گفتوگو با شاهرخ گیوا نویسنده رمان اندوه مونالیزا

  • شروع کننده موضوع YASHAR
  • بازدیدها 390
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

YASHAR

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2015/07/25
ارسالی ها
3,403
امتیاز واکنش
11,795
امتیاز
736
محل سکونت
تهران
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]گفتوگو با شاهرخ گیوا نویسنده رمان اندوه مونالیزا [/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]ادبیات نقد است نه سركوب [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]بهزاد عبدی- شاهرخ گیوا داستاننویس جوانی است كه به تازگی دومین رمانش یعنی «اندوه مونالیزا» از سوی نشر زاوش راهی بازار کتاب شده است. اولین رمان گیوا یعنی «مونالیزای منتشر» نیز در زمان چاپش مورد توجه و تحسین قرار گرفت. در گفتوگویی که میخوانید، گیوا به سوالاتی درباره رمان تازهاش پاسخ داده است.[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]رمانهایی نظیر «ملكان عذاب»، «من منچستر یونایتد را دوست دارم»، «مونالیزای منتشر»، «اندوه مونالیزا»، «لكنت» و ... اساس تاریخی دارند. به نظرم میرسد این تاریخینویسی، به نوعی فرار از واقعیت امروزی است؛ شما چرا سراغ نوشتن رمان تاریخی رفتهاید؟[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]اول اینكه من معتقدم «اندوه مونالیزا» رمان تاریخی نیست؛ به این معنا كه رمان صرفا روایتگر اتفاقات تاریخی باشد. اما اگر منظورتان این است كه چون زمان روایت، كمی از زمان حال فاصله دارد میشود به آن رمان تاریخی گفت، باز هم موافق نیستم. درست است كه بخشهای عمدهای از رمان در دوره پهلوی میگذرد اما سر اصلی آن یا بهتر است بگویم، میوه رمان در دوران بعد از انقلاب 57 قابل برداشت است؛ یعنی در دهههای 60 و 70. خب این تاریخ نزدیك چیزی است كه به راحتی میشود اثر آن را در زندگی نسل جدید هم دید. پس رمان چندان تاریخی نشده است و نمیشود از آن به عنوان اثری یاد كرد كه زمانه دوری را روایت میكند كه تاثیر آن از بین رفته یا تاثیر ناچیزی از آن بر جا مانده است. گذشته از این، به صرف اینكه چند شخصیت رمان تحت تاثیر وقایع سیـاس*ـی دوره پهلوی بودهاند که نمیشود به آن برچسب تاریخی بودن زد.[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]خواندن رمانهای اینچنینی من را یاد سریالهای پروژهای تلویزیون میاندازد كه معمولا موقعیت تاریخیشان دوران قاجار یا پهلوی است. در این سریالها رسالت كارگردان مبتنی بر جبهه ضد پهلوی بودن یا انتقاد از دوره قاجار است و این باعث میشود ضد شاه بودن كمی قابل باور شود. شما چرا این موقعیت زمانی را انتخاب كردید؟[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]به نظرم مقایسه رمان -هر نوع رمانی- با برنامههای تلویزیونی یا حتی سینما چندان درست نیست. كاركرد اینها بسیار متفاوت است. به خصوص در مورد تلویزیون خودمان كه معلوم است چه اوضاعی دارد! تلویزیون در زمان حاضر به ابزار تایید قدرت بدل شده كه كاركرد آن با ادبیات مستقل بسیار متفاوت است. مثلاً همین سریالهای تلویزیونی بیش از آن كه نقادانه به دورههای قاجار و پهلوی نگاه كنند، به نظر میرسد سركوبگر آن دورهها هستند. در تلویزیون این دورهها طوری به نمایش درمیآیند كه گویی در این ادوار هیچ چیز خوبی وجود نداشته و این خیلی فرق میكند با ادبیاتی كه كارش نقد كردن و كشف حقایق است، نه سركوب؛ اما در مورد چرایی انتخاب این دورهها برای روایت داستانم، باید بگویم كه در وهله اول این مضمون رمانم بود كه چنین چیزی میطلبید. این رمان چیزهایی را روایت میكند كه نشاندهنده نوعی تكرار تاریخی است. اتفاقات ناخوشایندی در نسلهای متوالی رخ میدهد كه میبینیم نسلهای بعدی بدون متنبه شدن از همان اتفاقات باز هم در حال تكرارشان هستند! خب من هم برای نشان دادن این تكرار و اثر آن در زمان حال، چارهای نداشتم جز رجوع به گذشته و كنكاش در آن.[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]ولی در چند جای داستان از زبان شخصیتها، پهلویها را به تمسخر گرفتهاید و مثلا كشف حجاب فرح و همراهیاش با محمدرضا شاه را غربزدگی و پز روشنفكر بودن دانستهاید. 80همسر داشتن محمدرضاشاه را هم همین طور.[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]اینجا یك اختلافنظری وجود دارد. اینهایی كه مثال زدی، اول این كه به نظرم تمسخر نیست؛ هرچند قبول دارم كه در لحن بعضی از شخصیتهای رمان میشود بوی طعنه را حس كرد. با این حال این خیلی فرق دارد با تمسخر! از طرف دیگر توجه داشته باشید كه نظر شخصیتها یا حتی راوی هر داستانی، لزوماً نظر نویسنده نیست. همین حرفهایی را كه مصداق آوردید، حرفهای خانمخاله است. او به شدت سنتی است، برای همین هم گاهی به رضا شاه و پسرش طعنه میزند. خب این آدم یك نمونه از كسانی است كه گذار به دنیای مدرن را برنمیتابند و حتي حاضرند كه مثلا محمدرضا شاه مثل شاهان قاجار هفتاد، هشتاد زن داشته باشد، اما چادر از سرشان نیفتد![/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]در مورد نسلهای قبلی گفتید كه برای شناختن اشتباه و نشان دادن تكرار اشتباهات تاریخی ناچار شدهاید كه به گذشته بپردازید. منظورتان این است كه باید برای نقد جامعه حتما به اتفاقات تاریخیاش رجوع كرد؟[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]خب این را نمیشود انكار كرد كه آدمی خیلی از آموختههايش را از راه تجربه كسب میكند. مثال ساده و عینیاش این است كه تا بچهای دستش مثلاً به اتوی روشن نخورد، نمیتواند بفهمد فلز داغ یعنی چه! بعد این تجربه در گوشه ذهنش باقی میماند و امری تاریخی میشود. حالا همین تجربههای كوچك را خیلیخیلی بزرگتر كنید؛ مثلا یك خطای سیـاس*ـی كه موجب قتل و كشتار میشود. خب اگر بنا بود بشر همواره خطاهايش را تكرار كند كه حالا چیزی از نسل او باقی نمانده بود! پس چارهای ندارد جز این كه از هر امر تاریخی شدهای درس بگیرد. من فكر میكنم برای جلوگیری از این خطاها خوب است كه گاه و بیگاه آن امر تاریخی شده را یادآوری كنیم. اصلاً برای همین است كه كتب الهی هم سرشار از داستانهایی هستند كه امور تاریخی شده را یادآوری میكنند تا به آدمی هشدار بدهند كه مثلا سرنوشت قوم لوط را ببین؛ و اگر دیدی و باز به همان راه میروی ممكن است آن تكرار تاریخی اتفاق بیفتد و دچار عذاب بشوی.[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]نویسندههای ما بهویژه آنها كه جوانترند، با انتقال موقعیت زمانی به گذشته حرفهای سیـاس*ـی و اعتراضیشان را میزنند كه به كار مخاطب و جامعه امروز نمیآید. آیا نمیتوان در همین بستر امروز، جامعه را نقد كرد و معترض بود؟[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]اتفاقا من اینطور فكر نمیكنم. به صرف این كه رمان به آدمهایی پرداخته كه یكی دو دهه یا حتي چند دهه با مخاطب حال حاضر فاصله زمانی دارند، نمیتوان گفت كه به كار مخاطب جامعهی امروز نمیآید. مصداق آن هم حداقل در رمان خودم فراوان است. توجهتان میدهم به شخصیتهای نكیسا، پری، زری و دایی محمود. نمونههای این چند شخصیت در زمانه ما بسیارند و هر روز در كوچه و خیابان با آنها مواجه میشویم اما در مورد بخش دوم سوالتان باید بگویم بله، اعتراض در بستر امروز و نقد جامعه امروزی هم ممكن است؛ چرا كه نه! اما همانطور كه میدانید برای به نقد كشیدن امروز، دست و بال نویسنده بستهتر است. خب دلیل آن هم كه معلوم است. گذشته از اینها، از آنجایی كه قصد من این بوده که در رمانهایم یك روند تاریخی را از دوره قاجار تا به امروز در سه رمان متوالی روایت كنم، طبعاً در رمان دومم به این زمانه رسیدم و اگر دست به كار رمان بعدیام بشوم، قطعا ماجراها و حوادث رمان به زمان اكنون بسیار نزدیكتر خواهد بود.[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]نویسندههای آمریكای لاتین مثل ماركز، بورخس، یوسا، فوئنتس و ... همین شیوه را در آثارشان امتحان كردهاند و به تكنیكهای بدیعی در داستاننویسی رسیدهاند. آیا آمریكای لاتینی نوشتن یا توجه به تكنیك صرف، محرك اصلی شما در خلق اثرتان بوده؟[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]نه، اینطور نیست. من داستان خودم را دارم و نوع تكنیك و روایت خودم را كه به اطمینان میگویم بیش از هر نویسنده خارجی آن را مدیون نویسندههای خودمان هستم. چندان كه از این چهار، پنج نویسندهای كه نام بردید، تنها بورخس را میپسندم اما خیلی بعید میدانم که حتی همین بورخس هم تاثیر روشنی در داستانهایم داشته باشد.[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]یكی از ویژگیهای رمانها و فیلمهایی كه بنمایههای تاریخی دارند، جذب مخاطب حداكثری و ایجاد جذابیت در مخاطب عام است. نمونه ایرانیاش ذبیحا... منصوری بود كه البته با ژانر شما قابل مقایسه نیست. چقدر مخاطبپسند بودن كارتان برای شما مهم است؟[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]ببینید مسلماً هر هنرمندی وقتی اثری خلق میكند برای این است كه آن را در معرض دید و قضاوت دیگران قرار بدهد. البته این موضوع كه هنرمند چه طیفی از مخاطبان را به تماشای دنیای خودش دعوت میكند، میتواند خیلی متفاوت باشد. واقعیت این است كه من حداقل در این دو رمان اخیرم كمتر به جذب مخاطب عام فكر كردهام. البته این به این معنی نیست كه برای مخاطب عام ارزشی قائل نیستم؛ خیر، اینطور نیست اما ماهیت بعضی از آثار طوری است كه درك و هضم آن برای مخاطب عام كمی مشكل است. این طیف از مخاطبان غالباً آثاری را میپسندند كه همه چیز را در اختیارش قرار بدهد و معنا و مفهوم اثر را مثل لقمه جویدهای به دهانش بگذارد. واقعیت این است كه من تولید چنین چیزی را نمیپسندم و آثاری را دوست دارم كه ایجاد پرسش و گفتمان میكنند.[/FONT]
 

برخی موضوعات مشابه

بالا