- عضویت
- 2015/09/05
- ارسالی ها
- 9,323
- امتیاز واکنش
- 41,933
- امتیاز
- 1,139
به نام خدا
سلام دوستان
مصاحبه ای رو با نویسنده مهربون و خوش برخورد انجمن خانم سحر شعبانی انجام دادم امیدوارم خوشتون بیاد
آثارشون: توماژ،آراس،رازی که جگر می سوزاند
سلام دوستان
مصاحبه ای رو با نویسنده مهربون و خوش برخورد انجمن خانم سحر شعبانی انجام دادم امیدوارم خوشتون بیاد
آثارشون: توماژ،آراس،رازی که جگر می سوزاند
خودتونو به طور کامل معرفی کنید.
سحر شعبانی هستم متولد امرداد 1367 ، ته تغاری یه خونواده چهارنفره ، تحصیل کرده تو رشته شبکه های کامپیوتری
استارت شما برای نویسندگی چطور زده شد؟
دقیق نمی شه گفت چون این ماجرا به سال های خیلی دور من برمی گرده درست از وقتی که سیزده سالم بود از همون موقع ها علاقه زیادی به نوشتن داشتم و اولین رو هم تو همون سن نوشتم ، نمی دونم چی شد که سراغ نوشتن رفتم فقط می دونم که همیشه دوست داشتم یه داستان جدید خلق کنم و همراه یه سری از شخصیت های تازه زندگی کنم و سرنوشت هایی رو خلاف انتظار بقیه به سرانجام برسونم
به نظرتون بزرگ ترین چالش در زندگی یک نویسنده چیه؟
بزرگ ترین چالش یه نویسنده امکانات کم برای ارائه هنرشه ، به نظر من همه نویسنده ها یا از اون بالاتر هنرمندها علاقه مند هستن که هنرشون به چشم بیاد ، دیده بشه تا مسیری که تو ذهنشون ترسیم کردن به سرانجامی که می خوان برسه ، الان شرایط برای نشر نوشته ها خیلی سخت و پرهزینه شده و در مقابل امار کتاب خونی در دنیای واقعی به شدت پایین اومده و در عالم مجازی هم به خاطر قوانین سفت و سخت برخی سایت ها تبلیغات برای ارائه رمانت سخت شده و یه نویسنده تازه کار به سختی می تونه مخاطبین خودش رو جمع کنه و در نهایت مسیرش برای رسیدن به موفقیتی که تو ذهنشه طولانی و زمان بره
به جز عاشقانه قصد نوشتن در ژانرهای دیگه رو ندارید ؟
مطمئنا تجربه های تازه می تونه برای هر کسی جالب باشه تو تموم سال هایی که قلم به دستم گرفتم سعی کردم ژانر های متفاوتی رو تجربه کنم شاید چون هیچ وقت به این اعتقاد نداشتم که هر نویسنده ای فقط باید روی یک خط صاف جلو بره و ژانر خاصی رو برای خودش انتخاب کنه ، تا الان تو ژانرهای عاشقانه و پلیسی و اجتماعی هام رو منتشر کردم و رمانی هم تو ژانر تخیلی آماده کردم که هنوز جای کار داره
به جز داستان نویسی در چه زمینه هایی فعالیت دارید؟
راستش در دوره نوجوانی و دانشجویی سراغ هنرهای زیادی رفتم ولی از میون تک تکشون به معرق و کار با چوب علاقه زیادی داشتم و الان به خاطر شغلم از همه این ها به جز داستان نویسی فاصله گرفتم
ایده هاتون چطور به ذهنتون می رسند؟
فکر کنم این سخت ترین سوالیه که می شه از یه نویسنده پرسید چون گاهی یه جرقه است تو ذهن که بال و پر می گیره که البته برای این که این جرقه به یه خوب تبدیل بشه باید خوب دید و خوب هم شنید . برخی از های من بر گرفته از واقعیات اطرافم یا یه تیتر خبری یا یه معظل گل درشت یا اتفاقات خاص اجتماعم هست اما هایی هم دارم که کاملا ساخته ذهن خودم هستن مثل رازی که جگر می سوزاند که الان در حال تایپه و موضوعش به همون جرقه بر می گرده
قصد دارید با نویسندگی در فضای مجازی به کجا برسید؟
به جایی که اسم سحر شعبانی به گوش مخاطبانم آشنا بشه و بتونم جایی برای خودم میون نویسنده های برجسته این عرصه باز کنم و به جایگاهی که مد نظرمه برسم
تا کی می خواید به نویسندگی در فضای مجازی ادامه بدین؟
دنیای مجازی برای من یه تجربه دوست داشتنی و تازه بود و شاید بتونم بگم آشنایی با این فضا جز تجربه های لـ*ـذت بخش من حساب می شه چون خیلی خوب می تونی بازخورد مخاطبانت رو حس کنی و نقدهاشونو رو بشنوی هنوز به این فکر نکردم که تا کی این رشته محکم ارتباطی رو حفظ کنم ولی اینو می دونم که حال حالا ها دوست دارم تو این جمع دوستانه باشم
چه چیزی باعث می شه نویسندگی رو کنار بزارید؟
تا به حال به این موضوع حتی فکر هم نکردم فکر هم نمی کنم چیزی بتونه منو از قلمم جدا کنه چون نوشتن برای من مثل نفس کشیدنه و هر وقت ازش فاصله گرفتم با دلتنگی بیشتری به سمتش کشیده شدم
چرا بعضی از رماناتون رو در فضای مجازی نشر ندادین ؟کی قصد دارین این کار رو انجام بدین؟
هایی که نوشتم به دو دسته تقسیم می شن یکی اون هایی که از سن سیزده سالگی تا هجده سالگی نوشتم که احتیاج به بازسازی دارن یکی اون هایی که از نوزده تا به الان نوشتم که اون ها رو بعد از یه بازبینی منتشر می کنم مثل توماژ و آراس
هایی که تو سنین نوجوانی نوشتم همون طور که گفتم احتیاج به بازسازی دارن چون تو سنین نوجوانی درک من از روابط اجتماعی و خونوادگی خیلی محدود بود و همین تاثیر مستقیمی رو هام گذاشته اما به خاطر موضوعات خوبی که دارن نمی تونم برای همیشه کنار بزارمشون برای همین دونه به دونه سراغشون می رم و بازنویسی می کنم و به زودی تو فضای مجازی منتشر خواهم کرد در هرحال من مدت زمان زیادی نیست که وارد این فضا شدم و برای ارائه تک تک هام احتیاج به زمان بیشتری دارم
چرا چاپ رمانتون کنسل شد؟
نمی دونم می تونم خیلی راحت و ساده و بی پرده به این سوال پاسخ بدم یا نه اما می تونم بگم که دلایل زیادی وجود داشت اول از همه قرارداد پرهزینه ای بود که من با ناشر صحبت کردم که با یه نگاه به آمار خرید کتاب در ایران می شد فهمید خیلی عاقلانه به نظر نمی رسه در ثانی کتاب و کتاب خوانی در خانواده های ما جز نیازهای ما به حساب نمیاد و قیمت های بالای کتاب ها باعث می شه مردم بیشتر از این فضا فاصله بگیرن و البته وجود فضاهایی مثل سایت های باعث شده بیشتر نگاه ها به این سمت جلب بشه من بارها دیدم که حتی نویسنده های معروف ما وقتی کتاب های خودشون رو قیمت گذاری کردن با بی مهری مخاطبان مواجه شدن و خیلی ها حتی به این قیمت اندک هم اعتراض کردن فکر می کنم ما برای این که انتشار خوبی داشته باشیم نیاز به فرهنگ سازی خوبی داریم که محتاج همکاری همه ماست دوم به خاطر قوانین سخت نشر بود که نتونستم قبول کنم چون با قبولشون مضمون داستانم از بین می رفت و فقط پوستش باقی می موند
رمانتانون در دنیای واقعی چه بازخوردی داشتن؟
دنیای واقعی برای های من محدود به دوستان و اقوام نزدیک من می شن که خیلی خوب بوده
از کدوم رمانتون بیشتر استقبال شد؟چرا؟
توماژ بالاترین استقبال رو داشته ،نمی تونم بگم چرا چون این سوال رو باید از مخاطبانم بپرسین ولی اگه بخوام از روی نقد ها و نظرات همین عزیزان جواب بدم به خاطر موضوع متفاوت و غیرقابل پیش بینی بودن فرجام بوده
چه انتظاری از خوانندگان رماناتون دارید؟
این که نظرات و نقدهاشون رو به گوشم برسونن چون واقعا برای من مهمه به نظر من تشویق و نقد یه نویسنده می تونه اونو به راحتی به قله موفقیت برسونه
کوبنده ترین نقدی که بهتون شد چی بود؟شما چه عکس العملی نشون دادین؟
تا به حال با این موقعیت مواجه نشدم که نقدی کوبنده داشته باشم چون به نظر من هیچ نقدی کوبنده نیست بلکه سازنده است و من از تک تک نقد ها و نظرها استقبال می کنم و تا جایی که به رمانم آسیب نزنه سعی می کنم نقد های منطقی رو اعمال کنم چون مطمئنا هر نقدی یه نگاه تازه است از یک زاویه نو که شاید هیچ وقت به چشم من نیاد
چطور با انجمن نگاه دانلود آشنا شدین و موندگار شدین؟
قبل از این که وارد این سایت بشم های زیادی رو ازش دانلود کرده بودم ولی نمی دونستم که چطور می تونم من هم نوشته هام رو منتشر کنم تا این که دختر خالم و شاید بتونم بگم مشوق و دوست خوبم به من پیشنهاد داد و من رو اول با سایت نود هشتیا آشنا کرد بعد از انتشار توماژ بود که متوجه شدم رمانم مورد درخواست قرار گرفته و تو سایت منتشر شده ، همکاری من با انجمن تقریبا از همون موقع شروع شد و با تعطیل شدن سایت نودهشتیا و قوتی که تو این سایت دیدم این ارتباط بیشتر از قبل شد تا جایی که الان اگه رمانی بخوام منتشر کنم مطمئنا اولین گزینه من برای انتشار در سایت خوب نگاه دانلود هست
انتقاد یا پیشنهاد به تیم مدیریت انجمن؟
راستش به نظر من تیم مدیریت انجمن نگاه دانلود تیم قوی و فعالی هست و تا به الان ضعفی حس نکردم که بخوام به عنوان نقد بیان کنم اما اگر هم باشه دوست دارم مستقیما به خود مدیر مربوطه انتقال بدم چون به نظرم گاهی به جای جار زدن ایرادها باید اون ها رو تو گوش ها زمزمه کرد
توصیه به نویسندگان تازه کار؟
حقیقتا خودم رو در حدی نمی دونم که بخوام توصیه ای به نویسنده های تازه کار بکنم چون خودم هنوز هم ردیف همین عزیزان هستم ولی نکته ای که به ذهنم می رسه اینه که دست از تقلید و کپی کردن برداریم یکم بیشتر مطالعه کنیم و با دقت بیشتری به اطرافمون نگاه کنیم ، هنوز موضوعات زیادی مونده که ما سراغشون نرفتیم و حیفه که با نگاه کردن به دست همدیگه هم سطح ها رو پایین بیاریم هم در حق این همه موضوع ناب ظلم کنیم
بزرگ ترین آرزوتون؟
این که روزی تو سکوی موفقیت بایستم و به جایزه نوبل ادبیاتی که تودستم می درخشه خیره بشم
حرف آخر...
حرف آخر این که همیشه قبل از این که انگشت اتهام به سمت کسی بگیریم و اون رو با عینک خودمون قضاوت کنیم تنها چند قدم با کفش هاش راه بریم شاید قاضی منصف تری شدیم
ممنونم از شما به خاطر این سوالات خوب و سنجیده و از خونواده خوبم که هیچ وقت دست از حمایتم برنداشتن
برای تک تک دوستان خوبم تو این عرصه آرزوی سلامتی و موفقیت دارم
قلمتون سبز و پایدار
ممنون بابت وقتی که گذاشتین
آخرین ویرایش:
