نقد رمان معرفی و نقد رمان دایره ی نامتقارن جنایی | LoveHell کاربر انجمن نگاه دانلود

..................

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2018/05/31
ارسالی ها
103
امتیاز واکنش
1,408
امتیاز
392
سن
26
"بسم الله الرحمن الرحیم"
نام
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
:
دایره ی نامتقارن جنایی
نام نویسنده: LoveHell (سارا. خ) | کاربر انجمن نگاه دانلود
ژانر: جنایی_ پلیسی
نام ناظر: @دختران من
لینک رمان:
Please, ورود or عضویت to view URLs content!

خلاصه:
در نیمه شب یکی از آرام ترین روزهای دفتر آقای اندرسون رابینز، پاکت کاهی رنگ مرموزی از جانب یک نفوذی روی میز اندرسون گذاشته می شود. به محض فاش شدن محتوای پاکت مرموز، اندرسون، زبده ترین و معتمد ترین افرادش را فرا میخواند تا با به کار گرفتن آنها در ماموریتی عجیب، مانع از فاجعه ی ترسناکی شود که توسط آن نفوذی فاش شده است.
سخن نویسنده:
1. نقد و انتقاد های شما عزیزان باعث رشد و پیشرفت قلم من میشه. پس لطفا، نقد کنید. نقد کنید. نقد کنید.
2. از نوشتن جمله های رمانت خوبه، من دوستش دارم و .. خودداری کنید.
3. نظر و پیشنهادی برای ادامه ی رمان داشتید حتما بهم بگید :) من استقبال خواهم کرد.
و در آخر:
ممنون از همه ی عزیزانی که تا اینجا من رو همراهی کردن. :aiwan_light_heart: :aiwan_lggight_blum:

و بیشتر ممنونم از عزیزانی که با نقد هاشون باعث رشد قلمم میشن. :aiwan_lggight_blum::aiwan_lggight_blum:
 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • «n-i-y-a»

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/07
    ارسالی ها
    1,909
    امتیاز واکنش
    53,694
    امتیاز
    916
    به نام خدا

    نویسنده عزیز ، ضمن عرض سلام ، ورود شما به تاپیک نقد که نشانی از نقد پذیری و علاقه مندی شما به پیشرفت قلمتان است را تبریک می گوییم . لطفا قبل از شروع فعالیت در تاپیک نقد ، قوانین بخش را مطالعه فرمایید .

    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    توجه فرمایید که این چنین پیام ها اسپم محسوب میشوند و لازم است در صورت مشاهده ، پیام مربوطه را به کادر مدیریت بخش نقد ، گزارش دهید :
    -عزیزم ادامه بده
    -خیلی رمانت قشنگه من عاشقش شدم
    -تند تند پست بزار
    -تو رو خدا مهناز و فرهود بهم نرسن
    و...........


    برای درخواست نقد توسط "شورای نقد انجمن نگاه دانلود" می توانید به تاپیک زیر مراجه نمایید:
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!



    برای آموزش " نقد " می توانید از تاپیک زیر بهره ببرید :
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    موفق باشید .
    مدیریت بخش نقد

     

    ----------

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/03/16
    ارسالی ها
    1
    امتیاز واکنش
    24
    امتیاز
    56
    سلام خدمت شما بانوی دوست داشتنی و نویسنده ی هنرمند!
    اول از همه یه خسته نباشید بهتون میگم بابت اینکه این جرئت رو پیدا کردید که بنویسید.
    اما اصل موضوع؛

    با توجه به اینکه اولین رمانتون هست، می تونم بگم که نقاط قوتش، خیلی بیشتر از نقاط ضعفه و این واقعا برای شما قابل تحسینه.
    رمان دارای یه اسم خلاقانه ست؛ تلفیق دایره و عدم تقارن، یه جورایی تضاد جالبی رو ایجاد کرده که می شه اینطور ازش برداشت کرد که رمان، اتفاقات غیر قابل پیش بینی و تعجب بر انگیز، کم نداره!

    درباره ی خلاصه ی اون، ساده و استاندارد؛ می تونست بهتر از این باشه ولی چون در جریان این هستم که خلاصه چقدر درگیرتون کرده، به نظرم تا همین اندازه هم جذاب و قابل قبوله.

    به طور کلی در مورد رمان یه سری نکات منفی وجود داره و یه سری نکات مثبت که سعی می کنم اون ها رو بگم:

    اول نکات منفی:

    1 - کاربرد اشباه برخی علائم نگارشی؛


    مطمئنم که قبل از ارسال می خونید رمان رو تا ایراد تایپی، املایی یا نگارشی نداشته باشه و تاثیر هم داشته چون این چنین ایراد ها داخل رمان خیلی کم دیده میشه.
    اما چند تا ایراد هست که یکیش بر طرف شده و یکی هنوز نه! اولین ایراد بکار بردن زیاد « واو » در متنتون بود که تو خوندن آدمو اذیت می کرد ولی به مرور کمتر شده. یه قاعده ی کلی میگه، برای مجموعه جمله، کلمه یا عبارت که بیش از دوتاست، تا قبل از آخرین عبارت، کاما بکار ببرید و قبل از آخریش فقط واو باشه مگه اینکه واو زیاد متن رو قشنگ و مسجع کنه که خب در مورد متن شما اینطور نبوده.

    دومیش، استفاده ی اشتباه از نقطه ویرگول (؛) که گاهی به جای کاما از اون استفاده می کنید، مثلا:

    از آنجایی که پدرش نمی دانست به کجا می رود؛ شروع به تعقیب کردن او کرد.

    تو جمله ی بالا نقطه ویرگول کاملا غلطه و کاما می خواد.

    مثال دوم کاربرد اشتباه به جای نقطه:

    محمد یک معلم مدرسه بود؛ بخش دیگری از روزش را صرف فروشندگی لباس می کرد.

    اینجا هم کاربرد نقطه ویرگول کاملا غلطه چون دو جمله بالایی کوچکترین ارتباط معنایی با هم ندارن.

    به طور کلی، زمانی نقطه ویرگول بکار می ره که اول جمله ی دوم، عباراتی مثل یعنی، به عنوان مثال، در واقع یا از این قبیل باشه. یعنی دو جمله به هم ارتباط داشته باشن؛ چه از لحاظ معنایی و چه توصیفی:

    چند مثال:

    - حسن باهوش ترین دانش آموز مدرسه بود؛ در واقع داخل مدرسه، کسی جز او به درس و یادگیری، اهمیت نمی داد.

    - هلنا، روزی را می بینم که با این اسب، ناممکن ها را ممکن کنی؛ روزی که دنیا، جلوی پایت زانو بزند. ( تو هر دو جمله، داره اون روزه رو توصیف می کنه. )

    امیدوارم توضیحاتم واضح بوده باشه.

    2 - فاصله بین شروع رمان تا پرداختن به ماجرای اصلی:

    که البته به خودی خود اینو یه ایراد نمی دونم؛ نوعی سلیقه ی نوشتنه. دقیقا مشکلیه که خودم داخل رمانم داشتم. اینکه تنها میتونه خواننده های صبور و علاقه مند به ژانر رو نگه داره. کسی که عجول باشه، یا زیاد از حد دنبال هیجان، زود خسته میشه!

    این دو ایراد به چشمم اومد؛ اما درباره ی نکات مثبت دیگه توضیح نمی دم. قبلا براتون گفتم الانم تیتر وار میگمشون:

    شخصیت پردازی خوب و با سرعت مناسب که آروم آروم و کم کم خواننده رو با شخصیت ها آشنا می کنه، چند بعدی بودن موضوع رمان، که علاوه بر ترور نخست وزیر، موارد حاشیه ای و جذابی رو در کنارش داره و در آخر، خود قلم شما که دوست داشتنی و گیراست. متنتون انسجام داره و دارای پرش های بیخود و بی جهت نیست و همین خیلی برای یه رمان، مهمه.

    همراهتون هستم؛ با قدرت ادامه بدید.





     

    *Elena*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/03/16
    ارسالی ها
    656
    امتیاز واکنش
    7,488
    امتیاز
    571
    محل سکونت
    زیر سایه خدا
    به نام ایزد عشق
    ارکان بیرونی رمان، اعم از: نام، ژانر و جلد، اشکالی درونیشان دیده نشد و بنده نخواستم با تعریف از چیزهایی که تنها توصیف انهاست، نقد را طولانی کنم. ارکان بیرون رمان خیلی خوب انتخاب شده بودند و نام همانند جواهری در این بین می‌درخشید؛ اما جدا از اینها، خلاصه، مقدمه و شروع، اشکالات کوچکی داشتند که به آن‌ها اشاره می‌کنم:
    خلاصه رمان، از آن دسته ارکانی است که نوشتنش حسابی زحمت می‌خواهد. خلاصه رمان دایره نامتقارن جنایی، متاسفانه، کمی کار ارکان بیرونی رمان را خراب کرده بود. خلاصه رمان شما کمی بیش از اندازه اطلاعات می‌دهد و جمله بندی کار باعث شده است خلاصه کمی تکراری به نظر بیاید. برای مثال:
    در نیمه شب یکی از آرام ترین روزهای دفتر آقای اندرسون رابینز، پاکت کاهی رنگ مرموزی از جانب یک نفوذی روی میز اندرسون گذاشته می شود. @ در اینجا «از جانب یک نفوذی» سوالی را که اول در ذهن خواننده به وجود می‌آید را برطرف می‌کند و در این بخش نیازی به آن نیست@ به محض فاش شدن محتوای پاکت مرموز، اندرسون، زبده ترین و معتمد ترین افرادش را فرا میخواند @ این جمله در بسیاری از رمان‌ها دیده شد و باعث می‌شود خلاصه شما تکراری به نظر برسد. این تکه را هم حذف کنید@ تا با به کار گرفتن آنها در ماموریتی عجیب، مانع از فاجعه ی ترسناکی شود که توسط آن نفوذی فاش شده است. @ در اینجا همان مانع شدن کافی بود، زیرا مانع فاجعه‌ای ترسناک و گزاره‌های قبل و بعدش، همانند ماموریتی عجیب و فاجعه‌ای ترسناک، خیلی دست نویسنده را رو می‌کند و به دفعات زیادی نیز در خلاصه‌ها دیده شده است.@ اینها اشکالات خلاصه بود که برای برطرف کردنشان، باید عناصر مذکور پاک شوند و جایشان را کمی جملاتی پر ابهام‌تر و کنجکاوانه تر بگیرند. شما می‌توانید برای درست کردن این جملات از چند معمایی که به نامتان هم مربوط شود، استفاده کنید تا عطش خواننده را برای دانستن بیشتر کنید.(منظور بنده این است که می‌توانید از جملاتی استفاده کنید که کمی به اینکه چرا این نام را انتخاب کردید، مربوط باشد و در حین حال خواننده را کنجکاوند برای خواندن کند.)
    مقدمه رمان، قسمتی از رمان بود که در همان صفحه اول دیده شد. با اینکه مقدمه کنجکاو کننده بود؛ اما مشکلش این بود که دوباره در همان صفحه دیده شد! مقدمه با اینکه جذاب بود و به ژانر اصلی می‌آمد اما مشکلش این بود که وقتی نویسنده می‌خواهد متنی از رمان را به جای مقدمه بگذارد، بهتر است که نقطه‌ای از اوج رمان بگذارد. متن مقدمه در نظر من، هیجانی کم بود و می‌توانست خیلی بهتر انتخاب شود زیرا دایره نامتقارن جنایی، ایده‌های زیاد و البته پتانسیل خوبی برای یک نقطه اوج، هیجانی‌تر و بستگی به صلاح دید نویسنده، تراژدی، دارد. از این رو، بهتر است مقدمه را تغییر دهید و به جای آن متنی از قسمت اوج رمان بگذارید که حالا حالا ها خواننده را درگیر خود نگاه دارد و او را مجبور به خواندن رمان کند مثال می‌زنم:
    معمولا برای رمان‌های جنایی_پلیسی، شلیک یک گلوله، انفجار یک بمب، ماموریتی رو به شکست و... نقطه اوج رمان هستند که یک نقطه بسیار کوتاه از بلندترین نقطه اوج رمان، می‌تواند مقدمه‌ای کاملا مناسب و جذاب بسازد.
    شروع رمان، از صحنه‌ای که نفوذی پاکت را به آندرسون رساند شروع می‌شد. شروع جذاب بود و از ایده خوبی برخوردار بود؛ اما مشکلش دو تا چیز بود:
    ۱. اطلاعات زیاد.
    ۲. عدم توصیفات درست.
    شروع خوب انتخاب شده بود و ایرادی به انتخاب آن وارد نیست؛ اما بخش اول تا جایی که مرد را به اتاق بازجویی بردند، کمی زیادی بود. برای مثال به این دو مثال توجه کنید:
    خواننده وارد صفحه‌ی رمانی جنایی می‌شود و با متن زیر رو به رو می‌شود:
    مرد با ذوق و شوق، از راهروی طویل عبور کرد و به طرف درب رفت. از شادی بر روی پاهایش بند نبود و دلش می‌خواست هرچه سریع‌تر بیرون برود....
    در اینجا برای خواننده سوال پیش می‌آید که چرا اینقدر ذوق دارد؟ که در اتمام همان پست جوابش را می‌گیرد و از آنجایی که کنجکاویش ارضـ*ـا شده است، شاید دیگر نگاه به بقیه رمان نیندازد. اما حالا به مثال ذیل توجه کنید:
    همراه با تپش قلبش فریاد کشید:
    - بهت گفتم، از کجایی مرتیکه عوضی!
    مرد، بی‌توجه به سـ*ـینه ای می‌تپید و دندان‌هایی که به هم سابیده می‌شد، غرید:
    - به تو ربطی ندارد.
    و بعدش همان ماجرای خوردن سیانور و خودکشی. حال اینجا برای خواننده سوال پیش میآید که چرا سیانور خورد؟ اصلا ماجرا چه بود؟ و اینگونه می‌شود که برای خواندن ادامه رمان ترغیب می‌شود و بقیه رمان را می‌خواند. حذف قسمت اول، شروع که می‌شود بیرون رفتن از پناه‌گاه تا بـرده شدن به اتاق، حذف شود. و حال به رکن دوم می‌رسیم. ما کم بودن توصیفات داشتیم اما توصیفات نادرست؛ خیر. اما موضوع این است که گاهی پیش می‌آید که نویسنده جان، در انتخاب توصیفات کمی اشتباه می‌کند. یک مثال میزنم:
    توصیف مکان: این توصیفات در قسمت‌های روتین رمان بیشتر استفاده می‌شوند و در مواقع هیجانی رمان معمولا کاهش پیدا می‌کنند.
    توصیف حالات: خوبی این توصیفات این است که همه جا کارایی دارند و معمولا در قسمت‌های هیجانی رمان، خیلی بیشتر مورد توجه قرار می‌گیرند و هرچه مهارت نویسنده در از هم گسسته توصیف کردن، این توصیفات بیشتر باشد، حرکات شخصیت‌ها واقعی‌تر طلقی می‌شوند.
    توصیفات احساسات: این توصیفات در نقاط هیجانی رمان کاربرد دارند و معمولا بودنشان در ژانرهای ذیل و مخصوصا در نقطه‌های اوجشان، رمان را از نظر توصیفات به یک پله دیگر می‌برد: تراژدی، جنایی، طنز، عاشقانه.
    توصیف ظاهر: این توصیفات در همه جا کارایی دارند ولی همانند توصیف مکان در قسمت موارد روتین بیشتر.
    حال که کاربرد آن‌ها را متوجه شدیم به اشکال رمان در این زمینه می‌پردازیم. (کار نویسنده جان در توصیفات خوب است اما مشکل توصیفات اشتباه در نقاط مختلف است.)
    توصیف مکان: این توصیفات، در شروع دیده می‌شدند و در باقی رمان نیز جای خود را داشتند اما مشکلشان همان جایشان بود. شروع، معمولا از نقاط هیجانی رمان به حساب می‌رود که نویسنده هنر قلم خود را در آن نشان خواننده می‌دهد. در شروع رمان‌های جنایی_پلیسی که بیشتر از همین قبیل است، بیشتر توصیفات احساسات و حالات جای دارند و توصیفات مکان با اینکه باید بسیار ظریف در رمان استفاده شوند اما آنچنان قدرتی ندارند در این بخش‌ها. شما در قسمت‌های هیجانی بیشتر به این توصیف و توصیف ظاهر می پرداختید و باعث می‌شدید صحنه‌هایی که هیجان زیادی دارند، در یک لحظه تمام شوند و بعد از مدتی خواننده از خواندن رمان زده می‌شود. این اتفاق در رمان شما در این موارد افتاد: زمان دزدیده شدن آنتونی و بویس، زمانی که بویش آنتونی را در خانه پیدا کرد، زمانی که حافظه بویی پاک شد، زمانی که آنتونی به دکتر شلیک کرد و مخصوصا زمانی که همراه با آندرسون به پایین پرت شدند و اتفاقات بعد از آن. و حال می‌رسیم به من کاری شما در این توصیفات. شما بعضی از جاها را همانند: دفتر اندرسون، خانه انتونی، جایی که زندانی بودند، اتاق دکتر، هتل، بیمارستان، جایی که ماشین به آن پرت شد، جاده‌ای که ماشین در آن پرت شد و... را توصیف نکردید. برای مثال:
    دفتر آندرسون دقیقا کجای اداره قرار دارد؟ اداره در چه ساختمانی قرار دارد؟ صندلی‌های جلوی میز آندرسون به چه رنگی بودند، میز او به چه شکل بود؟ خانه‌ی آنتونی چند متر بود؟ مبلی که بر رویش نشسته بودند کجا قرار داشت؟ آشپزخانه کجا قرار داشت؟ اتاق خواب آنتونی که احتمال دارد مردها از وارد شده باشند کجا؟
    زندانی که در آن بیدار شدند چند متر بود؟ نم نام و کثیف و قدیمی بود؟ تختی که بویی بر آن نشست تا دکتر حافظه‌اش را پاک کند در جلوی درب قرار داشت و...
    توصیف احساسات و حالات: یکی از سوال‌هایی که برخی نویسنده‌ها دارند این است که اصلا چرا باید اینقدر زیاد توصیف کنیم؟ توصیفات ظاهر و مکان‌ها جوابشان واضح است اما جواب برای توصیف احساسات و حالات این است: برای نگـاه دانلـود تراژدی تا خواننده را به گریه بیاندازد و ترغیبش کند برای خواندن باقی رمانی که اینقدر خوب تراژدی را به رخ می‌کشد، بخواند. در نگـاه دانلـود هیجانی، برای آنکه به آرامی ضربان قلب خواننده بالا برود و برای دوباره تجربه کردن آن احساس، باقی رمان را بخواند. در رمان شما، ما صحنه‌ای هیجانی زیادی داشتم که راستش را بخواهید من از خلاقیت شما کمی شگفت‌زده شدم و واقعا حیف است که همچین صحنه‌ای خوبی بخاطر عدم توصیفات درست از دست بروند. برای مثال: همان صحنه جذاب شروع، می‌توانست اینطور شود:
    ضربان قلبش صدای فریاد شده بود و چشمان سیاهش در دریای او دوخته شده بود. همانند دیوانه ای که بخواهد کسی را بکشد، صندلی را به طرف دیوار پرتاب کرد و نعره کشید:
    - حرف بزن مرتیکه عوضی؛ برای کی کار می‌کنی؟
    مرد اما تنها کاری که کرد، پرتاب آب دهانش به طرف او بود. اگر جنون مرز داشت، او مرز آن را شکسته بود. به سمت مرد، حمله‌ور شد. یقه سفیدش را در مشت گرفت و با دست دیگرش گونه‌های مرد را کبود کرد و...
    در رمان شما صحنه‌ای زیادی بودند که نیاز به کشش خیلی بیشتر و توصیفات احساسات و حالات ملموس ترس داشتند. برای مثال: زمانی که سوزن در گردن آنتونی فرو رفت، قبلش می‌توانستید بگویید که آنها صدایی خیلی کوچکی از خود در آوردند اما آنتونی به این دلیل که کارآگاه قوی‌ای است، شک کرد و بعدش بگویید که یک درگیری فیزیکی پیش آمد و در آخر آنتونی بیهوش شد؛ و یا زمانی که دزدیده شدند، بگویید که درگیری پیش آمد و یا با توصیفات بیشتر به خواننده نشان دهید که بویش آنقدر نگران بود که نتوانست تشخیص دهد، آمبولانس قلابی است. صحنه‌ای ذیل نیاز به توصیفات زیادی داشتند:
    شروع، بیهوشی انتونی، دزدیده شدن ان‌ها، پاک کردن حافظه بویس، دیدن رز توسط بویس، پرت شدن ماشین به سمت دره، نقشه آندرسون برای مرگ آنتونی و بویس، ریختن نقشه توسط اندرسون، وروردشان به هتل و...
    توصیف ظواهر: برعکس باقی توصیفات که در جای خود نبودند، این توصیف در جای خود بود اما کمی مشکل داشت. برای مثال:
    شما چهره، آنتونی را تنها کمی توصیف کردید که شمال موها و چشم‌هایش می‌شد و در رابـ ـطه با بویس و یا آندرسون و یا دیگر شخصیت‌ها بنده توصیفی ندیدم که بهتر است چند نکته از صورتشان برای خواننده توصیف کنید. شخصیت‌ها همه‌شان نیاز به توصیفات مختلف دارند و برای اینکه بهتر در ذهن خواننده بماند بهتر است توصیفات از هم گسسته و زیر زیرکی باشند تا هم کمی به شخصیت پردازی کمک کنند و هم به توصیفات، برای مثال:
    به تارهای مشکی موهایش خیره شد. همیشه همین بود! عصبانی می‌شد، تارهای مویش را می‌کند و بعد از آن حرص می‌خورد! تارها را در سطل انداخت و به خود ناسزا گفت:
    - احمق!
    شما اینطوری می‌توانید شخصیت پردازی بهتری نیز داشته باشید و همچنین شخصیت‌ها را نیز می‌توانید به خوبی توصیف کنید.
    در کل بیشتر اشکالات شما در توصیفات، جای آن‌ها بود و به طور خیلی خلاصه بگویم: توصیفات احساسات و حالات برای مواقع هیجانی خیلی کاربرد بیشتری دارند و توصیفات مکان و ظاهر برای مونولوگ‌هایی روتین.
    شخصیت‌های همانند بویس و آنتونی خوب پردازش شده بودند و اخلاق بد بویس و غرغر های همیشگی آنتونی اخلاق بدشان بود. بویس خوب بود و مشکل آنتونی تنها این بود که در این چهار صفحه تنها دو بار غرغر کرد که خیلی دلیل محکمی برای اخلاق بد او نیست، بهتر است زمانی که در زندان هستند کمی غر بزند و یا زمانی که از صخره پرت شدند و در صفحات دیگر رمان نیز همینطور تا این اخلاق بدش کاملا تثبیت شود. مشکل من اما کمی با شخصیت‌های فرعی بود که پردازششان از دستتان در رفته بود.
    آندرسون: نمی‌دانم چرا اما برای این شخصیت بنده اصلا صفتی احساسات نکردم. نه صفت بدی و نه صفت خوبی؛ گویی که او تنها فردی است که دیالوگ می‌گوید و می‌رود، بهتر است بر روی این شخصیت بیشتر کار کنید تا از این حالت در بیاید.
    برای باقی شخصیت‌های فرعی همانند:
    تام، رز، سارا، رایان و... که نقششان در رمان پر نگ‌تر است بهتر صفاتی د. نظر بگیرید تا کمی از این حالت در بیایند. بنده در شخصیت پردازی تنها یک جا را متوجه نشدم. شما در رمان گفتید که بویس کارآگاه خیلی خوبی است و قاعدتاً کاراگاهی به خوبی بویس، زمانی که خانه‌اش را شلوغ می‌بیند، نباید آنقدر سریع بی‌خیال شود و باید خیلی بیشتر مراقب باشد و بخاطر تجربه زبادش، باید رمانی که آن تهدید را دید، کمی بیشتر ارامش خود را حفظ می‌کرد؛ زیرا باید برایش کمی عادی باشد که خانواده‌اش تهدید شوندو شاید همین هم دلیل این باشد که خانواده‌اش دور از او زندگی می‌کنند؟! و همچنین برای شخصیتی به جدیت و با تجربگی بویس، زمانی که با خاطره‌ای روبه رو می‌شود که می‌داند واقعی نیست؛ باید بیشتر سرسختی نشان دهد و حداقل کمی بیشتر از آن دارو به او تزریق شود.
    سیر رمان تند بود و این به دلیل همان عدم توصیفات درست بود و در بعضی از مواقع نویسنده عزیز می‌خواستند به سرعت از برخی اتفاقات بگذرند تا به موضوع اصلی رمان برسند همانند همان اتفاقی که برای آنتونی افناد، دزدیده شدنشان و نجات پیدا کردنشان خیلی زود اتفاق افتاد، حافظه بویی خیلی سریع پاک شد، خیلی زود از صخره پرت شدند، خیلی زود نقشه‌شان اغاز شد. بهتر است با اضافه کردن این توصیفات، رمان را از حالت در بیاورید.
    موضوع بعدی معماهای رمان بود. در رمان‌های جنایی و پلیسی ما انتظار معماهای بیشتری داریم اما شما به راحتی زمانی که یک معما را باز می‌کردید خیلی زود هم آن را می‌بینید و گاهی که می‌توانستید کمی خواننده را شوکه کنید اینکار را نمی‌کردید برای مثال:می‌توانستید همان موضوع ترور نخست وزیر را کمی دیرتر بیان کنید و با می‌توامستید زمانی که آندرسون نقشه ریخت تا گواهی فوت آن دو را صادر کنید، اول نشان دهید که بر روی برانکارد به اتاق مراقبت‌های ویژه می‌روند و با توصیف احساسات طوری موضوع را جلوه دهید که گویی واقعی است و در پست بعد ناگهانی خواننده را شوکه کنید و بگویید که همه اینها نقشه اما از آنجایی که ژانر رمان معمایی نبود، این تنها یک پیشنهاد به شما است و به خودتان بستگی دارد.
    ادغام دو نثر محاوره‌ای و ادبی خیلی کم در رمان شما اتفاق افتاد که همراه با اشکالات تایپی و املایی به عرضتان می‌رسانم.
    ادغام دو نثر:
    دست و پایم×‌... دست و پام✓
    صاحب خونه‌ام×...صاحب خونه‌م✓
    خواهم ماند×...می‌مانم✓
    اشکالات تایپی:
    فهوه×...قهوه✓
    اندسون×...اندرسون✓
    انتتونی×...انتونی✓
    خوشبختانه رمان غلط املایی نداشت و تا اینجای کار بنده همین چند مورد را مشاهده کردم.
    و اما به قسمت علائم نگارشی که برسیم باید بگویم، تقریبا همه را به خوبی رعایت کردید و تنها بعضی جاها باید ویرگول می گذاشتید اما یادتان رفت:
    تام و سارا و رایان و...×
    تام، سارا و رایان...✓
    و شما در بعضی وقتا یادتان می‌رفت که علائم نگارشی، به کلمه قبل خود می‌چسبند و از کلمه بعدی خود، جدا می‌شوند:
    گفت :×
    گفت:✓
    بود ؛ اما...×
    بود؛ اما...✓
    و شما بعضی از اوقات دو علامت نگارشی را پشت سر هم می‌آوردید که اشتباه است و باید اینطوری شود:
    خوبی؟؟×
    خوبی!؟
    اینجا چون بویس شخصیتی جدی است به نظرم بهتر می‌شد اگر از عبارت: «حالت خوبه؟!» استفاده می‌کرد.
    با عرض خسته نباشید خدمت نویسنده محترم.
    شورای نقد.
    النا عمادی
    پ‌ن: شیوه نقد تغییر کرده است، عناصری که نامی از آن‌ها بـرده نشد یعنی مشکلی نداشتند و نویسنده محترم لطفاً لطف کنند و در نظرسنجی دفتر کار بنده شرکت کنند:)
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا