نقد رمان معرفی و نقد رمان اینسومنیا | adrithea کاربر انجمن نگاه دانلود

از نظر شما اینسومنیا در چه سطحی قرار داره؟

  • عالی

  • خوب

  • متوسط

  • بد

  • خیلی بد


نتایج فقط بعد از شرکت در نظرسنجی قابل رویت است.

آدریا

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2018/03/28
ارسالی ها
110
امتیاز واکنش
4,258
امتیاز
568
محل سکونت
سولاریس
نام
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
:
اینسومنیا (جلد اول تریلوژی تطهیر)
نام نویسنده: Adrithea کاربر انجمن نگاه دانلود
ژانر: علمی-تخیلی، تراژدی، عاشقانه، معمایی
ناظر: Sima.ch

تاپیک رمان:
Please, ورود or عضویت to view URLs content!


خلاصه:
در جامعه ای بنا شده بر خاکستر جنگ و طاعونی عظیم، صلاحیت مردم برای زنده بودن، توسط تطهیر سنجیده می‌شود.
دختر برگزیده تطهیر، برشانه های آن قدم می‌گذارد و با رازی بزرگ، خود را به قلمرو خالق تطهیر می‌رساند.
راز درونش، جسمش را ضعیف می‌کند و عشقی ممنوعه بر روحش سایه می‌افکند.
آیا امید زاده شده از بطن ناامیدی‌اش، راهنمای مسیر تاریکش خواهد شد؟ آیا در جدالی سلطنتی، برای تاجی خونین خواهد جنگید؟

1022.gif

نقدها، هر چند تلخ یا شیرین، جواهرات گرانبهایی هستن که بر پیکر یک اثر سوار می‌شن تا زشتی ها و عیب هاش رو با زیبایی تفکر پنهان در وجودشون بپوشونن.
دوستان عزیزم نقد شما در هر شکلی، بی نهایت برای من باارزشه.

 
  • پیشنهادات
  • FATEMEH_R

    نویسنده انجمن
    نویسنده انجمن
    عضویت
    2015/09/05
    ارسالی ها
    9,323
    امتیاز واکنش
    41,933
    امتیاز
    1,139
    به نام خدا
    نویسنده عزیز ، ضمن عرض سلام ، ورود شما به تاپیک نقد که نشانی از نقد پذیری و علاقه مندی شما به پیشرفت قلمتان است را تبریک می گوییم . لطفا قبل از شروع فعالیت در تاپیک نقد ، قوانین بخش را مطالعه فرمایید .


    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    توجه فرمایید که این چنین پیام ها اسپم محسوب میشوند و لازم است در صورت مشاهده ، پیام مربوطه را به کادر مدیریت بخش نقد ، گزارش دهید :

    -عزیزم ادامه بده
    -خیلی رمانت قشنگه من عاشقش شدم
    -تند تند پست بزار
    -تو رو خدا مهناز و فرهود بهم نرسن
    و...........

    برای آموزش " نقد " می توانید از تاپیک زیر بهره ببرید :

    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    موفق باشید .
    مدیریت بخش نقد



    36598
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    سلام دوست عزیز. من از اول این رمان که (نامش قبلا نقاب صلح بود) همراه بودم. داستان ناگهانی تغییر کرد، اسم عوض شد و خلاصه و... هم اما داستان چون هنوز به جاهای هیجان انگیزش نرسیده بود، از نظر من تغییر نکرد.
    اسم رمانت زیبا بود و جذاب برای من! من فکر کردم ممکنه اسم شخصیت اول باشه با توجه به اینکه در سال‌های آینده این رمان نوشته شده اما نبود بلکه نام موجودی بود که در بطن شخص اول قرار داشت.(که الآن اسم شخص اول یادم نیست)
    ژانرش علمی تخیلی، تراژدی، عاشقانه و معمایی بود. علمی تخیلی از همان اول در رمان دیده میشد. تراژدی موقع مرگ جیمی و دوستانش دیده نشد از نظر من. ژانر عاشقانه‌ای در کار نبود تا حالا. ژانر معمایی این بود که چرا اینسومنیا؟ اون شخص توی جنگل که سرخپوسته کیه؟ کسی که شخص اول عاشقشه کیه؟ پیشوا کیه؟ چجوری هنوز زنده‌اس؟ و...؟
    ایده‌ی رمان جدید و ناب بود و من رو جذب کرد. این که ممکنه درسالهای آینده یه رهبر دیکتاتوری دیگه با یه روش دیگه شروع به قتل مردم کنه، ایده‌ی زیبایی بود! رمان هنوز تو اوح خودشه و قطعا اتفاقات دیگه‌ای هم خواهد افتاد!
     

    آدریا

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/03/28
    ارسالی ها
    110
    امتیاز واکنش
    4,258
    امتیاز
    568
    محل سکونت
    سولاریس
    سلام عزیزم
    شما یکی از اولین خواننده های اینسومنیا بودید و ممنونم بخاطر این اعتماد و همراهی.
    تغییرات برای خودم هم ناگهانی بود و معذرت می‌خوام بخاطرش.
    ژانر عاشقانه هم خیلی زود راه خودشو به داستان باز می‌کنه.
    درسته اتفاقات زیادی در پیشه و شخصیت های اصلی جدیدی هم به مرور وارد رمان می‌شن.
    با سپاس از نگاه و نقد زیباتون:aiwan_lggight_blum:
     

    Slyidaes

    منتقد آزمایشی
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/06/11
    ارسالی ها
    194
    امتیاز واکنش
    2,095
    امتیاز
    346
    محل سکونت
    Shomal_دخمه اسلیترین
    رمانت خیلی تو سطح بالایی قرار داشت و امیدوارم بیشتر و تند تر پست بزاری تا تو معرض دید قرار بگیره ...چون حیفه:)
    معلومه براش تحقیقات زیادی انجام گرفته و نویسنده از خلاقیت والایی برخورداره که میتونم در این حیطه به توصیف رمان از زبان سیزیف که یجورایی انگار تو ذهن دختره و نمیدونم چیه هنوز و همچنین اون بین بینا یه جملاتی میگه که جذابیت رو چند برابر میکنه،اشاره کنم.
    ربط اسم رمان رو به داستان هنوز متوجه نشدم که کم کم دارم با پیش رفتن داستان و رسیدن به قسمت های هیجان انگیز یچیزایی ازش میفهمم.
    جلد رمان هم به داستان خیلی میخوره
    لباس سفید و پوست سفید و ترکی و همینطور فیگوری که هم مثل بیگانه خوی وحشی داره و هم مثل روح خوی مظلوم(احساس میکردم چشماش مظلومه).
    عزیز دل، توی رمانت یجاهایی اشتباه تایپی داشتی.
    مثلاً یجا پولاریسا رو گفتی پدلاریسا و دو بار از "و"استفاده کردی فکر کنم.
    چیزای دیگه هم بود حتما یسر بزن چون ببین من جز اشتباهات تایپی هیچ ایرادی نگرفتم پس حیفه قسمت نظرات به اشتباهات پرداخته بشه.
    قسمت تراژدی رو به خوبی تونستی تو رمان علمی تخیلی به تصویر بکشی و عرضم به حضورت احسنت!
    تو یه چیزی میشی:)
     
    آخرین ویرایش:

    آدریا

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/03/28
    ارسالی ها
    110
    امتیاز واکنش
    4,258
    امتیاز
    568
    محل سکونت
    سولاریس

    soreen

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/04/08
    ارسالی ها
    2
    امتیاز واکنش
    20
    امتیاز
    16
    به نظر من عجله در توضیح یکسری چیزها باعث می شه که خواننده نتونه با اونا ارتباط عاطفی خوبی برقراری کنه.:NewNegah (1): توی قسمت بیستم به این اشاره شده که پولاریسا ذات شیطانی(حداقل از دیدگاه مادرش) داره:aiwan_light_diablo: و چیزی که نویسنده سعی می کنه انجامش بده ایجاد یه حس همدلی متقابل برای پولاریساست:NewNegah (7): متاسفانه زمانی که خواننده نه خوب شخصیت رو بشناسه و نه خوب نزدیکان شخصیت اصلی(این یکی خیلی مهم تره) رو بشناسه و باهاشون ارتباط برقرار کرده باشه:aiwan_light_blusfm: احساس متقابلی هم بهش دست نمی ده لطفا به این بخش دقت کنید
    "
    «در مورد خانواده ات هم متاسفم. پیشوا سال ها پیش پدر واقعیت رو بخاطر خــ ـیانـت کشت و وقتی من مادرت رو براش بکشم حتما ازم تقدیر می‌کنه. برادرت و مردی که پدر صداش می‌کنی پول و مقام گرفتن تا وانمود کنن با هیولایی مثل تو نسبت ندارن. فکر می‌کنی کسی می‌تونه موجودی مثل تو رو واقعا دوست داشته باشه؟ و تو زنده می‌مونی در حالیکه می‌دونی هیچ کسیو نداری و هیچکس تو رو زنده نمی‌خواد.»
    "
    این بخش رو من به درستی متوجه نشدم یا فقط اشتباه نوشتاریه؟Hanghead منظورتون اینه که وانمود کنند نسبت دارند دیگه وگرنه جمله قبلش توضیح می ده که اونا باهاش نسبت ندارند و پدرش واقعیش قبلا مرده:aiwan_light_cray2: قطعا وقتی خواننده نه با پدرخوانده و نه با برادرخوانده آشنایی داره و نه سلسله ماجراهایی که شخصیت اصلی باهاشون تجربه کرده پس زمانی که گفته بشه با اونا نسبتی نداره قطعا حس چندانی به خواننده نمی ده تا زمانی که خواننده با اون شخصیتا و رابطشون با شخصیت اصلی آشنایی داشته باشه. ما زمانی می تونیم یه ماجرای ناخوشایند رو احساس کنیم که با پیش ماجراهای اون ماجرای ناخوشایند هم آشنایی داشته باشیم.Sigh بدون یه پیش زمینه مناسب خواننده نمی تونه ارتباط کافی رو با شخصیت برقرار کنه.
    موفق باشید:biggfgrin:
     

    آدریا

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/03/28
    ارسالی ها
    110
    امتیاز واکنش
    4,258
    امتیاز
    568
    محل سکونت
    سولاریس
    در مورد اون بخش حرفای گولایتر باید بگم که حل می‌شه.
    من اطلاعات زیادیو توی اون قسمت قرار دادم و قطعا ول کردنشون همونجا باعث فراموشی و یا بی‌اهمیتیشون می‌شه. خواننده‌ای که چندان شخصیت‌ها رو نمی‌شناسه طبیعتا نمی‌تونه تمام این اطلاعات رو هضم کنه. مثل یه میز با انواع غذاهای جدیده که مخاطب فقط یک تصویر کلی از اون داره و چیزی در مورد مزه‌هاشون نمی‌دونه. اما به مرور داستان او رو یکی یکی به طرف هرکدوم می‌بره تا با اونا آشناش کنه.
    این اطلاعات همه در ادامه باز می‌شن تا درستی و نادرستشون بررسی بشه. پولاریسا با پدر و برادری که به قول گولایتر غیرواقعی هستن روبرو می‌شه و تازه اونجاست که می‌فهمه واقعا چه حسی نسبت به این موضوع داره.
    حرف‌های مادرش هم بخاطر حس همدلی نیست.
    اون هم ماجرایی به دنبالش داره که به زودی مشخص می‌شه.
    به طور کلی اون قسمت ها حتی خود پولاریسا هم شدت اتفاقات رو احساس نمی‌کرد چون در شرایط خوبی قرار نداشت.
    اون وقتی با آینده خودش روبرو می‌شه گذشته‌ش رو هم همراه خودش می‌کشه و این مسائل در اون زمان باز می‌شن و روی آینده‌ش و اتفاقاتش تاثیر می‌ذارن.
    اما در هر صورت باز هم سعی می‌کنم رسیدگی کنم به این موضوعات.
    اون بخش هم اشتباه تایپیه تصحیحش می‌کنم.
    خیلی ممنونم از نقد و نگاه زیباتون و کمک‌های قبلیتون در مورد اینسومنیا:aiwan_lggight_blum:
     

    soreen

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/04/08
    ارسالی ها
    2
    امتیاز واکنش
    20
    امتیاز
    16
    منم دقیقا روی همین تاکید کردم. خواننده وقتی که زیاد شخصیت ها رو نشناسه نمی تونه زیاد بهشون اهمیت هم بده. من همیشه یه مثال در این باره می زنم. چرا اشخاص وقتی یکی از شخصیت های اصلی( و همچنین مثبت) کشته می شه به شدت ناراحت می شند. در حالی که وقتی یکی از شخصیت های فرعی کشته می شه به اون اندازه ناراحت نمی نشند؟ جواب ساده اینه که افراد زندگی و احساسات اون شخصیت اصلی رو درک کردند،حس کردند و باهاش زندگی کردند و همین باعث شده یه نوع حس عاطفی درشون به وجود بیاد. از مرگ یک دوست نزدیک بیشتر ناراحت می شید یا از مرگ یه غریبه ناشناس؟ جواب مشخصه و منم دارم سعی می کنم همین نکته رو برسونم. وجود شخصیت های زیاد و اطلاعات زیاد مشکلی نیست که بهش اشاره کردم.
    مهم نیست پولاریسا اونجا چه حسی پیدا می کنه مهم اینه که خواننده اونجا چه حسی پیدا می کنه. من دوباره یه مثال می زنم. فرض کنید شما می دونستید آقای ایکس و آقای ایگرگ برادر و پدر دوست شما هستند ولی این دو نفر رو نمی شناختید حالا موقعیتی رو فرض کنید که این آقای ایکس و آقای ایگرگ رو از نزدیک می شناختید و مثلا شاهد بودید چه روابط و عواطفی بینشون وجود داشت،چه خاطراتی براشون وجود داشت و... حالا در کدوم موقعیت اگه بگند این دو نفر برادر و پدر دوست شما نبودند شما بیشتر وارد شوک و تعجب می شید؟ کدوم یکی تاثیر روانی بزرگتری روتون می ذاره؟ جواب ما باز هم مشخصه. تونستم منظورمو برسونم؟ اگه هنوز نتونستم منظورمو برسونم پس قطعا توی توضیح دادن خوب نیستم.
    من جایی حرفی از حرفای مادر پولاریسا نزدم من به حرفای گولایتر اشاره کردم و گفتم این حرفا هدفی جز این ندارند که پولاریسا رو خرد کنند و اگه حرفایی که شخصیت اصلی رو خرد می کنه باعث ایجاد همدلی مخاطبتون برای اون شخصیت نشه یعنی مخاطب و شخصیتتون با هم ارتباط زیادی برقرار نکردند و اصلا دیگه گذاشتن چنین دیالوگایی فایده چندانی نداره. این دیالوگ ها زمانی سودمنده که من با شخصیت ارتباط عاطفی برقرار کرده باشم و خرد شدنش باعث ناراحتی من بشه. اما مشکل اینجاست که نه تنها به مخاطب چنین حسی نمی ده بلکه چون شخصیتتون تا حدودی منفی هم هست باعث می شه احساس همدلیش باز هم کمتر بشه. منظورم اینه که ما بیشتر برای یه سایکوپات کودک آزار دلسوزی می کنیم تا یه فرد دلسوز و مهربون؟ من در حقیقت تا حدودی از شخصیتتون کینه هم به دل گرفتم و این جملات وقتی کاربرد داشت که توی اواخر داستان بیان بشه. هنوزم می گم مشکل من تعداد شخصیت ها،اطلاعات و.. نیست مشکل من عجول بودنه. تا الان شاهد مرگ چند تا شخصیت بودم و برای هیچکدوم از این سه تا احساس ناراحتی چندانی نکردم چون که خیلی زود وارد داستان شدند و خیلی زود هم خارج شدند(درست مثل یه سرباز پیاده). اشتباه نکنید، من شخص بی احساسی نیستم(اتفاقا به شدت احساسیم) فقط با کاراکترها ارتباط خوبی برقرار نکردم. اگه فقط روی یه شخصیت مانور داده می شد و مثلا اون شخصیت این اواخر می مرد من احساس همدلی بسیار بیشتری می کردم(به خاطر شناخت و آشنایی با شخصیت) پس فکر کنم مهم ترین نکته ای که باید بهش توجه کنید پرداختن به شخصیت هاتونه.
    شما لطف دارید ولی فکر نمی کنم کمکی کرده باشم، بیشتر شما به من کمک کردید تا من به شما. و شما هم جزو معدود افرادی هستید که جلوی لحن انتقادی من خونسردیشون رو حفظ می کنند و فقط زمانی که کسی که خونسردیشو از دست بده یا نسبت به من احساس ناراحتی بکنه از یه بحث خارج می شم و اینم دلیل عدم ادامه آخرین بحثی بود که داشتیم. چون توی آخرین بحث باعث ایجاد ناراحتی شدم و شخصا دوست ندارم کسی رو ناراحت کنم.
     

    آدریا

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/03/28
    ارسالی ها
    110
    امتیاز واکنش
    4,258
    امتیاز
    568
    محل سکونت
    سولاریس
    نکته اینجاست که بعضی اتفاقات برای به وجود اوردن احساس دلسوزی در مخاطبن و بعضی دیگه نیستن.
    من داستان رو با مرگ سه نفر شروع کردم. برای مثال دیدید که در داستان های جنایی یه فرد در ابتدا کشته می‌شه و بعد کارگاه‌ها با اون آشنا می‌شن و مرگش باعث اتفاقات جدید می‌شه؟ این هم مثل همین موضوعه. دیگو در داستان باقی می‌مونه. مرگ الیوت باعث ورود یکی از شخصیت‌های اصلی می‌شه و داستان زندگی مادر پولاریسا هم به کلی مشخص می‌شه.
    در مورد پدر و برادرش هم حق با شماست. این موضوع رو کمی بعدتر مطرح می‌کنم.
    پولاریسا چندان حرف‌های گولایتر رو باور نمی‌کنه و خودش به دنبال فهمیدن این موضوعات می‌ره. و حرفای گولایتر در آینده با ثابت شدن آزارش می‌ده و اون زمانه که این همدلی ایجاد می‌شه.
    در کل ارتباط برقرار کردن با پولاریسای فصل یک تا چهار سخته چون شخصیت خشک و عجیبی داره.
    شاید حتی خواننده اولش با شخصیت اصلی های دیگه ارتباط بهتری برقرار کنه نسبت به پولاریسا که شخصیت اوله. اما بزودی حل این مشکلات حل می‌شن.
    بله اواخر بحث قبلی فکر می‌کنم باعث ناراحتی هر دو نفرمون شد اما قبل از اون بهم کمک کرد ممنونم.
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا