نقد رمان معرفی و نقد رمان الهه خون | M_t_u_x کاربر انجمن نگاه دانلود

αnsєl

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2019/03/25
ارسالی ها
39
امتیاز واکنش
245
امتیاز
416
محل سکونت
ان سوی مه


نام رمان: الهه خون

نام نویسنده: M_t_u_x

ناظر: یگانه

ژانر: عاشقانه_ترسناک

لینک رمان: در حال تایپ - رمان الهه خون | M_t_u_x کاربر انجمن نگاه دانلود

خلاصه: در حالی که در تاریک‌ترین لایه جهان، رهبران خون‌خوار، افکار وحشیانه‌شان را درباره‌ی جهان، رشد و پرورش می‌دهند، انسانی از جنس نور، ناخواسته و با چرخشی اشتباه، قدم در افسانه‌ای خونین می‌گذارد؛ چرخشی که ممکن است کره زمین را از گردش منحل کند و جز سرنوشت، هیچکس نمی‌داند پایان این افسانه‌یَ خونین به کجا ختم می‌شود.
#پی_نوشت:صائب چه زیبا گفته:خشت اول چون نهد معمار کج --- تا ثریا می رود دیوار کج.
میخوام خشت اول درست بزارم. واسه همین این تاپیک رو ایجاد کردم تا بهم بگین که کجا اشتباه کردم و کدوم خشت رو اشتباه گذاشتم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • پیشنهادات
  • «n-i-y-a»

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/07
    ارسالی ها
    1,909
    امتیاز واکنش
    53,694
    امتیاز
    916
    به نام خدا

    نویسنده عزیز ، ضمن عرض سلام ، ورود شما به تاپیک نقد که نشانی از نقد پذیری و علاقه مندی شما به پیشرفت قلمتان است را تبریک می گوییم . لطفا قبل از شروع فعالیت در تاپیک نقد ، قوانین بخش را مطالعه فرمایید .

    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    توجه فرمایید که این چنین پیام ها اسپم محسوب میشوند و لازم است در صورت مشاهده ، پیام مربوطه را به کادر مدیریت بخش نقد ، گزارش دهید :
    -عزیزم ادامه بده
    -خیلی رمانت قشنگه من عاشقش شدم
    -تند تند پست بزار
    -تو رو خدا مهناز و فرهود بهم نرسن
    و...........

    برای درخواست نقد توسط "شورای نقد انجمن نگاه دانلود" می توانید به تاپیک زیر مراجه نمایید:
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    برای آموزش " نقد " می توانید از تاپیک زیر بهره ببرید :
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    موفق باشید .
    مدیریت بخش نقد


    36598
     

    *Elena*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/03/16
    ارسالی ها
    656
    امتیاز واکنش
    7,488
    امتیاز
    571
    محل سکونت
    زیر سایه خدا
    به نام او که آرام جان و بی‌جان است است

    رمان و قلم شما از آن دسته‌هایی بود که نشان می‌داد ارکان را می‌دانید اما در استفاده از آن مشکل دارید. چیزی که کمی باعث تعجب من شد، استفاده از ارایه‌ها بود که باعث شده بود رمان کسل کننده به نظر نرسد و استفاده کامل و درست از علائم نگارشی که باید بخاطر این گزینه به شما تبریک گفت. معمولا بنده زمانی که نقد رمانی را شروع می‌کنم از نام و ارکان بیرونی آن است اما امروز می‌خواهم از ارکان درونی رمان و اشکالات اصلی آن آغاز کنم و از توصیفات این کار را می‌کنم. توصیفات نگـاه دانلـود، مخصوصا نگـاه دانلـود فانتزی، نیاز زیادی به دقت و پردازش درست دارد. رمان‌های فانتزی شاید نگارششان آسان به نظر بیاید اما در آخر نیاز شدیدی به توصیفات ظاهر و مکان دارند؛ زیرا در نگـاه دانلـود فانتزی هر جایی که شخصیت‌ها پا بگذارند، خواننده نیاز دارد بداند آنجا به چه شکل است و یا اگر در رمان موجودی خود ساخته وجود دارد، آن موجود چه شکلی است. در رمان شما توصیفات پشت سرهم و با کلمات انجام می‌شدند و باعث شده بودند قلمتان به چشم نیاید. الان و در این بخش برایتان توضیح میدهم چرا اینطور می‌گویم:
    توصیف ظواهر: در رمان شما این توصیفات پشت سرهم بودند و یکهو انجام می‌شدند؛ اما نویسنده کرامی، این کار درست نیست و این توصیفات بزرگترین مشکلش این است که یا نصفه می‌ماند و یا در ذهن نقش نمی‌بندد. نصفه ماندن از این جهت که شما برای توصیف شخصیت‌ها به تمامی این ارکان نیاز دارد: فرم صورت، حالت دماغ، حالت لب، حالت چشم، رنگ چشم، حالت چانه، رنگ پوست، حالت گونه، حالت و رنگ موها و فرم بدن. اگر شما بخواهید همه‌ی این توصیفات را در یک پاراگرف بگنجانید، یک قسمت بزرگ مونولوگ پدید می‌آید که خواننده به خود زحمت خواندن نمی‌دهد و یا وقتی می‌خواند بعد از چند پست کاملا فراموش می‌کند. شما در رمانتان رنگ پوست، رنگ چشم و رنگ مو را تنها شرح داده بودید که به جز دنیل و فیونا که چندین بار تکرارشان کرده بودید در ذهن بنده نماند. توصیفات درست ظاهر باید اینگونه باشد:
    برای مثال شما اگر در پست دوم از رنگ پوست و چشمان شخصیت سخن می‌گویید باید در پست‌های بعدی هم تکرارش کنید تا مخاطب آن را بخاطر بسپارد برای مثال برای فرم صورت و حالت چشم اینطور بگویید:
    پست ۳:
    موهایش خوش حالت بودند. آن موها، موهایی بودند که سپیدی‌شان رنگ برف را خجل‌زده می‌کرد و صافیشان اسمان آبی را؛ اما اینها تنها در نظر مادر گونه‌ی او اینطور بود و این حقیقت که صورت گرد و موهای سپیدش به صورتش کمی حالا دخترانه داده بود، برای هر کسی قابل دیدن بود.
    پست ۵: دستی در موهای سپیدش فرو برد و درحالی که از نگاه خیره او بر روی صورت گردش خسته شده بود، زبان باز کرد و...
    پست ۸:
    به لطف آن موهای سپید و صورت گرد، حال صورتش کمی مهربان‌تر شده بود و...
    این روند باید همینطور تا آخر رمان ادامه داشته باشد تا از ذهن خواننده پاک نشود. البته دقت کنید به هیچ وجه این عناصر را در هر قسمت یک جا نیاورید و در هر پست سعی کنید به اندازه و میزان احتیاج پست سخن بگویید. توصیفات ظاهر و مکان معمولا در قسمت‌هایی به کار می‌روند که روتین‌تر باشد. این توصیفات در رمان شما اما کمی جای خود را از دست داده بودند و گاهی با اینکه بی‌نیاز از توصیفات در پستی هیجانی بودید اما بخاطر حالت نگارش پشت سرهم اینکار را می‌کردید و هیجان رمان را کمی پایین می‌آوردید که در بخش توصیف احساسات بیشتر توضیح می‌دهم.
    توصیف اماکن: این توصیفات نیز همانند توصیف ظاهر پشت سر هم بود و مشکلش این بود که در ذهن ننشست متاسفانه. توصیفات مکان از آنجایی که شخصیت‌ها متغیر هستند و حرکت می‌کنند توصیف مکان‌هایی که در آن قرار دارند شاید کمی سخت باشد؛ اما خواننده مخصوصا در رمانی فانتزی و برای درک فضای اطراف و جادوی موجود در محیط نیاز دارد یک تصویر کلی از جایی که مخاطب در آن قرار دارد داشته باشد. در رمان شما، شهر و ساختمان‌های رنگارنگ آن به خوبی تصویر سازی شده بود و بخاطر تکرارش در ذهن می‌ماند؛ اما بعضی دیگر از اماکن همانند باشگاه، خانه سلینا، فضایی که بار اول سلینا با خون آشام ملاقات کرد و مرکز خرید، نیاز به کار بیشتری داشتند. این توصیفات باید به صورتی انجام بگیرند که یک تصویر کلی و قابل تصور به مخاطب بدهند و برای اماکنی که در رمان بیشتر استفاده شده است، همانند خانه سلینا و جنگل در ذهن مخاطب کاملا نقش ببندد، این توصیفات نیز باید همانند توصیفات ظاهر نامحسوس و از هم گسسته صورت بگیرد تا نه خواننده به خود زحمت خواندن آن را ندهد و نه در یادش نماند. اینکه چگونه از این توصیفات استفاده می‌کنید به قلم خودتان بستگی دارد اما بنده مثالی برای تثبیت مطلب می‌زنم تا کاملا منظورم را متوجه شوید.
    مثال: چکمه‌های سیاهش با هر قدم با پارکت های چوبی دیدار می‌کردند و حتی حشرات نیز می‌توانستند صدای ناله‌هایش را بشنوند. در چشمان او دیوارها و قاب‌های طلایی رنگی که خود را به آن‌ها آویخته بودند چیزی به جز حشرات مزاحمی نبودند که باید با قدرت خراب شوند تا سبزی درختان روح شود و به جان راهروی تنگ و گلدان‌های طلایی کنار هر عکس نفوذ کند.
    اگر شما مثلا در پست دوم از شکل قاب‌ها گفتید باید باز هم آن را تکرار کنید و یا در دیالوگ و مونولوگ شخصیت‌ها توصیفاتی از اماکن و یا ظواهر بگنجاند تا کارتان راحت‌تر شود، مثلا:
    - چشمات چرا قرمزه؟
    آبی‌هایی را که حال خون درونیشان فواره زده بود را کمی باز و بسته کرد و بی‌حال پاسخ داد:
    - دیشب داشتم کشیدن اون درخت هلو رو روی دیوار پشت دراور تموم می‌کردم.
    در اینجور مواقع هم می‌توانید اماکن را توصیف کنید و هم ظواهر. البته باز هم می‌گویم که این به قلم خودتان بستگی دارد که چگونه توصیف می‌کنید اما پایه‌ی توصیفات این است و خلاصه آن گسسته توصیف کردن و تکرار است.
    توصیفات احساسات: ایده پردازی شما در زمینه هیجان داستان خوب بود و از اولین مورد برخورد سلینا با خون آشام‌ها، داستان پتانسیل زیادی برای بالا بردن هیجان مخاطب داشت و شما سعی خود را در این زمینه کرده بودید و استفاده از پخش شدن ادرنالین در رگ‌ها ایده خوبی بود اما کافی نبود. توصیفات احساسات در نگـاه دانلـود هیجانی بسیار مهم است و باعث می‌شود مخاطب همانند فیلمی هیجانی واقعا ادرنالین را در رگ هایش احساس کند. این توصیفات باید به گونه‌ای باشند که مخاطب کاملا فضا را درک کند و شما برای رساندن بهتر موقعیت ترس و هیجان آن صحنه‌ها باید از عوامل دیگری نیز کمک می گرفتید برای مثال: تنگی نفس، گرد شدن چشم، جیغ‌های ممتد، تپش قلب، سست شدن پا و... از مثال‌هایی برای یک توصیف احساسات هیجان و ترس و اظطراب هستند. در رمان شما از همان صحنه‌ای که سلینا با آن خون آشام دیدار کرد الا آخر نیاز به توصیف احساسات زیادی داشت تا کاملا برای مخاطب موقعیت توصیف شود زیرا زمانی که شما چهره آن دختر و خون آشام را توصیف کردید بنده اول فکر کردم یک هیولای خود ساخته است اما بعد که گفتید خون آشام متوجه شدم. برای آن صحنه و توصیفات احساسات اباید با قلم خودتان کاری بکنید اما این یک نمونه از توصیف احساسات است:
    نمی دانستند چرا نفس نمی توانستند بکشند. گویی کتابچه کتابچه طلسمی در فیلم‌ها بود که بعد صدها سال باز می‌شد. نمی دانست چرا سرما دیگر بی‌خیال زخم زدن شده بود؟ چرا صدای کودکان نمی‌آمد؟ انگار همه چیز ایستاده بود. گویی جلد پوسیده و ورق‌های زرد کتاب، امتناع می‌کردند که باز شوند.
    البته این بخش خیلی کوچکی از یک مثال است و برای توصیفات احساسات شما باید کار بیشتری بکنید تا احساسات هر شخصیت ملموس‌تر شوند. در رمان شما این صحنه‌ها نیاز به توصیف احساسات شدید داشتند: آن شب دیدار با خون اشام، اتفاقات بعد از آن و غم سلینا، متوجه شدن حقیقت گرگینه بودن دنیل و جنگ آنها با گرگ های دیگر.
    توصیفات حالات: این توصیفات در رمان شما تقریبا به خوبی رعایت شده بود و مشکل خاصی نداشت اما شما باید بدانید که پشت هر دیالوگ اگر لحن خاصی نهفته باشد باید گفته شود و در رمان‌هایی که رمان در قسمت‌های هیجانی خود قرار دارد، باید توصیفات حالات و احساسات زیادی انجام بگیرد تا کاملا این حس هیجان و ادرنالین به مخاطب منتقل شود، برای مثال:
    دستانش را به میز چوبی کوبید. گوش‌هایش...گوش‌هایش درست شنیده بود؟ چرا پاهایش سست شده بود؟ چرا بدنش می‌لرزید؟ پاهایش ناگهان دیگر تاب نیاوردند و بر روی صندلی چرم افتاد.
    این توصیفات زمانی که قسمت‌های هیجانی اتفاق می‌افتند خیلی به شما کمک می‌کنند و با توصیف حالات هر شخصیت به راحتی می‌توانید حس ترس و یا احساس‌های دیگر را به مخاطب برسانید.‌
    شروع هر رمان رکن آخر برای تصمیم گیری این است که خواننده رمان را بخواند و یا خیر. بگذارید دقیق‌تر توضیح دهم. فکر کنید وارد تایپک نگـاه دانلـود می‌شوید، ژانر را می‌بینید، خلاصه و مقدمه را می‌خوانید و به آرامی پایین می‌آیید تا تصمیم بگیرد که رمان قلم خوبی دارد و یا خیر. حال تصور کنید ناگهانی با یک صحنه هیجانی و پر از ابهام و توصیفات عالی رو به رو می‌شوید و ادرنالین در رک‌هایتان جریان پیدا می‌کند، آیا دیگر می‌توانید از آن رمان بگذرید؟ رمانی که ابهامات در شروع و سوال های بی پایان آن شاید ذهنتان را خیلی به خود مشغول کند و آن صحنه هیجانی باعث شود، تپش قلب بگیرید. یک شروع خوب همین ارکان را دارد. یک شروع خوب شروعی است که خواننده را به رمان بچسبانید و مجبورش کند رمان را بخواند. این شروع‌ها معمولا صحنه‌ای اوج رمان هستند که یک نیم نگاهی از ایده و قلم نویسنده می‌دهند. شروع رمان شما اما متاسفانه اینطور نبود. برای نگـاه دانلـود فانتزی ما انتظار یک شروع طوفانی و پر ابهام و توصیفات را داشتیم که هم قلم شما را به رخ بکشد و هم ایده شما را؛ پس لطفا حتما این قسمت را ویرایش کنید.
    ایده جنگ بین خون آشام‌ها و گرگینه‌ها پرطرفدار و مهیج است اما متاسفانه دیگر جذابیت کمتری برای مخاطب دارد. در رمان‌های چاپی و الکترونیکی ما به مراتب رمان‌های زیادی راجب این موضوعات دیدیم و دیگر تقریبا ایده‌ها مشابه با آن قابل حدس و تکراری جلوه می‌کنند. ببینید بنده نمی‌گویم که این موجودات بد هستند به هیچ وجه! آن‌ها عالی‌ترین خلاقیت‌های موجود در دنیا هستند اما مشکلشان این است که خلاقیت نویسنده دیگری هستند نه من و یا شما! این جنگ بین ان‌ها، قابلیت‌های آن‌ها و... همه و همه خلاقیت فرد دیگری هستند که آنقدر معروف شده‌اند. ایده رمان شما به همین دلایل تکراری جلوه می‌کرد و باعث شده بود ایده رمان که پایه‌ی ترین اصل رمان است بد جلوه کند؛ اما نگران نباشید. شما می‌توانید به راحتی بدنه اصلی رمان را که جنگ بین دو موجود افسانه‌ای است را نگاه دارید اما به جای استفاده از این موجودات، از موجودات خود ساخته استفاده کنید. افسانه‌ی خودتان را بسازید، قابلیت‌های خودتان را بسازید، شکل ظاهری خودتان را بسازید و آن‌ها را در رمان بیاورید و ایده را از تکراری بودن نجات دهید؛ اگر اینکار را نکنید باید قلم خود را خیلی پیچیده‌تر کنید تا مخاطب نتواند اتفاق بعدی رمان را حدس بزند؛ اما اگر از این روش استفاده کنید چندین حسن به همراه دارد:
    ۱. خلاقیت
    ۲. جذابیت رمان
    ۳. معماهای بیشتر
    ۴. کنجکاوی مخاطب بیشتر
    و...
    اگر اینکار را بکنید مخاطب را ترغیب می‌کنید که این رمان همانند دیگر رمان‌ها نیست و مخاطب برای فهمیدن قابلیت‌های این موجودات جدید رمانتان را دنبال می‌کند و برای اینکه بداند کدام قوی‌تر و کدام برنده است، با خود کلنجار می‌رود. پس لطفا به صورت جدی بر روی پیشنهادی فکر کنید.
    شخصیت‌ پردازی تا اینجای کار خیلی مشخص نبود و این می‌تواند یک ضعف باشد که برای کار اول کاملاطبیعی است. شخصیت پردازی نگـاه دانلـود سخت‌ترین . جذاب‌ترین بخش نگـاه دانلـود است. یک شخصیت پردازی خوب رمان شما را به مراتب بالاتر از دیگر رمان‌ها می‌برد. در رمان شما بنده تنها از سلینا یک صفت را بیرون کشیدم و آن هم در تلاش بود؛ اما از دیگران متاسفانه چیزی نتوانستم بفهمم. در رمان شما ما شخصیت‌های زیادی داشتیم که به هرکدام باید پرداخته می‌شد. شخصیت‌های مثل: دبی، فیونا، دنیل، مادر سلینا، سلینا و ادریان. بگذارید بیشتر توضیح دهم. رمز یک شخصیت‌ پردازی خوب را خلاصه بخواهم بگویم ارکان ذیل است:
    ۱. خلقیات خوب و بد
    ۲. علایق و تنفرات
    ۳. عادات
    ۴. تناسب با محیط و سن
    برای مثال من یک شخصیت مذکر ۲۰ ساله دارم که در محیطی پر از دزدها و افراد خلافکار بزرگ شده است اما از آنجایی که مادرش یک زن اصیل‌زاده بود، بر روی ادبش خیلی حساسیت به خرج می‌داد. حال من می‌خواهم برای شخصیتم خصوصیت تعیین کنم. اول باید ببینم ایده من چگونه قهرمانی را می‌طلبد و حال صفات او را انتخاب کنم. من می‌خواهم شخصیتم زرنگ باشد تا بتواند خود را در آن محیط بالا بکشد و در حین حال خیلی استرسی باشد. حال من باید چگونه این دو صفت را نشان دهم با کلمات؟ خیر! کلمات اصلا نباید به کار بـرده شوند زیرا باعث می‌شوند مخاطب آن حس کنجکاوی و لذتی را که از کشف شخصیت می‌گیرد را از دست بدهد. من باید او را واقعا تیزهوش و زرنگ نشان دهم و آن هم با استفاده از خلقیات افراد تیزهوش است. او باید همیشه و همه جا حواسش جمع باشد و برای هر حرفش دلیل داشته باشد تا بتواند همه را متقاعد کند، باید نقشه‌های دقیق بریزد، باید چند صفات ثانویه همانند بی‌دقتی و خط بد که معمولا افراد تیزهوش از آن بهره‌مند هستند را داشته باشد و برای قسمت استرسی بودن او باید همیشه بی‌اختیار پاهایش را در مواقع اظطراری تکان دهد و همیشه با خود چندین بار حرف‌هایی که می‌خواهد بزند را تکرار کند و همیشه تپش قلب و تنگی نفس داشته باشد. او از آنجایی که جوان است باید چیزهایی همانند غرور جوانی، حس استقلال طلبی و دیده شدن نیز داشته باشد. برای شخصیت‌های شما نیز همینطور است. شما باید برای هر کدام از شخصیت‌های اصلی لیستی از مواردی که در بالا اشاره کردم، داشته باشید تا آن‌ها را از هم متمایز و متفاوت کند. همچنین حواستان باشد هیچکس کامل نیست و رمز یک شخصیت پردازی عالی هم این است که شخصیت‌ها هم جنبه مثبت داشته باشند و هم جنبه منفی. برای شخصیت‌های فرعی همانند مادر سلینا، دبی و... یکی دو مورد صفت کفایت می‌کند. البته به خودتان بستگی دارد که چه صفتی می‌خواهید به آن‌ها نسبت دهید اما حواستان باشد حتما باور پذیر باشد و ایده و محیط رمان بخورد. یک اشکال دیگری که در شخصیت پردازی بود، کمی کلیشه‌ای بودن ظاهر شخصیت‌ها بود‌. شاید باورتون نشود اما من افرادی را دیدم که تنها بخاطر تکراری بودن ظاهر شخصیت‌ها دیگر طرف رمانی که می‌خواندند نرفتند. در رمان شما پولداری و زیبایی و سیکس پک دنیل هم همینطور بود. ظاهر دنیل یک مشکل بزرگ برای شما به وجود آورد و شاید بعضی‌ها اهمیتی به آن ندهند اما بعضی‌ها خیلی بر روی تکرارها حساس هستند و برای اینکه رمانتان بتواند به درجات خوبی برسد باید تا حد امکان از تکرارها دوری کنید البته ظاهر شخصیت‌ها دست خود نویسنده است و بنده هیچ دخالتی در آن‌ها نمی‌کنم و این صرفا یک پیشنهاد بود.
    تمامی علائم نگارشی در رمان به خوبی رعایت شته بودند و بخاطر همان‌ها باید به شما آفرین گفت اما در استفاده از سه نقطه یک مشکل کوچک بود و آن هم این بود که زمانی که شخصیت‌ها به لکنت می‌افتادند در دیالوگ آن‌ها از سه نقطه استفاده نمی‌کردید:
    - م ما دیگه داشتیم می‌رفتیم. غلط
    - م...ما دیگه داشتیم می‌رفتیم. درست
    این تنها اشکال شما در این زمینه بود اما در بخش نثر ما یک مشکل داشتیم که باید خیلی با دقت برطرف شود و آن هم آمیختگی نثر محاوره و ادبی بود. شما گاهی هر دو نثر را با هم قاطی می‌کردی. و یا یک کلمه را محاوره می‌نویشتید.
    ادریانم غلط
    آدریان هم درست
    خانوادم غلط
    خانواده‌ام درست
    کیفمو غلط
    کیفم رو درست
    و...
    متاسفانه از این اشکالات در رمان شما زیاد دیده شد که باید برطرف بشود.
    خسته نباشید.
    شورای نقد انجمن نگاه دانلود
    پ.ن: ارکانی که به آن‌ها اشاره نشد یعنی مشکلی نداشتند.
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا