نقد رمان معرفی و نقد رمان سناریوی بی پناهی1(فقط تو باورم کن) |فائزه بهشتی راد کاربر انجمن نگاه دانلود

فائزه بانو

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/05/26
ارسالی ها
113
امتیاز واکنش
3,830
امتیاز
426
سن
26
محل سکونت
خرم آباد
رمان سناریوی بی پناهی۱(باور کن بی گناهم)
ناظر تایید کننده:_کآف جانا_
ژانر: اجتماعی، تراژدی، معمایی، عاشقانه.

خلاصه:
آهو دردانه دختر خانواده اش با چندین مدرک دروغین در بین مردم گناهکار شناخته می شود و خانواده اش که روزی او را مایه ی افتخار و سربلندی خود می دانستند بدون آنکه به او فرصتی برای توضیح بدهند او را از خانواده طرد می کنند و هرچقدر که التماس شان می کند نظرشان را تغییر نمی دهند در این زندگی مملو از ناامیدی مطلقش مرد مرموزی بر سرراهش قرار می گیرد و...
پایان خوش.
لینک تاپیک رمان:
Please, ورود or عضویت to view URLs content!

ممنون می شم رمانمو نقد کنید.
 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • Dictator

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/18
    ارسالی ها
    586
    امتیاز واکنش
    20,076
    امتیاز
    671
    به نام خدا
    نویسنده عزیز ، ضمن عرض سلام ، ورود شما به تاپیک نقد که نشانی از نقد پذیری و علاقه مندی شما به پیشرفت قلمتان است را تبریک می گوییم . لطفا قبل از شروع فعالیت در تاپیک نقد ، قوانین بخش را مطالعه فرمایید .

    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    توجه فرمایید که این چنین پیام ها اسپم محسوب میشوند و لازم است در صورت مشاهده ، پیام مربوطه را به کادر مدیریت بخش نقد ، گزارش دهید :
    -عزیزم ادامه بده
    -خیلی رمانت قشنگه من عاشقش شدم
    -تند تند پست بزار
    -تو رو خدا مهناز و فرهود بهم نرسن
    و...........

    موفق باشید .
    مدیریت بخش نقد


    36598
     

    آیدا.ف

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/07
    ارسالی ها
    5,830
    امتیاز واکنش
    35,457
    امتیاز
    1,120
    سن
    20
    به نام خدا
    «نقد رمان طعم گس بی‌پناهی»
    نقد رمان بر اساس پست های گذاشته شده توسط نویسنده می باشد؛
    ضمن خسته نباشید خدمت شما دوست و نویسنده ی عزیز:

    نام رمان
    اسم رمان شما «طعم گس بی‌پناهی(باور کن بی‌گناهم)» بود. اسم رمان شما به موضوع می‌خورد و به خواننده این موضوع رو می‌رسوند که کسی در رمان شما بی‌سرپناه میشه و در پی اون مشکلاتی براش بوجود میاد و... خب رمان شما با این موضوع تا حدودی یکسان بود و این هم یک نکته خوب حساب میشه. ژانر اجتماعی و تراژدی در اسم دیده می‌شد و فقط عاشقانه داخلش به چشم نمی‌خورد. شما در پرانتز نوشته بودید (باور کن بی‌گناهم) و این هم در دیالوگ و هم در مونولوگ به خوبی دیده می‌شد و نکته جالبی رو بوجود آورده بود. به کمک این عبارت شما در ذهن خواننده سوالی ایجاد می‌شد که مخاطبش کیه؟ چرا میگه بی‌گناهم و چه اتفاقی افتاده؟ تنها ایرادی که توی اسم دیدم، این بود که تکراری بود؛ رمان های زیادی با مضمون «طعم گس» نوشته شده.

    جلد
    رمان شما جلدی نداشت. با توجه به فضای رمان و ژانر تراژدی و عاشقانه، تم جلدتون باید سیاه باشه و از رنگ های تیره استفاده کرد. عکس‌های مناسب برای رمانتون زیاد هستن و انتخاب‌های زیادی دارید. جلد رمان می‌تونه بخشی از رمان رو به تصویر بکشه یا این‌که موضوع اصلی رمان مثلاً اون عکس‌های فتوشاپ شده رو به تصویر بکشه. سعی کنید تصویرتون رو جوری انتخاب کنید که تو ذهن خواننده سوال ایجاد کنه و اون رو برای خواندن رمان جذب کنه.

    خلاصه
    خلاصه شما، متنی بود که تقریبا نیمی از داستان و موضوع اصلی اون رو برای خواننده شرح داده بود. می‌تونست خیلی بهتر باشه و با ایجاد یک گره در اون، خواننده رو به خوندن داستان ترغیب کنه.

    مقدمه
    قبل از مقدمه‌تون موضوع اصلی رمان رو لو دادید و مقدمه‌تون رو با توجه به اون چیزی که قبلش گفته بودین، نوشتید. مقدمه‌ شما خیلی کوتاه بود و می‌تونست طولانی‌تر باشه و همچنین سوالهایی در خودش جا بده که خواننده با خوندن اون سوالی ذهنش رو درگیر کنه تا رمان رو بخونه.

    شروع
    در ابتدای رمان شما توضیحی کلی درباره موضوع دادید و بعد از اون رمان رو شروع کردید. این باعث می‌شد که خواننده قبل از شروع رمان ذهنیت کامل درباره موضوع اصلی اون داشته باشه و با توجه به خلاصه همه چیز رو بدونه. برای مثال وقتی بابای تیدا اون رو زمین پرت کرد، خواننده کاملا می‌دونست که الان حتما همه عکس‌ها پخش شده‌اند و باباش هم برای همین بیرونش کرد. در حالی که اگه توضیح نداده بودین، خواننده مدام از خودش می‌پرسید که چی شده که مثلاً همه باهاش این‌جوری می‌کنن. توی خلاصه‌تون درباره مرد مرموز حرف زده بودین و خواننده موقع خوندن پست اول می‌فهمید همین غریبه‌ای که یهویی سر رسیده قراره بشه شوهر تیدا. شروعتون جدید و جذاب بود؛ اما اگه روی توصیف حالات و احساسات دقیق می شدین خیلی جالب تر هم می شد.

    سیرداستان
    سیر خیلی مهمه؛ نباید خیلی تند باشه که خواننده نفهمه چی به چیه و نباید خیلی کند باشه که حوصله خواننده سر بره. شما روی سیرتون تا حدودی کنترل داشتید، اما چیزی که باعث می‌شد خسته کننده به نظر برسه، این بود که دو ایده اصلی رمان شما قبلاً توسط نویسنده‌های دیگه نوشته شده بودند؛ تنها اتفاقات مهمی که افتادند همون دو ایده اصلی بودند که داستان فقط حول محور اون‌ها می‌چرخید.
    تا اوایل صفحه سه روی کار های قبل از ازدواج مانور دادن و بعد از اون کشمکش و دعواهای زیادی بین حامی و تیدا شکل گرفت. سیر رمانتون کند بود و می تونستید با آوردن حوادثی داخلش، اون رو درست کنید.
    دو پست ۴۲# و ۴۳# درباره کار با کامپیوتر گفتید که مثلا فلان دکمه رو فشار دادم، موس رو روی دکمه فلان قرار دادم و... . این برای ما که اطلاعات زیادی درباره کامپیوتر نداریم خسته کننده به نظر میاد، چون ازشون سر در نمیاریم و به همین دلیل این بخش رو نمی‌خونیم؛ این جا نیازی نبود داستان رو کشش داد.

    توصیف
    توصیفات به سه بخش تقسیم میشه:
    -توصیف احساسات:
    این نوع توصیف در سرتاسر رمان به چشم می‌خورد، اما مصنوعی نوشته شده بود و با توجه به این که نثر رمان ادبیه، جا داشت که زیبا تر نوشته بشه؛ توصیف احساسات اگه خیلی خوب باشه، حتی می تونه اشک خواننده رو هم در بیاره، شما هم اگه اینجوری بنویسید خیلی خوب میشه. توصیف احساسات در رمان شما پشت سر هم و به طور ناگهانی صورت گرفته بود؛ مثلا وقتی تیدا ناراحت می شد به سرعت چند جمله احساسی به اون اضافه می کردید، در حالی که می تونستید احساساتش رو در چند خط جداگانه و با زیرکی توصیف کنید؛ یعنی بدون این که خواننده خودش متوجه بشه، شما توصیف احساسات رو شروع کنید.
    -توصیف چهره:
    چنین توصیفی اصلا در رمان دیده نمی‌شد. فقط اون‌طور که به نظر میاد، تیدا خیلی خوشگله؛ اما هیچ توصیفی از چهره اون، حامی، طاها، حامین و بقیه نشده بود. سعی کنید توصیفات رو آروم آروم پیش ببرید. مثلاً به جای این‌که همه اعضای صورتش رو یهویی توصیف کنید، در یک خط رنگ موهاش رو بگین و چند خط بعد درباره چشماش حرف بزنید.
    -توصیف مکان:
    توی رمان شما تنها یک مکان توصیف شده بود (پست ۱۰#) که اون رو هم به‌طور پی‌درپی و ناگهانی برای خواننده توصیف کردین. سعی کنید این توصیفات رو آروم‌آروم پیش ببرید و طبق همون چیزی که در توصیف چهره گفتم عمل کنید.

    شخصیت پردازی
    شخصیت‌های رمان شما امیر طاها، طاها، حامی، حامین، تیدا، پدر تیدا، مادر تیدا، پدر حامی، مادر حامی، مریم بودند و ممکنه در آینده زیاد یا کم بشن.
    اسم شخصیت‌هایی مثل طاها و امیر طاها یا حامی و حامین که برادرن، به هم شبیه بود و این یک امتیاز مثبت به حساب میاد؛ تنها اسم تیدا این وسط مشکل ایجاد می‌کنه، چون اسم جدیدیه و قاعدتاً
    اون زمانی که بدنیا اومده، چنین اسم‌هایی برای بچه‌ها انتخاب نمی‌شده؛ اسمش جدیده و شما می‌تونستید از اسم‌های قدیمی‌تری استفاده کنید.
    شغل‌هایی که شخصیت‌های رمان دارند: مهندسی کامپیوتر و آزمایشگاه خون و همچنین وکالته. شغل‌های نسبتا جدیدین و بر عکس رمان‌های دیگه که حداقل یک نفر یک شرکت معماری داره، رمان شما این‌طوری نبود.
    -تیدا:
    تیدا دختره احساساتیه و با توجه به اتفاقاتی که افتاده، خیلی زود گریه‌اش می‌گیره و ناراحت میشه (که طبیعیه) چیزی که در رمانتون مطرح نشده، خانواده و گذشته اونه. خواننده دوست داره بدونه از لحاظ فرهنگی در کدوم قشر جامعه هستند و آیا پولدار یا فقیرن، آیا مذهبین و...؟ در مورد شخصیت تیدا مشکلی وجود داره. حامی به اون زخم‌زبون‌های زیادی زده بود و خیلی اذیتش کرده بود؛ اما تیدا گاهی اوقات با شیطنت باهاش شوخی می‌کرد یا مثلاً اون جایی که حامین رو توی بیمارستان دید و از کلی با اون شوخی کرد، هر چند که قبلاً با هم آشنایی داشتن اما اون بزرگ شده و قاعدتاً باید حد خودش رو بدونه. تیدا بیست و چهار سالشه اما رفتارهاش به دخترهای هجده ساله می‌خوره؛ در هر صورت پیشنهاد من اینه که اون رو کمی جا افتاده تر کنید، مثلاً وقتی که حامی بهش می‌گفت از ماشین پیاده شه، با بهت بهش نگاه می‌کرد و هیچی نمی‌گفت؛ در حالی که می‌دونست اگه این کار رو نکنه، حامی دوباره سرش داد می‌زنه و غرورش رو می‌شکنه و اون رو به زور پیاده می‌کنه.
    -حامی:
    رفتارهای حامی مردونه نیست؛ به این دلیل که به راحتی گریه می‌کنه و به راحتی غرورش رو می‌شکنه. از حالات و همچنین دیالوگ‌هاش رفتارهای یک مرد نمایان نمیشه. مغرور و عصبیه و در عین حال شکننده است، این باعث میشه که حالت دو شخصیتی پیدا کنه. توی رمانتون سن حامی مشخص نشده و بهتر بودن اشاره ای هم به اون می‌کردید.

    دیالوگ ها و مونولوگ ها
    -دیالوگ:
    توی دیالوگ‌ها اون بعضی جملات زیاد تکرار شده بودند؛ برای مثال همه به تیدا می‌گفتم (تو یک دختر خرابی) و چون در این زمینه تنوع دیالوگ‌ها پایین بود، می‌تونستید از القاب دیگه‌ای استفاده کنین. دیالوگ‌های حامی قاعدتاً چیزهایی نیستند که یک مرد میگه، مثلاً بعضی جاها با من و من حرف می‌زد و... دیالوگ ماندگاری تو رمانتون به چشم نمی‌خورد و خیلی خوب می‌شد اگه چندتایی از اون‌ها روی توی رمانتون قرار می‌دادید.
    -مونولوگ:
    مونولوگ‌هاتون گیج کننده نبود و توی اون حالات شخصیت‌ها یا احساسات تیدا رو توصیف کرده بودین. مشکل چندانی نداشت و ایرادی نداره.

    زاویه دید
    زاویه دید رمان شما اول‌شخص و سوم‌شخص بود. تعویض زاویه در صورتی ایراد داره که این‌کار مدام انجام بشه. در رمان شما زاویه دید چند بار از اول شخص به سوم شخص تغییر کرده بود؛ اما چون زیاد نبود، ایرادی نداره. ولی می‌تونستید فقط از سوم شخص بازگو کنید که دیگه نیازی هم به این کار نباشه.

    ژانر انتخابی
    ژانرهای انتخابی رمان شما عاشقانه، اجتماعی و غمگین بود:
    -عاشقانه: این ژانر در رمان دیده می‌شد، اما به دنبال اون جدل‌ها و دعواهای زیادی هم بود. این ژانر در رمان هنوز جای کار داره و بهتره که روش بیش‌تر کار شه.
    -غمگین: چنین ژانری نداریم و مطمئناً منظور شما تراژدی بوده؛ این ژانر در سرتاسر رمان دیده میشه و شما اون رو کاملا در رمان به نمایش کشیدین.
    -اجتماعی: این ژانر هم در رمان دیده می‌شد و به مشکلات جامعه ارتباط داشت. مثل همین فتوشاپ ها و ترد شدن های الکی که زندگی خیلی‌ها رو بهم ریخته.

    نثر رمان
    نثر رمان شما ادبی بود، اما بعضی بخش‌ها حالت عامیانه پیدا کرده بود؛ برای مثال؛ نمی دونم یا نمازمو خوندم. که درستشون نمی‌دانم و نمازم را خواندم بود. نثر ادبی پر از توصیف و تشبیهه که متاسفانه شما این رو لحاظ نکرده بودین و جای کار داره.

    ایده
    رمان شما درباره دختری بود که تصاویر وحشتناک و زشتی ازش فتوشاپ شده بود و به چاپ رسیده بود. خانواده اون دختر اون رو طرد کردند و ناگهان پسری از راه رسید و دختر رو از باباش خواستگاری کرد. باباش هم قبول کرد و اون دو تا به عقد هم در اومدن. پسره دختره رو می‌بره خونه‌اش و بهش میگه که هیچ احساسی بهش نداره و فقط دلش برای اون سوخته و... بعد هم طی اتفاقاتی دختره می‌فهمه که پسره یکی از خاطرخواهاش بوده و چون دوستش داشته با اون ازدواج کرده و در ادامه اون اتفاقاتی می‌افته و...
    ایده شما تقریبا تکراری بود. برای مثال این عکس‌هایی که از دخترها و پسرها پخش میشه و همچنین ازدواج اجباری که این دو تا، دو ایده اصلی رمانتون بودن. اما خب بعضی از حوادث تونستند کمی از این تکراری بودن، جلوگیری کنن، با آوردن اتفاقات جالبی می‌تونید از این اتفاقات جلوگیری کنین. نکته خوبی که در ایده رمان شما می‌بینم اینه که آخر داستان قابل تشخیص نیست و این یک امتیاز بزرگ محسوب میشه.

    باور پذیری
    شما درباره کم‌خونی‌ تیدا اغراق کردید. مثلا وقتی تیدا پاش زخمی شد و یک مقدار خون اومد، سرش گیج رفت و حالش بد شد؛ اما این مقدار خون هم خیلی کمه و حال آدم رو بد نمی‌کنه. در ادامه اون تیدا پا شد و دوتا قرص آهن خورد و سرش خیلی زود خوب شد و حالش هم بهتر شد. این در صورتیه که قرص آهن، مسکن یا خواب‌آور نیست و همچنین به این سرعت آهن خون رو بالا نمی‌بره و... بلکه باید چندین ماه به صورت پی‌درپی مصرف بشه تا بالاخره یک‌مقدار اثر کنه.
    نکته دیگه این‌که تیدا یک دختر امروزی هست، اما آشپزی بلده. به کوبیده بلد بودنش ایرادی نمی‌گیرم چون خودتون دلیلش رو توضیح دادید، اما این‌که قرمه‌سبزی و تاس‌کباب بلده یک‌مقدار عجیبه. چون معمولا چنین دخترهایی، با چنین شرایطی و چنین شخصیتی از خونه‌داری و آشپزی چیزی بلد نیستند.
    پست ۱۹# و ۲۰# حامی فکر تیدا رو میخوند مثل زیرلفظی دادن و... هر چیزی که ذهن تیدا رو توی اون لحظه درگیر می‌کرد جواب می‌داد و این عجیبه. چون آدم‌ها معمولا نمی‌تونن ذهن هم‌ دیگه رو بخونن.

    علامت و اشتباهات نگارشی
    گ*ن*ا*ه*ک*ا*ر، خ*ر*ا*ب←این ها عباراتی بودند که شما سانسور کرده بودید، در واقع نیازی به این کار نیست و انجمن خودش کلمات مشکل دار رو سانسور می کنه. مثل: بـ..وسـ..ـه، گـ ـناه
    پرترس یه حامی نگاه کردم که پردرد چشمانش را بسته بود؛ پردرد، پرخشم، پرحرص، پرذوق، پرتمسخر و... کلماتی بودند که برای توصیف حالات شخصیت ها به کار بـرده بودین که در واقع چنین کلماتی وجود ندارند و شما می تونید به جای اون از: با درد، با عصبانیت، با حرص, با ذوق و... استفاده کنید. یک نکته دیگه این که شما نوشته بودین چشمانش را پر درد بسته بود. خب گوینده چطور فهمید که چشماش رو با درد بسته، همچین عبارتی یعنی چی؟ و من فکر می کنم چنین چیزی هم نداریم.
    جان؟؟؟←علامت ها رو بعضی جاها کشیده بودین که قاعدتا نباید این کار رو کرد. شما می تونید با استفاده از ؟! منظور رو به طور کامل به خواننده برسونین.
    در علامت های نگارشی از نقطه، سه نقطه، علامت سوال و تعجب استفاده کرده بودین. ویرگول و نقطه‌ویرگول قابلیت‌های زیادی دارند.
    ***
    دوست عزیز
    قلم خوبت هنوز جای پیشرفت داره،
    زیاد بنویس و زیاد هم بخون.
    موفق باشی!

    "عضو آزمایشی شورای نقد انجمن"
    58319
     
    آخرین ویرایش:

    <ghazaleh>

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/03/18
    ارسالی ها
    67
    امتیاز واکنش
    3,155
    امتیاز
    406

    به نام پروردگار هستی
    نقد و بررسی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    طعم گس بی پناهی


    سلام، خسته نباشید.

    نقد براساس پست های گذاشته شده صورت می گیرد.

    اسم
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!

    طعم گس بی پناهی، اسمی بود که شما برای رمانتون انتخاب کرده بودید.
    یک اسم خوب چند تا ویژگی داره:
    1)جالب و جدید باشه .
    اسم
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما اسم متفاوت و جدیدی نبود و
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    های مشابه با نام
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما وجود داشت؛(طعم گس زیتون، طعم گس نگاهت) که این موضوع یک امتیاز منفی برای اسم
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    به حساب می یاد.

    2)در ذهن خواننده سوال ایجاد کنه و جذبش کنه؛ به عبارت دیگه اسم
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    باید خلاصه ای از
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    در قالب یک واژه باشه .

    اسم
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما به خواننده این مفهوم رو می رسوند که کارکتر اصلی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    در طی اتفاقاتی در زندگیش عزیزانشو از دست می ده یا اونا ترکش می کنن و این تنهایی برای اون خیلی دردناکه و این سوال رو در ذهن خواننده به وجود می یاره که چرا این اتفاق رخ داده ؟ این سوال می تونه این ذهنیت رو در خواننده ایجاد کنه که
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما چیز متفاوتی نداره؛ می تونه ذهن خواننده رو به سمت
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    هایی ببره که دختری عاشق می شه و عشقش رهاش می کنه و همین موضوع باعث می شه خواننده
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رو رها کنه؛ البته شما حتما ایده متفاوتی در ذهنتون شکل گرفته که اقدام به تایپ
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    کردید ولی به دلیل این که اسم شما جذاب و متفاوت نیست نمی تونید خواننده به سمت رمانتون جذب کنید .

    3)نکته مهم بعدی در اسم
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    اینه که ژانر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    و حال و هوای اون رو تا حدودی مشخص کنه یعنی خواننده با دیدن نام
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    بفهمه قراره با چه سیری مواجه بشه. شما به خوبی ژانر غمگین رو در اسم رمانتون نشون دادید.

    در انتها می خوام اسم
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما رو به طور کلی بررسی کنم؛ اسم
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما ژانر رو به خوبی نشون می داد که امتیاز مثبت اسم
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شماست اما متاسفانه نکات منفی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما بر این موضوع غالبه؛
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    هایی مشابه اسم
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما وجود داشت از طرفی دیگه اسم
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    سوالی نه چندان جالب رو در ذهن خواننده ایجاد می کرد که این چالش ذهنی دوام زیادی نداشت و خواننده با خوندن خلاصه تا حدودی متوجه دلیل انتخاب این اسم برای
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما می شد ومی فهمید که قضیه تنها شدنش مربوط به عکسی که برای خانواده تیدا فرستاده می شه و تمامی این ها دست به دست هم می دن و ضعف در اسم
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ایجاد می کنن.

    بعد از خوندن 8ص از
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    به ای نتیجه رسیدن که لازمه این نکته رو اضافه کنم، اسم
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما بیشتر در بردارنده سیر ابتدایی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شماست و به مرور این اسم در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    کمرنگ می شه و این یک نکته منفیه دیگست؛ پس بهتره اسمی رو انتخاب کنید که خواننده در اوایل
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    دلیل انتخاب شما رو نفهمه و همواره کنجکاو باشه که چرا این اسم .


    جلد(پيشنهادي)
    جلد رمان خيلي مهمه چون خلاصه و محتوا رمان رو در قالب تصوير مي رسونه و به طور كلي تاثير تصوير بيشتر از متنه.
    باتوجه به ژانرتون استفاده از رنگ هاي تيره اون رو جذاب تره مي كنه.

    در اخر هم بهتون پيشنهاد مي كنم براي جلد رمانتون حتما با بخش مشاوره طراحي جلد در قسمت طراحي جلد سري بزنيد و از ساير كاربران كمك بخوايد؛ گاهي تركيب نظرات نتيجه فوق العاده اي داره

    خلاصه
    خلاصه
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما ابهات و گره های جالبی نداشت و تا حدودی کلیت داستان رو لو می داد و فقط خواننده رو کنجکاو این می کرد که اون مرد چرا باهاش ازدواج کرده و چه کسی اون عکسا رو فرستاده ؟
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    هایی مشابه با این موضوع وجود داره و خلاصه
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما طوری نوشته شده که باعث می شه خواننده با خودش بگه این هم مثل سایر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    هاست.

    بهتون توصیه می کنم خلاصه رو حتما تغییر بدید و جوری بنویسید که رمانی متفاوت رو در ذهن تداعی کنه.
    مثالا شما می تونید بنویسید که دختری که همه او را گـ ـناه کار می پندارند، دختری که دیگری امیدی به زندگی ندارد اما ناگهان نور امید در دلش جوانه می زند و کسی وارد زندگی اش می شود که ...
    نگاه کنید داخل این مثال نه لو رفته چرا اون رو گـ ـناه کار می دونن، نه این که قراره کی بیاد نجاتش بده؛ وقتی حامی وارد
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    می شه خواننده می گـه حتما اونه اما با رفتار های سردش شک می کنه و منتظر شخص دیگه ای می شه.

    شما می تونید خلاصه رو جوری بنویسید که خواننده رو سوپرایز کنه.
    بهتون پیشنهاد می کنم در نوشتن خلاصه دقت زیادی به خرج بدید چون خواننده با خوندن اون تصمیم می گیره
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رو بخونه یا نه؛ بودن
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    هایی که در پست خلاصه 200 تا تشکر داشتن و در پست اول رسیده به صد تا و این موضوع به خوبی اهمیت خلاصه رو نشون می ده.

    در اخر هم می خوام اضافه کنم که خلاصه شما به خوبی بیانگر ژانر غمگین هست، همچنین به طور غیر مستقیم ژانر اجتماعی رو نشون می ده.

    مقدمه
    مقدمه هم درباره همین قضیه گـ ـناه کاری بود؛ در حقیقت باید مقدمه باید حال و هوای متن رو نشون بده و خب توی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    هم بیشتر در همین حال هواست که این موضوع خوبه اما خب می تونستید مقدمه رو جوری بنویسید که علاوه بر اشنا کردن خواننده با فضا
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ، گره در ذهنش ایجاد کنه .

    به نظرم مقدمه هم می تونه بهتر باشه.
    مقدمه یکی از مهم ترین ارکان رمانه به همین دلیل بهتون پیشنهاد می کنم همیشه روش فکر کنید و به دنبال بهتر کردنش باشید چون روی هر چیزی بیشتر فکر بکنی به ایده ها و نتایج مثبت و خوبی می رسی.

    شروع
    شروع
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما شروع جدیدی نبود، و دقیقا مثل اسم و خلاصه رمانی مثل سایر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    هارو در ذهن تداعی می کرد، با توجه به پیشگفتار
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    متوجه هدف زیبا شما شدم و برای این که تاثیر این
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    بیشتر بشه، باید تمایز هایی ایجاد کنید، شروع متفاوت داشته باشید تا خواننده هارو جذب رمانتون کنید و بیش از پیش در خواننده تاثیر بگذارید.

    شما می تونید
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رو به سه صورت شروع کنید.

    شما می تونستید از یک صحنه هیجان انگیز در اینده شروع کنید یا از زمانی که اون مرد وارد زندگیش می شه شروع کنید و در طی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    فلش بک بزنید به گذشته، البته باز هم می گم همه این ها باید با شروعی هیجان انگیز و جذاب باشن.


    ژانر
    عاشقانه: ژانر عاشقانه رو مي شد در اواخر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    بيشتر حس كرد؛ عشق حامي و حامين به تيدا نمونه هايي هستند كه ژانر عاشقانه رو به تصوير كشيدن.

    البته ژانر عاشقانه رو فقط نمي شد در عشق اونا حس كرد، همون محبتي كه بين طاها و تيدا بود خودش نمونه از عشق خواهر-برادريه.
    غمگين: چيزي به عنوان ژانر غمگين وجود نداره، اونو حذف كنيد.
    اجتماعي: قضاوت زود ادم ها، افرادي كه به راحتي براي يك دختر شايعه مي سازن تمامي اينها مي تونه در قسمت ژانر اجتماعي قرار بگيره؛ اين موضوعات، موضوعاتي هستن كه واقعا جز درد هاي جامعه ست شما مي تونيد با يك نتيجه خوب و يك پايان فوق العاده يك درس به خواننده هاي رمانتون بديد كه سعي كنن ديگه زود قضاوت نكن و ...
    ایده
    ایده
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما،ایده خیلی متفاوتی نبود؛ البته قطعا درقسمت هاییش تغییرات قابل لمس بود اما کلیت موضوع قدیمی بود.

    شما می تونید با ایجاد تغییرات در ادامه
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    خواننده رو جذب رمانتون کنید؛ حتما خودتون می دونید یکسری چیز ها کلیشه ای شدن شما باید برخلاف کلیشه ها عمل کنید تا رمانی متفاوت داشته باشه.

    هنوز
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما به پایان نرسیده به همین دلیل می تونید با اضافه کردن سکانس های جدید و جذاب به
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    خواننده رو به سمت رمانتون بکشید.


    سیر
    خب سیر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما سیر ملایمی بود، حوادث و گره جذابی زیادی در اون دیده نمی شد، البته در قسمت هایی از
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    خواننده رو کنجکاو می کردید که پیشنهاد می کنم این موضوع رو افزایش بدید.

    شما باید گام به گام خواننده رو با خودتون به انتها
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    بکشونید، باید
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رو طوری بنویسید که در ابتدا چند سال به وجود بیاد بعد به مرور با جواب با گره های قبلی، گره های جدید ایجاد کنید.


    شخصیت
    حامی: حامی در نقش یک حامی ظاهر شد که در برخی مواقع رفتار های غیر عادی داشت و تیدا رو اذیت می کرد.
    درکل رفتار های غیرعادی داشت و روي رفتار هاش كنترل نداشت. كسي كه عاشقه دلش نمي ياد دست روي عشق بلند كنه هرچقدر گناهكار باشه ...
    حامین :شخصیتی که از اواسط
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    وارد شد و با ورودش یکسری موضوعات جدید برملا شد که هنوز شخصیتش برای خواننده باز نشده؛ شما هنوز نتونستيد شخصيت اين كاركتر جديد رو به خواننده به خوبي منتقل كنيد؛ البته حامين تازه وارد
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما و شما هنوز وقت داريد.

    تیدا: تیدا شخصیتی بود که واقعا می شد حس کرد که در خانواده بزرگ شده که همواره دوسش داشتند، و این طرد شدن خلا بزرگی رو براش به وجود اورده بود؛ در بعضي از قسمت هاي
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ( مثل اين كه تيدا به حامي گفت بغلش كنه) اين به خوبي نشون مي داد كه اون در خانواده پر مهر بوده كه الان محرومه و اين نكته مثبت شخصيت پردازيتون درمورد تيدا بود.

    طاها: برادری که با وجود این که می دونست تیدا بی گناهه سراغی ازش نگرفت اما بعد از چند ماه اومد تا به تیدا کمک کنه
    که هنوز اطلاعات زیادی راجبش به خواننده داده نشده.
    دركل شما به خواننده اطلاعاتي زياد درمورد كاركتر هاتون نداديد؛ يك شخصيت پردازي خوب جوريه كه خواننده حتي اگه براش مشخص نشه كه فرد كيه بفهمه فلانيه.
    مثال: عصبي بود، عصبي تر از هر وقت ديگر، دست هايش كلافه در سرش مي كشيد، پاهاش را تكان مي داد، دلش مي خواست فرياد بزند و آن دخترك را خفه كند، اگر چند ماه قبل بود بدون شك به سوي اون هجوم مي برد و ...
    شما وقتي نشون بديد كاركترتون موقع عصبانيت چيكارا مي كنه خواننده الان به راحتي مي تونه بفهمه اون فرد كيه( البته درمورد حامي تا حدودي مشخص بود عصبانيه هيچي نمي فهمه ولي خب اطلاعات بيشتري نبود) يك نكته ديگه هم كه وجود داره اينه كه بدونيد شما با نشون دادن فقط يكبار يك حالت نمي تونيد اون رو به عادت كاركتر تبديل كنيد.

    دیالوگ و مونولوگ
    دیالوگ های
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما، دیالوگ هایی نبودن که بشه اون هارو دیالوگ های خاصی دونست که باعث بشه در ذهن خواننده جای بگیره و بگه به قول فلانی تو فلان
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ...

    اما قسمت مونولوگ هاتون نسبتا خوب بود برخی مونولوگ ها زیبا بودن.
    البته در قسمت مونولوگ ها تون برخی واژه هارو خیلی تکرار کردید مثل واژه شوم.
    این روز شوم
    به جاش می تونید بگید.
    روزی که تمام خوشی هایم بر سرم اوار شد.
    روزی که زندگی ام در مسیر دیگری قرار گرفت
    . چیز های مشابه این جملات می تونن جایگزین خوبی باشن.
    در قسمت دیالوگ ها این علامت (()) رو استفاده کردید که این علامت صحیح نیست و درستش « » است.

    توصیف
    توصیفات برای برقراری ارتباط بهتر خواننده با
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    خیلی مهم هستن، با توجه به این که شما می خواید سیر غمگین رو به تصویر بکشید استفاده صحیح از توصیفات باعث تاثیر بیشتر در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    می شه.

    توصیفات ان قدر مهم هستند که اگر شما حتی موضوع رمانتون تکراری باشه می تونید خواننده رو با خودتون همراه کنید.
    حالت
    توصیف حالت فقط این نیست که قبل از دیالوگ ها حالت افراد رو توصیف کنید، یعنی باید به خواننده نشون بدید شخص ایکس وقتی عصبانیه این کارو می کنه وقتی استرس داره ...
    لبخند تمسخر امیزی زد و با لحن پر تمسخری گفت:
    اول این که استفاده دو تا تمسخر پست هم زیبا نیست
    در این قسمت می تونستید این گونه عمل کنید.
    سرم را بالا می آورم در چشمان مشکی اش زل می زنم، با خود می اندیشم او علی ست ؟ هم بازی دوران بچگی ام ؟
    نگاهم را کی می بخند پوزخندی می زند و با لحن پر تمسخر می گوید : برو پی زندگیت و دیگه اینجا برنگرد.
    الان داخل این مثال من هم حالت علی رو گفتم هم به طور غیر مستقیم دارم اشاره می کنم تیدا انتظار همچین رفتاری رو از علی نداره و از طرفی هم قسمتی چهره علی رو توصیف می کنم.
    #پست شانزدهم
    نوشته بودید صدا در سرم اکو شد و سه بار جمله رو نوشتید؛ که همون واژه اکو شد کافی بود.
    شما از نظر توصیف حالات قبل دیالوگ ها نسبتا خوب عمل کردید فقط نکته ای که باید بهش توجه کنید این که مداوم از یک حالت استفاده نکنید بارهای توی یک پست می دیدیم چند بار از واژه پوزخند، با غضب و ... استفاده کرده بودید؛ هر بار قبل متن لازم نیست بگید با پوزخند اگه کارکتر مداوم این کارو می کنه در اخر می تونید بهش اشاره کنید.
    مثال
    تمامی این کلمات درحالی ادا می کرد که پوزخندی بر لب داشت.
    همان طور که در بالا گفتم توصیف حالات فقط مختص قبل مونولوگ های نیست، شما می تونستید وقتی حامی عصبانی است در کنارش اشاره کنید که پاهاش رو تکون می ده ، اینجوری خواننده می فهمه حامی وقتی عصبانیه این کارو می کنه و سری بعدی اگر شما فقط بگید که حامی پاش رو عصبی تکون می داد خواننده می فهمه عصبانیه، در تمامی افراد قطعا همیچین حرکات ناخودآگاهی وجود داره که در زمان هایی خاص خودش رو نشون می ده ؛ بنابریان شما با به تصویر کشیدن اینجور حالات خواننده رو بیشتر با کارکتر آشنا می کنید.
    مکان
    شما می تونستید محل زندگی پدر و مادر تیدا رو به تصویر بکشید مثلا زمانی که حامی داشت تیدا رو می برد می تونست نگاهی به کوچه بندازه و توصیفشون کنه.
    توصیف مکان اصلا در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما به چشم نمی خورد که بهتون توصیه می کنم که تا در ادامه بهش توجه کنید.

    بهترین توصیف توصیف تدریجیه؛ یعنی شما به مرور اطلاعات درمورد محیط بدید.
    ظاهر
    خب توصیف افراد باعث می شه خواننده چهره کارکتر رو توی ذهنش تجسم کنه و ارتباط بهتری باهاش برقرار کنه، بفهمه نحوه لباس پوشیدنش چیه، به دنیال خوش پوش بودنه یا نه و در اخر به شخصیتش پی ببره.
    متاسفانه شما اصلا شخصیت کارکتر هاتون رو توصیف نکردید؛ بهتون پیشنهاد می کنم سراغ چهره های کلیشه ای نرید.
    احساس
    احساسات در سبک
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما مهم ترین بخش توصیفاته، نشون دادن احساسات دختری که همه بهش انگ چسبوندن باید جوری بیان بشه که خواننده با خوندن تیکه تیکه متن
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    اشک بریزه و بتونه خودش رو جای کارکتر قرار بده.

    به طور کلی شما احساسات کارکتر رو توصیف می کردید ولی خواننده نمی تونست باهاش ارتباط برقرار کنی؛ دقیقا مثل دو فیلم با متن مشابه که یک گروه انقدر خوب اجرا می کنن که خواننده مجذوب فیلم میشه و بلعکس.
    توصیف احساسات شما تو حدودی مصنوعی بود از اون جایی که نثر شما ادبیه شاید ادغام متن با تشبیه و استعاره و .. بهترش کنه.

    نثر
    نثر شما نثر ادبی بود، نثری که می تونه حال هوای احساسی رو بهتر انتقال بده و اگر نویسنده ای در اون قوی باشه می تونه خواننده رو مجذوبش کنه.
    به نظرم
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما در بیشتر موارد بار ادبی نداشت، آرایه ادبی زیادی در اون وجود نداشت و تقریبا می شه گفت تنها تفاوتش با نثر محاوره ای ادبی نوشتن واژه ها بود؛ یعنی شما به جای اروم نوشته بودید آرام و...

    البته در مواردی هم دیدم که این مورد رو هم رعایت نکرده بودید و واژه رو به صورت محاوره ای نوشتید؛ بهتون پیشنهاد می کنم یه مروری بر پست هاتون داشته باشید.
    یک نکته مهم در ایجاد نثر ادبی استفاده از واژه هایی است که بار ادبی دارن مثال
    به ادبیش میشه بر
    توی می شه در و ...
    گاهی در نگارش رمانتون متن رو جوری نوشتید که بهتره به صورت حالت آبی رنگ بنوسید.
    مثال:
    دختره نمک به حروم گمشو از خونه من برو بیرون
    دختره نمک به حروم کمشو از خونه من بیرون
    زاویه دید
    زاویه دید شما اول شخص بود، خیلی از
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ها به صورت اول شخص نوشته می شه و طرفدار های زیادی داره.

    در قسمت هایی هم سوم شخص به چشم می خورد که در برخی موارد گره ایجاد می کرد و در موارد دیگر گرهی را از بین می برد؛ مثلا قسمتی که مردی در همان شهر ... خب از وضعیت روحی افراد خبر می ده که به نظرم نبود بهتر بود.
    نکته بعدی که وجود داره اینه که بهتره شما از چند تا راوی استفاده نکنید یا اگر استفاده می کنید حداکثر 3 نفر باشن چون بیشتر از حد شدنشون خواننده رو گیج می کنه؛ البته بهتون پیشنهاد می کنم درصورتی راوی رو تغییر بدید که گره هارو از بین نبره و قضیه ای رو لو نده تا از جذابیت
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    کم بشه.



    علائم نگارشی و غلط املایی


      • غلط املایی​

    #پست اول

    ضجه : زجه
    طپیدن:تپیدن
    غیظ: غیض
    این همه غلط املایی برای پست اول و مهم ترین پست
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    زیاد بود و این هم از عواملی که باعث می شه خواننده دل زده بشه؛ بهتره
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رو بخونید و ویرایش کنید چون در قسمت هایی هم اشتباهات تایپی مثلخواطر خواه و میت رسم وجود داشت.


      • می ابتدا افعال باید به صورت جدا نوشته بشه که شما در بعضی قسمت ها رعایت کرده بودید و در برخی موارد نه .​

    واژه هایی مثل

    اینگونه : این گونه
    درحالیکه : درحالیکه
    اینکه : این که
    و ...
    باید به صورت جدا نوشته بشن .


      • تکرار فعل​

    وقتی با اون پسرا می رفتی ه*ر*ز*گ*ر*ی تو می کردی باید فکر الان تو هم می کردی

    وقتی با اون پسرا می رفتی و ه*ر*ز*گ*ر*ی تو می کردی باید به اینا فکر می بودی.


      • علامت نگارشی​

    شما توی رمانتون فقط از نقطه ، ویرگول و علامت تعجب استفاده کردید درحالی که در بعضی قسمت ها نیاز به نقطه ویرگول بود؛ درکل استفاده صحیح و به جا از علامت نگارشی بسیار مهمه و باعث می شه خواننده متن رو به درستی بخونه

    #پست دوم
    می خوام تیدا خانم رو ازتون خواستگاری کنم !
    در اینجا باید به جای علامت تعجب از نقطه استفاده کنید.
    #پست اول
    من دختر مغرور محله حال به یک دختر رقت انگیز تبدیل شده بودم که هر کسی به او میخندید و دستش می انداخت.
    من، دختر مغرور، محله حال به یک دختر رقت انگیز تبدیل شده بودم؛ که هر کسی به او می خندید و دستش می انداخت.

    باورپذیری
    نقش مادر شما در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    خیلی کم بود، در قسمتی که پدر تیدا اون رو از خونه بیرون انداخت حداقل ما صحنه ای نداشتیم که مادرش گریه کنه یا جلوش شوهرش بگیره یا ...

    چون بالاخره مادر، مادره حالا فرزندش هر طور می خواد باشه.


    موفق باشيد.


    عضو آزمايشي شورا نقد انجمن نگاه دانلود


    IMG_1828.JPG


     
    آخرین ویرایش:

    سارا27

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2017/08/27
    ارسالی ها
    2
    امتیاز واکنش
    3
    امتیاز
    6
    سن
    24
    سلام
    من رمانتو تا جایی که پارت گذاشتی خوندم رمانت خوبه و من باهاش ارتباط برقرار کردم و دردو تا حدی که منه خواننده متوجه بشم حس کردم. بی صبرانه منتظر ادامه ی رمانتم.
    ولی یه چیزی یکی از پارتای رمانت نصفه ست اونو اصلاح کن. من بلد نیستم نقد کنم شاید مشکلی داشته باشه شایدم نداشته باشه من نمی دونم فقط در حدی که ازش خوشم اومد نظر دادم و لازم دونستم که بگم پارت ناقص و اصلاح کنی.
    همون نویسنده ی بادیگارد اجباری هستی دیگه؟
    نسخه ی جدید بادیگارد اجباری رو نگاه دانلود انتشار می دی؟
    تو سایت فوریو نظرتو دیدم گفتی انجمن عوض کردی و فوریو انتشارش نمی دی، اینجا بادیگارد اجباریو انتشار می دی؟
    می شه زمان دقیق انتشارشو بگی؟ اگرم زمان دقیقی براش در نظر نگرفتی حدودی بگو.
     

    فائزه بانو

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/26
    ارسالی ها
    113
    امتیاز واکنش
    3,830
    امتیاز
    426
    سن
    26
    محل سکونت
    خرم آباد
    سلام مرسی از اینکه رمان و دنبال می کنید. بابت نظرتون و مطلع کردنم از ناقص بودن پارت ممنونم.
    بله بنده همون نویسنده ی رمان بادیگارد اجباری ام و نسخه ی جدید شو نگاه دانلود انتشار می دم، زمان دقیق هم نداره چون که رمان بادیگارد اجباری کاملا تغییر کرده حتی اسم علی هم عوض شده ولی ان شا الله اواسط جلد دوم سناریوی بی پناهی یا بعد از پایانش تاپیک شو توی انجمن ایجاد می کنم زمان تقربی ایجاد تاپیک حدودا سه یا چهارماه دیگه می شه.
    امیدوارم که دوسش داشته باشد.
     

    ~*~havva~*~

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/04/06
    ارسالی ها
    2,276
    امتیاز واکنش
    23,187
    امتیاز
    916
    با سلام
    ویرایش
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    بر اساس نقد تایید شد.
    امید است در ادامه
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    نیز همه موارد ذکر شده را رعایت فرمایید.
    با تشکر
    مدریت نقد:حوا

    62127
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا