نقد رمان معرفی و نقد رمان تکاور | .DORNA. کاربر انجمن نگاه دانلود

.DORNA.

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/01/03
ارسالی ها
1,069
امتیاز واکنش
10,247
امتیاز
606
محل سکونت
پایتخت پارازیت ایران
نام
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
: تکاور
نام نویسنده :
.DORNA. کاربر انجمن نگاه دانلود

ژانر : عاشقانه
نام تایید کننده
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
:کهربا
خلاصه : دختری که توی خیابان های نیو یورک پرسه میزنه . خسته اس ، خسته از بازی روزگار . از بی رحمی دنیا .... چیزی رو می بینه که نباید ببینه . اطلاعیه ای برای مسابقه ای ، مسابقه تکاور ...
Please, ورود or عضویت to view URLs content!

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • پیشنهادات
  • ~*~havva~*~

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/04/06
    ارسالی ها
    2,276
    امتیاز واکنش
    23,187
    امتیاز
    916
    به نام خدا
    نویسنده عزیز ، ضمن عرض سلام ، ورود شما به تاپیک نقد که نشانی از نقد پذیری و علاقه مندی شما به پیشرفت قلمتان است را تبریک می گوییم . لطفا قبل از شروع فعالیت در تاپیک نقد ، قوانین بخش را مطالعه فرمایید .


    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    توجه فرمایید که این چنین پیام ها اسپم محسوب میشوند و لازم است در صورت مشاهده ، پیام مربوطه را به کادر مدیریت بخش نقد ، گزارش دهید :
    -عزیزم ادامه بده

    -خیلی رمانت قشنگه من عاشقش شدم

    -تند تند پست بزار

    -تو رو خدا مهناز و فرهود بهم نرسن

    و...........

    برای آموزش " نقد " می توانید از تاپیک زیر بهره ببرید :
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    موفق باشید .
    مدیریت بخش نقد
     

    ԼƠƔЄԼƳ

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/08
    ارسالی ها
    3,970
    امتیاز واکنش
    22,084
    امتیاز
    736
    محل سکونت
    زیر سقف آسمون
    *با سلام*
    در مورد نقد رمانت می تونم بگم:
    1_بهتره روی دیالوگ ها بیشتر کار کنی.
    2_غلط املایی زیادی داری اگه بتونی اصلاحش کنی خیلی بهتر می شه.
    3_و...
    مشکل تایپی آنچنانی هم نداری...در هر صورت موفق باشی...
    *سپاس*
     

    .DORNA.

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/01/03
    ارسالی ها
    1,069
    امتیاز واکنش
    10,247
    امتیاز
    606
    محل سکونت
    پایتخت پارازیت ایران

    شقایق بانو

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/01/26
    ارسالی ها
    15
    امتیاز واکنش
    114
    امتیاز
    71
    محل سکونت
    تهران
    سلام دوست گلم.
    موضوع رمان بسیار بسیار جالبه و من وقتی خلاصه رو خوندم واقعا جذب شدم که ببینم داستان از چه قراره.
    قلم روانی داری و این خیلی نکته مهمیه اما یه تذکر: توی نگارش متن غلط زیاد دیده میشه که البته با یه ویرایش خوب درست میشه.
    خوبی رمانت اینه که کشش داره واقعا و آدم میخواد ببینه بعدش چی میشه.
    همینجور با قدرت ادامه بده.
    قلمت سبز و پایدار
     

    dtz

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/08
    ارسالی ها
    1
    امتیاز واکنش
    15
    امتیاز
    16
    سلام ، خسته نباشی
    موضوع رمان خیلی جذابه و من خودم وقتی خلاصه رو خوندم خوشم اومد ولی به نظرم اگه بتونی شروع رمانتو کمی تغییر بدی و جذاب تر کنی خیلی خوب میشه و خواننده های بیشتری جذب میکنه (چون خیلیا هستن که ابتدای رمان براشون مهمه)در اخر هم برات ارزوی موفقیت دارم ^_^
     

    FATEMEH_R

    نویسنده انجمن
    نویسنده انجمن
    عضویت
    2015/09/05
    ارسالی ها
    9,323
    امتیاز واکنش
    41,933
    امتیاز
    1,139
    سلام
    ایده ی رمانتون با توجه به خلاصش خوبه ولی صفحه ی اولو که خوندم احساس کردم داره کم کم شبیه رمانای کلکلی می شه؛نمی گم این بده ولی سعی کن روندش مثل بقیه رمانا فقط کلکل نباشه و کلیشه ای پیش نره؛البته مسابقه ی تکاور یه چیز جدید بود.
    قلمت به نظرم جای پیشرفت داره.
    سعی کن دیالوگات و حتی مونولوگات و توصیفات بیش از حد محاوره و گفتاری نباشه.
    رو توصیفات بیشتر کار کن چون هر چه از این نظر قوی تر باشه خواننده راحت تر می تونه باهاش رابـ ـطه برقرار کنه و جذب رمانت بشه.

    قلمتون پایدار دوست عزیز
     

    ԼƠƔЄԼƳ

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/08
    ارسالی ها
    3,970
    امتیاز واکنش
    22,084
    امتیاز
    736
    محل سکونت
    زیر سقف آسمون

    منظورم اینه که بهتره بین دیالوگ هات واکنش افراد وشخصیت ها رو هم توضیح بدی...منظورم اینه که میان دیالوگ ها واکنش طرفین رو هم در نظر بگیری.
    چون رمانای اینجوری معمولا کسل کننده هستند.
    در کل میتونم بگم رمان خیلی خوبی با ژانر و موضوع فوق العاده ای داری...موفق باشی:)
     

    عقیق

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/09
    ارسالی ها
    621
    امتیاز واکنش
    10,219
    امتیاز
    661
    نقد رمان‌تکاور
    * نام رمان
    خب در ابتدا با دیدن نام رمان مخاطب به این فکر میکنه که احیانا قصه باید در مورد شخصی باشه که جزو تکاوران ارتش یا سایر بخش های نظامی باشه آموزش تکاوری دیده و به همین دلایل هم مخاطبان انتظار دارند تا با قصه ای جالب و پر حادثه یا پر زد و خورد مواجه بشوند.بخصوص که نام، یه فرد به قول معروف کلاه کج یا درواقع فردی با لباس نظامی پلنگی یا مشکی و کلاه کج مخصوص رو در ذهن مخاطب هک میکنه...اما با وجود چنین ذهنیتی نام چندان جذاب نیست و به اندازه کافی برای جذب مخاطب کشش نداره.میتونستید با انتخاب یه نام که هرچه بیشتر کنجکاوی مخاطب رو برانگیزه به جذب مخاطب برای رمانتون کمک کنید. پس از مطالعه رمان هم مخاطب متوجه میشه که نام رمان از نام مسابقه ای در قصه گرفته شده و حتی مراحل مسابقه هم نمیتونه انتظار به وجود اومده در مخاطب رو براورده کنه.توصیه میکنم برای نام رمان و ارتباطش با محتوای قصه هم فکری بکنید.

    * جلد رمان
    خب با توجه به برداشتی که مخاطب از نام رمان داره تصویر جلد بسیار ناهماهنگ به نظر میرسه و به مخاطب همین حس هم دست میده. شما برای تصویر جلد تون از عکس چهره یک دختر بور اروپایی استفاده کردید که خب میتونه به مخاطب این رو بگه که شخصیت اصلی قصه یه دختره که ممکنه این شکلی باشه و اینکه جلد چندان حس سنخیت و هماهنگی با نام ، رو به مخاطب نمیده و به نظر ناهماهنگ و نامرتبطه بخصوص که با ذهنیتی که نام به مخاطب میده چنین جلدی واقعا نامرتبط به نظر میرسه. دررابطه با ژانر هم فقط تصویر دختر با اون حالت خاص چهره میشه گفت ژانر عاشقانه قصه رو تا حدودی نشون میده البته زیاد جالب و قابل اعتنا این کار رو نکردید و صرف به کاربردن یه عکس اونهم عکس یه دختر نمیتونه به تنهایی نشان دهنده ژانر عاشقانه باشه. پس از مطالعه رمان هم مخاطب کاملا به ناهماهنگ بودن جلد با محتوای قصه پی میبره و این میتونه جذب مخاطبانتون رو دچار مشکل کنه. بخصوص که در ابتدا مخاطب با دیدن جلد فقط جذب تصویر زیبای اون دختر بشه اما بعد که رمان رو مطالعه کنه چندان ارتباط جدی بین جلد و محتوا نمبینه که این ناهماهنگی چندان به نفع رمانتون نیست و رمانتون نمیتونه مخاطب خودش رو جذب کنه.توصیه میکنم با طراحی یک جلد جدید به اهدافتون برسید.

    * خلاصه
    ببینید یک خلاصه خوب خلاصه ایه که علاوه بر مختصر و مفید بودن بتونه بدون لو دادن کل قصه یه دید کلی از قصه به مخاطب بده و یک یا چند گره اصلی( گرهی که حالا حالا ها حل نشه) رو مطرح کنه تا بتونه مخاطب رو کنجکاو کنه و سوالاتی رو تو ذهنش بسازه تا مخاطب به واسطه پاسخویی به سوالات ذهنی خودش انگیزه ای قوی برای مطالعه داستان پیدا کنه. اما خلاصه شما هیچ گرهی رو مطرح نکرده و مخاطب تشنه معما و دانستن رو به چالش نمیکشه حتی یه سوال ساده یا سوالی مناسب رو هم تو ذهنش نمیسازه واینکه خلاصتون رو طوری نوشتید که یکمی حس لو رفتگی رو هم به مخاطب میده.توصیه میکنم برای جذب بیشتر مخاطب و بهبود ارتباط بین مخاطبان با قصه اتون خلاصتون رو اصلاح کنید تا رمانتون بتونه مخاطبان خودش رو راحت تر پیدا کنه.بخصوص که مخاطبان رمان ها فقط نوجون ها نیستند و از سایر رده های سنی هم ممکنه رمانتون رو ببینند.

    * مقدمه
    مقدمه مکمل خلاصه است و میتونه یه متن ادبی یا شعر مرتبط با قصه و یا حتی بخشی از رمان باشه تا مخاطب رو وارد جو عاطفی قصه کنه و در واقع یه پیش زمینه ذهنی و عاطفی از محیط قصه به مخاطب بده .درواقع مقدمه مخاطب رو اماده ورود به محیط قصه میکنه.
    خب شما برای مقدمه یه متن ادبی ساده رو انتخاب کردید و احتمالا اون رو خودتان نوشتید. اینکه مقدمه تون یه متنیه که حس ابهام و گم گشتگی و درگیری های درونی و ذهنی رو به مخاطب میده و مطالبی رو درش مطرح کردید که خب میشه گفت تا حدود زیادی نوجوون های مخاطب رمانتون کاملا درکش میکنند و باهاش ارتباط برقرار میکنند . اما در کنارش یه حس سرد و تلخ و گُم رو به مخاطب میده .مخاطب میتونه با خوندن مقدمه جو حاکم بر قصه رو متوجه بشه و باهاش ارتباط برقرار کنه.

    * شروع
    پست اول رمان که میشه سومین پست تایپیک شروع رمان هست و تاثیر زیادی در جذب مخاطبان و تصمیم اونها به ادامه مطالعه داره.یک شروع خوب شروعیه که متفاوت باشه مخاطب رو کنجکاو کنه و در ذهنش تعدادی سوال بسازه و اونو به دنبال قصه بکشونه در کنارش باید توصیفات ( مکان، احساس، چهره و حالت) و معرفی شخصیت ها و همچنین دیالو گها رو آغاز کرده باشه.
    شروعتون بسیار جالب و هیجان انگیز بود البته منظورم شیوه شروعتون هست اینکه اون رو با شرح ماجرای فرار یه نفر از دست افراد دیگه شروع کردین.بسیار خوبه که شما یه شروع متفاوت رو انتخاب کردین . در کنارش توصیف حالت و کمی هم توصیف ظاهرو احساس رو هم شروع کرده بودید البته توصیفاتتون بسیار کم بود. معرفی شخصیت اصلی رو هم آغاز کرده بودید .دیالوگ ها رو هم اغاز کرده بودید اما اونقدر کم بود که تقریبا میشد نادیده گرفتش ؛ اما آغاز شده بود. البته اگر موارد گفته شده رو فاکور بگیرم شروعتون تقریبا خوب بود و مخاطب رو جذب میکرد.البته متن اطلاعیه مسابقه تکاور که نوشته بودید رو بهتره کمی جذاب تر و البته با کمی دادن چاشنی کنجکاوی و سوال جذابترش کنید چون متن اطلاعیه کمی زیادی اطلاعات به مخاطب میده.

    * نثر
    خب شما برای رمانتون نثر محاوره رو انتخاب کردید این نثر این مزیت رو داره که به خاطر عامیانه بودن گفتار و شباهت تقریبا۹۰ تا ۱۰۰ درصدی با گفتار معمولی و روزانه خودمان حس خودمانی بودن و صمیمیت رو به مخاطبان داده و اونها راحت تر باهاش ارتباط برقرار میکنند امکانات بیشتری هم به نویسنده میده تا بتونه اصطلاحات خاص و تکه کلام های خاص رو هم درش جا بده .
    البته در حین بیان محاورات بعضی از جملات و کلمات رو ادبی بیان کردید که موجب نابسامانی در نثرتون شده توصیه میکنم اون ها رو اصلاح کنید تا هم مخاطبان راحت تر به خوندن محاوره ادامه بدهند و هم نابسامانی ایجاد شده در نثر ( به خاطر وجود کلمات ادبی در نثر محاوره) برطرف بشه.
    در جاهای مختلف شما از کلمه " هست" استفاده کردین مثل بخشی در پست ۵ صفحه اول " دیروز به محض اینکه از اون ساختمون بیرون اومدم چند تا جیب زدم . همون جا هم جلوی ساختمون ، نمی دونستم اینجا انقدر جیباشون پر هست ." کاربرد هست به این شکل در جملات ظاهر نه چندان جالبی به جمله میده و در شکل محاوره نثرتون نابسامانی ایجاد میکنه میتونید یا جملتون رو به شکل دیگه ای بنویسید تا نیازی به کاربرد کلمه هست نباشه و یا با اصلاح جمله اتون به این شکل"دیروز به محض اینکه از اون ساختمون بیرون اومدم چند تا جیب زدم . همون جا هم جلوی ساختمون ، نمی دونستم اینجا انقدر جیباشون پره" درستش کنین یا از کلماتی غیر از هست استفاده کنین. این یکی از نمونه ها بود در جاهای مختلف از کلمه" هست " در جملات مختلف استفاده شده بود که توصیه میکنم اونها رو با مرور متن رمانتون پیدا و اصلاح کنید.
    توی پست دو صفحه ۵ گفتید" یه لحظه یادم افتاد به این شکنجه گر ها زود گفتم :" خب این جمله از لحاظ نگارشی و دستوری اشتباهه و باید میگفتید " یه لحظه یاد این شکنجه‌گرها افتادم زود گفتم:" در جاهای مختلفی هم جملاتی با چنین مشکلات دستوری و نگارشی در نثرتون دیدم متن رو مرور و اون موارد رو پیدا کرده و اصلاح کنید.

    * علائم نگارشی و غلط های املایی
    در بخش های مختلف متن رمانتون غلط های املایی وجود داره شامل جا افتادگی حروف و غلط های املایی. مثل: در پست اول رمان ( پست سوم تایپیک)در بخشی از اون گفته بودید "مطمین" که درستش " مطمئن هست و موارد دیگه. البته این یه نمونه بود خودتون با مرور متن رمان اون ها رو پیدا و اصلاح کنید.
    در بخش های مختلفی مثل "راستم میگفت اینجا بشینم که چی بشه ؟؟ واسه س همین قبول کردم . دوباره همون اکیپ به اضافه ی مونیکا و جک !! " علائم نگارشی رو پشت سر هم تکرار کردید نیازی به تکرار علامت نیست و با گذاشتن تنها یک علامت سوال یا یک علامت تعجب هم مخاطبان متوجه منظور و مفهوم جمله ها میشن ،این مورد رو اصلاح کنید مخاطباتون باهوش اند اونها رو دست کم نگیرید.
    از علامت های نگارشی مثل ، ؛!؟ : در متن رمانتون استفاده کرده بودید اما توصیه میکنم با توجه به جملات و موقعیت های مناسب کاربردشون رو بیشترشون کنید تا مخاطبان راحت تر منظور جملاتتون رو بفهمن.

    * دیالوگ ها و مونولوگ ها
    دیالوگ ها در دو صفحه اول خیلی کم بود اما مونولوگ هاتون بیشتر بود در صفحات بعد کمی تعادل برقرار شده اما یه نکته وجود دارد مطالب و جملات رد و بدل شده بین شخصیت ها بسیار عادی ، معمولی و ساده هستند و حرف خاص یا جمله خاصی بینشون گفته نمیشه فقط مکالمات معمولی و روتین.
    در مونولوگ ها هم حرکات شخصیت و افکار و گفتارش رو تو ذهنش مطرح کردید اما از توصیف احساسات شخصیت خبری نیست و مخاطب در درک حس شخصیت دچار مشکل میشه توصیف حس شخصیت در مونولوگ ها رو بیشتر کنید.
    خب شما در پست ۴ اومدید بین شخصیت و وجدانش یه گفتگو برقرار کردید توصیه میکنم شکل و شمایلش رو از وضعیت دیالوگ خارج کنید و اون رو در قالب یه گفتگوی درونی و درواقع مونولوگ( فکر و گفتگوی ذهنی) بنویسید اینکه شما وجدان رو به عنوان یه شخصیت مجزا توی قصه وارد دیالوگ کنید چندان جالب و جذاب نیست و شکل و شمایل جالبی هم به قصه اتون نمیده.
    اینکه توی گفتگوها( دیالوگ ها)ی دونفره به جای اوردن نام شخصیت ها از علامت - استفاده کردین جزو نکات مثبته کارتونه بخصوص که ما هم به نویسنده ها توصیه می کنیم تا در دیالوگ های دونفره از علامت - به جای اوردن نام استفاده کنند.
    و اینکه در دیالوگ ها از صفحه اول تا اونجایی که رمان تایپ شده شخصیت ها شبیه هم حرف میزنن و تفاوتی در لحن و کلماتشون و حتی نحوه ادا کردن کلمات وجود نداره.یه مسئله که لازم بهتون بگم اینه که در کنار استفاده از علامت - در دیالوگ ها بدون اوردن نام شخصیت ها باید تفاوت های شخصیتی، جنسیتی و سنی و حتی تفاوت های فرهنگی و اقتصادیشون در حرف زدن شخصیت ها لحاظ بشه تا جملات هر شخصیت در مکالمات قابل تشخیص باشند و علاوه بر اینکه هر شخص رو از بقیه متمایز می کنه باید بتونه شناختی از شخصیت رو هم به مخاطب بده. تنها تفاوت های موجود فقط در بعضی از دیالوگ های دنیرا بود که البته اون ها هم زیاد نبود.

    * شخصیت پردازی
    دنیرا اسمیت، دنیل ریوره، مونیکا، ویلیام دی، لیانا اسنو، جک، اکسل وود، میراندا، لیندا، ایوان، جاناتان، آنا، توماس، جیمز، ریما و ... این ها شخصیت های قصه هستند و ممکنه کم یا زیاد بشن نام هاشون هم مناسب محیطیه که قصه درش اتفاق میفته. وبه جز سه یا چهار نفر که شخصیت های اصلی هستند بقیه فرعی هستند اما این نکته رو به خاطر داشته باشین مخاطبان با شخصیت های بدون سابقه و بدون هویت چندان ارتباط برقرار نمیکنند و شخصیت های فرعیتون رو هم همینطوری رها نکنید حتی شده با یه تاریخچه کوتاه و مختصر از زندگی اونها ، اونها رو به مخاطبانتون بشناسونید اما مثل چیزهای دیگه این تاریخچه رو هم یکجا به مخاطب نگین و اگر تدریجی و در طی روایت قصه باشه بهتره . البته کارتون به خاطر تعداد زیاد شخصیت ها سخت میشه.
    شما گفتید فرمانده لباس نظامی تنش بوده پس ارتشیه ارتشی های امریکایی وقتی خودشون رو معرفی میکنن درجه اشون رو هم میگن و اینکه این اقای فرمانده لحن و طرز حرف زدنش اصلا مثل نظامی ها نیست بخصوص که برای مسابقه به یک محیط نظامی بـرده شده بودن و نظامی ها در محیط نظامی حتی با غیر نظامی ها خشک و جدی و با مدل همیشگی نظامی برخورد میکنن. در حالی که فرمانده اینطور نبود. و اقتدار و خشونت یک فرد نظامی رو نداره.
    شخصییت ها هیچکدوم تاریخچه ای ندارند همه ناشناخته اند مخاطب فقط کمی در مورد دنیرا میدونه، سنشون شغلشون وضعیت خانوادگیشون و خیلی چزهای دیگه هنوز مبهمه البته چون رمان درحال تایپه میتونید و فرصت داریدتا بهشون بپردازید مخاطب هم امیدواره تا در ادامه قصه به کنجکاوی هاش پاسخ داده بشه.


    * توصیفات( مکان، احساس،حالت، ظاهر)
    در رابـ ـطه با توصیف مکان باید بگم که دررابطه با محیطی که در اون حضور دارند و ظاهر ساختمان ها تا صفحه پنج هیچ توصیفی نشده کمی نمای داخلی رو هم توصیف کردین اما باز هم توصیفات مکانتون کمه و مخاطب برای تصور کردن بهتر مکان ها به توصیف بیشتری احتیاج دارند البته این نکته رو نادیده نگیرید که توصیف تدریجی در طی چند یا چندین پست بسیار بهتر و شکیل تر هست ومخاطبان هم بیشتر و بهتر باهاش ارتباط برقرار میکنند.
    در رابـ ـطه با توصیف احساس و حالت هم باید بگم که شما سعی کردید حالتی که به بدن یا صورتشون رو میدن توصیف کنید اما توصیفاتتون خیلی کم بود در مورد توصیف احساس شخصیت ها هم همینطوره شما افکار و گفتار و چیزهای دیگه رو بیان کردید اما احساس شخصیت ها رو زیاد توصیف نکردین این مورد رو هم اصلاح کنین تا مخاطب هاتون راحت تر با شخصیت ها ارتباط برقرار کنن و بتونن اونها رو باور کنن.
    در رابـ ـطه با توصیف چهره اینکه توصیف چهره خیلی کم بود و فقط یک یا دو ویژگی چهره فقط دونفر در صفحه دو گفته شد در صفحه سه هم تمام ویژگیهای چهره و ظاهر ویلیام رو یکجا مطرح کردید توصیه میکنم توصیف چهره رو بیشتر کنید و اینکه توصیفتون تدریجی در طی چند یا چندین پست صورت بگیره اینکه بیاین تمام ویژگیهای چهره رو یکجا برای مخاطب توصیف کنید علاوه بر اینکه برای مخاطب جالب نیست ظاهر جالبی هم نداره مخاطبان دوست دارند توی قصه کنجکاو بشن به چالش کشیده بشن و توصیف تدریجی میتونه کمی تا قسمتی این رو بهشون بده.
    در کل باید بگم که شما نویسنده هستین و تمام وقایع و چهره ها و مکان ها و همه چیز رو تو ذهنتون دارین باید بتونید اونها رو برای مخاطبان هم توصیف کنید و طوری اینکارو بکنید تا مخاطب هم دقیقا به همون چیزی برسه که شما تو ذهنتون دارید. پس توصیه میکنم روی توصیفاتتون بیشتر کار کنید و اصلاحات لازم رو انجام بدید.

    * زاویه دید
    شما برای بیان قصه از زاویه دید اول شخص استفاده کردید این زاویه دید پرکاربردترین زاویه دید در بین نویسنده ها بخصوص نویسنده های نوجوانه و مزیت ها و محدودیت هایی هم داره .تا صفحه پنج از همون زاویه دید اول شخص استفاده کردید اما در پست ۳ صفحه پنج زاویه دید به دانای کل تغییر کرده این نکته رو باید بگم که همزمان نمیشه از دو زایه دید در روایت قصه استفاده کرد توصیه میکنم اون رو اصلاح کنید و تصمیم بگیرید که میخواهید از کدام یکی استفاده کنید.البته با توجه به محدودیت های زاویه دید اول شخص ما معمولا توصیه میکنیم از زاویه دید دانای کل استفاده کنید اما اگر با محدودیت های زاویه دید اول شخص اشنایی داشته باشید و اون رو به شکل درست و اصولیش پیاده کنید نیازی به تغییر زاویه پیدا نمی‌کنید.( بیان قصه از زبان چند نفر( افراد مختلف) جزو محدودیت های زاویه دید اول شخصه)

    * سیر
    به جز پست اول قصه( پست ۳ تایپیک) که ماجرای هیجان انگیز و پر استرس فرار رو شرح دادین بقیه پست ها و بقیه صفحات قصه با روال بسیار یکنواخت پیش میره نه از هیجان خبریه و نه از اتفاقی خاص .حتی در بیان مراحل مسابقه هم نه در روایت و توصیفش و نه در خود محتوای مسابقه اون هیجان و استررس و تنشی که مخاطب انتظار داره وجود نداره که میتونه مخاطبانتون رو از ادامه قصه منصرف کنه بخصوص که خودتون با انتخاب نام رمان و اون پست اول قصه این انتظار رو در مخاطبانتون ایجاد کردید.
    شما سعی کردید تا وقایع و ماجرای قصه رو سریع پیش ببرید این همه عجله لازم نیست . این عجله روی کیفیت قصه اثر گذاشته و رفتارها و ماجراها و گفتارهای زیادی وجود داره در قصه که منطقی و طبیعی نیست و از منطق ضعیفی برخوردارند اگر خودتون هم یه مرور داشته باشید متوجه اون بخش ها میشید.نمونه هایی از اون ها رو در بخش متفرقه و باور پذیری براتون ذکر کردم.
    در بعضی جاها پرش مکانی و زمانی هم وجود داشت مثلا دنیرا توی محیط اسکان بود اما ناگهان از جلوی خونه ویلیام سردرمیاره بخصوص که شما اصلا شرح ندادین از اردوگاه تا خونه های مسکونی نیروهای اون محیط نظامی چقدر فاصله است در چه مکانیه و ...توصیه میکنم اصلاح کنید .

    * ایده
    طبق گفته شما قصه درباره دختریه که در فقر زندگی میکنه و برای گذران زندگیش دزدی می کنه یه اطلاعیه میبینه و وارد یه مسابقه میشه تا بتونه پولی دربیاره. اصل قصه در مورد اون دختره که به ظاهر دختر سرسختیه و کم کم در طی مسابقه رابـ ـطه عاشقانه ای قراره براقرار بشه، خب ایده اصلی برقراری رابـ ـطه عاشقانه اس اونهم از نوع دختر فقیر ،پسر ثرتمند مغرور؛ شاید ایده مسابقه جدید به نظر برسه اما شما در پرداختن بهش و پروبال دادن بهش نتونستید موفق عمل کنید تا بقیه بخش های قصه‌( که توسط نویسنده های زیادی استفاده شده) رو هم به موضوعات ناب به وقایع و ماجراهای جدید تبدیل کنید . شما میتونستید برای هرچه بهتر شدن قصه از خلاقیت تون بیشتر استفاده کنید.البته شما میتونستید ایده های خیلی بهنر و ناب تری رو هم برای رمانتون انتخاب کنید.

    * ژانر
    خب شما در ژانر های مطرح شده برای رمانتون فقط عاشقانه رو مطرح کردید با توجه به نام و یه سری چیزهایی هم که در خلاصه گفتید در مورد تکاور ، خب من انتظار ژانرهای پلیسی یا جنایی یا رمزالود رو داشتم اما با دیدن فقط ژانر عاشقانه و مطالعه محتوای رمان کاملا امیدم برای وجود تجربیات هیجان انگیز در قصه ناامید شد بخصوص که به خاطر نام در مخاطبان این انتظار رو ایجاد کردید که قصه قراره هیجان انگیز باشه . در رابـ ـطه با ژانر عاشقانه قصه هم باید بگم که تا بدین( صفحه ۵ ) جا هیچ نشانه ای از رفتار و گفتار و کردار عاشقانه در قصه دیده نمیشه البته چون رمان در حال تایپه میتونید و فرصت دارید که بهشون بپردازید. و اینکه تابدین جا که متن رمان نوشته شده من هماهنگی جدی بین محتوا و نام رمان و ژانر های قصه نمیبینم( یعنی کل قصه و گره هاش فقط همین مسابقه است). و تنها ارتباط نام با قصه فقط در اون مسابقه ایه که به اسم "مسابقه تکاور ۴ "مطرح شده.

    * متفرقه و باورپذیری
    توی پست شش صفحه اول اسم دختر رو گفتید و اون اسم رو به لاتین هم نوشتید ببینید دو تا کار میتونید انجام بدید یک اینکه نام لاتین رو در داخل پرانتز جابدید و دوم که درست ترین راه هست اینه که شکل لاتین نام رو در پی نوشت جابدید.
    اینکه توی همون پست های ابتدایی دنیرا بدون شناخت همونجا تو ااتوبوس به کسی که نمیشناسه و هیچ شناختی ازش نداره انقدر زود تمام زندگیش رو بریزه تو دایره اصلا منطقی و طبیعی نیست و به باورپذیری قصه لطمه میزنه .اون هم با توجه به شناخت ابتدایی که مخاطب از دنیرا به دست میاره اینکه در سختی بزرگ شده و دزد هم هست پس اصلا منطقی نیست که انقدر زود و بی مقدمه و بدون شناخت به یه نفر ناشناس اعتماد کنه ودر صفحات بعد هم .به نظرم لازم نیست تا به هرکس رسید کل زندگیش رو بزاره کف دستش بخصوص قضیه دزدی رو، ببخشید که اینو میگم اما به مخاطب این حس دست میده که دنیرا زیادی ساده است یا اینکه از حماقتشه .
    توی پست ۸ صفحه یک گفتید که "همه به تخت ها هجوم آوردن چه دختر چه پسر ...مونیکا جوری نگاه میکرد که انگار داشت فیلم میدید . " این رو باید بدونید که اونها هم از لحاظ حفظ و رعایت یه سری موارد شبیه ما هستند و در خوابگاه دانشگاه ها، اردوگاه های نظامی و ...تفکیک جنسیتی دارند و اینکه شما این نکته رو فقط به این دلیل که اونجا امریکاست نادیده بگیرید به باور پذیری قصه اتون لطمه میزنه.بخصوص که گفتید محیط نظامیه وقطعا خوابگاه خانم ها و اقایون جداست.
    اینکه یه سری دخترها رو انقدر سبک و لاابالی و عشـ*ـوه گر نشون بدید و شخصیت اصلی رو مثلا بی تفاوت نشون بدید اونهم فقط در چند پست و با بیان مستقیم خودتون در قصه شیوه چندان درستی رو انتخاب نکردید. اینکه مدام بخواهید از این شیوه استفاده کنید تو ذوق مخاطب میخوره در حالی که شما باید بتونید در موقعیت های متفاوت و گوناگون و با تعابیر بهتری تفاوت رفتارهای شخصیتتون رو نشون بدید.
    توی پست ۲ صفحه دو گفتید غذا برای شام "سوشی و سوپ خوک " این رو فراموش نکنید که سوشی جزو غذاهای خاص و گران هست حتی توی امریکا و اینکه توی قرارگاه های نظامی چنین غذایی اونهم برای سربازان هزینه سرسام اوری داره و چنین هزینه های سرسام اوری اونهم توی توی مکان های نظامی برای تعداد زیادی ادم منطقی نیست حتی اگر این رو در نظر بگیریم که چون شما گفتید اکثر شرکت کننده ها ثرتمندند یا اوضاع مالیشون خوبه، اما خودشون که هزینه غذاشون رو نمیدهند و این مسابقه هم اختصاصی برای ثرتمندان نیست پس چنین غذایی غیر منطقیه.
    توی پست ۳ صفحه دو گفتید "شورتک و یه تاپ خوشگل سفید ازش بیرون آوردم " و همینطور گفتید " چیزی جز یه نیم تنه زرشکی نداشتم ! " درسته محیطی که دارین توصیف میکنید امریکاست و حتما اینطور لباس پوشیدن اونجا وجود داره و عادی باشه اما اینکه شما انقدر اصرار دارید توی قصه اتون شخصیت ها این شکلی لباس بپوشن کمی زیاده رویه نیازی نیست حتما انقدر باز لباس بپوشن .
    در پست سه صفحه ۳ گفتید"- بیشعور ؛ این چه طرز بیدار کردنه ؟؟ "اینکه بخواهید برای نشان دادن صمیمیت یا مثلا باحال بودن شخصیت ها از کلمات رکیک استفاده کنید اصلا جالب نیست توصیه میکنم اصلاحش کنید مخاطبان هم خوششون نمیاد توی رمانی که میخونند چنین الفاظی ببینند.
    توی پست ۶ صفحه چهار عکس گذاشته بودید حذف کنید این پست رو. چون طبق قوانین تایپ رمان در تایپیک رمان نمیتونین عکس بگذارین.شما باید بتونید بجای گذاشتن عکس شخصیت هاتون اونها رو برای مخاطبانتون در قصه توصیف کنید که در زمینه توصیف چهره در بخش توصیفات اشاره کردم.
    در پست ۹ صفحه ۴ گفتید " (( خب ، دوستان خواننده در این قسمت که بیست نفر هستن من نمی تونم خصوصیت بیست نفر رو همراه با اسم بگم پس ممکن بدون معرفی بنویسم . مثل : جیمزگفت، ریما گفت... پس گیج نشید یکی از خصوصیات بارز فرد روهم میگم که خیلی دچار مشکل نشید )) " صحبت های مستقیم این چنینی با مخاطبان در وسط روایت قصه رو یا حذف کنید یا اگر میخواهید با مخاطب داشته باشید باید در ابتدا یا انتهای پست و با رنگ متفاوت ، مجزا و قابل تشخصی باشه و مشخص بشه که جزو متن رمان نیست و اون ها رو در وسط متن رمان نگذارید.
    پست ۱ صفحه پنج تکرار یکی از پست های پایانی صفحه ۴ هست.
    (توی پست چهار یا پنج صفحه پنج گفتید "من برای هر کس توضیح دادم نفمید مجبورم شکلش رو بزارم
    *
    **
    ***
    ***
    ***
    ***
    ***
    ***
    ***
    "
    این مورد رو در پینوشت یا پا نویس جابدید و از وسط پست برش دارین.)
    در پست های بعدی صفحه پنج دو پست رو کامل به متن اهنگ خونده شده توسط جیمز اختصاص دادین ، اگر مایل هستین شعر توی رمانتون بزارید باید کوتاه در حد چند بیت ( دو یا سه بیت فقط)باشه چون مخاطبان فقط چند بیت ابتدایی رو مطالعه می کنند و از بقیه بیت ها بدون مطالعه رد میشن.
    همچنین خودمونی و صمیمی شدن دنیرا با ویلیام که یه فرمانده نظامیه به این سرعت و با توجه به این که دلیل خاص و منطقی هم براش عنوان نشده طبیعی نیست و باور پذیری قصه رو دچار مشکل میکنه


    دوست عزیز به نوشتن ادامه بده و برات ارزوی موفقیت دارم

    شورای نقد انجمن نگاه دانلود
     

    DENIRA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/12
    ارسالی ها
    9,963
    امتیاز واکنش
    85,309
    امتیاز
    1,139
    محل سکونت
    تهران
    اسم
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    : نام انتخابی شما برای
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    تون "تکاور" بود. در نگاه اول بی مفهوم تلقی می شه و سوال خاصی در ذهن به وجود نمیاره تا خواننده به خاطر اون سوال جذب
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    بشه؛ اما با خوندن خلاصه
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    و اطلاعیه در رابـ ـطه با مسابقه تکاور متوجه می شیم که نام
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    بر چه اساسی انتخاب شده. نام
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    تا الان مطابق با خود
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    و روند
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    بوده. این اسم حس خاصی در من به وجود نیاورد و نتونست من رو مجذوب خودش بکنه. بهتر بود که از نام حرفه ای تری استفاده می کردید چون این نام فقط تا قسمتی که مسابقه در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    جریان داره مربوط می شه و وقتی که مسابقه به پایان رسید پرونده این اسم بسته می شه و ماجراهای بعد از مسابقه تکاور چندان به اسم مربوط نمی شه مگر اینکه زمانی که مسابقه تموم بشه
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    هم به پایان برسه و یا ماجراهای بعد از مسابقه باز هم به تکاور مربوط باشه.
    خلاصه
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    : خلاصه شما خیلی کوتاه و مختصر بود. در رابـ ـطه با یه دختر که در نیویورک زندگی می کنه و از همه بی رحمی های دنیا خسته شده تا اینکه چشمش به یه اطلاعیه می افته. یه اطلاعیه که برای مسابقه ای به اسم تکاوره. کل خلاصه شما در همین حد بود و چندان چیزی از روند
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رو برای ما روشن نکرد و تنها قسمتی که توش می شه گفت خواننده رو مجذوب خودش می کنه قسمت : چیزی رو می بینه که نباید ببینه". در این قسمت سوال ایجاد می شه که اون چیز چیه و بعد متوجه اطلاعیه تکاور می شیم. این سوال در ذهن مون به وجود میاد که این اطلاعیه چه مشکلی برای این دختر(دنیرا) ممکنه به وجود بیاره. بهتر بود دو گره بزرگ در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رو در خلاصه ذکر می کردید تا خواننده رو به خوبی جذب کنه. خلاصه شما هیچ چیز خاصی جز اطلاعیه تکاور رو به ما نداده؛ درسته که خلاصه باید جوری نوشته بشه که خواننده از ادامه
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    اطلاعات زیادی نداشته باشه اما صحیح نیست که اینقدر کوتاه و مختصر هم نوشته بشه.
    جلد
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    : عکس بزرگ روی جلد یه دختر غمگین و شکسته رو نشون می ده که سرش رو به پایین انداخته؛ خوب تا اینجا که شما پست گذاشتید هیچ دلیلی برای غمگین بودن دختر به جز مشکلات گذشتش نیست. عکس بالای جلد هم یه دختر رو لب پرتگاه نشون می ده که می خواد خودش رو بندازه. با اینکه زیاد به
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    مربوط نیست اما زیبایی و ظریفی خاصی در اون وجود داره که خواننده رو جذب می کنه و هم چنین اشاره به تراژدی و غمگین بودن
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    تون داره. ژانر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما عاشقانه ست اما در هیچ کدوم از این تصاویر اثری از عاشقانه بودند نمی بینیم و بیشتر شبیه ژانر تراژدیه؛ مخصوصا که عکس اصلی تیره ست و بیشتر به این ژانر می خوره. به احتمال زیاد دختر توی جلد دنیراست ولی چون نویسنده در رابـ ـطه با اینکه چهره دنیرا چه شکلیه برای ما توضیح آنچنانی نداده نمی شه به طور قطعی گفت که این دختر دنیراست و یا فقط یه عکسه. بهتر بود که یه اثر کوچیک از اطلاعیه و یا مسابقه تکاور در جلد به کار بـرده می شد.
    مقدمه:
    مقدمه شما در رابـ ـطه با بی رحمی های دنیا بود و سختی هایی که دنیرا کشیده، حرف ها و لقب هایی که بهش نسبت دادن و....تقریبا همه این قسمت ها در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    تون درست بود اما در آخر خط که گفته می شه" سعی کرده ام کمتر به سخت دیگران اهمیت بدهم" به روند
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    تون نمی خوره. توی قسمتی که با مونیکا حرف زد و یا اون دختره که تو سالن باهاش دعوا کرد چیزی درست برعس این قسمت رو نشون داد و در حقیقت شما دنیرا رو دختری نشون دادید که حرف های دیگران اهمیت می ده و این درست برعکس مقدمه شماست اما خواننده رو به خوبی می تونه جذب کنه و باهاش ارتباط برقرار کنه. مقدمه بسیار زیبایی انتخاب کردید و این خیلی خوبه هم چنین که به غمگین بودن دنیرا هم اشاره کردید.
    شروع:

    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما تقریبا هیجان انگیز شروع شد. اینکه دنیرا به شدت می دوه و سوال در ذهن خواننده به وجود میاره که چرا می دوه؟ چی شده که مجبوره بدوه؟ آیا از دست کسی فرار می کنه و...
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما شروع خوبی داشت و از اتفاقات کلیشه ای دور بود. باید کمی توصیفات رو بیشتر کنید؛ مثلا در قسمتی که دنیرا رو کتک می زنند نباید فقط به جمله "سیلی ای که روی صورت فرود اومد و دهنم پر از خون شد" بسنده می کردید. کمی بیشتر توضیح می دادید تا خواننده کاملا متوجه بشه که در چه حالتی دنیرا رو کتک زدند. فقط سه یا چهارتا سیلی زدند و ولش کردند و یا به شدت زدن؟ و اینکه در اون کوچه ها کسی نبوده که متوجه بشه که دنیرا رو می زنن و به کمکش بشتابه؟ بعضی از کلمات در پست اول شما محاوره ای بود و بعضی ها ادبی که بین دو نثر تضاد به وجود میاره. بهتره که یه ویرایش انجام بدید. شروع
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    تون با دیالوگ خاصی نبود و دنیرا رو با ما زیاد آشنا نکرد و فقط فهمیدیم که به شدت داره می دوه تا کسی به اون نرسه و هم چنین که سوالاتی رو در ذهت به وجود میاره و ما در چند پست بعد متوجه شدیم که وضع مالی دنیرا اصلا خوب نیست و مادرش مرده و... البته در اون پست اول با وجود اینکه دزدی کرد می شه فهمید که وضع مالی خوبی نداره که دست به دزدی زده.
    در چند خط پایانی اطلاعیه تکاور رو می بینه، بهتر بود که در پست دوم و یا سوم این اطلاعیه تکاور رو نمایش می گذاشتید.
    شخصیت پردازی:
    دنیرا، مونیکا، ویلیام، دنیل و... شخصیت های
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما هستند که ممکنه در آینده زیاد و یا کم بشن.
    دنیرا دختر فقیریه که قبل ازاینکه اطلاعیه تکاور رو ببینه دزدی می کرده. اتفاقی چشمش به اطلاعیه تکاور می خوره و سر از مسابقه ای در میاره که سخت تر از مرحله های قبلشه. شخصیت مغروری داره و از ترحم بیزاره. اینکه مغروره به موقعیت اجتماعیش نمی خوره و سوال ما دقیقا اینه که به چی مغروره؟ سرگروه یکی از گروه هاست و می شه گفت که یکی از صمیمی ترین دوستش در مسابقه تکاور مونیکاست.
    شما فقط به شخصیت دنیرا پرداختید و بقیه شخصیت ها هنوز برای ما مجهوله. بهتره که در رابـ ـطه با بقیه شخصیت ها توضیح بدید تا خواننده متوجه بشه که بعد از دنیرا کدوم شخص شخصیت اصلیه. شما فقط درباره مادر دنیرا که مُرده به ما توضیح دادید و بقیه اعضای خانواده دنیرا به فراموشی سپرده شد.
    لوکشین
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما برای نیویورکه و اسامی تقریبا به اون می خوره. قابل ذکره که دنیرا به معنی الهه یونانیه و در یونان از اون استفاده می شه و می تونستید از اسامی که در اون کشور رایج هستند به کار گرفته بشه.
    چون سن دنیرا رو مشخص نکرده بودید نمی شه گفت که رفتارش به سنش و موقعیت اجتماعیش می خوره یا نه. اما از لحن صحبت شون تقریبا می شه یه چیزایی فهمید. خوب ویلیام باید یه مرد جدی و مغرور باشه اما با دنیرا خوب رفتار می کنه و از اون خشن بودنش در مقابل دنیرا خبری نیست که در آینده متوجهش می شیم. دنیرا یه دختر دزد و فقیره اما در لحن صحبت کردنش هیچ فرقی بین اون و مونیکا که باید اصیل باشه نیست، بهتره که بعضی جاها اون پایین شهری بودنش رو نشون بدید. خوب تقریبا گفتید که توی یه محله پایین شهری بزرگ شده و بین یه عالمه دزد، پس طبیعتا نباید رفتار مغرورانه ای داشته باشه و این زیاد با موقعیت اجتماعیش جور در نمیاد. از رفتار های دنیرا تقریبا می شه گفت که بیست تا بیست و پنج ساله ست اما بهتر بود که سنش رو مشخص می کردید و یا در ادامه روند بکنید تا خواننده گیج نشه. هم چنین خانواده دنیرا و بقیه شخصیت های اصلی رو تقریبا یه جوری به خواننده ها معرفی کنید تا از زندگی دنیرا تقریبا یه چیز کوچیکی بدونیم و فقط به مادرش بسنده نکنید؛ چون خواننده باید بدونه که پدر دنیرا کیه، برادر یا خواهری داره و... کمی هم روی شخصیت های دیگه کار کنید و اون ها رو محو نکنید.
    توصیفات(مکان، احساس، حالت، چهره) :
    توصیف مکان: شما به ما توضیح نداید که ساختمان یا به عبارت دیگه اون خوابگاهی که برای مسابقه تکاوره چه شکلیه، اتاقی که در اون می خوابن، سالن غذا، سالنی که ورزش می کنن و... اردوگاهی که در اونجا مستقر شدن تا تمرین کن.
    توصیف احساس: متاسفانه در این مورد هم کمی ضعیف عمل کردید و با یک دور ویرایش می تونید این مشکل رو برطرف کنید. ما در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شاهد احساسات خاصی در دنیرا نبودیم و فقط در پست اول که دنیرا داشت فرار می کرد رو به خوبی تونستید توصیف کنید و در بقیه پست ها شاهدش نبودیم. حتی در اون قسمتی که دنیرا کمرش زخم شده بود و احساس درد رو به خوبی توضیح نداید.
    توصیف چهره: ما فقط تنها چیزی که از دنیرا می دونیم اینه که چشم های سبز آبی داره و دیگه هیچ! شما عکس های شخصیت ها رو گذاشتید و بعد هم کلا توصیفات رو بیخیال شدید. قابل ذکره که عکس ها در فرمت شدن
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    نمی افتن و خواننده ای که به صورت فرمت شده
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رو مطالعه م کنه چیز چندان خاصی از
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    متوجه نمی شه.
    با توجه به تصاویر تقریبا می تونیم متوجه شیم که چهره شخصیت ها با مکانی که در اون زندگی می کنن هم خوانی داره.
    شما باید کمی توصیفات رو بیشتر کنید تا
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    تون به صورت حرفه ای تر و بهتر از قبل جلوه داشته باشه. شما نویسنده هستید و
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    براتون مثل یه فیلم آماده و حاضره که تموم صحنه هاش رو می بینید و حالا باید اون رو برای چند خواننده تعریف کنید، پس باید جوری بنویسید که اون خواننده بدون دیدن فیلم بتونه به صورت عالی متوجه بشه که
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    چه صحنه هایی داره. از یادتون نبرید که توصیفات رو باید آروم آروم و آهسته انجام بدید و اگه خیلی تند پیش برید ممکنه در توصیفات موفق نشید.
    ژانر:
    ژانر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما عاشقانه ست که تا الان در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شاهدش نبودیم. البته با توجه به سختی هایی که دنیرا در گذشته کشیده ژانر تراژدی یا غمگین رو می تونید به ژانر های
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    تون اضافه کنید که در جلد
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    هم به کار بـرده شده.
    سیر:
    سیر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما روندی منطقی و خوب تا الان داشته. فقط در قسمتی که به اردوگاه برای تمرین رفتند خیلی سریع و سرسری رد شد. بهتر بود که به تمرین هایی که انجام می دادند اشاره می کردید. فعلا در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شاهد پرش به گذشته یا آینده نبودیم و ممکنه که در ادامه
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    این اتفاق بیوفته.
    سیر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    تون فراز و فرود و گره خاصی نداشت و بهتره که حالا که تقریبا به صفحه پنج رسیدیم فراز و فرود و یا گره بزرگی رو در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    به کار ببرید تا خواننده با اشتیاق
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رو ادامه بده و کمی روی قسمت هایی مثل اردوگاه، خوابگاه، محل مسابقه، لب ساحل و... کار کنید.
    دیالوگ و مونولوگ:
    دیالوگ ها در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    نقش بسیار مهمی دارند و ما می تونیم از طریق دیالوگ ها متوجه شخصیت افراد، نوع برخورد و موقعیت اجتماعی شون رو متوجه بشیم. چون شما برای
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    تون شخصیت اصلی نساختید و تا الان همه تقریبا در حالت محو و فرعی بودن نمی شه متوجه بشیم که دیالوگ ها با شخصیت ها متناسب هستند یا نه. فقط از دیالوگ های دنیرا می شه فهمید که حالت نسبتا بی احساسی داره و بعضی وقت ها که حرف از گذشته دنیرا می شه حالت پرخاشگرانه می گیره.
    ما در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    تون شاهد دیالوگ آنچنانی نبودیم که بتونه روی خواننده تاثیر بذاره. برای همین پیشنهاد می شه که از دیالوگ های ماندگار بهره ببرید.
    تا به حال دیالوگ تکراری در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    نداشتید و این یه پوئن مثبت برای شماست. چون ما در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    نتونستیم شخصیت ها رو به خوبی درک کنیم و باهاشون آشنا بشیم نمی شه گفت که تفاوت جنسیتی و سنی در اون ها به کار گرفته شده یا نه. اول و مهم تر از همه شما باید جوری به ما می گفتید که رنج سنی در چه حدیه و حداقل باید بعضی از شخصیت ها به جز دنیرا که شخصیت اصلی هستند رو با ما آشنا می کردید و تنها به دنیرا اهمیت نمی دادید. شما از علامت - برای دیالوگ ها استفاده کردید. بهتره در بعضی جاها که نمی گید که چه کسی داره صحبت می کنه و زمانی که دو نفر یا بیشتر از دو نفر در حال صحبت کردن هستن اسم شخصی که دیالوگ رو می گـه رو ذکر کنید تا خواننده گیج نشه و فقط از علامت - استفاده کنید.
    شما در مونولوگ ها بیشتر به اتفاقات اطراف دنیرا توجه کردید و بهتون پیشنهاد می شه تا احساساتی نظیر خشم، ترس، شادی و... رو با توصیفات خود دنیرا نشون بدید. مثلا( مثال از خودمه):
    *از شدت ناراحتی توجهی به حرف های مونیکا نداشتم.
    * دستم رو مشت کردم تا محکم توی دهنش نکوبم.
    نثر:
    نثر شما محاوره ایه که بازخورد نسبتا زیادی به نثر ادبی داره. اما ما در پست اول شاهد چندین کلمه به نثر ادبی بودیم که بهتره ویرایش شون کنید چون تضاد عمیقی بین این دو نثر به وجود میاره. کلمات روان و خوانا بودند اما وقتی که دو کلمه اون هم یکی به شکل ادبی و یکی به شکل محاوره ای نوشته می شه کمی از زیبایی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    کم می کنه.
    زاویه دید:
    زاویه دید شما اول شخص بود و از زبان دنیرا روایت می کنید. اول شخص در بیشتر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ها به کار گرفته شده اما ما سوم شخص رو پیشنهاد می کنیم چون دست و بال نویسنده برای شاخه دادن به احساسات و توصیفات باز تره. زاویه دید شما تا الان از زبان دنیرا بوده که ممکنه در آینده عوض بشه.
    پیشنهاد می شه که از زاویه دید سوم شخص برای اینکه بتونید بهتر توصیفات و احساسات رو شرح بدید استفاده کنید اما باز هم در اول شخص تقریبا موفق بودید و با کمی کار کردن روی این زاویه دید می تونید
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رو حرفه ای تر جلوه کنید.
    علائم نگارشی و غلط املایی:
    در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    تون غلط املایی و چسبیدگی حروف دیده می شد که بعد از یه دور ویرایش می تونید اون ها رو برطرف کنید.
    خالیبود----> خالی بود.
    به ظرف مربا نگاه کردم. هنوز مقداری تهش مونده بود و من در کمال خونسردی؛ تا آخرین قطره مربا رو روی همون دختر که کنارم نشسته بود و توی کارم دخالت می کرد.
    در این قسمت شما جمله رو تموم می کنید و در حقیقت جمله هنوز نصفه مونده و باید ذکر کنید که تا آخرین قطره مربا رو روی همون دختره که کنارم نشسته بودو توی کارم دخالت می کرد ریختم. پست 14
    گفتنذ---->گفتند پست 37
    بغـ*ـل----> بغـ*ـل پست 43
    خذف----->حذف پست 47
    علائم نگارشی در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    تون به خوبی انجام نشده بود. شما از ؛ به صورت نادرست استفاده می کردید و این اصلا درست و به جا نبود. به یک مورد اشاره می کنم.
    عجله ندارم؛ ----> با توجه به اینکه بعد از اون هیچ حرفی زده نشد ؛ اضافیه. پست 34
    در بیشتر جمله ها کلمه "هست" به صورت نادرست نوشته شده و از زیبایی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    کم کرده. حرف "ه" که بعضی موقع ها در آخر جمله ها میاد رو باید در این قسمت ها به کار ببرید. مثال از خودمه:
    اون گربه من هست(نادرست)----> اون گربه منه(درست)
    همچنین که نباید بیشتر از یک بار از ! و ؟ استفاده کنید.
    ایده: ایده
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما نسبتا جدیده. دختری به اسم دنیرا که خسته از بازی های زمونه چشمش به اطلاعیه تکاور می خوره و طی یه تصمیم سریع می ره ثبت نام می کنه. با مونیکا آشنا می شه و بهش راز های زندگیش رو می گـه و بعد هم آشنایی با شخصیت های دنیل و ویلیام و مسابقه مرحله اول که برنده می شه اما به شدت زخمی می شه. ایده مسابقه و اتفاقات در اون به شدت جالبه هم چنین که انتظار می ره که دنیرا با دنیل و یا ویلیام ازدواج کنه، البته ممکنه که شما بخواید
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رو به صورت پایان تلخ بنویسید که قضیه فرق داره. اگر قرار باشه که با دینل و یا ویلیام ازدواج کنه ایده شما کمی تکراری به نظر میاد چون دنیل و ویلیام ثروتمند هستند ولی دنیرا فقیره و ازدواج یک دختر فقیر با یه پسر ثروتمند قبلا در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ها استفاده شده، باز شما نویسنده هستید و تصمیم می گیرید که چیکار کنید. اما بهتره در اون به یه مواردی اشاره تا
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رو از واقعیت دور نکنه. همه مسابقه ها باید طبق یه روالی پیش برن و مسابقه ها جوری نیستن که اگه دست و یا پای شخصی بشکنه داورها اهمیت ندن. نه! چون اون ها به عنوان مسئول مسابقه اگه اون دونده و یا شرکت کننده شکایت کنه خیلی راحت می تونه کاری کنه که مسابقه به دلیل نداشتن امنیت جانی تعطیل بشه. پس باید وسایل و روند
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رو جوری پیش ببرید که از واقعیت دور نشه وگرنه ایده بسیار جذاب و نویی دارید و با انجام دادن مواردی که بهتون گفته شده می تونید اون رو خیلی بهتر و حرفه ای تر کنید و باید کمی بیشتر به روند
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    توجه کنید تا پردازش قوی تری داشته باشید.
    "عضو آزمایشی شورای نقد"
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا