مصاحبه باmaryam_23نویسنده عزیز انجمن

فاطمه تاجیکی

مدیر بازنشسته
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/09/06
ارسالی ها
2,423
امتیاز واکنش
47,929
امتیاز
956
محل سکونت
بندرعباس
به نام خالق هستی
downloadfile.png

سلام به نگاه دانلودی های عزیز در خدمتتون هستم با مصاحبه ای جدید.
این بار با خانوم maryam_23مصاحبه ای انجام شد امیدوارم خوشتون بیاد.

نکته:عزیزان دل لطفا اگر نویسنده ای می شناسین که باهاش مصاحبه نشده توی گفتگو خصوصی به بنده معرفیش کنید سپاس:aiwan_lggight_blum:

نیم نگاهی به آثار های ایشون:
پایان تلخ
حقیقت تلخ(جلد دوم پایان تلخ )
میوه ی ممنوعه
و بعد از رفتنت(در حال تایپ )

مریم جان یه بیوگرافی از خودتون بدید:
اسمم مریم هستش، متولد دی ماه 1376 هستم، در حال حاضر مجردم و فوق دیپلم حسابداری دارم، اصالتا خوزستانی و ساکن اصفهان هستم.


مریم جان چی شد دست به قلم بردید؟
از بچگی واقعا علاقه ی شدیدی به نویسندگی داشتم، همیشه خودمو عینک به چشم زیر نور چراغ مطالعه پشت کامپیوتر در حال تایپ کردن می دیدم، از همون دوران دبستان هم شروع کردم به نوشتن، یادمه کلاس چهارم ابتدایی بودم، دبیرم ساعات آخر کلاسو اختصاص داده بود به اینکه هر کسی استعدادی داره رو کنه، من داستان مینوشتم یکی از دوستام هم شعر میگفت از قضا اسم اون دوستم هم مریم بود، ما دو تا جزو فعالای این قضیه بودیم، گذشته از اون همیشه توی مدت زمان کم مثلا زنگ تفریح برای دوستام انشا مینوشتم، دوران راهنمایی ام مسابقات داستان نویسی رو دنبال میکردم که چندباری رتبه اوردم و متوجه شدم که علاوه بر علاقه یه ته استعدادی دارم، دوران هنرستان وارد دوران رمان خونی شدم، علاقه به نوشتن قلقلکم میداد، راجع به رمان نویسی یه سری مطالعات انجام دادم و بسم الله گفتم، استارت کارمو با یه رمان به اسم مرداب زدم، ولی منتشر نکردم فقط افراد نزدیکم خوندنش و تشویق اونا باعث شد دومین رمانمو با اسم فرصت بنویسم، یه جورایی اعتماد به نفس اینکه منتشرش کنم رو نداشتم اونم فقط افراد نزدیک مطالعه کردن و تشویق مجددشون باعث شد سومین رمانم رو که اسمش رو بخاطر ندارم بنویسم، در حقیقت ادامه ی دو رمان اولم بود که یه جورایی بهم مربوط بودن؛ اونجا بود که متوجه شدم تا حدودی قلمم پخته شده و اعتماد به نفس لازم رو بدست اوردم و اولین رمان منتشر شده و در حقیقت چهارمین رمان نوشته شده ام به اسم پایان تلخ رو روی مجازی قرار دادم.

کدوم یک از رمان هاتون رو بیشتر دوست دارید؟چرا؟
در حال حاضر و بعد از رفتنت
چون حس میکنم نسبت به رمانهای قبلیم پیشرفته تره و برگرفته از واقعیت هست برای همین دوستش دارم.

کدوم شخصیت از رمان تون به شخصیت شما نزدیکه؟
تقریبا میتونم بگم جانان
تا حدودی هم ساریسا


چی شد استارت رمان میوه ممنوعه رو زدید؟یا بهتره بگم ایده اش از کجا سرچشمه گرفت؟
اسمش رو که از فیلم میوه ممنوعه الهام گرفتم، ایده اش هم تقریبا از همونجا به سرم زد اول میخواستم میوه ی ممنوعه ساریسایی باشه که بخاطر یه کینه ی کهنه و انتقام گرفتن وارد رابـ ـطه ی احساسی با مردی بشه که 30 سال ازش بزرگتره و بعد اسیر عشقش بشه ولی بنظر خودم کمی کلیشه ای اومد و خب تغییرش دادم.


بهترین خاطره دوران نویسندگیتون:
بر میگرده به زمانی که تازه عضو انجمن شده بودم، اونموقع رنگ نویسندگی سبز بود، منم عاشق رنگ سبز و خیلیم دوست داشتم بهم تعلق بگیره؛ و خب وقتی جزو نویسندگان انجمن شدم خیلی حس خوبی داشتم.
و یکی دیگه زمانی بود که پایان تلخ رفت روی صفحه اصلی انجمن برای دانلود، وقتی قسمت نظراتو باز کردم و خوندم انگار روی ابرا بودم، خیلی انرژی مثبت دریافت کردم.

بهترین و بدترین خاطره زندگیتون:
بهترین خاطراتم بر میگرده به دوران هنرستان و کمی دوران دانشجوییم، زیادن الان حضور ذهن ندارم که بتونم بهترینش رو بازگو کنم.
ولی بدترین خاطره زندگیم از دست دادن پدر عزیزم بود.(تسلیت میگم عزیزدلم روحش شاد و یادش گرامی)



چه کسی در خانواده بیشتراز همه در زمینه نویسندگی حمایتتون میکنه:
مادرم


تاحالا شده انتقاد شدیدی از رمانتون بشه و شما تندبرخورد کنید؟کی؟
نه خداروشکر نوشته هام مورد پسند بوده تا به الان، البته انتقاد جزئی شده تابحال ولی خیلی کم پیش اومده و تندم نبوده و خب سعی کردم از اثرم به شکل معقول دفاع کنم.

تاکی به نوشتن ادامه میدید؟
سوال جالبی بود ولی جوابی براش ندارم، در حقیقت نمیدونم؛ اگر شرایط برام فراهم باشه همیشه.

شده به چاپ رمانتون فکرکنید؟
بله زیاد یکی از رویاهامه که امیدوارم به حقیقت بدل شه.

از نظرتون بهترین نویسنده کیه؟
بنظرم این بهترین تعیین کردن برای نویسندگی یا هر هنر دیگه ای تا حدودی سلیقه ای هستش بنابراین اسم نمیبرم و برای همه ی نویسنده ها احترام زیادی قائلم.

بهترین رمان هایی که خوندید؟
حقیقتا من رمان چاپی کم خوندم، ولی رمان مجازی زیاد و از بین اینایی که خیلی دوست داشتم و تا چند روز فکرم درگیرشون بود میتونم اشاره کنم به آدم و حوا، حصار تنهایی من، مومیایی، سجاده و صلیب، شاه شطرنج.

چه سبک رمانی رو بیشتر میپسندید؟
معمایی




تاحالا شده از نوشتن دلسرد بشید؟چرا؟
دلسرد اصلا، ولی وقفه زیاد بین نوشتنم افتاده اونم به دلیل گرفتاریای زیادی که توی دنیای واقعی دارم.

چرا برای نام کاربری تون فامیلتون رو اضافه نکردید؟
یه جورایی برمیگرده به دلیل نداشتن اعتماد به نفس، فامیلی من خیلی خاص هستش و خیلی زیبا اینکه میگم عدم اعتماد به نفس بخاطر زشت بودن فامیلیم نیست؛ ولی چون خاصه براحتی شناخته میشم و ترجیح میدم فعلا تا حدودی ناشناخته فعالیت کنم.

برای اولین بار برای چی عضوانجمن نگاه دانلود شدید؟
علاقه به پیشرفت، حس میکردم به یه فضای بزرگتر از فضای دوستانه برای داشتن مخاطب و طرفدار برای نوشته هام نیاز دارم.


نظرتون در مورد انجمن نگاه دانلود:
یه انجمن خیلی صمیمی و اگه بخوام خودمونی بگم خیلی باحاله واقعا دوستش دارم به محض اینکه فرصت کنم میام سر میزنم.


یه مدت فعالیت نداشتید علتش چی بود؟
خیلی درگیر بودم، ترم آخر دانشگاهم بود و کلی پروژه و درس ریخته بود روی سرم.


با کلمات زیر جمله بسازید:
انجمن نگاه دانلود_صمیمت_کاربران
صمیمیت کاربران انجمن نگاه دانلود ستودنی ست.


یک جمله کوتاه در مورد خدا:
خدا دلسوزترین رفیقیه که یه آدم میتونه داشته باشه، اون ظاهر سرد و خشکی که توی ذهنتونه رو دور بریزید، خدا رفیقیه که وقتی دلتون شکسته به حال دلتون اشک می ریزه.




یک جمله کوتاه درمورد خودتون:
در مورد خودم، فقط میتونم بگم باور قلبی چیزی هست که من سرلوحه زندگیم قرارش دادم و بسیاااار ازش جواب گرفتم، اگه چیزی رو واقعا میخواید بهش باور قلبی داشته باشین شک نکنین که براتون فراهم میشه.



یک صحبت کوتاه با طرفداراتون:
یک دنیا سپاس که هستین، برام وقت میذارین، تعدادتون هر چقدر اندک باشه حتی یک نفر برای من مثل انرژی زا عمل میکنه.




یک صحبت کوتاه با نویسندگان:
ارادتمند همشون هستم، براشون آرزوی سلامتی میکنم، امیدوارم خدا زیر همه ی آرزوهاشونو امضا کنه، انشاالله شاهد موفقیت های بیشمارشون باشم و در آخر قلمتون مانا عزیزان.


یک صحبت کوتاه با مدیران انجمن نگاه دانلود:
ایضا ارادتمند مدیرای نازنین هم هستم فراوان، واقعا دست مریزاد به همشون، مسئولیت سخت و سنگینی دارن ولی یکم خودمونی بخوام بگم دمشون گرم کم نمیذارن، شاهد کمک های بی دریغشون به کاربرا بودم علی الخصوص به خودم از جمله خودت فاطمه ی عزیزم، یک دنیا سپاس از همتون.


یک جمله کوتاه به بهترین فرد زندگیتون:
خیلی دوستت دارم، روحت قرین آرامش پدر عزیزم.(روحشون شاد)


چه فیلمی رو بیشتر میپسندید؟
فیلمای اکشن رو خیلی دوست دارم، مثل بلوک 13، ترنسپورتر، سیزدهمین مبارز، تروا، گلادیاتور و از این قبیل فیلما که اسمهاشون رو بخاطر ندارم.
فیلم هندی هم دوست دارم، می بینم.


تیم فوتبال موردعلاقه تون:
فوتبال زیاد دنبال نمیکنم علاقه ی چندانی ندارم، ولی بازیای جام جهانی رو خیلی پیگیری میکنم، تیم های اسپانیا و برزیل هم تیمهای مورد علاقه ام هستن.


چه سبک آهنگی گوش میدید؟
همه جور آهنگی گوش میکنم فقط باید خوشم بیاد ازش.


یک آرزو واسه یکی از افراد مهم زندگیتون:
آرزوم رسیدن به آرزوهاشه.


بزرگترین آرزوتون:
آرزو زیاد دارم ولی خب بزرگترین و مهم ترینش اینه که بتونم فرد تاثیر گذاری واسه جامعه یا حداقل خانوادم باشم.


حرف آخر:
ممنون از اینکه وقت گرانبهات رو در اختیارم قرار دادی و مصاحبه کردی، آرزومند آرزوهای قشنگ تک تکتون هستم، ممنون از نگاه پر مهرتون.


مرسی از مریم جان که وقتشون رو در اختیار ما قرار دادن با آرزوی بهترین ها برای ایشون امیدوارم روزی کتاب های چاپ شده شما رو در دست بگیریم.
بازم من و تمامی کاربران مرگ پدرعزیزتون رو تسلیت میگیم روحشون شاد و یادشون گرامی:aiwan_lggight_blum:
مصاحبه کننده:
@فاطمه تاجیکی

پروفایل نویسنده:
@Maryam_23

منبع:
Please, ورود or عضویت to view URLs content!


با تشکر از:
@CAPRICORN
 
  • پیشنهادات
  • برخی موضوعات مشابه

    بالا