- عضویت
- 2015/11/16
- ارسالی ها
- 476
- امتیاز واکنش
- 4,568
- امتیاز
- 573
- محل سکونت
- بهشت ایـــــران ... مازندران :)
به نام خالق زیبایی ها
نقد " بازگشت " توسط شورای نقد انجمن نگاه دانلود
منتقد : * عطیه *
نقد بیرونی :
اسم : اسم رمانتون " بازگشت " هست ، که کلمه ای ساده هست و مفهوم خاصی نداره . وقتی که در ابتدا با اسم رمانتون مواجه شدم ، حدس زدم که باید راجع به برگشت شخصیت اصلی ، به یک مکان هست و یا برگشت شخصیت اصلی به زندگی دوباره ، که خب بعد از خوندن رمانتون متوجه شدم که حدس اولم کاملا درست بوده . اسمی که شما انتخاب کردید ، به محتوای رمانتون میخوره اما مناسب با ژانر های انتخابی تون نیست ، پیشنهاد میکنم از یک نام جالب تر و مفهومی تر استفاده کنید ، تا مناسب با ژانر های هم باشه .
جلد : جلد شما به خوبی ژانر تخیلی و فانتزی رو نشون میده و رنگ های آمیخته از طلایی و مشکی به خوبی غمی که در داستان هست رو نشون میده اما نه عکس و نه رنگ های به کار بـرده شده در جلد ، به ژانر عاشقانه ی نمیخوره ، عکس اصلی جلد خونه ای بزرگ و شبیه تموم خونه های تخیلی است ، که به ژانر تخیلی و محتوای میخوره ، عکس گوشه تون عکس دختری بود که از چهره اش مصمم بودن و سختی هایی که پشت سر گذاشته کاملا مشخصه و استفاده ی کاملا به جایی بود اما بهتر بود که در جلدتون حداقل از رنگ هایی استفاده میکردید که ژانر عاشقانه رو هم نشون بده .
خلاصه : خلاصه ی شما نه خیلی بلند و نه خیلی کوتاه بود ، بسیار مختصر و مفید نوشتید و این خیلی خوبه ، در عین کوتاه بودن خلاصه اطلاعات مفیدی رو در اختیار خواننده گذاشتید اما خلاصه ی شما اونطور که باید در ذهن خواننده گره ایجاد نمیکنه و گنگ نیست . خلاصه ی شما به ژانر تخیلی و فانتزی رمانتون میخورد ، اما به ژانر عاشقانه نمیخورد . بهتره که با کمی تغییر و همین اطلاعات کمی گنگ ترش کنید و همین طور جوری بنویسیدش که به ژانر عاشقانه هم بخوره .
مقدمه : مقدمه ای که شما انتخاب کردید بسیار کوتاه بود و همینطور اونطور که باید به محتوای نمیخورد . ببینید مقدمه باید از نظر احساسی خواننده رو در برابر رویا رویی با حوادثی که در طی قراره اتفاق بیافته ، آماده کنه . مقدمه ی شما با ژانر های همخوانی نداشت . مقدمه میتونه یک متن ادبی کوتاه ، شعر ، توصیف حال بد شخصیت ها و یا حتی یه تیکه ی کوتاه از یه قسمتی از باشه . پیشنهاد میکنم مقدمه ی جدیدی رو برای در نظر بگیرید .
ژانر : ژانر های انتخابی شما تخیلی ، فانتزی و عاشقانه است . ژانرهایی که انتخاب کردید کاملا به محتوای میخوره و از ژانر های خوبی استفاده کردید ، شما تماما تخیلی و فانتزی و قسمت های عاشقانه هم مثل عشق بین مایکل و روبی و سلنا و جیمز دیده میشه ، آفرین به شما .
نقد درونی :
شروع : شروع شما با کابوس وحشت ناک روبی بود ، شروع کنجکاو کننده و خوبی داشتید ، اما شروعی جدید و خلاقانه نبود . شما شروع رمانتون رو با مونولوگ آغاز کردید، اما باید بگم که از مونولوگ کمی زیاد استفاده کردید و توصیفات که تقریبا نداشتید ، بهتر بود که مونولوگ هارو کمتر استفاده میکردید و توصیفاتی هر چند اندک رو هم داخلش می گنجوندین .
نثر : ما دو نوع نثر داریم ، نثر ادبی و نثر محاوره ای . نثری که شما برای رمانتون انتخاب کردید در مونولوگ ها ادبی و در دیالوگ ها محاوره ای هست ، تا به اینجا خیلی خوب پیش رفتید و کلمات محاوره ای قاطی با ادبی نشده ولی در برخی از جمله ها کلمه هایی جا موندن و این اشتباه در تایپ به وجود میاد که با یک دور مرور به راحتی میتونید ، برطرفش کنید. نثر ادبی از ادبیات زیبامون برگرفته شده و تاثیر گذار تر و همینطور زیبا تر هست ، اما نثر محاوره ای یا خودمونی از اسمش معلومه به خاطر سادگی و کاربردش در ارتباطات روزانه مون میتونه با خواننده ها بهتر ارتباط برقرار کنه . نثری که شما برای رمانتون انتخاب کردید به رمانتون میخوره ، آفرین به شما !
سیر : شما سیر خوبی داره ، نه خیلی تند و نه خیلی کند اما از بعضی اتفاق ها ساده گذشتید ، مثل گیر افتادن روبی در زیر زمین و اینکه چجوری از اونجا با مایکل و رابین تونستن بیرون بیان ؟ تا به اینجا حدودی از ایده ی اصلی گفته شده ، اما بهتر بود وقتی که مایکل میخواست حقیقت رو به روبی بگه اون حقیقت رو برای خواننده ها هم بازگو میکردید ، این کمی خواننده رو سرد میکنه ، پیشنهاد میکنم در ادامه اصلاحش کنید .
زاویه دید : ما در کل دو نوع زاویه دید داریم ، زاویه دید اول شخص ( من ) و زاویه دید سوم شخص . شما از زاویه دید سوم شخص استفاده کردید و خیلی خوبه که تا به اینجا راوی رو عوض نکردید ، از مزایای زاویه دید سوم شخص اینه که نویسنده به راحتی میتونه به باقی شخصیت ها سر بزنه و با عوض کردن راوی موجب سردرگم شدن خواننده نمیشه . زاویه دید اول شخص هم مزیتی که داره اینه که ، روی یک شخصیت به طور کامل فوکوس میکنه اما از معایبش هم این هست که نویسنده اگر شخصیت های زیادی در رمانش داشته باشه ، مدام باید راوی رو عوض کنه و این خوب نیست . تا به اینجا خیلی خوب پیش رفتید . امیدوارم در ادامه هم همینطور باشید .
توصیفات : شما در توصیفات اونطور که باید ، عمل نکردید و جا برای بیشتر کردن و همینطور بهتر کردن توصیفات زیاد داشتید اما استفاده نکردید ! توصیفات مکانتون خوب بوده اما توصیف چهره ی آنچنانی نداشتید ، توصیف حالت شخصیت هارو به خوبی انجام دادید و خواننده به راحتی میتونست خودش رو به جای شخصیت ها قرار بده اما در توصیف احساس شخصیت ها اونطور که باید خوب نبودید ، پیشنهاد میکنم اصلاحش کنید و از این به بعد به طور تدریجی شروع به انجام توصیفات کامل بشید .
توصیف مکان : توصیف مکانتون خیلی خوب بود ، مکان هایی که شخصیت ها در اون قرار میگرفتن جالب و نو بود و خیلی خوب توصیف شده بود و خواننده به راحتی میتونست تشخیص بده که موقعیت مکانی شخصیت ها تغییر کرده ، اما از بعضی از مکان ها هم به سادگی گذشتید ، مثل خونه ی روبی و پدرش ، رستورانی که برای اولین بار مایکل رو دید و همینطور رستورانی که روبی در اون مشغول به کار بود ، این چند مورد رو هم اصلاح کنید ، عالی میشه .
توصیف ظاهر : توصیف ظاهر خیلی جزئی و کم ، از شخصیت های فرعی تا حدودی توصیف داشتید اما شخصیت های اصلی توصیفی نشدند و هنوز بعد خوندن 74 پست از نمیشه چهره ی روبی و مایکل رو تجسم کرد ،پیشنهاد می کنم ، در ادامه به صوت تدریجی و کامل توصیف ظاهر شخصیت ها رو انجام بدید .
توصیف احساس : شما در توصیف احساس هم موفق بودید ، خیلی خوب خواننده میتونست احساس شخصیت هارو درک کنه خصوصا در مواقعی که ترسیده و یا سرخورده هستند .
توصیف حالت : در توصیف حالت هم موفق بودید و خواننده به خوبی میتونست موقعیت و حالتی که شخصیت ها دارن رو تجسم و درک کنه ، خصوصا موقعی که به قلعه ی ساتیر ها رفته بودند و یا وقتی که اون پیرزن میخواست زیبایی روبی رو ازش بگیره ، موفق باشید .
اشکلات نگارشی و غلط های تایپی : شما از علائم نگارشی اونطور که باید خوب استفاده نکردید ، از کاما در برخی از جاها ، به صورت نامناسب استفاده کردید و از علامت تعجب و سوال استفاده نکردید ، برای مثال : ( با تعجب به او نگاه کرد؛ در عرض ده ثانیه گرسنگی اش کاملا رفع شده بود؛ به طوری که ...) ببیند اینجا باید به جای اولین نقطه ویرگول از کاما استفاده میکردید. البته این یک مورد برای مثال بود و موردهای مثل این زیاد هست . مورد بعدی که وجود داره اینه که شما در برخی از جاها در انتهای برخی کلمه ها به جای استفاده از کسره از هِ آخر استفاده کردید ، برای مثال : ( تهه ، درستش : تهِ ) و مورد بعدی که وجود داره اینه که یک ضرب المثل رو اشتباه نوشتید ، دقت کنید : ( نه راه پست داره نه راه پیش ، درستش : نه راه پس داره و نه راه پیش ) پیشنهاد میکنم در ادامه اصلاحش کنید . شما غلط های تایپی جندانی نداشتید به جز دو یا سه مورد ، مثل : ( پاق ، درستش : پای ) ، ( طول ، درستش : طور ) ، ( بجز ، درستش : به جز) و در دو پست حروف به صورت بریده بریده و جدا از هم تایپ شده بودند ، پیشنهاد میکنم بایک دور مرور اصلاحش کنید .
شخصیت پردازی : شما در شخصیت پردازی خیلی خوب پیش رفتید ، رفتار شخصیت ها مناسب سن و فرهنگی که در اون رشد کردن هست و دچار دوگانگی تا به اینجا نشدند ، شخصیت هایی که وارد شما شدند نسبتا زیادهستند اما با این حال هیچ کدوم نیمه رها نشدند و این خیلی خوبه . موفق باشید و امیدوارم در ادامه هم همینطور پیش برید .
روبی : روبی دختر حساس و زودرنجی که به دلیل وجود یه سری نیروهای عجیب در بدنش اون رو یکمی با ادم های اطرافش متفاوت میسازه ، دختر مهربونی و به پدرش وابسته اس ، رفتار ها و دیالوگ هاش مناسب شخصیتش هست اما اطلاعاتی راجع به گذشته ، سن و تحصیلاتش داده نشده و همینطور ظاهر ، امیدوارم در ادامه این ابهامات رو هم برطرف کنید .
مایکل : مایکل پسر سرد و مغروری و در عین حال مسئولیت پذیر و مهربون که محبت هاش زیرپوستی ان و با کارهاش نشونشون میده ، رفتار ها و دیالوگ های مایکل مناسب شخصیتش بود ، اطلاعاتی راجع به خانواده ، گذشته ، سن ، تحصیلات ، موقعیت اجتماعی و ظاهرش داده نشده و این اصلا خوب نیست ، پیشنهاد میکنم اصلاحش کنید .
سلنا : سلنا دختری مهربون و در عین حال شیطون و در یه جاهایی حامی بود . رفتار ها و دیالوگ ها مناسب شخصیتش بود اما ماسفانه اطلاعاتی راجع به خانواده ، تحصیلات ، گذشته ، موقعیت اجتماعی ، چهره و سنش داده نشده ، پیشنهاد میکنم در ادامه اصلاحش کنید .
چارلی : چارلی پدر مهربون و نگرانی که گاهی سخت گیر میشه و رفتار های تندی رو در برابر روبی نشون میده . شما به خوبی تونستید شخصیت چارلی رو پردازش کنید و لی باز هم اطلاعاتی از خانواده ، تحصیلات ، سن و چهره اش ندادید . دیالوگ ها و رفتار ها مناسب سنش بوده .
غلط های املایی : شما برخلاف غلط های تایپی تون غلط های املایی زیادی دارید و من همه اش رو میگم تا اصلاح کنید ، ( مزحک، درستش: مضحک ) ، ( ورانداز ، درستش : برانداز ) ، ( راجب ، درستش : راجع به ) ، ( شیئی ، درستش : شیء ای )،( فارق ، درستش : فارغ ) ، ( نیوفتند ، درستش : نیافتند ) ، ( تاقچه ، درستش : طاقچه ) ، ( حاله ، درستش : هاله ) ، ( مبحوث ، درستش : مبحوس ) ، همه ی اینهارو اصلاح کنید در تمامی پست ها .
دیالوگ و مونولوگ : دیالوگ ها و مونولوگ ها در به اندازه ی کافی بود و دیالوگ ها مشکلات شخصیت هارو حل میکرد و همینطور ابهامات خواننده رو رفع میکرد ، دیالوگ های شخصیت ها مناسب سن و شخصیتشون بوده و نکته غیراخلاقی ای هم در دیالوگ های بین شخصیت ها دیده نشده . در دیالوگ ها خیلی از خط تیره و یا ( _ ) استفاده نشده و بیشتر از اسم شخصیت ها استفاده کردید که بهتره از _ این استفاده کنید و در دیالوگ های سه نفره و یا بیشتر از نام شخصیت ها استفاده کنید . نکته ی بعدی اینه که بهتر بود که انقدر قبل از هر دیالگ حالت شخصیت ها به صورت پشت هم توصیف نشه ، چون باعث میشه که خواننده خسته بشه . از اونجایی که شما خیلی از توصیفات در رمانتون بهره نگرفتید ، توصیفات آنچنانی در مونولوگ ها دیده نشده که حتما در ادامه اصلاحش کنید . در شما بیشتر از مونولوگ استفاده شده و میشه گفت 70 درصد مونولوگ و 30 درصد باقی مونده دیالوگ هست ، ببینید من نمیگم که از دیالوگ باید بیشتر استفاده بشه و یا مونولوگ اما بهتره که حداقل به صورت نسبی دیالوگ ها و مونولوگ ها به هم بخورند ، پیشنهاد میکنم اصلاحش کنید ، چون بیش از اندازه بودن مونولوگ ها خواننده رو از خوندن ادامه ی زده میکنه .
ایده : ایده ی اصلی شما تا به اینجا ، تا حدودی بازگو شده اما هنوز هم ابهاماتی برای خواننده تا به اینجای ایده باقی مونده ، پیشنهاد میکنم این ابهامات رو بر طرف کنید ، خصوصا اون حقیقتی که مایکل به روبی گفت ولی به خواننده ها گفته نشده . داستان شما درباره ی دختری دبیرستانی هست که مادرش فوت شده و با پدر سخت گیرش زندگی نسبتا نرمالی داره و هر از چندگاهی کابوس هایی رو میبینه و نیروهای عجیبی رو در بدنش حس میکنه ، همه ی اینها میگذره و پسری به اسم مایکل که از سرزمین آدونیس اومده وارد زندگی روبی میشه و میخواد تا روبی رو برای نجات مردمش و سرزمینش برگردونه به آدونیس ، اما اونها در این راه به مشکلات زیادی برمیخورن و به جای آدونیس به سرزمین ناشناخته ی دیگه ای به طور اشتباهی میرن و اتفاقات زیادی در اونجا میافته که باعث وابستگی بین این دو میشه و اونها برای رفتن به آدونیس از پیرمردی کمک میخوان که اون پیر مرد میگه ، باید یه ماموریتی رو انجام بدن تا راه رفتن به آدونیس رو به اونها نشون بده و اونها به دنبال راهی هستن که ماموریت رو به درستی انجام بدن . تا به اینجای ایده ی اصلی گفته شده و خوبه ، ایده ی شما جالب هست اما متاسفانه خیلی جدید و خلاقانه نیست ، اما روان بودن قلمتون موجب میشه تا خواننده بیشتر جذب بشه ، موفق و پاینده باشید .
باور پذیری : از اونجایی که شما تخیلی و فانتزی هست ، هیچ خرده ای بر باورپذیری ایده ی شما نمیشه گرفت اما درجاهایی کمی شک برانگیز و غیرمنطقی جلوه میکرد ، مثلا در جاهایی که با ساتیر ها رو به رو شدند و ساتیر داماد پاپیون زده بود و یا زبان اونها رو بلد بودند . پیشنه میکنم به باور پذیری اتفاقات رمانتون هم دقت کنید .
متفرقه : نکات غیراخلاقی دیده نشده غیر از پست 9 که روبی مثلا میخواد مایکل رو ببوسه و بهتره که اصلاح بشه . نکته ی بعدی اینه که در برخی از جاها که متن رو مخفی کردید ، فونت بسیار ریز و به دلیل طولانی بودن پست ها خواننده اذیت میشه . پیشنهاد میکنم اصلاحش کنید .
مانا باشید .
عضو آزمایشی شورای نقد
نقد " بازگشت " توسط شورای نقد انجمن نگاه دانلود
منتقد : * عطیه *
نقد بیرونی :
اسم : اسم رمانتون " بازگشت " هست ، که کلمه ای ساده هست و مفهوم خاصی نداره . وقتی که در ابتدا با اسم رمانتون مواجه شدم ، حدس زدم که باید راجع به برگشت شخصیت اصلی ، به یک مکان هست و یا برگشت شخصیت اصلی به زندگی دوباره ، که خب بعد از خوندن رمانتون متوجه شدم که حدس اولم کاملا درست بوده . اسمی که شما انتخاب کردید ، به محتوای رمانتون میخوره اما مناسب با ژانر های انتخابی تون نیست ، پیشنهاد میکنم از یک نام جالب تر و مفهومی تر استفاده کنید ، تا مناسب با ژانر های هم باشه .
جلد : جلد شما به خوبی ژانر تخیلی و فانتزی رو نشون میده و رنگ های آمیخته از طلایی و مشکی به خوبی غمی که در داستان هست رو نشون میده اما نه عکس و نه رنگ های به کار بـرده شده در جلد ، به ژانر عاشقانه ی نمیخوره ، عکس اصلی جلد خونه ای بزرگ و شبیه تموم خونه های تخیلی است ، که به ژانر تخیلی و محتوای میخوره ، عکس گوشه تون عکس دختری بود که از چهره اش مصمم بودن و سختی هایی که پشت سر گذاشته کاملا مشخصه و استفاده ی کاملا به جایی بود اما بهتر بود که در جلدتون حداقل از رنگ هایی استفاده میکردید که ژانر عاشقانه رو هم نشون بده .
خلاصه : خلاصه ی شما نه خیلی بلند و نه خیلی کوتاه بود ، بسیار مختصر و مفید نوشتید و این خیلی خوبه ، در عین کوتاه بودن خلاصه اطلاعات مفیدی رو در اختیار خواننده گذاشتید اما خلاصه ی شما اونطور که باید در ذهن خواننده گره ایجاد نمیکنه و گنگ نیست . خلاصه ی شما به ژانر تخیلی و فانتزی رمانتون میخورد ، اما به ژانر عاشقانه نمیخورد . بهتره که با کمی تغییر و همین اطلاعات کمی گنگ ترش کنید و همین طور جوری بنویسیدش که به ژانر عاشقانه هم بخوره .
مقدمه : مقدمه ای که شما انتخاب کردید بسیار کوتاه بود و همینطور اونطور که باید به محتوای نمیخورد . ببینید مقدمه باید از نظر احساسی خواننده رو در برابر رویا رویی با حوادثی که در طی قراره اتفاق بیافته ، آماده کنه . مقدمه ی شما با ژانر های همخوانی نداشت . مقدمه میتونه یک متن ادبی کوتاه ، شعر ، توصیف حال بد شخصیت ها و یا حتی یه تیکه ی کوتاه از یه قسمتی از باشه . پیشنهاد میکنم مقدمه ی جدیدی رو برای در نظر بگیرید .
ژانر : ژانر های انتخابی شما تخیلی ، فانتزی و عاشقانه است . ژانرهایی که انتخاب کردید کاملا به محتوای میخوره و از ژانر های خوبی استفاده کردید ، شما تماما تخیلی و فانتزی و قسمت های عاشقانه هم مثل عشق بین مایکل و روبی و سلنا و جیمز دیده میشه ، آفرین به شما .
نقد درونی :
شروع : شروع شما با کابوس وحشت ناک روبی بود ، شروع کنجکاو کننده و خوبی داشتید ، اما شروعی جدید و خلاقانه نبود . شما شروع رمانتون رو با مونولوگ آغاز کردید، اما باید بگم که از مونولوگ کمی زیاد استفاده کردید و توصیفات که تقریبا نداشتید ، بهتر بود که مونولوگ هارو کمتر استفاده میکردید و توصیفاتی هر چند اندک رو هم داخلش می گنجوندین .
نثر : ما دو نوع نثر داریم ، نثر ادبی و نثر محاوره ای . نثری که شما برای رمانتون انتخاب کردید در مونولوگ ها ادبی و در دیالوگ ها محاوره ای هست ، تا به اینجا خیلی خوب پیش رفتید و کلمات محاوره ای قاطی با ادبی نشده ولی در برخی از جمله ها کلمه هایی جا موندن و این اشتباه در تایپ به وجود میاد که با یک دور مرور به راحتی میتونید ، برطرفش کنید. نثر ادبی از ادبیات زیبامون برگرفته شده و تاثیر گذار تر و همینطور زیبا تر هست ، اما نثر محاوره ای یا خودمونی از اسمش معلومه به خاطر سادگی و کاربردش در ارتباطات روزانه مون میتونه با خواننده ها بهتر ارتباط برقرار کنه . نثری که شما برای رمانتون انتخاب کردید به رمانتون میخوره ، آفرین به شما !
سیر : شما سیر خوبی داره ، نه خیلی تند و نه خیلی کند اما از بعضی اتفاق ها ساده گذشتید ، مثل گیر افتادن روبی در زیر زمین و اینکه چجوری از اونجا با مایکل و رابین تونستن بیرون بیان ؟ تا به اینجا حدودی از ایده ی اصلی گفته شده ، اما بهتر بود وقتی که مایکل میخواست حقیقت رو به روبی بگه اون حقیقت رو برای خواننده ها هم بازگو میکردید ، این کمی خواننده رو سرد میکنه ، پیشنهاد میکنم در ادامه اصلاحش کنید .
زاویه دید : ما در کل دو نوع زاویه دید داریم ، زاویه دید اول شخص ( من ) و زاویه دید سوم شخص . شما از زاویه دید سوم شخص استفاده کردید و خیلی خوبه که تا به اینجا راوی رو عوض نکردید ، از مزایای زاویه دید سوم شخص اینه که نویسنده به راحتی میتونه به باقی شخصیت ها سر بزنه و با عوض کردن راوی موجب سردرگم شدن خواننده نمیشه . زاویه دید اول شخص هم مزیتی که داره اینه که ، روی یک شخصیت به طور کامل فوکوس میکنه اما از معایبش هم این هست که نویسنده اگر شخصیت های زیادی در رمانش داشته باشه ، مدام باید راوی رو عوض کنه و این خوب نیست . تا به اینجا خیلی خوب پیش رفتید . امیدوارم در ادامه هم همینطور باشید .
توصیفات : شما در توصیفات اونطور که باید ، عمل نکردید و جا برای بیشتر کردن و همینطور بهتر کردن توصیفات زیاد داشتید اما استفاده نکردید ! توصیفات مکانتون خوب بوده اما توصیف چهره ی آنچنانی نداشتید ، توصیف حالت شخصیت هارو به خوبی انجام دادید و خواننده به راحتی میتونست خودش رو به جای شخصیت ها قرار بده اما در توصیف احساس شخصیت ها اونطور که باید خوب نبودید ، پیشنهاد میکنم اصلاحش کنید و از این به بعد به طور تدریجی شروع به انجام توصیفات کامل بشید .
توصیف مکان : توصیف مکانتون خیلی خوب بود ، مکان هایی که شخصیت ها در اون قرار میگرفتن جالب و نو بود و خیلی خوب توصیف شده بود و خواننده به راحتی میتونست تشخیص بده که موقعیت مکانی شخصیت ها تغییر کرده ، اما از بعضی از مکان ها هم به سادگی گذشتید ، مثل خونه ی روبی و پدرش ، رستورانی که برای اولین بار مایکل رو دید و همینطور رستورانی که روبی در اون مشغول به کار بود ، این چند مورد رو هم اصلاح کنید ، عالی میشه .
توصیف ظاهر : توصیف ظاهر خیلی جزئی و کم ، از شخصیت های فرعی تا حدودی توصیف داشتید اما شخصیت های اصلی توصیفی نشدند و هنوز بعد خوندن 74 پست از نمیشه چهره ی روبی و مایکل رو تجسم کرد ،پیشنهاد می کنم ، در ادامه به صوت تدریجی و کامل توصیف ظاهر شخصیت ها رو انجام بدید .
توصیف احساس : شما در توصیف احساس هم موفق بودید ، خیلی خوب خواننده میتونست احساس شخصیت هارو درک کنه خصوصا در مواقعی که ترسیده و یا سرخورده هستند .
توصیف حالت : در توصیف حالت هم موفق بودید و خواننده به خوبی میتونست موقعیت و حالتی که شخصیت ها دارن رو تجسم و درک کنه ، خصوصا موقعی که به قلعه ی ساتیر ها رفته بودند و یا وقتی که اون پیرزن میخواست زیبایی روبی رو ازش بگیره ، موفق باشید .
اشکلات نگارشی و غلط های تایپی : شما از علائم نگارشی اونطور که باید خوب استفاده نکردید ، از کاما در برخی از جاها ، به صورت نامناسب استفاده کردید و از علامت تعجب و سوال استفاده نکردید ، برای مثال : ( با تعجب به او نگاه کرد؛ در عرض ده ثانیه گرسنگی اش کاملا رفع شده بود؛ به طوری که ...) ببیند اینجا باید به جای اولین نقطه ویرگول از کاما استفاده میکردید. البته این یک مورد برای مثال بود و موردهای مثل این زیاد هست . مورد بعدی که وجود داره اینه که شما در برخی از جاها در انتهای برخی کلمه ها به جای استفاده از کسره از هِ آخر استفاده کردید ، برای مثال : ( تهه ، درستش : تهِ ) و مورد بعدی که وجود داره اینه که یک ضرب المثل رو اشتباه نوشتید ، دقت کنید : ( نه راه پست داره نه راه پیش ، درستش : نه راه پس داره و نه راه پیش ) پیشنهاد میکنم در ادامه اصلاحش کنید . شما غلط های تایپی جندانی نداشتید به جز دو یا سه مورد ، مثل : ( پاق ، درستش : پای ) ، ( طول ، درستش : طور ) ، ( بجز ، درستش : به جز) و در دو پست حروف به صورت بریده بریده و جدا از هم تایپ شده بودند ، پیشنهاد میکنم بایک دور مرور اصلاحش کنید .
شخصیت پردازی : شما در شخصیت پردازی خیلی خوب پیش رفتید ، رفتار شخصیت ها مناسب سن و فرهنگی که در اون رشد کردن هست و دچار دوگانگی تا به اینجا نشدند ، شخصیت هایی که وارد شما شدند نسبتا زیادهستند اما با این حال هیچ کدوم نیمه رها نشدند و این خیلی خوبه . موفق باشید و امیدوارم در ادامه هم همینطور پیش برید .
روبی : روبی دختر حساس و زودرنجی که به دلیل وجود یه سری نیروهای عجیب در بدنش اون رو یکمی با ادم های اطرافش متفاوت میسازه ، دختر مهربونی و به پدرش وابسته اس ، رفتار ها و دیالوگ هاش مناسب شخصیتش هست اما اطلاعاتی راجع به گذشته ، سن و تحصیلاتش داده نشده و همینطور ظاهر ، امیدوارم در ادامه این ابهامات رو هم برطرف کنید .
مایکل : مایکل پسر سرد و مغروری و در عین حال مسئولیت پذیر و مهربون که محبت هاش زیرپوستی ان و با کارهاش نشونشون میده ، رفتار ها و دیالوگ های مایکل مناسب شخصیتش بود ، اطلاعاتی راجع به خانواده ، گذشته ، سن ، تحصیلات ، موقعیت اجتماعی و ظاهرش داده نشده و این اصلا خوب نیست ، پیشنهاد میکنم اصلاحش کنید .
سلنا : سلنا دختری مهربون و در عین حال شیطون و در یه جاهایی حامی بود . رفتار ها و دیالوگ ها مناسب شخصیتش بود اما ماسفانه اطلاعاتی راجع به خانواده ، تحصیلات ، گذشته ، موقعیت اجتماعی ، چهره و سنش داده نشده ، پیشنهاد میکنم در ادامه اصلاحش کنید .
چارلی : چارلی پدر مهربون و نگرانی که گاهی سخت گیر میشه و رفتار های تندی رو در برابر روبی نشون میده . شما به خوبی تونستید شخصیت چارلی رو پردازش کنید و لی باز هم اطلاعاتی از خانواده ، تحصیلات ، سن و چهره اش ندادید . دیالوگ ها و رفتار ها مناسب سنش بوده .
غلط های املایی : شما برخلاف غلط های تایپی تون غلط های املایی زیادی دارید و من همه اش رو میگم تا اصلاح کنید ، ( مزحک، درستش: مضحک ) ، ( ورانداز ، درستش : برانداز ) ، ( راجب ، درستش : راجع به ) ، ( شیئی ، درستش : شیء ای )،( فارق ، درستش : فارغ ) ، ( نیوفتند ، درستش : نیافتند ) ، ( تاقچه ، درستش : طاقچه ) ، ( حاله ، درستش : هاله ) ، ( مبحوث ، درستش : مبحوس ) ، همه ی اینهارو اصلاح کنید در تمامی پست ها .
دیالوگ و مونولوگ : دیالوگ ها و مونولوگ ها در به اندازه ی کافی بود و دیالوگ ها مشکلات شخصیت هارو حل میکرد و همینطور ابهامات خواننده رو رفع میکرد ، دیالوگ های شخصیت ها مناسب سن و شخصیتشون بوده و نکته غیراخلاقی ای هم در دیالوگ های بین شخصیت ها دیده نشده . در دیالوگ ها خیلی از خط تیره و یا ( _ ) استفاده نشده و بیشتر از اسم شخصیت ها استفاده کردید که بهتره از _ این استفاده کنید و در دیالوگ های سه نفره و یا بیشتر از نام شخصیت ها استفاده کنید . نکته ی بعدی اینه که بهتر بود که انقدر قبل از هر دیالگ حالت شخصیت ها به صورت پشت هم توصیف نشه ، چون باعث میشه که خواننده خسته بشه . از اونجایی که شما خیلی از توصیفات در رمانتون بهره نگرفتید ، توصیفات آنچنانی در مونولوگ ها دیده نشده که حتما در ادامه اصلاحش کنید . در شما بیشتر از مونولوگ استفاده شده و میشه گفت 70 درصد مونولوگ و 30 درصد باقی مونده دیالوگ هست ، ببینید من نمیگم که از دیالوگ باید بیشتر استفاده بشه و یا مونولوگ اما بهتره که حداقل به صورت نسبی دیالوگ ها و مونولوگ ها به هم بخورند ، پیشنهاد میکنم اصلاحش کنید ، چون بیش از اندازه بودن مونولوگ ها خواننده رو از خوندن ادامه ی زده میکنه .
ایده : ایده ی اصلی شما تا به اینجا ، تا حدودی بازگو شده اما هنوز هم ابهاماتی برای خواننده تا به اینجای ایده باقی مونده ، پیشنهاد میکنم این ابهامات رو بر طرف کنید ، خصوصا اون حقیقتی که مایکل به روبی گفت ولی به خواننده ها گفته نشده . داستان شما درباره ی دختری دبیرستانی هست که مادرش فوت شده و با پدر سخت گیرش زندگی نسبتا نرمالی داره و هر از چندگاهی کابوس هایی رو میبینه و نیروهای عجیبی رو در بدنش حس میکنه ، همه ی اینها میگذره و پسری به اسم مایکل که از سرزمین آدونیس اومده وارد زندگی روبی میشه و میخواد تا روبی رو برای نجات مردمش و سرزمینش برگردونه به آدونیس ، اما اونها در این راه به مشکلات زیادی برمیخورن و به جای آدونیس به سرزمین ناشناخته ی دیگه ای به طور اشتباهی میرن و اتفاقات زیادی در اونجا میافته که باعث وابستگی بین این دو میشه و اونها برای رفتن به آدونیس از پیرمردی کمک میخوان که اون پیر مرد میگه ، باید یه ماموریتی رو انجام بدن تا راه رفتن به آدونیس رو به اونها نشون بده و اونها به دنبال راهی هستن که ماموریت رو به درستی انجام بدن . تا به اینجای ایده ی اصلی گفته شده و خوبه ، ایده ی شما جالب هست اما متاسفانه خیلی جدید و خلاقانه نیست ، اما روان بودن قلمتون موجب میشه تا خواننده بیشتر جذب بشه ، موفق و پاینده باشید .
باور پذیری : از اونجایی که شما تخیلی و فانتزی هست ، هیچ خرده ای بر باورپذیری ایده ی شما نمیشه گرفت اما درجاهایی کمی شک برانگیز و غیرمنطقی جلوه میکرد ، مثلا در جاهایی که با ساتیر ها رو به رو شدند و ساتیر داماد پاپیون زده بود و یا زبان اونها رو بلد بودند . پیشنه میکنم به باور پذیری اتفاقات رمانتون هم دقت کنید .
متفرقه : نکات غیراخلاقی دیده نشده غیر از پست 9 که روبی مثلا میخواد مایکل رو ببوسه و بهتره که اصلاح بشه . نکته ی بعدی اینه که در برخی از جاها که متن رو مخفی کردید ، فونت بسیار ریز و به دلیل طولانی بودن پست ها خواننده اذیت میشه . پیشنهاد میکنم اصلاحش کنید .
مانا باشید .
عضو آزمایشی شورای نقد
دانلود رمان های عاشقانه



