نقد رمان معرفی و نقد رمان سُهِش | ^moon shadow^ کاربر انجمن نگاه دانلود

آدینه

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/04/26
ارسالی ها
1,025
امتیاز واکنش
53,320
امتیاز
1,026
محل سکونت
اصفهان
این نقد بر اساس پست های گذاشته شده توسط نویسنده است.

*اسم رمان: اسم رمان شما، سهش به معنی؛ احساسات درونی که به عشق متصل است. تازه و نو بود، علاوه بر آن معنی نام رمانتان با ژانر به هم مرتبط است. مخاطب وقتی برای اولین بار نام رمان شما را می‌خواند، به این فکر فرو می رود که این اسم به چه معنا است! ولی نکته دیگری وجود دارد! که اگه خواننده معنی نام رمان را نداند، نمی تواند ذهنیتی از رمان را برای خود تصور کند. بنابراین نمی توان گفت "اسم رمانتان می تواند مخاطب جذب کند یا خیر" پس نمی توان نظر قطعی داد.

*جلد رمان: در جلد رمان شما از تم رنگ های شاد و گرم استفاده شده است. شرح حال جلد؛ پسری که چهره اش معلوم نیست و اگر دقت فراوان انجام نشود، هیچ کس حتی به فکرش خطور نخواهد کرد، که در جلد یک پسر و دختر وجود دارند؛ که پسر با دست هایش موهای رنگی دخترک را در دو طرف سر دختر نگه داشته است و دختری که دستش را روی دست پسر گذاشته است. نکته مبهمی که وجود دارد این است که؛ در دست پسر حلقه ازدواج وجود دارد که نشان از آن است که آن پسر متأهل است. جلد به خوبی ژانر عاشقانه را به تصویر کشیده است و با ایده ی رمان مرتبط است. در پایین جلد نوشته شده" در پی هر سهشی تو نهانی و پنهانی" این جمله به این معنا است که" به دنبال هر احساساتی که به عشق متصل است تو مخفی هستی" این باهوشی نویسنده را به رخ می کشد که دو کلمه مترادف را در جمله خویش استفاده کرده است مثل؛ نهانی و پنهانی... جلد با اسم رمانتان هم ارتباط بر قرار می کند.

*مقدمه: مقدمه خوب بود ولی می توانست بهتر هم بشود اگر احساسات یکم قوی تر بود.
وقتی مقدمه را می‌خواندم، حس می کردم احساسات در آن پر و بال کافی را نگرفته است. در کل می توانم، بگویم جای کار دارد.

*خلاصه: خلاصه شما گنگ بود. نه آنقدر طولانی بود نه آنقدر کوتاه، سه خط خلاصه تان زیاد جالب نبود؛ برعکس چهار خط آخر... ولی بنظر من اگر در جمله آخر" ناجی هست به نام عشق که..." اگر کلمه" عشق که" پاک شود. گره بهتری در ذهن خواننده ایجاد می کند و باعث می شود خواننده برای فهمیدن محتوای رمان حریص تر شود.

*شروع رمان: شروع رمان شما با اتفاق حادثه تصادف رو به روی خانه ی رهام بود، گویا قضیه از این قرار است که پارمیدا و رهام هر دو بازیگر هستند و پارمیدا برای صحبت با رهام به آن جا رفته بود... شروع رمان خوب بود.

*سیر: نویسنده عزیزم، سیر رمان شما در ابتدا در شیب تندی قرار داشت ولی به مرور زمان شیب رمانتان در سراشیبی پایین آمد و باعث کسلی رمانتان شد. رمان شما نیاز به یک اتفاق هیجان انگیز دارد تا از شیب کسلی خارج شود.

*ایده: ایده رمانتان خوب بود، رمان هایی وجود دارد که مرد متأهل عاشق دختر دیگری است و با ترفند هایی کاری می کنند که همسر خود دادخواست طلاق بدهد یا در آخر همان پسر پشیمان شود. تا این جا، نویسنده تمام تلاشش را کرده بود؛ تا ایده خود را بدون کلیشه ای و تکراری بودن بنویسد و این که ادامه رمان چطور پیش برود، نیاز مبرم به ذهن خلاق نویسنده دارد.

*ژانر: ژانر رمانتان عاشقانه بود، به خوبی در جای جای رمانتان این ژانر حس شده است. مثل؛ رهام و پارمیدا، راشا و رهام، رهام و مهسا و... ژانر عاشقانه می تواند: عشق والدین، عشق خواهر و برادری و... باشد.

*زاویه دید: زاویه دید اول شخص مفرد از زبان رهام بود، این زاویه دید برای رمان شما مناسب است. متاسفانه شما بهره ی کافی از این نوع زاویه دید نبردید، زیرا؛ به راحتی می توانستید احساسات و عواطف و حالات و... را به راحتی توصیف کنید . ولی متأسفانه شما از این مزیت زاویه دید غافل شدید.

*اصول علائم نگارشی: شما تمام سعیتان را برای رعایت علائم نگارشی در برگرفته بودید.
ولی بعضی از مونولوگ ها نیاز به علایم پیدا می کرد. دقت کن!
انسان گذر زمان را را با بند بند وجودش حس می کرد.
انسان گذر زمان را، با بند بند وجودش حس می‌کرد.
حذف یک حرف مفعول اضافه و گنجاندن یک" ، " باعث راحت خواندن جمله شده است.
در یکی از پست های زندانتان از دو علائم نگارشی استفاده کرده بودید، لطفا یکی از آن ها را بردارید.
غلط املایی: به دلیل تند نویسی دوست عزیزم، باعث به وجود آمدن غلط املایی در رمانتان شده اید توجه کن!
گناهکا: گناهکار
یستاد: ایستاد
هراص: حراص

*نثر: دوست گلم، نثر رمان شما دارای نثر ادبی و محاوره ای بود. یعنی دیالوگ ها محاوره ای بود و مونولونگ ها ادبی بود. بهتر است شما از نثر ادبی در مونولونگ ها کمال استفاده را ببرید و تا می توانید به آن شاخ و برگ هایی در راستای بهتر شدن رمانتان انجام دهید.

*دیالوگ و مونولوگ: در رمان شما، دیالوگ و مونولوگ ها متناسب با شخصیت ها بود. دیالوگ های شما روزمره نبودند؛ مثل( سلام و احوالپرسی) بلکه اطلاعات را در خود جای داده بود. دیالوگ های رمانتان ماندگار نبود تا در ذهن خواننده ماندگار تر شود و با نثر محاوره ای بیان شده بود، دیالوگ های هر یک از شخصیت ها با علامت اختصاری( - ) معلوم شده بود. مونولونگ های شما با نثر ادبی بود.
توازن بین دیالوگ ها و مونولوگ ها به راحتی به چشم می خورد.

*توصیفات:
چهره: متأسفانه دوست عزیز، به جز چند اشاره کوچک، دیگر هیچ توصیفی از چهره ها نداشتیم. درست است که رمان شما جلد دوم است و در جلد قبلی توصیفات چهره ها را گفته اید؛ ولی برای من خواننده که جلد اول را نخواندم. نیاز به ذهنیتی در مورد چهره های شخصیت ها دارم. شما خیلی ضعیف کار کردید.
احساسات: رمان شما نیاز به داشتن احساسات بیشتر دارد، جوری که خواننده با آن گریه کند یا راه نفسش بند بیاید؛ زیرا رمان شما دارد بار ژانر عاشقانه را می کشد و این ژانر نیاز به حس های قویی دارد بهتر است کمی در توصیفات چهره بیشتر وقت بگذارید.
حالات: متأسفانه نویسنده گلم، شما خیلی کم به حالات در رمان پرداختید؛ مخصوصا موقعی که بین شخصیت ها دیالوگ ها رد و بدل می شد. من به شخصه مجبور شدم خودم با در نظر گرفتن حالات ممکنه برای هر شخصیت یک نمایش از آن را در ذهن ایجاد کنم.
مکان: توصیفات مکان، اصلا در رمان به جز یک الی دو مورد آن هم کلی، دیگر توصیف مکان نداشتیم. توصیف مکان عبارت از؛ کوچک و بزرگی، رنگ، مدل و...
من به شما پیشنهاد می دهم برای این که توصیفات شما در ذهن خواننده بماند، آن را بتدریج و آرام آرام بیان کنید.

*امیدوارم از نقد بنده در جهت پیشرفت قلمتان استفاده نمایید.
112553

عضو شورای نقد
 
  • پیشنهادات
  • ^moon shadow^

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/10
    ارسالی ها
    4,336
    امتیاز واکنش
    62,335
    امتیاز
    1,091
    محل سکونت
    تبــــ♡ـــریز
    با سلام و تشکر از نقدت :)
    در مورد سیر رمان موافقم.
    زاویه ی دید رمان رو چه طور باید بیشتر استفاده می کردم؟ با این مورد نقد مخالفم!
    نثر رمان رو ادبی می گن گلم. محاوره ای بودن دیالوگ ها یه امر عادی و لازمه.
    در مورد حرفت تو توصیف احساسات هم مخالفم. ژانر رمان من تراژدی نیست که اشک خواننده رو دربیارم عزیزم به ژانر توجه کن.
    بقیه ی موارد رو اصلاح می کنم :)
    خسته نباشی.
    مرسی از زمانی که گذاشتی :)
     

    «n-i-y-a»

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/07
    ارسالی ها
    1,909
    امتیاز واکنش
    53,694
    امتیاز
    916
    سلام نویسنده عزیز

    #نام
    اسم انتخابی شما « سُهِش» بود به معنای احساسات درونی که به عشق متصله. با دیدن اسم برداشتی از ژانر ها نمی‌تونستم داشته باشم، ولی با خوندن معنای اون در پست، ژانر عاشقانه رو به طور واضح می‌دیدم. اسم خاصی رو برای رمانتون انتخاب کرده بودید و خواننده معنی اون رو بدون دیدن پست اولیه
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    نمی دونست؛ به همین دلیل باعث میشد خواننده جذب
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    نشه. با خوندن اسم نمی دونستم چه اتفاقاتی قرار هست توی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    بیوفته، ولی با خوندن معنی اسم، خواننده متوجه می‌شد که داستان حول یه عشقی می‌گرده که بین دو نفر است. معنی اسم با داستان مطابقت داشت و احساسات رهام و پارمیدا رو نشون میداد، ولی اسم
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    چیزی رو نشون نمیداد. دو حالت برای رغبت خواننده نسبت به اسم وجود داشت؛ یکی اینکه خواننده چون اسم
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رو نمی دونست جذبش می شد، حالت دوم این هست که چون اسم
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رو نمیدونه زیاد مشتاق خوندن
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    نمیشه. پیشنهاد میدم اسم
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رو تغییر بدید.

    #جلد
    عکس جلد شما، تصویر دختری است با موهای مشکی و یک پسر که این تصویر به خوبی ژانر عاشقانه رو نشون می‌داد. رنگ های قرمز و نارنجی و... رو برای جلد انتخاب کرده بودید و فضای شادی رو برای خواننده فراهم می کرد؛ این مورد اصلا با اتفاقاتی اوایل
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    میوفته مطابقت نداره، جلد بل اتفاقات تلخ و غمگین ابتدای
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    تضاد داره. با دیدن جلد، تنها چیزی که در ذهن خواننده شکل میگیره این هست که داستان راجع به دو نفر هست که به همدیگه علامند هستند، این محتوا با اتفاقات تناقض داشت، البته چون ابتدای
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    هست نمیشه قطعی گفت. پیشنهاد میدم که جلد رو ویرایش کنید.

    #خلاصه
    خلاصه
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما در حین مختصر بودن، برای خواننده جذاب و کنجکاو کننده بود و گره‌ای اساسی ایجاد می‌کرد؛ خواننده مشتاق خواندن
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    میشه تا جواب سوالاتش رو که با خوندن خلاصه در ذهنش ایجاد شده، برسه. اما این ویژگی مختص اواخر خلاصه و بود و جملات ابتدایی این ویژگی رو نداشتند. به اتفاقات اصلی غیر مستقیم اشاره کرده بودید و داستان رو لو نمیدادید. خلاصه زیبا و جذابی نوشتید و با کلمات بازی کرده بودید، خواننده با خوندن اون جذب
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    میشه و مشتاق بود بدونه منظور خلاصه چیه؟

    #مقدمه
    مقدمه شما مکمل عناصر دیگه رمانتون بود و به خوبی می شد ژانر عاشقانه ای که مد نظرتون هست رو ازش یافت. مقدمه یه موضوع و محتوای کلی از داستان به خواننده می داد و خواننده متوجه سختی های راه این دو نفر می شد. مقدمه در کل عالی بود و خواننده با خوندن او مشتاق تر میشد تا ادامه داستان رو بخونه.

    #(نقد درونی) شروع
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما با مونولوگ های رهام شروع میشد. موضوعی که برای شروع در نظر گرفته بودید ادامه جلد اول، یعنی تصادف پارمیدا بود؛ از موضوع نسبتا جدید و جذابی استفاده کرده بودید و توصیفاتتون باعث می شد خواننده به خوبی میتونست احساسات رهام رو درک کنه، ولی درمورد توصیفات مکان قوی نبودید. بهتره که توی پست اول توصیفات مکان بیشتر باشه، با توجه به موضوعتون. بهتر بود برای شروع از خلاقیتتون استفاده می کردید تا شروع متفاوت تر و جذاب تری داشته باشید و خواننده جذب
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    بشه. تصادف شخصیت اول بارها به هر نحوی در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ها تکرار شده.

    #ژانر
    ژانرهای انتخابی شما، عاشقانه بود.
    به خوبی می شد جای جای
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ، ژانر عاشقانه رو دید. ژانر عاشقانه بین رفتار های مهسا، رهام و... دیده می شد و این ژانر رو به خوبی جلوه بخشیده بودید و احساسات افراد رو مربوط به این ژانر رو بیان و توصیف کرده بودید. با توجه به شغل رهام و پارمیدا، میتونستید ژانر اجتماعی هم اضافه کنید و همین طور اگر در ادامه
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    اتفاقاتی مربوط به ‌ژانر تراژدی میشه، این بخش رو هم اضافه کنید.

    #دیالوگ ها و مونولوگ ها
    در دیالوگ‌های دو نفره همزمان از (-) و («») استفاده کرده بودید؛ از – استفاده کنید. در دیالوگ های سه نفره شما مشخص بود چه کسی کدوم جمله رو میگه و این یکی دیگه از نکات مثبت
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    بود. دیالوگ ها و مونولوگ های
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    بهتره در تعادل باشه تا خواننده کسل نشود؛ شما در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    این تعادل رو ایجاد کرده بودید و این باعث میشه خواننده کسل نشه.
    مونولوگ ها با نثر ادبی نوشته شده بود و زاویه دیدشون اول شخص بود، با این حال مونولوگ روون و خوب نوشته شده بود و برای خواننده خسته کننده نبود.
    در بین دیالوگ شخصیت های
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ، یه سری اطلاعات از اتفاقاتی که بین رهام و مهسا افتاده داده میشه، ولی بیشتر اطلاعات شخصیت ها توی مونولوگ های رهام دیده میشد.
    دیالوگ های شخصیت ها، دیالوگ های روتین و روزمره نبود و این بخاطر موضوع ابتدایی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    و موقعیتی بود که شخصیت ها توش قرار گرفته بودند.
    توی دیالوگ ها باید توجه کرد که جمله ی گفته شده با سن و شخصیت گوینده همخوانی داره یا نه. شما به این نکته در رابـ ـطه با شخصیت هایدیالوگ های رهام و راشا با توجه به موقعیتشون و صمیمتشون مناسبه. دیالوگ های رهام و مهسا نسبت به هم مناسب بود و با احساسات و افکارشون مطابقت داشت.

    #علائم نگارشی و غلط املائی
    1)علائم و اصول نگارشی: شما سعی کرده بودید همه علائم نگارشی رو رعایت کنید که درش موفق بودید؛ تا جایی که دیدم علائم نگارشی رو به جا استفاده کرده بودید.
    2) غلط املایی: غلط های املایی توی رمانتون زیاد دیده می شد که همش از بی دقتیه؛ توصیه می کنم برگردید ویرایشش کنید.

    مثلا پست 1
    حراص...هراس

    یا اشکالات تایپی:
    گناهکا...گناهکار
    خوبی می شی... خوب می شی

    #زاویه دید
    شما برای زاویه دید، اول شخص رو از زبان رهام انتخاب کرده بودید. شما از این زاویه به نحو احسنت استفاده کرده بودید؛ به خوبی احساسات شخصیت ها رو توصیف کرده بودید و به همه تسلط کافی رو داشتید. در این زاویه دید می تونید به خوبی احساسات فرد راوی رو بیان کنید و گفت و گوهای ذهنی اش رو برای خواننده به تصویر بکشید.

    #شخصیت پردازی
    رهام: پسری است که شغلش بازیگریه، نسبت به شغلش رفتار مغروری داشت. با وجود همسرش عاشق پارمیدا، همکارش میشه. طبق گفته های داستان مهسا به اجبار همسر او شده و رهام بخاطر فرزندش به پای او ایستاده. دیالوگ هاش مناسب فردی که پارمیدا رو دوست داره هست و رفتارش در مقابل مهسا به عنوان کسی که از تنفر داره مناسبه و به خوبی میشه مخاطبش رو از دیالوگ هاش تشخیص داد. ویژگی های ظاهری اون در جلد دوم ذکر نشده و بهتره اون ها رو اضافه کنید. پیشنهاد میدم اطلاعاتی از زندگی اون در جلد اول و توصیفاتی از چهره او که در جلد اول بود رو در اختیار خواننده بذارید.
    پارمیدا: دختری است که همکاره رهامه و از اونجایی که رهام دوست برادرش هست و رفت و آمد زیادی داشته، بهش علاقه مند شده و وقتی می فهمه رهام متاهله، در انتهای جلد اول تصادف می کنه. هنوز در کما به سر میبره و اطلاعاتی ازش در جلد دوم دیده نمیشه. اسمش نسبت به سن و موقعیتش مناسبه. تا به حال دیالوگی نداشته و خواننده فقط از جلد اول شناخت و زمینه ای میتونه از پارمیدا داشته باشه.
    پیمان: برادر پارمیداست و اینطور که نشون دادید روی پارمیدا حساسه. روی نزدیک شدن رهام به پارمیدا حساسیت نشون میده و شغلش در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ذکر نشده. اسمش مناسب سنش هست. دیالوگ زیادی در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    نداشت و همان مقدار دیالوگ کم یک مقدار یکنواخت بود.
    مهسا: همسر رهام هست و هنوز دلیل اینکه اجباری بودن ازدواجشون معلوم نیست. دلیل اینکه مهسا اصرار داره رهام رو عاشق خودش کنه هنوز ذکر نشده. دیالوگ هاش بسته به اون موضوع و دلیل ازدواجشون، مناسبه. اسمش مناسب شخصیتش هست، هنوز موقعیت اجتماعیش و کارش مشخص نیست. رفتار خاصی نداره و دیالوگ هاش از روی احساسات و اصرارهاش مشخص میشه. چهره اش رو خیلی کم توصیف کرده بودید. بهتره یه سری اطلاعات از موقعیت اجتماعیش، نقشش، هدفش بیشتر توی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    قرار بدید.

    #توصیفات
    1)توصیف چهره: در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما توصیفات چهره کم دیده میشد؛ بهتره در جاهای مناسب توصیفات رو به تدریج و آهسته برای خواننده باز کنید. برای مثال توصیفی از پارمیدا، مهسا، رهام، پیمان، راشا و... نبود یا اگر هم بود کم بود و نمیشد چهره رو به خوبی تصور کرد، چون جلد دوم هست اجباری برای آوردن این توصیفات نیست، ولی پیشنهاد میدم که این توصیفات رو به تدریج ذکر کنید.
    خوبه، فقط مهسا یک توصیف چهره ای داشت.

    2)توصیف مکان: توصیفات مکان هم مثل توصیفات چهره به ندرت دیده میشد و خواننده نمی تونست به خوبی صحنه رو تصور کنه. بهتره توصیفات مکان رو در جای مناسب ذکر کنید و قرار بدید. مکان هایی مثل اتاق های بیمارستان، صحنه تصادف، نمازخونه و...

    3)توصیف احساسات: در مورد توصیف احساسات هم به خوبی کار کرده بودید و از حال همه شخصیت ها می گفتید و نکات رو به خوبی رعایت کرده بودید. برای مثال وقتی پارمیدا بهوش میاد احساسات رهام قابل درکه و همچنین موقع نگرانیش بابت تصادف پارمیدا، همین طور احساساتش هنگامی که وضو میگرفت و نماز میخوند.

    4) توصیف حالات: در این مورد تلاش خودتون رو کرده بودید، ولی میتونستید بیشتر روش کار کنید. میتونستید حالات رهام رو وقتی که نماز میخونه بهتر بیان کنید. پیشنهاد میدم روی این بخش رمانتون بیشتر کار کنید.

    #نثر
    شما نثر ادبی رو برای رمانتون انتخاب کرده بودید و با وجود زاویه دید اول شخصتون به خوبی ازش استفاده کرده بودید؛ اما در بعضی از جاها از نثر محاوره ای هم استفاده کرده بودید. توصیه می کنم چنین مواردی رو ویرایش کنید.

    برای مثال:
    چهره مهتابیش

    صحیحش:
    مهتابی‌اش

    و چنین مواردی.

    #سیر
    سیر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    با وجود اتفاقاتی که در حال افتادنه، نه کند هست و نه تند؛ خواننده با چنین سیری که در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ایجاد کردید کسل نمیشه و مشتاق تا جواب های سوالش رو پیدا کنه. خواننده مشتاق میشه تا بدونه دلیل اینکه رهام مجبور به ازدواج شده چیه و یا در انتها با پارمیدا چیکار میکنه و از علاقه اش بهش میگه یا نه؟
    پارمیدا بهوش میاد یا نه؟
    سوالاتی که در پست های ابتدایی توی ذهن خواننده ایجاد شده بود خواننده رو جذب داستان می کرد و در کل میتونم بگم داستانی جذاب بود.

    # ایده
    ایده
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    داستان دو شخصیتی هست که بازیگرند به هم دیگه علاقه مند میشند. تا جایی که دیدم موضوع جدیدی رو برای رمانتون انتخاب کردید و با اتفاقاتی که از ذهن خودتون گرفته شده، به داستان جذابیت بخشیدید.در انتخاب ایده موفق بودید.

    خسته نباشید.

    "عضو آزمایشی شورای نقد نگاه دانلود"

    شرمنده بابت تاخیر

    112553
     

    kianick

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/08/14
    ارسالی ها
    750
    امتیاز واکنش
    25,173
    امتیاز
    843
    محل سکونت
    دل آتش!
    آنی ژان عزیزم ^_^
    سلام ^^
    اینم نقد من.


    اسم
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    :

    سهش.
    به معنای احساسات درونی متصل به عشقه. اول بگم که اسم جدیدی بود که خودش یه نکته‌اس. یه اشکالی که داره اینه که کسی معنیشو نمی‌دونه و نمی‌تونه حدسی راجع به موضوع بزنه. یه مزیت هم همین موضوع داره. اینه که خواننده رو مشتاق و کنجکاو می‌کنه. اسم با ژانر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    مرتبط بود و به داستان و محتوا هم می‌خورد و مخاطب رو برای خوندن و حداقل فهمیدن معنی اسم، مشتاق و کنجکاو می‌کرد و البته بعضی‌ها هم ازش رد می‌شن.

    جلد
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    :

    رنگ‌ موهای دختر توی تصویر، به موهای پارمیدا می‌خورد و ترکیب و هارمونی رنگش خوب بود. از فونت مناسبی استفاده شده بود و اون ضربان زیر اسم نشان از معنی اسم می‌داد. اون بیتی که نوشته شده وزن و آهنگ خوبی داره و جلوه‌ی زیبایی هم به کار بخشیده. جلد ژانر عاشقانه رو نشون می‌داد و در کل خوب بود. شعر دلنشینی انتخاب کردی و به محتوا می‌خورد.

    خلاصه‌ی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    :

    خلاصه مختصر و مفید بود و سوالاتی توی ذهن خواننده ایجاد می‌کرد. گره‌های داستان رو بیان می‌کرد و باعث لو رفتن داستان هم نمی‌شد. نثر شیوا و در عین حال پیچیده و جذابی داشت.

    مقدمه:
    مقدمه مکمل خلاصه بود و یه پیش زمینه درباره‌ی رازها و مشکلات موجود به خواننده می‌داد. شعر زیبا و متناسب با متن بود. با داستان هماهنگی داشت و کاملا مرتبط بود. حس کنجکاوی رو برانگیخت و ذهن رو درگیر کرد. نثرش هم زیبا بود و کلمات درست و به جا به کار رفته بودن و افعال یه نثر لـ*ـذت بخش ساختن‌. مخاطب رو در حس و حال داستان قرار می‌داد.

    شروع
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    :

    شروع
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    از پایان جلد اول بود. لحظه‌ی تصادف پارمیدا و توصیف احساسات رهام. مشتاق‌کننده بود و گره‌هاش به قدری بودن تا خواننده رو پای داستان بکشونن و معرفی مجدد شخصیت‌ها شروع شده بود. سوال‌هایی ایجاد می‌شد توی ذهن خواننده و اونو ترغیب می‌کرد به خوندن. نثر جالب و جذابی هم داشت‌، به یاد ماندنی بود. توصیفات مکانی توش خیلی کم بودن ولی توصیفات احساساتش بد نبود. توصیفات حالات هم دقیق بیان نشده بودن.
    فقط:
    می‌دونم دیگه منو دوست نداری
    بهتر از
    میدونم منو دوست نداری دیگه‌
    است.

    توصیفات:

    توصیفات مکانی:
    راستش خیلی چیز زیادی ندیدم! یعنی جزئیات مکانی اصلا توصیف نشده بودن. اتاقی که رهام توش بهوش اومد چطور بود؟ دیوارای اتاق پارمیدا چی؟ وقتی می‌گـه هیچی اتاق خود آدم نمی‌شه باید یه توصیف بکنه.
    نمازخونه چه شکلی بود؟ خیلی خوب از آب در نیامده بود و از طرفی هم محیط زیادی برای توصیف نبود. ولی باز هم توصیفات کم بودن:
    بیمارستان
    اتاق پارمیدا
    خونه‌ی پدر رهام
    خونه‌ی رهام و ...
    که بهتره اضافه بشن و در آینده یکم بیشتر توجه کنی. اگه این موارد اضافه نشن خواننده تصویر مبهمی براساس تخیلات خودش داره و به فضای مورد نظر شما نزدیک نیست و گمراه می‌شه!

    توصیفات احساسات و حالات:
    احساس با نثر یکی بود و حس خوبی به خواننده می‌داد. یعنی کاملا لمس مس‌شد و هم پای شخصیت‌های درون داستان می‌رفت. درد توی افکار رهام، خوشحالیش بابت بهوشن اومدن پارمیدا و ... حالتی که بدنشون داشت خیلی خوب بیان نشده بود. مثلا نگرانی علائمی داره، ترس راننده، کلافگی و ...
    که هم توی گفتار و رفتار تاثیر دارن که خیلی لحاظ نشده بودن.
    در توصیف احساسات موفق بودی ولی توصیف حالت خیلی نه!
    مثلا وقتی فهمید تو کما رفته، باید گیج بشه و قدم‌هاش نامنظم بشن. یا مثلا وقتی که نگرانه باید موهاشه بهم بریزه، پاشو زمین بکوبه. یه نوع تیک عصبی. یه حالت که نشون بده نگرانه. دستاش یخ بزنن و ...

    توصیفات ظاهر:
    توصیفات ظاهر کم‌کم در داستان بیان شده بودن. شخصیت‌ رها که یه چیزایی مشخص شده بود، یا شخصیت مهسا که به مرور گفته شده و در آخر یه دید کامل از اون به مخاطب داده بود. توصیفات ماندگار بودن و از یاد نمی‌رفتن، منتهی تا این‌جا خیلی کم بودن. یعنی چطور بگم شما خیلی کم ظواهر رو توصیف کرده بودین تا این‌جا. این‌قدر هم فاصله خوب نیست دیگه! خواننده باید یه تصویر از شخصیت تو ذهنش داشته باشه! روهان چه شکلیه؟ شبیه رهامه از نظر ظاهر؟ لباساش چطورین؟ رها چطور؟ هدیه خیلی گنگه. مثلا می‌تونی توی توصیف احساسات رهام ازش ظاهرش رو توصیف کنی.
    مثلا:
    هدیه با آن چشم‌های سبز براق و موهای قهوه‌ای مواجش ...
    بیشتر دقت بشه لطفا.

    ژانر:
    ژانر انتخابیت عاشقانه بود که به محتوا، خلاصه، مقدمه و اسم می‌خورد. مثلا نثری که داشت نثر لطیفی بود و نشانگر این‌که این داستان عاشقانه‌اس. توی خلاصه حلال مشکلات عشق بود و در مقدمه عشق رو توصیف و به پارمیدا مرتبطش کرده بود. اسم هم که از عشق می‌اومد و به ژانر می‌خورد. خوب بود.

    سیر:
    بهتر برش زمانی رو بهتر مشخص کنی. بعد از بهوش آمدنشون و ... چون که تغییر زمان اصلا حس نمی‌شد و این خواننده رو گیج و داستان رو غیرواقعی جلوه می‌ده.
    رسانه‌ها چی‌کار کردن؟ کیا اومدن ملاقاتشون؟ در نبودشون فیلم‌هاشون چی‌شدن؟ وضعیت‌ خانواده‌ها چطور بود؟
    کشمکش‌ها و مثل دعوای رهام با پدرش که یه اوج کوچولو بود و قسمت‌ها آرام مثل آرامشش توی بیمارستان، خوب بود. امیدوارم یه نقطه‌ی اوج خوب برای داستان انتخاب کرده باشی.

    ایده:
    عشق بین دو بازیگر چیز جدیدی نبود. منتهی این یه گوشه‌ی فرعی بود که توی پیچش داستان رازها گمشده بود!
    جدید و جذاب بود و از کلیشه خبری نبود. بر عکس خیلی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ‌ها پسر پولدار و دختر فقیر یا معمولی نبود و این نکته‌ی جدید بود!
    رهام جوری نبود که خانواده رو ول کرده باشه و گوش نده به حرفشون گوش نده یا پارمیدا کاملا مستقل نبود. یعنی با واقعیت عجین شده بود و خلاصه شورش در نیومده بود.

    دیالوگ‌ها و مونولوگ‌‌ها:

    دیالوگ‌ها اطلاعات رو به خواننده منتقل می‌کردن و در اتتقال حس و حال هم خوب بودن. از نثر محاوره‌ای استفاده شده بود برای دیالوگ‌هات و دیالوگ‌ها روزمره بودن. دیالوگ‌ها متناسب با شخص بودن مثل حرف‌های تمسخرآمیز روهان که به توصیفاتی که ازش شده بود می‌خورد.
    مونولوگ‌ها ...
    مونولوگ‌ها اطلاعات رو منتقل می‌کردند و جملات استفاده شده احساس رو منتقل و قابل لمس بودن. به یادموندنی بودن مونولوگ‌ها به این دلیل که با احساسات آمیخته شده بودن و هر کدوم هدفی داشتن. خوب کار کردی و دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها هر دو به پیشرفت
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    کمک کرده بودن.

    نثر:
    نثر ادبی بود و به خوبی ازش بهره گرفته بودی. با توصیفات و احساسات بهش پر و بال داده بودید و نثر منسجمی ساخته بودی در نهایت. چون
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    عاشقانه بود این نوع نثر هماهنگ بود باهاش.

    زاویه‌ی دید:
    زاویه‌ی دید انتخابی اول شخص مفرد و از زبون رهام و پارمیدا بود. دو شخصیت اصلی که تقریبا کل داستانو پوشش می‌دادن و دلیل درست بودن این زاویه، همینه. شما حداکثر استفاده رو از این زاویه کرده بودید و نیاز به تغییر نداره، چون همه چیز بیان شده بودن بدون این‌که چیزی جا مونده باشه. موفق بودید. ممنون.

    علائم نگارشی و غلط‌های املایی:
    یه چند تا غلط املایی داشت و چند جا هم اصول ویراست رعایت نشده بودن که با یه دور بازنگری بی‌نقص می‌شن.
    مثلا:
    او آن‌جا ایستاده بود .
    فاصله بین نقطه و فعل اضافه است هر چند چند مورد بیش‌تر نبود این‌طوری.
    صحیح جمله رو بنویس.
    او آن جا ایستاده بود.
    غلط‌های املایی:
    حراص .... هراس
    چوغولی ... چغلی
    هواس ... حواسم

    در جملات از "واو" زیاد استفادا کرده بودی.
    مثال:
    ذهنم به سرعت شروع به فعالیت کرد و قلبم با ده برابر سرعت عادی خون را پمپاژ کرد و تازه انگار بیدار شد.
    به جای واو دوم باید از (،) استفاده بشه.

    یه دور بازنگری کنی درست می‌شه.

    موفق و موید باشی :)

    112553

     

    ^moon shadow^

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/10
    ارسالی ها
    4,336
    امتیاز واکنش
    62,335
    امتیاز
    1,091
    محل سکونت
    تبــــ♡ـــریز

    ^moon shadow^

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/10
    ارسالی ها
    4,336
    امتیاز واکنش
    62,335
    امتیاز
    1,091
    محل سکونت
    تبــــ♡ـــریز

    برخی موضوعات مشابه

    بالا