نقد رمان معرفی و نقد رمان سرخ آبی | Emerald کاربر انجمن نگاه دانلود

ghazal-m

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/11/28
ارسالی ها
959
امتیاز واکنش
9,572
امتیاز
561
محل سکونت
NEVER EVER LAND
{ به نام خدا }
نقد رمان سرخ آبی بر اساس متون ارائه شده تا قبل از ویرایشات نویسنده ی محترم؛


نام
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
:
نام
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
سرخ آبی بود که در وهله ی اول با دیدن آن احتمال دادم که در طول
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
قرار است شاهد درگیری ها و کشمکش دوشخصیت یا گروهی باشیم که قرار است پررنگتر از بقیه ایفای نقش کنند. از طرفی می توانست نشان دهنده ی حالات روحی ‌شخصیت ها باشد. چون رنگ سرخ در میان عوام نشان دهنده ی جوش و خروش و خشم است و رنگ آبی که ذات ملایم تری دارد، نشان دهنده ی آرامش و خونسردیست! که با محتوا همخوانی دارد!
این نام در نظر من آنطور که باید، جذاب نبود؛ اما، با محتوای آن تا حدودی همخوانی داشته و خواننده شاهد کشمکش هایی که بین ریما و مهرداد می دید، متوجه علت انتخاب نام رمان می شد! با خواندن اسم من مطمئن بودم که با ژانر عاشقانه رو به رو خواهم شد. اما اسم چندان نمی توانست برای ژانر اجتماعی مناسب باشد... اسم رمان اتفاقاتی را که بین ریما و مهرداد می افتد، لو می دهد اما چیز بیشتر و جذب کننده تری را نه!

جلد
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
:
جلد
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
حسنی که داشت این بود که ترکیب رنگ های سرخ و آبی اش جالب و چشم نواز بودند و باید متذکر شوم که این جلد زیباست و نویسنده قصد دارد چیزی را در ذهن خواننده تثبیت کند و آن نام
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
است. جلد برای من به عنوان یک خواننده جذاب بود. اما، موضوع عجیبی که خواننده پس از مطالعه ی رمان به ان می رسد، وجود کودک در جلد رمان است! و البته، مردی که از او دور می شود هم سوال های بیشتری را در ذهن خواننده ایجاد می کند و پررنگتر از همه ی انها " او کیست؟ " + " آیا آن کودک ریما است؟ " + " این جلد چه ارتباطی به محتوا دارد؟ "

ژانر
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
:
عاشقانه : این ژانر به خوبی انتخاب شده و ما در طول
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
شاهد عاشقانه های ریما و مهرداد هستیم!
اجتماعی : وقتی حرف از ژانر اجتماعی زده می شود یعنی
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
بیانگر یک مشکل اجتماعیست و قسمت های زیادی از رمان - حداقل به اندازه ی ژانر عاشقانه - در این باره است. اما تا به اینجا کمی از ان را شاهد بودیم و با توجه به در حال تایپ بودن رمان نمی شود نظر قطعی داد! اما شاید بتوان مشکلاتی که برای یسنا پیش آمد و فریبی را که خورد، در این حوزه دانست.

خلاصه ی
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
:
خلاصه ی
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
خلاصه ی کوتاهی بود که گویای شخصیت مرد و زنی بود که قرار است با هم رو به رو شوند. خلاصه کوتاه بود و جالب، با قلمی زیبا! اما، یک خلاصه ای سطحی که درباره ی کلیت موضوع رمان، چیزی در اختیار خواننده نمی گذاشت! این خلاصه برای خواننده این احتمال را به وجود می آورد که ایده تکراریست، درحالیکه اینطور نیست! پیشنهاد من این است که طرح داستان جز به جز نوشته ‌شود و نویسنده دو یا یک اتفاق مهم را غیر مستقیم و برای جذب مخاطب بیان کند. یا حتی می تواند با طرح سوال خلاصه را شروع کند و محرک ایجاد سوال در ذهن خواننده شود!

مقدمه ی رمان:
مقدمه ی رمان کوتاه بود و نویسنده ی اثر بیشتر روی دو شخصیت اصلی مانوور داده بود و از اتفاقاتی که در رمان رخ داده بود، صحبتی نشده بود! مقدمه می تواند، شعر یا متنی از خود صاحب اثر و یا شخص دیگری باشد که با حال و هوا و فضای داستان ارتباط دارد. پیشنهاد می شود مقدمه تغییر داده شود...

شروع
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
:
شروع
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
یکی از ارکان اصلی نوشتن آن است. با توصیف فضای خانه و خانواده ای در یک صبح شروع می شود; مانند خیلی از
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
هایی که تا کنون خوانده ایم. شروعی ساده که هیچ گنگی ای در آن جای ندارد و حتی اسامی هم از همان اول در اختیار خواننده قرار می گیرد. اما شروع این
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
با سایرین تفاوتی عمده دارد و آن قلم نویسنده است! رمان با یک سوال شروع می شد؛ " قرمز یا آبی؟ " و بعد از اون توصیفاتی که از فضای خانه شده بود، ادامه پیدا می کرد تا دیالوگ های معمولی بین شخصیت ها! در همان ابتدا نام شخصیت ها به خواننده گفته می شد و سوالی را در ذهن خواننده به خوبی ایجاد نمی کرد. پیشنهاد می شود برای شروع کمی بیشتر گره ایجاد کنید. اسم شخصیت ها را جور دیگر و در جای دیگری بیان کنید. شخصیت ها را مجهول تر جلوه دهید و دیالوگ هایی حرفه ای تر به کار ببرید؛دیالوگ های ابتدایی رمان در مقایسه با قسمت های بعد چندان مناسب نبودند. شروع رمان مهم است؛ باید مثل قسمت های بعد که دیالوگ های قوی تر به کار بـرده شد، در شروع هم از این دیالوگ ها استفاده شود!
به عنوان مثال : دیالوگ هایی که مربوط شود به گذشته ی ریما و گنگ گفته شود، تا خواننده کنجکاو شود برای دانستن ریما و فهمیدنش!

ایده ی رمان:
ایده و ماهیت داستان، حول زنی به نام ریما می چرخد، که هنوز زمان چندانی از متاهل شدنش نگذشته، فردی که در گذشته ی او نقش پررنگی دارد، سربرمی آورد!
در یک نگاه کلی، ایده ی اصلی تا به اینجا تقریبا کلیشه است و خواننده با دیدنش حدس هایی می زند. از آنجایی که این رمان در حال تایپ است، نمی توان نظر قطعی داد که آیا این اتفاقات ظاهرا تکراری تا انتها ادامه دارد یا خیر! اما باید از همین جا گفت که اتفاقات تکراری رمان، آنقدری هست که خوانندگان را ترغیب به ادامه دادن رمان نکند و پیشنهاد می شود اتفاقاتی جدیدتر، خلاقانه تر و جذاب تری وارد داستان کنید.

زاویه ی دید:
زاویه دید رمان شما دانای کل بود که با توجه به اسم این زاویه ی نگرش باید فهمید که از دید دانای کل گفتن، یعنی کسی که همه چیز را می داند و کسی بیرون از ماجراست که می تواند از زبان همه ی شخصیت ها صحبت کند. اما در داستان شما، ما فقط شاهد دانای جزئی از زبان ریما هستیم! رمان شما شخصیت های مهم زیادی ندارد که دانای کل لازم باشد؛ از دید من زاویه ی اول شخص برای این رمان، پسندیده تر بود.اما، باز هم با ویرایشاتی این موضوع درست می شود.

سیر داستان:
سیر داستان در برخی قسمت ها تند بود؛ قبل از ورود حافظ به داستان، فرصت شناخت شخصیت هایی چون : ریما، مهرداد، یسنا و مامان زهرا به خواننده داده نشده بود. ورود حافظ به داستان کاملا ناگهانی رخ داد و بی هیچ پیش زمینه ای! پیشنهاد می شود کمی روی پست های ابتدایی رمان کار شود و ریما و مهرداد و شخصیت هایشان بیشت به تصویر کشیده شود. با توجه به زاویه ی دید، می توان از نگاه مهرداد هم صحبت کرد و او را بیشتر به خواننده شناساند! من بیشتر حس می کردم ورود حافظ حربه ی نویسنده برای پوشاندن ضعفهای اولیه ی داستان است. بعد از ورود او به داستان، سیر روند عادی تر، ملایم تر و منطقی تری به خود گرفت.

دیالوگ و مونولوگ:
در
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
دیالوگی که بتوان آن را دیالوگ ماندگار نامید، به آن شکل وجود ندارند اما بد و خام هم نیستند و اتفاقا هرکدام رمز و راز و جذابیت خاص خود را دارند! مونولوگ هایی که دانای کل از زبان ریما می گوید هم دلنشینند و برخی مواقع با وجود طولانی بودن خسته کننده نیستند! تعداد دیالوگ ها و مونولوگ ها خوب بود و تقریبا می توان گفت که در تعادل بودند. همچنین، لحن صحبت و دیالوگ شخصیت ها با روحیات هر شخصیت تطابق داشت و چیزی که با آن شخصیت مغایرت داشته باشد، در داستان دیده نمی شد! اما، برای آنکه خواننده گیج نشود و بفهمد که هر دیالوگ مربوط به کدام شخص است - در گفت و گوهای بیشتر از دو نفر - پیشنهاد می کنم که به جای علامت " ـــ " با در نظر گرفتن حالاتشان دیالوگ ها با ذکر نام گفته شوند!

شخصیت ها
ریما : شخصیتی محکم، مقاوم با درونی مهربان که عاشق خانواده است. به دلایلی از حافظ عظیمی می ترسد و نگران زندگی ایست که از از دست رفتنش، واهمه دارد! این شخصیت تا به اینجا خوب پرداخته شده است و افکارش مطابق سن و موقعیتی است که در نشریه دارد. همچنین شغل وی که کار در نشریه است، جدید و جالب است.
مهرداد: همسری که ریما را خیلی دوست دارد. مرد آرامی که با دیدن حافظ عظیمی در دفتر نشریه نگران است و می ترسد که زندگی اش خراب شود. ترسش واضح پرداخته نشده است و تنها با چهره های متفاوتی که از خودنشان می دهد و ریما هم می گوید، نشان می دهد چیزی آزارش می دهد. وی کارمند بانک است و کمی جدیت چاشنی رفتار های اوست. شخصیت به خوبی به تصویر کشیده شده است.
حافظ: شخصیتی سرد و مغرور و کلیشه ای! اما، جالب است که نویسنده آنچنان خوب و ناگهانی این شخصیت تکراری را رو می کند، که خواننده دیگر به تکراری بودنش فکر هم نمی کند!
یسنا: شخصیتی شیطان، سر به هوا و ساده لوح که ساده لوحی اش با ماجرای عشق کذایی اش، کاملا به رخ کشیده می شود. این شخصیت یک دانشجوست و روحیاتش، حرف هایش کاملا به افراد دانشجوی در سنین پایین می خورد!
مامان زهرا: مادری دلسوز و مهربان که به شدت نگران دو دخترش است و این شخصیت عجیب حس همذات پنداری خواننده را برمی انگیزد; حتی با وجود حضور کوتاهش!
پیرمرد: شخصیت مرموز و مجهول داستان که معوم نیست ریما چرا تا این حد از او متنفر است! شخصیتی که خواننده بخاطر علاقه ای که در طول
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
به ریما پیدا کرده، مجاب میشود از او متنفر باشد!

توصبیف ها و فضاسازی ها:
توصیف چهره: این موضوع کمتر در
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
به چشم می خورد و خواننده فقط رنگ مو و چشم سه تن از آنان را می داند. توصیف چهره مهم است و می تواند به تصورات خواننده و برقرا ری ارتباط با شخصیت ها کمک کند.
توصیف حالات: در این بخش نویسنده خیلی خوب عمل کرده و حالات را به خوبی به تصویر می کشد.
توصیف احساسات: در این بخش نویسنده خوب عمل کرده بود و احساسات شخصیت ها واضح در اختیار خوانندگان قرار می گرفت و نقطه ی ابهامی نمی ماند!
توصیف اماکن: در این بخش نویسنده نسبتا خوب کار کرده و توانسته فضاها را تا حدودی به خواننده بشناساند. اما نه دقیقا! جایی که ریما و مهرداد می خواستند شام بخورند خوب توصیف شده بود و جایی مثل خانه ی ریما کمتر توصیف شده و خواننده نمی تواند آنطور که باید فضا را تجسم کند! دفتر نشریه و حتی بانکی که مهرداد در آن کار می کند و دفتر مهردادف وقتی ریما برای عذر خواهی پیشش می رود، بیشتر جای مانوور دادن داشت و نویسنده می توانست با توصیفاتی کوتاه فضای آن قسمت ها را برای خواننده بازگو کند و به خواننده در تجسمشان کمک کند!


ایرادات نگارشی و علائم:
1) ایرادات نگارشی و تایپی :
پست اول:
درآورمه⇦دراورمه⇦ در وسط کلمات جز در موارد خاص الف مد دار نداریم!
راجب⇦ راجع به⇦ در طول
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
زیاد به چشم می خورد!
پست هشتم:
ماتم زدت⇦ ماتم زده ات
پست دوازدهم:
میذارن⇦می ذارن⇦ می در افعال باید با فاصله نوشته شود!
دست از لجباز برداشته⇦ دست از لجبازی برداشته⇦ زمان افعال
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
مضارع بوده و ماضی در بین آنها جایی ندارد!
پست بیست و پنجم:
بزار⇦ بذار⇦ عامیانه کلمه ی بگذار!

2) ایرادات موجود در به کار گیری علائم نوشتاری:
در رمان علائمی چون ؛ و ، کمتر به چشم می خورد.
بعضا به جای نوشتن یک همچین چیزی:
سلام... خوبی؟! -> سلام، خوبی؟
ویرگول یعنی مکث کوتاه و برای جداسازی دو جمله ی مستقل نمی آید!
برای جداسازی شبه جمله ها و جملات مستقل از علامت نقطه ویرگول بهره بگیرید.(مثال بالا)
پست سی و چهارم:
_ممنون دیگه احتیاجی به پذیرایی نیست.اگه چیزی بخوام خودم بر می دارم.
* باید دقت کرد که در نوشتار وقتی جله ای به اتمام می رسد. نقطه بلافاصله بعد از کلمه ی آخر آمده و یک اسپیس زده می شود و جمله ی بعد نوشته می شود! در این رمان، این موضوع خیلی از قسمت ها رعایت نشده بود!

نثر داستان:
نثر داستان ادبی و بسیار زیبا و با قلمی روان و گیرا نوشته شده و یکی از دلایلی که خواننده را به خواندن
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
وادار می کند، همین است! همچنین دیالوگ ها به صورت محاوره نوشته شده بود و از هر کدام از زبان های ادبی و محاوره ای به تناسب استفاده شده بود.

باور پذیری:
باورپذری
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
خوب بود و بی مشکل و پشت هر اتفاقی که می افتاد، دلایلی منطقی و قابل درک پنهان بود!

متفرقه :
پست سی و ششم: متن دوبار تکرار شده!

نکات اخلاقی :
ما شاهد روابط تا حدودی باز از ریما و مهرداد هستیم. مخاطب این رمان ممکن است از هر سنی باشد که وجود این مسائل برای این سنین چندان مناسب نیست!


موفق باشید؛ قلمتون مانا!
" عضو آزمایشی شورای نقد نگاه دانلود "
119071

 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • برخی موضوعات مشابه

    بالا