نقد رمان معرفی و نقد رمان عروسک شیشه ای|rita.ros کاربر انجمن نگاه دانلود

*ArMita

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/12/30
ارسالی ها
717
امتیاز واکنش
17,139
امتیاز
717
محل سکونت
تهران
رمان:عروسک شیشه ای
نویسنده:rita.ros
ژانر:عاشقانه،اجتماعی
****

Please, ورود or عضویت to view URLs content!

****

خلاصه:
داستان درون کتاب در عین دور بودنش خیلی به ما نزدیک است.دختر جوانی با آرزو های بزرگ مانند تمام دختر ها!پا میگذارد در دنیایی غریبه تر از دنیای قبلی اش!شجاع و جسور است.
تنها تفاوتش با بعضی دیگر در آن است که شاید رویایش زیادی بزرگ است.ریحانه قربانی اعتماد اشتباه به فردی می شود که برایش حکم فرشته ی نجات را دارد.مجازات اعتماد غلطش زیادی سنگین است.
این
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
روایت انتخاب هاست،روایت اشتباهات...اگر بخواهم ساده تر بگویم،می گویم روایت یک زندگی است!یک زندگی پر پیچ و خم...

npc3_%D8%B3%D8%B3.jpg
 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • ~*~havva~*~

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/04/06
    ارسالی ها
    2,276
    امتیاز واکنش
    23,187
    امتیاز
    916
    به نام خدا
    نویسنده عزیز ، ضمن عرض سلام ، ورود شما به تاپیک نقد که نشانی از نقد پذیری و علاقه مندی شما به پیشرفت قلمتان است را تبریک می گوییم . لطفا قبل از شروع فعالیت در تاپیک نقد ، قوانین بخش را مطالعه فرمایید .

    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    توجه فرمایید که این چنین پیام ها اسپم محسوب میشوند و لازم است در صورت مشاهده ، پیام مربوطه را به کادر مدیریت بخش نقد ، گزارش دهید :
    -عزیزم ادامه بده

    -خیلی رمانت قشنگه من عاشقش شدم

    -تند تند پست بزار

    -تو رو خدا مهناز و فرهود بهم نرسن

    و...........

    برای آموزش " نقد " می توانید از تاپیک زیر بهره ببرید :
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    موفق باشید .
    مدیریت بخش نقد
    147342_lsbj_nqd.jpg
     

    'maede'

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/10/25
    ارسالی ها
    291
    امتیاز واکنش
    4,819
    امتیاز
    441
    سن
    22
    سلام نویسنده ی عزیز؛
    راستش اولین چیزی که جذبم کرد اسم رمانتون بود: عروسک شیشه ای. عروسک نماد بازیچه بودنه. انسانی که بازیچه ی روزگار و بازی آدماش شده. لحظه ی اول نسبت به شیشه ای حسی نداشتم اما الان حس میکنم درباره ی یه موجود ظریف و شکنندس که احتیاج به یه تکیه گاه داره. تکیه گاهی که از جنس خودش نباشه، محکم باشه، قابل اعتماد باشه و همین باعث میشه بازیچه بشه و ضربه بخوره. به هر حال، اسم زمان با محتوا در ارتباطه.
    عکس رمان دختری رو نشون میده که بین زمین و آسمون معلقه. هم مفهوم بلاتکلیفی شخصیت رو نشون میده و هم خطر اینکه هر لحظه ممکنه سقوط کنه.
    روند رمان در ابتدا خوب و متناسب بود اما الان حس میکنم کمی داره کند پیش میره. به هر حال انتخاب میزان پیشروی داستان و هیجانش با نویسندس.
    در آخر یه تعریفم بکنم که واقعا قلم شما پختگی کافی رو داره و به نظرم میتونه از پس یه همچین پروژه ی سنگینی بر بیاد.
    پر حرفی کردم.
    ایام به کام.
     
    آخرین ویرایش:

    *ArMita

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/12/30
    ارسالی ها
    717
    امتیاز واکنش
    17,139
    امتیاز
    717
    محل سکونت
    تهران
    سلام عزیزم.
    خیلی ممنونم از نقد زیبات.خوشحالم که تونستم اون حسی که دارم رو به شما هم منتقل کنم.
    راجع به روند رمان باید بگم درسته شاید الان کند شده و دلیل هم داره،مهم ترینش اینه که باید روند آشنایی دوتا شخصیت باهم رو نشون بدم و اگه تند پیش برم ممکنه مخاطب حس کنه خواستم یه چیز رو از تو هوا داخل رمان بگونجونم.و بنظره خودم یکی از دلایل دیگش اینه من جدیدا منظم پست نمیذارم و زیادی حس میشه داخل یه فضا گیر کردیم در صورتی که داخل word که دارم مینویسم اینطور نیست.
    در آخر ممنونم از نقد زیبات عزیزم
    :aiwan_light_heart::aiwan_light_heart:.
     

    *ArMita

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/12/30
    ارسالی ها
    717
    امتیاز واکنش
    17,139
    امتیاز
    717
    محل سکونت
    تهران

    RBahar79

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/05/21
    ارسالی ها
    201
    امتیاز واکنش
    1,358
    امتیاز
    402
    سن
    23
    محل سکونت
    خونمون
    ریتا ی عزیز سلام
    من به تازگی شروع به خوندن رمانت کردم
    رمان روند کندی داره و هجانات دیر به دیر به مخاطب وارد میشه اما همین حس مرموز بودن رمان و نوع بودن موضوع باعث دنبال کردن اون میشه جوری که من تو چند روز رسیدم به پارت اخر که غم انگیز ترین پارت رمان اینکه ستاره ی رمانی که با اشتیاق دنبال میکنی وارد منجلاب میشه امیدوارم که خیلی مارو تو خماری نذاری و ستارمون رو نجات بدی
     

    *ArMita

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/12/30
    ارسالی ها
    717
    امتیاز واکنش
    17,139
    امتیاز
    717
    محل سکونت
    تهران
    سلام بهاره جان،:aiwan_lggight_blum::aiwan_lggight_blum:
    خیلی خوش حالم که خوشت اومده و باهام نظرتو در میون گذاشتی.من سعی می کنم خیلی زود به زود پست بذارم تا شاید یکم جو رمان بهتر شه.
    :aiwan_light_drinks:
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    سلام.
    رمانتون موضوع و سیر خوبی داره.
    توصیف حالات و مخصوصاً توصیف احساسات توی رمان شما به خوبی دیده میشه. توصیف مکان کمر‌نگ‌تر شده. به نظرم بهتره یه تجدید دیگه‌ای، اون هم به‌صورت غیرمستقیم، توی توصیف چهره‌ی اشخاص داشته باشید. به شخصه می‌تونم بگم با وجود فاصله‌ی رمانی‌ای که بین پست‌گذاشتناتون پیش اومد، باعث شد که یادم بره ریحانه. الکس، لیام. کارولاین و... ‌چه شکلی بودن.
    هر لحظه که می‌گذره، ما احتمال تموم‌شدن موضوع رو می‌دیم؛ اما یهو یه اتفاق دیگه، ما رو به وجد میاره مثل عاشق لیام شدن و یا معتادشدن ریحانه.
    به نظر می‌رسه تازگیا ریحانه خانواده‌ش رو فراموش کرده. البته اون‌طور که در توصیفات گفتید.
    از نظر نگارش و از نظر منی که ویراستارم، مشکلات متعدد ویراستاری در رمان شما، یکی از نقص‌های بارز و پررنگ رمانه. استفاده‌ی نادرست از علائم نگارشی و گاهاً اشنباهات تایپی و املایی در رمان شما دیده میشه. به نظرم بهتره سری به تاپیک‌هایی با محتوای نگارش و ویرایش درست بزنید.
    شخصیت‌ها به‌طور ظریفی ساخته شدند. از نظر من کارولاین یه دختر عاقل، ریحانه یه دختر شکست‌خورده، ساشا یه پسر سرد و درعین‌حال شوکه‌کننده و الکس یه پسر لجباز و خب یه‌جورایی سوءاستفاده‌گره؛ اما از لیام چیز خاصی متوجه نشدم. اینکه دقیقاً چه رفتاری داره. یه‌بار مهربون و یه‌بار سرده.
    در رابـ ـطه با دیالوگ‌ها هم، متناسب با شخصیت فردی که صحبت می‌کنه هست.
    گاهی مونولوگ بر دیالوگ چیره میشه و یک‌جورایی تعادل بین مونولوگ و دیالوگ برهم می‌خوره و مونولوگ‌محور میشه.
    خسته نباشید.:aiwan_lggight_blum:
     

    *ArMita

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/12/30
    ارسالی ها
    717
    امتیاز واکنش
    17,139
    امتیاز
    717
    محل سکونت
    تهران
    سلام عزیزم.مرسی از نقدت:aiwan_lggight_blum::aiwan_lggight_blum:
    توصیف مکان رو حتما سعی می کنم بیشتر کنم.و اینکه چهره ها من هنوزم به صورت غیر مستقیم از رنگ چشمای الکس یا اینکه همیشه صورتش شش تیغ هست میگم یا ساشا و لیام...و ریحانه شاید درسته که وقفه بین پست ها باعث فراموشی میشه اما کسی که پست هارو تازه شروع کرده و پشت هم میخونه بنظرم این حس بهش دست نمیده اما بازم سعیمو می کنم.
    درباره ی خانوادش من نیاز نمیبینم که فعلا چیزی بنویسیم چون در حال حاضر چندین موضوع دیگه رو باید دنبال کنیم.
    درباره اشتباه تایپی من واقعا چندین بار متن رو می خونم،بعضی کلمه هارو داخل لغت نامه سرچ می کنم ..اما بازم فکر کنم مشکل هست و خب من اصلا ویراستار خوبی نیستم!خب خیلیم تند تایپ می کنم تا جمله از مغزم نپره.
    درباره مونولوگ و دیالوگ یه توضیح کوتاه بدم،این مونولوگ نویسی بخشی از قلم من شده و نمیتونم تغییرش بدم .بعضی اتفاقا نیاز نیست که کامل شرح داده بشن و من اونارو طی مونولوگ از زبون ری ری توضیح میدم.
    ممنونم ازت بازم سعیمو میکنم ایرادا اوکی شن.
    خسته نباشی.:aiwan_light_heart:
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad

    من منظورم این بود که دوباره بهشون اشاره کنید.
    به نظرتون نباید هم به فکر کسی باشین که پشت هم می‌خونه و هم کسی که به صورت آنلاین پیگیری می‌کنه؟ نباید فقط به فکر اونایی که تازه شروع کردن باشین.
    ویراستاری نیاز نیست. در حدی که بدونید سه نقطه توی مونولوگ به ندرت استفاده میشه و پایان هر جمله به ؟، ! و یا . نیاز داره، کافیه.
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا