آموزشی آموزش لغات زبان عربی | طـلایــه کاربرنگاه

وضعیت
موضوع بسته شده است.

☾♔TALAYEH_A♔☽

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/05/18
ارسالی ها
35,488
امتیاز واکنش
104,218
امتیاز
1,376
‫صورتت را بتراش (ریشت را بزن)!‬
‫إحلق ذقنك!‬



‫خودت را بشوی (تمیز کن)!‬
‫إغتسل!‬



‫موهایت را شانه بزن!‬
‫مشط شعرك!‬







‫تلفن کن! شما تلفن کنید!‬
‫اتصل هاتفياً! / اتصلوا هاتفياً!‬



‫شروع کن! شما شروع کنید!‬
‫إبدأ! / إبدوا!‬



‫بس کن! شما بس کنید!‬
‫توقف! / توقفوا!‬







‫رها کن! شما رها کنید!‬
‫دع ذلك! / دعوا ذلك!‬



‫بگو! شما بگویید!‬
‫قل ذلك! / قولوا ذلك!‬



‫بخرش! شما بخریدش!‬
‫اشتر ذلك! / اشتروا ذلك!‬







‫هرگز دروغگو نباش!‬
‫لا تكن منافقاً!‬



‫هرگز گستاخ نباش!‬
‫لا تكن وقحاً!‬



‫هیچ وقت بی ادب نباش!‬
‫لا تكن فظاً!‬







‫همیشه راستگو باش!‬
‫كن دائماً صادقاً!‬



‫همیشه مهربان باش!‬
‫كن دائماً لطيفاً!‬



‫همیشه مؤدب باش!‬
‫كن دائماً مؤدباً!‬







‫به سلامت به خانه برسید!‬
‫لتصل بسلامة!‬



‫خوب مواظب خودتان باشید!‬
‫حافظ على صحتك! / إعتن بنفسك!‬



‫به زودی باز به ملاقات ما بیایید!‬
‫كرر زيارتك قريباً!‬
 
  • پیشنهادات
  • ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    ‫فردا احتمالاً هوا بهتر می شود.‬
    ‫قد يتحسن الطقس غداً.‬



    ‫از کجا این موضوع را می دانید؟‬
    ‫كيف علمت ذلك؟‬



    ‫امیدوارم که هوا بهتر بشود.‬
    ‫آمل أن يتحسن.‬







    ‫او(مرد) یقیناً می آید.‬
    ‫سيأتي بالتأكيد.‬



    ‫مطمئن هستی؟‬
    ‫هل هذا مؤكد؟‬



    ‫من می دانم که او (مرد) می آید.‬
    ‫أعلم أنه سيأتي.‬







    ‫او (مرد) مطمئناً تلفن می کند.‬
    ‫سيخابرنا بالتأكيد.‬



    ‫واقعاً؟‬
    ‫حقاً؟‬



    ‫من فکر می کنم که او (مرد) تلفن می کند.‬
    ‫أظن أنه سيخابر.‬







    ‫این نوشید*نی یقیناً قدیمی است.‬
    ‫النبيذ بالتأكيد معتق.‬



    ‫این را شما دقیقاً می دانید؟‬
    ‫هل تعلم ذلك حقاً؟‬



    ‫من احتمال می دهم که نوشید*نی قدیمی است.‬
    ‫أظن أنه معتق.‬







    ‫رئیس ما خوش تیپ است.‬
    ‫مديرنا جذاب.‬



    ‫نظر شما این است؟‬
    ‫أترى ذلك؟‬



    ‫به نظر من که او بسیار خوش تیپ است.‬
    ‫إني أرى أنه جذاب.‬







    ‫رئیس حتماً یک my friend دارد.‬
    ‫لمديرنا بالتأكيد صديقة.‬



    ‫واقعاً چنین فکری می کنید؟‬
    ‫أتعتقد ذلك حقاً؟‬



    ‫خیلی احتمال دارد که او یک my friend داشته باشد.‬
    ‫من المحتمل جداً، أن تكون لديه صديقة.‬
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    ‫ باعث آزار من است که تو خروپف می کنی.‬
    ‫يزعجني أنك تشخر.‬



    ‫ باعث آزار من است که تو اینقدر آبجو می نوشی.‬
    ‫يزعجني أنك تكثر من شرب البيرة.‬



    ‫ باعث آزار من است که تو اینقدر دیر می آیی.‬
    ‫يزعجني أنك تأتي متأخراً.‬







    ‫من فکر می کنم که او به یک پزشک احتیاج دارد.‬
    ‫أظن أنه بحاجة إلى طبيب.‬



    ‫من فکر می کنم که او مریض است.‬
    ‫أظن أنه مريض.‬



    ‫من فکر می کنم که او الان خوابیده است.‬
    ‫أظن أنه نائم.‬







    ‫ما امیدواریم که او (مرد) با دختر ما ازدواج کند.‬
    ‫نأمل أن يتزوج ابنتنا.‬



    ‫ما امیدواریم که او (مرد) پول زیادی داشته باشد.‬
    ‫نأمل أن تكون لديه نقوداً كثيرة.‬



    ‫ما امیدواریم که او (مرد) ملیونر باشد.‬
    ‫نأمل أن يكون مليونيراً.‬







    ‫من شنیده ام که همسرت تصادف کرده است.‬
    ‫سمعت أن زوجته أصيبت بحادث.‬



    ‫ من شنیده ام که او در بیمارستان بستری است.‬
    ‫سمعت أنها في المستشفى.‬



    ‫ من شنیده ام که خودروی تو بطور کامل خراب شده است.‬
    ‫سمعت أن السيارة تلفت تماماً.‬







    ‫خوشحالم که شما آمده اید.‬
    ‫يسعدني أنك أتيت.‬



    ‫خوشحالم که شما علاقمند هستید.‬
    ‫يسعدني أنك مهتم.‬



    ‫خوشحالم که شما می خواهید خانه را بخرید.‬
    ‫يسعدني أنك ستشتري المنزل.‬







    ‫ من نگران هستم که آخرین اتوبوس رفته باشد.‬
    ‫أخشى أن تكون آخر حافلة قد مضت.‬



    ‫من نگران هستم که مجبور شویم با تاکسی برویم.‬
    ‫أخشى أننا سنضطر لأخذ سيارة أجرة.‬



    ‫ من نگران هستم که پول همراه نداشته باشم.‬
    ‫أخشى ألا أحمل نقوداً.‬
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    ‫ من نمی دانم آیا او (مرد) مرا دوست دارد.‬
    ‫لا أدري إن كان يحبني.‬



    ‫ من نمی دانم آیا او (مرد) بر می گردد.‬
    ‫لا أدري إن كان سيعود.‬



    ‫ من نمی دانم آیا او (مرد) به من تلفن می کند.‬
    ‫لا أدري إن كان سيتصل بي.‬







    ‫آیا او (مرد) مرا دوست دارد؟‬
    ‫أيحبني، يا ترى؟‬



    ‫آیا او (مرد) برمی گردد؟‬
    ‫هل سيعود، يا ترى؟‬



    ‫آیا او (مرد) به من زنگ خواهد زد؟‬
    ‫هل سيتصل بي، يا ترى؟‬







    ‫من از خودم می پرسم آیا او (مرد) به من فکر می کند.‬
    ‫إني أتساءل إن كان يفكر بي.‬



    ‫من از خودم می پرسم آیا او (مرد) کس دیگری را دارد.‬
    ‫إني أتساءل عما إذا كانت لديه صديقة أخرى.‬



    ‫من از خودم می پرسم آیا او (مرد) دروغ می گوید.‬
    ‫إني أتساءل عما إذا كان يكذب.‬







    ‫آیا او (مرد) به من فکر می کند؟‬
    ‫هل يفكر بي، يا ترى؟‬



    ‫آیا او (مرد) فرد (زن) دیگری را دارد؟‬
    ‫هل لديه صديقة أخرى، يا ترى؟‬



    ‫آیا او (مرد) واقعیت را می گوید؟‬
    ‫هل يقول الحقيقة، يا ترى؟‬







    ‫من تردید دارم که آیا او (مرد) مرا واقعاً دوست دارد.‬
    ‫إني أشك فيما إذا كان يحبني حقاً.‬



    ‫من تردید دارم که آیا او (مرد) برایم نامه بنویسد.‬
    ‫إني أشك فيما إذا كان سيكتب لي.‬



    ‫من تردید دارم که آیا او (مرد) با من ازدواج می کند.‬
    ‫إني أشك فيما إذا كان سيتزوجني.‬







    ‫آیا او (مرد) واقعاً از من خوشش می آید؟‬
    ‫أتساءل إن كنت حقاً أعجبه.‬



    ‫ آیا او (مرد) برایم نامه می نویسد؟‬
    ‫سيكتب لي. أتساءل إن كان حقاً‬



    ‫ آیا او (مرد) با من ازدواج می کند؟‬
    ‫أتساءل إن كان حقاً سيتزوجني.‬
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    ‫صبر کن تا باران متوقف شود.‬
    ‫انتظر حتى يتوقف المطر.‬



    ‫صبر کن تا من کارم تمام شود.‬
    ‫انتظر ، حتى أصبح جاهزاً.‬



    ‫صبر کن تا او برگردد.‬
    ‫انتظر حتى يعود.‬







    ‫من صبر می کنم تا موهایم خشک شوند.‬
    ‫سأنتظر حتى يجف شعري.‬



    ‫من صبر می کنم تا فیلم تمام شود.‬
    ‫سأنتظر حتى ينتهي الفيلم.‬



    ‫من صبر می کنم تا چراغ راهنما سبز شود.‬
    ‫سأنتظر حتى تصبح الإشارة خضراء.‬







    ‫ تو کی به مسافرت می روی؟‬
    ‫متى ستسافر في إجازة ؟‬



    ‫پیش از تعطیلات تابستانی؟‬
    ‫قبل أن تبدأ العطلة الصيفية.‬



    ‫بله، پیش از آنکه تعطیلات تابستانی شروع شود.‬
    ‫نعم ، قبل بداية العطلة الصيفية.‬







    ‫پیش از آنکه زمستان شروع شود، سقف را تعمیر کن.‬
    ‫اصلح السقف قبل أن يأتي الشتاء.‬



    ‫پیش از آنکه سر میز بنشینی، دست هایت را بشوی.‬
    ‫إغسل يديك قبل أن تجلس إلى الطاولة.‬



    ‫پیش از آنکه خارج شوی، پنجره را ببند.‬
    ‫إغلق النافذة قبل أن تخرج.‬







    ‫کی به خانه می آیی؟‬
    ‫متى ستأتي إلى البيت ؟‬



    ‫بعد از کلاس درس؟‬
    ‫بعد الدرس.‬



    ‫بله، بعد از این که کلاس درس تمام شد.‬
    ‫نعم ، بعد انتهاء الدرس.‬







    ‫بعد ازاین که او (مرد) تصادف کرد دیگر نتوانست کار کند.‬
    ‫بعد أن تعـ*رض لحادث لم يعد قادراً على العمل.‬



    ‫بعد از این که او (مرد) کارش را از دست داد به آمریکا رفت.‬
    ‫بعد أن خسر عمله سافرإلى أميركا.‬



    ‫بعد از این که او (مرد) به آمریکا رفت ثروتمند شد.‬
    ‫بعد أن سافر إلى أميركا أصبح غنياً.‬
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    ‫صبر کن تا باران متوقف شود.‬
    ‫انتظر حتى يتوقف المطر.‬



    ‫صبر کن تا من کارم تمام شود.‬
    ‫انتظر ، حتى أصبح جاهزاً.‬



    ‫صبر کن تا او برگردد.‬
    ‫انتظر حتى يعود.‬







    ‫من صبر می کنم تا موهایم خشک شوند.‬
    ‫سأنتظر حتى يجف شعري.‬



    ‫من صبر می کنم تا فیلم تمام شود.‬
    ‫سأنتظر حتى ينتهي الفيلم.‬



    ‫من صبر می کنم تا چراغ راهنما سبز شود.‬
    ‫سأنتظر حتى تصبح الإشارة خضراء.‬







    ‫ تو کی به مسافرت می روی؟‬
    ‫متى ستسافر في إجازة ؟‬



    ‫پیش از تعطیلات تابستانی؟‬
    ‫قبل أن تبدأ العطلة الصيفية.‬



    ‫بله، پیش از آنکه تعطیلات تابستانی شروع شود.‬
    ‫نعم ، قبل بداية العطلة الصيفية.‬







    ‫پیش از آنکه زمستان شروع شود، سقف را تعمیر کن.‬
    ‫اصلح السقف قبل أن يأتي الشتاء.‬



    ‫پیش از آنکه سر میز بنشینی، دست هایت را بشوی.‬
    ‫إغسل يديك قبل أن تجلس إلى الطاولة.‬



    ‫پیش از آنکه خارج شوی، پنجره را ببند.‬
    ‫إغلق النافذة قبل أن تخرج.‬







    ‫کی به خانه می آیی؟‬
    ‫متى ستأتي إلى البيت ؟‬



    ‫بعد از کلاس درس؟‬
    ‫بعد الدرس.‬



    ‫بله، بعد از این که کلاس درس تمام شد.‬
    ‫نعم ، بعد انتهاء الدرس.‬







    ‫بعد ازاین که او (مرد) تصادف کرد دیگر نتوانست کار کند.‬
    ‫بعد أن تعـ*رض لحادث لم يعد قادراً على العمل.‬



    ‫بعد از این که او (مرد) کارش را از دست داد به آمریکا رفت.‬
    ‫بعد أن خسر عمله سافرإلى أميركا.‬



    ‫بعد از این که او (مرد) به آمریکا رفت ثروتمند شد.‬
    ‫بعد أن سافر إلى أميركا أصبح غنياً.‬
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    ‫او (زن) از چه موقع دیگر کار نمی کند؟‬
    ‫مذ متى لم تعد تعمل ؟‬



    ‫از زمان ازدواجش؟‬
    ‫منذ زواجها.‬



    ‫بله، او از وقتی که ازدواج کرده است، دیگر کار نمی کند.‬
    ‫نعم، لم تعد تعمل منذ أن تزوجت.‬







    ‫او (زن) از زمانی که ازدواج کرده است دیگر کار نمی کند.‬
    ‫منذ أن تزوجت لم تعد تعمل.‬



    ‫از وقتی که آنها با هم آشنا شدند خوشبخت هستند.‬
    ‫منذ أن تعارفا هما سعداء.‬



    ‫از وقتی بچه دار شده اند به ندرت بیرون می آیند .‬
    ‫منذ أن رزقا بأطفال لا يخرجان إلاّ نادراً.‬







    ‫او (زن) چه موقع تلفن می کند؟‬
    ‫متى تتصل بالهاتف ؟‬



    ‫در حین رانندگی؟‬
    ‫أثناء قيادتها السيارة؟‬



    ‫بله، هنگامی که رانندگی می کند.‬
    ‫نعم ، إنها تتصل وهي تقود السيارة.‬







    ‫او (زن) هنگام رانندگی تلفن می زند.‬
    ‫تتصل بالهاتف بينما تقود السيارة.‬



    ‫او همزمان با اتو کردن تلویزیون تماشا می کند.‬
    ‫إنها تشاهد التلفاز بينما تكوي.‬



    ‫او (زن) ضمن انجام تکالیف مدرسه موسیقی گوش میدهد.‬
    ‫انها تسمع الموسيقى بينما تكتب الوظائف.‬







    ‫من موقعی که عینک نمی زنم هیچ چیز نمی بینم.‬
    ‫لا أرى شيئاً دون النظارة.‬



    ‫من موقعی که موسیقی بلند است هیچ چیز نمی فهمم.‬
    ‫لا أفهم شيئاً عندما تكون الموسيقى عالية.‬



    ‫من موقعی که سرما خورده ام هیچ بویی را احساس نمی کنم.‬
    ‫لا أشم شيئاً عندما أصاب بالزكام.‬







    ‫موقعی که باران می بارد ما تاکسی سوار می شویم.‬
    ‫عندما تمطر نستقل سيارة أجرة.‬



    ‫اگر در بخت آزمایی ببریم، به دور دنیا سفر می کنیم.‬
    ‫سنسافر حول العالم عندما نربح في اليانصيب.‬



    ‫اگر او به زودی نیاید ما غذا را شروع می کنیم.‬
    ‫سينبدأ بتناول الطعام إن لم يأت قريباً‬
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    ‫من به محض این که ساعت زنگ بزند، بیدار می شوم.‬
    ‫سأنهض حالما يرن المنبه.‬



    ‫من به محض این که شروع به درس خواندن می کنم خسته میشوم.‬
    ‫أشعر بالتعب حالما أبدأ بالدراسة.‬



    ‫به محض این که به سن 60 سالگی برسم دیگر کار نمی کنم.‬
    ‫سأتوقف عن العمل حالما أبلغ الستين.‬







    ‫چه موقع تلفن می کنید؟‬
    ‫متى ستتصل بالهاتف ؟‬



    ‫به محض این که چند لحظه فرصت پیدا کنم.‬
    ‫حالما تسنح لي الفرصة.‬



    ‫او (مرد) به محض این که فرصت پیدا کند تلفن می کند.‬
    ‫سيتصل بالهاتف حالما تسنح له الفرصة‬







    ‫چه مدت شما کار خواهید کرد؟‬
    ‫إلى متى ستعمل؟‬



    ‫تا زمانی که بتوانم، کار خواهم کرد.‬
    ‫سأعمل ما دمت قادراً على ذلك.‬



    ‫من تا زمانی که سالم باشم کار خواهم کرد.‬
    ‫سأعمل ما دمت بصحة جيدة.‬







    ‫او (مرد) به جای این که کار کند در رختخواب لم داده است.‬
    ‫إنه مستلق على السرير بدل أن يعمل.‬



    ‫او (زن) به جای این که غذا بپزد روزنامه می خواند.‬
    ‫هي تقرأ الجريدة بدل أن تطبخ.‬



    ‫او (مرد) به جای این که به خانه برود در بار می نشیند.‬
    ‫إنه يجلس في الحانة بدل أن يذهب إلى البيت.‬







    ‫تا آنجا که من اطلاع دارم او (مرد) اینجا زندگی می کند.‬
    ‫حسب علمي هو يسكن هنا.‬



    ‫تا آنجا که من اطلاع دارم همسرش مریض است.‬
    ‫حسب علمي زوجته مريضة.‬



    ‫تا آنجا که من اطلاع دارم او (مرد) بیکار است.‬
    ‫حسب علمي هو عاطل عن العمل.‬







    ‫من خواب ماندم، وگرنه به موقع می رسیدم.‬
    ‫لقد غرقت في النوم وإلا كنت دقيقاً في الموعد.‬



    ‫من به اتوبوس نرسیدم وگرنه به موقع می رسیدم.‬
    ‫لقد فاتتني الحافلة وإلا كنت دقيقاً في الموعد.‬



    ‫من راه را پیدا نکردم وگرنه به موقع می رسیدم.‬
    ‫لم أجد الطريق وإلا كنت دقيقاً في الموعد.‬
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    ‫با وجود این که تلویزیون روشن بود، او (مرد) خوابش برد.‬
    ‫لقد وافاه النوم مع أن التلفاز كان يعمل.‬



    ‫با وجود این که دیروقت بود، او (مرد) ماند.‬
    ‫لقد بقي مع أن الوقت كان متأخراً.‬



    ‫با وجود این که قرار داشتیم، او (مرد) نیامد.‬
    ‫ لم يأت مع أننا كنا على موعد.‬







    ‫تلویزیون روشن بود. با وجود این او (مرد) خوابش برد.‬
    ‫لقد غلبه النوم والتلفاز شغالاً.‬



    ‫دیر وقت بود. با وجود این او (مرد) ماند.‬
    ‫كان الوقت متأخراً ومع ذلك بقي.‬



    ‫ما با هم قرار ملاقات داشتیم. با وجود این او (مرد) نیامد.‬
    ‫لقد كنا على موعد ومع ذلك لم يأت.‬







    ‫با وجود این که گواهی نامه ی رانندگی ندارد، رانندگی می کند
    ‫مع أنه لا يملك رخصة قيادة ، يقود سيارة.‬



    ‫با وجود این که خیابان لغزنده بود، با سرعت رانندگی می کند.‬
    ‫مع أن الشارع زلق يقود سيارته بسرعة.‬



    ‫با وجود این که مـسـ*ـت است، با دوچرخه می رود.‬
    ‫مع أنه في حالة سكر ، يركب الدراجة.‬







    ‫او (مرد) گَواهی نامه ندارد. با وجود این او (مرد) رانندگی می کند
    ‫إنه لا يملك رخصة قيادة ومع ذلك يقود سيارة‬



    ‫خیابان لغزنده است. باوجود این او (مرد) تند می راند.‬
    ‫الشارع زلق ومع ذلك يقود سيارنه بسرعة.‬



    ‫او (مرد) مـسـ*ـت است. با وجود این او (مرد) با دوچرخه می رود.‬
    ‫إنه سكران ومع ذلك يركب الدراجة.‬







    ‫با این که او (زن) تحصیل کرده است، کار پیدا نمی کند.‬
    ‫لم تجد وظيفة مع أنها أتمّت دراستها.‬



    ‫با این که او (زن) درد دارد، به دکتر نمی رود.‬
    ‫لا تزورالطبيب مع أنها تتألم.‬



    ‫با این که او (زن) پول ندارد، ماشین می خرد.‬
    ‫لقد اشترت سيارة مع أنها لا تملك نقوداً.‬







    ‫او تحصیل کرده است. با وجود این کار پیدا نمی کند.‬
    ‫لقد انهت دراستها ومع ذلك لم تجد وظيفة.‬



    ‫او (زن) درد دارد. با وجود این به دکتر مراجعه نمی کند.‬
    ‫إنها تتألم، ومع ذلك لا تزور الطبيب.‬



    ‫او (زن) پول ندارد. با وجود این یک خودرو می خرد.‬
    ‫لا تملك نقوداً ومع ذلك تشتري سيارة.‬
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    ‫اگرچه مسافرت خوب بود، اما خیلی خسته کننده بود.‬
    ‫كانت الرحلة جميلة ولكنها مضنية.‬



    ‫اگرچه قطار سر وقت آمد، اما خیلی پر بود.‬
    ‫وصل القطار في موعده ولكنه كان مليئاً.‬



    ‫اگرچه هتل خوب و راحت بود، اما خیلی گران بود.‬
    ‫كان الفندق مريحاً ولكنه غالياً.‬







    ‫او (مرد) یا با اتوبوس می رود یا با قطار.‬
    ‫ سيستقل إما الحافلة أو القطار.‬



    ‫او (مرد) یا امشب می آید یا فردا صبح زود.‬
    ‫سيأتي إما مساء اليوم أو صباح الغد.‬



    ‫او (مرد) یا پیش ما می ماند یا در هتل.‬
    ‫سيسكن إما عندنا أو في فندق.‬







    ‫او هم اسپانیایی و هم انگلیسی صحبت می کند.‬
    ‫إنه يتكلم الاسبانية كما الانكليزية.‬



    ‫او هم در مادرید و هم در لندن زندگی کرده است.‬
    ‫عاشت في مدريد كما في لندن.‬



    ‫او هم اسپانیا را می شناسد و هم انگلیس را.‬
    ‫إنها تعرف اسبانيا كما تعرف انكلترا.‬







    ‫او نه تنها احمق است، بلکه تنبل هم هست.‬
    ‫إنه ليس غبياً فقط بل وكسولاً.‬



    ‫او (زن) نه تنها زیباست بلکه باهوش هم هست.‬
    ‫هي ليست جميلة فقط، بل وذكية.‬



    ‫او (زن) نه تنها آلمانی، بلکه فرانسوی هم صحبت می کند.‬
    ‫لاتتكلم الألمانية فقط وإنما الفرنسية أيضاً.‬







    ‫من نه می توانم پیانو بنوازم و نه گیتار.‬
    ‫إني لاأعزف البيانو ولا القيثار.‬



    ‫من نه می توانم والس برقصم و نه سامبا.‬
    ‫لا أرقص الفالس ولا السامبا.‬



    ‫من نه از آواز اپرا خوشم می آید و نه از رقـ*ـص باله.‬
    ‫لا أحب الأوبرا ولا رقصة الباليه.‬







    ‫هر چه سریعتر کار کنی، زودتر کارت تمام می شود.‬
    ‫كلما أسرعت في العمل كلما أنتهيت مبكراً.‬



    ‫هرچه زودتر بیایی، زودتر هم می توانی بروی.‬
    ‫كلما أبكر في القدوم ، كلما أبكر في الذهاب‬



    ‫هر چه سن بالا می رود، احساس راحت طلبی بیشتر می شود.‬
    ‫كلما كبر الانسان، كلما أصبح مريحاً.‬
     
    وضعیت
    موضوع بسته شده است.

    برخی موضوعات مشابه

    بالا