نقد رمان معرفی و نقد رمان بهت قول میدم |SAYEH79,AYDA کاربران نگاه دانلود

SAYEH79

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/07/28
ارسالی ها
1,791
امتیاز واکنش
5,125
امتیاز
596
محل سکونت
اهواز
اسم رمان:بهت قول میدم
نویسنده:SAYEH79،AYDA
ژانر:عاشقانه،کمی طنز
خلاصه:
پسری از دیار سادگی
زندگی چه بازی براشون رقم زده؟
مسیح پسری از جنس ارامش
در برابر مشکلات چگونه مقاومت کنه؟
یاس،سرنوشتی که اونوبه بازی گرفته
سرنوشت برای دختر قصه ی ما از سر،نوشت
زندگیه قدیمیشون بهم میخوره
ولی چگونه؟
یه تصادف اره یه تصادف ساده
تصادفی که زندگیه دونفرو بهم گره میزنه
دونفر توی دو دنیای متفاوت
با هم یکی میشن یه روح در دو جسم
واین چنین سرنوشت ما رو وارد بازی خویش میکنه
ولی ایاسرنوشت فقط باعث اشنایی وعاشق شدن دونفر می شه؟؟؟

مرسی از فاطمه جون به خاطر این جلد زیبا...

6a39_yrqj_fij.jpg


لینک رمان بهت قول میدم:

Please, ورود or عضویت to view URLs content!


دوستان گرامی برای نقد رمان از نقد کده هم کمک بگیرید... ممنون

Please, ورود or عضویت to view URLs content!


 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • Nastaran1380

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/17
    ارسالی ها
    100
    امتیاز واکنش
    1,993
    امتیاز
    516
    محل سکونت
    بماند
    خیلی رمان خوبیه احساسات و عواطف رو بسیار زیبا بیان کردی امیدوارم موفق باشی قلمت پایدار:wave1:
     

    saamira

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/08
    ارسالی ها
    224
    امتیاز واکنش
    4,392
    امتیاز
    426
    سن
    27
    محل سکونت
    تهران
    قلمت خوبه عزیزم اگه بگم بیشتر ب واقعیت نزدیکش کنی و اتفاقات به این سرعت نیفته خیلی بهتر میشه.
    یکم تو رمانت اقرارداری ولی درکل خوبه.
    موفق باشی
     

    DENIRA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/12
    ارسالی ها
    9,963
    امتیاز واکنش
    85,309
    امتیاز
    1,139
    محل سکونت
    تهران
    سلام سایه ژونی...قلمت جالبه...ولی یه سوال...مگه رمان گروهی نی؟؟؟؟ پس چرا آیدا نمی نویسه...تمام پست ها رو که تو گذاشتی...درباره رمان هم باید یه چندتا نکته کوچولو رو بهت بگم...یک...غلط املایی توی رمان کم وبیش هست پس بهتره یه بار ویرایش بشه...روند رمانت یکم زیادی تنده...داره خیلی سریع جلو میره...یکم آروم تر...مسیح هم یکم زیادی زود به یاس اعتماد کرد...ای کاش یکم دیرتر اعتماد میکرد...ولی رمانت خوبه... با امید کارای عالی (:
     

    ❤ASAL_M❤

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/02
    ارسالی ها
    5,042
    امتیاز واکنش
    53,626
    امتیاز
    1,121
    محل سکونت
    کهکشان راه شیری ، سیاره ی Exo
    فاطمه موسوی


    سلام عزیزم
    راستش تا اونجایی که خوندم مشکل خاصی ندیدم اما یه سری موارد رو می گم که رو دلم نمونه :

    1- ای کاش مثل بیشتر رمان ها اول رمان از خواب با آلارم گوشی بیدار نمی شد ... بعد چقدر عصبانی بود !! چکار به گوشی بدبخت داشت ؟

    2- اون قسمت انتخاب ماشینش یکمی بچگونه شد . کاش مدل ماشین هارو پایین تر میاوردی که طبیعی تر باشه .

    3- این یه پیشنهاد اسم اصغر رو که درو براش باز کردو عوض کن و یه اسم بهتر بزار دیگه این نکته که اسم کلفت ها و اینا اصغرو اکبر و اینا باشه آبکی شده

    4- وقتی رفت خونه مامانش میتونستی حیاط رو طور دیگه ای توصیف کنی ... این گل و استخرو اینا تکراری شده . تو نت گشت بزن کلی ایده جدید هست

    5- من این نکته رو هرجا ببینم به نویسنده میگم که شخصیتت رو یه جا جلوی آینه توصیف نکن و بزار گوشه گوشه رمان توصیفش کن .

    اینا نکته هایی بودن که خیلیا تو بخش قسمت های کلیشه ای رمان ها بهش اعتراض داشتن و اگر دلت خواست عوضشون کن .

    شاد باشی


    DENIRA


    سلام به همگی...خوب رمان رو خوندم...برای اینکه اولین رمانیه که این نویسنده داره تایپ میکنه پس یه سری مشکلات ریز و درشت توش دیده میشه...چیزی که برام خیلی گنگه اینه که چرا مسیح اینقدر سریع به یاس اعتماد کرد. من حتی به خودم هم اعتماد ندارم چه برسه به یه جنس مخالف...روند رمان جالبه ولی شخصیت ها کلیشه ای هستن و این باعث میشه زیبایی رمانت از بین بره...مسیح مثل بیشتر شخصیت ها مغروره و یاس شیطون...اگه دلت میخواد که این شخصیت ها ، این خصوصیات رو داشته باشن میتونی کاری کنی یاس و مسیح تبدیل بشن به یه شخصیت خاص...مثلا توی رمان اگه گفتی من کیم بهار یه دختر شیطون بود و پرهام هم مغرور ولی نویسنده رمان تونست این دو شخصیت رو خاص کنه...تو هم میتونی این کارو بکنی...در ضمن...جایی که یاس رفته بود خونه مادر مسیح رو لطفا ویرایش کن...رفتار یاس واقعا زشت بود...اگه میخوای یاس رو خوب نشون بدی باید اونجا رو ویرایش کنی...چون اونجا درست شبیه شخصیت های منفی رفتار کرده بود....راستی یه چیز دیگه...مگه رمان گروهی نیست؟؟؟؟؟ پس چرا همه پست ها رو سایه گذاشته و از آیدا خبری نیست؟؟؟؟؟ حیفه که سایه جان تلاش کنه و رمان رو بنویسه و از نویسنده دوم خبری نباشه و اسمش روی رمان باشه...با تشکر...


    Sara_Honey


    سلام من همین الان آخرین پست خوندم... خب اومدم واسه نقد...
    به نام یزدان پاک
    خب در مورد رمان بهت قول میدم باید بگم که یکم منو گیج کرده...
    مسیح... اول رمان مگه توصیفش از جنس آرامش نبود؟!؟ شخصیتی که توی رمان ازش توصیف میشه حداقل به من حس آرامش نمیده... بیشتر احساس میکنم داره مثل دخترای دبیرستانی واکنش نشون میده نه یه مرد سی ساله و حداقل کمی با تجربه...
    نکته دوم اینکه من کاملا میفهمم دارن مسیح رو بازی میدن شایدم اشتباه متوجه شده باشم ولی دلایلم رو میگم... اول اینکه یاس با دیدن مسیح تو بیمارستان یه حس نفرتی تو چشاش بود... با اینکه میدونست از مسیح شکایت کنه و پول آسیبشو بگیره و به نیازمندی برسه راحت رد شکایت کرد وارد زندگی مسیح شد... اونطور رفتار کردنش اونم فردای روز آشنایی و توی خونه یه مرد غریبه واقعا طبیعی نیست... دوم اینکه ظاهر شدن مسیحا بعد از یاس... خوب مشکوکه مخصوصا گیر دادنش به یاس و اینا... سومم رزاست... مطمئنا داره یه اتفاقاتی میوفته فقط موندم مسیح چرا دور و برش رو در نظر نمی گیره... چهارمم فرهاده... تهدیدش بوی خوابایی رو میده که دیده...
    نکته بعدی واکنش های مسیحه... اینکه داد زدن و تحقیر کردن رو نشونه برتری و نشون دادن خودش میدونه و دیگران رو انقدر سریع قضاوت مکنه بدون اینکه در جواب بخواد کمی از صبر و عقلش استفاده کنه... و واکنش دیگران و عکس العمل درست نشون ندادن از خودشون واقعا غیر طبیعیه... انسان ها به طور عادی در مورد چنین رفتار هایی یه سری واکنش ها دارن که اولیش توضیح منطقیه و اگر طرفشون با منطق رابـ ـطه خوبی نداشته باشه در نهایت به قطع رابـ ـطه میشه حالا از هر نوعی حتی برادر و خواهری... این رفتار ها توی این رمان بدون پاسخ میمونم و این خواننده رو به سمت حس بدی میکشه که فکر کنه أین رفتار ها حق یه مرده ولی اینطور نیست پس منم قضاوت نمیکنم و تنها نظریه میدم که مسیح ممکنه به خاطر یه سری مسائل دچار مسائل عصبی شده کنترل بعضی رفتارها دست خودش نیست...
    به غیر از این ها قلمت بود که روونه ولی بعضی جاها غلط املایی داشتی که اونم موقعی که ویرایشو شروع کنی رفع میشه...
    با امید پیشرفت و استواری قلمت
    دوستدار تو


    samin banoo


    سلام سایه خانوم عزیز
    خیلی روون و شیوا می نویسی.طبع طنز خوبی داری.غلط املایی داری اما کمه و تبریک میگم بابت رمان خوبت
    اما مواردی هم هست که موقع خوندن نوشته به ذهنم رسید و باهات درمیون میزارم .
    اسم رمانت خوب بود.
    2-مقدمه میتونست مختصرتر باشه چون خیلی از قصه رو لو داده.
    3-رعایت علائم نگارشی : نقطه آخر جمله و کاما گذاری و ... رو رعایت کن لطفا تا ارزش ادبی نوشته ات بره بالا و خوانا تر بشه.
    جاهایی که مسیح با خودش فکر میکنه رو از بقیه ی متن جدا کن.مثلا با "گیومه" یا با نوشتن از سر خط.
    جمله هات خیلی طولانیه .جملات رو کوتاه تر بنویس.اینطوری برای خواننده دلنشین ترِ.
    راوی داستان پسره اما یکم دخترونه فکر میکنه .مخصوصا طبع طنزش دخترونه اس .
    غل های املایی رو اصلاح کن (مرموزروی (مرموزی) و دره (درِ) ) پست دوم رمان
    در کل کارت خوبه .طرفدار هم که زیاد داره نوشته ات و تریک میگم .روز خوش



    nastaran A.N



    سلام سابه عزیز

    خسته نباشی

    داستانت جالب بود و به شخصه ازش لـ*ـذت بردم

    به عنوان یک دختر شخصیت یه پسر اونم کسی مثل مسیح رو خوب پردازش و معرفی کردی

    طوری که الان من تمام و کمال میشناسمش ولی ارتباط چندانی باهاش برقرار نکردم ( البته این نظر منه شاید بقیه باهاش جور شده باشن )

    به هرحال شخصیت مسیح کامل و بی عیبه فقط اینکه گاهی گیج میزنه و کارایی که از شخصیتش بعیده انجام میده درست نیست

    مثلا اینکه یهو به یاس فکر میکنه .تو ، شخصیتی به این خوبی و کاملی خلق کردی پس سایه عزیز بیشتر ازینا روش فکر کن :aiwan_lightsds_blum:

    موضوع خیلی زیباست و آدم رو جذب میکنه .. شخصیت کیان و مارسا و مسیحا هم خوبن و با همشون من جفت و جور شدم

    مخصوصا کیان چون معرفی خوبی داشت و شخصیت خوبش به خوبی به نمایش گذاشته شد

    یاس دختر شیطون و راحتیه اما چرا هی یهو گریه اش میگیره؟

    چرا اینقدر راحت جلویه مسیح گریه میکنه و از درداش حرف میزنه. چقدرم زود اعتماد و اعتراف کرد

    اما این که من هنوز از یاس نمیدونم شاید شیوه تو برای کنجکاو کردن خواننده ها و وادار طرفدارا به دنبال کردن و خوندن ادامه باشه 25r30wi

    اگه هست که من نظری ندارم و این تیکه از نقد منو نخونده بگیر ( همون نشنیده بگیر خودمون )

    یه چیز دیگه .. چرا مسیح توی تختش خوابیده و داره فکر میکنه بعد یهو منشی در میزنه و وارد میشه؟

    خب چرا وقتی بین خونه اش تا محل کارش فاصله زمانی هست چند خط پایین نمیای؟ من که خودم همون جا دقایقی تو شوک بودم

    ( ولی خدایی خندیدم. فکر کن تو خونش یهو منشی پرونده بدست وارد بشه )

    یا اون جا که گفتی پرونده پسر شجاعو کامل نکردم.. اونجا خیلی ایده خوبی بود. ؛)

    امیدوارم تونسته باشم با نوشته هام و نظرم کمکی کنم.

    موفق و شاد و همیشه خوشحال باشی :aiwan_light_blumf:




    neeka



    سلام عزیزم خب اینم نقد من به عنوان اولین نقد

    دیگه من هرچی به ذهنم رسید بی تعارف گفتم امیدوارم کمکی کرده باشم

    رمانتو خوندم قلمت خوبه اما روند داستان یکم تند پیش میره چونکه مثلا واسه چی مسیح از همون اول باید برای دختری که فقط به عنوان بازیگر (منظورم

    اینه که نقش دوست دخترشو بازی میکنه )وارد زندگیش شده احساساتی یا غیرتی بشه ؟


    اما موضوع مسیحا که اومد خیلی خوب بود چون بعدا با وجودش میتونی چالش های بزرگی رو توی رمان به وجود بیاری ...


    دیگه اینکه ... فقط یکم توصیف هاتو بیشتر کن ... همین ...


    دیگه من همینا به ذهنم اومد موفق باشی عزیزم قلمت سبز ...





    :aiwan_light_heart:عزیزم قلمت سبز و مانا:aiwan_light_heart:
    :aiwan_light_heart:موفق باشی:aiwan_light_heart:
    :aiwan_light_heart:از طرف گروه نقد کده رمان ها:aiwan_light_heart:
     

    فاطمه م

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/21
    ارسالی ها
    707
    امتیاز واکنش
    3,738
    امتیاز
    471
    محل سکونت
    جنوبی
    سلام عزیزم
    ببخشید واسه تاخیر ...نتوانستم به منوقع بخوانم
    تبریک برای داستان وایده جدید...
    تقریبا بچه ها همه حرفها رو زدن برای منم چیزی نمونده:aiwan_lffghfdght_blum:
    خوب منم از نظرم روال داستان تند پیش میرفت...از رفتار مسیح خوشم نمیاد داری یه پسربچه لوس پولدار رو توصیف میکنی نه یه مرد سه ساله
    اما پست اخر هیجان داره یعنی این مسیح بدبخت هیچ کاری نکرده اما این رز مزمار اصلا امدنش بانقشه بود که تا خر خره خوردن مسیح همه چی رو براش فراهم کرده وباید دید ته قصه چی میشه
    پولدار بودن مسیح رو به شکلهای مختلف میتوانی بیان کنی دلیل نداشت بذاری مسیح اینطوری راجب انواع ماشینهاش حرف بزنه
    ممنون از قلمت عزیزم
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا