نقد رمان معرفی و نقد رمان موجود شب | wolf_b.k کاربر انجمن نگاه دانلود

wolf_B.k

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/08/31
ارسالی ها
400
امتیاز واکنش
41,132
امتیاز
741
محل سکونت
شیراز :)
سلام سعى مى كنم يه چيز بهتر براى اون تكه پيدا كنم تا بتونم عوضش كنم ، تا اون موقع واقعا شرمنده ى همتون هستم .
ممنون از اينكه دنبال مى كنى دوست عزيز

سلام عزيز
اون قسمت رو اصلاحش كردم
ببين چطور شده
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • پیشنهادات
  • razieh1583

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/19
    ارسالی ها
    192
    امتیاز واکنش
    4,408
    امتیاز
    446
    سن
    22
    محل سکونت
    تهران
    سلام باران جان
    اول از همه باید بگم خسته نباشی با رمانی که سخته نوشتنش ولی باز هم مینویسی و براش زحمت کشیدی
    دوم باید بگم همونطور که از خلاصه رمانت خوشم اومد و باعث شد جذبش بشم و این یه نکته مثبته یا پرش های زمانی که داری عالیه و منم جذب میشم بدونم این پرش زمانی از زبون کیه پس اینم یه نکته مثبته که در کنار نکات مثبت نکات منفی هم جا داره مثل:
    عزیزم من متوجه نشدم این وسط کلاود کیه؟
    وقتی چند نفر توی یه رمان باشن و از قضا همشونم باهم حرف میزنن و هر کدوم هم یه ویژگی ها و قدرت هایی دارن من گیج میشم و شاید شاید و باز هم میگم شاید برای دیگران هم اینجوری باشه
    یا مثلا ن که مکس از جیمز کینه داره و حاکم اینجوری با مکس بابت درخواست از لغو دیدار های جیمز تو تعلیمات تیلور ، به نظرم مکس نباید به اون سرعت از جیمز کینه به دل میگرفت به خصوص که تو رمان ذکر شده بود که اون بارها و بارها جون مکس رو نجات داده بود
    یا مثلا وقتی که نیمه بد جیمز به ملاقات نیمه خوبش اومد ، اون موقع جیمز نباید رو هوا اون پیشنهاد رو قبول میکرد از نظرم
    به نظرم زیاد از سه نقطه (...) استفاده میکنی بهتره ویرگول ( ، ) بزاری بانو
    خب من اشکال دیگه ای ندیدم نقد من اصلا جنبه کوبنده ای نداره عزیزم و امیدوارم ازم ناراحت نشده باشی
    رمانت را خیلی دوست دارم و مشتاق ادامه
    به امید موفقیت در زمینه نویسندگی و زندگیت هانی
    در پناه حق باشی:aiwan_light_blumf::aiwan_lggight_blum:

     

    razieh1583

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/19
    ارسالی ها
    192
    امتیاز واکنش
    4,408
    امتیاز
    446
    سن
    22
    محل سکونت
    تهران
    چشم بانو
    پست ه اول بود همون جایی که تیلور به تولد حاکم میره
    راستی از انتخاب اسم حاکم خیلی خوشم اومد
    عزیزمی
     

    wolf_B.k

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/08/31
    ارسالی ها
    400
    امتیاز واکنش
    41,132
    امتیاز
    741
    محل سکونت
    شیراز :)
    اهاااااان اون قسمت :aiwan_lightsds_blum: فكر كردم تو پست هاى جديد رو ميگى :aiwan_lightsds_blum: خب كلاود سردسته يونيكورن هاست ( همون اسب تك شاخ خودمونه ) :)
    اسم حاكم :aiwan_lightsds_blum: از خودم در آوردم . مونده بودم چى بذارم يه دفعه اينو گذاشتم :aiwan_lightsds_blum: :aiwan_lightsds_blum: :aiwan_lightsds_blum: 25r30wi
    ممنون بابت اطلاع رسانى ت بانو :aiwan_lggight_blum::aiwan_light_heart:
     

    Fatemeh-D

    نویسنده انجمن
    نویسنده انجمن
    عضویت
    2017/03/18
    ارسالی ها
    1,624
    امتیاز واکنش
    60,987
    امتیاز
    1,039
    سن
    23
    باران جان عزیزم. یه نکته منفی تو رمانت هست. اونم پرش های پی در پی زمانی و مکانیه. می دونم دلت می خواد با این کار خواننده ها رو مشتاق تر کنی. اما از نظر حرفه ای یه عیب محسوب می شه. تازگیا من خیلی گیج شدم. شاید بعضی خواننده ها مثل من صبر نکنن و وسطا از خوندن کناره گیری کنن. چون این گنگ بودن به مذاقشون خوش نمیاد.
    خودت که می دونی من علاوه بر ظلمات دل فن فیکشن آرتمیس فاول رو هم می نویسم. توی اون رمان هم پرش مکانی زیاد بود (حالا نه به اندازه رمان تو. بود ولی کمتر از پرش های رمان تو) منتقدا از این موضوع ایراد گرفتن. این که هی می پری یه ضعفه. نمی خوام ناراحتت کنم ولی بدون تذکر من و بدون نقد شدن رمانت پیشرفت نمی کنی. سعی کن محتوا رو بیشتر کنی عزیزم.
     

    Jupiter

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/01/27
    ارسالی ها
    719
    امتیاز واکنش
    34,111
    امتیاز
    1,144
    خب باران من برگشتم و بابت تاخیر متاسفم . اما هرچند توام که اون قدر پست نزاشته بودی این مدت . بابت بد قولیم هم شرمنده خبر داری که این روزا نت ندارم و رمانم با مدیریت به مشکل خورده. از این حرفا بگذریم و بپردازیم به رمانت . مثل همیشه سعی کردم سختگیرانه تر باشه که کمک های کوچیک من بتونه بهت کمک کنه .

    اول از همه بگم که باران چرا اخه ؟ واقعا ناامید شدم . رمانتو گذاشتی مگه توی دور تند؟ بعد چرا هی از این زاویه دید به اون یکی میپری ؟ ادمو گیج میکنی . این یک و دو واقعا روی دور تنده وقتی این پستای جدید رو خوندم مثل این بود که یه ده پارت حذف شده باشه !!!!!!!!!!! اخه چرا ؟ رمانت یه انسجام و رویه خیلی خوب داشت . این یه ایراد کلی هست و بعد برات جزئی تر هم نوشتم . تو رو خدا یه فکری بکن .بابا پاتو از روی گاز بردار خانم.
    پست و سی و نه : هیپنوتیزمت می کرد نه بنویس ببیننده رو هیپنوتیزم میکرد ( مدال حاکمو میگم )
    پست چهلم : یه ایراد بزرگ این جا به چشمم اومد . حالا این نظر شخصیه منه و شاید بقیه خواننده ها باهام موافق نباشند . صدای فریادی که خب همممون میدونیم مال جیمزه و تیلور رو کنجکاو میکنه بره دنبالش . اول از همه بگم که درک میکنم این که تیلور بره دنبال صدا باعث بقیه اتفاقات میشه اما قبل تر شاهدیم که موقع تغییر شکل گرگینه ها صدای فریاد هیچ کدوم باعث نمیشه تیلور کنجکاو بشه و بخواد از اتاقش فرار کنه . این جا دو تا مسئله قابل باور نیستند . اول اینکه اگر فرار این قدر راحته ! چرا اصلا اون اوایل مخصوصا دست به فرار نزد ؟؟ روش کار کن .
    دوما !! اگر این قدر اسون بتونه برسه به جای حاکم میشه فیلم هندی !! توی دنیای واقعی ( هر چند که رمانت اصلا نزدیک به واقعیت نیست ) اصلا همچین اتفاقی نمی افته . خودم این نظر رو دارم که مثلا گیر بیفته حتی و بعد روشون یه جادویی پیاده کنه .
    سوما و مهم تر اینکه به خاطر داد جیمز بزنه بیرون اصلا و ابدا قابل باور نیست . بعدش اصلا از چیزی که توی اتاق حاکم میبینه تعجب نکنه و بعدم مکس !!! بابا من یکی کلا باورم نشد این قسمت .
    تازه بلافاصله گیر رهبرام که می افته .
    یه نکته این قسمت رهبر ها من نفهمیدم چی دید مگه ؟؟؟ چون نمیگی تیلور چی میبینه که باعث لو رفتنشون میشه این که بعدش بگیرنش و بخوان بکشنش تعجب اوره! من موقع خوندن ده بار پرسیدم چی شد الان ؟
    بعدش که وقتی روح مادرش از توی مدال حاکم میاد بیرون . میگم مدال حاکم چون توصیفاتش با مدال حاکم میخوند . الان این مادرش چرا اومد از توش بیرون ؟ بازم من ربطشو نفهمیدم .
    جیمز یه جا میگه نکشیمش به کار میاد توی جلسه میگه به کار نمیاد ؟؟ اخر ما نفهمیدم نایت بودن به کارشون میاد یا نه ؟موقعی که بیدار میشه و بعد به خاطر حالت تهوع میره توی اون حمومه ، توی حموم کاسه دستشویی داریم ؟!! باران ؟ حواست کجاست موقع نوشتن دختر؟ بنویس وان .
    خلاصه که پاتو بزار روی ترمز . میدونم مدام از این شخصیت به اون شخصیت پریدن ، فلش های زمانی متفاوت داشتن باعث جذابیت میشه اما گیج میکنه خواننده رو و صد البته باید بتونی مدیریت کنی این فلش ها و زاویه ها رو . اما باران با عرض شرمندگی اصلا و ابدا موفق نبودی توش .
    نمیدونم چت شده دختر اما ده پارت اخر اصلا چشممو نگرفتند .
    یکم توضیحات به بعضی جاها باید اضافه کنی . خیلی مبهمند .
    اگر نقدم این بار تند بود و باعث ناراحتید شد واقعا عذر میخوام . اما واقعا دلم میخواد موجود شب یه کار خوب از اب در بیاد . حیف ایده ی نویی مثل اینکه خراب بشه
    :aiwan_light_blumf::aiwan_light_big_boss:
     

    wolf_B.k

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/08/31
    ارسالی ها
    400
    امتیاز واکنش
    41,132
    امتیاز
    741
    محل سکونت
    شیراز :)
    سلام خانوم خوش قول:/
    اوهوم گفتم که ایرادی نمیگیرم بهت:)
    نقدت یکم تند بود اما نشون میده واقعا دوست داری من یه کار خوب بیرون بدم. :)
    من برم پست ها رو اصلاح کنم.
    یعنی پارادوکس به پست های من میگن! من موقع نوشتن به این نکته ها دقت نکرده بودم:aiwan_light_sorry: دست خواننده های گل هم درد نکنه! بابا یه تذکری برام حواله می کردین:/
    من برم این خرابکاری رو درستش کنم:aiwan_light_shok:
    مرسی از وقت و اینترنتی(:aiwan_light_umnik2:) که پای رمانم گذاشتی!:aiwan_light_yes:
     

    ELIFA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/12
    ارسالی ها
    536
    امتیاز واکنش
    19,053
    امتیاز
    704
    سن
    22
    محل سکونت
    Moo...n
    با سلام و خسته نباشید خدمت نویسنده عزیز. :)
    بنده فقط چند پست‌ از رمانتون‌ رو خوندم، و البته خودم هم میدونم برای نقد کردن یک مقدار زوده، اما با توجه به اینکه آدم عجولی هستم(!) و البته دوست دارم شاهد پیشرفت شما باشم، چندتا موردی که باعث جلب توجهم‌ شد رو خدمتتون عرض میکنم.
    خب اولین گفت و گو و یا دیالوگ‌ مربوط به تیلور و حاکم بود که به عنوان اولین گفت و گوی رمان، به نظر دیالوگ مهمی میومد که شما اون رو بسیار سریع تموم کردید؛ بدون هیچ آب و تابی! البته منظورم اغراق زیادی و الکی نیست. دیالوگ یکی از مهم ترین چیزهایی هست که به رمان شکل میده. پس باید خیلی تخصصی تر از دیالوگ های روزانه باشه. شما معمولا دیالوگ ها رو خیلی زود تموم میکنید.
    یه چیز دیگه اینکه خیلی داستانتون‌ جالبتر میشد اگه یه مقدار بیشتر از اشخاص توصیف میکردید. از لباس هاشون، طرز نگاه و حتی طرز ایستادن و یا نشستنشون. چیزایی که ما خیلی بهشون توجه نمی کنیم.
    امیدوارم ناراحت نشده باشید و سعی کنید از انتقادات دنبال کننده های رمانتون نهایت استفاده رو ببرید.
    البته میدونم که تخصص خاصی در زمینه نقد ندارم، اما این چیزایی بود که تا اینجای داستان توجهم رو جلب کرد.

    ELIFA :)
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا