نقد رمان معرفی و نقد رمان تپش های قلب فرشته | پ.جهانگیری کاربر انجمن نگاه دانلود

P_Jahangiri_R

مدیر بازنشسته
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/12/31
ارسالی ها
1,168
امتیاز واکنش
9,632
امتیاز
706
محل سکونت
Tehran
بسم الله الرحمن الرحیم
نام رمان: تپش های قلب فرشته
نام نویسنده: پ.جهانگیری کاربر انجمن نگاه دانلود
ژانر: معمایی، عاشقانه، تراژدی
نام ناظر: *نونا بانو*
خلاصه:
این داستان، داستان آدم هایی است که روی چهره هاشون ماسک زدن تا پشت اون رازهاشون رو پنهان کنند. اما هیچ ماسکی تا ابد باقی نمی ماند. و حالا با پیدا شدن اولین جسد تو خالی زمان کنار رفتن ماسک ها و برملا شدن حقیقت است.
سپیده معینی کسی که انتخاب کرده خودشو وقف درد دیگران کنه. این انتخاب باعث میشود کنار مردمانی با درد های متفاوت قرار بگیره و کم کم متوجه بشه برخی درد ها باعث پدیدار شدن آشوبی در انسان میشود که گاه انسانیت را به نابودی می کشاند.
اما هنوز هم میتوان امید داشت به درخشش قلب فرشته وقتی در میان همین انسان ها می تپد و با هر تپش عشق را در وجودشان میدمد.

Please, ورود or عضویت to view URLs content!
 
  • پیشنهادات
  • ~*~havva~*~

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/04/06
    ارسالی ها
    2,276
    امتیاز واکنش
    23,187
    امتیاز
    916
    به نام خدا
    نویسنده عزیز ، ضمن عرض سلام ، ورود شما به تاپیک نقد که نشانی از نقد پذیری و علاقه مندی شما به پیشرفت قلمتان است را تبریک می گوییم . لطفا قبل از شروع فعالیت در تاپیک نقد ، قوانین بخش را مطالعه فرمایید .

    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    توجه فرمایید که این چنین پیام ها اسپم محسوب میشوند و لازم است در صورت مشاهده ، پیام مربوطه را به کادر مدیریت بخش نقد ، گزارش دهید :
    -عزیزم ادامه بده

    -خیلی رمانت قشنگه من عاشقش شدم

    -تند تند پست بزار

    -تو رو خدا مهناز و فرهود بهم نرسن

    و...........

    برای آموزش " نقد " می توانید از تاپیک زیر بهره ببرید :
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    موفق باشید .
    مدیریت بخش نقد
    147342_lsbj_nqd.jpg
     

    Ay Çocuğu

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/27
    ارسالی ها
    4,039
    امتیاز واکنش
    28,649
    امتیاز
    856
    به نام خدا
    نام تپش های قلب فرشته که برای رمان انتخاب کردید تا حدودی زیبا و جذاب است اما نه آنقدر که هر کاربری را جذب رمان کند. ب وجه به ایکه جلد رومان رو هم سفارش دادید میشه تغیرش داد اما بهتر بود که یه اسمی انتخاب می کردین که واسه آدم یه سوالی ایجاد کنه که چی به چیه... توی ذهن من این سوال بود که اون فرشته کیه؟ سپیده یا ضد قهرمانی که قهرمانه؟ توی انتخاب اسم و ایجاد سوال میتونستید موفق تر باشید.
    خلاصه ی لطیفی نوشته بودید که من خیلی خوشم اومد. اون فضایی که این خلاصه برای خواننده نشون میده به نظرم قشنگه و همین خلاصه وادار به خوندن ادامه ی رمان کرد. اما کلمه ای که در خلاصه و قسمت های اول رمان دیده میشه کلمه ی درد هستش. تکرار بیش از حد این کلمه متن رو یکم یکنواخت جلوه میده. نام بردن از سپیده توی خلاصه احتمال اینکه اون فرشته ای که توی نام رمن مشخص کردید باشه رو بالا میبره و تقریبا به اون سوال "فرشته کیه؟" پاسخ میده. مگر اینکه در ذهن شما شخص دیگری هم باشه.
    شروع خوبی برای رمان انتخاب کرده اید. ایجاد معما در ذهن خواننده و یک به یک سر نخ دادن به او در طی رمان عملی بود که عالی انجامش دادین. معما ها رو تا آخر به صورت گنگ نگه نمی دارید که خواننده زده بشه این خیلی خوبه. توی گره انداختن توی داستان و با صبر و حوصله و ترتیب مشخص و مناسب باز کردن اون گره ها موفق عمل کردید و سیر داستان رو به خوبی جلو بردید. اما رمان بعضی جاها به صورت خشک جلو میره و بهتره که با یک ویرایش، کمی بین جو فضاهای مختلف رمان تفاوت و جذابیت ایجاد کنید.
    روی شخصیت های رمان به نظرم به خوبی مانور داده نشده و ارتباط برقرار کردن با شخصیت ها یکم سخته. به جز شخصیت اصلی که اگه یکم دیگه هم روش کار بشه بهتر میشه.
    غلط املایی و تایپی نداشتید که این یک امتیاز برای شماست. فقط توی پست 27 به جای امکان نوشته شده امکار و وی پست 48 به جای کمتر نوشته شده کتر که باید اصلاحش کنین.
    اواخر رمان دیدم که جای اسم برخی شخصیت ها اشتباهی تایپ شده. لطفا یه بازبینی کنین چون این طور مواقع تسلط شما به متن زیر سوال میره.
    در کل تا اینجا رمان خوبی بود ولی هنوزم جای پیشرفت هست. ببینینم ادامه اش چی میشه...
    امیدوارم موفق باشید:aiwan_lggight_blum:
     

    P_Jahangiri_R

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/12/31
    ارسالی ها
    1,168
    امتیاز واکنش
    9,632
    امتیاز
    706
    محل سکونت
    Tehran
    ازتون مچکرم که وقت گذاشتید و رمان رو با دقت مطالعه کردید. بابت غلط های تایپی و جابه جایی اسم ها معذرت می خوام. با شروع مهر حجم کاری من به طور ناگهانی به شدت زیاد شد و وقت نمی کردم پست ها رو قبل گذاشتن ویرایش کنم. اما حالا که با برنامه ام کنار اومدم چشم به زودی برمیگردم و پست های قبل رو ویرایش می کنم.
    از تذکرتون هم بابت خلاصه هم ممنونم. دوباره بررسی اش می کنم.
    درباره ی شخصیت ها در آینده بیشتر راجع به گذشته اشون و اینکه چه طور به این نقطه رسیدند توضیح داده میشه. همین طور که این فصل بیشتر راجع به بخشی از گذشته ی نیما- نه همه اش- توضیح داده میشه. اما اگه منظورتون درباره ی توصیفات ظاهری شخصیت هاست! سعی ام این بوده که با توضیحات فشرده همون ابتدای کار مخاطب رو خسته نکنم و چون تعداد شخصیت ها زیادن با توصیف شخصیت های کم اهمیت مخاطب رو گیج نکنم. اما اگه این کار باعث شده به طور کلی و در مجموع توصیفات کم بشن اصلاح می کنم.
    اما اینکه گفتین بعضی جاها خشکه؛ میشه بیشتر توضیح بدید؟
     

    Ay Çocuğu

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/27
    ارسالی ها
    4,039
    امتیاز واکنش
    28,649
    امتیاز
    856
    راجب شخصیت ها منظورم ظاهر نبود منظورم عادت هاشون اخلاقشون رفتارشون زندگیشون احساساتشون... یکم دیگه روش کار بشه بهتره
    توی نظرسنجی راجب شخصیت ها پرسیدین... شخصیت آیلار، میلاد و... زیاد پررنگ نیست تا اینجای داستان و توصیف راجب شخصیت این ها کمه و نمیشه به خوبی باهاش ارتباط برقرار کرد
    و اینکه گفتم روند بعضی قسمت ها خشکه یعنی دارای یه کشمکش که باید باشه نیس. یه فضایی هست که بر داستان زندگی اکثر شخصیت ها حاکمه
     

    P_Jahangiri_R

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/12/31
    ارسالی ها
    1,168
    امتیاز واکنش
    9,632
    امتیاز
    706
    محل سکونت
    Tehran
    درباره ی شخصیت ها توضیحات بیشتر در آینده داده میشه.
    شخصیت آیلار واقعاً نقش پر رنگی نداره ولی چون خودم خوشم میاد ازش تو نظر سنجی گذاشتمش:)
    نظر سنجی برای میلاد هم؛ تو فکر یه داستان کوتاه مستقل از گذشته ی میلادم. نظرسنجی برای این بود که نظر مخاطب ها بیاد دستم.
    درباره ی خشکی داستان؛ چشم حتماً دوباره بررسی می کنم.
     

    «n-i-y-a»

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/07
    ارسالی ها
    1,909
    امتیاز واکنش
    53,694
    امتیاز
    916
    سلام نویسنده ی عزیز
    * نام

    اسم انتخابی شما «تپش های قلب فرشته» بود. باخوندن اسم رمان، دو ایده به ذهن خواننده خطور میکنه؛ اول اینکه رمان میتونه داستان عشق یه شخصیت تخیلی باشه و ایده دوم که با دیدن جلد قوی تر میشه، داستان شخصیتی به نام فرشته است که به نظر میاید که بچه ی کار است. با این حال حدسم درست نبود و موضوع رمان کاملا با تصوراتم فرق داشت.
    نام نگـاه دانلـود باید تصویر کلی از ایده شما بده، و ژانر هایش مشخص باشد و در عین حال جذابیت داشته باشد. از نام رمان شما، با توجه به جلد ژانر تراژدی و اجتماعی رو میشد برداشت کرد که حدسم درست بود. با در نظر گرفتن تپش های قلب می توان گفت که ژانر عاشقانه هم جزو ژانرهای انتخابی تون است.
    نام رمان شما، کمی طولانی بود و این جذابیتش رو کم می کرد، علاوه بر اون اسم بهتره که به طوری باشه تا خواننده ایده ای از رمان رو تصور کنه.
    پیشنهاد می کنم که اسم رمانتون رو تغییر بدید و تاکید می کنم که این در حد یک پیشنهاده!

    *جلد
    جلد شما تصویر نیم رخ مردی بود که عکس یه کودک کار هم در آن محو شده بود. اگر بخوایم جلد رو از نظر ژانر بررسی کنیم، مشخص بود که رمان ژانر تراژدی و اجتماعی رو در برمیگیره، با این حال شما فقط ژانر تراژدی رو در نظر گرفته بودید. متن جلد شما هم ژانر اجتماعی و تراژدی رو نشان میداد.

    با توجه به اسم و جلد، اول فکر کردم که داستان یه پسری رو قراره بخونم که کودک کار بوده و الان بزرگ شده و نویسنده اون رو به فرشته تشبیه کرده؛ اما با خوندن رمان و شناختن شخصیت های اصلی مثل سپید، فهمیدن که کل محتوا جلد رو رد میکنه.
    توصیه می کنم جلد رو ویرایش کنید و عکس و متن اون رو بر اساس محتوا انتخاب کنید.


    * خلاصه
    خلاصه نگـاه دانلـود، ویژگی هایی دارد، برای مثال خلاصه نگـاه دانلـود باید روان و مختصر باشد، دید کلی از ژانرها بدهد و گره هایی در ذهن خواننده ایجاد کند.
    خلاصه شما میشه گفت که تقریبا مختصر و کوتاه بود در چند بند اول با آوردن کلماتی مثل جسد و ماسک و حقیقت و عارضه، به معمایی بودن رمان اشاره کرده بودید که خود این کلمات میتوانست کمی خواننده رو جذب کنه، ولی در جملات بعدی علاوه بر اینکه چیزی بخصوصی دیده نمی شد، کمی باعث فاصله گرفتن خواننده از رمان و خو نگرفتن با رمان میشد.
    در جمله آخر به ژانر عاشقانه اشاره کرده بودید و با استفاده از کلمات جسد و انسانیت ژانر تراژدی رو نشون داده بودید، با اینکه ژانرها و خلاصه با هم مطابقت داشتند؛ ولی خلاصه گره هایی را که در ذهن خواننده ایجاد می کرد، اساسی و کار ساز نبود؛ بنابراین پیشنهاد میکنم که کمی رمانتان را ویرایش کنید.


    * مقدمه
    مقدمه یک متن یا یه شعر مرتبط با موضوع است، ولی شما بخشی از داستانتون رو قرار داده بودید؛ بخصوص وقتی که پست کامل و یک بخش کامل رو بهش اختصاص داده بودید. اگر چند خط از بخشی از رمان بود ایرادی وارد نبود، ولی چنین مقدمه ای صحیح نیست. حالا اگر این مورد رو در نظر نگیریم؛ پست اول رو به مقدمه اختصاص داده بودید که اوایل آن چیزی توجه خواننده رو جلب می کرد، اما متن بعد از *** باعث کنجکاوی خواننده برای مطالعه آن میشد.
    مقدمه شما کاملا ژانر معمایی رو در برگرفته بود و با اتفاقاتی که در انتهای صفحه اول میوفته مطابقت داره.

    *(نقد درونی) شروع
    شروع رمانتون با زندگی سپید شروع می شد که از ایده به خصوصی برخوردار نبود؛ این شروع با هیجان مقدمه تون در تناقض بود و ممکنه خواننده رو از خوندن رمان منصرف کنه. با این حال با این شروع سوالاتی در ذهن خواننده شکل می گرفت که گره اش کاری و اساسی نبود از جمله: مشکل سپیده چیه؟ سپیده پرستاره یا رهگذره ای است که با اون بچه صحبت می کنه؟ و...
    شروع میتونست دارای توصیفات مکان و چهره ی بیشتری باشه، مثلا میتونستید چهره دخترو مطب دکتر رو توصیف کنید، حتی شما امکانش رو داشتید تا به توصیف لباس ها ی شخصیت ها بپردازیم.


    *ژانر
    ژانرهای انتخابی شما، عاشقانه ، تراژدی و معمایی بود.

    معمایی رو میشد در اتفاقاتی همچون جسد آقای شیخی و شغل یاشار دید و به خوبی ازش استفاده کرده بودید.
    ژانر عاشقانه هم در آخرای رمان می شد دید، ولی با اینکه ژانر فرعی تون بود، میتونست بهتر ازش استفاده کنید و بهش شاخ و برگ بدید.
    ژانر تراژدی هم با اتفاقاتی که برای سیر رمان در نظر گرفته بودید، نا خودآگاه این ژانر هم می شد میان اون ها یافت.
    با این حال با مطالعه بیشتر میتونید ژانرهاتون رو گسترده تر از این کنید و خودتون رو محدود نکنید.


    *دیالوگ ها و مونولوگ ها
    در دیالوگ‌های دو نفره از (-) استفاده کرده بودید و این یکی از نکات مثبت
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    هست ولی در دیالوگ های سه نفره یا حتی بیشتر، اسم اشخاص رو نام بـرده بودید که مخاطب متوجه بشه که چه کسی این دیالوگ رو گفت.
    تا جایی که دیدم مکالمه های چندنفری در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما تقریبا کم بود ولی به نوبه ی خودش رعایت شده بود.

    دیالوگ شخصیت های مختلف مشخص بود و لحن هر شخصیت فرق داشت، می شد گوینده اون دیالوگ رو تشخیص داد.

    *علائم نگارشی و غلط املائی
    1) علائم و اصول نگارشی: علامت های نگارشی به خواننده کمک می کنه که اون متن رو بهتر بخونه؛ توی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما کمی ایراد نگارشی پیدا می شد که با یه باز بینی قادر به رفعش هستید.
    مثلا:

    دیده بود که چه طور او تا لحظه ی آخری که از پدر ومادر و برادر پنج ساله اش، امیر عباس، خداحافظی میکرد ترسش را پنهان کرده و لبخند زده بود.
    صحیحش:
    دیده بود که چه طور او تا لحظه ی آخری که از پدر ومادر و برادر پنج ساله اش، امیر عباس، خداحافظی میکرد، ترسش را پنهان کرده و لبخند زده بود.

    توصیه می کنم رمان رو یه بار از اول بخونید و علائمی که احتیاج هست رو سر جاش بزارید.

    2)غلط املایی و اشکالات تایپی: غلط املایی می تونه خواننده رو دل زده بکنه که خدا رو شکر تا جایی که دیدم تعدادی در رمان اشکالات تایپی وجود داشت.

    مثلا:
    - فقط بعضی وقتا فکر میکنم بازم امیر عباس رو می بینم؟
    صحیحش:
    - فقط بعضی وقتا. فکر میکنی بازم امیر عباس رو می بینم؟
    مثلا:
    -... چهل و چهار سال است. ...
    صحیحش:

    -... چهل و چهار ساله‌اس، ...

    *زاویه دید
    شما برای زاویه دید، سوم شخص رو انتخاب کرده بودید که با وجود تعداد شخصیت ها و بقیه نکات، بهترین انتخاب شما بود. شما توانسته بودید روی این زاویه تسلط داشته باشید و شخصیت ها رو جا نندازید.


    *شخصیت پردازی
    سپیده: دختری است که از ناراحتی افراد اطرافش ناراحت میشه و برای اعصاب و افکارش مشکل ساز شده. داستان درباره همین دختر است که به فرشته تشبیه شده و نویسنده مدام به فداکاری اش تاکید می کنه.

    دکتر امینی: شخصیت مرد رمانتون که در رمان روی اخلاق بدش تاکید شده و از موقعیت اجتماعی و... چیز خاصی گفته نشده.
    نکته مهم رمان شما، واحد بودن شخصیت هاتون بود، یعنی شخصیت ها دوقطبی نبودند و دو رفتار متفاوت نداشتند و طبق انتظار رفتار می کردند، بنابراین این برای خواننده باور پذیر تر بود.
    برای گیج نشدن خواننده ها باید بتونید به خوبی از همشون به خواننده اطلاعات بدید مثلا سن، نوع رفتارهاشون و سرگذشتشون و کارشون! در شخصیت های شما یه سری از موارد گفته نشده.

    *توصیفات
    توصیف ها نقش مهمی تو رمـان دارن چون به مخاطب برای تصور کردن کمک می کنن و بهتره به حد کافی باشه.
    1)توصیف چهره: توصیفات چهره با اینکه در رمان بود، ولی از نظر من کمه! توصیفات باید تدریجی باشه و در پست های مختلف تکرار شه تا در ذهن خواننده هک شه. توصیفات شما فقط یک بار اومده بود و برخی جاها نیاز به توصیفات داشت.

    خوبی رمانتون این بود که همین توصیفات کم رو کم کم به خواننده گفته بودید و یهو به خوردش نداده بودید.
    توصیه می کنم برگردید و در مکان های مناسب توصیفات چهره رو به طور تدریجی در چند یا چندین پست تکرار کنید.

    توصیف چهره شامل لباس و نوع پوشش افراد هم میشه

    2)توصیف مکان: شما به غیر از توصیف چهره ها باید توصیف مکان رو هم در نظر بگیرید، در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما خیلی جاها بود که توصیف نشده بودند؛ توصیه می‌کنم این توصیفات رو هم مثل توصیفات چهره به رمانتون اضافه کنید.

    3)توصیف احساسات : در توصیف احساسات سعی کرده بودید موفق باشید، ولی کمی جای کار داشتید؛ شخصیت ها بعضی مواقع میبایستی از احساسات برخورد دار می بودند که شما ازش گذشته بودید و به دیالوگ های بدون لحن اکتفا کرده بودید.
    خیلی جاها دیالوگ هاتون نیاز داشت که قبلش یه لحنی رو براش انتخاب کنید.
    4) حالات: در توصیف حالات هم مثل بقیه موارد بودید، میتو نستید خیلی بهتر از این ها کار کنید. برخی جاها خواننده نیاز داشت تا بدونه دقیقا الان شخصیت ها کجا ایستادند و بدنشون چه حالتی رو داره. مثل زمانی که دختری که پیوند قلب داشت روی پشت بوم با سپیده بود.
    رمانتون از نظر توصیفات خیلی جای کار داشت و می‌تونستید بهتر از این افراد و امکان و حالات و احساسات رو وصف کنید.


    *نثر
    نثر شما ادبی بود و زاویه دید سوم شخص رمان سازگاری داشت. مشکلی که نویسنده ها با این نثر دارند، ترکیب نثر ادبی با محاوره یا عامیانه است که شما در دیالوگ ها به ایراد برخورده بودید. در دیالوگ ها باید نثر شما عامیانه باشه و مونولوگ هاتون ادبی که این مشکل رو میتونید با یک باز بینی این ایراد رو رفع کنید.

    مثلا:
    مقتول حمید شیخی چهل و چهار سال است.
    صحیحش:
    مقتول، حمید شیخی، چهل و چهار ساله‌اس، ...
    مشکل دیگه توی رمان شما جملات طولانی است که درک رو برای خواننده کمی مشکل میکنه.
    برای مثال:
    اشاره ی مصطفی به مرد لاغر اندام و ژولیده ای بود که گوشه ی درگاهی یکی از ساختمانها به دیوار تکیه داده بود و داشت چرت میزد.
    این توصیفات نیاز نیست که همش در یک جمله قرار بگیره.
    درست ترش:
    اشاره مصطفی به مرد لاغر اندامی بود که سر وضع ژولیده و نامرتبی داشت؛ گوشه ی درگاه یکی از ساختمان ها به دیوار تکیه داده بود و چرت می زد.
    نکته بعدی در مورد نثر، جدا نویسی «می» فعل است:
    می زد... میزد
    می کند... میکند.
    می گرفت... میگرفت


    *سیر
    سیر رمان در چند پست اول به نظرم خیلی آروم بود، ولی در پست های بعدی صفحه اول، اتفاقات جالبی از جمله بررسی قتل آقای شیخی و... میوفتاد که خواننده رو به خودش جذب می کرد. پس از آن هم اتفاقات دیگه یکی پس از دیگری درجای خودش قرار می گرفت.


    * ایده
    ایده رمان، بحث قتل و انتقام بود که در همه رمان جنایی دیده می شد؛ قبل از خوندن رمان، فکر می کردم که با یه ایده جدید رو به رو هستم ولی با اینکه ایده تون جدید نبود، ولی شما با اضافه کردن بعضی نکات از کسل شدن مخاطب رمان جلوگیری کرده بودید و رمان رو برای خواننده جذاب جلوه داده بودید.. با این حال اگر با این روند پیش برید و به اتفاقات شاخ و برگ بیشتری بدید، با وجود کلیشه ها، برای خواننده جذاب خواهد ماند.

    *باور پذیری
    رمان از نظر باورپذیری مشکلی نداشت.

    «عضو شورای نقد نگاه دانلود»

    IMG_20170911_115856.jpg
     

    P_Jahangiri_R

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/12/31
    ارسالی ها
    1,168
    امتیاز واکنش
    9,632
    امتیاز
    706
    محل سکونت
    Tehran
    سلام. ممنون از وقتی که گذاشتید. راجع به صحبتی که درباره ی جلد کردید. باید بگم داستان واقعاً درباره ی یه کودک کاره که بزرگ شده:)
    و راجع به ایده. حقیقتا ربطی ب انتقام نداره.
     
    آخرین ویرایش:

    Jupiter

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/01/27
    ارسالی ها
    719
    امتیاز واکنش
    34,110
    امتیاز
    1,144
    ه نام حضرت قلم

    این نقد بر اساس پست های ارائه شده ی نویسنده می باشد.

    نام
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!

    اسم انتخابی شما، کاملا جدید بود و مهم تر، خیلی خوب با محتویات داستان مچ شده بود. این اسم کاملا به سپیده و زندگیش اشاره داره. حتی کم و بیش میشه رد و پای عارضه اش رو هم در اسم دید. جدا از این بحث، اسم اون رگه ی فداکاری ای که سپیده داره رو هم توی خودش جا داده. از نظر جذابیت و طول ولی کمی مشکل داریم. درسته که اسم های طولانی تر از این این اسم هم زیاد دیده میشه اما بهترین حالت اینکه اسم تا حد امکان مختصر باشه؛ این طوری توی ذهن خواننده میمونه. البته اسم و جذابیتش قبل از خوندن
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    باید به چشم بیاد. قبل از خوندن
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ، اسم یه حس ممثبت رو انتقال میده و حتی میشه حدس زد درباره ی ژانر فانتزی زد. در کل کارتون در انتخاب اسم خوب بود.
    ژانرهای انتخابی
    در نگاه دانلود، به ترتیب نوشتن ژانرها، ما منتقد ها بهشون اولویت می دیم.
    معمایی: این ژانر رد پاش در سرتاسر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    دیده میشد. از فداکاری عجیب سپیده گرفته تا شروع قتل ها و بعد حالت های عجیب دکتر معینی.
    عاشقانه: خب این ژانر هام به مرور در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    دیده شد؛ هر چند دیر اما متاسفانه با اینکه به عنوان یه ژانر اصلی نوشته شده بود، رد پای خیلی کمرنگی از خودش داشت.
    تراژدی: خود موضوع قتل ها، کاملا میتونه این ژانر رو پوشش بده ولی خب زندگی دو شخصیت دکتر امینی و سپیده هم از این موضوع خارج نیست.
    بهتر بود به خاطر قتل ها و درگیر شدن تیم کاراگاه ها، ژانر جنایی رو هم اضافه می کردید.

    خلاصه
    توی خلاصتون به دو قسمت مهم
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    اشاره کردید. ۱. قتل و جسد تو خالی شیخی ۲. فداکاری سپیده که کار دستش میده. این سبک نوشتن خلاصه تقریبا میشه گفت خوبه. اما از عینک نقد، من مجبورم ملاک های دیگه رو هم براتون در نظر بگیریم. این برمیگرده به گره های خلاصه. خلاصه ای رو خوب تقلی میکنیم که علاوه برداشتن گره های متعدد برای ایجاد جرقه ی کنجکاوی در خواننده، داستان رو لو نده و اسپویل نکنه! خلاصه ی شما هم با اینکه در پاراگراف اول گره های خوبی داشت، ( مثال: جسد تو خالی چیه؟ ماسک ها چین؟ کی مرده؟ قاتل کیه؟) اما دقیقا دو پاراگراف بعدی هیچ گره ای نداشتیم. با این حال در مقابلش، خوب بود که به عارضه ی سپیده اشاره کردید. این طوری خواننده کم و بیش دستش میاد که این فداکاری زیاد سپیده، یه نقشی توی این داستان داره. ولی مهم تر از این ها، بخش نثر خلاصه است. با اینکه من دیدم در نثر به ندرت نثرتون انسجامش رو از دست داده بود، خلاصتون اصلا در این زمینه کیفیت نداشت. خلاصه ی پیشنهادی درست:
    « این داستان، داستان آدم هایی است که روی چهره هایشان ماست زده اند تا پشت ان، رازهایشان را پنهان کنند؛ اما هیچ ماسکی تا ابد باقی نمی ماند و حالا با پیدا شدن اولین جسد توخالی، زمان کنار رفتن ماسک ها و برملا شدن حقیقت است.
    سپیده معینی، کسی است که انتخاب کرده است تا خودش را وقف ناراحتی دیگران کند اما این انتخاب باعث می شود کنار مردمانی با مشکلات متفاوت قرار بگیرد و کمکم متوجه شود که برخی دردها، باعث پدیدار شدن آشوب در ادمی می شود، انقدر که گاه انسانیت را به نابودی می کشاند؛ ولی هنوز میتوان امید داشت به درخشش قلب فرشته، وقتی در میان همین انسان ها می تپد و با هر تپش، عشق را در وجودشان می دمد.»
    من سبک ادبی رو انتخاب کردم چون شما نثر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رو هم به همین سبک نوشتید. موارد قابل ذکر در خلاصه ی شما:
    ـ تا وقتی جمله تمام نشده، نقطه قرار نمیگرده. ولی، اما، و، حرف ربط هایی هستند که بعد انها، معمولا علائم نگارشی استفاده نمی شود مگر در موارد استثنا.
    ـ می بیند که خلاصه ی شما سه پاراگراف داره و اصلاح شده ی ان دو تا. این اختلاف ناشی از این است که بند اخر خلاصه ی شما باید به خاطر اینکه در ادامه ی توصیف اون گره میاد، با قبلی تفکیک بشه.
    ـ با اینکه علائم نگارشی در قلم های نویسندگان مجازی یه چیز پیش پا افتاده است، مهم اند! خودتون میدونید که رعایت نکردشون چقدر مایه دردسره و خیلی فرق بین دو جمله ی « عفو، لازم نیست اعدام کنید» و « عفو لازم نیست، اعدامش کنید» وجود داره.

    جلد
    وقتی اولین بار جلدتون رو دیدم، احتمال دادم که شخصیت اصلی باید یک مرد باشه، چون شما سایه ی یک مرد رو در جلد به تصویر کشیدید و کودکان کار رو هم توش نشون دادید. پس من هم دقیقا همین تصور رو داشتم که مرد، فرشته ی گفته شده است. اما بعد که شروع به خوندن کردم، متوجه شدم که خیر! فرشته ی ما سپیده است. این یک ضعف براتون محسوب میشه چون بین اون مرد که احتمالا دکتر امینی باشه و کودکان کار، رابـ ـطه ی کم رنگی وجود داره ولی سپیده کاملا بارزه. نکته ی دیگه اینکه اصلا از روی جلد، هیچ احتمالی نمیشه داد که این داستان جنایی هم باشه! جلدتون دقیقا خلاصه و محتوا رو نقض میکنه. با اینکه جلد قشنگه، هوای خارج شده از دهان مرد اما نمیدونم سرماست یا دود سیگار؟
    فونت نوشته شده ی اسمتون که سفید هست و بالای شانه ی راست مرد دیده میشه، یکم ناواضح هست متاسفانه و بیننده اسم رو دقیق تر از حاشیه ی جلد میتونه بخونه.
    جمله ی پایین جلد ولی خب تقریبا خوب با داستان مچ شده بود. منتها من نمیدونم دقیق به سپیده اشاره داشت یا دکتر امینی و زنش،‌ شاید هم هر دو!

    مقدمه
    مقدمه ی شما بیشتر به فصل صفر میموند! ببینید نویسنده ی عزیز،‌ اصولا نباید در مقدمه داستان رو بنویسید. با وجود اینکه حادثه ی روایت شده در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    نقش داره و کلا بهش شکل میده. خیلی بهتر می شد که مقدمه در غالب شعر، متن، ایه و... باشه تا قسمتی از
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    . البته این یک ایراد نیست و بلکه تنها نظر من در قالب یک توصیه است.

    شروع
    داستان از یاسمین و اقای شیخی شروع میشه و بعد به لوکیشن رویارویی قاتل و اقای شیخی می رسیم. البته در ابتدا اصلا به ذهنمون خطور نمیکنه که اون مرد، قاتل باشه. سپس ناگهان کلا همه چیز در داستان عوض میشه و شاهد زندگی سپیده هستیم. یه دختری که نمیتونه ناراحتی دختر بچه رو ببینه و بعدش مشکلش رو داره جلوی یه روانشناس بیان میکنه. خب شروع شما دو روی سکه داشت. روی اول اینکه ادم کنجکاو میشه بدونه شخصیت شیخی چی شد و این شخصیت ها چه ربطی به هم دارن! پس میخونه تا بفهمه. در مقابل روی دیگه ی سکه، خواننده رو میتونه سردرگم و دلزده کنه.
    ولی بازم کارتون در شروع خوب بود و ما حتی شاهد اثرهای بسیار بزرگ فیلم و سینما هستیم که این قبیل شروع ها رو دارند.
    سپس میریم به سمت دیگه ی قضیه و از سپیده می گید. گفتم که این تغییر یهویی و بدون توضیحات کمی ادم رو گیج میکنه اما در کنجکاو کردن هم البته موثره. شرح زندگی سپیده هم خوب بود، مخصوصا صحبت هاش با روانشناس که بیان گر یک موضوع کاملا جدیده.

    نثر
    برای مونولوگ ها شما از نثر ادبی و برای دیالوگ ها از محاوره کمک گرفته بودید. این سبک و چهارچوب نوشتار، تقریبا میشه گفت بهترین انتخاب برای نویسنده هاست. در نثرتون از کلمات مناسب استفاده کرده بودید و باعث سردرگمی خواننده با کلمات قلنبه سلنبه نمی شدید. خوشبختانه جز در موارد محدودی که در ادامه ذکر میکنم هم، ادبی و محاوره رو قاطی نکرده بودید.

    سیر
    سیر رمانتون خوب بود. اتفاقات مثل یک دومینو پیش می اومدند و رابـ ـطه ی منطقی بینشون حفظ شده بود. این رابـ ـطه ی منطقی در باورپذیر شدن اثر، کمک شایانی میکنه. به مرور در سیر گره ها رو باز کرده و خواننده رو شگفت زده کرده بودید. من نکته ی قابل ذکری نمی بینم.

    شخصیت پردازی
    با اینکه تعداد شخصیت های
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    زیاد بود، شما فقط درست و حسابی روی بعضی هاشون کار کرده بودید و من سعی میکنم همون ها رو هم بررسی کنم.
    سپیده: دختری فداکار؛ دقیقا به فداکاری یک پرستار. با این حال کمی اعصاب ضعیفی داره. فرشته ی داستانمون همین دختره.
    دکتر: مردی در ظاهر خشک و مغرور اما در باطن کاملا شکسته و نابود شده.
    یاشار: همبازی سپیده، یک پلیس فداکار که میخواد کاراگاه بشه.
    خب خوشبختانه برای همین تعداد شخصیت محدود هم قالب خوبی در نظر گرفته بودید و طبق انتظارتمون رفتار می کردند! این پوئن مثبتیه چرا که نویسنده ها اصولا در کار شخصیت پردازی لنگ میزنند. مثلا خودشون رو میکشن تا یه شخصیت رو در قالب کلمات، مغرور جلوه بدن! در مقابل طرف لوس، نچسب و.. دیده میشه!

    دیالوگ و مونولوگ
    مونولوگ هاتون ایرادی نداشتند و به خوبی اطلاعات داستان رو بین اونها و بعد بین دیالوگ ها قرار داده بودید. برای مشخص کردن دیالوگ ها، علاوه بر دو نقطه از خط تیره هم استفاده شده بود تا خواننده سردرگم نشه و باز هم این کار خوبیه. دیالوگ هر شخصیت، مطابق با گوینده اش بود و تفاوت بین دیالوگ یک مرد یا یک زن و حتی یک کودک، خوب حس می شد.

    توصیفات
    در نقد نگاه، توصیفات به چهار دسته تقسیم میشن که در این نقد، هر چهار تا بررسی میشن.
    حالت
    این توصیفات رو اصولا وقتی نقد می نویسیم، نویسنده ها متوجه نمیشن! بزارید برای شما هم با یک مثال شروع کنم. فرض کنید شما میگید دختر بچه ای لجباز بود. اگر تنها به این کلمه بسنده کنید، خواننده اون لجباز بودن رو در قالب کلمات نمی بینه تا باورش بشه. حال فرض کنید که شما بگید دختر بچه ای لجباز بود. مادرش با صورتی که از حرص جمع شده بود، مچ کوچیک اون دختر رو چنگ زده بود و دنبال خودش می کشید. اما اون دختر، پاهاش رو روی زمین می کشید و با تمام نیرو مقاومت می کرد. صدای جیغ های تیزش کل خیابون رو پر کرده بودند. وقتی مادرش ایستاد و با صدای پر حرص و درحالی که سعی می کرد ارام باشد، غرید: مریم؟
    دختر پایش را روی زمین کوبید و جیغ کشید که فلان چیز را میخواهم. بعد هم عروسک باربی دستش را روی زمین پرت کرد.
    توی مثال بالا دقیقا فکر میکنم منظورم رو رسونده باشم. حالت هایی که من از مادر و دختر گفتم، نشون میده این بچه لجباز، لوس و روی اعصابه؛ مادرش رو هم کلافه کرده. شما با اینکه در مونولوگ ها کم و بیش توصیفات حالت رو خوب گنجونده بودید، میون دیالوگ ها از یاد بـرده بودیده شون و سعی شده بود بیشتر با علائم نگارشی حس و حال گوینده رو به خواننده منتقل کنید. مثال از
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    خودتون میزنم:

    ـ چرا نمیری؟
    ـ می ترسم.
    ـ می دونم اولش ترسناکه ولی وقتی از اون اتاق بیای بیرون حالت خوبه خوب میشه.
    ـ میدونم اما بازم میترسم. تو هم با من بیا.
    بهتر بود به جای دیالوگ های پشت سر هم، از توصیفات حالت استفاده می کردید. مثلا:
    لبخند مهربانی روی لبش نشاند و در حالی که به چشمان معصوم و گرد دخترک نگاه می کرد، پرسید:
    ـ چرا نمیری تو؟
    دخترک لبانش را برچید و نگاهش را از سپیده دزدید. ترس را می شد از نگاه زیبایش خواند. با صدای ضعیفی گفت:
    ـ می ترسم.
    سپیده نفسش را به ارامی فوت کرد. کودک حق داشت که بترسد اما فعلا باید اماده می شدند. پس لبخندش را حفظ کرد و با صدای محکم اما مهربانی به کودک شجاعت داد.
    ـ می دونم اولش ترسناکه ولی وقتی از اون اتاق بیای بیرون حالت خوبه خوب میشه.
    جمله اش جواب داد و دخترک با تردید سرش را بلند کرد و نگاهش کرد. هنوز راضی نشده بود اما راضی هم شده بود. با صدایی که در ان ترس محسوس بود ولی به سپیده اعتماد هم داشت گفت:
    ـ ـ میدونم اما بازم میترسم. تو هم با من بیا.

    می بینید که اضافه شدن کمی توصیفات حالت،‌ چقدر داستان رو عوض میکنه!
    پ.ن: از نظر علائم نگارشی و املائی هم همین دیالوگ کوتاه کمی مشکل داشت که در جاش بررسیشون میکنم.
    مکان
    توصیفات مکان در رمانتون نسبتا خوب بود. البته چون
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    از سبک رئال پیروی میکنه، حتی اگر توصیفات مکان از قلم بیفتن، خواننده میتونه خودش تصور کنه. با این حال توصیفات، خیلی به تصویرپردازی کمک میکنند. توصیفات مکان شما هم خدا رو شکر بود. مثلا دفتر روانشناس، صحنه ی قتل، اتاقی که در اون امینی رو پیدا میکنه و... وجود داشتند ولی خب بهتر بود بیشترشون می کردید.
    ظاهر و چهره
    این توصیفات هم با وجود کم بودن، در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    دیده می شدند. بهتره بهشون اضافه کنید اما نکته ی مهم و خوبه شما اینکه، دیدم توصیفات ظاهر و یک جا نیاورده بودید و بلکه به مرور بهشون اشاره کرده بودید. مثلا در یک خط گفتید چشم هاش این رنگیه و چند خط بعد تر به موهاش پرداختید. بهتره هر از گاهی این توصیفات رو تکرار هم کنید تا در ذهن خواننده، موندگار شن.
    احساسات
    کارتون در این بخش هم مثل دوتای بالا متوسط بود. یعنی گاهی بهتر میشد تا احساسات شخصیت ها رو در قالب دیالوگ و یا توصیفات حالت، بیشتر به خواننده بشناسونید. این طوری حس غم‌، شادی، خشم و... خیلی بهتر حس میشه.

    زاویه دید
    شما از زاویه دید سوم شخص استفاده کرده بودید. این زاویه دید به خوبی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رو پوشش داده بود و در مواقع نیاز، روی بقیه ی شخصیت ها هم چرخیده بود تا گره هایی از
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    باز کنه. امیدوارم به روند یکسان نگه داشتن این زاویه دید، ادامه بدید.

    ایده ی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!

    ایده ی قتل، یه چیزیه که خیلی در بحث جنایی دیده میشه اما شما با عوض کردن انگیزه ی قاتل و رو کردن یک فرشته، خوب موضوع رو کش داده بودید. نمیشه گفت یه ایده ی کاملا جدید داشتیم ولی جذاب بود.

    علائم و اشتباهات نگارشی

    در بحث علائم و اشتباهات نگارشی، باید به ویرگول که بارها جا انداخته بودید، مخصوصا دقت کنید. مثال میزنم:
    غلط: با چشمانی که ناخوداگاه و به خاطر نور نیم باز بود نگاهی به زنی که....
    درست: با چشمانی که ناخوداگاه و به خاطر نور نیم باز بود، نگاهی به زنی که....
    غلط: اما لبخندش به اندازه ی لبخند همیشگی خود سپیده ساختگی بود.
    درست: : اما لبخندش به اندازه ی لبخند همیشگی خود سپیده، ساختگی بود.
    غلط: برای دیگران فرضیه های صد من یه غاز ببافی یه فکری به حال خودت کن...
    درست: برای دیگران فرضیه های صد من یه غاز ببافی، یه فکری به حال خودت کن...

    چرا علادم نگارشی جا افتاده بودند؟ مثال:
    نقطه:
    غلط: من پرستارم تا یک پیش هم بیمارستان بودم.
    درست: من پرستام. تا یک ساعت پیش هم...
    غلط: اولا روانشناس، نه روانپزشک ثانیا...
    درست: اولا روانشناس، نه روان پزشک. ثانیا...
    علامت سوال:
    غلط: انتظار داشتین کجا باشم بیمارستانم دیگه.
    درست: انتظار داشتین کجا باشم؟ بیمارستانم دیگه.
    غلط: کدوم مردی با یه خانوم این طور برخورد میکنه.
    درست: کدوم مردی با یه خانوم این طور برخورد می کنه؟
    غلط: میدونی چرا اخه چند دقیقه پیش مثل دخترا...
    درست: میدونی چرا؟ اخه چند دقیقه پیش مثل دخترا...

    چرا توی یه پاراگراف کلا از فعل ماضی به مضارع پریده بودید؟
    غلط: یاشار نگاهی به سر تا سر کوچه می اندازد. کوه ای تنگ است و ماشین نمیتواند داخل کوچه بیاید. در ذهنش برای خود به عنوان نکته می نویسند.....
    درست: یاشار نگاهی به سر تا سر کوچه انداخت. کوچه ای تنگ بود و ماشین نمی توانست داخل کوچه بیاید. ذر ذهنش برای خود به عنوان نکته نوشت...
    قابل ذکر هست که این پاراگراف طولانی بود و تا اخرش هم از فعل مضارع استفاده شده بود و بعدش باز به ماضی برگشتید. من چون میخواستم مثال بزنم،‌ فقط چند خط اولش رو اوردم.

    کلماتی که اشتباه بودند. چه از نظر املایی و چه تایپی:

    غرلند، مردونه اشم، یاشر، چهل و چهار سال است، گوشخراش، هیچ اهمیتی به انها نمی داند، نسرین جونی که مدتها بود، مربوط به پونزده سال پیش درست وقتی بود که، ناخداگاه، هشیار،

    درستشون به ترتیب:
    غرولند، مردونشم، یاسر، چهل و چهار ساله است، گوش خراش، هیچ اهمیتی به انها نمی دادند، نسرین جانی که مدتها بود، مربوط به پونزده سال پیشه درست وقتی بود که، ناخوداگاه، هوشیار.

    امیدورام از این نقد در راستای بهبود کارت استفاده کنی. نویسنده ی گرامی زیاد بخوان و بیشتر بنویس. قلمت سبز.
    n20g_215978_photo_2017-06-26_13-50-43.jpg

    عضو ازمایشی شورای نقد
     
    آخرین ویرایش:

    ~*~havva~*~

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/04/06
    ارسالی ها
    2,276
    امتیاز واکنش
    23,187
    امتیاز
    916
    با سلام
    ویرایش رمان بر اساس نقد تایید شد
    امید است در دیگر رمان هایتان نیز همه موارد ذکر شده را رعایت فرمایید
    با تشکر
    مدیریت نقد-
    ~*~havva~*~
    237029_photo_2017-06-26_13-50-37.jpg
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا