نقد رمان معرفی و نقد رمان تو که میــدونستی | lifeloard کاربرانجمن نگاه دانلود

[lifeloard]

سلـــــــــــام به همه ی دوستــــــای گلم:icon_wink:


خوبید؟ خوشید؟ سلامتین؟:icon_wink:

تا اینجا نظرتون در مورد شخصیت آوا چیه؟
به نظرتون قراره چی بشه؟


البته هنــــوز خیلی کار داریم پس فعلا با ما باشی...

دوست دارم با نقد های سازنده تون بهم کمک کنید...خب این کار اولمه و نمیخوام هــیچ ایرادی داشته باشه.

تند تند بخونین نظر بدین منم قول میدم سریع تر از قبل پست بزارم.:icon_wink:
منتظر شخیصیت ها باشید:icon_46:

یادتون نره؛ حـــتما حتما نقد م کنید( ینی رمان مو) پلیـــــز!:icon_wink::icon_50:

دوستون دارم یه عـــــــــالمه...

بـ*ـوس بـ*ـوس:icon_48:

تالار نقد نگاه دانلود

سایت دانلود رمان نگاه دانلود

 

[saye77]

رمان خیلی قشنگه.هیجانشم خوبه من ازش خوشم اومده ولی فکر میکنم آوا وپوپک بیش از حد آزادی دارن درسته پولدارن ولی این آزادی به نظرم زیادی.البته من فقط تا پست هفتم خوندم.

تالار نقد نگاه دانلود

سایت دانلود رمان نگاه دانلود

 

[lifeloard]

Please, ورود or عضویت to view quote content!

مرسی عزیزم
خب آره ولی پدر آوا کلا ادم سخت گیری نیست و زیاد برای آوا محدودیت نزاشته... آوا هم با این همه هیچ وقت سواستفاده نکرده واسه همین پدرش خیلی بهش اطمینان داره.:icon_8:

تالار نقد نگاه دانلود

سایت دانلود رمان نگاه دانلود

 

[آلما]

عزيزم من رمانتو ميخونم جالبه ولي به نظر من از پدر مادراوابعيده كه بخوان دخترشونو تو سن كم وادار به ازدواج كنن ناسلامتي پدرش دكتره اخه اين عقايد با شخصيت وفرهنگ اين خانواده نميخونه وديگه اينكه اين اوا چرا به پدر مادرش نميگه كه قصد مرصاد از ازدواج با اون چيه دليل سكوتشو نميتونم بفهمم
ولي در كل رمان جالبي داري منتظر مرد رمانتم ميخوام بدونم چه شخصيتي داره فقط مغرورانتخاب نكن كه رمانت تكراري نشه زيادي حرف زدم ببخشيد:icon_48::icon_48:

تالار نقد نگاه دانلود

سایت دانلود رمان نگاه دانلود

 

[lifeloard]

Please, ورود or عضویت to view quote content!

مرسی عزیزم
درست میگه. ولی پدر و مادر آوا از هر دو طرف( پدر بزرگ و مادر بزرگ آوا ) در مضیقه هستند... ینی یه جورایی میخوان به عقاید اونا احترام بزارن و عمل کنن. :icon_48::icon_rolleyes:
علت سکوت آوا رو در لابه لا متوجه میشی ولی اینو بگم که دائمی نیست.
اتفاقا منم حالم از هرچی آدم مغروره دیگه بهم میخوره... ( به قول آوا: ایـــش:icon_biggrin::icon_46:)
منتظر باشین تا به جاهای جالب تر داستان برسیم.
بازم مرسی از نظرت خانومی.:icon_rolleyes:

تالار نقد نگاه دانلود

سایت دانلود رمان نگاه دانلود

 

[lifeloard]

Please, ورود or عضویت to view quote content!

مرسی از انگیزه ای که بهم میدین:icon_48:
خو اینجوری باحال تره ناموسا:icon_biggrin:
سانتافه؟؟؟ سانتافه کجا بود ؟ من که ندیدم شما دیدین؟؟؟؟:icon_16:
جان مرصاد و خوب اومدی!:icon_24:

تالار نقد نگاه دانلود

سایت دانلود رمان نگاه دانلود

 

[saye77]

تا پست بیست وپنجم که من خوندم خیلی قشنگ بود همه چیزش خوب بود ومن خوشم اومد فقط خیلی زود زمانا تغییر میکنه یعنی زود میگه دو هفته بعد یا دوماه بعد.ولی در کل خیلی خوب وعالیه مخصوصا مراسم خواستگاری مرصاد:icon_24::icon_24::icon_24::icon_24:

تالار نقد نگاه دانلود

سایت دانلود رمان نگاه دانلود

 

[lifeloard]

Please, ورود or عضویت to view quote content!

مرسی عزیزم:icon_8:
میگذره.:icon_46:
آره من خودمم خوشم اومد... فکرشو که میکنم خنده م میگیره.خخخ:icon_biggrin:

تالار نقد نگاه دانلود

سایت دانلود رمان نگاه دانلود

 

[saye77]

داستان تا اینجا خوب بود.خیلی خوشم اومده.فقط اوا خیلی زود با اتابک صمیمی شد.االه بختکی سوئیچ ماشینو بهش داد...

تالار نقد نگاه دانلود

سایت دانلود رمان نگاه دانلود

 

[lifeloard]

Please, ورود or عضویت to view quote content!

مرسی عزیزم
درسته ولی دیدی ک بعدش پشیمون شد
بعدشم اتابک و آرش خیلی اصرار کردن به هر حال کمک شون کرده بود دیه!:icon_biggrin:

تالار نقد نگاه دانلود

سایت دانلود رمان نگاه دانلود