- عضویت
- 2015/09/05
- ارسالی ها
- 9,323
- امتیاز واکنش
- 41,933
- امتیاز
- 1,139
به نام خدا
سلام دوستان
مصاحبه ای رو بانویسنده ی خوش اخلاق ودوست داشتنی انجمن خانم سعیده جمشیدی انجام دادم وامیدوارم مورد پسندتون واقع بشه
آثارشون:دختر مکانیک،نقص فنی،سودای عشق،سجده برغرور مردانه ام
رمان سجده برغرور مردانه ام به چاپ رسیده
سلام دوستان
مصاحبه ای رو بانویسنده ی خوش اخلاق ودوست داشتنی انجمن خانم سعیده جمشیدی انجام دادم وامیدوارم مورد پسندتون واقع بشه
آثارشون:دختر مکانیک،نقص فنی،سودای عشق،سجده برغرور مردانه ام
رمان سجده برغرور مردانه ام به چاپ رسیده
به طور کامل خودتون رو معرفی کنید :
با نام و یاد خدا سعیده جمشیدی هستم متولد پنجم تیر سال یک هزار و سیصد و هفتاد و یک در یکی از روزهای گرم تابستان به دنیا اومدم و میشه گفت به عبارتی دختر تابستان هستم و در حال حاضر دانشجوی رشته ی زبان و ادبیات فارسی هستم.
چطور شد که شروع به نوشتن کردید؟
قضیه ش مفصله اما به طور مختصر می گم حدودا اواسط سال هشتاد و نه بود که به همراه خانوادم برای سه سال به خارج از ایران اعزام شدیم اوایل برام خیلی سخت بود و غربت بهم فشار زیادی وارد می اورد تا اینکه با وصل شدن اینترنتم به این فکر افتادم که من هم مثل بقیه دوستان شانسم رو چه خوب و چه بد امتحان کنم و این شد که کلید اولین کارم و بعدش به ترتیب کارهای بعدی رقم خورد.
کسی از خانوادتون حمایتتون می کنه یا نه؟
خب بله کمک های خانوادم باعث شد که بتونم کارم رو به چاپ برسونم و از این بابت واقعا ازشون ممنونم.
چند وقته ازدواج کردین و چه تاثیری روی روند نویسندگیتون داشته؟
حدواد چهارساله که با همسر مهربونم آشنا شدم و یک سال هم هست که به طور رسمی عقد کردیم و انشالله تا یک ماه آینده هم ازدواج می کنیم،خب راستش عشق زیاد به همسرم باعث شده که قلمم نسبت به قبل خیلی فرق کرده و هربار که عشقی یا محبتی از همسرم دریافت می کنم توی نوشته هام به کار می برم در حقیقت ایشون مشوق اصلی من برای نوشتن هستندو به من روحیه می دن.
به نظرتون هرکس اهل هنر و ادبیاته روحیات لطیفی داره؟ در مورد خودتون چطور؟
بله عزیزم هرکس که به طریقی با هنر و شعر و کلا نوشته در ارتباط هست روحیات لطیفی داره یک نویسنده یا شاعر روحیاتی لطیف و سرشار از احساسات داره و در مورد خودم هم بله کمی تا قسمتی روحیاتم لطیفه و فوق العاده احساساتی هستم.
زندگی رو چه رنگی می بینید؟
آبی به رنگ عشق گاهی اوقات هم خاکستری مثل مه.
نظرتون در مورد عشق چیه؟
عشق خیلی مقدسه و موهبتی خدایی است که خدا در دل انسان نهاده کسی که عاشق می شه دیگه به خودش فکر نمی کنه و همه چیز رو فدای معشوقش می کنه حتی جانش رو چون راضی نیست آسیبی به طرف مقابلش برسه و این از نظرم بالاترین هدیه ای که خدا به ما انسان ها داده زندگی بدون عشق زیباییش رو از دست می ده.
رمان هایی که نوشتید تا چه حد روی زندگی شخصیتون تاثیر گذاشته؟
راستش رو بخوای تاثیر آنچنانی نداشته چون همشون یه جورایی زاده ی تخیلم هستند و واقعیت ندارند اما سر یکی از کارهام دختر مکانیک یادم می یاد که خیلی وارد ادبیات کوچه بازاری شده بودم و گاهی اوقات ناخواسته تکه کلام هایی می پروندم که همسرم با تعجب ازم می پرسید که این حرف ها چیه که می زنم.
موضوعات رمان هاتون تا چه حد به واقعیت نزدیک هستند؟
هیچکدوم براساس حقیقت نیستند و همه زاده ی تخیلم هستند اما اکثر دوستانی که رمان سجده برغرور مردانه را مطالعه کردند معتقدند که به واقعیت خیلی نزدیک هست.
چطور سوژه های رمانتون رو پیدا می کنید؟
گاهی اوقات با دیدن عابر پیاده ، افراد و حرف هایی که می زنند تیکه هایی از فیلم ...اط محیط خیلی تاثیر می گیرم و گاهی اوقات خودبخود موضوعی توی ذهنم کلید می خوره که برای اینکه فراموش نکنم روی یه کاغذ می نویسم.
اسم رمان هاتون رو برچه اساس انتخاب می کنید؟
موضوع داستان و محتوای آن.
بیشتر چه سبکی رو می پسندید و استفاده می کنید؟
سبک ادبی البته توی نوشته هام سعی می کنم یک اصل رو خیلی بهش توجه و رعایت کنم اون هم اینه که متن داستان رو ادبی و مکالمات رو به صورت محاوره و عامیانه می نویسم.
اولین و آخرین رمانی که نوشتید رو از نظر سطح کیفیت مقایسه کنید؟
اولین رمانم سودای عشق بود خب اونموقع من مطالعه ی چندانی در این زمینه نداشتم فقط دلم می خواست از یه جایی شروع کنم و شانسم رو امتحان کنم اون کارم از نظر نگارشی و موضوعات و کلا نوشتار از نظر خودم خیلی ضعیف بود اما همون کار محرکم برای کارهای بعدی شد چون باعث شد که کتاب هایی در مورد اصول نویسندگی بخونم و در کارگاه های داستان نویسی شرکت کردم به صورت آزاد و الان که در حال تایپ اخرین کارم هستم در مقایسه با اولین کارم نقاط قوت بیشتری گرفته.
اولین رمانتون رو تو چه سنی نوشتین و اسمش چی بود؟
هفده سالگی رمان سودای عشق.
به نظرتون شروع نویسندگی سن خاصی داره؟
نه از هرزمان می شه شروع کرد کسی که عاشق نوشتن هست می تونه از هرسنی بنویسه و رفته رفته با مطالعه و تحقیق کارش رو قوی تر کنه.
چی باعث شد که به این باور برسید که می تونید یه نویسنده ی خوب باشید؟
راستش من هنوزم خودم و خوب نمی دونم عزیزم تا خوب شدن خیلی هنوز راه هست و هرروز که می گذره تجربه م بیشتر می شه و چیزهای جدیدتری برای به کار بردن توی نوشته هام یاد می گیرم.
به نظرتون نویسندگی هم مثل سایر شغل ها بازنشستگی داره؟
خب راستش نه نویسندگی تنها حرفه ایه که ادم حتی تا لحظه ی مرگش هم با خودش همراه داره و کسی که نوشتن رو دوست داره هیچ وقت به ننوشتن فکر نمی کنه.
بهترین مشوقتون چه کسی بود؟
عشقم همسر مهربونم همیشه من و در همه حال تشویق کرده و همراهم بوده.
چه چیزی باعث می شه از نوشتن دلسرد بشید ؟
راستش هیچ وقت دلسرد نشدم چون نوشتن و به قلم در آوردن افکارم بهم ارامش می ده.
انتظارتون از خوانندگان رمانتون چیه؟
انتظارم اینه که وقتی کارهام رو مطالعه می کنند صرفا براساس نوشته هام نظر بدند نه در مورد شخص خودم البته این هم بگم من عاشق همه خواننده های گلم هستم چه مجازی چه واقعی همشون تا الان خوب و ماه بودند.
کوبنده ترین نقدی که بهتون شده چی بوده و چه واکنشی نشون دادین؟
کوبنده ترین نقد رو در سایتی که چندین
ساله عضو بودم دریافت کردم از طرف چند نفر که من اسمشون رو نویسنده نمی ذارم و بیشتر هدفشون تخریب شخصیتی بود تا نقد و من هم با آرامش کامل از خودم دفاع کردم .
به نظرتون بهترین نقد چه نقدیه؟
نقدی که هم نقاط ضعف و هم نقاط قوت کار در اون گنجونده شده باشه.
وقتی یه رمان رو نقد می کنید اولین نکته ای که بهش توجه می کنید چیه؟
خیلی در نقدها شرکت نمی کنم معمولا اما بیشتر به شیوه ی نگارش داستان و رعایت نکات نگارشی و میزان تحقیق نویسنده در داستان توجه می کنم چون از جمله نکاتیه که به نظرم خیلی مهمه.
اسم رمان های چاپی و مجازی مورد علاقتون رو بگید؟
رمان های چاپی به ترتیب دالان بهشت امانت عشق در کل کارهای خانم فریده شجاعی و کارهای دوست عزیزم شهلا خودی زاده گل پاییز بی مهر و....، و مجازی رمان های دوست گلم مهرسا طالع ماه بانوی سرخ و.... و رمان های سمیرای گل کنیزک زشت من ،شاپرک های مرده و....
آثار کدوم نویسنده ها رو می پسندید؟
فریده شجاعی ، نازی صفوی ، مریم ریاحی، شهلا خودی زاده.
بعد از چاپ رمانتون و حضور در نمایشگاه کتاب چه حسی داشتین؟
حسی غیر قابل وصف طوری که باورم نمی شد که کتابی که پیش روم هست کار من هست که چاپ شده و فکر می کردم بیشتر توی خواب هستم تا بیداری:)
الگوی نویسندگیتون کدوم نویسنده ست؟
خانم فریده شجاعی و آقای مودب پور.
استقبال از کتابتون در نمایشگاه کتاب چطور بود؟
خب امسال در مقایسه با سال های قبل و با توجه به تغییر مکانی نمایشگاه خیلی افراد زیادی شر کت نکردند توی نمایشگاه و نه فقط کتاب من بلکه خیلی از کتاب ها نسبت به سال پیش فروشش افت کرده بود اما از خوانندگان مجازی که من و می شناختند و مردم عادی و دوستای گلم به من خیلی لطف داشتند و من رو شرمنده ی محبتاشون کردند.
چطور با انجمن نگاه دانلود آشنا شدین؟
خب راستش جریانش مفصله اما سال نود یا نود و یک بود که نگاه جان مدیریت سایت وبلاگ داشتند و چون اولین کار من سودای عشق رو در وبلاگشون گذاشته بودم پیگیر نوشته هاشون بودم بعدش هم که متوجه شدم سایت زدند و نقل مکان کردند به سایت جدید اونجا بود که توی چت باکس سایت با داداش معین و مائده و یگانه عزیزم و کلیه دوستان که در مورد کتاب حرف می زدند آشنا شدم و بعد هم نگاه جان من و شرمنده کردند و گاهی اوقات شعر و داستان کوتاه روی صفحه اصلی سایت می ذاشتم تا اینکه داداش معین بهم خبر داد که نگاه جان انجمن زدند و الان اگه کاربریم رو هم ببینید شماره کاربریم پنج هست و تا الان هم که در خدمت هستم.
پیشنهادتون برای پیشرفت انجمن و ارتقا کیفیت رمان ها چیه؟
خب انجمن از ناظرین و مدیران خوبی برخوردار هست ضعف خاصی من تا بحال ندیدم اما برای پیشرفت کیفیت رمان های کاربرای گل بهتره که روی نکات نگارشی و مطالعه در زمینه داستان نویسی تاکید بیشتری بشه.
بزرگ ترین آرزوتون چیه؟
اینکه در کنار همسر مهربونم باشم و در کنارش بتونم بنویسم .
برنامتون برای آینده چیه؟
هنوز تصمیم خاصی برای آینده نگرفتم تقریبا به هرچی که می خواستم رسیدم چیزی بیش از این نمی خوام.
حرف آخرتون:
برای همه ی دوستای گلم چه در عرصه ی نویسندگی و چه در جایگاه های مختلف زندگی آرزوی موفقیت های روزافزون دارم و امیدوارم روزی برسه که همه به آرزوهای قشنگشون رسیده باشند و مرسی از فاطمه ی مهربونم که من رو لایق دونستند و این گپ به یاد ماندنی رو رقم زدند امیدوارم همیشه موفق باشی عزیزم.
ممنون که وقتتون رو در اختیار مون گذاشتین
آخرین ویرایش:
