نقد رمان معرفی و نقد رمان بازگشت چهارعنصر(جلد دوم در جست و جوی چهارعنصر)|بانوی بهار کاربرانجمن نگاه دانلود

*AFSOON*

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/08/19
ارسالی ها
326
امتیاز واکنش
11,549
امتیاز
631
سن
18
محل سکونت
زمین
سلام و خسته نباشید خدمت تمام کسانی که به این تاپیک سری می زنن .
این تاپیک صرفا برای نقد رمان ایجاد شده ، پس منتظر انتقادات سازنده ی شما هستم .
عنوان
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
:بازگشت چهار عنصر ( جلد دوم
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
در جست و جوی چهار عنصر )
نویسنده :ر.رضایی ( بانوی بهار )
ژانر: تخیلی حماسی معمایی
تایید شده توسط :
Please, ورود or عضویت to view URLs content!

Please, ورود or عضویت to view URLs content!


پیش از شروع : این
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
جلد دوم
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
در جست و جوی چهار عنصر هست . در جلد قبل ما شاهد جست و جوی شاهزاده برای یافتن گردن آویز جادویی بودیم . شاهزاده با همه ی خطرات هر چهار گوهر را بدست آورد و موفق شد گردن آویز را کامل کند ، اما درست در اوج موفقیت به طرز رمز آلودی کشته شد .
آیا شاهزاده به زندگی بر می گردد ؟ سرنوشت چهار عنصر گمشده چه می شود ؟ چه کسی سرزمین را نجات می دهد ؟
خلاصه : شاهد زندگی دختری به نام " رز " با مادرش هستیم . پس از مدتی زندگی عادی او و مادرش تغییر می کند . اتفاقات عجیبی که برای او و مادرش می افتد ، باعث بر ملا شدن رازی بسیار بزرگ در زندگی رز می شود . رازی که او را با چهار عنصر گمشده پیوند می دهد .
چگونه ؟ برای پاسخ به سوال هایتان همراه من باشید در ، " بازگشت چهار عنصر "

41043
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • پیشنهادات
  • فاطمه تاجیکی

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/06
    ارسالی ها
    2,423
    امتیاز واکنش
    47,929
    امتیاز
    956
    محل سکونت
    بندرعباس
    نویسنده عزیز ، ضمن عرض سلام ، ورود شما به تاپیک نقد که نشانی از نقد پذیری و علاقه مندی شما به پیشرفت قلمتان است را تبریک می گوییم . لطفا قبل از شروع فعالیت در تاپیک نقد ، قوانین بخش را مطالعه فرمایید .
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    توجه فرمایید که این چنین پیام ها اسپم محسوب میشوند و لازم است در صورت مشاهده ، پیام مربوطه را به کادر مدیریت بخش نقد ، گزارش دهید :
    -عزیزم ادامه بده
    -خیلی رمانت قشنگه من عاشقش شدم
    -تند تند پست بزار
    -تو رو خدا مهناز و فرهود بهم نرسن
    و...........
    برای آموزش " نقد " می توانید از تاپیک زیر بهره ببرید :
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    موفق باشید .
    مدیریت بخش نقد

    36598
     

    *AFSOON*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/19
    ارسالی ها
    326
    امتیاز واکنش
    11,549
    امتیاز
    631
    سن
    18
    محل سکونت
    زمین
    [QUO به دوست گلمTE="Fatima7586, post: 764535, member: 13399"]سلام نویسنده عزیز.ممنون بابت رمان زیبات. واقعا باعث تعجب که با سن کمت(۱۳ سال) همچین رمانی رو مینویسی.قوه تخلیت عالیه. باید بگم شگفت زده شدم. امیدوارم همیشه موفق باشی. اگه ممکنه فونت نوشته هاتو کمتر کن چون خیلی بزرگه و چشم رو اذیت میکنه.موفق و موید باشی.[/QUOTE]
    سلام به دوست گلم
    متشکرم از اینکه پیش قدم شدی!
    من هم مثل تمام دخترا رو سنم حساسم! در واقع 11 سال و 8 ماهمه! نه 13 سال! ممنون از اینکه رمان رو خوب می دونی! میگم! نظری، نقدی، انتقادی چیزی نداری؟ رمان بی اشکال نیست. اشکالاتش رو بهم می گی؟ مثلا توصیفات کم نیست؟ شخصیت پردازی رمان خوبه؟ می تونی با شخصیت ها ارتباط بر قرار کنی؟ می تونی درکشون کنی؟ نام رمان خوبه؟ داستان جذابه؟ دیالوگ ها و مونولوگ ها خوبن؟
    دیگه همین دیگه
    منتظرما!
     

    Mahdieh.d20

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/10/14
    ارسالی ها
    8
    امتیاز واکنش
    34
    امتیاز
    21
    سن
    31
    سلام عزیزم رمانت همچنان جذابه
    البته از اول مشخص بود سیاهپوش کریستین هست و رز تانیا
    این دفعه کاش قسمتای ترسناکش رو بیشتر کنی و روی توصیفاتت یکم بیشتر وقت بذاری
     

    ATASH.R

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/24
    ارسالی ها
    23
    امتیاز واکنش
    562
    امتیاز
    231
    سن
    22
    محل سکونت
    کوی گل و بلبل حافظ
    سلام رمانتون رمان زیاییه اما سعی کن احساساتی که به کار میبری واقعی تر باشه تا رمانت بهتر جلوه کنهو طولانی ترش کن خواهشا
     

    س.زارعپور

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/16
    ارسالی ها
    881
    امتیاز واکنش
    96,884
    امتیاز
    1,003
    سن
    26
    محل سکونت
    شیراز
    سلام.
    با عرض خسته نباشی خدمت تو نویسنده ی عزیز رمان بازگشت چهار عنصر...
    یک صفحه از رمان رو مطالعه کردم و بقیه ش رو هم خواهم خوند اما فعلا نکاتی رو دیدم که لازم به ذکرن...
    اول در مورد خلاصه...:
    خلاصه ای که از جلد اول نوشتی به نظر می رسونه که رمان جذابی بوده و حتما سر فرصت می خونمش اما خلاصه ی این جلد با این که همون جذابیت رو حفظ کرده ولی تکرار کلمات " با مادرش، او و مادرش" یکم از زیباییش رو پایین آورده.
    در مورد متن باید بگم که شروع خیلی خوبی داشتی و تازه کارانه نوشته نشده، دیالوگ ها هم خوبن و بهت تبریک می گم.
    و اما اشکالات...
    درسته که جلد دومه اما توصیفاتت از ظاهر و نوع پوشش آدم ها کمه و اگر بیشترش کنی خیلی زیباتر می شه. و بیشترین اشکالاتت ویرایشیه. البته منظورم صرفا غلط های املایی نیست!
    ببین، مثلا تو پست ششم(#6) نوشتی:
    " به هیچ عنوان برای رز آشنا نبود، برعکس غریبه هم بود."
    این جمله درست نیست.خب وقتی آشنا نیست قطعا غریبه ست!
    در پست هفتم، بعد از اینکه در مورد مرد سیاهپوش فکر می کنه و حرف هاشو تجزیه تحلیل می کنه نوشتی " این ها چه ربطی به او داشت؟!"
    مسلما به اون ربط داره! وقتی وسط جنگل تنهاست و یه غریبه ی سیاهپوش میاد بهش میگه "تو همونی، منتظرم باش." تمامی ارتباطاتش به خودشه!...و در ادامه ی همین پست نوشتی " اما شاید نمی دانست که سیاهپوش در زیر درخت کاج بلند در حال نگاه کردن به پنجره اتاق است." ؟؟؟
    خب از کجا باید می دونسته؟؟؟...کلمه ی "شاید" اینجا جایی نداره.
    شخصیت اول دخترت به نظر آدم مهربون و خوش قلبی میاد و برای بیماران لبخند می زنه ، به نظر شخصی خودم ،اینکه در برابر طبیبی که پیشش کار می کنه پوزخند و لبخندهای خشک می زنه درست نیست. شخصیت پردازی خیلی خیلی مهمه.
    در پست نهم هم نکته ای رو دیدم که فکر کنم مهمه و باید بدونی. به نظر می رسه رز تو یه کلبه با مادرش زندگی می کنه. یعنی درواقع دختری معمولیه نه یک شاهزاده! بعیده که دم به دقیقه لباس های رنگ و وارنگ عوض کنه...در زمان هایی اونقدر قدیم که با نور شمع مطالعه می کردن فکر نمی کنم مردم عادی تند تند لباس عوض می کردن و دوش می گرفتن. اون زمان ها مثل الان آب در اختیار مردم عادی نبوده...!
    اینایی که بهت گفتم بیشتر خرده کاری هاییه که توجه بهشون باعث بالارفتن کیفیت داستانت می شه و درکل رمانت عالیه با قلمی خوب و قابل قبول:)
    موفق باشی...
     

    *AFSOON*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/19
    ارسالی ها
    326
    امتیاز واکنش
    11,549
    امتیاز
    631
    سن
    18
    محل سکونت
    زمین
    سلام سایه جان
    واقعا از لطفت ممنونم . مرسی از نقد کامل و جامعت . درباره ی اون کلمه ی شاید ، و اون جمله ی چه ربطی به او داشت باید بگم :
    راوی داستان من هستم و در واقع راوی سوم شخصه ، راوی داره از جانب رز می پرسه اینا چه ربطی به من داره ؟ یعنی رز داره می پرسه حرف های این مرد نا آشنا چه ارتباطی به من داره ؟
    اون بحث لباس و اینا :
    نمی خوام توهین کنم . یه اشتباهی پیش اومده . زمان رمان گذشته های دور نیست . این مجموعه سرزمین ها در کنار جهان ماست . یعنی زمان حاله ! ولی اونجا برق کشف نشده و همین باعث استفاده از شمعه . زمانش اصلا قدیمی نیست .
    لباس هاشم که کلا ایناست :
    دو تا شنل سیاه و سبز
    چهار تا لباس : یکی قهوه ای ، یکی سفید ، یکی سبز ، یکی طلایی
    توی متن نوشته شده اون لباسا رو دو سال پیش هدیه گرفته یعنی دو سال استفاده کردشون .
    رفتارش هم به این دلیله که با افراد زیادی گرم نمی گیره . تصور کنید سه سال پیش حافظتونو از دست دادید ، تمام خاطراتت مال سه سال گذشته و تنها فرد مهربان و پر رنگ زندگیت مادرته ، پدر نداری . اون لبخند ها هم به دلیل ترحم بوده .
    ولی بعضی از انتقاداتتونو قبول دارم . در کل ممنون
     

    آیدا.ف

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/07
    ارسالی ها
    5,830
    امتیاز واکنش
    35,457
    امتیاز
    1,120
    سن
    20
    به نام خدا
    «نقد رمان بازگشت چهار عنصر»
    از پیام هایی که بالا نوشته بودی، فهمیدم که منتظر نقد رمانت هستی.
    من هم تصمیم گرفتم این کار رو برات انجام بدم. امیدوارم انتقادپذیر باشی و با توجه به نقدم، رمانت رو ویرایش کنی. چون خیلی روش زحمت کشیدم.


    نام
    اسم رمانت خوب بود و در کل به داستان(با توجه به جلد قبلی که اسمش در جست و جوی چهار عنصر بود)، می خورد. اما در کل می تونستی خلاقیت بیش تری به خرج بدی و اسم بهتری انتخاب کنی.
    امتیاز: ۶۷%

    مقدمه
    مقدمه رمانت خوب بود و آدم رو برای خوندن داستان کنجکاو می کرد تا بفهمه چی شده و چی قراره که بشه. مخصوصا که درش از چهار عنصر اصلی یعنی «آب، باد، خاک و آتش» استفاده کردی.
    فقط یادت باشه که مقدمه رو نباید توی #۱ (پست اول) بذاری.
    اون رو باید در شروع #۳ بذاری.

    امتیاز: ۹۵%

    خلاصه
    متاسفانه خلاصه ای که برای رمانت نوشتی، زیاد جالب و جذب کننده نبود. جملاتت جدا جدا بودند، انگار که داشتی املا می نوشتی. شروع جالبی هم نداشت، با کار کردن روی خلاصت می تونی اون رو بهتر کنی.
    امتیاز: ۵۵%

    جلد
    عکسی که برای جلد رمانت انتخاب کردی، دختری رو نشون میده که چهار قسمت از صورتش رو چهار عنصر پوشوندن. همچنین فونت و تم جلد با عکس هماهنگی داره. مرسی از نیلوفر جون که همچین جلد زیبایی رو طراحی کرده.
    امتیاز: ۱۰۰%

    شروع
    خب، شما داستان رو با توصیفات مکانی که در آینده اتفاقات عجیبی توش می افته، شروع کردید. با توجه به قلمی که دارید؛ شروع خوبی بود و باید بگم که من از خواب بودن تمامی این اتفاقات شوکه شدم.
    شروع خوبی داشتید، اما تکراری بود.

    امتیاز: ۸۷%

    سیر
    سیر رمانتون تا حدودی تند بود، برای مثال بین پست #۷ و #۸ می تونستید کاری کنید که رز زود تر به خونه برگرده و نیازی نبود که .......... بذارید و داستان رو از خونه ادامه بدید.
    یا برای مثال در پست #۶ شما به جای اینکه رز رو از جنگل به خونه ببرید، ........ گذاشته بودید و اون رو در خونه ادامه دادید.
    در پستی که می خواستی مرگ مادر رز رو شروع کنی، نوشتی ۴ روز بعد. اینجا خیلی سیر تندی پیش گرفته. درستش کنی، این اتفاق می تونه فرداش بیفته(مثلا)
    و...
    در بعضی جا برای تمام شدن بخشی، مثلا وقتی رز خوابش برد و تو خواستی این بخش رو تموم شده اعلام کنی از نقطه های زیادی ............... استفاده کردی؛ در حالی که می تونستی از ۵ تا*****استفاده کنی.

    امتیاز: ۵۶%

    توصیف
    من این بخش رو به چهار قسمت تقسیم می کنم:
    ۱.توصیف ظاهر
    توصیفاتت تو این قسمت خوب نبود. من هیچ ذهنیتی از ظاهر تیلا، رز، مرد جارچی و یا طبیب ندارم. بهتره که اینها رو کم کم توی داستان اضافه کنی.
    ۲.توصیف لباس
    توی توصیف لباس، بیش تر رنگ ها و جنس لباس رو گفته بودی و درباره مدل لباس و... توضیحی نداده بودی.
    ۳.توصیف مکان
    توصیف مکانت زیاد خوب نبود. کلبه پزشک، خونه رز، جنگل(کم توصیف شده بود) و دهکده جاهایی بودن که خواننده از اونها ذهنیتی نداره و باید توصیف بشن.
    ۴.توصیف حالات
    خیلی حالات رو خوب توصیف نکرده بودی، وقتی تیلا مریض شد و مرد انتظار داشتم که رز واکنش بیشتری نشون بده و یا وقتی که به گذشته اش پی برد و یا وقتی که مرد سیاهپوش رو دید، به نظرت یک دختر معمولی و بی آزار نباید بیش از حد بترسه؟ رز وانمود کرد که نترسیده اما بهتر بود از حرکات و حرفها و یا تفکراتش کاری کنی که خواننده به ترسیدن اون پی ببره.
    امتیاز: ۳۹%

    دیالوگ ها و مونولوگ ها
    توی رمانت بیش تر از مونولوگ ها استفاده کرده بودی، شاید ۷۰% .
    دیالوگ هات هم اکثرا «روز خوش، شب بخیر و خداحافظ» بود. باید از مکالمات طولانی تر و سنگین تری استفاده می کردی و تعدادشون رو بیش تر می کردی. به طوری که ۵۰% دیالوگ و بقیه مونولوگ باشه.
    علامت های نگارشیت هم غلط استفاده شده بود.

    امتیاز: ۴۸%

    ایده
    چون جلد اول رو نخوندم، نمی تونم دقیق از تکراری بودن و یا نبودن داستان حرفی بزنم؛ ولی تا اینجا که خوندم، خوب بود. البته دیدن خواب های عجیب غریب و فراموشی از گذشته دیگه خیلی تکراری و خسته کننده شدن. اگرچه این ها چاشنی رمانتون بودن، اما اگه به جای اونها چیز دیگه ای استفاده می کردید، بهتر میشد.
    ایده: ۷۷%

    ایراد های نگارشی و غلط های املایی
    غلط املایی زیاد نداشتید اما نمی دونستید که کجا ، چجوری از علامت های نگارشی استفاده کنید.
    بعضی جاها هم متنتون عامیانه نوشته شده بود و در جاهای دیگه ای هم تناسب نداشتنِ فعل با جمله به چشم می خورد.
    مثال:

    «عجیب بود اما شیر سنگی با آن وزنش روی آب شناور بود.»
    شکل صحیح:
    «بسیار عجیب بود که آن شیر سنگی با آن وزنش روی آب شناور مانده بود.»
    یا یکی دیگه:
    «گذشته بود که طوفان عظیمی سر گرفت.»
    شکل صحیح:
    «گذشته بود که توفان عظیمی شکل گرفت/ سر رسید.»
    مثال بعدی در پست پنجم که در واقع #۷ محسوب میشه:
    «و سعی در خواب کرد.»
    نوع نگارشیش غلطه. درستش کن.
    در اواسط #۷ از «دخترک» و «او» زیاد استفاده کرده بودی. آدم خسته میشد از خوندنش، کلمات دیگری هم میشه استفاده کرد.
    یکی دیگه:
    «اوتمام این ها را دید . درختان در آتش خاکستر شدند ، کوهستان عظیم با خاک یکسان شد ، و جنگل در میان آب ها فرو رفت .»
    شکل صحیح:
    «اوتمام این ها را دید. درختان در آتش خاکستر شدند، کوهستان عظیم با خاک یکسان شد و جنگل در میان آب ها فرو رفت.»
    اول از همه که بعد از تموم شدن جمله ات باید «.» رو بزنی و یک فاصله بدی و درضمن بعد از ویرگول نباید «وَ» آورد.
    یا مثلا:
    «در میان ظلمت یک جفت چشم به او می نگریست.»
    شکل صحیح:
    «در میان ظلمت، یک جفت چشم به او می نگریست.»
    یا یکی دیگه برات مثال می زنم:
    آخر پست اول
    «با نفس عمیقی در جا نشست ، به شدت نفس نفس می زد . تا چند دقیقه هیچ چیز نمی فهمید ، ذهنش قفل بود . با فهمیدن اینکه همه یک خواب بوده نفس بلندی کشید . گیسوان خیسش را از روی صورتش کنار زد . حال خود را درک نمی کرد . باز هم این کابوس تکراری ؟ هر شب همین کابوس را می دید . بر روی احساس تهوع اش غلبه کرد و به سمت پنجره رفت . پرده را کنار زد و پنجره را گشود . با حس نسیم سرد لرزید با همه ی این حس خوبی داشت ، شاید کمی از التهابش کم شده بود .
    پنجره را همان طور باز رها کرد و دوباره به سمت تختش رفت ، تلاشش برای خواب نتیجه داد .»
    شکل صحیح:
    «با نفس عمیقی در جا نشست. به شدت نفس نفس می زد. تا چند دقیقه هیچ چیز نمی فهمید. ذهنش قفل شده بود. با فهمیدن اینکه همه یک خواب بوده، نفس بلندی کشید.(نفس عمیقی کشید و) گیسوان خیسش را از روی صورتش کنار زد. حال خود را درک نمی کرد. باز هم این کابوس تکراری؟(علامت سوال نه، علامت تعجب) هر شب همین کابوس را می دید. بر روی احساس تهوع اش غلبه کرد و به سمت پنجره رفت،(ویرگول) پرده را کنار زد و پنجره را گشود. با حس نسیم سرد لرزید. با همه ی این حس خوبی داشت. شاید کمی از التهابش کم شده بود.
    پنجره را همان طور باز رها کرد و دوباره به سمت تختش رفت. تلاشش برای خواب نتیجه داد.»
    یا در اول پست دوم:
    «رز! رز! عزیزم!»
    شکل صحیح:
    «رز، رز. عزیزم.»
    یا یکی دیگه:
    «وهعزیزم ! کمی دیر کردی ! طبیب منتظرته !»

    شکل صحیح:
    «اوه عزیزم! کمی دیر کردی؛ طبیب منتظرته.»

    چون توی استفاده از علامت های نگارشی «.،-؛:» ایراد داشتی، بهت میگم که جای هر کدوم در جمله کجاست؟
    علامت تعجب«!»:

    علامت تعجب برای نشان دادن تعجب، حس شادی و نشاط و... به کار میره.
    «چه هوای خوبی!»
    «چقدر امروز زیبا شده ای!»
    «نه بابا!»
    «عجب!»
    و...

    علامت سوال«؟»:

    در آخر جملات پرسشی و سوالی، جملاتی که با چرا، برای چی و... شروع شدن.
    «چرا؟»
    «نمی تونستی حرف نزنی؟»
    «برای چی؟»
    و...

    علامت نقطه«.»:
    در پایان جمله خبری استفاده میشه.
    «مادر رفت.»
    «او از همه بیزار بود.»
    «شاید مرا هم دیدی.»
    و...

    علامت ویرگول«،»:
    هنگام مکث کوتاه و شمردن به کار میره.
    «یک، دو، سه، چهار و پنج»
    «فردا شب، سر ساعت دوازده اونجا هستم.»
    و...


    فونتی که استفاده کردی، «titr bold» بود که بدلیل کلفتی زیاد و بزرگ بودن پیشنهاد می کنم عوضش کنی و از فونت های کوچیک تری مثل:
    «B lotus» ، «B nasim» ، «B koodak bold» و یا «iransana» استفاده کنی.


    غلط های املایی
    طندلی: صندلی
    لبخندی گرم: لبخند گرمی

    امتیاز: ۶۵%

    نثر
    نثر رمانت ادبی بود و به خوبی ازش استفاده کرده بودی.
    اما بعضی جاها رمان حالت عامیانه گرفته بود.
    مثلا در پست اول:
    «شیر سنگی زیبایی از دل دریاچه بیرون زد.»
    شکل صحیح:
    «شیر سنگی زیبایی از دل دریاچه به یکباره بیرون آمد.»
    یا مثلا «دست بر دار نبود!»
    از عبارت خوبی استفاده کردید. اما چون عامیانه بود، نظم متن رو به هم میزد.
    در ابتدای پست دوم:
    «صدایی اسمش را صدا می زد»
    بهتر بود می نوشتی:
    «کسی او را صدا میزد.»
    اواسط پست دوم:
    «چند باری شاخه های خشکیده ی درختان افرا به شنل سبز رنگش گیر کردند ولی او از سرعتش کم نکرد .»
    شکل صحیح:
    «چند باری شاخه های خشکیده ی درختان افرا به شنل سبز رنگش گیر کردند، اما نتوانستند سرعت او را کاهش دهند.»
    یا:

    «حتی از دهکده های اطراف هم مردمی به خانه ی او می آمدند.»
    شکل صحیح:
    «حتی از دهکده های اطراف هم عده ای به خانه ی او می آمدند.»
    یا:
    «دستی به مچ پایش کشید که از فشار این همه پیاده روی در حال منفجر شدن بود.»
    بهتر بود به جای «منفجر شدن» که نثر رو عامیانه می کرد و حالت طنز بهش می داد از چیز دیگه ای استفاده می کردی.
    امتیاز:۸۶%
    *****
    دوست عزیزم، قلم خوبی داری و نویسنده خوبی هستی. اینها نکات ریزی هستند که رمانت رو جذاب تر می کنن.
    باز هم میگم. امیدوارم که از نقدم ناراحت شده باشی و رمانت رو ویرایش کنی.
    قربونت، فدات، بـ*ـوس بـ*ـوس، خدافظ(هه هه هه)
     
    آخرین ویرایش:

    *AFSOON*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/19
    ارسالی ها
    326
    امتیاز واکنش
    11,549
    امتیاز
    631
    سن
    18
    محل سکونت
    زمین
    سلام
    واقعا به خاطر نقدت متشکرم عزیزم
    خیلی خیلی ببخشید که دیر جواب دادم . حتما رمان رو ویرایش می کنم .
    همه ی حرف هاتون درست و به جا بود و من قبولشون دارم . در باره ی دیالوگ و مونولوگ ها فقط ، این اواخر دیالوگ ها به تعداد بسیار زیادی و طولانی افزایش پیدا کردن . مثلا این سه پست آخر من که گذاشتم کاملا دیالوگ بود ! تا جایی که بتونم و دستم برسه اصلاح می کنم .
    باز هم متشکرم بسیار
     

    آتاناز سعیدی

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/10
    ارسالی ها
    7
    امتیاز واکنش
    20
    امتیاز
    21
    سن
    20
    محل سکونت
    تهران
    سلام عزیزم
    رمان زیبات رو خوندم و خیلی خوشم اومد.فقط یه چند تا نقد دارم که امیدوارم کمکت کنه.
    اول اینکه شما در دیالوگ هاتون گاهی ادبی و گاهی گفتاری نوشتین که این چه از نظر رمان نویسی و چه از نظر ادبیاتی اشتباه است.
    دوم اینکه وقتی توی جنگل برای اولین بار سیاهپوش رو دید با خودش فکر کرد سیاهپوش با کی بوده در حالی که جز اون و سیاهپوش کسی در جنگل نبود
    سوم اگر کسی برای شخصی آشنا نباشد پس غریبه است
    چهارم اینکه تو همیشه از سرعت کیرستین گفتی ولی وقتی رز داره با وین می ره،کیرستین نمی تونه جلواش رو بگیره و دیر عکس العمل نشون می ده
    پنجم اینکه شما نباید مستقیما با خواننده حرف بزنی و این اشتباهه
    اخرین نقدم اینکه تو رمان اورده بودی که با آزاد کردن جادوی رز واقعی و مادرش حافظه تانیا برمیگرده ولی تو پست اخر به جای اینکه جادوهای اون ها رو آزاد کنن تا حافظه اش برگرده و سفرش رو به یاد بیاره کیرستین می شینه و سفرشون رو براش تعریف کنه
    در کل رمان زیباییه و خیلی خیلی موضوع جالبی برای یه رمان تخیلی انتخاب کردی.قلمت واقعا عالیه و خیلی خوب تونستی با کلمات ادبی رمانت رو زینت بدی.
    خواهش می کنم نقد هام رو به دل نکیر،چون رمانت واقعا زیبا است سعی کردم نکاتی رو که لازمه بهت بگم که یکی از بهترین رمان های تخیلی رو بنویسی
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا