مصاحبه باf.kنویسنده عزیز انجمن

فاطمه تاجیکی

مدیر بازنشسته
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/09/06
ارسالی ها
2,423
امتیاز واکنش
47,929
امتیاز
956
محل سکونت
بندرعباس
به نام نگارنده ی هستی

سلامی دوباره به نگاه دانلودی های عزیز در خدمتتون هستم با مصاحبه ای دیگر با f.k نویسنده انجمن امیدوارم خوشتون بیاد.



آثارهای ایشون:
کامل شده: محکومم به اعدام ، پسرک مرده ، به سادیگم بخند
در حال تایپ: فاصله ی جانبی « جلد دوم به سادگیم بخند» ، در انتظار تو (هنوز داخل انجمن نذاشتم)
داستان کوتاه: ده ممنوعه ، اعماق شبگرد« در حال تایپ» دلنوشته های یواشکی




خودتون رو کامل معرفی کنید:
متولد ۲۷ آذر ماه و تهرانی هستم.
۱۷ سالگیم تموم شده و الان میشه گفت در استانه ی ۱۸ سالگی هستم.
رنگ ابی رو دوست دارم:aiwan_light_blumf: خیلی هم مهربونم.
از وقتی یادم میاد دوست داشتم برای هرچیزی داستان بسازم. حتی یادمه با خاک که بازی می کردم، براشون شخصیت در نظر می گرفتمو داشتان می ساختم.
قوه ی تخیلم بالاس.
فرد درون گراییم. اخلاقم بسته به شرایطه. اما بیشتر منطقی رفتار می کنم.
رشتمم ریاضیه. اصلا هم سخت نیست. از ادبیات خوشم نمیاد اما همیشه به خاطر قلمم مورد لطف معلما هستم.
شاید بشه گفت از نظر دیگران ادم جدی و عصبی باشم و گاهی حرف زدن با من سخت باشه اما میتونم بگم من دارای چند تا شخصیتم و از این بابت هم تمام شخصیت های رمان برگرفته از روحیات خودمه.

کدوم آثارتون رو بیشتر دوست دارید؟
اول از همه محکومم به اعدام. چون شخصیت واقعیمو توی رمان نشون دادم و شخصیت ابیش بیش از حد شبیه به خودمه. کسی که میتونه متحول بشه اما نیاز به جرقه داره و در بدترین شرایط سعی می کنه ادم خوبی باشه.
بعدش هم در انتظار تو. این رمان ایده ی جدیدی داره و برای همین سرش شوق و ذوق زیادی دارم و دلم میخواد زودتر تمومش کنم.
در اخر هم به سادگیم بخند. چون تک تک شخصیتاش واقعین و برای نوشتنش وقت زیادی با دوستام گذاشتمو برای هر تیکش، صحبت و نظریه می دادیم.

ایده ی به سادگیم بخند چطور به ذهنتون رسید؟چیشد تصمیم گرفتید دوجلده بشه؟
قبل از شروع به سادگیم بخند یه رمانی مینوشتم. چیزی که نه عاشقانه باشه و نه جنایی. فقط یک زندگی عادی و دختری مشغول کار و زندگی کنار خانوادشه. اما کم کم ایده ی طنز به ذهنم رسید و کم کم پازل ها رو کنار هم چیدم. با خودم گفتم یه رمانی که بعد از ازدواج نوشته بشه و جدایی رو به مخاطب بفهمونه.
همین باعث شد که شروعش کنم. از اونجایی که علاقه ی زیادی به تلخ کردن رمان دارم، میخواستم انتهاشو تلخ کنم که حسابی مورد مواخظه قرار گرفتم و مجبورم کردن که پایان خوشی رو در نظر بگیرم. برای همین به این نتیجه رسیدم که پایان جلد یک رو باز و جلد دوم رو نتایج و سرامد رو بنویسم.


کدوم یکی از شخصیت های رمانتون رو بیشتر دوستدارید؟
در قبل توضیح دادم که همه ی شخصیت های رمانم، یعنی اصلی ها، برگرفته از شخصیت خودمه. اما آبیش رو بیشتر دوست دارم.

کدوم یکی از اعضای خانواده اتون بیشتر حمایتتون میکنه؟!
باید بگم تغریبا هیچ کدوم. بعضی وقتا ادم باید خودشو اثبات کنه اما همین کار باعث میشه چیزایی که دوست داره رو از دست بده.
برای همین هیچ وقت نیازی به حمایت کسی نداشتمو مستقل بار اومدم.

با انجمن نگاه دانلود چطور آشنا شدید و موندگارشدید؟
حدود سه سال پیش من یک رمانی رو شروع کردم. با دوستم تصمیم گرفتیم که به یک انجمنی معرفیش کنیم. که من از طریق ایمیل به انجمن پیام دادم که میتونم اینکارو انجام بدم یا نه. و جواب مثبتی که داده شد. این از اشنایی انجمن. به طور خیلی اتفاقی متوجه شدم که سایت انجمن داره و ثبت نام کردم و شروع کردم به فعالیت. و بعدش که موندگار شدم.

تاحالا به این فکر کردید که رمانتون رو به چاپ برسونید؟کدوم؟
با توجه به این که پدرم ناشرن؛ بله. اما زمان میخواد تا کارم حرفه ای تر بشه.

چه اینده برای خود در عرصه ی نویسندگی میبینید؟
فکر میکنم در اینده به جای نوشتن؛ کلاسای نقد و نویسندگی بذارم.


به جز نویسندگی در چه زمینه ای فعالیت دارید؟

از همه بیشتر هنری و نقاشی


از خوانندگان رمانتون چه انتظاری دارید؟

انتظار که نمیشه گفت ولی بعضی وقتا میگن که سریع تر بنویس و یا نظرشونو در مورد یه اتفاقی می گن و ازم میخوان که چه جوری بنویسم. خب باید بگم نوشتن یه چیز عادی نیست. حتما باید شرایطش باشه تا بهترین متن ها رو نوشت. پس نمی شه عجله کرد. وقتی من رمان مینویسم، یه سری ایده توی ذهنمه و بر پایه ی اون ادامه می دم و فقط کافیه یه جاش عوض شه. عین یه نقشه میمونه که کافیه یکی از عوامل مهم حذف بشه و توی گمراهی و سردرگمی بمونی.


از چجور انتقادی خوشتون میاد؟

انتقادی که کوبنده نباشه. با دقت در جریان باشه و دلیل منطقی برای رد حرفم داشته باشه. وگرنه نظرو همه میتونن بدن


بزرگترین آرزوتون:

آرامش های طولانی توی زندگیم به وجود بیاد. بدون دغدغه و استرس و دور از مردم، زندگیمو بگذرونم.

حرف آخر:
هیچ وقت کسیو قضاوت نکنید. همیشه داستان ادما اونجوری که در ظاهر نشون میده نیست. و توی این قضاوت نه تنها دل فرد رو می شکونید، بلکه باعث می شید پل های برگشتن به شرایط قبل رو، خراب کنید.
همیشه سعی کنید داستان رو از خودش بشنوید. در هر حال کسی که داره زندگی میکنه، شخصیت اول داستانشه.


برای ارتباط به ایشون میتونید به لینک زیر مراجعه کنید:
Please, ورود or عضویت to view URLs content!

با تشکر از ایشون برای وقتی که برای مصاحبه گذاشتن برای این نویسنده آرزوی موفقیت در زمینه نویسندگی و زندگی داریم...

یاحق
 
  • پیشنهادات
  • ANDREA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/01/15
    ارسالی ها
    4,712
    امتیاز واکنش
    68,494
    امتیاز
    976
    سن
    22
    مرسی فافا و خانم F.k
    زمانی که پاسختون در رابـ ـطه با چاپ رمان هاتون رو خوندم
    واقعا خوش حال شدم
    که یک نویسنده واقعی هستید نه کسی که صرفا جهت تفریح مینویسه :aiwan_lggight_blum:
     

    SheRviN DoKhT

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/01/19
    ارسالی ها
    1,883
    امتیاز واکنش
    147,427
    امتیاز
    1,086
    سن
    22
    مصاحبه خوبی بود خانم @f.k
    همیشه موفق باشید؛من هیچ وقت رماناتون رو نخوندم و درباره ی قلمتون نظری ندارم،اما در بار ه ی خودتون،شخصیت دوست داشتنی ای هستید(:
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا