نام رمان:عشق امید
نام نویسنده:آرزو فیضی
ژانر رمان:عاشقانه
ناظر رمان:
shaghayegh_h69
جلد رمان:خلاصه:
هیچ کس از تقدیر خودش خبر ندارد,سال ها گذشته و امید بزرگ شده اما بی خبر از گذشته و پدر واقعیش. عاشق میشه و معشوق رو تا حد پرستش دوست داره,اما واقعا تقدیر میزاره به عشقش برسه....
لینک رمان:
به نام خدا نویسنده عزیز ، ضمن عرض سلام ، ورود شما به تاپیک نقد که نشانی از نقد پذیری و علاقه مندی شما به پیشرفت قلمتان است را تبریک می گوییم . لطفا قبل از شروع فعالیت در تاپیک نقد ، قوانین بخش را مطالعه فرمایید .
"عشق امید (جلد دوم عشق و جدایی)" بر اساس متون ارائه شده.
● عنوان:
"عشق امید" نام انتخابی شما بود. خب اگر بخوایم قبل از خوندن، فرض بر این بگیریم که امید، اسم شخصیت اصلی داستانه، پس عشق امید، راجع به اون شخصیه که امید عاشقشه. اگر هم بخوایم از جنبهء دیگری نگاه کنیم به ماجرا، معنا بر این اساس میشه که "عشق به امید". یعنی فردی عاشق شخصی به نام امیده. باز هم از دیدگاه دیگه ای حاصل میشه که عشق به احساس امید و امیدواری و این ها. عنوانی که انتخاب کردید چند وجه و چند معنا داره؛ به همین دلیل گره خوبی برای خواننده ایجاد می کنه و مخاطب جذب
دیده نمیشه. فکر می کنم با این که اجتماعی ژانر انتخابی شماست و صحیح هم هست، ژانر عاشقانه رو هم اضافه بکنید که تعادل بر قرار بشه هرچند در اون صورت باز هم اثری از "اجتماعی" در عنوان نخواهد بود. در هر حال، با در نظر گرفتن این مسئله و با توجه به رابطهء تنگاتنگ عنوان و داستان، فکر می کنم اسم قابل قبولی هست.
شما اجتماعی بود. اینکه امید پسر مرد دیگه ایه ولی زیر دست شخص دیگه ای بزرگ شده و اون رو پدر خودش می دونه، مورد خوبیه. همچنین خــ ـیانـت به رویا و بچه اش هم خیلی در جامعه پیش میاد؛ به شیوه ای هم میشه گفت که ایده ای نو محسوب میشه که ساسان اون رو به عقد خودش در آورده. انتخاب اجتماعی کاملا درسته!
از کلمات ابتدایی، از جملات، حرکات و مونولوگ هاتون عیانه که ژانر اصلی
شما عاشقانه ست! در جالی که اون رو جا انداختید. عشق رویا یا عشق امید، این دو حتما دلیل محکمی هستن برای وجود این ژانر. حتما "عاشقانه" رو در ژانرهاتون قید کنید.
● خلاصه:
خلاصه ای که نوشته بودید، مختصر و مفید و جامع بود. اطلاعات کلیدی رو در خودش داشت و با این حال زیاده روی نکرده بود.
شما با افکت کارتونی بود تقریبا، که خب این افکت خیلی با فونت و شکل و شمایلش همخونی نداشت. جذابیت داشت اما چندان با سیر و موضوع ارتباط برقرار نکرده بود، تصویر مردی که نشسته و غروب رو نگاه می کنه، به نظر ژانر اجتماعی رو نشون می داد. اشاره به اینکه با امیدواری خیره شده و می خواد که از پس مشکلاتش بر بیاد. برای
شما فکر می کنم جلدی با تم روشن یا این چنینی، با تصویری که نشون دهنده عشق باشه و متنی که نمایانگر ژانر اجتماعی، احتمالا بتونه پاسخگوی انتظارات مخاطب باشه! جلدتون خوبه، اما سعی کنید از این به بعد توجه و زمان بیشتری به شیوهء طراحی داشته باشید.
● مقدمه:
مقدمهء رمانتون متنی طولانی با محتوای عشق و عاشقیه. ببینید مقدمه در وهلهء اول می بایست کلیت داستان رو نشون بده، یعنی به طریقی مخاطب رو برای رویارویی با
، مقدمه اشه. مقدمه اگر طولانی باشه، خواننده تمایل و رغبتی به خوندنش پیدا نمی کنه. محتوای مقدمه خوبه، فقط اگر امکانش هست، مقداری از اون رو ببرید که کوتاه تر و جامع تر و شکیل تر باشه. اگر هم بتونید متنی با مفهوم انتخاب کنید که چه بهتر!
شما با رویارویی ساسان و رویا بود که بعد از یک هفته همدیگه رو می دیدن. جای کار داشت، فکر می کنم شما پتانسیلش رو دارید که با دادن تغییرات و ایجاد ویرایشی در شروع
● ایده:
ایدهء کلی رمانتون جدیده، ولی میشه گفت چون چند تا موضوع رو به هم دخیل کردید؛ رسیدن امید به معشوقش، پدر امید و در نهایت زندگی خود رویا. نگـاه دانلـود جدید با پردازش معمولی و ایده ای چند وجهی. خوبه. ایدهء کلی رمانتون از نظر جذب مخاطب موفقه و با حقیقت تطابق داره. خلاقیت خوبیه!
● سیر:
سیر رمانتون آهسته ست، طوری که نه خواننده خسته میشه و نه به شکلی که خیلی سریع باشه و چیزی نفهمه از
شما که نیازه از احوال تمام شخصیت ها آگاه بشیم، از زاویهء دید شخص سوم استفاده می کردید. در اون صورت نیازی به تغییر مداوم زاویهء نگرش نیست. این جوری اگر باشه خواننده تا می خواد به این لحن عادت کنه لحن دیگه ای شروع میشه و کمی گمراه کننده ست، اگر یکدست باشه بهتره. چون با یکدست شدن زاویهء دید
رو از زاویهء این تعریف نکرده. اون موقع دیگه خیالش راحته و می دونه که نویسنده در صورت الزام همه چیز رو بیان می کنه. شاید این، برای کارهای در آینده تون مفید باشه.
● دیالوگ ها و مونولوگ ها:
دیالوگ های رمانتون خوب بودن، همچنین مونولوگ ها. با هم ارتباط کافی رو برقرار کرده بودن و در حد انتقال پیام، قدرت داشتن. این سیر الی آخر پیشرفت هم کرده. تونستید دیالوگ ها رو با اخلاق شخصیت ها وفق بدید، هرچند چیزی که مد نظر منه و در قسمت شخصیت پردازی هم عنوان خواهم کرد، کمی متغایر بودن با سن شخصیت ها. مثلا شخصیت ساسان به عنوان یک مرد جا افتاده، باید سنگین تر و با وقار تر صحبت کنه. در مورد امید همچنین. سعی کنید شخصیت هاتون رو قوی جلوه بدید که با هر مسئله ای دچار لغزش عاطفی نشن.
فقط زمان نوشتن دیالوگ، می بایست (-) بذارید در سطر بعدی که رعایت نکرده بودین برخی جاها، توصیه می کنم حتما این مورد رو ویرایش کنید.
و سیاه لشکر ها رو خوب توصیف کردین. زمان گفتگو و موارد دیگه. ولی مثلا زمان گفتگوی افراد، خواننده می بایست از روی کلمات دیالوگ حدس بزنه که با چه لحنی اون فرد این گفته رو بیان کرده. شما فقط گفتید "او گفت" نگفتید که به چه لحنی گفت و چهره اش چه مدلی بود و این جور مواردی که حالت ها بیان می کنه. بعضی جا ها که بیشتر تو صفحات اول و دوم پیداست، جا انداختید. با یه بازبینی سعی کنید رفعشون کنید.
* ظواهر: از نظر توصیف ظاهر خوب عمل کردید، آهسته و پیوسته. چهرهء امید، رویا و ساسان و نوید، آهسته و به مرور و طی
توصیف شدن؛ تو این مورد قوی عمل کردید.
* اماکن: اماکن رمانتون خیلی خوب توصیف نشده بودن. شما حتی فضاهای باز رو کامل توصیف نکرده بودین که توصیه می کنم اماکن مهم رو نه ریز به ریز، ولی پی در پی توصیف کنید. طوری که خواننده احساس کنه که در اون مکان همراه شخصیت ها قرار داره. توصیف مکان باید به شکلی باشه که هیجان وارد کنه به خواننده و بتونه خودش رو در اون فضا تصور کنه. مثلا خونهء رویا، توصیفی ازش نداشتید، آشپزخونه و اتاقش مثلا.. یا منزل نوید باز هم! نه زیادی، و نه هیچ؛ طوری که بشه فضا رو در ذهن مجسم کرد. انتظار میره که حتما اصلاح کنید چون قلم قوی ای دارید، این موارد کوچیک باعث کاهش قدرت نویسندگیتون میشه.
* احساسات: نقطهء قوت رمانتون تو همین مورده! احساسات شخصیت ها رو به خوبی توصیف کردید و تا آخر
پیشرفت داشتید. احساس عشق و برخی جاها نگرانی ها. عشق بین امید و پرستو، اوایل، کاملا ملموس بود. پردازشتون خیلی خوبه در این مورد.
● شخصیت پردازی:
امید: پسری با خلق و خویی تقریبا مردونه. رفتار و سن و شغل و رشته اش با اسمش و درجه فرهنگیش تطابق داره. احساساتش تا حد زیادی ملموس بودن. خوب از پس توصیف و جلوه دادنش براومده بودین.
رویا: مادر امید، زنی دلسوز که نگران پسرش و فهمیدن راز زندگیشه. چهره ش آهسته آهسته توصیف شده و رفتارش هم معقول به نظر میرسه.
ساسان: پدرخواندهء امید، مردی که جذابیت چهره اش همچنان با وجود پیری باقیه و اخلاق خوبی داره در حق خانواده اش.
شخصیت هایی هم مثل الناز یا غزل و پرستو هم بودن؛ به نظر من کمی در توصیف شخصیت ها اغراق کردید. بهتر بود به این مورد بیشتر توجه کنید. در کل خوب بود!
● اصول نگارشی:
غلط تایپی زیاد داشتید؛ بازهم تو صفحات اول علی الخصوص 5 پست ابتدایی
زیاد دیده میشد. مثلا یه پستی اشک رو به صورت 'اشگ' نوشته بودین. غلط زیادی نداشتید و اکثرا تایپی بودن. تو صفحات اخیر هم کم دیده میشد که نکتهء مثبتیه.
علائم نگارشی هم پیداست که تا حد امکان رعایت کردید و موفق بودین. آفرین!
سلام منتقد عزیز
ممنون از وقت و زمانی که برای رمانم گذاشتید.
راستش وقتی رمانم برای دانلود نرفت خیلی ناراحت شدم و به خودم گفتم اصلا از خیر این رمان می گذرم. اما با نقد شما مصمم شدم رمان رو ویرایش کنم چون تغییر اساسی نمی خواد. واقعا ممنونم ازت
موفق باشی