستقیم بیان میشد زیبایی خاصی پیدا میکرد و دیگر اشخاصی که وارد
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شدن به هیچ وجه توصیفی از اون ها نشده بود و مهمتر از همه اون موجود(اسم نداشت)که باید حتما وصف میشد هیچ کاری روش صورت نگرفته.
    توصیف چهره ی اون موجود میتونه بر هیجان و ترس خواننده بیفزاید که نویسنده در این
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    خواننده را از این موضوع بی بهره ساخته
    صحنه های
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    هم توصیف ضعیفی داشتن و مقدار ترس و هیجانی رو که باید به خواننده منتقل میکردن رو نکرد.


    نکته متفرقه:اسم ادرینا در طول
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    مدام در حال تغییر بود که خواننده رو کاملا کیج میکرد ایتدای پست اول نوشته شده بود که
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    از زبان شخصی به نام ادریناس اما زمانی که برای استخدام در ماشین با خودش تمرین میکردم نام خود را شکیبا راد خواند و زمانی که نیروهای امداد ادرینا را پیدا کردند با نام اتریسا اورا صدا میکردند.


    موفق باشید قلمتون سبز

    شورای نقد انجمن نگاه دانلود
     
    آخرین ویرایش:

    z.n

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/01
    ارسالی ها
    29
    امتیاز واکنش
    764
    امتیاز
    231
    محل سکونت
    زیـر آسـمـانـ خـدا
    به نام یگانهء هستی بخش

    نقد رمان شانس یا سرنوشت


    نقد درونی : (نام ، جلد ، خلاصه ، مقدمه )

    نام
    : اسم انتخابی رمان رو از دو جهت مورد بحث قرار میدم . این اسم از جهت زیبایی و جذب مخاطب اونقدری باعث کشش میشه که حداقل مخاطب به خلاصه ی رمان تمایل نشون بده و بخونه . از جهت دوم که ارتباط و هماهنگی اسم با محتوای رمان هست متاسفانه تا آخرین پستی که گذاشتین هیچ وجه مشترکی بین محتوا و اسم رمان پیدا نکردم . جهت دوم اهمیت بیشتری نسبت به اولی داره و شما به عنوان نویسنده باید نامی انتخاب کنین که خواننده با خوندن موضوع داستان به ارتباط داستان و اسمش پی ببره و اون هارو جدا از هم نبینه .

    جلد : تصویر انتخاب شده کاملا حس ترس ، وحشت ، هیجان ، روابط عاطفی واینکه قراره اتفاقات غیرعادی در داستان شکل بگیره رو به خواننده منتقل میکنه واین نشون میده که این تصویر مناسب چنین داستانی ست که دربرگیرنده ی تمام ژانرهای داستان هست .

    خلاصه : در دو سه خط ابتدای خلاصه شما سعی دارین رمانتون رو متفاوت از رمان های کلیشه ای نشون بدین و به نوعی جذب مخاطب کنین و این اصلا جز خلاصه به حساب نمیاد . همچنین از نظر کمیت زیاد بیان شده . در واقعا اون کیفیت لازم برای جذب مخاطب رو نداشت و اون چه که بیان شده با محتوای داستان متفاوته . آدرینا رو دختر کنجکاو بیان کردین اما در داستان شخصیت کنجکاوی نشون داده نشده . داستان اصلا حالت ماجراجویی نداشت و بنده چنین برداشتی ازش نکردم .نکته ی دیگری که قابل ذکر هست اینکه بهتر بود از علائم نگارشی هم در خلاصه استفاده میکردین و از نوشتن شکسته کلمات پرهیز میشد . هرچند در ادامه به این موضوع اشاره میشه .

    مقدمه : با توجه به حجمی که از داستان خوندم نتونستم اون پیامی که مقدمه قراره به طور غیرمستقیم به خواننده منتقل کنه حس کنم و به نظرم بهتر بود کمی بیشتر روی مقدمه مانور میدادین . همچنین متن گذاشته شده چند تکه بود و از این شاخه به اون شاخه میشد و حس خوبی القا نمیکرد .

    نقد بیرونی :

    ژانرها

    ماجراجویی
    : همون طور که در بالا اشاره کردم در محتوای داستان به چنین ژانری برخورد نکردم . موضوع داستان به گونه ای نبود که اتفاقاتی شکل بگیره و شخصیت داستان تماما در حال پی بردن و کشف اتفاقات باشه و تمام زحماتش این بود که بخواد ذهنشو سروسامون بده و این اتفاقات غیرواقعی رو هضم کنه .

    اجتماعی : کمرنگ ترین ژانر این رمان ، ژانر اجتماعی بود که زمانی که آدرینا به دنبال کار میگشت نمود پیدا کرد اما در ادامه خبری از این ژانر نبود . در این ژانر نیاز به اتفاقاتی داریم که در اجتما ع درحال وقوع هستن و هرقشری از جامعه ممکنه درگیر اون اتفاقات باشه مثل فقر ، اعتیاد ، تفاوت دو نسل و ...

    عاشقانه : با چنین ژانری خواننده باید منتظر وقوع اتفاقات عاطفی باشه ، مخصوصا بین دو شخصیت پررنگ و غیرهم جنس داستان . هرچند که تا اینجای رمان هنوز به این ژانر اشاره ای نشده .

    تخیلی : با توجه به اتفاقاتی که در محتوای داستان گنجانده شده ژانر تخیلی بیشتر از ژانرهای دیگر داستان پررنگ و قابل لمس هست . اتفاقات و حوادث موجود در دل داستان باید خارج از واقعیت و قانون باشن و با قلم خوبتون اون هارو بدون کلیشه و با استفاده از ذهن خلاق برای خواننده نگارش کنین به حدی که براش باور پذیر و ملموس باشه .

    ترسناک : تا اینجای داستان اصلا خبری از ژانر ترسناک نبود چرا که تمام دیالوگ ها و رفتارها اونقدر حالت طنز دارن که هیچ وحشتی رو به خواننده منتقل نمیکنند به طوری که حتی شما در جای حساس داستان هم از طنز استفاده کردین و این نه تنها حس خوبی به خواننده منتقل نمیکنه بلکه اون حس دریافتی و قابل لمس هم از دست میده .

    موضوع : این خیلی خوبه که ایده ی انتخابی رمان کلیشه ای نیست و قراره در قالب تخیلی داستانی ارائه بشه تا خواننده بتونه موضوع جدیدی رو مطالعه کنه . اما خب این به قدرت نویسنده بستگی داره که بتونه با نگارش خوب در کنار ایده ی جالب مخاطب رو پایبند داستان کنه . متاسفانه این ایده به خوبی نگارش نشده . با اشکالات ، روند یکنواخت ابتدای رمان و لحن شما در نگارش باعث شده که خواننده کششی نسبت به رمان نداشته باشه . اینکه وقتی ایده ای رو به تحریر در میارین باید درموردش اطلاعات کسب کنین تا بتونین با آگاهی قلم به دست بگیرین تا خواننده هم چیزی یاد بگیره و هم مشتاقانه صحت حرفای شمارو بپذیره .
    نکته ی دیگری که قابل اهمیته اینه که شما زمانی برای رمان مشخص نکردین . درسته میشه حدس زد که در زمان حال اتفاق افتاده اما بهتر بود که زمان رو براش مشخص میکردین .


    شروع : ابتدای داستان به این شکل آغاز شده که از زمان حال به گذشته برگشتین . هرچند در مورد زمان حال هیچ توصیف مکانی ، حالت ، احساسی وجود نداشت و کاملا ساده بیان شده بود . برای خواننده پیش میاد که کجا پیاده روی میکرد؟ مبداء و مقصد کجا بود ؟ چه احساسی داشت ؟ ظاهرش به چه شکلی بود ؟ چی باعث پیاده روی شده بود ؟ ... و شما با توصیفات دقیق میتونستین پاسخگوی این سوالات باشین .
    با آغاز شش ماه پیش داستان خوب شروع شده اما نیاز به این داشت که جمله بندی و نگارش کلمات با دقت انجام میشد .
    فکر کنین تو شیراز و این آفتاب داغش ساعت اونم ساعت سه بعد از ظهر.کباب شدم.
    با این جمله انگار که مقابل یک عده نشستین و دارین براشون خاطره تعریف میکنین و این جالب نیست .


    قواعد نگارشی : : نگـاه دانلـود نیاز داره که قوائد و علائم نگارشی در اون به درستی رعایت بشه تا به خواننده در فهم جملات و درک اتفاقات کمک کنه و از فهم نادرست محتوا جلوگیری کنه . متاسفانه از قواعد به درستی استفاده نکردین . میشه گفت فقط از نقطه بین جملات استفاده شده و خبری از ویرگول نیست :)
    همچنین در روند داستان درست نیست که از پرانتز برای توضیح بیشتر استفاده کنین . همینطور کشیدن کلمات یا تکرار مکرر اونها برای توصیف حالت صدا در نگارش کاملا غلطه و شما نباید از این شیوه استفاده کنین . به عنوان مثال سااااااغر اشتباهه و شما باید برای بلند صدا کردن اسم ساغر در داستان دست به توصیف حالت و احساس بزنین .


    ساختار واژگان و اصطلاحات : اشتباه چاپی و غلط املایی به حدی غیرقابل چشم پوشی در رمان به چشم میخوره . همچنین درسته در نثر محاوره کلمات عامیانه نوشته میشن اما در هر صورت باید به شکل درست و بدون شکسته شدن نوشته بشن . چند نمونه اشتباه تایپی و غلط املایی :
    دفعس : دفعه ست ، ساختماون : ساختمان ، سه چار تا شاخ : سه چهار تا شاخ ، متاسم : متاسفم ، لبند : بلند ، حرس : حرص ، خو : خب ، ساتع : ساطع ، دواره : دوباره ، معاخذه : مواخذه ، اصن : اصلا ، دشک : تشک ، ایشالا : ان شاءالله .


    روش نگارشی : نثر انتخابی شما برای رمانتون محاوره ست که با این نوع نثر اگه کمی بیشتر به نگارش و توصیفات و اطلاعات درست میپرداختین و محتوا رو برای خواننده باور پذیر میکردین مطمئنا بیشتر به جذب مخاطب کمک میشد .

    سیستم نقل و قول : چیزی که در مورد دیالوگها مهم هست اینه که از علامت : معمولا استفاده میشه نه _ و + . همچنین نود درصد دیالوگها طنزگونه و کل کلی نوشته شده بودن .اون جدیت و ترسناک بودنی که در ژانر و خلاصه بیان شد اصلا به چشم نمیومد . آدرینا که یک دخترخانوم به خواننده نشان داده شده چرا رفتار و گفتارش شبیه به پسران لات بود؟ همچنین از یه دختر 9 ساله بعیده که اینقدر بی پروا و بزرگ تر از سن خودش حرف بزنه . نکته ی بعد اینکه هرررررر هرررررر صدای خنده نداریم . شما نمیتونین صدای خنده رو بنویسین .صدای خنده قابل توصیف هست اینکه با دهان کاملا باز یا با صدای بلند درحالی که دستشو جلوی دهنش گرفته بخنده اما اینکه بیاین صدای خنده رو بنویسین اصلا درست و جالب نیست .

    سیر : ابتدای رمان درسته که اتفاقات کوچک و تعجب برانگیز داشت اما بیشتر روند تکراری و یکنواخت رو طی میکرد . شخصیت ها جز شاد و سرخوش بودن چیزی براشون مشخص نشده .
    چون ژانر داستان تخیلی و ترسناک هست باید کمی رنگ و لعاب بیشتری داشته باشه و از ساده و روتین بودن خارج بشه . داستان تا اینجا دربرگیرنده ی اتفاقات عادی بوده و نیازمند بروز حوادث بیشتر و پررنگ تری هست .


    توصیفات : (مکان ، ظاهر ، احساس ، حالت )

    متاسفانه در طی داستان توصیفات مخصوصا مکانی کمبودشون به شدت احساس میشه . شما برای اینکه خواننده بتونه با داستان ارتباط برقرار کنه و بتونه در ذهن خودش متجسم بشه نیاز به توصیفات دارین چیزی که ازش پرهیز شده بود .

    زاویه دید : راوی انتخابی شما برای رمان ، اول شخص بود که متاسفانه به گونه ای از این راوی استفاده کرده بودین که انگار چند نفر در مقابلتون نشسته بودن و شما داشتین براشون قصه تعریف میکردین و گهگاهی نظر و توصیه ای هم بهشون داشتین .مثل : و دوستان گلم این رو از من بشنوید که هیچ وقت به ساغر اعتماد نکنین. بله حدس شما کاملا درست هست چون این دو سه دقیقه راهی که ساغر گفته بود مصادف شد با دقیقا سی و هفت دقیقه پیاده روی.
    همچنین برای شخصیت اول داستان هم وجدان در نظر گرفته بودین . با این کار وقتی خواننده داره اتفاقات و حرفا و گفتارهارو تو ذهنش مجسم میکنه و درگیر روند داستانه شما با این گفت و گو باعث میشین خواننده از اون حس و حال خارج بشه در نتیجه نه تنها جالب نیست بلکه اشتباهه که باید اصلاح بشه .


    شخصیت پردازی

    آدرینا
    : در ابتدای داستان یک سری اطلاعات در مورد این شخصیت به خواننده دادین که اصلا با عقل جور در نمیاد . اینکه مدرک دیپلم صنایع غذایی از دانشگاه گرفته نمیشه . تو سن 18 سالگی کسی لیسانس نداره مگر اینکه منظورتون این باشه در مقطع کارشناسی تحصیل میکنه یا جهشی خونده باشه . همچنین بیشتر یه دختر سرخوش نشون داده شده و لحن صحبتش هم خانومانه نیست . همچنین کسی که برای اولین بار جایی برای کار میره در وهله ی اول با افراد اون خونه صمیمی نمیشه .

    آتریسا : یه دختر که سنش با رفتار و گفتارش کاملا متفاوته و این اصلا برای خواننده باور پذیر نیست .

    ساغر : میشه گفت همون آدرینا ست با کمی تفاوت ، وگرنه این دو شخصیت مثل هم میمونن.

    و دیگر شخصیت های داستان هم انگار همشون شخصیت سرخوش و همش در حال درگیری دارن .

    خاله زرین دخت : یه شخصیت همیشه نگران و در حال گریه .

    بهتر بود کمی روی شخصیت ها مانور بیشتری میدادین و بهتر توصیفشون میکردین چون خواننده با اونها ارتباط برقرار میکنه .

    نکات اضافی :

    1 . تا آسانسور بره بالا یه نگاه اجمالی به این بدن نمودم.امروز سعی کردم تیپم رو تا جایی که میتونم ساده بزنم .

    در این جمله از کلمه ی بدن استفاده شده گویی شما میخواین از هیکل شخصیت صحبت کنین ولی خواننده با پوشش ظاهری رو به رو میشه . شما باید از کلمه ی تیپ استفاده میکردین .

    2 . در آغاز داستان آدرینا خودش رو شکیبا معرفی میکنه .

    3 . درخت پرتقال در جیرفت و بم و شمال ایران رشد داره .حالا کجا داستان شکل گرفته که درخت پرتقال دارن ؟

    4 . در جایی از داستان خلاصه ی فیلم رو با خط درشت نوشتین . نیازی به این کار نبود .

    5 . اینکه خانواده ی آدرینا مستاجر بودن .یه سوال پیش میاد اینکه آیا این همه سال میشه یک جا مستاجر نشین بود ؟ نیاز به توضیح داشت :)

    6 . وقتی آدرینا خودشو به مریم معرفی میکنه میگه آتریسام .

    7 . وقتی آدرینا روی درخت وحشت زده ست با خدا طنزگونه صحبت میکنه ؟

    8 . وقتی آدرینا روی درخت نشسته به سرعت نمیتونه سیخ بایسته .

    9 . درست اینکه آدم انتهای شاخه که به درخت متصله میشینه نه لبه شاخه که باریک و قابله شکستنه .

    10 . روی شاخه ی درخت در تاریکی هم نمیشه عقب عقب رفت .

    11 . معمولا کارت رو دست کسی نمیدن شماره حساب رو میدن .

    12 . این جمله که همیشه اونایی که خیلی پول دارن محبت و شادی تو خونشون ندارن اشتباهه .

    13 . آدرینا وقتی میره خونه ی جدید برای کار هم آدرس داشته هم دنبال در میگشته پس این که سر از جلوی در خونه درمیاره و اونجا در نظرش آشناست کمی غیر منطقی به نظر میرسه .



    قلمتون پاینده :)

    تیم نقد انجمن نگاه دانلود
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا