مقدمه:
غــــﺮور ﯾـــُﻌـــﻨــــﯽ: دلت ﯾـــــﻪ چـــیزبگه و زبونت …"ﯾــــﻪ چــــز دیگه
غــــﺮور ﯾـــُﻌـــﻨـــﯽ: اگه اون میگه ﺑـــﺮو توام بگی ﻣــــﯿــــﺮم ِغافل از این که ﻧــﻤــﯿـــﺘــوﻧــﯽ ترکش کنی
غــــﺮور ﯾـــُﻌـــﻨــﯽ:تشنه ی دیدن همدیگه ایین " " اﻣـــﺎ …ﺑــــﻪ همدیگه نگاه نمیکنین...
غـــــﺮور ﯾـــُﻌـــﻨــﯽ: " در جواب … " دوﺳـــﺘﺖ دارمهاش "" ﻓــــﻘــــط "ﺳــڪوت ﮐـــﻨــﯽ
ﻋَــــــﺷــــق ﺷــــﯿـــﺮﻧـــﻪ"با غـــــﺮورخرابش" نڪﻨــﯿـــﺪ …
سخنی با خواننده های محترم:
دوستایگلم که لطف کردین این رمان رو بخونین میخواستم بگم برای خوندن این رمان حتما بایدرمان «آخرین بـ..وسـ..ـه» رو بخونین چون در ادامه اون هست و اگه نخونین متأسفانه رمانبراتون گنگ و نامفهوم میشه....باتشکر از همتون
خلاصه:
داستان دختری به اسم رهاباستانی که به خاطر شباهت زیاد با مادرش آروشا صداش میزنن و با اسم رها غریبه شده یه جورایی خودش رو گم کرده این دختر شخصیت شیطون و شر (میدونم الان میگین مثل همه رمان ها) داره و ادا اصول دخترونه بلد نیست
بهزاد پسرعموی رها هم پایه اس و حتی سر چیزای کوچیک باهم شرط بندی میکنن و عاشق این کارن ولی بقیه روکلافه میکنن با شیطنت هاشون از بچگی باهم و کنار هم بزرگ شدن سنگ صبور همن
این میون ورود یه استاد جدید و شرط بندی که با پسرعموش میکنه یه دفعه زندگیش رو تغییر میده
این اتفاق ها رها رو با گذشته مادرش پیوند میدن رها با یه آدم مغرور رو به رو میشه و سعی میکنه برای کم نیاوردن در مقابلش خودش رو مغرور تر نشون بده بعد اتفاقای تلخ و آشکار شدن حقایق آزار دهنده رها مقابل بی رحمی دنیا کم میاره ولی یه ناجی کمکش میکنه که دوباره برگرده به زندگی
رها به عشقش میرسه ولی رفتار های بچگانه و لجبازی و غرور بی جا زندگیش رو از هم میپاشه ولی غافل از اینکه اون بالایی همیشه هوامونو داره....
ژانر:طنز و عاشقانه
پایان:خوش
پ.ن:رمان تا وسط هاشکاملا طنز پیش میره ولی لازمه از یه جایی به بعد جدیت به کار بگیریم امیدوارم بازممورد پسندتون باشه و لـ*ـذت ببرین
دوستون دارم❤
مهسا93
خوشحال میشم به صفحه اینستاگرامم سر بزنین
roman__aroosha
غــــﺮور ﯾـــُﻌـــﻨــــﯽ: دلت ﯾـــــﻪ چـــیزبگه و زبونت …"ﯾــــﻪ چــــز دیگه
غــــﺮور ﯾـــُﻌـــﻨـــﯽ: اگه اون میگه ﺑـــﺮو توام بگی ﻣــــﯿــــﺮم ِغافل از این که ﻧــﻤــﯿـــﺘــوﻧــﯽ ترکش کنی
غــــﺮور ﯾـــُﻌـــﻨــﯽ:تشنه ی دیدن همدیگه ایین " " اﻣـــﺎ …ﺑــــﻪ همدیگه نگاه نمیکنین...
غـــــﺮور ﯾـــُﻌـــﻨــﯽ: " در جواب … " دوﺳـــﺘﺖ دارمهاش "" ﻓــــﻘــــط "ﺳــڪوت ﮐـــﻨــﯽ
ﻋَــــــﺷــــق ﺷــــﯿـــﺮﻧـــﻪ"با غـــــﺮورخرابش" نڪﻨــﯿـــﺪ …
سخنی با خواننده های محترم:
دوستایگلم که لطف کردین این رمان رو بخونین میخواستم بگم برای خوندن این رمان حتما بایدرمان «آخرین بـ..وسـ..ـه» رو بخونین چون در ادامه اون هست و اگه نخونین متأسفانه رمانبراتون گنگ و نامفهوم میشه....باتشکر از همتون
خلاصه:
داستان دختری به اسم رهاباستانی که به خاطر شباهت زیاد با مادرش آروشا صداش میزنن و با اسم رها غریبه شده یه جورایی خودش رو گم کرده این دختر شخصیت شیطون و شر (میدونم الان میگین مثل همه رمان ها) داره و ادا اصول دخترونه بلد نیست
بهزاد پسرعموی رها هم پایه اس و حتی سر چیزای کوچیک باهم شرط بندی میکنن و عاشق این کارن ولی بقیه روکلافه میکنن با شیطنت هاشون از بچگی باهم و کنار هم بزرگ شدن سنگ صبور همن
این میون ورود یه استاد جدید و شرط بندی که با پسرعموش میکنه یه دفعه زندگیش رو تغییر میده
این اتفاق ها رها رو با گذشته مادرش پیوند میدن رها با یه آدم مغرور رو به رو میشه و سعی میکنه برای کم نیاوردن در مقابلش خودش رو مغرور تر نشون بده بعد اتفاقای تلخ و آشکار شدن حقایق آزار دهنده رها مقابل بی رحمی دنیا کم میاره ولی یه ناجی کمکش میکنه که دوباره برگرده به زندگی
رها به عشقش میرسه ولی رفتار های بچگانه و لجبازی و غرور بی جا زندگیش رو از هم میپاشه ولی غافل از اینکه اون بالایی همیشه هوامونو داره....
ژانر:طنز و عاشقانه
پایان:خوش
پ.ن:رمان تا وسط هاشکاملا طنز پیش میره ولی لازمه از یه جایی به بعد جدیت به کار بگیریم امیدوارم بازممورد پسندتون باشه و لـ*ـذت ببرین
دوستون دارم❤
مهسا93
خوشحال میشم به صفحه اینستاگرامم سر بزنین
roman__aroosha
پیوست ها
آخرین ویرایش توسط مدیر: