نقد رمان معرفی و نقد رمان موجود شب | wolf_b.k کاربر انجمن نگاه دانلود

  • پیشنهادات
  • *H.i*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/07/17
    ارسالی ها
    7
    امتیاز واکنش
    38
    امتیاز
    41
    رمانت خیلی قشنگه...ولی خدایی نمیشه اون دختره چند رگه که تو جنگله رو تصور کرد:aiwan_lightsds_blum:
    هیچ مشکلی هم نداره...فقط نمیدونم چرا اکثر رمانا دیر به دیر تایپ میشه:aiwan_light_dash2:
    خواهشن زود به زود پست بزار یا حداقل پست های فوق العاده بلند بزار
    بقیه ی اشکالاتم دوستان گفتن...مثل روند تند داستان و دیالوگ های هول هولکی...
    سعی کن روی رمانت تمرکز کنی...مطمئنا خوب میشه و همیچنین باعث میشه پستت طولانی بشه...
    البته نمیگم اونقدر داستانو کند کنی که ادم خوابش بگیره...درحد نرمال...با تشکر از خودت و قلم زیبات:aiwan_light_ok:
     
    آخرین ویرایش:

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    سلام باران جان.
    اسم رمانت، خیلی جذاب نیست اما موضوع، ایده و شخصیت پردازیات زیبا هستند. من رمانت رو از اول دنبال میکردم اما به دلیل ویرایش کردن چندین پست از رمانت اون هم یکدفعه‌ای از رمانت دلزده شدم. الآن دوباره دارم همزاهیت میکنم. ایده‌های رمانت زیبا بود اصلا فکرشم نمیکردم همچین اتفاقی برای جیمز افتاده باشه و تا همین الآن اصلا نمیتونم حدس بزنم که چه کسی چنین کاری رو انجام میده. جاسمین چرا یه آدم استثناییه و از این قبیل سوالات که منو برای خوندن ادامه‌اش ترغیب میکنن!
    درمورد جلدت باید بگم قشنگه و متن پایین جلد، ممکنه با جیمز در ارتباط باشه! هرچند همونطور که میگم گاهی حدس زدن سخته!
     

    آدینه

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/04/26
    ارسالی ها
    1,025
    امتیاز واکنش
    53,320
    امتیاز
    1,026
    محل سکونت
    اصفهان
    نقد این رمان براساس پست‌های گذاشته شده توسط نویسنده می‌باشد.
    *نام‌رمان: نام رمانتان موجودشب بود. موجود شب کلمه مرکب و به معنای:
    _موجود: آفریده شده
    _شب: شب یمانی
    است. با‌خواندن اسم رمانتان در مرحله اول در پرده ذهنم، تصویر آفریده‌ای از شب تجسم شد. اسم رمانتان به دور از کلیشه و تکرار بود. اسم رمانتان ژانر فانتزی و تخیلی، تا حدودی ژانر ترسناک را به نمایش می‌کشید. اسم رمانتان برگرفته از هویت کارکتر اصلی به نام تیلور است. نام رمانتان باعث جذب خواننده می‌شود و تکراری نبودن آن در ذهن خواننده حک می‌شود. اسم با محتوای رمان هم‌خوانی دارد. تنها ضعف موجود در انتخاب اسم رمانتان، هم‌خوانی نداشتن برخی ژانرها با نام انتخابی‌تان است.

    *خلاصه: خلاصه رمانتان درمورد تیلور و چگونگی رفتن آن به سرزمین‌های تاریکی است. خلاصه از زبان تیلور و به صورت محاوره‌ای نوشته شده است. خلاصه بیشتر به مقدمه شباهت دارد؛ چنان‌چه در نگاه شاهد این‌گونه خلاصه نویسی هستیم. خلاصه بسیار ساده و روان است و سریع در ذهن خواننده ثبت می‌شود. اما همین ساده نوشته شدن خلاصه ممکن است معکوس عمل کند و در ذهن نماند. خلاصه نتوانسته بود گره‌های زیادی در ذهن خواننده ایجاد و مخاطب را کنجکاو برای خواندن رمان بکند. خلاصه در حین دادن اطلاعات محتوای اصلی رمان را لو داده بود و این یک پوئن منفی برای شما است. خلاصه شما کوتاه بود و با نام رمان ارتباط برقرار می‌کند. خلاصه ژانر فانتزی و ترسناک را به نمایش می‌گذارد. من به شما پیشنهاد می‌دهم با کمی تغییر در خلاصه‌تان آن را قوی‌تر ارائه بدهید. خلاصه‌ای خوب است که دارای ویژگی‌هایی نظیر (کوتاه، جذاب، خوانا، در برگیرنده محور رمان، بدون لو دادن کل رمان، درگیری ذهن خواننده، بازی باکلمات و... .
    خلاصه سومین رکن اساسی نگـاه دانلـود است؛ که تاثیر بسزایی در جذب خواننده دارد.

    *جلد: جلد رمان دارای تم رنگی خنثی و سرد است. تاریکی و سردی رنگ بک‌گراند اصلی، ژانر ترسناک را به نمایش می‌گذارد. جلد دارای تصویر کامل از یک گرگ بزرگ است؛ که سر گرگ به سمت دختری که با کمی رنگ گرم کنار گرگ ایستاده، برگشته است. دختر تیره‌ است؛ فقط چشم سمت راستش، رنگ زرد را به رخ می‌کشد. می‌توان ژانر عاشقانه و ترسناک را دید. عکس محو جلد هم گرگینه‌ای بر سر صخره که در حال زوزه کشیدن است ژانر فانتزی را به تصویر کشیده است. بالای سر گرگینه دو پرنده در حال پرواز هستند در تاریکی شب و این موضوع جلد را ترسناک می‌کند. رمانتان با نام و محتوا هم‌خوانی دارد. جلد ژانر‌های ترسناک، فانتزی، تخیلی را به نمایش می‌کشد. جمله پایین جلد (سکوت گرگ آغاز یک فاجعه است) بنظر می‌رسد مربوط به جیمز واقعی است و ژانرهای ترسناک و فانتزی را نمایان می‌کند. تنها ایراد‌هایی که رمانتان دارد! نشان ‌ندادن ژانر‌های غالب، آسمان سیاه به جای آسمان قرمز، واضح نبودن چهره دختر و نشان دادن رنگ چشم زرد! این دختر در جلد دقیقا کیست؟ و... .

    *مقدمه: رمان شما فاقد مقدمه می‌باشد. این یک ضعف اساسی برای رمان شما قلمداد می‌شود. نبود یک رکن از چهار عنصر رمان باعث ضعف رمان موجود برای جذب خواننده است. من به شما پیشنهاد می‌کنم مقدمه‌ای بنویسید که علاوه بر جذاب بودن، حس و حال حاکم برفضا را برساند. مقدمه باید بتواند ذهن خواننده را آماده برای خواندن کند. مقدمه می‌تواند یک شعر البته با ذکر منبع یا یک قسمت از رمان، یا چکیده‌ای از متنی باشد. مقدمه باید کوتاه و با محتوای رمان در ارتباط باشد.


    *شروع: باجدال لفظی بین حاکم و تیلور آغاز شد. کم‌ماکان شاهد شروع‌هایی این گونه هستیم. شروع چندان خوبی نبود ولی کم‌کم قوی‌تر هم شد. شروع‌رمانتان هیجان لازم را نداشت تا موقعی که به معرفی رهبرها رسیدیم. شروع مانند چکش است هر چه قوی تر ضربه بزند؛ خواننده را میخکوب رمانتان کند. شما می‌توانستید شروع بهتری داشته باشید. مثال قبل از رسیدن به سرزمین تاریکی اتفاقی مانند جنگ یا مرگ ناگهانی درشکه سوار رخ دهد و او برای یافتن راه حل به فکر برود. از قلم و ایده‌ی شما انتظار شروعی بهتر می‌رود.

    *نثر: نثر رمانتان محاوره‌ای بود. در نثرتان انسجام وجود داشت؛ کلمات بریده و نصفه در آن دیده نمی شد. به خوبی از نثرتان بهره بردید و رمانی روان ارائه دادید. خواننده خیلی راحت با نثر محاوره‌ای ارتباط برقرار می‌کند. نکته‌ای قابل توجه این است که هر نثری را نباید برای هر ژانر نوشت. شما در انتخاب نثر موفق عمل کردید.


    *سیر: سیر رمانتان خوب بود. اوایل رمان شاهد سیر تند بوده‌ایم و بعد از آن به یک سیر ایده‌آل رسید از این نظر که نه آن‌قدر سریع است که نتوان اتفاقات را هضم کرد؛ نه آن‌قدر کند که کسالت و خواب‌آور باشد. شما در این بخش موفق عمل کردید.


    *ایده: ایده رمانتان در مورد دختری به نام تیلور است که نصف جادوگر و نصف نایت است. او عاشق انجام جادو‌هایی فراتر از سرزمین خود بود و این کار را انجام می‌داد تا به حکم حاکم به سرزمین تاریکی تبعید شد و... . تا به این‌جا ایده‌تان هم تکراری بود و کلیشه‌ای نبود. شما برای این‌که از کلیشه دور شوید بهتر است؛ کارکترهایی مانند گرگینه، خون‌آشام و جادوگر و... حذف شوند و به جای آن کارکترهای جدید خلق کنید.

    *زاویه‌دید: زاویه‌دید رمان شما از زبان سوم شخص مفرد تیلور و جیمز بود. کمی بعد از آن شاهد دانای کل بودیم. چیزی که مرا متعجب کرد؛ بودن چند پارت کوتاه از زبان دانای کل بود! کمی هم زاویه از دیدگاه جیمز بود. تیلور به خوبی توانسته از پس این زاویه بر بیاد و نیازی به جیمز و دانای کل نبود. در زاویه دید سوم شخص با این‌که محدودیت دادن اطلاعات و توصیفات اطرافیان، را در این زاویه‌ داشتید؛ به خوبی از آن استفاده و مخاطب را همراه خود کردید. ما هشت نوع زاویه‌دید داریم و از این رو نمی‌توان، به زاویه‌دید شما ایراد گرفت. اما بهتر است زاویه دید از یک جهت باشد. زاویه‌دیدسوم شخص هیچ محدودیتی ندارد و دست نویسنده را باز می‌گذارد. پرش‌های متعدد از زبان‌های دیگران برای روند ادامه رمان، باعث گیجی و فراموشی خواننده می‌شود و ممکن است این موضوع او را از خواند منصرف کند.

    *ژانر: رمان شما دارای ژانرهای طنز، عاشقانه، فانتزی، تخیلی، ترسناک است.
    @طنز: دوست عزیز بودن چند پارت طنز بین صفحات رمان باعث نمی‌شود که ژانر غالب در نظر گرفت. شما در سخنان تیلور کمی طنز گذاشته بودید اما کم است! ژانر طنز موقعی غالب می‌شود که در کل رمان وجود داشته باشد.
    ژانرطنز: طَنز، هنری است که عدم تناسبات در عرصه‌های مختلف اجتماعی را که در ظاهر متناسب به نظر می‌رسند، نشان می‌دهد و این خود مایه خنده می‌شود. هنر طنزپردازی، کشف و بیان هنرمندانه و زیبایی‌شناختی عدم تناسب در این «متناسبات» است.

    @عاشقانه: ما با گذشت 8صفحه نگاه هنوز هم شاهد ژانر عاشقانه نیستیم! پس چگونه این ژانر را به عنوان غالب رمان انتخاب کردید؟ ولی ردپای کمرنگ آن به چشم می‌خورد. مانند: جاسمین و ویلیام، حتی حدس زده می‌شود تیلور و جیمز بعدن عاشق هم بشوند!

    @فانتزی: ژانر فانتزی برگرفته از رویاهای ما انسان ها است؛ که در واقعیت وجود خارجی ندارند. کل رمان در بردارنده این ژانر هست. مانند: نایت، گرگینه، سرزمین تاریکی و...

    @تخیلی: دوست‌عزیز، ژانر تخیلی هیچگاه تنها به کار نمی‌رود؛ بلکه همراه کلمه علمی است. این ژانر در رمانتان مشاهده نشد.
    ژانر علمی‌تخیلی: علمی–تخیلی گونه‌ای داستانی است که در ادبیات، هنر، تلویزیون، بازی ویدئویی، سینما، تئاتر و دیگر رسانه‌ها یافت می‌شود. در گونه علمی‌تخیلی فناوری یا علوم امروزی یا مربوط به آینده دستمایهٔ هنرمند و آفرینشگر قرار می‌گیرد.

    @ترسناک: این ژانر در رمانتان مشاهده شد! البته قابل ذکر است که دیگر هیچ رمان ترسناکی وجود ندارد از بس موضوعات و صحنه‌ها تکراری شده‌اند. اما می‌توان این صحنه‌ها را ترسناک قلمداد کرد. مانند: هنگامی که تیلور به جنگل رفت، موقعی که تیلور به روح تبدیل شد و... .

    شما در انتخاب ژانرها موفق عمل نکردید. دلیل نمی‌شود اگر یک یا دو پست خنده دار باشد برای آن ژانر طنز انتخاب کنید! من به شما پیشنهاد می‌دهم قبل از انتخاب ژانر در مورد آن‌ها خوب تحقیق کنید. امیدوارم به زودی شاهد ژانرهای انتخابی شما، در محتوای رمانتان باشیم.
    ژانر‌های غالب و درست شما به ترتیب زیر است!
    فانتزی، ترسناک، عاشقانه
    ژانر علمی-تخیلی و طنز اصلا مناسب رمانتان نبود!


    *شخصیت‌پردازی: شخصیت‌های اصلی رمانتان چند نفر بیشتر نیستند. در این بخش خوب کار کردید و تموم رفتارها و حالت‌ها و دیالوگ‌ها ومونولوگ ها و... با شخصیت هر کارکتر مرتبط بود.
    جیمز: پسری که خود واقعی‌اش مهربان و خون گرم و دلسوز است. رهبر گرگینه‌ها است. جیمز بدلی سرد و خشک است تمام رفتار‌هایش همراه با تحقیر دیگران است. کسی که برای عدالت می‌جنگید.

    تیلور: دختر جادوگری که نصف وجودش نایت است. دختری سرکش و لجباز و مهربان است.

    جاسمین: دوست تیلور است. او یک ادم استثنایی و منظم است و با این‌که فهمید دوستش به او دروغ گفته است اما حاضر به کمک شد.

    حاکم:فردی که در ظاهر خوب است اما در واقعیت همه نقشه‌ها زیر سر او است. مردی قدرت طلب و طمع کار است.


    *اصول‌نگارش و غلط‌املایی: خوش‌بختانه در رمان شما غلط املایی و اشکالات تایپی به چشم نمی‌خورد.
    به خوبی از علایم نگارشی بهره نبرده بودید. دقت کن!
    من تیلور ( Taylor ) هستم ، دختر جادوگری که قانون حالیش نمیشه . دوستم جاسمین سعی کرد بهم اخطار بده کاری که دارم می کنم خطرناکه ، اما گوش نکردم و نتیجه ش تبعید شدن از سوی حاکم بود . جاسمین هم قبول کرد با من بیاد به سرزمین های تاریکی و به تقویت مهارتای خودش بپردازه . اونجا میتونستم تا بخوام قانون شکنی کنم اما خبر نداشتم چه اتفاقات دیگه ای در انتظارمه .✘

    من تیلور (Taylor) هستم. دختر جادوگری که قانون حالیش نمیشه! دوستم جاسمین سعی کرد بهم اخطار بده کاری که دارم می کنم خطرناکه؛ اما گوش نکردم و نتیجه ش تبعید شدن از سوی حاکم بود. جاسمین هم قبول کرد با من بیاد به سرزمین های تاریکی و به تقویت مهارتای خودش بپردازه. اونجا میتونستم تا بخوام قانون شکنی کنم؛ اما خبر نداشتم چه اتفاقات دیگه ای در انتظارمه...✔

    رگه های نیرو از مدال به گرگینه نفوذ کرد و فریادش رو به هوا برد، اما هیچ کس چیزی نمی شنید. ✘

    رگه های نیرو از مدال به گرگینه نفوذ کرد و فریادش رو به هوا برد؛ اما هیچ کس چیزی نمی شنید! ✔

    صدای فریاد ویلیام نبود، صدای متفاوتی بود که انگار از داخل قصر می اومد. ✘

    صدای فریاد ویلیام نبود! صدای متفاوتی بود که انگار از داخل قصر می اومد. ✔

    @دوست عزیز نباید می افعال به فعل بچسبد. دقت کن!
    نمیاد---->نمی‌آد
    میکرد---->می‌کرد

    @نباید بی دلیل اول جمله از حروف ربط استفاده بشود. دقت کن!

    و خم شدم و گلادرین نصف شده رو از روی زمین برداشتم.✘

    خم شدم و گلادرین نصف شده رو از روی زمین برداشتم. ✔

    @نباید ضمیر از کلمه جدا نوشته بشود. دقت کن!
    نیزه ش----> نیزه‌اش
    همیشگی ش----> همیشگی‌اش

    *توصیفات: ما چهار نوع توصیف داریم.

    @مکان: در توصیف مکان به نحوه قرار گیری اجسام، شکل معماری خانه و شهری، انسان‌ها و حیوانات و... اشاره می‌شود. شما در توصیف مکان ضعیف عمل کردید. من به عنوان خواننده هیچ ذهنیتی از قصر طلایی، قصر حاکم،تالار‌مهمانی و غار و... ندارم.

    @حالات: توصیف حالات به چگونگی انجام کارها توسط انسان‌ها، اشیا، حیوانات و... اشاره دارد.شما چندان خوب در این بخش عمل نکردید و نیاز مبرم به کار کردن در این بخش دارید! مانند: هنگام دزدیدن کتاب گرگینه‌ها، مشت‌هایی که تیلور به استادش می‌زد.
    تیلور چشم‌هاش را به سمت بالا در حدقه چرخاند.
    @احساسات: در قسمت احساسات شما به خوبی احساسات تیلور وقتی نایت بودنش لو رفت؛ هنگامی‌که خدمتکار صدای خنده‌های همکارهایش را شنید و تحقیر شد. جاسمین لبخند رضایت بخشی زد.

    @ظواهر: شما در این بخش خوب کار کردید. جاسمین: موهای سفید، چشم‌های توسی
    بلاده: ميانسالى اشاره کرد كه دماغ كجى داشت و موهاش رو تراشيده بود. چشماى قرمزش
    یونیکورن کلاوده: موهای رنگین کمانی با چشم‌های عسلی
    ظاهر مثل نوع لباس پوشیدن جیمز، نوع پوشش کلاوده و... .

    توصیفات همانند پرده سینما است. نیاز به مکان برای شکل گیری ذهن خواننده برای استیج است. حالت‌ و رفتار‌ها و احساسات، ما را به شناختن شخصیت‌ها تشویق می‌کند. نوع لباس پوشیدنشان هم سطح اجتماعی و فرهنگی‌شان را به رخ می‌کشد. تمام این‌ها باعث می‌شود که نگـاه دانلـود شکل بگیرد. دوست عزیز بیشتر در این زمینه تلاش کن!
    توصیفات بایدآرام‌آرام و به صورت تدریجی باشد؛ نه یکجا و کامل... .


    *دیالوگ‌و‌مونولوگ: دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها هر دو محاوره‌ای بودند و در جهت پیشرفت رمان کاربرد داشتند. دیالوگ‌ها معمولی بودند و قبل هر دیالوگ از علامت اختصاری(_) استفاده کرده بودید که باعث می‌شود؛ خواننده دچار سردرگمی نشود و بداند هر دیالوگ مختص چه کسی است. دیالوگ‌های هر فرد متناسب با موقعیت اجتماعی و فرهنگی، سن بود. مونولوگ‌ها بیشتر از زبان تیلور بود و به خوبی اطلاعات را در خود گنجانده بود؛ از توصیفات خوبی بهره گرفته بود.

    امیدوارم از نقد بنده در جهت پبشرفت قلمتان بهره ببرید.
    عضو شورای نقد
    bfj8_215542_photo_2017-06-26_13-50-43.jpg
     

    Jupiter

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/01/27
    ارسالی ها
    719
    امتیاز واکنش
    34,111
    امتیاز
    1,144
    نقد
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    موجود شب بر اساس پست های گذاشته شده ی نویسنده

    نام
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!

    موجود شب، نام انتخابی شما، جدید و نو است. این نام کمتر بین
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    هایی با ژانر فانتزی دیده شده است و علاوه بر جذابیتی که در خود دارد، خیلی خوب با محتوای شما همخوانی دارد. این اسم مستقیما اشاره به شخصیت اصلی و حوادث
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    دارد، در نتیجه من مشکلی در این قسمت نمی بینم. همان طور که ذکر کردم، اسم انتخابیتون جذاب هم هست و کشش کافی رو در خواننده ایجاد می کنه که بخواد بدونه موجود شب یعنی چی.


    ژانر های انتخابی
    نویسنده ی گل و دوست عزیزم، برای ژانرهای انتخابی باید بگم که در نقد نگاه، ما به ترتیب اولویتی که شما نوشتید ژانر ها رو در نظر میگیریم. پس برای شما طنز میشه ژانر اصلی و فانتزی و تخیلی ژانر های بعدی.
    طنز: با اینکه کم و بیش در بین مونولوگ ها و دیالوگ های تیلور، قسمت های خنده دار دیده میشد، این ژانر اونقدری غالب نبود. یعنی اصلا نیازی نبود که بزاریدش توی ژانرهاتون! طنز رو میشه به یه سری
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    خاص اختصاص داد گلم. مثلا: پشت کوه!
    عاشقانه: عاشقانه هم ژانر غالب نبود که بخواد دوم قرار بگیره. تا به پست های تقریبا اخر، خبری از این ژانر نیست! حتی با اینکه ما میدونیم قراره اتفاقاتی بین تیلور و جیمز بیفته.
    تخیلی: رسیدیم به این ژانر. خب این یکی برعکس دو تای قبلی کاملا در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    مشهود بود. دنیاشون، قوانینشون و... همه برگرفته از این بود. البته اصولا از دیدگاه حرفه ای، تخیلی تنها نمیاد و کنار واژه ی علمی قرار میگیره و باهم علمی تخیلی رو می سازن. این ژانر هم به سبکی اشاره داره که توش از تکنولوژی های خیلی پیشرفته استفاده بشه. مثل جنگ ستارگان و...
    فانتزی: دقیقا این ژانر، مناسب بود تا اون اول به عنوان ژانر غالب نوشته بشه. دنیای فانتزی همین دنیای گرگینه ها، خون اشام ها، جادوگر ها، یونیکورن ها و... این هاست. پس باید این ژانر رو ابتدا می نوشتید.
    ترسناک: خب این ژانر واقعا چندان توی داستان نبود. البته مدت های زیادیه که
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ها و فیلم های به حساب ترسناک، ترسناک نیستند. پس نمیشه به شما خرده گرفت.
    جمع بندی: ترتیب نوشتن ژانر هاتون باید به صورت فانتزی، تخیلی، عاشقانه، ترسناک و طنز باشه.


    جلد
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!

    خب جلدتون دقیقا تیلور و جیمز رو نشون می داد. حالت درنده خویی جیمز خیلی خوب توی عکس در شکل گرگینه اش مشخص بود. توی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    اشاره کردید که گرگ درون جیمز، دو سه برابر گرگ های واقعی هست و توی جلدم نشونش دادید. فقط مسئله اینکه دختر روی جلد چندان تیلور رو منعکس نمیکنه و اگر شخصیت اصلی زن دیگه ای داشتم، میتونستن اشتباه گرفته بشن. از اون طرف، کل داستان توی سرزمین های تاریکی اتفاق افتاده و گفتید که اسمونش طلایی مایل به سرخه! چرا این توی جلد مشخص نیست؟ جلد بیشتر شبیه به یه سرزمین معمولیه!

    خلاصه:
    سبک خلاصتون، کم و بیش شبیه به یک مقدمه بود. البته این مدل خلاصه ها جدیدا زیاد دیده میشه و نمیشه گفت که اشتباهن و جاشون توی خلاصه نیست. شما به خوبی از قانون شکنی تیلور توش گفته بودید که متاسفانه یا خوشبختانه، این برای جذب مخاطب خیلی خوبه! ـ خواننده ها به قانون شکن ها جذب میشن ـ بعدش درباره ی نتیجه ی این قانون شکنی گفته بودید و با نوشتن اتفاقات دیگه، متن رو بردید. خب گفتم که نمیشه گفت این جور خلاصه ها بدن، اما مناسب نیستند. ببینید، خلاصه ای خوب تلقی میشه که اول از همه گره داشته باشه، گره های مناسبی که خواننده رو کنجکاو کنه بخواد
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رو بخونه و دوم، از اتفاقات و محتوای داستان چیزی رو لو نده که اسپویل میشه و مزه اش میره. پس مال شما چندان گره نداشت، خاص نبود و جز همون ویژگی قانون شکنی، چیز دیگه ای جذب کننده به نظرم نیومد.


    مقدمه:
    خب
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما مقدمه نداشت. این یه ضعف محسوب میشه. هر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    دارای چهارتا ویترین هست که به چهار عنصر هم معروف هستند. این چهار تا شامل، اسم، جلد، مقدمه و خلاصه است. من سه تای قبلی رو برای شما بررسی کردم ولی مقدمه ای ندیدم. ببینید عنصر مقدمه در جذب خواننده خیلی موثره. فرض کنیم که این کتاب چاپی بود، اونوخت یه خواننده برای خریدیش بعد از چک کردن اون سه عضو دیگه ی ویترین، سراغ مقدمه میره ولی چیزی اونجا نمیبینه و توی خریدن یا نخریدنش واقعا سردرگم میشه! در نتیچه پیشنها د و توصیه میکنم که حتما یک مقدمه ی مربوط و زیبا انتخاب کنید.


    شروع
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!

    خب شروع شما دقیقا هم خون با خلاصتون بود. از وقتی گفتید که تیلور داره اخراج میشه اما مثل اکثر قانون شکن ها، اصلا و ابدا ناراحت نیست و خوش حالم هست. بعدش اما به توصیف سفرشون پرداختید و از هیجان اولیه کاسته شد. حدودا دو پست رو به راهشون اختصاص دادید که چندان لازم نبود، اما بعد رسیدیم به قسمت معرفی رهبر ها و جیمز. بلافاصله توصیف جیمز باعث شد تا هیجان دوباره به
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    برگرده.
    ولی در کل
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    موضوعش جالبه و خوب نوشته شده. پس سوال من اینه چرا از جای خاص تری شروع نکردید؟ مثلا از زمانی که منتقل شدن و دلیل انتقالشون رو میشه به صورت فلش بک بگید. این طوری یکم حالت رمز و راز هم به داستان داده میشد و جذبتون بیشتر بود.

    سیر داستان
    خب سیرتون رو میشه یه چیز شسته رفته در نظر گرفت. دقیقا یه جاهایی رو کش داده بودید و در یه جاهایی به سرعتتون افزوده بودید. سیر اون طور نبود که بخواد حوصله ی خواننده سر بره. تازه یه چیزی مثل یه ادویه خاص توی داستان بود که خواننده رو ترقیب به خوندن هم می کرد. نمیدونم دقیقا اون ادویه چی بود، میشه گفت، خود شخصیت تیلور، یا موضوع جدیدتون و...

    نثر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!

    خب نثرتون کلا از سبک محاوره پیروی کرده بود. این مدل سبک به دلیل ارتباط راحت تری که نویسنده و خواننده باهاش می گیرن، زیاد توی مجازی دیده میشه. اما یه بدی ای داره اینکه که نویسنده موقع استفاده ازش، همیشه ی خدا یعنی حداقل تمام
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    هایی که من دیدم، توصیفات رو جا میندازه. به هر حال مال شما رو در بخش توصیفات بررسی می کنم. نثر محاوره از دوربین نقد مشکلی نداره، گفتم که خواننده بهتر باهاش خو می گیره و در اخر، ساده تر هم هست. نثرتون کلا ساده هم نوشته شده بود و کلا یه چیز شسته رفته بود.

    دیالوگ و مونولگ
    مونولوگ ها اکثر از زبون تیلور گفته می شد و بعد دیدم که دوربین روی جیمز هم می چرخه. گـه گاهی هم شاهد زاویه ی سوم شخص بودیم. درباره ی مونولوگ ها بگم که چندان بد نبودن ولی خب خیلی از توصیفات رو از قلم انداخته بودید.
    دیالوگ هاتون رو بیشتر می پسندم. تقریبا دیالوگ هر شخص با شخص دیگه تفاوت داشت. مخصوصا این تفاوت بین دیالوگ های جیمز و تیلور با بقیه بیشتر دیده می شد.
    یه سری اطلاعات رو هم ما بین دیالوگ ها و مونولگ ها گذاشته بودید که این کار خوبیه. برای مشخص کردن دیالوگ ها از خط تیره استفاده شد بود، نه اینکه اسم طرف رو بنویسید جلوش.

    شخصیت پردازی
    من هر شخصیت رو جدا بررسی میکنم و بعد میگم که شما چقدر توی این بخش موفق عمل کردید.
    تیلور: نقش قهرمان
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    . یه دختر قانون شکن، کله شق، لجباز و گـه گاهی هم بچه! این حرف رو باتوجه به سن و رفتار هاش میزنم. ولی یه مثال بالا زدم که تیلور برای این
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    مثل فوت کوزه گری می مونه و جذابش کرده.
    جیمز: نقطه ی مقابل قهرمان داستان. یه گرگینه ی خشن، مغرور و غد هست. همه ازش یه جورایی می ترسن طبق نوشته های شما ولی من زیاد اون بد بودن رو توش حس نکردم! یعنی قرار بود خیلی سرد و مغرور جلوه بده اما این طور نبود.
    جاسمین: دوست و پشتیبان تیلور. یه دختر مرتب که بر اساس نظم زندگی می کنه. شاید باید بگم اگر این نبود، تیلور واقعا لنگ می بود.
    از شرح بقیه ی شخصیت ها صرف نظر می کنم. چون اولین اینکه چندان نقش خاصی توی داستان ندارند و دوما اینکه زیاد بهشون پرداخته نشده.
    ببینید، غالب شخصیت پردازیتون کم و بیش خوب بود. اما خوب، نه عالی. یه مشکلی که فانتزی های ایران داره، اینکه نویسنده از پس سه تا چیز توش برنمیاد. اول، غالب درست و حسابی. دوم، شخصیت پردازی و سوم، توصیفات. یه جوری اکثرا می نویسن که سریعا به مصنوعی بودنش پی میبری. مال شما از این نظر مشکل نداشت اما روی بخش شخصیت پردازی و توصیفاتت باید کار کنید گلم.
    در باره ی شخصیت پردازی بگم که هنوز اون طور عمیق خلق نشدن. شخصیت ها مثل یه نوزاد نوپا می مونن که باید تر و خشکشون کنی و بهشون پر و بال بدی. اون وقته که تهشون یه چیز خوب در میاد.

    توصیفات
    برسیم به بخش پر مطلب این نقد. توصیفات به چهار بخش تقسیم میشن که من هر چهار تا رو براتون بررسی میکنم.

    مکان
    این بخش به توصیف مکان قرار گیری اشیا، ادم ها، شکل چیدمان خونه ها، مکان ها و... برمیگرده. این قسمت مخصوصا توی سبک فانتزی خیلی نیاز بهش هست. چون فانتزی از ذهن یک نویسنده بیرون میاد و اگر توصیفات مکان مخصوصا خوب نباشه، به خواننده فرصت خیال پردازی و تصورات چیز هایی که نویسنده نوشته داده نمیشه. دقیقا مشکلی که موجود شب داره هم همینه. درباره ی سرزمین های تاریکی ما یه اطلاعات جزئی داریم! با اینکه هشت صفحه ی نگاه پیش رفتید. میدونیم که اسمونش طلایی و سرخه، خونه هاش سیاهن!! تموم!!!!!
    خب دوست گلم، نویسنده ی عزیز،‌ بعدش چی؟ میدونی من برای تصور کردن بقیه ی قسمت ها، مثل قصر پادشاه، خونه ی تیلور، اتاقی که در قصر توش میمونه، پناهگاه، باغ قصر، قسمتی که توش تمرین میکنه،‌ از فیلم ها و
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    های دیگه استفاده کردم؟ یعنی به خاطر کمبود توصیفات شما، من مجبور شدم خودم شروع به تصویر سازی کنم و یه چیزی که قبلا دیده بودم رو ربط بدم.

    ظاهر و چهره
    این توصیفات کم و بیش خوب بودن. مثلا روی چهره ی جیمز مخصوصا خیلی تاکید شده بود و از بین کل شخصیت ها، خیلی خوب این یکی رو توی ذهنم تصور کردم. یه تیکه ای از رهبر ها رو هم در ابتدای
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    گفته بودید. خود تیلور هم فقط یک بار یا دوبار بهش اشاره شد. خب توصیف که بگی یه شخصیت چه شکلیه یه چیزه ولی مهم تر از اون اینکه بعد ها در بین سطر های داستان به خواننده یاداوری بکنی. مثلا جیمز رو به خاطر یاد اوری ها مکررتون ، خوب به ذهن سپردم. بقیه؟ هیچی.

    حالت
    این توصیفات مثل مال مکانتون بود. کم ولی بودن. توصیف حالت رو بخوام با مثال بهتون توضیح بدم مثل اینکه بگید علی خسته بود. ولی بگذرید. خواننده با اون واژه ی خسته خو نمیگیره. خستگی علی رو حس نمیکنه. اما اگر بگید که سر و پایش خاکی بود، موقع راه رفتن، پاهایش را روی زمین می کشید. گـه گاهی شانه اش را می مالید و بین موهایش چنگ می زد، قابل باور میشه که اره اقا این علی خسته است! مال شما این بخش خیلی جای کار داره. مثلا اون حس دردی که تیلور موقع زخمی شدن کشید، ترس مردم از حمله ی نیروی های طبیعت و ... حس نشد!

    احساسات
    توصیفات حالت و احساسات، خیلی رابـ ـطه ی تنگانگی دارند. یه جورایی مکمل اند و همو کامل می کنند. درباره ی احساسات باید بگم که مثل قسمت حالتتون بود. مثلا خجالت تیلور از نایت یا موجود شب بودنش، خوب حس نشد. یا اصلا بدی این نایت بودن و ترسشون هم حس نشد. جز خواب هایی که تیلور می دید!‌ بعد از اون، خشم مکس از جیمز حس نشد. نفرت جیمز از شاه سرزمین های تاریک به چشم نیومد و....
    توصیه میشه روی بخش توصیفاتتون خیلی خوب کار کنید!‌ این قسمت نقطه ضعف شما تا به این جاست.


    زاویه دید
    گفتم که از زاویه دید اول شخص استفاده شد. اما بعدها سوم شخص هم بهش اضافه شد. یه باوری هست که میگه نویسندگی هیچ قانونی نداره. اما نقطه ی مقابل اون، پیشگامان این عرصه، کاملا ثابت کردن که چرا یه سری قوانین هم باید رعایت بشه. یکیشون زاویه دید هست. بزارید از بزرگان عرصه ی فانتزی مثال بزنم. دارن شان،‌ جی کی رولینگ‌، جرج ار ار مارتین، ریک ریوردن و... همه ی این ها ثابت کردند که نباید زاویه دید عوض بشه. مثلا خود تیلور کاملا از پس گفتن داستان بر میاد. چه نیازی بود که دوربین رو جیمز بچرخه و یا حتی سوم شخص بشه؟‌ اگر فکر می کنید که باید داستان رو از زاویه دید شخصیت مرد هم بگید، جیمز کافی بود. یعنی جیمز و تیلور با اول شخص به گفتن داستان می پرداختند. اما بعد اومدید سوم شخص رو هم وارد کردید و خراب شد کار! اگر نیازش حس میشه که بقیه ی شخصیت ها هم بپردازن به داستان، از همون ابتدا سوم شخص انتخاب می کردید. تازه سوم شخص، یه چیز جامعی هست و اگر بلد باشید ازش استفاده کنید، کار خوبی هم از اب در میاد.


    علائم نگارشی و املائی
    یه سری موارد دیدم که باید حتما اصلاح بشند. اول اینکه برای فاعل جمع، جز یه موارد خاص از فعل جمع استفاده میشه. وقتی مو وچشم هم جمع بسته میشن، از این قاعده مستثنا نیستند. من بار ها دیدم که این طور نوشته بودید.
    غلط:
    چشمای توسیش با حالت تحسین امیزی برق می زد.
    درست:
    چشمای توسیش با حالت تحسین امیزی برق می زدند.
    حالا کار نداریم که با حالت تحسین امیزی استفاده نمیشه و با تحسین جایگزین به مراتب بهتری هست.
    غلط:
    موهای سفیدش توی صورتش ریخته بود و با پوست روشنش هماهنگی ایجاد کرده بود.
    درست:
    موهای سفیدش توی صورتش ریخته بودن و با پوستش هماهنگی ایجاد کرده بودن.
    بهتر هم میشه که اگر فعل اولیه، حذف به قرینه ی لفظی بشه. یعنی:
    موهای سفیدش توی صورتش ریخته و با پوستش هماهنگی ایجاد کرده بودن.
    میدونم که زیاد دیدید که برای مو و چشم،‌ بی توجه به جمع یا مفرد بودنشون، از فعل مفرد استفاده میشه. این غلط هست و باید اصلاح بشه.

    گاها یه سری کلمات درست نبودن جاشون. مثلا همون تحسین امیزی که گفتم بالاتر. یا یه مثال دیگه:
    ـ من مراقبت میکنم که عبور غیر مجازی از دروازه ها صورت نگیره.
    دقیقا این مراقبت میکنم باید با مراقبم جایگزین بشه!

    باز درباره حذف فعل بگم. گاها بود رو خیلی تکرار کرده بودید، خیلی بهتر میشه اگر این بود های اضافه به یکی تبدیل بشن. مثال میزنم.
    که اون جا نشسته بودم و یه عالمه اطلاعات از کتاب کسب کرده بودم.
    بهتر میشه اگر جمله به این تغییر پیدا کنه:
    که اون جا نشسته و یه عالمه اطلاعات از کتاب کسب کرده بودم.

    یه نکته ی نگارشی هم درباره ی فعل هاتون بود. چرا یه جاهایی می چسبیده بود و یه جاهایی نه؟ مثلا میزد، می گفت، میرفت و....
    رسمیش و درستش این هست که می جدا نوشته بشه.

    غلط: میرفت.
    درست: می رفت.

    درباره ی نیم خط بین علائم نگارشی و کلمات بگم که رعایت شده بود اما با دقت کمی دیده میششد که از قلم افتاده بودند.

    غلط: یعنی((بله ))
    درست: یعنی (( بله ))

    غلط: یه تیکه از موهامو پشت گوشم زد . بعد از اینکه از هم جدا شدیم...
    درست: یه تیکه از موهامو پشت گوشم زدم. بعد از اینکه از هم جدا شدیم...

    خب درباره ی علائم نگارشی بگم که یه جاهایی درست استفاده نشده بودند. مثال:

    غلط: اگر چیزی بود منم باید حسش می کردم.
    درست: اگر چیزی بود، منم باید حسش می کردم.

    غلط: لبخند شروری روی لبم نشست،
    درست: لبخند شروری روی لبم نشست.

    غلط: از انجایی که این گونه یکی از خطرناک ترین...
    درست: از انجایی که این گونه، یکی از خطرناک ترین....

    غلط: توی خیابون کناری یکی بود.
    درست: توی خیابون کناری، یکی بود.
    ( اینجا نذاشتن ویرگول، باعث اشتباه در خوانش میشه )

    غلط: همون اول خیابون چشمم به کتابخونه خورد، خوبه، باز بود.
    درست: همون اول خیابون، چشمم به کتابخونه خورد. خوبه! باز بود.

    غلط: اتاق تاریک تاریک بود.
    درست: اتاق، تاریک تاریک بود.
    ( اینم اشتباه در خوانش میاره )

    غلط: صدا رو شناختم. ماریا بود! خدای من.
    درست: صدا رو شناختم. ماریا بود. خدای من!

    گاهی ضمیر رو درست نچسبونده بودی. مثلا:
    بینی م غلطه، درستش بینیم هست.
    همه ش غلطه، درستش همش هست.

    چند جایی هم استفاده از .... نامناسب بود!! مثال:
    غلط: من که خودم نخواستم نایت باشم.... اشکام
    درست: من که خودم نخواستم نایبت باشم! اشکام

    غلط: دستاش.... با یه جور دستکش
    درست: دستاش با یه جور دستکش

    غلط: وای خدای من.... خوردن هوای تازه به صورتم واقعا عالی بود.
    درست: وای خدای من! خوردن هوای تازه به صورتم واقعا عالی بود.

    بعد دقیقا، جایی که باید از سه نقطه استفاده میشد، نکرده بودید. مثال:
    غلط: همه ی این ها، همه ی این ها تقصیر توئه.
    درست: همه ی این ها..... همه ی این ها تقصیر توئه.

    پ.ن: موارد غلط، اون هایی هستند که شما استفاده کردید. مواد درست، اصلاح من هستند.
    نقد این جا به پایان می رسه. امیدوارم که از این نقد در راستای بهتر شدن قلمتون استفاده کنید. نویسنده ی گل و دوست عزیزم، زیاد بخون و بیشتر بنویس. قلمت سبز.

    پ.ن: باران، من واقعا نمیدونستم نقدت با خودم می افته. امیدوارم فکر نکنی که اصرارم برای اینکه رمانتو بدی نقد واسه ی این بود که خودم کلی تخریبت کنم! من نقد رو بی طرفانه، خالصانه و فقط از دید منتقد نوشتم. جدا از این بحث، من و تو هنوز دوستیم. یادت نره

    عضو ازمایشی شورای نقد
    ugg8_236623_bfj8_215542_photo_2017-06-26_13-50-43.jpg
     
    آخرین ویرایش:

    Fatemeh-D

    نویسنده انجمن
    نویسنده انجمن
    عضویت
    2017/03/18
    ارسالی ها
    1,624
    امتیاز واکنش
    60,987
    امتیاز
    1,039
    سن
    23
    خوب عزیز جان چون شما دوست منی یکم صمیمانه تر باهات حرف می زنم که یه وقت خوف نکنی


    هوالحق

    ###نقد
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    موجود شب###


    1- نام
    موجود شب اسم انتخابیت بود. دوست گلم (اگه به کلمه گل حساسیت داری، دوست خون آشام من!) من تا حالا یه عالمه
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    دیدم که توش کلمه ی «شب» وجود داشت. (دنیای شب، زیر پوست شب، انجمن شب، در تاریکی شب، شب های رومانی و...) البته ترکیب هایی که اون اسامی ایجاد می کردن، با اسم
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    تو خیلی فرق داشت و برای همین خواننده قاطی نمی کرد. اما همین استفاده از کلمه کلیشه ای شب، باعث کاهش جذابیت اسم رمانت شده. با وجود این که اسم رمانت، با محتوا و ژانر فانتزی و ترسناک همخوانی داره و خبر از ماجرای زندگی موجودی می ده که از شب نشأت می گیره و بالیقین عادی نیست، اما باز هم اسم رمانت اون خاص بودن رو نداره. به علاوه، اسم رمانت ژانر عاشقانه رو پوشش نمی ده. پیشنهاد می کنم از کلمات مترادف استفاده کنی. مثلا "مخلوق شامگاه" خیلی جدید تر به نظر می رسه. به علاوه همزمان با ژانر فانتزی و ترسناکی که در ظاهر هست، یه حس شاعرانگی و رمانتیک رو هم می تونه منتقل کنه. (البته این فقط یه مثاله.)

    2-جلد
    جلدت با استفاده از رنگ های تیره، حس ترس رو به آدم منتقل می کنه. همچنین این تیرگی کنار کلمه «شب» توی اسم رمانت کاملاً هماهنگه. توی جلدت از چند تا عکس محو استفاده کردی. دو تا عکس گرگ و سایه یه دختر. جلدت خیلی قشنگه، اما نکاتی هم در موردش وجود داره. برای مثال از اونجایی که تو مرکز جلد عکس یه گرگینه هست، خواننده ممکنه با دیدن جلد به اشتباه فکر کنه که منظور از "موجود شب"، همون گرگینه ها هستن. از اونجایی هم که گرگینه ها موضوعات کلیشه ای هستن، خواننده بدون این که بفهمه موجود شب واقعی یه ایده جدید و ناب هستش
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رو کنار می ذاره. پیشنهاد من اینه که اون سایه دختر در مرکزیت جلد قرار می گرفت و گرگ تو حاشیه. به علاوه، جمله پایین جلد رمانت که می گـه «سکوت گرگ آغاز یک فاجعه است.» تا الان ارتباطی با محتوا نداشته. من تاحالا فاجعه ای از سمت جیمز مشاهده نکردم. درسته که این جمله حس وحشت و آرامش قبل از طوفان رو می ده، و البته کشش خیلی زیادی هم داره، اما به نظرم اگر جایگزینش یه جمله عاشقانه باشه، بهتره. تو می تونستی به جای این جمله، از ویژگی های عشق یه گرگینه بگی. اون موقع هم کشش کافی ایجاد می شد و هم جلدت ژانر عاشقانه رو پوشش می داد. ایده های زیادی وجود داره، که شاید حتی مشابه جمله تو باشن. مثلاً «سکوت یک گرگ عاشق، آغاز یک فاجعه است.» و یا «یک گرگ، عشق را با سکوت معنا می کند.» البته لازم به ذکر نیست که اینا فقط پیشنهاد هستن و شما به عنوان نویسنده مختاری.

    3-خلاصه
    خلاصه ات به طور کلی یه متن جدیده. کوتاهه و جذابیت کافی رو داره. مثلاً یه معرفی کلی از تیلور و استفاده از کلمه «قانون شکنی» تونسته من رو همون اول کار به خودش جذب کنه. خلاصه تو به من یه دید کلی از فضای
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    داده. اما اگه بخوایم از عینک سختگیر نقد نگاه کنیم، (کم نفرین نیست پشت این عینک!) خلاصه تو گره و سؤال پر کشش ایجاد نکرده. نمی گم گره نبود. «اما خبر نداشتم که چه اتفاقاتی در انتظارمه» برای خواننده سؤال ایجاد می کنه. اما این گره قوی نبود. پیشنهاد می کنم روی خلاصه ات بیشتر کار کنی.

    4-مقدمه
    مقدمه نداشتی. پس نقدی نمی شه کرد. گذاشتن مقدمه الزامی نیست و نویسنده برای ننوشتنش آزاده. خیلی از خواننده ها هم هستن که مقدمه رو نمی خونن و همون اول کار می رن سراغ
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    . ولی بهت پیشنهاد می کنم که بنویسی چون ضرری نداره. مقدمه آدم رو برای خوندن متن
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    آماده می کنه و مکمل خلاصه است. این مقدمه می تونه شعر، دلنوشته ای از سمت شخصیت اصلی و یا یه قطعه کوتاه از متن داخل
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    بشه. مقدمه می تونه باعث کنجکاو کردن خواننده بشه. پیشنهاد من اینه که یه متن کوتاه تو همون پست اول رمانت به عنوان مقدمه بذاری.

    5-شروع
    شروعت زمانی بود که حاکم می خواست تیلور رو تبعید کنه. از جای جذابی شروع کردی اما درست همون جای جذاب کم کاری کردی. توصیفات حالات نسبتاً خوب بودن، اما نه توصیفات چهره و مکانی دیده می شد، و نه توصیف دقیق احساسات. من به عنوان یه خواننده انتظار داشتم به جای این که نویسنده به یه مکان و زمان دیگه پرش کنه، بیشتر درمورد احساسات تیلور حرف بزنه. من می دونم تیلور اون موقع شکه بود. اما به من فرصت ندادی که شوکه بودن اون رو حس کنم. می تونستی بیشتر به من فرصت بدی تا بیشتر باهاش انس بگیرم. من می خواستم بدونم آیا تیلور از این تبعید خوشحاله؟ که می تونه بره قانون شکنی کنه؟ و یا ناراحته که داره تبعید می شه؟ دو تا پرش زود هنگامی که توی پست اول به کار بردی مثل سم می مونه. تو می تونستی این پرش ها رو به هم پیوند بدی و یه شروع پیوسته و با جزئیات بسازی. علاوه بر اون، شروعت می تونست یه گره بزرگ هم داشته باشه؛ که الان نداره. تو همه چیز رو اول کاری لو دادی. یا اصلاً می تونستی تیلور رو مضطرب نشون بدی بخاطر این که موقع تبعید بازرسی بدنی می شن و تیلور می ترسه که لو بره. و علت این ترس رو پوشیده بذاری تا خواننده کنجکاو بشه.

    6-ژانر
    تعدد ژانر ها دیده می شد. می شه گفت هرچی ژانر دیدی تو عمرت انتخاب کرده بودی.
    یکی از اون ها فانتزی بود؛ که البته انتخاب کاملاً درستی بود و خیلی هم خوب بهش پرداخته شده بود. وجود موجود شب، گرگینه، خون آشام، اژدها و... از نشونه های این ژانر بودن.
    انتخاب دیگه تو تخیلی بود. باران عزیز من استفاده از این کلمه اصلاً نیاز نبود. تخیلی خودش به دو دسته فانتزی و علمی-تخیلی تقسیم می شه و تو از فانتزی استفاده کردی. ژانر علمی-تخیلی هم که توی رمانت موجود نبود پس، کلمه تخیلی خط می خوره.
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ترسناک واقعی خیلی کم داریم. یک اثر با ژانر ترسناک می تونه حس هیجان، دلهره و اضطراب رو به مخاطبش منتقل کنه.
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    تو خیلی جاها اون هیجان لازم رو میداد. مثلا جایی که تیلور با اون موجود شب دیگه ملاقات می کنه. پس می شه گفت انتخاب خوبی داشتی.
    هفتاد پست به انتظار نشستم اما عاشقانه ای ندیدم. تو می شه گفت که اصلاً عاشقانه ای نداشتی. نه توی اسم، جلد و خلاصه
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    اثری از عاشقانه هست و نه توی متن
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    تا به اینجا. پیشنهاد می کنم اگه در آینده عاشقانه کمرنگه، ژانر عاشقانه رو کلا حذف کن و اگه نه، در آینده شاهد یه عشق آتشین هستیم، تو این قسمتایی که نوشتی، روی عشق افراد دیگه هم تمرکز کن.
    رمانت طنز نبود. متن طنز متنیه که مسائل اجتماعی رو در قالب خنده بیان می کنه. که
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما اینطور نبود. به علاوه لحظات خنده دار زیادی رو هم ندیدم. پس لطفاً حذفش کن.

    7-توصیفات
    چهره و ظاهر= توصیفات چهره و ظاهر داشتی. مثلاً پوست روشن و موهای سفید جاسمین یا چشمای آبی یخی جیمز. سعی کرده بودی تمام رهبر ها و شخصیت ها رو توصیف کنی. اما به نظرم، تو از ویژگی های ظاهری شخصیت ها که باید تکرار می شد تا از یاد خواننده نره، فقط به چشم های یخی جیمز تأکید داشتی و بقیه توصیفات رو یادآوری نکردی. به طوری که من وقتی برای دومین بار، برای نقد کردن داشتم رمانت رو می خوندم، از خودم پرسیدم: یعنی موهای جاسمین سفید بود؟ پس چرا من یادم نمیومد؟!
    مکان= توصیفات مکانت خیلی کم بود. کاخ پادشاه سرزمین طبیعت، خود سرزمین طبیعت و منظره محل عبوریشون، منظره تالار، این ها چیزایی بودن که خیلی می تونستن به من کمک کنن و یه دید کامل بهم بدن. بهتره بیشتر روی این توصیفات کار کنی.
    حالت= توصیفات حالتت جای کار داشت. بیشتر اوقات تو فقط به گفتن یه جمله بسنده می کردی و اجازه نمی دادی که اون موقعیت تو ذهن خواننده نقش ببنده. مثلا تو پست9، زمانی که تیلور و جاسمین وارد تالار می شن. نهایت توصیفات حالتت اینه که تیلور با دیدن منظره روبروش یه سوت می زنه و جاسمین مجذوب حبابای طلایی می شه! فقط همین! بقیه موارد رو من خودم تصور می کردم. با خودم می گفتم الان جاسمین مردمک چشماش داره به دنبال اون نورای طلایی این ور و اون ور می گرده. تیلور متحیره اما داره سعی می کنه ندیدبدید بازی در نیاره و... تو می تونستی خیلی جاها توصیفات حالتت رو افزایش بدی.
    احساسات= در این مورد بد نبودی. اما جای کار داشتی. ترس تیلور از اون موجود شب، شوق و ذوق تیلور از رفتن به سرزمین های تاریکی در صفحات اول
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ، ترس افراد از جیمز همه ملموس و قابل درک بودن. اما خیلی جاها از ادامه دادن به توصیفات گذشته بودی و فقط یه جمله می آوردی و اینا، کم بودن. درست مثل توصیفات حالتت.

    8-ایده
    ایده تو هم کلیشه ای بود و هم نبود. استفاده از موجود جدیدی به اسم موجود شب، و درگیری اون با یه همنوع خودش که از خودش قوی تره، نقش مرموز پادشاه سرزمین تاریکی و البته گره هایی درمورد گذشته تیلور، به
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    جذابیت دادن و از کلیشه ای بودن درش آوردن. اما حضور خون آشام، گرگینه، یونیکورن، اژدها و... یه نکته منفی برای رمانت ایجاد می کنه. پیشنهاد من اینه که چند تا موجود جدید و ابداعی خودت رو هم به لیست اونا اضافه کنی تا کمی از این حالت کلیشه ای در بیاد.

    9-شخصیت پردازی
    تیلور= قانون گریز، عشق هیجان، کمی تا قسمتی ترسو، سرکش
    جیمز= دارای دو شخصیت مجزا، یکی مهربون و خونگرم، و یکی سرد و جدی و ترسناک
    جاسمین= منظم، مقرراتی، اهل مطالعه، این اواخر هم مرموز
    شخصیت هایی که ساخته بودی هر کدوم ویژگی اخلاقی منحصر به فردی داشتن و همین باعث جذاب بودن رمانت شده بود. شخصیت ها و تصمیماتشون قابل درک و ملموس بودن و برقراری ارتباط باهاشون راحت بود.

    10- سیر
    اوایل
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ، سیر به شدت تند بود. به حدی که همون پست اول دو تا پرش داشتی. یادمه قبل ویرایشت هم پرش های زمانی مکانیت زیاد بود. اوایل
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    به اتفاقات خوب پردازش نمی شد اما بعد ها کم کم اون رو تحت کنترل در آوردی و به حد ایده آل رسید. بهت پیشنهاد می کنم اون اوایل
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رو هم ویرایش کنی.

    11-منولوگ و دیالوگ
    منولوگ ها و دیالوگ ها به طور کلی اطلاعات مورد نیاز رو به ما منتقل می کردن و در تعادل بودن. دیالوگ ها با سن و موقعیت اجتماعی افراد هماهنگی داشتن و دیالوگ ها متناسب با موقعیت بودن. جملات ماندگاری چه تو منولوگ و چه تو دیالوگ دیده نمی شد. از نکات مثبت دیگه هم این بود که در دیالوگ های سه نفره معلوم بود کی حرف می زنه. تو قبل از دیالوگ هات از خط تیره استفاده کردی و این خیلی خوبه.

    12-نثر
    نثر تمام محاوره ای رو انتخاب کرده بودی. این نثر به راحتی با خواننده ارتباط برقرار می کنه و احساسات رو بهتر انتقال می ده. با وجود این که نثر ادبی باعث زیباتر شدن کارت می شد اما به نظرم بهترین انتخاب رو داشتی. چون که نسل نوجوان بیشتر به این نثر علاقه مندن و همچنین بیشتر طرفدارای فانتزی نوجوانن. نثر تو به خوبی با ژانرت هماهنگ شده تا نوجوونا رو به طرف خودش بکشونه. نثر تو یکپارچه بود و با نثر ادبی قاطی نشده بود. تو از کلمات شکسته استفاده نکرده بودی و یه
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    با نثر روان تحویل داده بودی.

    13-زاویه دید
    تو هم از زاویه دید تیلور، هم جیمز و هم دانای کل نوشته بودی. این تعدد زوایای دید از نظر حرفه ای کار درستی نیست. تو به خوبی از این زاویه های دید استفاده کرده بودی و خواننده رو با خودت همراه کرده بودی. اما به نظرم بهتر بود فقط از یه دریچه دید استفاده می کردی. داستانت طوریه که فقط با یه زاویه دید می شه نوشت و نیاز مبرمی به تعویض زاویه نیست. حتی اگه لازم بود این موضوع، نباید از هر سه زاویه استفاده کنی. تیلور و جیمز، و یا تیلور و سوم شخص باید کافی باشن.

    14-غلط املایی و اصول نگارشی
    من توی رمانت غلط املایی و تایپی ندیدم. البته باید توجه داشت که من دقت دید یه ویراستار رو ندارم و اگه داشتم ویراستار می شدم و نه منتقد. اما اشکالاتی پیدا کردم:
    1- داخل مقدمه علائم نگارشی رو با فاصله از کلمه قبلی آورده بودی. در حالی که باید بهش بچسبه و فقط از کلمه بعدی فاصله داشته باشه. مثال:
    من تیلور هستم ، دختر جادوگری که قانون حالیش نمی شه . دوستم جاسمین... (غلط)
    من تیلور هستم؛ دختر جادوگری که قانون حالیش نمی شه. دوستم جاسمین... (صحیح)
    2- نکته دوم داخل مقدمه استفاده از ویرگول، بعد از جمله «من تیلور هستم» بود. در حالی که ویرگول بین اشیا و افراد در حال شمارش، بعد از منادا، و بعد از مکث کوتاه داخل یک جمله میاد. در حالی که «من تیلور هستم» شامل هیچکدوم از این موارد نمی شد. از اون جایی که جمله بعدی وابسته به این جمله است، بهتره که از نقطه ویرگول استفاده کنی.
    3- بعضی جاها علامت مفعولی -را- یا به عبارت عامیانه -رو- شکسته اومده بود. خیلی ها از این موضوع استفاده می کنن اما اشتباهه. مثال:
    یه تیکه از موهامو پشت گوشم زدم. (غلط)
    یه تیکه از موهام رو پشت گوشم زدم. (صحیح)

    15-باور پذیری
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ت با توجه به این که در ژانر فانتزی نوشته شده مشکلی از لحاظ اتفاقات تخیلی نداره. علاوه بر اون تو یه سیر منطقی برای شخصیت ها و اتفاقات قرار دادی و به همین علت باورپذیری آسون تره.

    بابت تأخیر عذر می خوام.
    خسته نباشی.
    عضور آزمایشی شورای نقد

    215978_photo_2017-06-26_13-50-43.jpg
     

    wolf_B.k

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/08/31
    ارسالی ها
    400
    امتیاز واکنش
    41,132
    امتیاز
    741
    محل سکونت
    شیراز :)
    سلام دوست عزیز، خیلی از نقدت ممنونم و حتما رو اشکال های رمان کار می کنم.
    به به سلام دوست عزیز:aiwan_lightsds_blum: نه نگران نباش تخریب نشدم. رو اشکال های رمان کار می کنم. ممنون از نقدت :)
    خون آشام و... هعی. همون گل بهتره:aiwan_lightsds_blum: من و خوف؟
    ممنون از نقدت، حتما رو اشکال ها کار می کنم.
     

    Dictator

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/18
    ارسالی ها
    586
    امتیاز واکنش
    20,076
    امتیاز
    671
    با سلام
    ویرایش رمان بر اساس نقد تایید شد
    امید است در ادامه رمان نیز همه موارد ذکر شده را رعایت فرمایید
    با تشکر
    مدیریت نقد – Dictator

    Dictator- مدیریت نقد.jpeg
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا