نقد رمان معرفی و نقد رمان سایه ای شبیه کلاغ | فاطمه نصیری کاربر انجمن نگاه دانلود

لو نا

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/10/14
ارسالی ها
18
امتیاز واکنش
215
امتیاز
111
سن
24
محل سکونت
دره گودریک
سلام خسته نباشی،تا صفحه 5 رمان خوندم.رمان هیجانی و جالبیه و تا یه جایی قابل قبوله ولی دقیقا از قسمتی که سایه (ریون)خودشو به جاوید و سیاوش نشون میده انگار از کنترل خارج شدست.یک اینکه جاوید و سیا تو یه زیر زمین بی در و پیکر بودن وبعدش سر از هال خونه درآوردن؟و مثل بچه های خوب هیچ تلاشی برای فرار نکردن؟صددرصد پلیس ها میتونن با سیم و این جور چیزا یه در باز کنن.و کار سایه خیلی غیر قابل باور بود که بدون ماسک یا چیزی خودشو به اون دوتا نشون داد و اصرار داشت که بیگناهه.خب اگه بی گـ ـناه بود نیازی به پنهان شدن شدن نداشت و غیر قابل باور تر از کار سایه کار جاوید بود که سایه رو به حال خودش گذاشت و از خونه بیرون رفت.
البته من بقیه داستانو فعلا نخوندم و تا اینجا نظرمو گفتم.خسته نباشی گلم
 
  • پیشنهادات
  • لو نا

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/10/14
    ارسالی ها
    18
    امتیاز واکنش
    215
    امتیاز
    111
    سن
    24
    محل سکونت
    دره گودریک

    Dictator

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/18
    ارسالی ها
    586
    امتیاز واکنش
    20,076
    امتیاز
    671
    اول از همه ممنونم ازتون و از این که وقت گذاشتید برای خوندن !
    تو پیامی که نیما برای سایه ، بعد از به هوش اومدنش گذاشت ، گفته بود که "_ من اوردمت کس دیگه ای نیاورد ! فردا ازادشون می کنم همون طور که گفتی !" اشاره کردم که نیما اون دو رو ازاد میکنه . و کاملا هم مشخصه که جاوید نمیره ! چون وقتی کسی اون رو میدزده و بعد ازادش میکنه ، اونم از طرف ریون ، و وسایل رفتش رو هم فراهم میکنه ، مسلما داره یه انتخاب پیش روش میزاره ! برای همین نیازی ندیدم که اون قسمت رو اشاره ی بیشتری بکنم . چون بعدش هم که جاوید خواست بره ، درواقع پشت در قایم شده بود ... این نشون میده که برای حل پرونده حاره از همه چی بگذره . اگه باز هم روی حرف خودتون بودید سعی میکنم اون قسمت رو ویرایش کنم ...
    درسته ریون یه کلمه ی انگلیسی به معنی کلاغ سیاهه ! من هنوز منتظر جواب اون دوستمون هستم که گفتن عربیه !
     

    لو نا

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/10/14
    ارسالی ها
    18
    امتیاز واکنش
    215
    امتیاز
    111
    سن
    24
    محل سکونت
    دره گودریک

    Dictator

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/18
    ارسالی ها
    586
    امتیاز واکنش
    20,076
    امتیاز
    671

    ✴Aida✴

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/03/15
    ارسالی ها
    1,104
    امتیاز واکنش
    11,875
    امتیاز
    706
    محل سکونت
    اصفهان❤
    سلام عزیزم مثل اینکه پستم حذف شد
    ولی این دفعه با یه سری نقد و سوال اومدم
    این قسمت از داستان
    ( تست DNA سام تیرداد و سایه تیرداد - جواب ، منفی ")

    "(تست DNA سایه تیرداد و رضا تیرداد(پدرش) - جواب ، مثبت ! )"
    ینی سام تیرداد با هیچ کدوم سایه ها هیچ اشتراک خونی نداره ینی سام تیرداد بچه رضا تیرداد نیست؟؟؟؟
    یه سوال دیگه
    نریمان و نیما کی اند ؟؟؟ و با سایه سحابی چه ارتباطی دارن؟
    حال بریم سراغ چند تا نقد کوچولو
    یکمی غلط املایی جزئی داری که خیلی مهم نیست
    ولی یه جا گفتی
    (در را بهطاق کوبیدم)
    درو اصولا به دیوار میکوبن نه به طاق
    طاق همون سقفه


    همین دیگه اشکال خاصی تو رمانت پیدا نکردم
    بازم از رمان زیبات ممنون
    برات آرزو موفقیت میکنم:aiwan_lighft_blum:
     
    آخرین ویرایش:

    Dictator

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/18
    ارسالی ها
    586
    امتیاز واکنش
    20,076
    امتیاز
    671
    فکر میکردم شوخی میکنی ! اما انگار واقعا سایه ها رو قاطی کردی! :campe545457on2:
    سایه تیرداد که از سانفرانسیسکو اومده ، سایه تیرداد واقعی و خواهر سام تیرداد و اینا هست!
    اما دی ان ای سام، با پدرش نمیخونه! پس این نشون میده که یا سام فرزند خاندان تیرداد نیست، یا نمرده و اون جسد برای شخص دیگه ای بوده! چون اشاره کرده بودم که نتونستن از روی چهره ها هویتشون رو تشخیص بدن...
    حالا این که سام زندس، یا فرزند واقعی خاندان تیرداد نیست، باید صبر کنی! :aiwan_light_bdslum:
    نریمان و نیما ، دو برادر هستن! که کمی جلو تر متوجه میشی که افرادی هستن! :aiwan_light_biggrin:
    اخ اخ چه سوتی! اصلا حواسم نبود! خیلی خیلی ممنونم ! :aiwan_lffghfdght_blum:
    ممنون میشم اگه باز هم از این موضوعات دیدی بهم بگی! :aiwan_light_blumf:

    این سوالیه که هنوز نتونستم به کسی جواب بدم! :campe45on2: چون یه روز میبینی 4 پست مینویسم، یه وقت دیگه یه خط هم به زور تایپ میکنم! Boredsmiley
    اما اگه پیگیری موضوع رو بزنی، هر وقت که من پست جدیدی بزارم ، توی اطلاعیه ها بهت خبر میده. :aiwan_light_blumf:
     

    Raha2681

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/11
    ارسالی ها
    220
    امتیاز واکنش
    6,073
    امتیاز
    516
    محل سکونت
    دنیای تنهایی ها
    سلام.رمانت خیلی عالی،موضوع جالب هیجان انگیزی داره. بعضی جاهاش بین حروف، کلماتت فاصله افتاده.البته این ها خیلی کمن اما گفتم اگه خواستی درستشون کنی. دوباره هم میگم رمانت عالیه،همین طور ادامه بده.پایان خوشی رو برای رمانت آرزو میکنم. موفق وپاینده باشین.
     

    zansia

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/05
    ارسالی ها
    248
    امتیاز واکنش
    13,651
    امتیاز
    684
    محل سکونت
    Qom
    بین پست هات خیلی فاصله افتاده من همه اشخاصو قاطی کردم از دم
    کلن دو تا سایه بودن که یکی از سانفرانسیسکو اومد و سایه تیرداد واقعیه اون یکی هم سایه تیردادی هست که جا به جا شد حالا یه سوال این سایه دومی اصلا دقیقا کی بود؟؟ چی بود؟؟ مامور کی بود؟؟ نیما کیه؟ جاوید کیه؟ مادر جاوید کیه؟ داداشش از کجا در اومد؟؟ اونی که تو آخرین پستت بهش زنگ زد تا کمکش کنه فرار کنه پس کیه؟؟
    پ.ن:میشه یه نقشه از افراد وارتباطشون به همدیگه (تا اینجای داستان) بدی؟؟
     

    Dictator

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/18
    ارسالی ها
    586
    امتیاز واکنش
    20,076
    امتیاز
    671
    چشم!
    این سایه دومیه، خواهر ارتام و دختر طاهر بابکانه. داستانش رو قبلا گفتم!
    نیما کسیه که وقتی سایه بهزیستی بود اون رو زیر نظر خودش میگیره و بهش کمک میکنه بره اطلاعات
    جاوید سرگرد مبارزه با مواد مخدره و با سایه دشمنه!
    پاشا پسرعموشه و تو دایره ی جناییه!
    مادر جاوید فعلا نقش خاصی نداشته.
    جاوید برادر نداره، نیما برادر داره. اسمش نریمانه و دکتره. تو قسمتی که سهراب امیری خونه ی جاوید اینا دعوت بودن ازش یه بیو دادم.
    ارمان. تا اینجا فقط یه ارمان تو داستان بود، اون هم کسی که سایه ازش کمک گرفت تا با سیاوش اخرین مدرک رو پیدا کنه!
    قبلا هم گفتم! من هیچ شخصیتی رو رها نمیکنم! هر کی بیاد، یه داستان پشتشه!
    بابت تاخیر ها معذرت میخوام...
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا