نقد رمان معرفی و نقد رمان توکابوس من بودی|نارینه نویسنده انجمن نگاه دانلود

Mahsa20

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/07/02
ارسالی ها
909
امتیاز واکنش
4,475
امتیاز
561
محل سکونت
*~Tehran~*
سلام...خسته نباشید نارینه خانوم!

اینم از نقد من که متأسفانه از شورا عقب موندم:aiwan_light_blumf:


عنوان رمان: در بخش معرفی نامه ی رمان،عنوان آن در کمال تعجب ثبت نشده است البته مشکل چندانی ایجاد نمیکند ولی در بخش اولیه ی شروع رمان باید به معرفی عنوان، انواع ژانر، خلاصه یا توصیفِ محوریت اصلی داستان (متأسفانه برخی از دوستان به اشتباه بر این باورند که خلاصه همان معرفی شخصیت اصلی و خصوصیات بارز و گسترده ی آن هاست) و همچنین ثبت نام نویسنده پرداخته شود و این موارد در کنار هم به گونه ای شناسنامه ی رمان را تشکیل میدهند و بهتر است در پست اولیه ی رمان ویرایش نسبی صورت بگیرد و اینکه ببخشید با میان آوردن این بحث پا فراتر از نقد میگذارم اما به نظرم زیاد جالب نیست کار ناتمام را به شخصی پیشکش کنیم خوب است در انتهای رمان تشکر از همراهان به عمل بیاورید.عنوان رمانتان کوتاه و مناسب است و چنین تفکری را در خواننده ایجاد میکند که ایندرا شخصیت دوم داستان بوده و نفرین او زندگی شخص اول را در برمیگیرد و‌ماجراهایی بر پایه علل و مضمون اصلی این نفرین در طبیعت رمان حاکم میشوند و اگر غیر این باشد زیاد با مبحث رمان همخوانی ندارد!


ژانر رمان: حضور ژانر معمایی را وجود شغل پرتنش وکالت تأیید میکند! انتخاب ژانر جنایی هم در صورتی صحیح تلقی میگردد که ماجرای قتلی اتفاق بیفتد نه فقط اقدام به قتل و تهدید به مرگ! و اما ژانر اجتماعی، توجه داشته باشید که تاکید اصلی این نوع ژانر بر تاثیر شرایط و مقتضیات اجتماعی بر شخصیت قهرمانان داستان است به زبانی ساده تر توصیف مسائل اجتماعی و قضایایی که زندگی عموم را در جامعه تحت تأثیر قرار داده و شخصیت ها را به چالش میکشاند (طلاق، فقر،بیکاری، تبعیض و...) و نویسنده در ژانر اجتماعی بیشتر در عرصه ی پیشبرد فرهنگی تلاش میکند تا آثار مخرب برخی مسائل بر زندگی اشخاص رمان را بررسی کرده و یا چگونگی دفاع و ایستادگی آنان را با ملاک های عموم، محک بزند و تنها پایه گذاری داستان با تأکید بر مشکلات خاص و فردی شخصیت اصلی، نمیتواند ژانر اجتماعی را شکل دهد! بخش آغازین رمان در باب توصیف شخصیت اسطوره ای ایندرا مهر تأییدی است پای انتخاب صحیح ژانر فانتزی!

خلاصه: خلاصه ی رمان باید برگرفته از کلمات جذاب و تأثیر گذاری باشد که احساسات مخاطب را برانگیزد و به اشتیاق و رغبت او، برای خواندن ادامه ی رمان بیفزاید...
خلاصه ی رمان تنها پل ارتباطی و اولیه ی مخاطب در راستای سبک و متون رمان است و به عبارتی بهتر به عنوان پیش زمینه ای طراحی شده است تا در چندین جمله که الزاما باید از زبان نویسنده بیان گردد و با بهره گیری از کاراکتر های اصلی و سازنده ی رمان، با مخاطب ارتباط برقرار کرده و او را در باب رمان و موضوعی که قصده مطالعه اش را دارد، آگاه سازد... بنابراین خلاصه یکی از اصلی ترین اسکلت های ابتدایی در طراحی و پیشبرد وقایع رمان است و اصولا باید در چندین متن مطلوب و معتدل در توصیف محوریت اصلی رمان، هم منظور کلی را برساند و هم اقتدار و انسجام نویسنده و جدیت او را گویا باشد با این توصیف مشکلی که بیشتر در خلاصه ی شما خودنمایی میکرد عدم وجود جذابیت و به چالش کشیدن ذهنیت نویسنده و عدم ایجاد سوالات متعدد بود! در معرفی ژانر رمان، شما به دو ژانر مهیجِ: معمایی و جنایی اشاره کردید و حضور این دو ژانر در کنار هم یعنی غوغای هیجان اما از خلاصه چنین چیزی بر نمی آمد! به نظرم بهتر بود حرف از قتل، ماجراهای گره خورده و شخصیت های سردرگم به میان می آوردید تا جاذبه ی رمانتان در همان وحله ی اول مطلوب جلوه کند.

خلاصه ی فعلیِ رمان شما:رکسان کودکی تلخی داشته و حالا وکیل شده و در اولین پرونده کاریش با کابوس دوران زندگیش روبرو می شود.
در زندگی هر کس رازهای سر به مهری وجود دارد،با فاش شدن آنها نفرین های از گذشته سر بیرون می آورند، برهمه سیطره زندگی مان سایه می اندازند.

سبک قلم نویسنده ادبی هست بنابراین بهتر است خلاصه نیز پیرو سبک ادبی باشد اما نه در قالب متون سنگین بلکه روان و گیرا! اینجا با وجود هنرنمایی نثر ادبی حضور کلمات گفتاری و محاوره ای : زندگیش ( زندگی اش) و کاریش( کاری اش) زیاد جالب نیست.
در توصیف خلاصه به شخص ایندرا و نقش او در رمان که با توجه به عنوان « نفرین ایندرا» از موضوعات تحت سلطه و مرکزیت شخصیت اسطوره ای داستان برخاسته است،اشاره ای صورت نگرفته بود البته از حضور رکسان در خلاصه چنین بر می آمد که نفرین ایندرا در نهایت بر زندگی او چیره میشود و رکسان شخص اصلی داستان است پس در اینجا اشاره به شخصیت رکسان کافی است.

در جمله های پایانی خلاصه:در زندگی هر کس رازهای سر به مهری وجود دارد،با فاش شدن آنها نفرین هایی از گذشته سر بیرون می آورند، برهمه سیطره زندگی مان سایه می اندازند. کلمه ی سیطره در اینجا نقش معنایی واضح و روشنی را ایفا نمیکند! سیطره برخاسته از چیرگی و تسلط با جمله همخوانی ندارد و در کل مفهوم گیرایی را گویا نیست...بهتر بود به جای آخرین کاما بعد از فعل می آورند، از حرف رابط « و » استفاده میشد و کلمه ی سر بر می آورند به نظرم جانشین بهتری برای کلمه ی سر بیرون می آورند میباشد


مقدمه: با توجه به تعریفی که در موضوع مقدمه داریم (مقدمه گذری کوتاه و کلی به محتوای رمان هست که اصولا درمورد عناصر اصلی رمان و موضوع منتخب،بیشتر در قالب نثر های ادبی به توصیف میپردازد.) تأکید محتوای مقدمه ی شما بیشتر بر گذشته ی رکسان و تسلط آن بر زندگی امروزه ی او در نظر می آید و از مقدمه چنین میتوان برداشت کرد که مبحث اصلی، جریان گذشته ای است که بر زندگی دخترک قصه سایه افکنده و معادله ای را شکل میدهد؛ رکسان نیز در گیر و‌دار این مسائل، به سوی مجهولات زندگی اش سوق می یابد

جلد: در یک کلام حس ابهام را در خواننده ایجاد نکرده و در قاب جذابیت جلوه نمیکرد با توجه به ژانر های فانتزی،جنایی،معمایی به عنوان یک خواننده انتظار بیشتری از جلد رمان داشتم اما با دیدنش اشتیاقی را احساس نکردم! جلد رمان میتوانست با بهره گیری از طبیعت مشکی و مبهم با تصاویر مرموز و تأمل برانگیز حس ترغیب و اشتیاق را در خواننده بیدار سازد.

جمله بندی: گاهی اشتباهاتی در سازمان جمله ها مشاهده میشد اعم از کاربرد افعال نامناسب که در مقدمه ی رمان نیز به چشم می آمدند و نیاز است ویرایش گردند زیرا که در همان وحله ی اول تصور خواننده را نسبت به دقت قلم و انسجام رمان،خدشه دار میسازند.
در برخی بخش ها هم توصیفات کوتاه و افعال مشابه بود که این خواننده را آزار میداد و کمی کسل کننده جلوه میکرد.


جزئیات: جزئیات به خوبی توصیف نشده بود! مثلا در برخی بخش ها خیلی کوتاه اشاره میکردید که لیوان را برداشت در حالیکه میتوان جزئی تر اشاره نمود که: دست برد و لیوان را از روی میز مشکی و فرسوده ی پیش چشمانش،برداشت اما با دیدن لکه های زرد که به بدترین نحو بر سطح شیشه ای آن خودنمایی نموده و برایش دهن کجی میکردند، پوزخندی بر لبانش میهمان شد! البته این تنها مثال بود که با رعایتش میتوان در صحنه سازی وقایع رمان، دقت و مهارت به خرج داد!

شروع رمان: با توصیف و اشاره به مسائل روزمره و عادی شروع شده بود که کمی مرموز در نظر می آمد زیرا که با توجه به ژانر تخیلی و جنایی انتظار میرود شروع داستان جنجالی و مهیج باشد اما آرامش حاکم در فضای آغازین رمان، مبهم جلوه کرده و خواننده را ترغیب میکرد برای پیگیری باقی داستان! و اینکه به نظرم این قسمت متعلق به پست اول نیست:هومن به نرمی صدایش کرد:
-بیا دیگه واسه چی ماتت بـرده!
رکسان لبش را گزید :
-تو برو من می خواهم آخرین وداع بکنم.
صدای خروپف بلند احسان از هپروت بیرونش آورد،دستش را روی پیشانی اش گذاشت ، چشمهایش را روی خاطرات روزبست
بهتره خودتون هم بررسی کنید


توصیف چهره: اشاره ی کاملی صورت نگرفته بود و به نظرم خوب است در همین پست های ابتدایی توصیفات جزئی چهره ها را ارائه دهید زیرا که قاعدتا صحیح نیست با وارد شدن رمان به مرحله ای جدید و پر تنش که نقش ژانر های جنایی و تخیلی پر رنگ و سازنده میشود، به توصیف فرعیات رمان بپردازید و این بهتر و سازمانی تر جلوه میکند که تصویری از شخصیت ها در ذهن نویسنده ایجاد کنیم تا علاوه بر شرح خصوصیات، با ویژگی ظاهری اشخاص حاضر در رمان هم آشنایی پیدا کنیم تا بتوانیم در طول رمان با شخصیتی کامل سر و کار داشته باشیم!


راوی رمان: برای روایت وقایع رمان از دانای کل بهره بردی و خوبه که توصیفات را از دید او، گسترش بدی! باید به صحنه ها اهمیت بیشتری بدی و جزئیات را چاشنی توصیفاتت کنی زیرا که یک شخصیت خارجی به شرح داستان میپردازد و باید سیر معقول توصیف را شرح بدهد، توصیف از زبان دانای کل باید دقیق انجام بگیرد، در تمامی صحنه ها باید توصیفاتش از شرایط و وضعیت روحی و جسمی کامل صورت بگیرد تا وجود راوی خارجی، خللی در ارتباط بهتر خواننده ها با اشخاص حاضر در رمان ایجاد نکند!

دیالوگ ها: مکالمات با شرایط زندگی عامیانه و فرهنگ اجتماعی حاکم در زندگی به قولی پایین شهری سازگار بود و طبیعت غمزده و بی روح به خوبی به برگه توصیف نشسته بود همانگونه که با شنیدن واژه پایین شهر فقر و تنگدستی، خانه های فرسوده و غیرقابل استفاده، کمبود امکانات و محیطی هراس اور و در مجموع تصویری خاکستری به ذهن می آید.

موفق باشید. به امید رمانای زیباتر و جذاب تر از شما :aiwan_light_blumf:

" شورای نقد نگاه دانلود "
 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • برخی موضوعات مشابه

    بالا