نقد رمان معرفی و نقد رمان سایه ای شبیه کلاغ | فاطمه نصیری کاربر انجمن نگاه دانلود

Dictator

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/07/18
ارسالی ها
586
امتیاز واکنش
20,076
امتیاز
671
نام : سایه ای شبیه کلاغ

نویسنده : فاطمه نصیری

ژانر : اجتماعی ، پلیسی


:campeon4542::campeon4542: ســــــــلام !!! :campeon4542::campeon4542:


اینجا صفحه ی نقد اولین رمانم یعنی سایه ای شبیه کلاغه !

امید وارم شلوغ باشه تا با همکاری هم یه رمان خوب رو به اتمام برسونیم !


Please, ورود or عضویت to view URLs content!

خلاصه :
سایه ، یه دختر معمولی تو یه خانواده ی معمولی بود . زندگی خودش رو داشت و به کسی هم ازاری نمی رسوند .

اما گاهی وقتا ، احتیاج نیست که حتما "ما" کاری انجام بدیم ... نزدیکانمون کار هایی انجام می دن که عواقبش دامن گیر ماست ...

شاید برادری که خــ ـیانـت میکنه ...

شاید پدری که فرزندش رو رها میکنه ...

شاید سایه ای که در تاریکی به انتقام مشغوله ...

سرنوشت راه خودش رو در پیش می گیره و توجه نمی کنه که ، چه کسی در حال قربانی شدنه ...

اما این سایه ، ساکت نمی شینه ... اون برای ساکت موندن افریده نشده ... صداش اون قدر بلنده که به گوش خیلیا می رسه ...

اما ایا می تونه زندگیش رو پس بگیره ؟ باید بود و ... دید !


از اونجایی که بخش نقد جدیدا به انجمن اضافه شده و طبق گفته ی ایشون ، سه صفحه ی این تایپیک اسپم محسوب میشدن ، ازتون میخوام دیگه پست اسپم نزارید و در این تایپیک فقط نقد کنین ! تا دیگه نه بنده اخطار بگیرم و نه شما !
نظری داشتین توی پروفایل در خدمتم !


Please, ورود or عضویت to view URLs content!


چند مورد از اسپم های تاپیک نقد :
-عزیزم عالی بود ادامه بده
-ببخشید اخرش فرهاد به نسترن میرسه ؟
-چرا اینقدر دیر به دیر پست میذاری...
-تو رو خدا امشب سه تا پست بذار...
-خیلی باحال مینویسی ایول
-همین جوری ادامه بده میدونم موفق میشی
و.......


!!! مرســـــــــی از همگی !!!
 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • Samira.Aroom

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/10/06
    ارسالی ها
    1,476
    امتیاز واکنش
    16,498
    امتیاز
    740
    محل سکونت
    طهران
    سلام.:biggfgrin:
    چرا من اولیم؟؟؟؟
    پس پیامای بقیه کوش؟؟؟o_O
    ولش کن برسیم به نقد.
    ۱)نمیدونم کی پستات رو ویرایش میکنه ولی تو ض ز ظ ذ خیلی اشتباه داری عزیزم. خخخخخ اما بقیش عالی بود:aiwan_light_bffffffffum:
    ۲)تو توضیحاتت گفتی، بعضیا گفتن که خیلی گیج کنندس. اما به نظر من اینطور نبود‌. بعضی قسمتهای رمانت پرش داشتی. یعنی جا داشت بیشتر توضیح بدی ولی تو یکدفعه برای پیچیده کردن و معمایی کردن کارت حرف رو نصفه ول میکردی‌:aiwan_light_crazy:
    ۳)به نظرم قلمت فوق العاده بود. یه داستان خلاقانه و پر رمز و راز. اوایل نگارش کتابی داشتی که یکم اذیت میکرد ولی در ادامه همه چیز خوب شد. حالا نمیدونم سبک تو تغییر کرد یا من عادت کردم‌.:campe545457on2:
    ۴)ایده ی گذاشتن یه صفحه ی جدا واسه عکس خیلی جالب و خلاقانه بود‌. دیده بودم بعضیا عکس میزارن،اما وقتی تو خود صفحه ی تایپ بود، آدمو اذیت میکرد. ولی اینکارت که نمیدونم ایده ی خودت یا از کسی گرفتی خیلی جالب بود و من هم در صورت نیاز واسه کارای بعدیم از این شیوه استفاده میکنم.:aiwan_light_blffffum:
    دیگه همین دیگه. کارت عالی بود‌. نوشته های اول یا آخر پستا قشنگ بود. دوسشون داشتم. الآن واسه این همه پستت تقریبا۶ساعت وقت گذاشتم و خوندم:aiwan_light_cray2::aiwan_light_cray:(میدونم تو نخوندی ماله منو):aiwan_light_focus:اما کاش رمانت تموم میشد و میخوندم. چون اینجوری اذیت میشم.باید تو پروفایلم بزارم اگه معرفی میکنن وسطای رمان یا اولاش نباشه. چون من تا یه رمانو تموم نکنم راحت نمیشم. اگه رمانت کامله لطف کن و واسم بفرستش:aiwan_ligkht_blum:. اگه فرستادی واسم تشکراتو میزنم. یا صبر میکنم رمانت که تموم بشه بیامو همشو یکدفعه تشکر بزنم‌‌.[میدونم خیلی خبیث و بد ذاتم :aiwan_light_mamba:ولی کلا اینجوریم.خخخخ]الآن به غیر از تو چندتا رمان دیگه هم هست که منتظرم تموم بشن و تا اون موقع با اینکه تاپیکاشونو میبینم ولی با زور جلوی خودمو میگیرموسراغشون نمیرم.
    در کل ودر انتها خسته نباشی ذهن خلاق و توانایی داری. بابت کارت تبریک میگم.:aiwan_light_victory::aiwan_light_give_rose:
    راستی هنوز عاشقانه ای تو داستان ندیدم. برو تو کارش:aiwan_light_heart::aiwan_light_give_heart:.
     

    Dictator

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/18
    ارسالی ها
    586
    امتیاز واکنش
    20,076
    امتیاز
    671

    سلام عزیزم ! خیلی ممنون از نقدت ، راستش تا اینجا همه ی نقد ها اسپم بودن و مجبور بودم گزارش بزنم !
    ویرایش ها رو هم خود انجام میدادم ، واسه همین از دستم در میره غلط های املایی ! (البته املام هم تعریف چندانی نداره:campe45on2:)
    اگه یادته کدوم پست ها بودن بهم بگو تا درستشون کنم ...
    حالا این پرشه خوب بود یا نه ؟
    چون اولین بارم بود که داشتم کتابی مینوشتم اون اوایل رو خودمم احساس کردم یه خورده عجیب غریبه ، تو ویرایش های بعدی سعی میکنم روون ترش منم ...
    تایپیک عکس ها ترکیب ایده ی خودم و کار یکی از دوستانم بود ، فک نمیکردم کسی خوشش امده باشه !
    متاسفانه رمان کامل نیست ... و خیلی هم کار داره ، (احتمالا 500 رو رد میکنه _ بین خودمون باشه با فکرایی که تو سرمه 1000 رو هم رد میکنه _) اما اگه کامل شد بهت خبر میدم !
    ممنونم از تعریف هات !
    عاشقانه هامون در قسمت های وسط به اون ور (گفتم که خیلی طولانیه) میان وسط ! حالا حالا ها باید صبر کرد !
    راستش اون حرف ها رو هم اکثر میخواستم توی خود متن بیارم ولی چون از لحاظ کیفی به رمان ضربه میزنه اومدم بالا و پایین نوشتم !
     

    Samira.Aroom

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/10/06
    ارسالی ها
    1,476
    امتیاز واکنش
    16,498
    امتیاز
    740
    محل سکونت
    طهران
    والله املات تو اکثر پستا غلط بود. البته ‌گفتم که تو حرف ز مشکل داشتی.
    پرشهات زیاد نبود ولی ا نجایی که بود کلافه میکرد آدمو.ولی انصفا واسه نوشته ی اول زیادی خوبه‌. ماله منو ببینی چی میگی؟
    پس وقتی تموم شد خبرم کن بخوتم حتما. در مورد کش دادنش نظری ندارم. به شرط اینکه زود و زیاد پست بزاری. چون گویا حجمت همینجورم زیاده.
    رویا نامزد جاوید بود؟خوبه با جاوید ازدواج کنه اما نیما و پاشا و سیاوش و برنوشم خوبن‌.(ای خدا چقدر زیادن) نمیدونم چطوری اما ترجیح میدم کاملا بیگناه باشه سایه. مثلا یه مهره که در ظاهر خلافا گردن اونه اما در باطن کسی دیگه ای اونو انجام میده. گرچه جرم قاچاق مواد و اسلحه زیاده....
    لطفا نیما وسط داستانت نمیره چون اکثر پلیسیا اینجورن‌.یه جور کلیشس.
    نوشته های آخرت که واقعا وسط داستان میومد خراب میکرد کارو. اما من اول داستان مینوشتم. اما ایده ی خوبی ته پستا نوشتن. شاید منم بکار بردمش. خخخخ کلی چیز ازت یاد گرفتم.
    همین دیگه....
    موفق باشی.
    لطفا کارمنم بخون و نقد کن.
     

    عقیق

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/09
    ارسالی ها
    621
    امتیاز واکنش
    10,219
    امتیاز
    661
    نقد
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    سایه ای شبیه کلاغ
    * نام
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!

    خب نام انتخابی شما بسیار جالب و جذابه و کاملا نظر مخاطب رو جلب می کنه.ترکیب واژه ها بسیار جالبه.سایه ای شبیه کلاغ، خب یه ابهام پرجذبه رو در نام حس میکنی واژه ها حس خاصی بهت میدن ... سایه پدیده ای که با وجودی که در هنگام بودن نور معنا پیدا می کنه اما خودش ناشی از عدم عبور نور از جسم اشیاء هست(بازی نور و تاریکی یک جور هایی تداعی کننده حقیقت و دروغ یا حق و ناحق )، کلاغ موجودی با عمر طولانی که در قصه ها به عنوان یه موجود تاریک، شوم و بد قدم تصویر میشه....کنار هم بودن این کلمات و ارتباط پیداکردنشون با واژه شبیه حس نامطمئن بودن، تردید و ابهام رو میده.در کل نام بیشتر این رو به ذهن میاره که که با یه داستان پر از ابهام و تردید رو برو هستی..البته از نام دقیق نمیشه فهمید که قصه در چه موردیه و چه ژانر هایی رو پوشش میده اما در کل نام وهم انگیزی رو انتخاب کردین....نام به خوبی مخاطب رو جذب می کنه و مخاطب با وجودی که از نام چیز زیادی در رابـ ـطه با قصه متوجه نمی شه اما با نام
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    خیلی خوب ارتباط برقرار می کنه و جذبش میشه.
    * جلد
    جلد
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    جالب طراحی شده، ساده و گویا و مخاطب به سادگی بدون اینکه به ذهن خودش فشاری وارد کنه راحت سبک و ژانر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رو از جلد میتونه برداشت کنه.خب تصویر بزرگ فردی که اسلحه در دست داره کاملا واضح نشان دهنده درگیری و زد و خورد و تیر اندازی و دقیقتر بگم ماجراهای هیجان انگیز احتمالا جنایی و پلیسیه... در مورد اون تصویر کوچک گوشه بالا سمت چپ هم دقیقا مواردی که در نام مطرح کردم در موردش صدق میکنه وتصویر ماه در پشت کلاغ ها یه حالت وهم انگیز میده و ادم رو به یاد قصه های تخیلی می اندازه و رنگ های تیره بکار رفته در طراحی جلدهم یه حس تلخ و شوم و سرد رو منتقل می کنه.در کل باید بگم در جلد فقط ژانر پلیسی به خوبی دیده میشه اما از سایر ژانر ها هیچ نشانه یا اشاره ای نشده و سایر ژانر ها در جلد نشان داده نشده.
    * خلاصه
    خلاصه ای که مطرح کردین یه در واقع فقط یه دید کلی از قصه به مخاطب میده اما اون رو طوری نوشتیدکه ابهام و سوال قوی و محکمی تو ذهن مخاطب شکل نمی ده و کنجکاوی مخاطب رو اونقدر قوی رو بر نمی انگیزه.فکر می کنم اگر در خلاصه غیر از موارد گفته شده یک یا چند بخش اصلی دیگه موجود در قصه رو خیلی مختصر و بدون لو دادن قصه بگنجانید تا کنجکاوی مخاطب رو بیشتر برانگیزد و اونو تشویق کنه تا خوندن قصه رو شروع کنه خیلی بهتر میشه. و اینکه به نظرم این بخش" نمیشه داستان به همین سادگی ها باشه مگه نه ؟ سایه باید زندگی خودش رو پس بگیره ! اما چه جوری ؟" رو از خلاصه حذف کنید.همچنین"اینجا عشق داریم . نفرت داریم . توطئه داریم . خ*ی*ا*ن*ت داریم . دزد داریم . پلیس داریم . قاچاقچی و کلی اسلحه . هوش سرشار داریم . یه ادم معمولی داریم و در اخر یه سایه !!! اونم شبیه کلاغ !" به نظرم این بخش رو هم حذف کنید، بگذارید مخاطب خودش بفهمه که در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    چه چیزهایی وجود داره مخاطبان باهوشتون رو دست کم نگیرید...برای مخاطب این اهمیت داره که بهش فرصت کشف بدید.
    * مقدمه
    خب مقدمه ای که نوشته بودید در ابتداش کمی عجیب به نظر میرسه و مخاطب در ابتدا فکر می کنه این دیگه چیه اما وقتی ادامش میده دیگه این حس رو نداره باهاش ارتباط برقرار می کنه و احساسش درگیر میشه و ذهنش رو اماده می کنه . همچنین مقدمه با ترکیب جالب واژه ها و جمله بندی ها و اون جوی که درش حس تحقیر شدگی و شوق انتقام موج میزنه این حس رو به مخاطب میده که با رمانی متفاوت روبرو خواهد بود.
    *شروع
    شروع متفاوت و جالبی بود و انتظارم برای یه شروع متفاوت(چون قصه ژانر پلیسی داره) تا حدودی براورده شد .به این دلیل گفتم تا حدودی چون شما توصیفات رو هم آغاز کرده بودید البته با وجودی که کم بود در زمینه حالت هایی که به چهره میدادند.اما توصیف چهره و احساس و حالت بدنی شخصیت ها کمه و به همین دلیل مخاطب در تصور کردن واکنش های شخصیت ها کمی دچار مشکل میشه.اما شرح وقایع خوب و قابل قبول بود .
    * علائم نگارشی و غلط املایی
    خب باوجودی که پست های
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رو ویرایش کرده بودید و تلاش کرده بودید که اشتباهی باقی نمونه اما چند مورد جا افتاده بود:
    در پست اول فصل اول در جاییش گفته بودید" (Raven : کلاغ سیاه - نمادی از شوم بودن مانند جغد)" توصیه می کنم موارد این چنینی رو در پانویس (پی نوشت) انتهای پست(در پایین صفحات
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ) قرار بدید.البته درسته که بخش های اینچنینی اطلاعات خوب و مفیدی به مخاطب میده اما روال طبیعی نوشته ها،کتاب ها و
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    هاست که اطلاعات اینچنینی را در پانویس(پی نوشت) یا پا صفحه نوشته بشه.
    در پست دوم فصل اول و در چند پست دیگر از جمله پست ۷۲ و... شعر هایی گذاشته بودید و با افکار شخصیتتون دو وقفه در پخش موسیقی ایجاد کرده بودید میتونستید شعر هاروکوتاهترش کنید چون مخاطب فقط چند بیت ابتدایی رو میخونه و از بقیه ابیات بدون خوندنشون رد میشه.
    در پست سوم فصل اول در جاییش گفتید" جواب مثبت بده ، جنسا تا تاریخ مقدر شده حاضره " ایا منظورتون" تاریخ مقرر" بود.
    در پست بیست و نه گفته بودید" به پسر عمو و سایر عوامر خبر ندی" که فکر می کنم منظورتون " عوامل" بود درسته ایا.
    توی پست ۳۴ گفته بودید"(حق داره بدبخت ... فرض کنین دارین میرین خونتون یه هو دو تا مرد گنده دست به سـ*ـینه و اخمو بهت زل بزنن) " یا توی پست ۵۸ که گفتید" (ضد حال) " در اینجا با مخاطب مستقیما حرف زده بودید خب باید بگم این قسمت رو هم بردارید حواس مخاطب کاملا جمع قصه است اما این جمله حواسش از قصه پرت میکنه
    تو پست ۳۸گفته بودید" تشریح جنازه" که درستش تشییع جنازه است.
    در پست ۳۹ بعضی از کلمات رو به این شکل"آرهههههههههه تو رَم کردی ! رَرَرَرَرَرَرَم !"نوشته بودید که باید بگم درست تره که به جای تکرار حروف برای نشان دادن حس خاص یا فریاد یا حرص خوردن از کلمات استفاده کنید ...
    در پست ۴۷ گفتید" ارتام با همون شست همیشگی "که درستش" ژست"
    در پست ۷۲ گفته بودید" خواموش" که درستش" خاموش " هست
    در ضمن در رابـ ـطه با صحبت های مستقیمتون با مخاطب که قبل و بعد از پست ها به رنگ متفاوت نوشتید هم خوبه...چون از
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    مجزا و قابل تشخیص شده.
    *توصیفات(مکان، حالت، چهره، احساس)
    توصیف مکان (ظاهر ساختمان ها و محل قرار گیری اشیاء) در ابتدا کمه البته همون موارد کم رو هم خوب انجام دادید و اگر بیشتر باشه مخاطب بهتر میتونه محیط اطراف شخصیت رو تصور کنه و درک بهتری از پیرامونش پیدا کنه و در ادامه بهبود پیدا می کنه.
    توصیف احساسات و حالت های چهره شخصیت ها در سه پست ابتدایی کم بوداما از اون به بعد بخصوص توصیف احساسات شخصیت ها و حالت ها هم خیلی خوب انجام شده و مخاطب راحت میتونه اونها رو تصور کنه و درگیرشون بشه. در رابـ ـطه با توصیف چهره هم بعضی از شخصیت ها رو توصیف نکردین اما در صفحه چهار و پنج توصیف تدریجی و انتخابی اجزای چهره بعضی از شخصیت ها رو انجام دادین. و اگر درست متوجه شده باشم چهره توصیف شده توسط سایه تیرداد در فرودگاه ، توصیف چهره سایه سحابی بود ،درست متوجه شدم ایا...
    توصیف ظاهر و طرز لباس پوشیدن شخصیت ها رو هم خوب مطرح کرده بودید ....در واقع توصیفات رو خوب و بدون زیاده گویی انجام دادید.
    * شخصیت پردازی
    سایه سحابی،سایه تیرداد، سام تیرداد، برانوش ضیائی(کیانوش معتمدش)، ریون، پاشا سلطانی، جاوید سلطانی، سیامک، ایمان طاهری، رادمهر، نیلا، کوشیار، محمد، کیانوش معتمدی، پناهی، روژین محمدی(پونه سلطانی)، امیر،حسام منتظری، نیما زارع، نریمان زارع، آرتام، سهراب امیری، رضا پور احمد....اینها شخصیت های درگیر قصه هستند یه
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    پر شخصیت که هر کدومشون در قصه نقش و جایگاهی دارند بعضی از شخصیت ها در ابتدا به نظر چندان مهم نمیان و مخاطب گمان می کنه که ادم های حاشیه ایه قصه هستند اما کم کم که جلو میری نقش و اهمیتشون کم کم اشکار میشه و اینکه دارید تدریجی نقش و جایگاه و اهمیت شخصیت ها رو می گید واقعا عالیه و مخاطب هم تدریجی اونها رو میشناسه و باهاشون اشنا میشه و به خوبی درکشون میکنه و جایگاهشون رو میفهمه...
    خب نام بعضی از شخصیت ها به نظرم زیادی امروزیه و چندان به سن شخصیت ها نمی خوره مثل کوشیار و نیلا و آرتام و البته رادمهر و ... ، بعضی از نام ها هم با وجودی که زیاد امروزی نیستند و غیر طبیعی هم نیستند اما به نسبت کم تر استفاده میشند مثل پاشا، جاوید و با وجودی که همین کمتر استفاده شدن و کمتر شنیده شدن موجب میشه که کمی مخاطب در ارتباط برقرار کردن باهاشون به کندی عمل کنه و . به غیر از سایه سطح سنی شخصیت ها رو تا صفحه پنج مطرح نکرده بودید اما تو ذهن مخاطب هم شخصیت ها تو همون رنج سنی بودن و در رابـ ـطه با طرز صحبت کردن، مخاطب حس می کنه که حرف زدن شخصیت ها کلمات و اصطلاحاتی که به کار میبرن به سنشون نمی خوره و بیشتر شبیه جوان ها کم سن و سال و نوجوان ها حرف میزنند به خصوص منظورم حرف زدن های جاوید و پاشا و سیامک است. البته در گفتگوهای خودمانی و صمیمی و شوخی های سه صفحه اول.
    سایه سحابی به نظر یه دختر خلافکار میاد که به گفته شما ۲۳ سالشه و در بهزیستی بزرگ شده ۷ سال اونجا بوده و الان در یک کافی شاپ بزرگ صندوقداره...خب به نظر من سنش برای خلافکاری با این دامنه فعالیت یکم کمه البته وقتی داستانش رو برای جاوید و سیاوش تعریف می کنه مخاطب رو یکم روشن میشه اما همچنان کم بودن سنش خیلی تو چشمه و عجیبه. اما در کل با وجودی که در اواسط تا اواخر صفحه سوم به خیلی از پرسش هایی که تو ذهن مخاطب شکل گرفته بود پاسخ دادین اما سایه همچنان همان دختر مرموز باقی میمونه و مخاطب میخواد بدونه که چی میشه و داره چیکار می کنه.به خوبی در مورد سایه ذهنیات و دریافت های مخاطب از سایه رو به چالش می کشید و غافلگیرش می کنید.
    اون فرد که مدام سایه رو زیر نظر داره تو بیمارستان تو خونش(نیما) ....و با سایه مرتبطه هم خیلی مرموز و جالبه و هنوز ابهامات زیادی در رابـ ـطه هاش وجود داره
    در رابـ ـطه با پاشا و جاوید سلطانی به عنوان فردی که پلیسه خیلی خوب بهشون پرداختید تفاوت های شخصیتیشون و تفاوت های رفتاری در محیط رسمی کار و محیط غیر رسمی خانواده رو هم به خوبی مطرح کردین.
    در مورد شکوری تو صفحه شش که گفتید دختره واقعا غافلگیر شدم چون از همون ابتدا در مورد شکوری چندان چیزی نگفته بودید و حتی در اون بخش که سایه به خاطر پریدن اب تو گلوش داشت خفه میشد و شکوری خواست کمک کنه که خراب کرد، هم چندان بهش توجه نکرده بودم.
    در رابـ ـطه با بقیه هم همینطوره البته هنوز ابهامات جدیدیدر رابـ ـطه با شخصیت هایی که هنوز ناشناس هستند که به ذهن مخاطبان اوردید پاسخشون رو ندادید که البته برای این مورد چون در حال تایپه مخاطب منتظر بقیه داستانه تا ابهامات ذهنش رو جواب بده(چون
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    در حال تایپه شما به اندازه کافی برای رفع ابهامات مخاطبان فرصت دارید و کل هیجان قصه هم به ابهاماتشه)
    در کل خیلی خوب به شخصیت ها پرداختید.
    * دیالوگ ها و مونولوگها
    خب اینطور که به نظر میرسه در صفحه اول و دوم مونولوگ ها خیلی بیشتر از دیالوگ هاست و در دیالوگ ها فعلا حرف های خاصی زده نشده اما از اون به بعد مکالمات کاملا پر از حرف های مهم و راهگشاست.در مکالمات ابتدایی شخصیت ها(در صفحه اول)شبیه هم حرف میزنن بخصوص امیر و سایه یا جاوید و مادرش، مادرش حرف زدنش مثل یه مادر نیست (از لحاظ سنی و جنسیتی)و همچنین پاشا و جاوید. البته بعد از اون و در پست ها و صفحات بعدی تفاوت های شخصیتبی و جنسیتی و شخصیتی رو در مکالمات رو بیشتر کردید...در بازجویی ها اما شرایط متفاوته و در مکالمات اتاق بازجویی و همینطور در حین عملیات کاملا مکالمات قابل تشخیصه و پاشا لحنی کاملا مثل پلیس ها داره ...اما از اون به بعد بخصوص از اواخر صفحه دوم و اوایل صفحه سوم به بعد مکالمات واقعا راهگشا و پر از اطلاعاته و کلی مخاطب رو روشن می کنه
    تا اواسط صفحه سوم در جاهایی که مکالمات جاوید و پاشا و سیاوش بود و در مکالمات سایه سحابی با شخصیت های دور و برش شوخ طبعی و طنز رو گذاشته بودید که خب با وجودی که شوخی هاشون شبیه شوخی های نوجوان ها و جوان های کم سن و سال بود اما واقعا موجب انبساط خاطر مخاطبان میشد از اواسط و اواخر صفحه سوم به بعد مکالمات کاملا جدی و سرد و خشکه و مخاطب کاملا متوجه جو سنگین نظامی و امنیتی حاکم بر قصه میشه و کاملا درگیر داستان شده وبه خوبی با حس های شخصیت ها همراه شده .در مونولوگ ها هم به خوبی افکار و احساسات شخصیت ها رو مطرح کرده بودید. در مکالمات دونفره شما از علامت- برای مشخص کردن مکالمات استفاده کرده بودید اما در بعضی جاهای دیگه در مکالمات دونفره این کار رو نکرده بودید و نام شخصیت ها رو گذاشته بودید( البته این مورد بیشتر در مورد مکالمات دو نفره اجرا میشه و در مکالمات سه نفره یا بیشتر کاربرد نداره)
    در مونولگ ها هم خیلی خوب افکار و ذهنیات شخصیت ها و مسایل مرتبط با شخصیت ها رو جادادید.
    * نثر
    قصه به نظرم روان و راحت بیان میشه هیچ سختی و سنگینی در نثر قصه احساس نمیشه...کلمات هم بسیار خوب انتخاب شده اند کلمات ساده و معمولی و متدوال که به خوبی قابل درک هستن و به خوبی در جمله ها جای گرفتند. جمله بندی ها هم همینطور. خب با توجه به متن
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما از نثر ادبی برای مونولوگ ها استفاده کردید و از محاوره برای دیالوگ ها...استفاده از محاوره برای دیالوگ ها به نظرم انتخاب خوبیه چون مخاطب خیلی باهاش احساس راحتی می کنه . در مونولوگ ها هم به خوبی از پس نثر ادبی براومدین چون اون رو خیلی روان نوشتید .
    * زاویه دید
    در صفحه اول شما برای بیان قصه از زاویه دید اول شخص استفاده کردین و اینکار رو با سایه و جاوید و پاشا انجام دادین...اما در پست هفدهم یا هیجدهم زاویه دید رو به دانای کل(سوم شخص) تغییر دادین و این تغیر ها در صفحات بعد هم تکرار شده ...زاویه اول شخص توسط نویسنده ها بیشتر استفاده میشه اما محدودیت هایی داره بخصوص زمانی که قصه از زبان چند شخصیت(سایه سحابی، پاشا سلطانی، جاوید سلطانی، سایه تیرداد) بیان میشه هر کدوم از اونها در دامنه دیدشون محدودیت هایی دارند البته اینکه نویسنده میخواد از زاویه نگاه شخصیت های مورد نظرش قصه رو بیان کنه به تصمیم خودش بستگی داره ...در زاویه دید دانای کل اما شما دامنه عمل وسیعتری دارید دست بازتری دارید تا از زاویه دید سوم شخص استفاده کنید راحت میتونید شخصیت ها و مسائلشون ، احساساتشون و هر انچه که گمان می کنید لازم هست رو مطرح کنید. البته انتخاب اینکه از کدوم زاویه دید استفاده کنید به خودتون بستگی داره و انتخاب شماست اما این نکته رو باید بگم که این مورد رو اصلاح کنید ...اول شخص یا سوم شخص ؟
    * سیر
    خب باید بگم که من رو واقعا به وجد اوردید در طی مطالعه مخاطب اصلا خسته نمی شه چون شما خوب بلدید که مخاطب رو غافلگیر کنید ...مخاطب هر لحظه انتظار یه ماجرای جدید رو داره...هیجان انگیزه...داستان روال منطقی رو طی می کنه و مخاطب مشکلی باهاش نداره ...تا اوایل صفحه سه مدام سوال های زیادی تو ذهن مخاطب شکل میگیره اما هنوز خبری از جواب ها نیست اما کم کم از اواسط صفحه سوم به شروع می کنید به باز کردن ابهامات و مخاطب رو واقعا غافلگیر می کنید وبعد از اینکه مخاطب میفهمه ماجرا چیه مخاطب با ابهامات جدیدی روبرو میشه و دنبال جواب به مطالعه ادامه میده. در بخش هایی که نقشه های سایه سحابی اجرا میشه هیجان و کنجکاوی رو در رگ های مخاطب به حرکت در میارین به خوبی از پس فراز و فرود وقایع براومدین و مخاطب رو کاملا در درگیری ها و جو حاکم بر اونها با شخصیت ها همراه کردید.فراز و فرود های قصه واقعا پر جذبه و پر کشش نوشته شده .و کش مکش ها و درگیری ها هم به خوبی و با جزئیات خیلی خوب مطرح شده.
    * ژانر
    با توجه به قصه ژانر پلیسی که درش جرم و جنایت و پلیس هایی که درگیر این مسائله در جای جای قصه موج میزنه و کاملا تمام قصه رو تحت تاثیر خودش داره در رابـ ـطه با ژانر عاشقانه تا صفحه هفت چندان نشانه ای ازش دیده نمیشه البته گاهی نشانه های خیلی خیلی کم رنگ و نامحسوسی در ارتباط بین سایه و اون فرد( نیما) یا به قول سایه "میمون درختی" دیده میشد اما همونطور که گفتم اونقدر نشانه هاش ضعیف بود که اصلا به چشم نمیومد و فکر می کنم تقریبا باید اون رو نادیده گرفت اما در صفحه ۷ گفتگهایی مطرح شد که نشان دهنده یه سری روابط عاطفیه ... در رابـ ـطه با ژانر اجتماعی هم شما مسئله مواد مخـ ـدر، اعتیاد، جرم و جنایت و باند های قاچاق مواد مخـ ـدر و اسلحه و جرایم رایانه ای و...این موارد رو مطرح کرده و در داستان هم بهشون پرداختیت البته این موارد رابـ ـطه تنگاتنگی باژانر پلیسی هم پیدا می کنه.خب من فکر می کنم ژانر های مطرح شده کاملا با قصه و وقایعش هماهنگی داره.
    * ایده
    داستان در مورد دختری به نام سایه است که با نام سایه سحابی داره زندگی می کنه توی یه کافی شاپ صندوقداره و در رشته حقوق تحصیل کرده....به خاطر مسائلی که به خاطر برادرش پیش اومده خانواده اش رو در وقایع به ظاهر طبیعی از دست میده و چون فامیل هاش سرپرستی اش رو نمی پذیرند و به بهزیستی سپرده میشه تصمیم میگیره درس بخونه و البته انتقام مرگ خانواده اش رو از مسببانش (که بسیار پرنفوذ و قدرتمند هستند)بگیره...حالا اون رئیس یه باند بزرگ و قدرتمند جنایت کار به نام ریونز هست و خودش هم با نام مستعار ریون فعالیت می کنه و در راه انتقام و پس گرفتن زندگیش با مسائلی روبرو میشه....ایده کلی تون جدید و جالبه بخصوص که خیلی هم خوب بهش پرداختید . با توجه به ماجرا ها و مسایل مطرح شده من فکر می کنم که ایده و ژانر ها تون با هم به خوبی هماهنگ هستند.
    * باور پذیری
    خب به نظر میرسه ریون باهوش باشه اما در پست دوم فصل اول در همون ابتداش گفتین"ته مانده ی سیگارم را یک گوشه انداختم و برگشتم . " خب این اشتباه از ادم باهوشی مثل ریون بعیده چون اگر بزاق دهان روش باشه میشه ازش دی ان ای گرفت و حرفه ای ها چنین چیزی رو در محل جنایتش جا نمی زاره البته چون ساختمان نیمه کارست شاید بین خاک و خل ساختمان نیمه کاره پیداش نکنن اصلا اما اگر حرفه ای باشه از خودش هیچ چیز جا نمی زاره حتی یه ته سیگار اما مطمئن نیستم سایه اینکارو عمدی انجام داده یا نه.
    اینکه ریون اینقدر خوب از تجهیزات پیشرفته الکترونیکی امروزی استفاده می کنه واقعا جالبه و باید بهتون تبریک بگم به خاطر کاربرد این موارد در رمانتون اما در پست سوم فصل اول از روش های ارتباطی ریون گفتید اینکه از ایمیل استفاده می کنه خب در دنیای واقعی مجرم ها با پیشرفت تکنولوژی پیش میرن و اگر در رابـ ـطه با کارهاشون از این تکنولوژی ها استفاده می کنند از شیوه های رمز گذاری و رمز گشایی و تجهیزات ضد هک استفاده می کنند بخصوص که خودتون گفتید ریون با هکر ها هم کار کرده و احتمالش میتونه باشه که یکی از همین افراد برای همکاری با پلیس و غیره ایمیلش رو هک کنه ،پس اگر ذکر می کردین که ایمیل هاش مثلن ناخوانا و بهم ریخته است و با نرم افزار رمزش(محتواش) رو استخراج می کنه و پیغام رو میفهمه باور پذیر تر و منطقی تر بود بخصوص که در ایمیل ها اونقدر صریح و بی پرده از کارهای خلاف قوانینشون حرف میزنن حتی رمزی هم صحبت نمی کنند .
    اسم شرکت سیاوش و دوستاش به نام "Star Polymer Structures " (ستارگان پلیمر سازه) کاملا شبیه اسم هاییه که تو ایران برای نامگذاری شرکت ها استفاده میشه و اصلا این رو به ذهن نمیاره که این شرکت در کاناداست...
    در پست ۳۵ که سایه میره ویلا سراغ جاوید و سیاوش و اونها رو با اسلحه تهدید می کنه اونها خیلی ارام و متمدن و بدون هیچ عکس العملی خیلی منفعل به دستورات سایه گوش میدن خب یکم غیر منطقیه.

    عزیزم قلم قوی داری، به نوشتن ادامه بده و برات ارزوی موفقیت دارم

    شورای نقد انجمن نگاه دانلود
     

    Dictator

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/18
    ارسالی ها
    586
    امتیاز واکنش
    20,076
    امتیاز
    671

    ممنون از وقتی که گذاشتید ... جواب همه ی ابهامات رو با رنگ مجزا توی نقد بالا مشخص کردم ...
    با تشکر !

     

    فاطمه تاجیکی

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/06
    ارسالی ها
    2,423
    امتیاز واکنش
    47,929
    امتیاز
    956
    محل سکونت
    بندرعباس
    سلام خسته نباشیدنویسنده ی عزیز
    نقد رمان سایه ای شبیه کلاغ نوشته ی فاطمه نصیری توسط فاطمه تاجیکی

    ★نام رمان:نام رمان خلاصه کلی رمان هست.
    (سایه ای شبیه کلاغ)نامی که انتخاب کرده اید جالبه ونظرخواننده روبه جلب میکندوترغیب به خواندن میکند.

    جلدرمان:بعدازنام رمان،جلدرمان تأثیر،زیادی بر،روی خواننده برای انتخاب رمان شمادارد.
    جلدطراحی شده با،اینکه ساده است اماخواننده رو برای رویارویی باهرنوع جنایتی آماده میکنه.
    تصویر،بزرگ جلد فردی که یک اسلحه توی دستشه کاملا معلومه که مخاطب بارمانی پلیسی وجنایتی روبه روهست تصویرکوچک گوشه بالای جلد یه کلاغ که پشتت ماه قرار داره،ازکلاغ به نشانه ی شوم بودن یادمیشه وماه پشت کلاغ ها حالت ترس وهیجان روبه مخاطب منتقل میکنه،ژانرشما پلیسی،اکشن وعاشقانه است اماطراحی جلدفقط به پلیسی واکشن اختصاص داده شده وازعشق هیچ اثری نیست.

    خلاصه:خلاصه ای که نوشتیدفقط دوخط اول درمورد سایه است،اگرغیرازمواردی که نوشتیدچند خط دیگربرای مخاطب به گونه ای که داستان لونرود،در مورد اتفاقاتی که سایه رابه ریون تبدیل کره است توضیح میدادید بهتربود.

    مقدمه:مقدمه ی نوشته شده،درابتدا مخاطب رومتعجب زده میکنه وفکرمیکنه که مقدمه نیست اماوقتی ادامه میده اون حس تعجب ازبین میره وبامقدمه ارتباط برقرار میکنه وذهنش برای رویارویی با،اتفاقاتی که در رمان پیش رو،آماده میکنه

    شروع:صدای زنگsmsبلندشد...لبه ی کلاهم رابالا زدم ...همانطورکه بایک دست موتور،سواری میکردم تلفنم رادرآوردم وپیام رابازکردم.
    خب انتظارمیرفت برای که رمان شمامثل هررمان پلیسی دیگه توی حوضه ی نظامی شروع بشه اما شروع شمامتفاوت بود،خواننده بیشتربرای خواندن رمان هیجان پیدامیکنه.

    محتوای رمان:خب،با اینکه پست های رمان رو،ویرایش میکنیدوسعی کرده بودیدهیچ اشتباه نگارشی به جانمونه امادربعضی ازپست ها،اشتباه نگارشی دیده میشه.
    درضمن بجای تکرارحروف بهتره حالت رابیان کنید بعنوان مثال:فریادزد...،باحرص گفت...،بالکنت گفت.

    دیالوگ ها ومونولوگ ها:درمونولوگ هابه درستی احساسات شخصیت های رمان روگفتید،دیالوگ ها درچندپست اول کم بودن یعنی حرف مهم وخاصی زده نشده امارفته،رفته بهترشده ودیالوگ ها پرازحرف های جالب ومهمه.

    نثر:برای دیالوگ ها،ازنثرمحاوره وبرای مونولوگ ها ازنثرادبی استفاده شده،اکثرخواننده هارده سنی کمی دارن وممکنه بعضی ازکلمات روبه خوبی درک نکنن اماشما،در هردونثربه خوبی ازپسشون براومدید چون روان وقابل درک نوشتید ومخاطب توی هر،رده سنی باهردونثرانتخابی کنارمیاد.

    توصیف:توصیف خوب توصیفی هست که مخاطب بتونه به خوبی موقعیت،چهره،احساسات رودر ذهنش تصورکنه درچندپست اول به خوبی مکان وموقعیت هاروتوصیف نکردیدبرای اینکه مخاطب بتونه مکان وموقعیت روبه خوبی تصورکنه توصیفات بیشترتوضیح داده بشن بهتره،توصیف احساسات وحالت هابه خوبی انجام شده.

    شخصیت پردازی:رمان پرازشخصیت هست که هرکدوم نقش مهم خود،رادارند.
    بعضی ازنام های انتخابی امروزی اندوبه سنی که شخصیت هادارند،نمیخورند مثل:رادمهر.
    سایه که به نظردخترخلافکار بالقب ریون است،ازنظر منطقی سنش برای یه خلافکاربزرگ زیادی کمه واین خیلی عجیبه که یک دختر۲۳ساله که توی بهزیستی بزرگ شده با،این سن کم بتونه یه گروه بزرگ رو،اداره کنه وبه این موقعیت برسه.درکل خوبه.

    ایده:رمان درمورد،فردی به نام سایه سحابی در رشته حقوق تحصیل کرده توی کافی شاپ مشغول به کاره بخاطریه سری مسائل که برای برادرش اتفاق افتاده خانواده اش روازدست میده فامیل هاش سرپرستی اون روبه عهده نمیگیرن وبه بهزیستی سپرده میشه سایه تصمیم میگیره بادرس خوندن به جای مهم برسه وانتقام خانواده اش روبگیره...بعداز گذشت چندسال سرپرستی یه باندبزرگ وپرنفوذوجنایت کاربه نام ریونز بانام مستعار،ریون روبه عهده داره وبرای انتقام تلاش میکنه و....
    ایده شمایک ایده جدیدوجالبه. ایده وژانر رابه خوبی به قلم کشیدید.

    باورپذیری:خب اگه سایه با،این همه هوش وذکاوتش به ریون تبدیل شده،به نظربی احتیاطیه که ته مونده ی سیگارش رودرنزدیکی مقتول بندازه.
    اگردرایمیل هایی که بدستش میرسه،رمزی حرف میزدند بیشترقابل باورپذیرترومنطقی تربود.

    زاویه دید:درصفحه اول شما،از زاویه دیداول شخص استفادع کردیدواین کار،روباسایه،پاشا،جاوید انجام دادید.
    امادرپست هیجدهم زاویع دیدبه دانای کل تغییرکرده واین تغییرات درصفحات بعدمشاهده میشه بهتره بجای عوض کردن زاویه دید،ازیک زاویه دیداستفاده بشه بهتره بعنوان مثال:راوی دانای کل چون این قدرت روداره که احساسات وموقعیت شخصیت های رمان روبه قلم بکشه.

    نویسنده ی عزیزقلم فوق العاده ای دارید به گونه ای که من هم شیفته ی رمان شماشدم.(امیدوارم موفق باشی دوست عزیز)

    عضو آزمایشی شورای نقد انجمن نگاه دانلود
     
    آخرین ویرایش:

    Dictator

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/18
    ارسالی ها
    586
    امتیاز واکنش
    20,076
    امتیاز
    671

    The unborn

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/15
    ارسالی ها
    7,006
    امتیاز واکنش
    49,906
    امتیاز
    1,221
    محل سکونت
    سومین سیاره خورشیدی!
    با سلام و خسته نباشید
    نقد
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    سایه ای شبیه کلاغ نوشته فاطمه نصیری...توسط جناب سرهنگ
    اسم
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    :اسم
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    مطابق با محتوای آن است و میتوان حدس زد که با توجه به اسم رِیوِن انتخاب شده است.کلمه ریون به نوعی کلمه ای تلفیقی از دو زبان فارسی و عربی است.بهتر بود برای انتخاب این اسم کمی وسواس به خرج میدادید تا میتوانستید ترسی بیشتری بر دل خواننده محترم بیندازید.هرچند خود ذکر کرده بودید که به چه معنایی است اما این کلمه در تمام زبان ها به یک معنی نیست!!بهتر و شایسته تر بود که کلمه ای را انتخاب میکردید که معنی تقریبا یکسانی داشته باشدJ

    جلد
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    :جلد
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    به طوری جانشین محتوای
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    است و در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما نویسندۀ عزیز،این جانشین به خوبی بر محتوا تسلط دارد و ترس را بر دل خواننده می اندازد.جلد
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    بسیار خلاصه وار تمام محتویات
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    را به رخ خواننده کشیده.تفنگی که در جلد
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    است تنها میتواند به معنای کشتن باشد اما کلاغ هایی که در کنار جلد هستند میتوانند نشانگرِ مرگ،مشکلات،سردرگمی و حتی سیاهی زندگی و روزگار باشند!

    خلاصه
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    :خلاصه
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    عالی نوشته شده بود و خواننده را به شروعِ خواندن
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ترغیب میکرد.د رجایی که میگفت:آیا میتواند زندگی خود را پس بگیرد؟باید بود و...دید!نکته ابهام آمیزی برای خواننده ایجاد میشود، و همین مهم دلیل بسیار محکمی است که خواننده
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    را برای خواندن انتخاب کندJ

    شخصیت پردازی:اسامی اشخاص
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    با توجه بر دوره زمانی ای ما در آن زندگی میکنیم انتخاب شده است و اسامی ای هستند که مردم نسبت به آنها آگاهی کامل دارند.همچنین اکثر معانی اسامی با شخصیت هایی که این اسامی را دارا هستند،یکی است.برای مثال در نقش رِیوِن،هنگامی که تصمیم دارد از این نقش خارج شود،خصوصیات سایه را به خود میگیرد.بی رحم نیست..خشن نیست و....!

    موضوع
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    :موضوع
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    کاملا جدید بود.شاید اساس آن به طوری قدیمی است اما برگزیدۀ ذهن مردم است.اما طرح آن عالی و جذاب.زیرا تمام افراد و یا اکثر آنها به دنبال هیجان هستند.هیجانی که همیشه در پیِ آنها بیاید.این هیجان را میشود در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما یافتJ

    ایده:ایده خوبی بود اما به
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    های دیگری که این موضوع را برای خود انتخاب کرده بودند،هر لحظه نزدیک تر میشد

    ژانر:دوست عزیز..ژانر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما اجتماعی،عاشقانه،پلیسی بود.البته بهتر بود ژانر جنایی هم به آن افزوده میشد.زیرا نزدیکی بیشتری به
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    داشت.محتویات
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    به ژانر جنایی نیز مربوط بود

    باور پذیری:بعضی از حرکات رِیوِن باور کردنی نبود.برای مثال زمانی که ته مانده سیگارش را در کنار مقتول میاندازد!از چنین فردی که همه به دنبال او هستند بعید است که چنین کاری بکند

    شروع:
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما شروع خوبی داشت اما به نظر من هنوز میتوانست بهتر هم باشد.به طوری که در همان جا هم نکتۀ ابهام آمیز جدیدی برای خواننده ایجاد شود.برای مثال میتوان برای شروع حتی از صحنه قتل هم کمک گرفت!!روند
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما خوب بود و نکتۀ قابل ذکری نداشت.ممنون

    توصیفات (مکان،خصوصیات،احساسات) :توصیفات مکان در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    به زیبایی رعایت شده بود و خواننده این فرصت را داشت که تمام این اماکن را در ذهن خود مانند پازلی کامل کند.بنده به شخصه میتوانستم مکان ها را در ذهن خود ترسیم کنم.از توصیفات عالی شما ممنونم.شما این فرصت را به خواننده دادید تا خود خصوصیات ظاهری،باطنی،احساسات و...را درک کند.در بعضی از
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ها که کم هم نیست(!)یکجا تمام خصوصیات نام بـرده را دو دستی تقدیم خواننده میکنند.خوشحالم که
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما اینگونه توصیفات را عملی نکرده:)

    علامت های نگارشی:به جرئت میتوانم بگویم در تمام بخش های
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ،علامت های نگارشی به درستی رعایت شده بود.....رعایت علامت های نگارشی موجب میشود تا خواننده با توجه به احساس شما نویسنده عزیز و همینطور افرادی که در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    حضور دارند،مطلب را درک کند.
    غلط های املایی:در بعضی از موارد غلط های املایی یافت میشد...برای مثال:
    بقل__بغل
    لحضه___لحظه
    در بعضی از موارد،افعال و نظم جملات از دست نویسنده خارج میشد.البته افعال درست بود اما جای و مکان ها مشکلاتی داشت...لطفا دقت کنیدJ

    شخصیت ها:شخصیت های
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما به هم نزدیک بودند.چه از لحاظ باطنی و چه احساسات.زیرا همین رابطۀ نزدیکی که این افراد داشتند،باعث جذب خواننده میشود.همانطور که دوری این خصوصیات باعث دوری خواننده و حتی نویسنده از متن موردِنظر میشود

    زاویۀ دید:زاویه دیدی که شما برای
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    خود انتخاب کرده اید میتوان گفت مناسب نیست.دانای کل برای
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ها،مخصوصا
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما دوست عزیز مناسب تر بود زیرا از آنجایی که
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما،چند زاویه برای تعریف قضایا دارد،اینکار((چند زاویه بودن
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    )) باعث میشود که خواننده
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما از محوطه
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    خارج شود و در ذهن خود اتفاقات را مرور کند که در اکثر مواقع به نتیجه مطلوبی نمی رسند.اگر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما دانای کل بود،خوانندگان
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما،دچار این مسئله نمی شدند.اینکه بخواهی هر دقیقه یک نفر را در ذهنت کالبدشکافی کنی واقعا مشکل و سخت است.بهتر بود اگر برای نوشتن
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    از دانای کل استفاده می شد.

    در پست های18-28-60 که زاویه دید
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    دانای کل است،احساسات،مکالمات، و همچنین تسلط بر نوشته هم از جانب نویسنده و هم خواننده نسبت به پست های قبلی بهتر و بیشتر بود
    صحبت هایی که بعد از هر پست با کاربرها داشتید و در مورد افرادی که در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    نقش دارند مانند سیاوش،مادرِجاوید و.. سخن گفتید به نظر من خواننده را از متن دور میکند.شما نویسنده گرامی باید این اجازه را بدهید که خواننده خود متوجه خصوصیات باطنی افراد شود نه اینکه خود،او را معرفی کنید:)

    علاوه بر این،بعضی از صحبت های شما در مورد سکانس هایی است که در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    است!
    برای مثال:من موندم اینایی که تو خونشون دوربین مخفی نصب میکنن نمی ترسن؟
    در این مثال با اینکه شما و همه مردم میدانند که این افراد تنها برای امنیت بیشتر این دوربین ها را نصب میکنند،اما باز هم این سوال را مطرح میکنید.این نوع سوالات یک نوع سوال انکاری است و به نوعی خواننده را از متن دور میکندJ

    از اینکه برای هر فصل نامی انتخاب کرده اید متشکرم.اینکار باعث نزدیکی خواننده به متن میشودJ
    در بعضی از بخش های
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ،مکالمات طنز نیز به آن افزوده میشد که به نظر من باعث جذب خواننده میشود..زیرا طرفداران
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    های طنز کم نیستند!

    دیالوگ: مقدار گفت گوها در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    تقریبا به اندازه بود و با احساسات و توصیفاتِ حالات و مکان ها،در حالتِ یکسانی قرار داشت و تمامی مکالماتی که انجام میشد ضروری بود...به نظر من میتوانستید خشم بیشتری را در دیالوگ ها ایجاد کنید.چه در زمانی که رِیوِن قصد صحبت دارد و چه دیگر افراد که نقش پلیس را دارند.البته برای نقش نظامی باید خشم همراه با احترام باشدJ

    همانطور که میدانید در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    های ایرانی متاسفانه این رسم ایجاد شده که حتما باید در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ها صحنه های غیرِ اخلاقی و کلمات نادرست استفاده شود.خوشحال و مسرورم که در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ِ زیبای شما،این کلمات و صحنه ها جایی ندارندJ
    کاملا مشخص و واضح بود که تحقیقاتی در مورد شهر ها،کارهای اینترنتی و نظامی و همچنین پزشکی انجام داده اید و از اطلاعات عمومی بالایی برخورداریدو زحمات فراوانی کشیده اید

    کلام آخر:قلم نسبتا پخته ای دارید و نویسنده با استعدادی هستید..به نوشتن ادامه دهید.با آرزوی موفقیت روزافزون شما
    عضو آزمایشی شورای نقد انجمن نگاه دانلود
     

    Dictator

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/18
    ارسالی ها
    586
    امتیاز واکنش
    20,076
    امتیاز
    671

    ممنون از نقدتون و وقتی که گذاشتید ... جواب تمام ابهامات با رنگ مجزا تو نقد بالا داده شده ...
    با تشکر !
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا