( اشک شوکا )
به قلم چیکسای
خلاصه
شوکا دختر عمو حسن ،رعیت اربـاب تیمور، در حال آماده کردن تدارکات عروسی با نامزدش رسول میباشد.
بهادر پسر تیمور بعد از سالها از فرنگ باز میگردد و به همراه دوستانش برای چند روز تفریح به روستایی که پدرش اربـاب آنجاست میرود و در آنجا شوکا را می بیند و حادثه آفرین میشود.
شوکا اشک می ریزرد برای بی پناهی و مظلومانه واقع شدنش....
منتظر نقدهای شما عزیزان هستم
به قلم چیکسای
خلاصه
شوکا دختر عمو حسن ،رعیت اربـاب تیمور، در حال آماده کردن تدارکات عروسی با نامزدش رسول میباشد.
بهادر پسر تیمور بعد از سالها از فرنگ باز میگردد و به همراه دوستانش برای چند روز تفریح به روستایی که پدرش اربـاب آنجاست میرود و در آنجا شوکا را می بیند و حادثه آفرین میشود.
شوکا اشک می ریزرد برای بی پناهی و مظلومانه واقع شدنش....
منتظر نقدهای شما عزیزان هستم
آخرین ویرایش: