به نام خدا
نام رمان: سومین دختر وارث(جلد دوم حلقه ی جادویی)
The Third Daughter Of The Heir
نام نویسنده: س.زارعپور کاربر انجمن نگاه دانلود
ژانر: تخیلی
نام ناظر: *نونا بانو*
رده سنی: +16
آنچه در جلد قبل گذشت:
با حمله ی لرد به سرزمین هانه و ویکتوریا، اوضاع مردم زیر و رو شد. سرزمین های غارت شده به بـرده خانه هایی ناچیز و پست تبدیل شدن. لرد که به دنبال بدست آوردن حلقه ها حمله کرده بود، وقتی نتونست جفت دیگه ش رو پیدا کنه ، همه ی تلاشش رو به کار گرفت تا بفهمه کجاست و دست کیه؛ و زمانی فهمید پیش چه کسانیه ، که متوجه شد هر دوشون از هانه فرار کردن و همون شبِ فرار، یکی از افراد مهمشو هم به قتل رسوندن؛ به همین دلیل، دیوانه وار برای گشتن دست به کار شد.
سافیرا و لئو، به دنبال یافتن کسانی که بتونن و بخوان باهاشون هم پیمان بشن راهی شدن، که میانه ی راه توسط لرد غافلگیر، و دوباره به ویکتوریا برگشتن.
ادوارد، ایزد روح افزار و از مهره های به درد بخور لرد بود که پیش از مرگش، روحشو به جسم لئو منتقل کرده بود. لئو در گیر و دار مبارزه با نیروی فراطبیعی ادوارد که وجودشو تسخیر می کرد، همه ی تلاششو انجام داد تا دوستانش رو فراری بده، اما بعد از فرار اونا، لرد با خشم و شقاوت، لئو رو می کشه و راه برگشت ادوارد رو از بین می بره.
مع*شـ*ـوقه ی ادوارد، کاترین، از لرد کینه ی بدی به دل می گیره اما دراک، جادوگر قدرتمندی که تحت فرمان لرد بود، بهش اطمینان می ده که هنوز راهی برای برگشتن ادوارد هست و با نقشه ای پنهان از چشم لرد، برای برگردوندن ادوارد دست به کار می شن...
خلاصه ی جلد دوم:
نام من الیزابت است، الیزابت جونز...و این هم داستان من؛ داستان خون و مرگ.
درواقع...مرگ خودم! من دارم می میرم، اما نه با بیماری. بلکه اشخاصی قصد کشتنم را دارند و با این که پای جادو و اتفاقات غیر منطقی در میان است ، ولی من قرار نیست برایتان یک داستان قهرمانی تعریف کنم. فقط میخواهم خودم را نجات بدهم و بقیه ی آدم ها برایم اهمیت ندارند.
به هیچ وجه فکر نکنید که این داستان به خوبی تمام می شود ؛ حلقه های جادویی ، روحم را ذوب کردند !
نام رمان: سومین دختر وارث(جلد دوم حلقه ی جادویی)
The Third Daughter Of The Heir
نام نویسنده: س.زارعپور کاربر انجمن نگاه دانلود
ژانر: تخیلی
نام ناظر: *نونا بانو*
رده سنی: +16
آنچه در جلد قبل گذشت:
با حمله ی لرد به سرزمین هانه و ویکتوریا، اوضاع مردم زیر و رو شد. سرزمین های غارت شده به بـرده خانه هایی ناچیز و پست تبدیل شدن. لرد که به دنبال بدست آوردن حلقه ها حمله کرده بود، وقتی نتونست جفت دیگه ش رو پیدا کنه ، همه ی تلاشش رو به کار گرفت تا بفهمه کجاست و دست کیه؛ و زمانی فهمید پیش چه کسانیه ، که متوجه شد هر دوشون از هانه فرار کردن و همون شبِ فرار، یکی از افراد مهمشو هم به قتل رسوندن؛ به همین دلیل، دیوانه وار برای گشتن دست به کار شد.
سافیرا و لئو، به دنبال یافتن کسانی که بتونن و بخوان باهاشون هم پیمان بشن راهی شدن، که میانه ی راه توسط لرد غافلگیر، و دوباره به ویکتوریا برگشتن.
ادوارد، ایزد روح افزار و از مهره های به درد بخور لرد بود که پیش از مرگش، روحشو به جسم لئو منتقل کرده بود. لئو در گیر و دار مبارزه با نیروی فراطبیعی ادوارد که وجودشو تسخیر می کرد، همه ی تلاششو انجام داد تا دوستانش رو فراری بده، اما بعد از فرار اونا، لرد با خشم و شقاوت، لئو رو می کشه و راه برگشت ادوارد رو از بین می بره.
مع*شـ*ـوقه ی ادوارد، کاترین، از لرد کینه ی بدی به دل می گیره اما دراک، جادوگر قدرتمندی که تحت فرمان لرد بود، بهش اطمینان می ده که هنوز راهی برای برگشتن ادوارد هست و با نقشه ای پنهان از چشم لرد، برای برگردوندن ادوارد دست به کار می شن...
خلاصه ی جلد دوم:
نام من الیزابت است، الیزابت جونز...و این هم داستان من؛ داستان خون و مرگ.
درواقع...مرگ خودم! من دارم می میرم، اما نه با بیماری. بلکه اشخاصی قصد کشتنم را دارند و با این که پای جادو و اتفاقات غیر منطقی در میان است ، ولی من قرار نیست برایتان یک داستان قهرمانی تعریف کنم. فقط میخواهم خودم را نجات بدهم و بقیه ی آدم ها برایم اهمیت ندارند.
به هیچ وجه فکر نکنید که این داستان به خوبی تمام می شود ؛ حلقه های جادویی ، روحم را ذوب کردند !
آخرین ویرایش: