مسابقه مسابقه شبانه شعر نویسی(۶)

  • شروع کننده موضوع *SAmirA
  • بازدیدها 763
  • پاسخ ها 12
  • تاریخ شروع
وضعیت
موضوع بسته شده است.

*SAmirA

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/01/09
ارسالی ها
30,107
امتیاز واکنش
64,738
امتیاز
1,304
بســــــــمه تعالــــــے


سلامی دوباره به دوستان عزیز نگاهی

ششمین دوره مسابقات شبانه، شعر نویسی رو شروع می‌کنیم

کلمات انتخابی از طرف آیدا برای امشب به این صورت می‌باشد.

قیمه
پنکه
پشه کش
بستنی
والیبال
کپک
حریف
نادان
ایمیل
سیاره
موتور
استخون
قیصر
قشم
نانوا



موارد مهم:
می‌تونید کلماتی هم خودتون اضافه کنید؛ ولی حتما کلمات انتخابی ما باید توی شعر بکار رفته باشه.

اونایی که شعر گفتن بلد نیستند می‌تونند جمله سازی کنند

قالب شعر الزاما نباید غزل باشد.
هر قالبی به جز شعر نو می‌تونه استفاده بشه.
هر قالبی‌که قافیه دار باشه
.


تایپک تا فردا ساعت هشت شب باز هست.

برنده مسابقه، کلمات روز بعد رو مشخص می‌کنه و خود شخص دیگه نمی‌تونه توی اون شب در مسابقه شرکت کنه.

همگیتون موفق باشید.
 
  • پیشنهادات
  • mahaflaki

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/06/09
    ارسالی ها
    491
    امتیاز واکنش
    37,621
    امتیاز
    911
    رفیقی داشتم عاشق قیمه
    هنوزم ها می کرد او جلو پنکه
    مرا او دوست می داشت حسابی
    همانند یه بستی شکلاتی
    به من می گفت تو خود ابنباتی
    حریف داستان های مامانی
    ولی حیف که او کمی کپک بود
    یکم نادان و کار نابلد بود
    ایمیل می زد به چند صد تا سیاره
    که تا پاسخ بگیرد از ستاره
    ستاره دختری از اهل قشم بود
    پشه کش می فروخت و اهل فن بود
    رفیق احمقم دل به موتوری بسته بود
    چرا که ستاره موتور سواری حاذق بود
    لب ساحل نانوایی راه انداخت
    به هر ور کلاهی انداخت
    والیبال ساحلی را حفظ شد
    در اخر ستاره را صاحب شد
    رفیقم برای ستاره خیلی سریع خود قیصر شد
    نفهمیدم در اخر پس چرا زودی نفهم شد؟ :/




     

    SHahRAshOB

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/06
    ارسالی ها
    1,543
    امتیاز واکنش
    22,715
    امتیاز
    861
    روزگاری بود این شهر خوی قیصر داشت
    سر هر کوی و برزن رادمردی جای دیگر داشت

    زندگی شوری به سان شوق بودن داشت
    قیمه ها پر ز گوشت و عطر لیموی تر داشت

    استخوان در دیگ ابگوشت جای خود را داشت
    کنارش نانوایی، نان سنگک با پیاز و سبزی تر داشت

    فشم تا قشم، راهی سخت معبر داشت
    موتور ها گازی و چرخ هایشان لق داشت

    تمام بچه ها شاد و خیابان رنگ دیگر داشت
    بستنی در دست هاشان و نگاشان رنگی از شر داشت

    کلبه ها کولر نداشت و پنکه در سقف داشت
    مگس پر بود و پشه کش جای دیگر داشت ○_○

    همه سیاره ها رخشان و کوکب نوری از مه داشت
    همه دلها که خوش بود و محبت شوری سرکش داشت
    (سرکش رو با فتحه بخونید)

    بچه ها خندان و ایمیل رنگ دیگر داشت
    والیبال محل بازی عالی در کنار تیم برتر داشت

    کپک در نان نبود و خانه برکت داشت
    حریف تیم فوتبال محله باخت بیشتر داشت

    اینم از شعر بنده :aiwan_light_biggrin: به سختی کلمات رو جاسازی کردم
     
    آخرین ویرایش:

    زهـzahraـرا

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/12
    ارسالی ها
    459
    امتیاز واکنش
    6,632
    امتیاز
    571
    سن
    24
    محل سکونت
    فامیل دور خلیج فارس
    قصیر گفت که ای زن برایم قیمه بیاور
    زن که درحال بستنی خوردن بود گفت خودت مگر دست و پا نداری؟خودت برو
    قصیر گفت ای زن نادان چطور جرات میکنی به حرف من گوش ندهی همین الان از جای خود بلند میشوی میروی قیمه میاوری وگرنه با پشه کش حسابت را میرسم و بعد باموتور از رویت رد میشوم.
    زن ترسیده گفت چشم و رفت قیمه اورد بایکم نون.
    قصیر گفت این استخون های مونده در قیمه و نون های کپک زده ایی که اورده ایی دیگر چیست؟نکند دلت تنبیهه شدید تری میخواهد؟
    زن که از شدت ترس لرزیده بود گفت تو امروز از نانوا نون تازه و گوشت تازه به خانه نیاودی منم مجبور شدم بااین ها طعام بپزم.
    قصیر دندون قروچه کرد و گفت دیگر تکرار نشود و دفه بعد به من میگویی تااین هارا تهیه کنم حالاهم برو و پنکه راروشن کن گرممان شده.
    زن باز هم اطاعت کرد.
    قصیر کنترل تلوزیون کنار دستش را برداشت و تلوزیون را روشن کرد و کانال هارا که یکی جزیره قشم و دیگری سیاره زهره را نشان میداد رد کرد تابه کانال پخش والیبال تیم ملی رسید دید که حریف یک امتیاز کسب کرده بیشتر عصبی شد.



    جدا قصیر چقدر عصبیه.
     

    ֎GoDFatheR֎

    مدیریت کل
    عضو کادر مدیریت
    عضویت
    2019/03/28
    ارسالی ها
    776
    امتیاز واکنش
    17,790
    امتیاز
    899
    درسته برنده نشدی ولی هی داری پیشرفت میکنی.همه چیزایی که نوشتی لااقل یه لبخند رو لبای من اورده.تو همیشه شرکت کن من خودم یه جایزه اخرش بهت میدم.منو دقیقا یاد دوم ابتدایی میندازی که میگفتن انشا بنویسین در مورد مثلا قیصر.
     

    parisa mazlomi

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/07
    ارسالی ها
    178
    امتیاز واکنش
    2,915
    امتیاز
    571
    سن
    26
    محل سکونت
    تهران
    قیصر برام قصه بگو/ قصه ی نانوا رو بگو
    قیصر بهم ایمیل بزن/ از موتور سیات بگو
    از استخون لای زخم/ از ابجی خُلت بگو
    از آبجی سیاره ات بگو/ ترشیده و کپک زده ی فامیلتون
    قیصر خدا خیرت نده/ اون بلیط قشم بخوره
    فرق سر اون ابجیات / پنکه ی ما خراب شده
    خونه پر از پشه شده/ یادت نره امشب برام
    حتما پشه کش بیاری/ اخ خدا مرگم بده وای
    قیمه بادمجون ته گرفت/ آی بمیری ذلیل شده
    با اون آبجیه خر زورت/ که من حریفش نمیشم
    تو والیبال، کشتی و حتی کاراته/ اخر یه روز میزنمش جنازشو بهت میدم




    من هیچ مشکلی با خواهر شوهراااا ندارماخلاصه که ببخشید اگر اندکی خواهر شوهر ستیز شدم
     

    'Foruzan'

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/01/12
    ارسالی ها
    306
    امتیاز واکنش
    4,008
    امتیاز
    451
    سن
    29
    محل سکونت
    Zamin
    بود نانوایی و او را دختری
    خوش جمال و خوش بیان چون اختری

    هر چه از روی زمین زیبایی است
    هر چه از گفت و کلام شیوایی است

    هر چه از قامت بلند و خوش تراش
    رب برای دخترک کرده تراش

    قیمه هایش بود خوش طعم و لذیذ
    دخترک در نزد هر کس بود عزیز

    با صدایی نرم، چون می در قدح
    مـسـ*ـت صوتش می شدی با صد فرح

    دخترک بود اهل قشم و از جنوب
    رنگ چشمانش چو خورشید در غروب

    عاشقان جان بر کف و در کوی یار
    منتظر، دل داده و با حال زار

    تا که در پیکار او نایند نحیف
    این چنین در انتظارش صد حریف

    اتفاقا در میان عاشقان
    بود فردی قد بلند با این نشان

    زشت رو، باریک، همچون استخوان
    کار می کرد با موتور در یک دکان

    قد بلند، گویی والیبالیست بود
    در گروه عاشقان، در انتهای لیست بود

    مرغ جانش در پی چشمان دختر می طپید
    ناز چشمان فرح، با صد دل و جان می خرید

    او چو آتش دخترک اما خمُش
    در نظر، قیصر پشه، او پشه کش

    بود شاکرد، می فروخت او بستنی
    در پی یاری که بودَش رفتنی

    گر چه قیصر آدمی نادان نبود
    لیک نزد دخترک فرهان نبود

    بود در چَشم نگار همچون کپک
    می خورد قیصر ز چشمش صد کتک

    در ره عشق نام او باشد کمیل
    می رسد هر روز از دل صد ایمیل

    قلب او بهر غزالش طیاره
    عشق او مافوق دنیا، سیاره

    ***

    یک شبی مجنون ما بی خواب بود
    در پی زیبا رخش بی تاب بود

    گفت، مادر، سوختم از عشق او
    دل نویسد هر دمی از مشق او

    پنکه هم عشق مرا بارد نکرد
    دخترک مهرم ز دل وارد نکرد

    عشق او در قلب من همچون کلاف
    می کنم هر دم، ز یاد او طواف

    مادرش با یک نگاه تند و تیز
    گفت ای فرزند، بکن از دل گریز

    چون که در جیب تو می چرخد مگس
    دل ز عشق و عاشقی دارد هـ*ـوس؟!

    هر که جیبش پر تر است او سرور است
    در نگاه یار و دلبر سر تر است

    گفت و گفت و عاقبت هم چون کمان
    خم بشد قیصر، ز غم ناید امان

    دوستان این بود شرح داستان
    هر که باشد او غنی، پیروز آن!
     

    _MATIN_

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/01/08
    ارسالی ها
    731
    امتیاز واکنش
    3,560
    امتیاز
    481
    سن
    28
    هیئت محله ی مان قیمه و سنگک می دهد
    کتاب تاریخ ما بوی بد کپک می دهد

    استخوان قیصر نانوا در مریخ پیدا شده
    این تحقیقی بود که ازمعلم به ما داده شده

    به ما چه قیصر در چه سالی مرده؟
    یا فلانی بستنی را با پشه کش خورده؟

    به ماچه اسکندر لشکرش را کجا بـرده؟
    یا چه کسی با موتور پنکه به قشم بـرده؟

    کاش زنگ تاریخ را به ما ایمیل می کردند
    تا بچه ها نادانی و تنبلی را با هم میل می کردند

    در آخر بچه ها کتاب ها را دور می اندازند
    در جلوی تلوزیون تخمه و پوست می اندازند

    تا ببینند فوتبال و والیبال را
    حریف قدر تیم ملی ایران را
     

    sarah stud

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/08
    ارسالی ها
    524
    امتیاز واکنش
    12,385
    امتیاز
    671
    سن
    30
    محل سکونت
    Qeshm
    روزی بود از روزهای زندگی
    حین که بودم در حال بندگی

    برخاست ندای نحس گوشی
    که ایمیل داری ای دختر جوش جوشی

    متن ایمیل خانه‌ام آوار کرد
    درد آن تا استخوانم باز کرد

    آن رئیس قدبلند نردبان
    مردک زشت و پلشتِ نادان

    گفته بود باید که راهی من شوم
    راهی قشم بهر کاری من شوم

    آمدم؛ اما چه نوع آمدنی؟
    مردم از گرما، کو وان بستنی؟

    آخ، حریف این هوا من نیستم
    لایق دمپخت سارا نیستم

    گرم و سوزان همچو زهره او بُدست
    گوییا سیاره‌ی دیگر بُدست

    قیصر روم هم در این گرمای ناب
    سرخ همی‌خواهد شد مثال عناب

    توی اتاق، از رئیس دل گیرم
    با پشه کش با پشه درگیرم

    باد پنکه بر دماغم راه یافت
    عطسه‌ای بدفرم و بدصوت او ساخت

    قیمه در این آتش سوزان و داغ
    پر کَپَک شد، یک کُپَک می‌گفت واق!

    نانوای بی‌نوایِ بی گـ ـناه
    با موتور هوندا، هُوند¹ زِ راه

    روز آخر پیشنهاد داد یک الاغ
    یک الاغ احمق و بدبو و چاق

    والیبال بازی کنیم در ساحل
    تا شویم از همه گرما غافل

    ما ندانستیم حماقت کردیم
    پوست انداختیم، جراحت کردیم

    ما شدیم از دار فانی رهسپار
    سوی معبود و یگانه کردگار


    پ.ن: من الآن قشمم نمیخواستم شعر بگم ولی چون اسم قشم رو دیدم توی کلمات وسوسه شدم :aiwan_lightsds_blum:
    ۱. هوند، در گویش محلی جزیره‌ی قشم به معنی آمد می‌باشد.
     

    *~SAEEDEH~*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/11/16
    ارسالی ها
    4,075
    امتیاز واکنش
    70,793
    امتیاز
    1,076
    سن
    21
    نان بی نانوا خوش نباشد
    بی قیمه ناهار خوش نباشد
    طرف قشم و حول دریا
    بی بستنی هیچ خوش نباشد
    روز گرما و آغاز جهنم شد
    زدم این پنکه و موتورش ناکار شد
    آن همه ادا و اصول که نادان می‌فرمود
    عاقبت مثل کپک بر باد شد
    در زمین والیبال حریفم پشه شد
    زدمش با پشه کش تا خفه شد
    استخون هایم از قطعی وای فای شکسته شد
    ایمیلی زدم به مخابرات، خوانده نشد
    درخواست ازدواجم از قیصر پذیرفته نشد
    شوت کردمش به سیاره دیگر تا از هم گسسته شد
    :aiwan_lightsds_blum::aiwan_lightsds_blum::aiwan_lightsds_blum:
     
    وضعیت
    موضوع بسته شده است.

    برخی موضوعات مشابه

    Z
    پاسخ ها
    7
    بازدیدها
    595
    پاسخ ها
    28
    بازدیدها
    2,075
    پاسخ ها
    4
    بازدیدها
    1,048
    پاسخ ها
    10
    بازدیدها
    859
    پاسخ ها
    41
    بازدیدها
    1,693
    پاسخ ها
    63
    بازدیدها
    2,822
    پاسخ ها
    74
    بازدیدها
    5,022
    پاسخ ها
    67
    بازدیدها
    3,438
    پاسخ ها
    97
    بازدیدها
    4,520
    پاسخ ها
    45
    بازدیدها
    2,236
    پاسخ ها
    134
    بازدیدها
    6,198
    پاسخ ها
    57
    بازدیدها
    3,234
    پاسخ ها
    94
    بازدیدها
    7,165
    پاسخ ها
    67
    بازدیدها
    2,925
    پاسخ ها
    97
    بازدیدها
    7,556
    Z
    • قفل شده
    • نظرسنجی
    پاسخ ها
    86
    بازدیدها
    6,573
    Z
    پاسخ ها
    38
    بازدیدها
    2,408
    پاسخ ها
    46
    بازدیدها
    2,116
    بالا