نقد رمان معرفی و نقد رمان کشمکش‌اختیار(جلد‌دوم مجموعه‌ی‌سلطه‌گران)|phantom.hive کاربر انجمن نگاه‌دانلود

phantom.hive

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2018/08/29
ارسالی ها
234
امتیاز واکنش
2,947
امتیاز
451
سن
21
Please, ورود or عضویت to view URLs content!


مروری‌بر‌جلد‌اول‌مجموعه‌ی‌سلطه‌گران (برگزیده‌ی‌سیاهی):
در جلد اول با یارا آشنا شدیم. یارایی که بیماری قلبی داره و در خانواده‌ای از نظر ما غیرعادی زندگی می‌کنه. قدش کوتاهه و بوی زیادی از جذابیت نبرده. یارا بعد از اتفاقات عجیبی که براش پیش اومد، متوجه شد پدرش یکی از بچه‌هاش رو به شیطان اهدا کرده و شیطان بنا به دلایلی، بین یارا و برادرش یارا رو انتخاب کرده. در نهایت، یارا خدمتگذار شیطان شد و...

نام‌رمان: کشمکش‌اختیار (جلد دوم مجموعه‌ی سلطه‌گران)
نام‌نویسنده: phantom.hive کاربر انجمن نگاه دانلود
ژانر‌رمان: فانتزی، ترسناک، معمایی
نام‌ناظر: @دختران من
نکته=» اتفاقات این جلد با فاصله زمانی شش ماه پس از اتفاقات جلد اول می‌افتند.

محوریت‌رمان:
یارا، همون پسر آروم و به دور از حاشیه، دیگه نه مثل قبل آرومه و نه به دور از حاشیه!
اون قویه، این چیزیه که خودش حس می‌کنه اما در نهایت می‌فهمه که چیزی به جز یه مُرده نیست!
یه مرده که شاید یه فرصت داره و وقتی به همین فرصت چنگ می‌زنه، به کسی که باید می‌فهمونه که با تموم ضعفی که داره، می‌تونه ترسناک باشه. اما فاصله‌ی ترسناک بودن تا پیروزی زمینی تا آسمونه!

لینک‌رمان:

Please, ورود or عضویت to view URLs content!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • پیشنهادات
  • «n-i-y-a»

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/07
    ارسالی ها
    1,909
    امتیاز واکنش
    53,694
    امتیاز
    916
    به نام خدا

    نویسنده عزیز! ضمن عرض سلام، ورود شما به تاپیک نقد که نشانی از نقد پذیری و علاقه مندی شما به پیشرفت قلمتان است را تبریک می گوییم. لطفا قبل از شروع فعالیت در تاپیک نقد، قوانین بخش را مطالعه فرمایید:
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    توجه فرمایید که این چنین پیام ها اسپم محسوب میشوند و لازم است در صورت مشاهده، پیام مربوطه را به کادر مدیریت بخش نقد، گزارش دهید:
    -عزیزم ادامه بده

    -خیلی رمانت قشنگه من عاشقش شدم

    -تند تند پست بزار

    -تو رو خدا مهناز و فرهود بهم نرسن

    و...


    برای درخواست نقد توسط «شورای نقد انجمن نگاه دانلود» می توانید به تاپیک زیر مراجه نمایید:

    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    برای آموزش «نقد» می توانید از تاپیک زیر بهره ببرید:
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    موفق باشید.
    مدیریت بخش نقد


    36598
     

    آدینه

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/04/26
    ارسالی ها
    1,025
    امتیاز واکنش
    53,320
    امتیاز
    1,026
    محل سکونت
    اصفهان
    نقد رمان توسط پست‌های ارائه شده توسط نویسنده می‌باشد.
    همه‌ی ما انسان‌ها برای انتخاب هرچیزی که نیازش داریم و برای خلاص شدن توضیحات اضافه، نیاز به یک اسم داریم. اسم انتخابی شما کشمکش اختیاری است. وقتی به عمق اسم کشمکش نگاه کردم؛ متوجه شدم نام مرکب از کش (امر) و مکش (نهی) کنایه از کشاکش و گفتگو و امر و نهی، جروبحث و جنگ و نزاع، زد و خورد است. کلمه اختیاری هم یک صفت به معنای ارادی کاری که با اختیار و اراده و آزادی عمل توائ م باشد. این اسم در ایده رمان دخیل و کاملا واضح است. ایده در مورد پسری به اسم یارا است که از بیماری قلبی رنج می‌برد و قد کوتاهی دارد؛ او طبق قراردادی که پدرش با شیطان دارد و طی یک اتفاقاتی که در جلد اول رخ داد یارا فرد خدمتگذار به شیطان می‌شود. در جلد دوم شاهد این هستیم که یارا قدش نسبت به قبل بلند تر شده است و با فردی که در جلد اول با او آشنا شدیم متفاوت از رفتار و قیافه و... است. یارا در شروع خود را در آیینه می‌بیند که در حال تغییر است و بعد از آن به خرید می‌رود. بعد از خرید به یک رستوران می‌رود و آن‌جا با دوستانش در حال سفارش غذا هستند؛ که پسری به اسم ونداد که ویلچر نشین است با خواهرش ویدا به سمت دوستشان سینا می‌روند و مرحله معارفه از سر گرفته می‌شود. سپس یارا به خانه می‌رود که ساهی مزاحم خوابش می‌شود و خواسته شیطان که یک گـ ـناه کبیره است را بازگو می‌کند. بلاخره یارا با دستور شیطان موافقت می‌کند؛ بعد از آن یارا دوباره خود را جلوی آیینه می‌بیند، ناگهان آیینه می‌شکند و به همین دلیل ساهی وقتی با یارا تنها می‌شود او را سرزنش می‌کند. نزدیک عروسی ایلیا و فرخنده، یارا با اصرار از ایلیا مراحل دعوت ونداد و خواهرش را می‌چیند. در عروسی بلاخره یارا با ویدا تنها می‌شود و یارا درخواستش را به صورت غیر مستقیم بیان می‌کند؛ ویدا قصد همراهیش را دارد که فاطمه پیدایش می‌شود و مانع این کار، در نتیجه فاطمه به اغما می‌رود... . این ایده کامل رمان نیست زیرا رمان کامل نیست. در ایده چند مورد وجود دارد که باعث می‌شود رمان از نظر باورپذیری و واقعیت قابل باور نباشد. اول این‌که شیطان به هیچ وجه نمی‌تواند جسم و روح انسان را در اختیار بگیرد؛ طبق آیات قرآن و احادیث موجود و این‌که کار شیطان فقط وسوسه است. جز وسوسه کار دیگری نمی‌تواند انجام دهد. در مورد خون شیطان در رگ‌های یارا، این‌که شیطان خود به راحتی تولید مثل می‌کند و برای جاری شدنش در خون انسان، طبق روایت‌های معتبر تنها هم‌خوابی شیطان به شکل مرد خانه با زن ‌خانه امکان پذیر است و... . شیطان‌ها و جادوگران، جن طبق اسناد معتبری مثل احادیث و قرآن واقعیت دارند پس ژانر علمی_تخیلی باید جایگزین ژانر فانتزی بشود. شما می‌توانید با بهره گیری از اطلاعات موجود در مورد شیطان و جن‌ها، شیطان‌پرستان، ایده رمانتان را گسترده تر کنید. در رمانتان تا به حال ژانری جز علمی_تخیلی مشاهده نشد. در شخصیت‌پردازی آن‌چه در مورد هر کارکتر با آن مواجه می‌شدم نشان ضعف نویسنده در متمایز نشان دادن جنسیت زن و مرد بود. برای مثال یک کلمه آم را چند نفر می‌گفتند. شما لازم نبود سن تک تک کارکترها را با میزان تحصیلات و میزان تأهل را مو به مو بگویید.

    شخصیت ویدا بنظر درست و منطقی نمی‌آید؛ زیرا کسی که واقعا پشیمان از کارهای گذشته است، با یک پسر در اتاق تنها نمی‌ماند و مدام باید اتفاقی که برای ونداد رخ داد را جلوی چشمانش ببیند. ونداد چگونه با یک دیدار به یارا اعتماد می‌کند و خواهرش را با خیال راحت به همراه او می‌فرستد؟ ایلیا مگر چندسال بزرگ‌تر از یارا است که خود را پدرخوانده‌اش خطاب می‌کند؟ تمام اتفاقات در ایران رخ می‌دهد و باید در یک کشور اسلامی به عرف آن کشور هم احترام گذاشت؛ گرفتن دست دختر توسط پسر، عروسی مختل و... شما تمام سعی‌تان را کرده بودید که کارکترها را با آن‌چه خودتان نوشته‌اید به خورد خواننده بدهید؛ کار اشتباهی انجام دادید زیرا خواننده رفتار همه کارکترها را در یک سن محدود می‌بیند و این ضعف دیگر شما است. رمان به نثر شکسته فارسی معیار نوشته شده بود. نثرتان در حالی که روان نوشته بودید ولی خشک بنظر می‌رسید؛ به گونه‌ای که فکر می‌کردید نویسنده بدون داشتن ذوقی، فقط در حال نوشتن رمان است. شما در نثرتان چند بار خارج شدید و کلمات عربی و خارجی وارد رمانتان کردید. مثل: فی‌الحال، اکی
    مورد دیگر در نثر شکسته، چندبار با نثر ادبی برخورد کردیم؛ بهتر است نثر یک‌پارچه بشود و از این گونه موارد جلوگیری کنید. بهتر است درست نوشتن و نگارش را در نثرتان پایه‌ریزی کنید. مثال:

    صدای آرام دادی← مگر داد و بیداد صدای آرامی دارد؟

    دقت کن! جیغ، داد، بیداد، نعره. یعنی تن صدای بلند، بعد اصلا با صدای آرام همخوانی ندارد. مثل این است که نویسنده نمی‌دادند حروف‌ها و کلمات را کجا بگذارد.

    زاویه دیدتان اول شخص مفرد از زبان یارا، کل رمان را پوشش داده بود. متاسفانه شما از این زاویه د
    ید بهره کامل را نبرده بودید و با وجود کارکترهای زیاد نتوانسته بودید؛ عواطف، احساسات و کنش‌هایی که در درون هر یک از کارکترها وجود دارد را بیان کنید. شما بعضی مواقع در زاویه کل قرار می‌گرفتید. منظورم این است که یارا گوشه‌ای می‌ایستاد و نظارگر مکالمه دوستانش می‌شد، در همین حین سعی داشت کنش‌های دوستانش را بازگو کند که متاسفانه موفق نبودید و یک نقطه ضعف محسوب می‌شود. زیرا شما نمی‌توانستید احساسات و عواطف کارکترها را آن گونه که هست بیان کنید. رمان شما با توجه به ژانر علمی_تخیلی که داشت و با توجه به ژانرهای ترسناک و معمایی که در رمانتان دیده نشد؛ شاید با تغییر زاویه دید می‌توانستید معماهای زیادی را مطرح کنید که سوالاتی را در ذهن ایجاد کنید. شخصیت‌ها و ایده‌های جدیدی که برای وجود هر کدامشان نیاز به جواب باشد. ورود هر کارکتر در رمانتان باید هدفی را دنبال کند. شما کلی کارکتر در رمانتان داشتید و همه‌ی این‌ها هدفی نداشتند. در واقع این کارکترها حول یک دوستی هستند و اکثر آن‌ها کار خاصی انجام ندادند! پس بودن این همه کارکتر این‌جا به چه معناست؟ ببین دوست من، بودن این همه کارکتر جز گیج کردن کار خاصی انجام نمی‌دهند و این در نگـاه دانلـود قابل قبول نیست. برای این‌که شما می‌توانستید حداقل چهارتا کارکتر به عنوان دوست در رمانتان بیاورید به جای این‌همه دوست زیاد، کل‌کل‌ها و حرف های الکی... . وجود چهارتا کارکتر هم برای بودنشان در رمان هدفی داشته باشند. مثلا وجود فاطمه این‌جا یک هدف بود که به یارا بفهماند، شیطان هیچ‌وقت به قولش وفادار نیست. بعد دوستش آمد و به یارا گفت فاطمه بخاطر چی الان تو این وضعیت است، یک تلنگر زد که شیطان را رها کند. اصلا من ندیدم دوقلوها کار خاصی انجام بدهند. مثلا ایلیا آمد و اعتراف کرد این اتفاقات تقصیر او بود. الان ایلیا می‌توانست همان‌طور اعترافات را توضیح می‌دهد؛ ایده‌ و معماهای دیگری که مشکوک هست را بازگو کند؛ اتفاقاتی که بین پدر یارا بوده باشد و شیطان زیر حرفش زده باشد. اتفاقی که یارا واقعا یک تنفر واقعی بگیرد؛ الان یارا بخاطر یک حرکت تنفر گرفته است. همه می‌دانیم کار شیطان وسوسه است و حتی نمی‌تواند جسم را تحت تصرف خودش در بیاورد. از نظر من در شخصیت پردازی واقعا ضعیف عمل شده است؛ چون هیچ هدفی نداشت. زاویه دیدتان هم از نظر من مناسب نیست. سیر رمانتان نیاز دارد که اتفاقاتی را در خود بگنجاند. واقعا بعضی مواقع حوصله سربر بود؛ درست حالت روزمرگی گرفته بود. بعضی مواقع اتفاقات واقعا پشت سر هم رخ می‌داد، به گونه‌ای که در اتفاق رمان می‌ماندیم که این موضوع با صفحه قبل چه ارتباطی دارد. مثلا از خانه بیرون میاد و لباس می‌خرد، می‌رود مدرسه، دوباره به خانه بر می‌گردد، امتحان دارد، می‌رود عروسی، اغمای فاطمه، الان مدرسه‌اش چه می‌شود؟ این یک سوال هست!

    مثلا می‌توانست بعد از این اتفاق، یارا تو مدرسه افسردگی بگیرد، حالت پشیمانی و خودزنی پیدا کند. کارهایی که اکثرا شیطان انجام می‌دهد. وقتی شما می‌گویید یارا تحت تاثیر شیطان است؛ این کارها را باید انجام دهد تا خانواده‌اش زجر بکشند. مورد دیگر در توصیفات واقعا چیز خیلی جالبی ندیدم، فقط در توصیفات سعی کرده بودید؛ رنگ چشم و مو، اندام، قد را بیان کنید. ببین توصیفات این نیست که مثلا بگویید فلان شخصیت، قدش170 است، قد کوتاهی دارد، لب‌هایش بیرنگ است. ببین این توصیفات لازم هست نه به این صورت، بلکه باید آرام آرام نسبت به پست‌هایی که قراره بذاری تا آخر رمان این توصیفات را وارد کنید. اگر جلد دوم وابسته به خواندن جلد اول یک یا دوبار اشاره برای هر توصیفی کفایت می‌کند تا خواننده آن را بخاطر آورد؛ اگر جلد دوم خودش مستقل است و نیاز به جلد اول ندارد توصیفات را به اندازه انجام دهید. برای مثال شخصیت اصلی یارا است و یارا مرکز توجه خواننده؛ پس نیازی نیست چهاربار بگویید یارا از رژ لب استفاده می‌کند! دوبار کافی بود. نکته بعدی در عروسی که لب‌های یارا خونی می‌شود و نگران پاک شدن رژلب‌هایش است؛ به شما پیشنهاد می‌دهم از رژلب بیست‌و‌چهار ساعته استفاده کنید. توصیف مکان که واقعا وجود نداشت، نبود توصیف مکان مانند این است که کارکترها در هوا معلق هستند بهتر است اضافه کنید. توصیف احساسات و حالات کمی بهتر بود ولی تا ایده‌آل خیلی فاصله دارد. مثلا هنگامی که ویدا دارد می‌گوید یارا به من پیشنهاد داد و... انتظار کنش‌های زیادی از افرادی که آن‌جا حضور داشتن، داشتیم. مخصوصا از خود ویدا، که داد و بیداد راه بیندازد و... .؟

    نکته بعدی این‌که در ایران، در تمامی مجالس‌ها از ساقدوش مرد و زن استفاده نمی‌شود؛ بلکه برای معدودی از مجالس‌ها است و زیاد باب و جز رسم و رسومات نیست ولی در مجالس‌های مجلل دیده می‌شود؛ که ریشه در فرهنگ غرب دارد. یک جا در رمان‌تان اشاره کردید که ایلیا و خانواده‌اش جن هستند. پس شما می‌توانستید خصوصیاتی از جن‌ها،
    مثل سریع بودن، بودن در چند مکان، تیزگوش بودن و... را در موضوعات رمانتان بگنجانید. شما گفتید یارا خدمت‌گذار شیطان هست، پس باید یک قدرتی داشته باشد و یا از شیطان طلب کند. مثلا وقتی شما می‌دانید سلاح برابر شیطان چیست! مدام یارا آن آیه‌ها و ذکرها را بخواند یا به جایی مثل مسجد برود تا از شیطان رهایی پیدا کند؛ نه این‌که بگوید من هیچ راهی ندارم چون شیطان کارش وسوسه است و قدرتی بیشتر از وسوسه ندارد. بازم تأکید می‌کنم که شیطان به هیچ عنوان نمی‌تواند به بدن انسان نفوذ کند؛ این واقعیت است و شما نمی‌توانید ژانری را که الان علمی_تخیلی محسوب می‌شود، فانتزی در نظر بگیرید. در صورتی که شما دارید در مورد موجودات واقعی حرف می‌زنید و بیاید اسمش را فانتزی بگذارید! در صورتی که اکثر رمان‌های فانتزی، ژانر رمانشان را تخیلی_علمی می‌نویسند! واقعا سوال هست که چرا نمی‌توانید با توجه به ایده‌تان ژانر مناسب رمانتان را بشناسید و آن را قربانی می‌کنید. بحث بعدی که من یادداشت کردم؛ مونولوگ‌های رمانتان معمولی بود! می‌توانستید در جای جای رمانتان از احادیث، سخن‌بزرگان بهره ببرید و اطلاعاتی بهتر در مورد روند رمانتان قرار می‌دادید. دیالوگ‌های رمانتان یک‌جورایی کلیشه و روزمره بود و با توجه به سن بعضی افراد اصلا همخوانی خوبی نداشت. اشکالات تایپی و غلط املایی هم داشتید؛ که من زیاد در این بخش مانور نمی‌دهم و به شما پیشنهاد می‌دهم دوباره رمانتان را بازبینی کنید و این موارد را رفع کنید. علایم نگارشی هم اشکالاتی داشتید و اینکه من به شما بگویم کجا کدام علایم را بگذار؛ کار درستی نیست! من به شما پیشنهاد می‌دهم یک سر به بخش آموزش، تالار ویرایش بزنید و از آن بخش بهره ببرید. ضمن این‌که رمانتان برای تایید ویرایش بازبینی می‌شود پس بهتر است کوتاهی صورت نگیرد، تا نویسنده دچار مشکل نشود. در مورد جلد رمانتان، خودم مخالف این هستم که بخواهم در مورد جلد طراحی شده نظر بدهم و معتقدم که نویسنده همراه منتقد و طراح، در مشاوره جلد به تفاهم برسند جلد مورد تایید طراحی بشود؛ تا نویسنده و طراح و منتقد دچار مشکل نشوند. دوست عزیز انیمه متاسفانه در کشور ما این‌گونه فرهنگ سازی شده که انیمه مختص سن‌های پایین است. در نتیجه واقعا مناسب جلد رمان شما نیست! بلکه ایده رمانتان در رابـ ـطه با شیطان، جن، قرآن است؛ باید با توجه به ایده و تنها ژانر قالب موجود رمانتان جلدی بهتر طراحی کنید. مقدمه بهتر است حرفه‌ای دنبال بشود و برای نوشتنش واقعا حوصله و صبر داشته باشید. مقدمه بهتره قسمتی از رمان نباشد زیرا کسل کننده است. بهتره در صورت تمایل نویسنده یک شعر مرتبط با رمانتان یا یک متن که واقعا به فضای رمانتان بیاید انتخاب کنید.

    خلاصه رمانتان هم واقعا ضعیف بود و خیلی از موضوعات و ایده ها را لو داده بود. ببین خلاصه باید به گونه‌ای نوشته بشود که هیچ چیزی را لو ندهد بلکه خواننده را تشنه تر کند برای فهمیدن موضوعات مطرح شده در رمانتان، به شما پیشنهاد می‌دهم خلاصه‌ای جالب تر و پر گره تر بنویسید.


    «چنین گفت آن پیر دارو فروش/ شفا بایدت داروی تلخ نوش.» باری، این داروی تلخ، که نقد کتاب نامیده می‌شود؛ شفای آسیب‌هایی است که کتاب‌ را تهدید می‌کند.

    موفق و موید باشید.

    عضوشورای نقد
    aym2_215978_photo_2017-06-26_13-50-43.jpg
     

    phantom.hive

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/08/29
    ارسالی ها
    234
    امتیاز واکنش
    2,947
    امتیاز
    451
    سن
    21
    سلام.
    ممنون از وقتی که برای نقد گذاشتید.
    در رابـ ـطه با بعضی مسائل، خواستم چیزی بگم.
    در مورد ژانر، شما می‌گید علمی-تخیلی اما در جلد اول که ته مایه‌ی همین رو داشت من به پیشنهاد خود منتقدهای عزیز تخیلی رو تبدیل به فانتزی کردم. اگه دقت کنید، عناصر فانتزی هم دیده می‌شند. مثل خون سیاه و اینکه ایلیا یه نیمه جن-خوناشامه (توی همین جلد غیر مستقیم گفته شد) و هامین به طور کلی خوناشامه. در ادامه موارد دیگه‌ای هم هست. مثل قدرتی که امیرمهدی داشت (در جلد اول ذکر شد، در جلد دوم هنوز بحثی ازش به میون نیومده) و سورانی که شمشیرزنه (توضیح در جلد اول داده شده، در جلد دوم فقط گفته شد سوران شمشیرزنه) و...
    در مورد نثر، راوی رمان یاراست و یارا یه آدم بی‌ذوقه. من فقط سعی کردم از طریق نثر خود رمان این بی‌ذوقی یارا رو به خواننده برسونم.
    و در مورد شخصیت‌های زیاد، این رو قبول دارم. شخصیت‌ها زیاد هستند. فقط خواستم بگم وجود دو قلوها چنان بی‌مصرف نیست. اون‌ها خانواده‌ی فاطمه هستند و من خواستم در همین جلد آشنایی کوچیکی بین اون‌ها و خواننده ایجاد کنم چون در چند جلد آینده، همین دو قلوها تبدیل به شخصیت اصلی شده و داستان از زبون اون‌ها روایت می‌شه.
    شاید بگید می‌تونستم معرفی رو برای همون جلد بذارم اما بعد برای خواننده سوال نمی‌شد این‌ها از کجا اومدند؟ چند جلد قبلی خواهرشون لب مرگ بود، خبری ازشون نبود، یهو از کجا پیداشون شد؟
    تموم شخصیت‌ها همین‌جوری هستند. نیک‌آیینی که بهش اشاره نشد، این فرد راوی و شخصیت اصلی جلد بعدیه. از روی هوا که نمی‌تونستم یهویی پایینش بیارم!
    در مورد اینکه چرا یارا سراغ قرآن و این دست چیزها نرفته. توی رمان ذکر شد یارا به اسم خدا و این دست مسائل حساسه و توی جلد قبلی هم دو بار به صرف شنیدن نام خدا حالش بد شد و خون بالا آورد. یارا به خاطر فاطمه مقابل شیطان ایستاده نه خدا، پس وجود سیاه شده‌اش هنوز اون‌قدری پاک نشده که حساسیتش رو از دست داده باشه و نمی‌تونه سراغ این راه حل‌ها بره.
    در مورد اینکه گفتید مگه ایلیا چند سال داره که پدرخونده‌ی یاراست، توی جلد قبلی گفته شد ایلیا بالای صد سال داره. شما از من خلاصه‌ی جلد اول رو خواستید اما من نمی‌تونستم انقدر ریز خلاصه رو بگم، چون تقریباً کل رمان می‌شد.
    صدای آرام داد، شما فرض کنید صدای دادی رو از صد متری می‌شنوید، آیا این صدا در اون حد بلنده؟ نه، حتی آروم‌تر از صدای معمولیه اما صدای داده.
    ژانر ترسناک و معمایی، هر دوی این ژانرها در ادامه به نمایش گذاشته می‌شوند. این بخش از رمان یه مقدمه برای آغاز کشمکش بین شیطان و یارا بود.
    یارا اون قدرت رو داره، کنترل خون سیاه. از این می‌شه بیشتر از این استفاده‌ها رو کرد اما فعلاً تا اینجا نیازی بهش نبوده. هر چند، یه مورد رو یه کوچولو بهش اشاره کردم. سعی می‌کنم در ادامه بیشتر روش مانور بدم.
    نثر رمان محاوره است. در زبان محاوره استفاده از کلمات عربی رایجه. مثل مبهم. مبهم یه کلمه‌ی عربیه که فارسیش می‌شه موئیروس. فی‌الحال هم از کلماتیه که من به شخصه در صحبت‌هام ازش استفاده می‌کنم. معادل فارسیش در حاله که زیاد توی زبون فارسی ازش یادی نمی‌شه و روون نیست.
    ژانر فانتزی تا همین‌جا هم هر چند کم، اما توی رمان بوده و در ادامه هم بیشتر می‌شه. من به پیشنهاد خود منتقد از عکس فانتزی برای نشون دادن ژانر فانتزی استفاده کردم.
    شما شاید بارها شنیده باشید که می‌گند فلانی جن‌زده شده. شیطان هم یه جنه و جن زدگی یه پدیده‌ی واقعیه که درش فرد تقریباً به دست یه جن کنترل می‌شه. می‌تونید در موردش تحقیق کنید. این مطلبی که شما عرض کردید در خصوص انجام گناهه که شیطان هیچ وقت برخلاف میل یارا با تسخیر جسمش گـ ـناه نکرده. قبل از اون، خود یارا به این گـ ـناه راضی شده.
    و در مورد حالت یارا، همیشه هم افسردگی این‌جوری نیست. یارا بعد از اون اتفاق برید! دیگه براش مهم نبود چی می‌خواد بشه. اینکه شیطان هنوز هم کنترلش می‌کنه و خیلی چیزهای دیگه. این هم یه نوع افسردگی و واکنش به یه اتفاق ناخوشاینده که خود من این حالت رو همین یک سال پیش برای یک ماه به خاطر یه ناکامی تجربه کردم.
    خودزنی و این‌ها کار شیطانه، درست. اما شیطان که همیشه اختیار یارا رو دست نگرفته، جز در موارد خاص. شیطان بعد از اون اتفاق هنوز هم از یارا استفاده می‌کرد. اگر یارا رو مجبور به این کارها می‌کرد، خانواده‌ی یارا که به صرف افسردگیش به حالتی که ذکر کردم می‌خواستند یارا رو تخت نظر روانپزشک قرار بدند اونم توی تیمارستان، این بار چیکار می‌کردند؟ یارا توی تیمارستان زندانی می‌شد و دیگه فایده‌ای برای شیطان نداشت. اصلاً شیطان چرا باید بخواد خانواده‌ی یارا رو اذیت کنه؟
    مابقی موارد رو تا جایی که بتونم اصلاح می‌کنم.
    ممنون می‌شم به برخی غلط‌های املاییم اشاره کنید. من کلماتی رو اون‌جوری نوشتم که فکر می‌کردم درسته. به صرف دونستن وجود داشتن غلط املایی در متن نمی‌تونم تصحیحشون کنم.
    باز هم ممنون.
     
    آخرین ویرایش:

    «n-i-y-a»

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/07
    ارسالی ها
    1,909
    امتیاز واکنش
    53,694
    امتیاز
    916
    سلام نویسنده ی عزیز
    * نام
    اسم انتخابی شما «کشمکش اختیار» بود. اسم متشکل از دو کلمه ساده بود که ترکیب آن دو ذهن خواننده به چالش می‌کشید. با خوندن اسم داستانی که در ذهنم شکل گرفت این بود که رمان داستان درگیری هایی‌ست که بر سر قدرت انجام می گیره. با اینکه کلمات به خصوصی در نام استفاده نکرده بودید، ولی ترکیب این دو یه نام جدید و بخصوصی رو به وجود آورده بود. این اسم به ژانر فانتزی شما اشاره می‌کند؛ ولی در اسم اثری از معمایی یا ترسناک بودن داستان دیده نمی‌شود. نام نگـاه دانلـود باید تصویر کلی از ایده شما بدهد، و ژانر هایش مشخص باشد و در عین حال جذابیت داشته باشد. اسم شما شامل این ویژگی ها تا حد متوسط بود و می شد گفت که بهترین انتخاب رو برای اسم کردید.
    *جلد
    تصویر جلد شما ترکیبی از شخصیت های کارتونی یا یک انیمه بود. با دیدن جلد، شک کردم که نکنه داستان این رمان بر اساس یه انیمه نوشته شده باشه و یه کپی باشه؟ حتی اگر هم این ‌طور نیست، با انتخاب این تصویر شک مخاطب رمانتون رو تبدیل به یقین می ‌کنید که قطعا این یه تقلید از یه انیمه اس. حالا جدا از این ها، رنگ و تصویر جلد به خوبی نمایانگر ژانر ترسناک و فانتزی هست! اگر هم یه تصویر واقعی پیدا می کردید که بهتر هم می شد! علاوه بر این ها لبخند یکی از شخصیت های توی شکل و طرز نگاهش روی ژانر معمایی رمان شما تاثیر می ذاشت. در کل توصیه می کنم که بهتره از یه تصویر به جز تصاویر انیمه‌ها استفاده کنید.
    *خلاصه
    خلاصه نگـاه دانلـود، ویژگی هایی دارد، برای مثال خلاصه نگـاه دانلـود باید روان و مختصر باشد، دید کلی از ژانرها بدهد و گره هایی در ذهن خواننده ایجاد کند. خلاصه شما مختصر نوشته شده بود، علاوه بر آن جملاتی که به کار بـرده بودید که ساده بودند و کمی از رمان رو لو داده بودند. با این حال ، خلاصه شما با ژانرهای معمایی و ترسناک و فانتزی شما مرتبط بود. توضیه می کنم که خلاصه رمانتون رو ویرایش کنید و جملاتی به کار ببرید که پیش افتاده نباشند.
    * مقدمه
    مقدمه یک متن یا یه شعر مرتبط با موضوع است که ذهن خواننده رو آماده می کنه برای شروع رمان مقدمه شما با جلد و محتوای رمان مطابقت داشت و ذهن خواننده رو درگیر خودش می کرد.
    *ژانر
    ژانرهای انتخابی شما، فانتزی، ترسناک و معمایی بود.
    محور رمانتون روی ژانر فانتزی بود و ایرادی بر اون وارد نیست. به عنوان یک خواننده یا یه مخاطبی که اطلاعات زیادی نداره می‌توانستم ژانر معمایی و ترسناک رو در رمانتون ببینم؛ ولی اگر بخواهیم اصولی به آن نگاه کنیم، این دو ژانر گسترده‌تر از این است که منتهی به یک اتفاق ساده شود. این ژانرها نیاز به توصیفات قوی و زیادی دارد تا مخاطب بتواند به خوبی شخصیت‌ها رو توی لحظه ترس و سردرگمی درک کند و رفتارهای شخصیت‌ها برایش مصنوعی نباشد.
    علاوه بر اون، این نکته قابل ذکر هست که برای مثال اگر شروع نگـاه دانلـود دارای صحنه‌هایی خشن و کشتن یک فرد است، در ادامه رمان شاهد هستیم که سیر آن هیچ ربطی به شروع آن ندارد؛ بنابراین نویسنده آن بخاطر اینکه شروع آن با کشته شدن یک فرد همراه است ژانر جنایی را برای رمانش انتخاب کند. انتخاب این ژانر به عهده نویسنده است تا ببیند آیا در ادامه اتفاقاتی وجود دارد که به مشکلات جامعه مربوط شود یا نه. در ژانر معمایی هم همان‌طور که در بالا ذکر کردم باید به این نکته دقت کرد. رمانی که ژانر معمایی دارد باید سرشار گره‌هایی باشد که خواننده را بدنبال خودشان می‌کشند تا آن‌ها را باز کند.
    توی ژانر فانتزی هم باید بگم که فانتزی برای رمان هایی است که اتفاقات درون آن بی منطق و یا حداقل طبق قانونی باشه که ساخته ی ذهن نویسنده اس؛ بنابراین با توجه به رمان شما، علمی تخیلی جایگزین خوبی برای فانتزی هست.
    *(نقد درونی) شروع
    شروع شما با اینکه خیلی خاص و بخصوص نبود، ولی به نسبت جدید به نظر می‌رسید و توصیفات خوبی داشت، هر چند که می تونست بهتر هم باشه. این که در شروع خواننده شاهد یه موجودی است که توضیفاتش متفاوت و متمایز از یه انسان معمولیه مخاطب رو به چالش می کشه. در شروع خوب و جذاب، ایده نو تاثیر گذار است، ولی ملاک اصلی نیست. در این رمان شاید اگر فضاسازی قوی و توصیف قویی در شروع وجود داشت، شروع بهتری از آب در می آمد. شروع می توانست دارای توصیفات مکان و حالات بیشتری باشد. با این حال شروع خوبی داشتید، فقط توصیه می کنم که توصیفات بیشتر بهش اضافه کنید.
    *دیالوگ ها و مونولوگ ها
    نکته مثبت رمان در دیالوگ‌ها، مربوط به استفاده از _ می‌شد؛ شما از _ برای دیالوگ‌های دونفره استفاده کرده بودید و در دیالوگ‌های سه نفر اسم گوینده هر دیالوگ را نوشته بودید تا خواننده گیج نشود. اگر بخواهیم به این موضوع از دید دیگر نگاه کنیم، شما باید انقدر شخصیت پردازی خوبی داشته باشید که بدون گفتن اسم شخصیت ها هم خواننده بتواند دیالوگ‌ها را از هم تشخیص دهد؛ دیالوگ یک شخصیت با سن و رفتارش مطابقت دارد که ما خیلی کم شاهد این بودیم! بهتره روی دیالوگ ها و مونولوگ هاتون کار کنید تا بهتر و قوی تر از آب در بیان! نه اینکه فقط از جملات ساده و روزمره یا به اصطلاح کلیشه ای استفاده کنید. رمان شما از نظر دیالوگ های شخصیت ها کمی ضعف داشت و گاهی اوقات دیالوگ ها شبیه هم بودند. جملاتشون دیالوگ‌ها و مونولوگ‌های نگـاه دانلـود بهتر است در تعادل باشد تا خواننده‌ی آن زده نشود. در رمان شما به نسبت تعادل رعایت شده بود، ولی در برخی از جاها تعداد دیالوگ‌ها از مونولوگ‌ها بیشتر شده بود که مخاطب رو بخاطر نبود توصیفاتی که در مونولوگ هست، خسته و کسل می‌کرد. شما حتی از دیالوگ ها میتونستید استفاده کنید تا تسلط بیشتری روی ژانر معمایی تون داشته باشید.
    *علائم نگارشی و غلط املائی
    1) علائم و اصول نگارشی: نکته مثبتی که در رمان شما دیدم، جدا کردن می از فعل هایتان بود؛ به ندرت دیده می‌شود که نویسنده ها این اصل را رعایت کنند و این یک ویژگی عالی برای رمان شما به حساب می‌آید.
    علامت های نگارشی به خواننده کمک می کند که آن متن را بهتر بخواند؛ کم بودن این ایرادات نگارشی، حوصله شما را نشان می‌دهد و همان ایرادات کم هم با یک بازبینی کوچک می‌تواند رفع شود.
    برای مثال:
    یه‌جای تنگ و کوچیکی جمع شده بودم. با اینکه زانوهام رو تا حد امکان توی شکمم خم کرده بودم و سرم تا جایی که قابلیتش رو داشت، خم شده بود اما هنوزم به بدنم فشار می‌اومد.
    صحیحش:
    یه‌جای تنگ و کوچیکی جمع شده بودم؛ با اینکه زانوهام رو تا حد امکان توی شکمم خم کرده بودم و سرم تا جایی که قابلیتش رو داشت، خم شده بود اما هنوزم به بدنم فشار می‌اومد!
    2)غلط املایی و اشکالات تایپی: غلط املایی می تواند خواننده را دل زده کند که خدا رو شکر تا جایی که دیدم در رمان غلط املایی وجود نداشت، و تنها اشکالات تایپی‌تان بود که آن ها هم انگشت شمار بودند.
    *زاویه دید
    زاویه دید شما اول شخص بود که از زبان یارا بیان می‌شد. جا به جای زاویه دید در رمان نداشتید که این یک نکته مثبت به حساب می‌آید. در این زاویه دید نتوانسته بودید به خوبی بهره ببرید، منظورم این هست که در زاویه دید اول شخص ما شاهد مونولوگ هایی هستیم که گفت و گوی شخصی راوی است، اما شما در استفاده از امکانات این زاویه دید کمی ضعف داشتید که این مشکل در توصیفات سر باز کرده است. با توجه به اینکه رمان شما شخصیت های زیادی داره باید بتونید که بر همه شخصیت ها و توصیفاتشون تسلط داشته باشید، بهتره یا روی انتخابتون تجدید نظر کنید و یا در توصیفات به جا بیشتر دفت کنید. پیشنهادم این است برای اینکه ژانر معمایی بیشتر خودش را نشان دهد می‌توانید از زاویه دید دانای کل استفاده کنید. باید به این هم توجه کرد که در دانای کل شاهد طرفداران کم تری نسبت به زاویه دید اول شخص هستیم؛ ولی این باز هم بستگی به توانایی قلم شما و موضوع رمان دارد.
    *توصیفات
    توصیف ها نقش مهمی در رمـان دارند چون به مخاطب برای تصور کردن کمک می کنند و بهتر است به حد کافی در جای جای رمان قرار بگیرند.
    توصیف چهره: توصیفات چهره در رمان شما وجود داشت حتی اگر کم بود؛ ولی توصیفات در ذهن خواننده ماندگار نمی‌شد، زیرا توصیفات باید به تدریج قرار بگیرند و در پست‌های مختلف تکرار شود تا در ذهن خواننده حک شود. توصیفات شما یکی دو بار تکرار شده بودند که برای خو گرفتن خواننده با آن کم است.
    برای مثال به جملات مقابل دقت کنید: به چشمان آبی‌اش نگاه کردم و گفتم ...، چشمان آبی‌اش را بست و سرش را به پشتی مبل تکیه داد.، اشک در آبی چشمانش جمع شده بود و...، آرام آرام چشمان دریایی‌اش را باز کرد و مات بهم نگاه کرد و... . جملات بالا فقط چهار مدل توصیف چشم آبی یک شخصیت بود که تکرار آن ماندگاری توصیفات را در ذهن خواننده بیشتر می‌کند. توصیف چهره، شامل نوع پوشش از جمله شال و پیراهن و شلوار و کفش و... فرد نیز می‌شود. نباید به این تکیه کنید که در جلد قبل توصیفات داشتید و نیازی نیست در این جلد به توصیفات بپردازید؛ توصیفات برای یه نویسنده مثل یه ابزار میمونه که می تونه با اون مخاطب های رمانش رو جذب کنه.
    توصیف مکان: شما به غیر از توصیف چهره ها باید توصیف مکان را هم در نظر بگیرید، در رمان شما خیلی از جاها بود که توصیف نشده بودند؛ توصیه می‌کنم این توصیفات را هم مثل توصیفات چهره به رمانتون اضافه کنید. برای مثال خانه و مدرسه و... .
    توصیف احساسات: در توصیف احساسات سعی کرده بودید موفق باشید، ولی کمی جای کار داشتید؛ شخصیت ها بعضی مواقع می‌بایستی از احساسات برخورد دار می بودند که شما از آن گذشته بودید و به دیالوگ های بدون لحن اکتفا کرده بودید. خیلی از جاها دیالوگ هایتان نیاز داشت که قبلش یک لحنی را براش انتخاب کنید.
    توصیف حالات: در توصیف حالات کمی بهتر از موارد دیگر کار کرده بودید، ولی این هم مثل احساسات جای کار بسیار است. در برخی از جاها خواننده نیاز داره تا بدونه شخصیت ها کجا ایستاده اند؟ رو به چی هستند؟ پشت سرشان چیه؟ حالت بدنشون و... .
    رمانتان از نظر توصیفات خیلی جای کار داشت و می‌توانستید بهتر از این افراد و امکان و حالات و احساسات را وصف کنید.
    با توجه به اینکه زاویه دید رمان شما اول شخص هست، کار شما در توصیفات سخت تر میشه! غیر از اون تعداد شخصیت های زیاد شما، باعث میشه کار مشکل تر هم بشه! بنابراین باید یه فکر اساسی به حال توصیفات رمانتون کنید!
    *نثر
    نثر شما محاوره ای بود و گاهی نثر ادبی هم با اون مخلوط شده بود! نثر محاوره ای به طور معمول با زاویه دید اول شخص می‌آید، و این هماهنگی یه پوئن مثبت برای شماست. نثر محاوره در مجازی طرفداران بیشتر دارد، ولی با این حال نثر ادبی برای رمان های فانتزی زیباتر است، چه بسا که با زاویه دید دانای کل بیاید. با این حال همه این ها به جذابیت قلم نویسنده بستگی داره. در نثر محاوره ای نیاز به توصیفات و مونولوگ های قوی داره، همین کمبود توصیفات باعث شد بود نثر خسته کننده به نظر برسه و خواننده زده بشه! البته این کمیش به سیر هم بر می گرده.
    *سیر
    سیر رمان شما گاهی تند بود و گاهی کند! به طور معمول، اتفاقات درون رمان با برنامه ریزی پشت سر هم قرار می گیره و خواننده رو دنبال خودش می کشه. سیر اگر تند باشه، خواننده جا میمونه و گیج رو رها می کنه؛ اگر هم کند باشه، با کسلی و خستگی رهاش می کنه. من در طول رمان شاهد هر دو مورد بودیم که این با توصیفات بیشتر بهبود پیدا می کنه.
    *ایده
    هنوز خیلی از رمان شما نگذشته و نمی‌توان در باره ایده آن نظر داد؛ ولی می‌توان گفت که ایده شما قبلا استفاده شده، و این به قلم شما بستگی داره که بتونید اون رو از کلیشه ها دور کنید. با اینکه ایده به نوعی تکراریه میشه با توصیفات و اتفاقات مخلتف و شاخ و برگ دادن رمان، همین ایده رو نو جلوه داد؛ به طوری که خواننده جذبش بشه!
    *باورپذیری
    توی باورپذیری کمی، دچار مشکل شده بودید. شما مکانی رو که قراره اتفاقات رمان در اون بیوفته، ایران در نظر گرفته بودید؛ با این حال عرف و شرع اسلامی رو رعایت نکردید و علاوه بر اون، شخصیت های ایرانی رمان مسلمان هستند، و شما باید به این توجه داشته باشید که رمانتون با آیات قرآن مغایرت نداشته باشه.
    *شخصیت پردازی
    رمان شما شخصیت های زیادی داشت که هنوز اطلاعات کاملی از آن ها به خواننده ندادید. سختی کار شما در انتخاب زاویه دیدتون هست که یکم شما رو در توصیف محدود می کنه. با توجه به زاویه دید اول شخص رمان، استاندار این هست که روی همه شخصیت ها تسلط داشته باشید و به مرور آن ها رو به مخاطب معرفی کنید؛ اما این ویژگی در رمان شما خیلی کم دیده می‌شد.
    یارا: شخصیت اول داستان که به گفته نویسنده به خدمت شیطان در اومده. از نظر من در مورد این شخصیت، نیاز به توصیفات خیلی گسترده تری دارید، علاوه بر اون دیالوگ های شخصیت اول شما باید به دور از کلیشه باشه، به طوری که حداقل بتونه مخاطبتون رو جذب کنه! بعضی از جاها توصیفات حالاتتون در مورد این شخصیت کم بود، گاهی احساسات. علاوه بر اون هنوز خواننده با توانایی های یارا آشنا نیست و اون رو به تدریج باید توصیف و تکرارش کنید تا در ذهن خواننده بمونه. شما وقتیجلد دوم رمانتون رو می نویسید، باید فکر کنید جلد اوله، از اول دوباره شخصیت پردازی کنید، توصیفات رو به جا قرار بدید و... .

    نکته:
    ویرایشات شما می بایست رنگی باشد.

    «عضو شورای نقد انجمن نگاه دانلود»

    aym2_215978_photo_2017-06-26_13-50-43.jpg
     

    phantom.hive

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/08/29
    ارسالی ها
    234
    امتیاز واکنش
    2,947
    امتیاز
    451
    سن
    21
    ممنون بابت زمانی که برای نقد گذاشتید. تا جایی که بتونم سعی می‌کنم اشکلات ذکر شده رو اصلاح کنم.
     

    Jupiter

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/01/27
    ارسالی ها
    719
    امتیاز واکنش
    34,110
    امتیاز
    1,144

    نقد
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    کشمکش اختیار

    نام
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!

    وقتی هر خواننده ای، چه مجازی خوان و چه علاقمندان به کتاب چاپی سراغ کتابی می روند، اولین چیزی که به چشمشان می اید و توجهشان را جلب می کند، همین نام ساده ی کتاب است. پس نام مهم ترین اسلحه ی نویسنده است؛ به قولی همان اسلحه ای که شلیک اخر را اول می کند.
    کشمکش اختیار، نام انتخابی شما در نگاه اول جذاب است. واژه ی کشمکش از دعوا و نزاع می اید و ترکیب شدنش با اختیار، اضافه ی تشبیهی زیبایی ساخته است. بلافاصله در ذهن خواننده سوالات متعددی شکل می گیرد که چی شد؟ چه کشمکشی؟ سر چی؟ و...
    جدا از جذابیت خوبی که دارد، با ژانر فانتزی که ژانر غالب رمانتان نیز هست، رابـ ـطه ی مستقیم دارد و خواه ناخواه به ادمی تصور یک فانتزی خوب را می دهد.
    به عنوان یک منتقد، خواننده و نویسنده من نامتان را تایید می کنم.

    جلد
    اکثر ادم ها انقدر به چشمهایشان مطمئنند که از انها به عنوان ترازوی قضاوت استفاده میکنند. پس این دیدگاه انقدر پر رنگ هست که یک نویسنده توانا از ان استفاده کند. در نتیجه از بین چهار عنصر مهم نگـاه دانلـود، جلد مهم ترین قسمت است. هر خواننده با چشم هایش جلد شما را دیده و سلیقه،‌ توانایی، استعداد و حتی خود شما را قضاوت می کند. البته اثر این رکن در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    های مجازی کمی کمتر نسبت به چاپی هاست و نام
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    در اولویت قرار می گیرد.
    جلد شما تم انیمه داشت و این خود اولین اشتباهی است که مرتکب شده اید. منظور من از اشتباه، انتخاب اشتباه است. حقیقتا اگر طرفدار انیمه باشید، می دانید که مردم تصور درستی نسبت به انیمه ها ندارند و با وجود افزایش تعداد انیمه دوستان، هنوز تصور عده ی کثیری از انیمه کارتون های ژاپنی و یا نهایتا فوتبالیست هاست. کافیست سری به سایت های انیمه بزنید تا صحت حرفم برایتان تایید شود.
    پس با توجه به نکته ی بالا یک خواننده با ان طرز فکر، پوفی می کند و رمانتان را می بندد. چرا که نمی خواهد یک داستانی که انگار از جلدش کودکانه است را بخواند. بخواهید یا نخواهید، وضعیت جامعه همین است. پر از ادم هایی که بدون فرصت دادن قضاوت می کنند.
    درست صد و هشتاد درجه ان طرف قضیه، جلد خوبی انتخاب کردید. خونی که از بالای کادرش می چکید، به خاطر رنگ سیاهش دقیقا نمایانگر یاراست و هم شیطان؛ چرا که از قدیم تا کنون، سیاهی نماد ظلم و ستم و تاریکی بوده است.
    سپس یکی از کاراکترهایی که روی جلد به تصویر در امده است، قد کوتاهی دارد و دیگری به گونه ای حمایت کننده او را احاطه کرده است. دوباره میتوان دید که باز هم اشاره به یارا و قد زیادی کوتاهش دارید.
    چشم های غیر طبیعی شخصیت ها هم بر رمز و راز جلد افزوده است و به طور کل انتخاب خوبی بوده است. تنها یک نکته می ماند: چاقو های دست مرد قد بلند، با اینکه در دید اول به سان چنگال می مانند و مخاطب را یاد مردان ایکس می اندازد، ولی با کمی دقت متوجه می شویم که خیر چاقوی های سرویس نقره اند و لباس تن مرد قد بلند هم به پیش خدمت ها می ماند. این ذهن خواننده را درگیر می کند که این مرد با این اغوش حمایت کننده اش، کیست. ایلیا؟ ساهی؟ شیطان و یا ان اویی که در مقدمه گفته اید؟
    خلاصه که خوب روی ان کار کرده اید. دست مریزاد!

    خلاصه
    خب قطعا سومین عنصری که به چشم می اید، یک خلاصه ی خوب است. از ویژگی های خلاصه ی خوب، میتوان جذاب نوشته شدن، داشتن عنصر غافلگیری، پر گره بودن، تمام کردن خلاصه در جای مناسب تا کشش را برای خواننده ایجاد کنیم، و در عین حال لو ندادن موضوع داستان مان، را نام برد.
    شما قسمت مشخصی برای خلاصه نداشتید ولی حدس میزنم که محوریت
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ، خلاصه ی شما باشد. پس من نقد را برهمان اساس انجام می دهم.
    از بین موارد بالا، اولین چیزی که خلاصه ی شما در خودش دارد، عنصر غافلگیری هست. کشمکش اختیار از ان دست
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    هایی است که بدون خواندن جلد اولش، تصمیم عاقلانه ای نخواهد بود که جلد دوم را شروع کنیم. پس خواننده ای که با یارا و اتفاقات جلد قبل اشنایی دارد و طبق همان اشنایی، شما برایش تعریف کرده اید که یارا، شخصیت ارام و به دور از حاشیه ای دارد، در همان خط اول جا می خورد؛ چرا که شما خط می کشید روی تمام دانسته هایش و می گویید که یارا دیگر یارا نیست. سوپرایز دوم در خط دوم خلاصه قرار دارد جایی که کلمه ی مرده می اید و خواننده می ماند این مرده واقعا خود مرده معنا می دهد یا استعاره از چیز دیگری است. سپس جمله ی سومتان هم پیچیدگی خاص خودش را دارد و خواننده می تواند بفهمد ان کسی که بایدی که نام بـرده اید، شیطان است-سوپر ضد قهرمان این داستان.
    در اخر با تمام کردن خلاصه در جای مناسب، تشنگی لازم رو در خواننده طفل معصوم ایجاد کردید و ماشه ی شما با موفقیت کشیده شد.
    نکته ی اخر اینکه خلاصه جملاتی داشت که داستان را لو میداد ولی با ژانرها هماهنگ بود و پس به طور کلی تایید می شود.

    ژانر های انتخابی
    سه ژانری که نوشته می شوند، باید سه ژانر غالب رمانتان باشند.
    فانتزی: خب این ژانر خودش کاملا هویدا بود. چرا که کلا پایه ی ایده ی داستان بر رویش قرار داشت و هیچ خرده ای به ان وارد نیست.
    البته این نکته هم حائز اهمیت است که بیشتر از فانتزی، ژانر شما به علمی تخیلی می خورد و فرق اصلی این دو ژانر در این است که فانتزی کلا بر پایه ی دلایل غیر محکم و غیر علمی ساخته می شود و علمی تخیلی دقیقا تخیل را با علم و دلایل محکم علمی مخلوط کرده است. بهتر است در انتخاب ژانر تامل بیشتری داشته باشید.
    ترسناک: متاسفانه این روزها ژانر ترسناک معنایش را از دست داده است و
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما هم از این اتفاق مستثنی نیست. هیچ صحنه ای نبود که مو به تن ادمی سیخ کند، اب دهانش را خشک کند و یا حتی قلبش را به تپش بی اندازد. که دو حالت پیش می اید؛ یک: شما در این ژانر قوی عمل نکرده اید. دو: این ژانر بعدا با پیش روی بیشتر داستان خودش را نشان می دهد.
    توجه کنید که
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    خوان های حرفه ای انقدر خوانده اند که دیگر هر ترسناکی برایشان ترسناک نیست و به قولی گاو نر میخواهد و مرد کهن.
    معمایی: خب برای خواننده ای که جلد اول را نخوانده باشد و یک کله سراغ جلد دوم بیاید، بله کل رمانتان پر از معما و گره است ولی خواننده ای که از جلد اول با یارا همراه بوده است، چندان معما دریافت نمی کند. حداقل تا به این جای
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    نه. ولی خب شاید بتوان با ارفاق، نیاز شیطان به یارا و خواسته هایش و اویی که در مقدمه به ان اشاره کردید را معما تلقی کرد.
    توصیه می کنم که نویسنده روی دو ژانر ترسناک و معمایی اش فکر بیشتری کند. توجه کنید که عیب نیست
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    تک ژانر باشد.

    مقدمه
    مقدمه ی خوب، از اسمش پیداست. یعنی باید ذهن خواننده را مقدمه سازی کند و با امادگی بفرستدتش در دهان شیر یا همان شروع داستان. خب مقدمه ی شما این ویژگی را داشت و ان هم این بود که خوب ذهن خواننده را بیشتر قلقک می داد. چه چیزی بهتر از خواندن درباره ی شیطان، دشمن دیرینه ی ادمی که اشتباه کرده باشد؟ خودش لـ*ـذت عجیبی زیر دندان می برد. و بعد یارایی که منتظر اویی است.
    مقدمه ی خوبتان تکمیل کننده ی خلاصه و جلدتان بود و دست مریزاد!

    شروع داستان
    در تیم نقد نگاه دانلود، ما وقت زیادی را صرف میکنیم تا نویسنده را مجاب کنیم که ای نویسنده، شروعت را عوض کن. دلیل محکمی هم داریم. دو رکن شروع و پایان هر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ، مهم ترین چیزی است که هر نویسنده نیاز دارد. چه بسا ایده های کلیشه ای که به خاطر شروع و پایان های محشرشان، محبوبیت های انچنانی یافته اند.
    وقتی خواننده ای چند صفحه ی اول رمانتان را میخواند، تصمیم میگیرد که ایا این
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ارزش خواندن دارد یا نه و شما متاسفانه یا خوشبختانه فرصت محدودی دارید که مجابش کنید که بعله این یکی مثل قبلی ها نیست. مخصوصا حالا که خواننده ها روز به روز کم حوصله تر می شوند و انقدر خواننده اند که خیلی موضوعات پیششان کلیشه شده است.
    جدا از این توضیحات، شروع شما کم و بیش خوب بود. یارا را داریم که تصویر عجیب غریبی از خود در اینه می بیند، کمی می ترسد و بعد دقیقا جایی که میخواهد به نتیجه برسد، برادرش حواسش را پرت می کند. این حواس پرتی یک ضد حال اساسی به خواننده است ولی در عین حال،‌ یک سلاح خوب برای نویسنده.
    جوری یارا را توصیف کرده اید که انگار اتفاق درون اینه برایش طبیعی است و انقدر با ماورا سرو کله زده است که نترسد. مخاطبی که جلد قبل را خوانده باشد، کنجکاو می شود و مخاطبی هم که نخوانده باشد، نیمچه لبخندی گوشه ی لبش می نشید چون این شروع برایش جدید است! حال کار نداریم که بعدش درگیر لباس خریدن می شود و هیجان از دست می رود اما همان نیمچه لبخند کار خودش را می کند و خواننده به امید بعدش،‌ رمانتان را ادامه می دهد.
    توصیه میکنم روی تصویر داخل اینه بیشتر مانور دهید. چرا که یک شروع متوسط و حتی بد، توسط توصیفات خوب و به جا خیلی قبل باوتر، زیباتر و منسجم تر می شود. نویسنده ای که کارش در توصیفات مخصوصا حالت و عواطف خوب باشد، میتواند کلی از نقض های کارش را بپوشاند.

    سیر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!

    سیر خوب یعنی نویسنده بداند کی خواننده را تشنه نگه دارد و گزافه گویی کند و کی اتفاقات را سریع رقم بزند. کشمکش اختیار با کمی اسان گیری، سیر خوبی داشت. شما عجله ای نداشتید که خواننده را با شخصیت های جدید اشنا کنید و بعد درحالی که ذهنش درگیر حضور انهاست، دستتان را رو و باز هم شگفت زده اش کنید. ولی خب باز هم قسمت هایی به چشم میخورد که می توانستید روی انها مانور دهید و زود رد نشوید. توجه کنید که گاهی نیاز است تا داستان کش پیدا کند و خواننده تشنه شود. این کاهش سرعت هم باز نیازمند توصیفات است. یعنی وقتی یک چیز ترسناک توصیف می شود، زود رد نشوید و بیشتر به جنبه های ترسناک ان از بخش توصیفات اهمیت دهید.

    زاویه دید
    زاویه دید اول شخص انتخاب شده بود که محبوبیت زیادی در مجازی دارد. این زاویه دید به دلیل سادگی و روان بودن، علاقه مندان زیادی را به خوب جذب کرده است. البته کاملا روی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما نشسته است و از انجایی که یارا محوریت اصلی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    است نیازی به زوایای دید دیگر نبود. از طرف دیگر، داستان تنها حول یارا نمی چرخد و ما اهمیت شخصیت های دیگر را هم می دانیم. برای رمان هایی با ژانر معمایی و فانتزی، یکی از بهترین زوایای دید، زاویه ی دانای کل است. شاید به نظر شما و خیلی از خواننده ها برسد که این زاویه ی دید خشک و... می باشد و حتی خیلی از خواننده ها از ان استقبال نکنند ولی هدف رمان نوشتن صرفا خوش ایند خواننده نیست. دانای کل با توجه به اتفاقات و حوادث رمان و تعداد زیاد شخصیت ها، انتخاب بهتری نسبت به اول شخص است. این زاویه دید خودش از همه چیز خبر دارد و به توصیف شخصیت ها یک به یک می پردازد ان هم بدون اینکه چیزی از قلم بیافتد. در ضمن در این زاویه ددی، بهتر می توانید به دیالوگ ها و مونولوگ ها بپردازید. توجه کنید که توصیفات رمان داخل مونولوگ جای می گیرند و یارا نتوانسته بود از پس گفتن مونولوگ های خوب بر اید. این ضعف گاها زیاد به چشم می اید تا جایی که شما از خیلی بهش ها گذشتید و به انها بها ندادید!

    نثر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!

    برای رمانتان از نثرمحاوره بهره گرفته بودید که خب سادگی و صمیمیت داستان را بالا بـرده بود. برای مخاطبی که دنبال سادگی است و بیشتر جنبه ی هیجان و ایده ی داستان برایش اهمیت دارد، انتخاب خوبی بود اما احتمال دارد که خواننده های سخت گیر از این نثر خوششان نیاید. البته برای ژانر فانتزی، من شخصا همین نثر را بیشتر دوست دارم. چه بسا که گاهی امیخته با طنز لطیفی هم شود و انجاست که دیگر میتوانی یک جا بشینی و غرق شوی در خواندن.
    نثرتان به طور کلی قابل تایید است فقط یک نکته ی مهم استفاده از رو به جای را است. خود نشان مفعول در طول مکالمه های ما استفاده نمیشد و از او بهره میگیریم. به شکلی که:
    سیب رو بزار روی میز با وجود ساختار نیمه محاوره اش، در لفظ به شکل سیبو بزار روی میز استفاده می شود.
    توصیه ی اکید میکنم که رو ها به او تغییر کنند.

    توصیفات
    در نگاه دانلود، توصیفات به چهار دسته تقسیم می شوند و در این نقد، همه ی انها بررسی می شوند.
    توصیفات مکان
    همان طور که از نامش پیداست، این توصیفات به مکان بر میگردد. یعنی جوری کلمات را کنار هم بچینید که خواننده با خواندنشان، تصور کند که کاملا در محیط داستان قرار دارد.
    با وجود سادگی، هرنویسنده ای از پسش بر نمی اید.
    کشمکش اختیار هم از این قاعده مستثنی نبود و خیلی جاها کمبود این توصیف دیده می شد. مثلا مغازه ای که داستان در ان شروع شد، رستوران، مدرسه، خانه و.... همه ی اینها کمبودشان دیده می شود.
    توجه کنید که در ژانر فانتزی چون دنیا سازی برعکس سبک رئال بر عهده ی خواننده است، مسئولیت شما بیشتر می شود.
    توصیفات ظاهر و چهره
    خب این دسته هم ضعف داشت البته خیلی کمتر. در عین حال کم به چهره ی افراد پرداخته بودید. فهمیدیم که ونداد ناتوانی جسمی دارد، ویدا ظاهری خجالتی دارد ولی خب بعدش چه؟ با وجود اینکه بقیه ی شخصیت ها در جلد های دیگر توصیف شده اند، نیاز مبرمی حس می شود که ظاهر و چهره ی انها را توصیف کنید و یاداور شوید.

    توصیفات احساسات
    خب این بخش هم بهتر از بقیه نبود با اینحال، در بی احساس نشان دادن یارا، صمیمی نشان دادن ایلیا و یارا، بی خیال و سرخوش بودن ساهی و... خوب عمل کردید. لطفا روی این بخش از توصیفاتتان هم کارکنید تا اگر میگویید ناراحت بود، خواننده باورش شود.

    توصیفات حالات
    این بخش، رابـ ـطه ی تنگاتنگی با احساسات دارد. چرا که وقتی جمله ی او خسته بود را می نویسید، نوبت حالات می شود تا این جمله را تکمیل و باور پذیرش کند. مثال میزنم:
    « خسته بود. چشمان بادامی اش، خمـار نگاهم می کردند و گهگاهی به گردنش دست می کشید. وقتی پلک می زد، چند لحظه ای طول میکشید تا چشم باز کند. انقدر خوابش می امد که انگار پلک ها برای خواب التماس می کردند. سعی میکرد لبخند بزند و نشان دهد که به حرف هایم گوش می دهد اما دهانش بیهوده اریب می شود و اصلا شبیه به لبخند های مهربانش نبود.»
    امیدوارم منظورم را رسانده باشم.
    در کل نیاز به تلاش بیشتری در این بخش دارید.

    دیالوگ و مونولوگ

    از ویژگی های دیالوگ خوب موارد زیر است: تناسب با شخصیتی که ساختید. تناسب با حال و هوای شخصیت. تناسب با جنسیت شخصیت. تناسب با مکان و زمان گفته شدن و....
    دیالوگ های شما نسبتا بهتر از توصیفاتتان بود. ایلیا مودبانه تر با یارا حرف می زد و ساهی بیخیال تر و به قولی مثل شخصیتش، هر طور که بخواهد. خود یارا مکالمه های کوتاه و تندی داشت که نشان از شخصیت و چیزهایی بود که از سرگذرانده است. ولی خب روی دیالوگ ها هم به خوبی کار نشده بود و می دیدم که گاهی اوقات شخصیت ها نسبت به سنشان دیالوگ های مناسبی نداشتند. مثلا شخصیتی مثل دستیار شیطان، نیاز به دیالوگ های شیطانی دارد نه اینکه جوری حرف بزند که از یک نوجوان انتظار داریم!!
    دوما مونولوگ ها که بر عهده ی یارا بود و بالاتر ذکر کردم که نتوانسته بود کاملا شخصیت ها را پوشش دهد. این پوشش ندادن شخصیت ها، باعث می شود که انها هر چقدر هم که مهم باشند، کمرنگ جلوه کنند و نویسنده نتواند چیزی که میخواهد را به خواننده القا کند.
    امیدوارم بیشتر روی انچه می نویسید، تامل کنید.

    شخصیت پردازی
    شخصیت پردازی تان نسبتا خوب بود. همان طور که از شیطان انتظار داشتیم، او را قدرت طلب،‌ طمعکار، زیرک و.. نشان داده بودید.
    یارا را به عنوان یک قهرمانی که تکلیفش با خودش مشخص نیست، مصمم، کله شق، باهوش، خسته و... به تصویر کشانده.
    یارا به عنوان یک نوجوان با نقص های ظاهری و سرکوب های روانی جلوه داده شده بود. اینکه این تاثیرات را روی تصمیماتش نشان می داد هم خوب بود. فقط کاش بیشتر به نقص ظاهری اش حتی در جلد دوم هم اهمیت می دادید اینگونه حس همزاد پنداری خواننده بیشتر می شود.
    یک نکته حائز اهمیت دیگر این است ان هم کلیشه نگاری در شخصیت پردازی. شاید تاکنون نشیده باشید اما ما شخصیت های کلیشه هم داریم. بدانید که ادم بدها همیشه قدرت طلب، طمع کار، پول پرست،‌ زیرک و... نیستند و در مقابل، قهرمان ها صرفا مصمم، کله شق وباهوش، کار درست انجام بده و...! شاید در ان داستان قهرمان باشند اما با توجه به خاکستری بودن ذات ادم ها، شخصیت های داستان هم باید خاکستری به تصویر کشیده باشند. از جمله ی کارها برای واقعی جلوه دادنشان، خلق عادت های خوب و بد برایشان است. مثلا یک شخصیت بد را با نقاشی کردن، کتاب خواندن و یا حتی فیلم کمدی دیدن، باور پذیر کنید یا برای قهرمان داستان عادت بد خلق کنید؛ باور کنید لازم نیست که قهرمان ها از هر لحاظ قهرمان باشند. مثال میزنم: یک قهرمان خلق کنید که پرخوری میکند، بدن دهن است یا حتی نمیتواند سر قول هایش بماند! یک قهرمان بسازید که دمپایی دستشویی را خیس میکند!!!
    سعی کنید با این شکل از ویژگی ها، تا میتوانید انهارا به واقعیت تبدیل و نزدیک کنید.
    راجع به دیالوگ های یارا، رفتارهاش، توصیفاتی که در موردش هست هم بنویس
    باورپذیری
    با توجه به ژانر غالب فانتزی این موارد کم بودند و من چیز خاصی ندیدم که نیاز به اصلاح داشته باشد. فقط یک مسئله ذهنم را درگیر کرده است. کالبد هر ادمی متشکل از روح و جسم است و بارها خوانده ایم که جسم هیچ ارزش معنوی ای ندارد و روح است که می ماند. در نتیجه شیطانی که مرتبا در پی گمراهی فرزندان ادم است، نقد را ول نمی کند که به نسیه بچسبد. چگونه است که او با تمام زیرکی و مکاری اش، به جسم یارا راضی می شود و روح او نه؟!‌
    این بخش نیاز به تامل دارد حداقل از دیدگاه من.
    البته خودش میتواند یک سلاح خوب باشد که به جای فروش روح به مقوله ی فروش جسم پرداخته اید.

    علائم و اشتباهات نگارشی
    گاهی فعل جملات را جابه جا می کردید و باوجود نثر محاوره، کار درستی نیست. مثال میزنم:
    غلط: پوشیدم کتم رو.
    درست: کتمو پوشیدم.
    ـ هم فعل باید جایش عوض شود و هم موارد رو که قبلا ذکر کردم.

    نکته ی دیگر، این است که در نثر محاوره، فعل ها اکثر اوقات شکسته شده و به کلمات می چسبند. مثال میزنم:
    غلط: کفشام بندی هستن.
    درست:‌ کفشام بندین.

    ایده

    ایده ای جذاب اما قدیمی انتخاب کردید. داستان های زیادی در باب فروش جسم و روح و غیره ی انسان به شیاطین نوشته شده اند. اما مهم ترین نکته این است که جوری متن را نگارش کنید که خواننده متوجه این موضوع نشود.
     

    Slyidaes

    منتقد آزمایشی
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/06/11
    ارسالی ها
    194
    امتیاز واکنش
    2,095
    امتیاز
    346
    محل سکونت
    Shomal_دخمه اسلیترین
    به نام خدا

    این نقد بر اساس پست های نویسنده نوشته شده.

    عنوان*
    در واقع نام، سر و ته تمام
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رو در بر می گیره؛ انگار که
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رو در یک یا چند کلمه خلاصه کرده باشی. اضافه کنم نام
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    همچنین شبیه زرق و برق مغازه ها و ظواهر اشیا میمونه. امروزه که متأسفانه بیشتر تصمیم گیری ها به ظاهر بستگی داره، یک نویسنده باید تمام خلاقیتش رو برای انتخاب نام مناسب به کار ببره. مخصوصاً نویسنده های تازه کار که شناخته شده نیستن و مطمئنا یک مخاطب اول با دیدن عنوان رمانشون تصمیم میگیره بخونه یا نه!
    عنوان
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما کشمکش اختیار بود؛ متشکل از دو واژه کشمکش، به معنای نزاع سر چیزی و اختیار.
    نام
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما با ژانر فانتزی و معمایی ارتباط داشت. سوالاتی هم تو ذهن خواننده ایجاد می کرد. مثل اینکه دقیقاً نایب اختیار که بر سرش کشمکشه چه چیزیه؟ به عنوان یه مخاطب کشش لازمه رو در من ایجاد کرد. بیا کمی جزئی به قضیه نگاه کنیم دوست من! کشمکش خودش یه کلمه سنگینی هستش و پتانسیل لازمه برای جذب رو دارا هست. ترکیبش با اختیار هم به جذابیتش افزوده و همونطور که بالا گفتم، سوال ایجاد میکنه. اینکه اسم سوال ایجاد کنه چیز کمی نیست! انتخاب هوشمندانه ای داشتی و همه چيزارو در نظر گرفتی.


    خلاصه*
    یک خلاصه خوب باید ابهام های به موقع داشته باشه و سوالات اساسی در ذهن مخاطب ایجاد کنه. احساس کردم خلاصه با اینکه گره داشت، ولی داستان رو لو داده بود. شما تو خلاصه گفتی یارا چیزی جز یه مرده نیست؛ پس من به عنوان یه مخاطب هنگام خوندن
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    زیاد هیجان زده نشدم وقتی فهمیدم یارا مُرده . حالا نمیدونم منظورتون از مرده دقیقاً چی بود! اینکه اختیار خودش رو نداره یا....به هر حال، خلاصه شما سوالات کلیدی ایجاد نکرد. می تونستید از گفتن اینکه یارا بر خلاف قبل به دور از حاشیه نیست خودداری کنید. چون ما مخاطب ها قدم به قدم با جلد اول و جلد دوم همراهی می کنیم و خودمون میدونیم یارا تغییر کرده. پس نیازی به گفتن نویسنده در خلاصه نیست.
    پیشنهاد من اینه یه تغییر تو خلاصتون ایجاد کنین. از توضیحات اضافه پرهیز و بیشتر رو کار های یارا تمرکز کنید. بگید شیطان اونو مجبور به کاری میکنه که نمی خواد انجام بده و این سوال در ذهن خواننده ایجاد می شه که اینبار چه کاری؟ این کار چه پسامد هایی داره و...


    جلد*
    جلد شما انیمه بود.
    *بک گراند سیاه با ژانر ها در ارتباط بود.
    *شخصیت های توی جلد مرموز بودن و لبخند خاص قد بلند تره واژه کشمکش رو رسانا بود.
    در همین حال، خبری از شیطان نبود. به عنوان یه منتقد می تونم بگم انتخاب تصویر انیمه ای ایرادی نداره؛ حتی شاید جذاب هم باشه. ولی اگه بخوام کلی در نظر بگیرم، شاید از نظر مخاطب های دیگه که با فضای انیمه آشنایی ندارن بچگونه به نظر بیاد.


    باید اضافه کنم ممکنه جلد باعث بشه مخاطب فکر کنه این
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    تقلید از یه انیمه هستش.
    جمله روی جلد با ژانر هاتون در ارتباط بود.

    ژانر*
    ژانر ها رو جداگونه مورد بررسی قرار میدیم:

    فانتزی: ژانر فانتزی ژانری هستش که عموما
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما رو پوشش میده. شما یه قهرمان داشتید و یه ضد قهرمان. قهرمان شما یارا و ضد قهرمانتون شیطان بود. قبلنا به دلیل عدم توجه به ژانر، نویسنده ها بدون در نظر گرفتن شاخه ها فقط از تخیلی استفاده می کردن. الآن که شاخه های تخیلی رو می دونیم، خیلی ها تو فانتزی و علمی_تخیلی به مشکل بر می خورن. شیطان تو دنیای اسلام واقعیه. جن و انس هم همینطور! شما موجودات دیگه ای نساختید و یا به عبارتی، از موجودات افسانه ای استفاده نکردید. سرزمین خیالی نداشتید که آسمونش پر از اژدها باشه.
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما، حول موجودات از نظر اسلام واقعی و زندگی یارا و دوستاش میچرخید. پس بهتر بود از ژانر علمی_تخیلی استفاده می کردی یا رو ژانر ترسناک بیشتر مانور می دادی.چون هم تو این
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    چشم سوم وجود داره و هم ترس انسانها از دنیای ماوراءالطبيعه.


    ترسناک: هیچ صحنه ترسناکی حس نشد. نه غافلگیری نه...
    فقط خون و زمزمه های شیطان که البته اونم زیاد ترسناک حساب نمی شه.
    معمایی: همه چیز تو پیش رفتن
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    لو داده میشد. وقتی به عنوان یه مخاطب رمانو میخوندم، هیچ معمایی تو ذهنم ایجاد نشد که بخوام جوابشو بگیرم.

    مقدمه*
    مقدمه خوب بود. می تونست یه حدیث هم باشه البته؛ ولی نگارش خود نویسنده هم در حالی که اسم رمانشو توش به کار بـرده بود، آمادگی لازم رو در مخاطب برای شروع
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ایجاد می کرد.

    شروع*
    شروع
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    یه شروع معمولی بود. از اتاق یارا شروع می شد. اون خودش رو تو آیینه دید در حالی که صورتش و موهاش عجیب حرکت می کردن. این اتفاقات نشون میده یارا متفاوته و مخاطب کنجکاو میشه؛ ولی کافی نیست.


    کلی در نظر بگیریم این شروع گره نداشت. همه چیز روتینی بود جز اون مسئله ماوراءالطبيعه. پیشنهاد می کنم شروع رو جوری به نگارش در بیارید که یارا تو راهه. اون توی راه اتفاقاتى که تو اتاق و آیینه اش افتاده بود رو با خودش مرور می کنه و به دوستاش بر می خوره. ببینید، جنب و جوش اشتیاق زیادی ایجاد می کنه و اینطوری مخاطب برای ادامه
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    خواه نخواه بیشتر ترغیب میشه.
    یا تو راه هم نه، حداقل داخل همون اتاق رو چهره یارا بیشتر تمرکز کنید.

    توصیفات*
    توصیف ظاهر: شما تو توصیف ظاهر متوسط عمل کردی. یعنی کامل بود، ولی با یکجا توصیف کردن به چشم نمیومد.
    وقتی شخصیت اصلی با دوستان یا آدم های پیرامونش رو به رو می شد، ظاهر همه رو اول توصیف می کرد و دیگه بعد ها با اونا کاری نداشت. این توصیفات تدریجی خیلی خیلی مهم و چالش برانگیزه! توصیف لباس یارا برای عروسی خوب بود؛ اما باقی نه! به عنوان یه مخاطب اصلا نتونستم بفهمم فاطمه چی تنشه!
    تو عروسی وقتی ویدا و یارا با هم بودن، می تونستی قطعه ای از لباس ویدا رو اونجا توصیف کنی. مثلاً وقتی یارا موهاشو لمس کرد، می شد رنگ شال و جنس شال که دست یارا زیرش بود رو توصیف کرد. دوقلو ها جذابن! کار هاشون، ست هاشون و خیلی چیزای دیگه...اگه رو اونا هم بیشتر مانور داده می شد، شاید جمعشون جذاب تر به نظر میومد.


    توصیف حالات: پیشنهاد می کنم یک مرور بکنید و توصیف حالات رو بیشتر گسترش بدید. خود یارا نیاز به توصیف حالات بیشتری داشت. خیلی کم پیش میومد در مواقعی که انتظار میرفت، استرس بگیره و...ام اصلا نتونستم حالات ویدا رو تجسم کنم و همینطور بقیه. لبخند روی لب های ونداد و سینا خوب بود؛ اما زیاد رو حالات ونداد حین فهمیدن قضیه مانور داده نشد. ویدا اگه پشیمون بود باید گریه و زاری می کرد.

    توصیف مکان: تو این قضیه ضعیف عمل کردید. اصلا عروسی کجا برگزار شده بود؟ چه شکلی بود؟ جنس دیوار ها از چی بود؟ اتاق یارا چه شکلی بود؟ و خیلی جاهای دیگه...
    مکان ها اصلا توصیف نداشتن!


    توصیف احساسات: یارا زیاد از خودش چیزی نمی گفت. فقط نسبت به ویدا یه احساس گنگی داشت و نسبت به ایلیا حساس بود. من نمیدونستم یارا نسبت به شیطان چه حسی داره یا در مورد اتفاقات پیش اومده چی فکر می کنه.

    شخصیت سازی: شخصیت های
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما زیاد بودن. شخصیت سازی در واقع ظاهر،رفتار، اخلاق، سبک زندگی، اعتقادات رو به نمایش میزاره. شما فقط اتفاقات و شرايطو توصیف کردین و از جانبشون دیالوگ گفتید.


    یارا: پسری هفده ساله که به دلیل عهد پدرش، خدمتگذار شیطان میشه. این پسر عادی نیست؛ ولی به دلیل توصیفات کم عادی بودنش به چشم نمیاد.
    ما چیز زیادی درباره علایق یارا، احساسات، رفتار و اعتقادات اون نمیدونیم.

    در نتیجه دیالوگ ها کمی ضعیف بودن. ولی با اصلاح توصیفات و شخصیت سازی و درک بیشتر ما نسبت به شخصیت ها، میشه دیالوگ ها رو هم خاص کرد.

    باورپذیری*
    ونداد چجوری به یارا اعتماد کرد و خواهرش رو دستش سپرد؟ اونم بعد از کار های خواهرش؟


    ایده*
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    های زیادی هستن که ضد قهرمانشون شیطانه. چون ولهان یکجورایی شناخته شده ترین
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    در رابـ ـطه با شیطان و اجنه هست، شاید ذهن خیلی از مخاطب ها به سمت اون بره. ولی شما با ریز ایده های دیگه تقریباً مارو خلع سلاح کردید. ایده نو نبود. ولی همونطور که گفتم با اتفاقات غیر قابل پیش بینی و مانور بیشتر روی توصیفات میشه بهترش کرد.


    علائم نگارشی و غلط های تایپی*
    علائم نگارشی رو درست رعایت کرده بودید و استفاده از ویرگول ها بجا بود.


    نثر*
    نثر شما تمام عامیانه بود. برای رمانهایی تو این سبک هر دو نثر میتونه مناسب باشه، به شرطی که درست به نگارش در بیاد. عموماً نثر ادبی برای رمانهای فانتزی و علمی_تخیلی مناسب تره.
    ولی فکر کنم شما این نکته رو در نظر گرفتید:
    امروزه مخاطب ها با نثر عامیانه بیشتر ارتباط برقرار میکنن. از دیدگاه بعضی افراد هم نثر ادبی خسته کننده شمرده میشه.



    شما جاهایی از فعل های ادبی بهره بردید. دقت کنید!

    اَند:اَن

    دیالوگ و مونولوگ*
    شما برای دیالوگ ها اینگونه عمل کردید که اسم شخصیت رو می زاشتید، دو نقطه بغلش و دیالوگ رو می گفتید.
    بهتره اصلاح کنید و از اوردن کلمه گفت پرهیز نکنید.


    دیالوگ ها معمولی بود. انفجار ایجاد نمی کرد. مثل
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    های واقعی بود بیشتر دیالوگ ها!
    دیالوگ ها بسته به شرایط در تعادل بودن. دیالوگ هر شخصیت با سادگی ها، بهش میخورد.

    سیر*
    سیر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    اوایل معمولی بود، تا شب عروسی. اونجا احساس کردم همونطور که بلندی هایی به وجود اومد، سیر هم روند تندی گرفت. که با اصلاح توصیفات، مخصوصاً تو همین اتفاق، میشه اصلاحش کرد.


    نقد دخترک خاتمه یافت

    با آرزوی موفقیت برای نویسنده عزیز!

    aym2_215978_photo_2017-06-26_13-50-43.jpg
     
    آخرین ویرایش:

    phantom.hive

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/08/29
    ارسالی ها
    234
    امتیاز واکنش
    2,947
    امتیاز
    451
    سن
    21
    با سلام.
    ممنون از وقتی که برای نقد گذاشتید.
    اینکه چرا روی نقص‌های یارا بیشتر وقت نگذاشتم، چون این نقص‌ها از بین رفتن. ما توی همون پست اول می‌خونیم که یارا می‌گـه بر عکس گذشته، قدش بلند شده. یکی از چیزهایی که شیطان به یارا داده، همین ظاهر عوض شده هست که به خاطر نقص‌هایی که داشته برای یارا تبدیل به یه عقده شده بوده. شاید به اندازه‌ی کافی روش کار نکردم، سعی می‌کنم توی رمان بیشتر بهش بپردازم.
    نکته‌ی دیگه، توی رمان قانونی هست که بهش اشاره شده. روح رو فقط خود شخص می‌تونه اهدا کنه اما اهدای جسم از شخص دیگه‌ای هم برمیاد و شیطان، یارا رو از پدرش گرفته. از یه شخص دیگه، تنها گزینه‌ای که داشته همین جسم بوده.
     

    phantom.hive

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/08/29
    ارسالی ها
    234
    امتیاز واکنش
    2,947
    امتیاز
    451
    سن
    21

    برخی موضوعات مشابه

    بالا