نقد رمان معرفی و نقد رمان سرابی در مه|سروش شایگان و رستا65 کاربران انجمن نگاه دانلود

سروش73

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/10/27
ارسالی ها
671
امتیاز واکنش
40,021
امتیاز
888
سن
30
محل سکونت
قم
مقدمه
سرابی در مه، عاشقانه ای تاریخی معماییست که ماجرای استرداد اسپانیای مسلمان توسط مسیحیان را به رشته تحریر در آورده است رمانی سراسر شور و هیجان است که دست های توطئه انگیز و پشت پرده ی حکومتها و قرار های عاشقانه را روایت میکند.
رمان از زبان سه شخصیت اصلی داستان به نام های سمیر، کارلا و مدثره روایت می شود
این رمان اولین رمانیست که درخلال عاشقانه ای به این مهم میپردازد.
گروه ما براین است که با بهره گیری از کتب تاریخی و درخلال داستانی فوق عاشقانه چشم ها را گشوده و ذهن ها را به واقعیت سقوط آندلس مسلمان و تبدیل ان به آندلس مسیحی نزدیک نماید.
سروش شایگان...
نام اثر-سرابی در مه

نویسندگان-سروش شایگان و رستا65

ژانر-عاشقانه،معمایی، تاریخی

شخصیت ها-سمیر، کارلا، مدثره و...

گفتار نویسنده
با سلام...ضمن آرزوی لحظاتی خوش برای شما دوستان عزیز، از کاربرانی که دوست دارند رمان ادامه پیدا کنه خواهشمندم بیان و نقد و نظراتشون رو اعلام کنند تا باعث دلگرمی نویسنده های رمان بشه.
ضمن اینکه لطفا نکات مثبت و منفی داستان با هم ذکر شود. با تشکر...
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • baten kaitos

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/02/05
    ارسالی ها
    603
    امتیاز واکنش
    463
    امتیاز
    331
    محل سکونت
    tehran
    به نام خدا
    نویسنده عزیز ، ضمن عرض سلام ، ورود شما به تاپیک نقد که نشانی از نقد پذیری و علاقه مندی شما به پیشرفت قلمتان است را تبریک می گوییم . لطفا قبل از شروع فعالیت در تاپیک نقد ، قوانین بخش را مطالعه فرمایید .


    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    توجه فرمایید که این چنین پیام ها اسپم محسوب میشوند و لازم است در صورت مشاهده ، پیام مربوطه را به کادر مدیریت بخش نقد ، گزارش دهید :
    -عزیزم ادامه بده

    -خیلی رمانت قشنگه من عاشقش شدم

    -تند تند پست بزار

    -تو رو خدا مهناز و فرهود بهم نرسن

    و...........

    برای آموزش " نقد " می توانید از تاپیک زیر بهره ببرید :
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    موفق باشید .
    مدیریت بخش نقد
     

    م . میشی

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/04
    ارسالی ها
    2,751
    امتیاز واکنش
    31,388
    امتیاز
    846
    محل سکونت
    خوزستان
    سلام خدمت نویسندگان محترم این رمان

    امروز قوت قلب به خودم دادم تا بتونم به عنوان

    اولین نفر به صفحه ی نقد بیام و حرفای ساده ی

    خودم رو نسبت به خوندن این رمان زده شاید تشکری

    هر چند ساده از کار بزرگی که شما انجام دادید باشه

    چند وقته که کسی نقد ساده ای انجام نداده و من

    امروز به نوعی قانون شکنی کردم و پا در این حیطه

    گذاشتم

    رمان زیبای سرابی در مه از بار تاریخی بالایی برخورداره

    که امیدوارم خوانندگان محترم اینو درک کنند که شما نویسندگان محترم برای نوشتن همچین رمانی چقدر تحقیق انجام داده و

    چه کتابهای تاریخی رو مطالعه کردید تا تونستید اطلاعاتی

    در این زمینه کسب کرده و اون رو به راحتی در اختیار ما

    بذارید

    رمان به طوری فضا سازی شده که منِ خواننده با

    خوندنش لحظه به لحظه اش رو تصور کرده و خودم رو پا به پای شخصیتاش در اون فضا حس میکنم

    حتی به آسونی لباسهای شخصیتها رو میتونم تصور کنم
    که به سبک قدیم طراحی شدن

    با خوندنش یاد فیلمی چون سامسون و دلیله با همون

    پوشش میفتم و این رمان رو برام جذابتر میکنه

    هماهنگی نویسنده ها در این رمان عالیه به طوریکه

    خواننده قلم متفاوت نویسنده رو حس نمیکنه و از

    موضوع پرت نمیشه و میشه گفت این یه امتیاز برای

    نویسنده ها خواهد بود که مهارت خودشون رو در نگارش

    نشون دادن

    توضیحات و توصیفات بجا و اصولی رمان باعث شده تا بتونم غرور و خودخواهی شخصیتها رو و حتی سادگیشون رو احساس کنم

    امیدوارم نظراتم از نظر مدیران اسپم محسوب نشه

    برای شما نویسندگان محترم آرزوی موفقیت دارم و

    امیدوارم سرابی در مه به اون جایگاهی که حقشه برسه

    موفق باشید
     
    آخرین ویرایش:

    سروش73

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/10/27
    ارسالی ها
    671
    امتیاز واکنش
    40,021
    امتیاز
    888
    سن
    30
    محل سکونت
    قم
    سلام زینب خانم...خیلی ممنون که به صفحه ی نقد سر زدید و این باعث دلگرمی نویسنده ها میشه.
    انشاالله بتونیم که در ادامه باز هم نظر شما خواننده ی محترم رو جلب کنیم...با تشکر
     

    The unborn

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/15
    ارسالی ها
    7,006
    امتیاز واکنش
    49,906
    امتیاز
    1,221
    محل سکونت
    سومین سیاره خورشیدی!
    با سلام و خسته نباشید و همینطور تبریک بابت نوشت رمان به این زیبایی:aiwan_lggight_blum:
    نام
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    :نام
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    به محتوای
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    مربوط بود و خواننده میتوانست از روی نام
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    به اسرار نهفته در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    پی ببرد:)
    علامت های نگارشی:در بعضی از گفت و گو ها که در آن حالتی خاص رخ میدهد،بدون اینکه علامتی برای جدا کردن آن قرار دهند آن را نوشته اند:)
    برای مثال:
    نادرست:ایزابلا:خودت را لوس نکن کارلا هر موقع که بخواهی میتوانی به دیدنم بیایی.با اصرار بیشتر گفت بیا بنشین،صحبت های مهمی دارم:)
    درست:ایزابلا:خودت را لوس نکن کارلا هر موقع که بخواهی میتوانی به دیدنم بیایی(با اصرار بیشتر گفت)بیا بنشین،صحبت های مهمی دارم:)
    در بعضی از جملات،علامت های نگارشی چند بار پشت سرِ هم تکرار شده اند. براساس قوانین ذکر شده در نقدکده،اینکار به نحوی توهین به خواننده محسوب میشود.یعنی نویسندگان محترم فکر میکنند که خواننده با یک علامت سوال(؟) و یا یک علامت تعجب(!)متوجه موضوع نمیشود!
    برای مثال:
    پست بیستم:دختری که چند ساعت قبل به شدت از مسلمانان نفرت داشت،اکنون بی محابا در جست و جوی پسری مسلمان به تکاپو افتاده بود...!!!
    لطفا دقتِ کامل به کار گرفته شود:aiwan_lightsds_blum:
    حالات و احساسات:حالات و احساسات افراد در هنگام صحبت یا آشفتگی و یا هر حالت دیگری به خوبی بیان شده است و نقصی ندارد..تبریک:)
    در بعضی از گفت و گو ها،حالات افراد با سخنانِ آنها در یک خط نوشته شده
    برای مثال:
    ایزابلا دستش را به معنای توقف بالا آورد:صبر کن کارلا چقدر می پرسی؟بگذار اول پذیراییت کنم.مرا به میز طرح داری هدایت کرد که فرانسیس عصرانه را روی آن چیده بود.(قسمت تیره باید جدا از گفت و گو انجام نوشته میشد)
    خصوصیات افراد:آرام و تک به تک به صورت پنهانی به خواننده فهمانده شده و نویسندگان عزیز این اجازه را به خوانندگان داده اند تا خودشان خصوصیات افراد را در کنار هم چیده و پازل را کامل کنند.تبریک:aiwan_lightsds_blum:
    با توجه بر زمان و دورانی که این
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    دربارۀ آن نوشته شده،قلم نویسندگان بسیار عالی بود.اما در بعضی از بخش های
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ،در صحبت ها،کلمات از اصل و اساس و تلفظِ درستی که درآن زمان رایج بوده،خارج میشدند و نظم جملات را بر هم میزدند:)
    برای مثال:
    کارلا:اعراب مسلمان!!تو که میدونی(میدانی)اگه(اگر)مورو باشند من دیگه(دیگر)نیستم.
    این نوع بی نظمی ها در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    تقریبا به صراحت دیده میشوند:)لطفا دقت کنید:)
    فضاها را به خوبی توصیف شده بود و قلم هر دو نویسنده ادبی و عالی بود و توصیفات به طورِ کامل در اختیار خواننده قرار گرفته بود.تبریک:)
    شخصیت پردازی به نحو احسنت رعایت شده بود.به طوری که خواننده در درک آنها مشکلی نخواهد داشت و آن افراد را با تمام خصوصیات و ویژگی ها به یاد خواهد داشت.تبریک:aiwan_lightsds_blum:
    به خاطر اینکه اکثر نام هایی که در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    استفاده شده،قدمتی چندین و چند ساله دارند و متاسفانه امروزه از آنها استفادۀ چندانی نمیشود و در نتیجه مردم از معانی و تلفظ آنها ناآگاه هستند،بهتر بود معانی و تلفظ آنها مشخص شود:)
    در جمله گل را به صورتش نزدیک کرد و بویید:نمیگیری اش؟...کلمۀ ""نمیگیری اش؟"" به طور نادرستی نوشته شده و نظمی که باید می داشت را نداشت.به نظر من اگر به طورت""گل را نمیگیری؟""نوشته میشد،زیباتر بود:)
    در پست دهم که توسط آقای سروش شایگان نوشته شده،در بخشی از پست،یوسف به سمیر میگوید:تند رفتی داداش...تند رفتی.منتظر واکنش ملکه باش.
    در این جمله،به کارگیریِ کلمه"داداش"درست نبود و می بایست به جای این کلمه،از کلمه"برادر" استفاده میشد!
    در بعضی از بخش های
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    کلمه"ش*ر*ا*ب" و صحنه هایی که این روزها در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ها زیاد شده(امیدوارم متوجه منظورم شده باشید)مشاهده گردید.هرچند این صحنه ها بسیار محتاتانه و پنهان در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    گذاشته شده بود:)کاملا درست است که فرهنگ دوران و زمانی که
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    دربارۀ آن به نگارش درآمده،ایجاب میکند که در بعضی از بخش ها از این نوع کلمات استفاده شود.اما با اینکار،جوانان و نوجوانان ایرانی که تحت تاثیر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ها قرار میگیرند،فرهنگ غنی ایرانی را فراموش کرده و به سمت فرهنگ غرب پناه میبرند.لطفا دقت کنید:aiwan_lightsds_blum:
    از اینکه آیین های مذهب های مختلف را به صورت پنهان به خواننده منتقل کردید بسیار متشکرم..عالی است.تبریک:aiwan_lightsds_blum:
    در کل
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    بسیار جالی بود.علاوه بر نثر بسیار زیبایش،موضوع و ایدۀ تکراری نداشت و همه چیز به نحو احسنت اجرا شده بود...نویسندگان محترم نیز قلم پخته ای داشتند.تبریک:)
    به امید پیشرفت روز افزون شما عزیزان
    موفق باشید:aiwan_lggight_blum:
     

    سروش73

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/10/27
    ارسالی ها
    671
    امتیاز واکنش
    40,021
    امتیاز
    888
    سن
    30
    محل سکونت
    قم
    با عرض سلام و خسته نباشید خدمت جناب سرهنگ
    خیلی ممنون که به صفحه ی نقد سر زدید. نکات مثبت و منفی خوبی رو تذکر دادید که در ادامه ی رمان، اون ها رو رعایت می کنیم. با تشکر
     

    ✿↝.. ɲάરgҽš ..↜✿

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/28
    ارسالی ها
    1,543
    امتیاز واکنش
    22,159
    امتیاز
    805
    محل سکونت
    خیابان پاییز ، کوچه ی آبــان ، پلاک 20
    سلام دوست عزیزخسته نباشید در بارهی رمانت که زیباست .
    منم چنتا انتقاد از رمانت داشتم البته رمانت خیلی جالب وخاندینه که این نکات دیده نمیشه ولی:اول اینکه
    اگه از لحن کتابی وادبی بران بیان گفته های اشخاص استفاده میکردی بهتر بود چونکه گوینده داستان از لحن ادبی استفاده میکنه ولی درگویش حرفای شخصیت ها از کلماتی چون اگر رو به جای اگه یا ... میگن
    این گونه نوشته ها باعث روان شدم رمان مسجع شدنش میشه.
    دوم اینکه از علامت های نگارشی مانند (؟!)استفاده زیادی کردی به گونه ای که ممکنه در یه پاراگراف به تعداد زیادی برسه
    شاد وپیروز باشی:aiwan_lggight_blum::aiwan_lggight_blum::aiwan_lggight_blum::aiwan_lggight_blum::aiwan_lggight_blum:
     

    سروش73

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/10/27
    ارسالی ها
    671
    امتیاز واکنش
    40,021
    امتیاز
    888
    سن
    30
    محل سکونت
    قم
    سلام...ممنون که با انتقادات زیباتون به نویسنده های رمان ایده های بهتری می دید...
    درمورد لحن ادبی داستان حق با شماست، چندجا از دست ما در رفت و تو نوشته ها اشتباه کردیم که من همینجا قول میدم ویرایش کنیم.
    درمورد استفاده ی زیاد از علائم نگارشی هم باید کمتر استفاده می کردم.
    با تشکر...
     

    عقیق

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/09
    ارسالی ها
    621
    امتیاز واکنش
    10,219
    امتیاز
    661
    نقد رمان سرابی در مه
    * نام رمان
    نام انتخابی شما بسیار جالبه و حس خاصی به مخاطب میده حس تردید، نامطمئن بودن و شَک. اگر نگاه دقیقی به تک تک کلمات به کار رفته در نام بندازیم چیز های جالبی ازشون میفهمیم؛ سراب پدیده ای که ناشی از خطای دید انسانه و در واقع دیدن چیزی که واقعا وجود نداره چیزی شبیه توهم یا سایه ای از یک رویا....مه هم پدیده ایه که همیشه یه حس ابهام گونه بهت میده چون دیدت رو کم می کنه اشیاء رو محو میبینی و این بخصوص این حس ها به این دلیل بیشتر تشدید میشه چون انگاره های ذهنی ما از فیلم ها و قصه ها هم تاثیر گرفته و توی فیلم ها و قصه ها همیشه مه جزء جدایی نشدنی از محیط های ترسناک و رمز آلودی که حتما چیزی درش(درون مه) پنهان شده و یا چیزی در پشتشون مخفیه در کل با توجه به اینکه سراب به شکل عمومیش در نور و روشنایی خورشید بیشتر اتفاق می افته به کار بردن سرابی در مه کاملا حس ابهام و نامطمئن بودن رو دوچندان می کنه.شما با انتخاب این کلماتی جالب و ترکیب کردنشون به شکلی جالب تر و جذاب تر به مخاطب این این رو منتقل می کنید که قراره توی داستان با چیزی که حسی رمز الود و مبهم و در عین حال جذاب که پر اطز کشش هست روبرو بشه ...من معتقدم که نام بسیار جذابه و نظر مخاطب رو کاملا جذب میکنه.
    * جلد
    خب شما هنوز جلدی برای رمانتون طراحی نکرده بودید من توصیه می کنم جلدی متناسب با نام و قصه طراحی کنید چون جلد رمان هم به اندازه نام در" اشنایی و جذب اولیه ی " مخاطب به رمانتون اهمیت داره.
    * خلاصه
    شما خلاصه ای برای رمانتون ننوشته بودید خلاصه نیز جزء چهار عنصر بیرونی قصه( نام، جلد، خلاصه و مقدمه) هست و پس از اینکه نام و جلد نظر مخاطب رو جلب کرد نگاهی به خلاصه میندازه و اگر باز هم جذبش شد مطالعه رو آغاز کنه...
    خلاصه تون اگر یک دید کلی از قصه بده در حالی که کل قصه رو لو نده و چند محور اصلی قصه رو هم درش جابدید ( البته به شکل کلی و بدون پرداختن به جزئیات)و البته مختصر و مفید بسیار بهتر هست.
    * مقدمه
    خب مقدمه ای که شما نوشتید با وجودی که اطلاعات خوبی درباره قصه به مخاطب میده اما به نظرمن برای پیشگفتار یا سخن نویسنده خیلی بهتره...مقدمه اگر یه متن ادبی یا شعر مرتبط با قصه باشه یا حتی اگر بخشی از رمان باشه که قبل از شروع کردن مطالعه یه پیش زمینه ذهنی و حسی و یه پیش آگاهی احساسی به مخاطب بده خیلی بهتره...چون مقدمه مکمل خلاصه هم هست.
    * شروع
    شروع رمان به نظر من خوب بود بخصوص که ملاک هایی رو که یک شروع خوب باید داشته باشه رو درش میشه دید...اینکه دیالوگ ها و توصیفات ( مکان، ظاهر، احساس، حالت)رو آغاز کردید ، معرفی شخصیت ها رو هم آغاز کردید و مخاطب رو در در رابـ ـطه با نسبت و ارتباط شخصیت ها و اینکه چطور با هم اشنا شدن و چه کاری با هم دارند و خیلی چیزهای دیگه کنجکاو کردید و کنجکاوی به اندازه ای هست که مخاطب رو مشتاق و مصمم به ادامه بکنه.
    * شخصیت پردازی
    کارلا، سمیر، مدثره، فرانسیس، پرنسس ایزابلا، پرنس فردیناند،انتونیو دومیگنز( وزیر اعظم)، سلطان ابوالحسن، عایشه، ثریا، محمد( پسر اول ملکه عایشه)، یوسف( پسر دوم ملکه عایشه)، پادشاه هنری( پادشاه کاستیل)، ادریان سانچز(پسر وزیر مالیه کاستیل)، زهرا...اینها شخصیت هایی هستند که مخاطب باهاشون اشنا میشه به نظر من نام ها کاملا متناسب با محیط زندگی و دین و ایین شخصیت ها انتخاب شده بسیار خوب و متناسب. در کل شخصیت های تاثیر گذار در قصه خوب پردازش و توصیف شدن کاملا واقعی و قابل درک.
    فقط در رابـ ـطه با سن شخصیت ها به نظر میاد رفتار و کردار شخصیت ها کمی به سنشون نمی خوره و این حس رو به مخاطب میده که اونها بسیار بزرگتر از سنشون رفتار می کنند و میفهمند که البته با توجه به سطح اجتماعی خانواده هاشون و منسب های سیاسیشون خوب قابل درکه . اینکه از کودکی به شکل متفاوت از مردم عادی تربیت بشن و به همان اندازه هم سَیّاس و زیرک بار بیان .و در رابـ ـطه با شخصیت ها مخاطب به این برداشت ها میرسه:
    - مدثره به نظر میرسه خانوم نادرستیه که معشـ*ـوقه چند نفر از جمله سلطان ابولحسن ، پسر بزرگش و سمیر هست از رفتار و حرکاتش هم به خوبی میشه فهمید که چه کارس خیلی خوب تونستید به مخاطب بشناسونیدش و مخاطب به راحتی تصوری که شما از شخصیت رو براش ساختین تو ذهنش میاره و کاملا میفهمه که چه طور ادمیه...بلندپروازه و ارزوهای بلند بالایی تو سرش داره...بخصوص کسانی که در مورد اندلس و حکومت مسلمانان در اسپانیا چیزهایی خوانده و اطلاعاتی داشته باشند می فهمند که مدثره هم جزو همان دخترکان رقاص و خواننده زیبارویی ست که از طرف مسیحیان به منظور فروپاشاندن اساس اخلاق و به فساد کشاندن در میان مسلمانان رسوخ کرده.
    - سمیر پسر نوجوان ۱۸ ساله ای که شغل دیوانی و اداری داره و به نظر میرسه وجدان کمی تا قسمتی بیدار داره که به خاطر گناهان و کارهای اشتباهش بهش نهیب میزنه و البته جالبه و سوال برانگیزه که انقدر از طرف زنان عالی رتبه دربار(عایشه و ثریا) مورد توجه قرار میگیره چه توجه منجر به سود و منفعت و چه توجه منجر به تنبیه و مواخذه.
    ایزابلا یک مسیحی بسیار وفادار به مسیحیته و کینه ی عمیقی از مسلمانان در رفتار و کردارش پیداست و بدنبال انتقام از اونهاست.به خصوص که بخوبی بیان و توصیف شما ازش نشان دهنده افکار و سیاستش هست.
    کارلا دختر وزیر اعظم مسیحی که به نظر میاددر مقایسه با ایزابلا کینه اش از مسلمانان بیشتر نباشه اما کمتر هم نیست .
    زهرا دختر جوان زندانی که در زندان هم سلولی سمیر بود و و از صحبت هاش و کمی هم از اسمش به نظر میرسه که شیعه است و از رفتار ها و کردارش هم به خوبی مشخصه که متدین و پایبند به اصول اسلامیه .خیلی مخاطب در موردش کنجکاو میشه و بخصوص ذهن رو درگیر می کنه که این دختر با اون قصر الزهرا که جزو اثار و بقایای مسلمین در اسپانیاست ایا با این دختر ارتباطی داره، همونطور که گفتم این دختر ذهن مخاطب رو درگیر خودش می کنه و مخاطب دلش میخواد بیشتر ازش بدونه.
    در کل شخصیت هاتون رو خیلی خوب دراوردید رفتارهاشون ، کردار هاشون و افکارشون کاملا هماهنگ باهمه و کاملا شبیه ادم های عادی احساس دارند ، فکر می کنند و رفتار می کنند کاملا طبیعی مثل همه ادم ها و مخاطب به همین دلی چون اونها رو شبیه ادم های دورو برش واقعی میبینه و به راحتی باهاشون ارتباط برقرار می کنه.

    * توصیفات( مکان، احساس، حالت و چهره)
    توصیف مکان و ظاهر بخش داخلی و بیرونی ساختمان ها یا خیلی کم است یا زیاد توصیف نشده و توصیف ها نیز به مقداری است که چندادن تصور کاملی از محیط به مخاطب نمی دهد البته همون مقدار کم رو با دقت و دقیق توصیف کردین اما چون کمه تصویر ناقصی از محیط به مخاطب میده اگر توصیفات را بیشتر کنید مخاطب محیط اطراف شخصیت ها را بهتر تصور خواهد کرد .
    توصیف چهره ها رو تدریجی انجام داده بودید که خب خیلی خوبه که اینکار رو کرده بودید و در موقعیت های مختلف در کنار بیان سایر موارد در زمان مناسب و زیرکانه توصیفات چهره رو هم گنجانده بودید.بخصوص به این دلی میگم خوبه چون هم توصیفاتتون دقیق بود و هم اینکه ارام و تدریجی اینکار رو کردید تا چهره شخصیت ها برای مخاطب به واسطه بیان تدریجی جذابیت داشته باشه .
    توصیف احساس و حالت شخصیت ها رو خیلی خوب و قابل لمس انجام داده بودید و مخاطب راحت از حسی که شخصیت در اون لظه داره اگاهی پیدا می کنه،کاملا درک و قابل لمس و مخاطب راحت باهاشون همذات پنداری می کرد.
    توصیف ظاهر و لباس شخصیت ها و همچنین چیزهایی رو که مبینن و حس میکنن رو خیلی خوب توصیف کردین مثل دیدن درختو شنیدن صدای اب و نیز لباس ها و ...

    * ژانر
    خب شما ژانر های عاشقانه، معمایی و تاریخی رو مطرح کردین در رابـ ـطه با ژانر عاشقانه باید بگم که به خوبی در تمام بخش های قصه قابل حس و قابل لمسه و بر تمام قصه سیطره داره.در رابـ ـطه با ژانر عاشقانه منظور از عاشقانه بیشتر جملات و رفتار ها و کردار های واقعا عاشقانه است و اون رفتارهای لـ*ـذت جویانه مدثره و ...رو مخاطب کاملا میفهمه که جزو بخش های عاشقانه قصه نیست در واقع مخاطب به هر رفتاری عاشقانه نمیگه بخصوص توی قصه ها و کاملا تفاوت بین عشق واقعی بین سمیر و کارلا و همینطور ایزابلا و فردیناند رو از رفتار های هـ*ـوس گونه مدثره و ابولحسن و ... رو میفهمه البته منظورم این بود که بگم بیشتر نشانه های ژانر عاشقانه قصه از زمان علاقه مندیه سمیر و کارلا به هم شروع شده و اشکار تر شده و چون رمان در حال تایپ هست فرصت دارید تا بیشتر بهش بپردازید. و در رابـ ـطه با ژانر معمایی هم با وجود ابهاماتی که مخاطب متوجهشون میشه خب باید بگم که این ژانر هم کم و بیش دیده میشه اما هنوز زیاد بهش پرداخته نشده اما چون رمان در حال تایپه فرصت دارید تا بهش بیشتر بپردازید.ژانر تاریخیه قصه هم در جای جای رمان کاملا اشکاره و مخاطب از همون ابتدا کاملا متوجه اش میشه
    * ایده
    طبق گفته خودتون در مقدمه " عاشقانه ای تاریخی معماییست که ماجرای استرداد اسپانیای مسلمان توسط مسیحیان را به رشته تحریر در آورده است رمانی سراسر شور و هیجان است که دست های توطئه انگیز و پشت پرده ی حکومتها و قرار های عاشقانه را روایت میکند."
    خب مخاطب هم دقیقا همون چیزی رو از قصه برداشت می کنه که خودتون گفتید و باید بگم که ایده واقعا ناب و جدیدی انتخاب کردین و من خودم به شخصه تا بحال رمانی با این موضوع نخوندم .ایده جدید و دست نخورده ای که کشش زیادی برای پرداختن بهش وجود داره و البته جای کار زیادی هم داره و موضوعش هم جذابه .بخصوص که در بستر تاریخ واقعی اتفاق میفته و از واقعیت های تاریخی سرچشمه گرفته و مطمئنا برای خوانندگان رمان هم جدید و پر جذبه خواهد بود. و ایده و ژانر هاتون کاملا با هم همانگی دارند.

    * نثر
    خب از همان پست ابتدایی به وضوح میتوان به نثر ادبی قصه پی برد بخصوص که چون رمان در بازه زمانی خاصی اتفاق میفته به نظر من انتخاب کاملا مناسب و درستیه بخصوص که نثر ادبی پتانسیل لازم برای روایت رمانهایی با مضمون تاریخی رو داره بخصوص که این مورد( بازه زمانی قصه) کاملا بر تمام بخش های قصه تسلط داره.اما با این وجود بعصی موارد وجود داره که استفاده کردین که شکل ادبی نیست مثل جایی در پست اول که گفتید" برگ نورانی بین انگشتانم را پشت سر قایم کردم" که قایم کردم شکل محاوره اش هست.
    و از پست دوم دیالوگ ها و مکالمات رو به زبان محاوره نوشتید که موجب حس خودمانی بودن و صمیمیت و ایجاد ارتباط راحت مخاطب با دیالوگ است اما این محاوره هم بین ادبی و محاوره در نوسانه در یک جمله کلمات رو دقیقا به شکل کاملا محاوره نوشتید و در مکالمه بعدی بعضی کلمات رو محاوره ای وبعضیش رو کلمات رو به شکل درست ادبی نوشتید...و مخاطب به همین دلی در بعضی از مکالمات گیج میشه که بالاخره محاوره است یا ادبی.
    * سیر
    از همان ابتدای قصه مخاطب راحت با قصه ارتباط برقرار می کنه ...قصه با سرعت مناسب و متعادل پیش میره و مخاطب اصلا احساس کسالت و خستگی پیدا نمی کنه چون هم قصه به خوبی نوشته شده و در بخش های مختلف علاوه بر برانگیختن حس کنجکاوی مخاطب با ایجاد ابهامات و سوال هایی در ذهن مخاطب ذهنش درگیره قصه می کنه و به خوبی فراز و نشیب هاش مخاطب رو با ترس ها و هیجانات و بقیه حس های قصه همراه می کنه...در رابـ ـطه با روال منطقی قصه هم باید بگم که نظر مخاطب رو به خوبی جلب می کنه و هیچ چیز عجیب غریبی که برای مخاطب نامانوس باشه وجود نداره. و به خوبی سکون و ارامش و در جایی دیگه تشویش و تنش ها رو به خوبی در جای جای قصه قرار دادید..
    * زاویه دید
    قصه از زاویه دید اول شخص روایت میشه و این رو به خوبی از ضمیر های به کار رفته در افعال به خوبی فهمید و اینکه قصه از نگاه سه فرد ( سمیر ، مدثره و کارلا ) روایت میشه . با وجودی که نویسنده در انتخاب زاویه دید مختاره ما معمولا توصیه می کنیم برای جبران محدودیت های زاویه دید اول شخص و در مواردی که داستان از زبان چند شخصیت روایت میشه از زاویه دید دانای کل استفاده کنند تا دستشون باز تر و دیدشون وسیعتر باشه اما در مواردی مثل رمان شما به وجودی که قصه از زبان چند نفر بیان میشه اما روایت ها به صورت موازی داره پیش میره و چندان تداخلی با هم نداره و بخصوص در ابتدای رمان کاملا این موازی بودن روایت ها بیشتر اشکاره. اما با این وجود ما باز هم این پیشنهاد رو میدیم چون زاویه دید دانای کل این امکان رو به نویسنده میده تا راحت به شخصیت های مختلف ، وضعیت و احساساتشون و حتی ماجراهای زندگیشون بپردازه .
    * علایم نگارشی و غلط های املایی
    چند مورد هم تکرار علائم نگارشی دیدم مثلا در جایی علامت سوال بعد از جمله رو چند بار تکرار کردید خب با یک علامت سوال هم مخاطبان متوجه سوالی بودن جمله میشن و نیازی نیست چند بار تکرار بشه.
    کاملا مشخص بود که با دقت نوشته بودید و تایپ کرده بودید اما چند تا مورد جزئی غلط املایی وجود داشت. که البته این موارد رو با یه مرور کلی میتونید پیدا کرده اصلاح کنید
    * دیالوگ ها و موونولوگ ها
    مونولوگ ها در رمان بیشتر از دیالوگ هاست و هم در دیالوگ ها و هم در مونولوگ ها خیلی خوب عمل کردید ...مکالمات و دیالوگ ها ومونولوگ ها ، گفتگوهاییه که کاملا راهگشاست و اطلاعات زیادی در مورد شخصیت ها و رفتار ها و انگیزه هاشون به مخاطب میده.بخصوص در مونولوگ ها به خوبی به افکار و ذهنیات و حس های شخصیت هاتون رو درش بیان کردید به خوبی هم این کار رو کردید.در دیالوگ ها هم تفاوت های جنسیتی و شخصیتی رو تا حدودی لحاظ کرده بودید. تفاوت های سنی و جنسیتی شخصیت ها رو هم در مکالمات به خوبی لحاظ کرده بودید.
    اگر در دیالوگ ها بعد از بیان حس و حالت شخصیت ها اگر جملات گفتگو ها رو با علامت - مشخص کنید برای مخاطب تشخیص دادن جملات گفتگو از توصیف ها راحت تر خواهد بود .و بخصوص اگر جملات رو با زدن دکمه اینتر در خط بعد بنویسید. منظورم اینه:
    - جمله.....
    - جمله .....

    * متفرقه
    اینکه صحبت هاتون رو با رنگی متفاوت در ابتدای پست ها نوشتید واقعا عالیه ممنون ما هم در موارد مشابه به نویسندگان توصیه می کنیم تا صحبت هاشون با مخاطبان رو در باتدا یا انتهای پست ها و با رنگ متفاوت بنویسند.
    در یکی از پست های نیمه دوم صفحه اول در جایی که یوسف و سمیر و ابن کماشه و ملکه ثریا وارد قصر مراسم ولیعهدی شدند یوسف خطاب به سمیر میگه" تند رفتی داداش...تند رفتی. منتظر واکنش ملکه باش!" اگر به جای داداش از برادر استفاده می کردید بهتر بود چون داداش زیادی امروزیه و به طرز صحبت کردنشون نمیخوره هر چقدر هم که قصدتون محاوره باشه اما باز هم غیر منتظره بود
    در اون قسمت مربوط به سوء قصد به مدثره یه سری موارد هست که مایلم بیان کنم ...اینکه اگر بجای حمله تروریسیتی یا به کار بردن واژه ترور از کلمه سوء قصد استفاده کنید کمی برای مخاطبان ملموس تر میشه (البته این مورد رو به این دلیل اشاره کردم چون ترور و تروریست واژه ای امروزی تر هست و به نظرم در دوران تاریخی اون سالها واژه های دیگری که معنای ترور و تروریست رو بده استفاده میشده برای همین کاربرد این واژه توسط شما کمی مخاطب رو دچار گیجی می کنه) و اینکه من میدونم تفنگ های اولیه در اواخر قرن ۱۳ میلادی( سالهای ۱۳۷۰- ۱۳۸۰ تا ۱۴۰۰میلادی) ساخته شده و در اون سالهای پایانی حکومت مسلمانان در اسپانیا هم اسلحه وجود داشته اما کاربرد وسیع و عمومی نداشته، اینکه برای ترور مدثره از اسلحه استفاده شده در ابتدا برای مخاطب کمی گیج کننده است و گمان می کنه که اشتباهی صورت گرفته ...به نظرم اگر به عنوان پانویس در پایین صفحه برای مخاطبان موضوع اولین اسلحه های ساخته شده و تفنگ رو و تاریخ ساخت اولین اسلحه ها رو قید کنید مخاطبان هم از اشتباه در می ایند و راحت تر با قصه ارتباط برقرار می کنند.
    در پست دوم صفحه سوم که ماجرای زدن مهر ولیعهدی ایزابلا توسط کارلا بر نامه نجات بخش سمیر رو از زبان مدثره دوباره روایت کردید علاوه بر ایجاد حس کسالت در مخاطب به خاطر بیان دوباره ماجرا ، کمی تفاوت در دیالوگ ها هم مزید بر علت شده که مخاطب چندان با این پست نتونه ارتباط خوبی برقرار کنه.

    قلم خوب و قوی دارین به نوشتن ادامه بدید و براتون ارزوی موفقیت دارم.

    شورای نقد انجمن نگاه دانلود
     
    آخرین ویرایش:

    ~*~havva~*~

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/04/06
    ارسالی ها
    2,276
    امتیاز واکنش
    23,187
    امتیاز
    916
    توجه
    از اونجا که من به همه شرکت گنندگان اعلام کردم (چه کسانی که پذیرفته شدن ،چه کسانی که پذیرفته نشدن ) نقدشون رو تو تاپیک آقای شایگان به اشتراک بزارن؛به علت بی توجهی
    به پیام به نمایندگی از شما نقد ها به اشتراک گذاشته شد



    LiYaN~..~




    سلام

    اول نکات منفی رو میگم :

    بعضی توصیف و تشبیه ها اشتباه بودن و خواننده رو گیج میکردن ، مثل نوشته ی زیر :
    خم شدم و چراغ دستی را از کنار پنجره برداشتم و برگ را آتش زدم. چند خط بعد نوشته شده : همان طور که دیوانه وار برگ را می بلعید پرسیدم-مدثره؟... اینجا این سوال به وجود میاد که بالاخره سیگارو داشت میکشید یا میخوردش !!!
    با توجه به اینکه سعی شده
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ادبی نوشته بشه با این حال بعضی جاها از دست نویسنده در رفته مثل این قسمتها :

    خودم را به او نزدیک ساختم- ... بهتر بود " خود را به او نزدیک ساختم" نوشته میشد .
    قرار است چه برنامه هایی برای جشن انجام بشه؟ ...( انجام شود) .
    اعراب مسلمان!! تو که می دونی اگه مورو ها باشند من دیگه نیستم.
    میخواهم کاری برای من انجام دهی و این می تونه بزرگترین لطف تو به من باشه
    که به راحتی نم پس دهد! .... (که به راحتی اقرار کند ). نم پس دادن یه اصطلاح میشه گفت جدیده . اون موقع از اینجور اصطلاح ها نداشتن
    و کلی جمله دیگه که اگه میخواستم اینجا بنویسم خوندنش خیلی وقتگیر میشد .
    (بدون قصد تمسخر) آدم حس میکنه که نوع نوشتن از دوبله ی فیلمهای شبکه های اونور آبی و یا بعضی از فیلمهای تاریخی تلویزیون خودمون که خیلی بهش بها داده نشده کپی شده ، تا اینکه مطالعه ای در این مورد صورت گرفته باشه . خود من به شخصه گیج شدم که ادبی بخونم یا محاوره ای !!!
    یه نقطه ی مبهم هم تو ذهن من موند که نمیدونم مهمه یا نه و اونم سن و سال مدثره بود !!!
    اول
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    نوشته بود زنی سی و چند ساله . تو یه قسمت دیگه نوشته بود که پنج سال از محمد بزرگتره !!! خب تا اینجا هم سوالی پیش نمیاد اما
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    که جلوتر میره گفته میشه که محمد هم سن و سال سمیره و سمیر هم که اول
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    هجده ساله بود !!!

    یه ایراد دیگه ای که دیدم اعراب نداشتن بعضبی کلمات بود ، که فکر کنم اون کار ویراستار باشه اما خود نویسنده هم رعایت کنه بد نیست ، هر کتابی که خواننده دست میگیره که شروع به خوندن کنه خصوصا اگه جنبه ی تاریخی داشته باشه کلی کلمه و اسم جدید توش هست که خواننده باهاش مواجه میشه و ممکنه تلفظ صحیحش رو ندونه ، پس بهتره اعراب گذاری بشه مثل این اسم کُرتِس خِنِرالِس .
    بعضی توصیف کارها و موقعیت ها زیادی بودن و خسته کننده ( اگه شخصی کم حوصله بخواد
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رو بخونه مسلما زود خسته میشه و کتابو میزاره کنار ) البته این در همه جای
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    صدق نمیکنه و ممکنه در اون قسمت این توصیفات پیش زمینه یا سرنخی برای وقایع بعدی باشن و چون
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    کامل نشده نمیشه به طور قطع در این مورد نظر داد .


    و نکات خوب
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!

    این که از دل وقایع تاریخی ، داستانها و عاشقانه هایی با قدرت تخیل نویسنده شکل گرفته نقطه ی قوت
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    بود .

    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    اعلام داشت با اینکه خیلی دقیق نبود ، اما نشون میداد که نویسنده قبل از شروع به نوشتن ، در مورد زمان ، مکان ، وقایع تاریخی و مقام و منصب های اون دوره مطالعه داشته و برای شعور مخاطبش احترام قائل بوده .

    خدا رو شکر اشتباه تایپی خیلی خیلی کم داشت . در حد یکی دو کلمه .
    تصویر و فضا سازی خیلی خوب صورت گرفته و خواننده میتونه خودشو تو اون مکان و فضا تصور کنه ، درست مثل یه فیلم سینمایی .
    نویسنده وقایع و اتفاقای توی حرمسرا و روابطشون و همینطور سلطه جویی زیردستا ، کشمکش بین شاهزاده ها و همینطور همسران سران مملکت رو به خوبی نشون داد ، و خب اون اتفاقا اصلا چیز غیر قابل باوری نیستن .
    شخصیتهای
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    خوب پرداخت شده بودن . شخصیت هر کارکتر مشخص بود .


    به طور خلاصه بخوام ایرادای
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رو بگم بیشتر اشتباهات دستور زبان و ویرایشی داشت تا اشکال در شخصیت پردازی ، و بخش خوب
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    به کاستی هاش میچربید .


    و در پایان اینکه باید
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    کامل شده خونده بشه تا یه نقد خوب و کامل ازش در بیاد .



    ببخشید یه چیزو یادم رفت بگم : اسم
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    هم اگه بخوایم از نظر عملی در نظر بگیریم ایراد داره ؛ چون سراب توی مه به وجود نمیاد ، مگر اینکه نویسنده قصد خاصی از این اسم گذاری داشته باشه .


    علت پیدایش سراب این است که در روزهای گرم، پرتوهای خورشید که به سطح زمین می‌رسند، آن را گرم می‌کنند. لایه‌های هوایی که نزدیک سطح زمین قرار دارند، نسبت به لایه‌های بالایی، گرمتر و در نتیجه رقیقتر می‌شوند. حال پرتوهای خورشید برای رسیدن به سطح زمین باید از محیط غلیظ وارد محیط رقیق شوند، لذا پرتوهای شکست مربوط به آنها از خط عمود دورتر می‌شوند. زمانی که پرتوهای تابشی خورشید به زاویه حد می‌رسند. دیگر وارد لایه رقیق نخواهند شد. در نتیجه بازتابش داخلی کلی رخ داده و این پرتوها به سمت بالا برمی گردند. پرتوهای بازتابی ضمن برخورد با ذرات هوا، رنگ آبی را بیش از سایر رنگها پراکنده کرده و موجب می‌شوند، که ناظر رنگ آبی را روی سطح زمین ببیند؛ و تصور کند که آنجا برکه‌ای وجود دارد. به بیان ساده‌تر لایه هوا مانند آینه عمل کرده و آسمان را در خود منعکس می‌کند و آن را به شکل برکه آبی در برابردیدگان ما هویدا می‌سازد. در این هنگام است که با یک سراب روبرو می‌شویم.


    و مه : در واقع مه همان ابری است که در سطح زمین تشکیل شده باشد و از لحاظ شکل گیری نیز روشهای مختلفی برای تشکیل دارد. اما به طور کلی برای تشکیل مه در یک منطقه رطوبت بالا مورد نیاز است.

    بنایراین وقتی مه وجود داشته باشه هیچ سرابی تشکیل نمیشه .

     
    آخرین ویرایش:

    برخی موضوعات مشابه

    بالا