آموزش افعال زبان عربی| Aida.y کاربر نگاه

Aida.y

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/05/15
ارسالی ها
2,180
امتیاز واکنش
20,665
امتیاز
781
سن
21
محل سکونت
شیراز
.
قالَ [عمومی] قالَ : قَوْلًا و قَالًا و قِيلًا و قَوْلَةً و مَقَالًا و مَقَالَةً [ قول ] : گفت : تلفظ كرد ، مُرد
- لَهُ : به او گفت
- عَنْهُ : از او روايت كرد
- بِكَذا : حكم كرد


گفت توي کلاس خانم تيتوم احساس مي ‌ کرده بدنش داغ شده .
قال أنه يشعر بحرارة عالية في صف السيدة ( تايتوم )
عنوان فرعی
وقتي پدرم اين مي گفت اصلا . به عنوان جکتعريفش نکرد
لم تكن مزحة عندما قال ابى ذلك .
عنوان فرعی
گرینگو چی گفت
ماذا قال الغرينغو
عنوان فرعی
خوب ، الان چي گفت
حسنا ماذا قال الان
عنوان فرعی
گفت که خودت مي ‌ فهمي .
قال أنك ستفهم ذلك
عنوان فرعی
بعدش رفیقم گفت چی
لذا , قال الرجل , ماذا
عنوان فرعی
گفت ساعت 6 مي ياد
قال بأنه سيعود بحلول السادسة
عنوان فرعی
گفت خودم نه ولي سربازام گفتن
لم أفعل ، قال لكن رجالي أخبروني بها
عنوان فرعی
نوه ات الان گفت خوشبخت
هل قال حفيدك للتو , مسرور
عنوان فرعی
اون گفت خودت مي ‌ دوني چيکار کني
قال بأنك ستعرفين ما عليك فعله
عنوان فرعی
کي گفت من بچه مي خوام
من قال بأنى أريد أطفال
عنوان فرعی
حالا بگو ، کوک بهت چی گفت
والآن , ماذا قال لك ( كوك )
عنوان فرعی
جک گفت نه
قال جاك لا .
عنوان فرعی
وکیل چی گفت
ماذا قال المحأمي
عنوان فرعی
اون چی گفت
هاه ماذا قال
عنوان فرعی
گفت الان مياد
قال بأنه سيأتي حالا .
عنوان فرعی
اون الان گفت فيگوروا
قال فيغوروا للتو
عنوان فرعی
و چی بهت گفت
وماذا قال لك
عنوان فرعی
قلبت مي ‌ گفت اون بايد بدونه
قلبك قال انه يجب ان يعرف
عنوان فرعی
اما او گفت تو مي ‌ تواني
لكن قال أنه يستطيع
عنوان فرعی
اين سگه الان گفت سلام
هل ذلك الكلب قال لتوه مرحبا
عنوان فرعی
مي گفت راه رفتنش شبيه اردکه
لكن قال أنه يتأرجح كالبطة
عنوان فرعی
خوب , چی گفت
حسنا ماذا قال
عنوان فرعی
گفت پيرنت باز شده
قال أن قميصك مفتوح
عنوان فرعی
گفت که اشتباه شده
قال بأنها باطلة
 
  • پیشنهادات
  • Aida.y

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/15
    ارسالی ها
    2,180
    امتیاز واکنش
    20,665
    امتیاز
    781
    سن
    21
    محل سکونت
    شیراز
    يا مي گفت که ديده
    أو قال أنه فعل
    عنوان فرعی
    گفت پرت شده روي پياده رو
    قال إنه انزلق على الرصيف
    عنوان فرعی
    گفت كه تا ديروقت كار مي ‌ كنه
    قال بأنه سيعمل لوقت متأخر
    عنوان فرعی
    اون گفت بهش مي گن ته .
    قال لى انه يدعى البرميل
    عنوان فرعی
    پروفسور گفت ممکنه عوض شده باشی .
    لقد قال البروفيسور انك ستكونين مختلفة قليلا
    عنوان فرعی
    اون گفت بر مي گرده ساکت
    لقد قال إنه سيعود صه ، إهدئى
    عنوان فرعی
    مي دوني روانشناسم چي بهم گفت
    هل تعلم ماذا قال طبيبي النفسي
    عنوان فرعی
    آبوت چی گفت
    ماذا قال ( أبت )
    عنوان فرعی
    گفت مادرش فوت شده
    قال أن أمه ماتت
    عنوان فرعی
    اون چی گفت
    و ماذا قال بدوره
    عنوان فرعی
    که مي شه گفت
    ذاك المخلوق قال
    عنوان فرعی
    می ‌ دونین دیشب بهم چی گفت
    أتعلمين ما قال لي الليلة الماضية
    عنوان فرعی
    ، من مي خواستم ترکت کنم . ولي اون گفت که بايد بمونم
    كنت أريد الابتعاد عنك ، لكنه قال أنني يجب أن أبقى .
    عنوان فرعی
    اتفاقاتي که تد پرچت گفت منجر به اون اتفاق شده
    الأحداث التي قال ( تيد براتشيت ) أنها استبقت الحادثة
    عنوان فرعی
    ازيزل به من گفت که وقتي اون مثل يه روح حرت مي کنه هيچکس نميتونه بر اون غلبه کنه
    عزازيل قال لي انه عندما يتحرك كروح بعد خروجه من جسم الانسان الميت لا شخص يمكنه ان يقاوم دخوله فيه
    عنوان فرعی
    استيفن گفت به بانک خون بيمارستان ميستيک فالز هم حمله شده
    قال ( ستيفان ) أنه تمت سرقة كافة مخزون الدماء من مستشفى ( ميستك فولز ).
    عنوان فرعی
    اگر که ويروس مي ‌ گفت نوه ‌ ام بايد مهندس بشه دلم ميخواست فکش رو بشکونم
    إذا قال ( فيروس ) في ذلك الوقت أن حفيده سيصبح مهندسا ، سأكسر له فكه
    عنوان فرعی
    اگه ازش بخوام که برم اونجا خيلي عصباني مي شه . کي گفت که ازش بخواي
    سيغضب اذا طلبت منه الذهاب من قال انك يجب ان تطلب
    عنوان فرعی
    اگه گفت دير کردين بگين توي راه دوتا تصادفشده بود
    إن قال أننا تأخرنا ، فأخبروه أنه كان هناك حادثتان في الطريق .
    عنوان فرعی
    الان بهم گفت ، اگر سانچز امشب پيروز ميشد ، فرصت مبارزه براي قهرماني رو بدست ميآورد .
    قال لو أن ( سانشيز ) قد فاز الليلة لنال فرصة اللعب على اللقب .
    عنوان فرعی
    الان جرمي رو ديدم . گفت هنوز گردنبندم دستته .
    لقد قابلت ( جيرمي ) قال أن قلادتي ما تزال لديك
    عنوان فرعی
    الان گفتي که اون گفته واسه حل مشکل بايد جلسه بزاره ، پس
    لقد قلت الآن أنه قال عليه إجتماع حل أزمة . لذا
    عنوان فرعی
    اما قسم مي خورم ، که اون گفت که فقط
    لكن أقسم ، قال انه كان مجرد
    عنوان فرعی
    او گفت براي اين پايان متولد شده
    قال أنه ولد من آجل هذة النهاية
    عنوان فرعی
    او گفت بشريت اشتباه محض مي کنن
    هو قال الجنس البشرى فهم كل خطاء
    عنوان فرعی

    او گفت من مي تونم تكشاخ ها رو پيدا كنم ، ولي كجا
    قال بأنني يمكن أن أجد وحيدات القرن الأخرى لكن أين
    عنوان فرعی
    او مي گفت كه فقط مي خواست باهاش صحبت كنه
    لقد قال هو فقط أراد أن يتحدث معه
    عنوان فرعی
    اون استاد دانشگاه گفت که نيل فکر مي کرده مي تونه گذشته ، حال و آينده رو همزمان ببينه
    المدرس قال أن نيل ظن أنه يمكنه رؤية الماضي , الحاضر و المستقبل في نفس الوقت
    عنوان فرعی
    اون افسري كه داشت مي ‌ اومد تو گفت اين رفيقت بوده
    و لكن ضابط شرطة ما قال بأنه كان صديقك
    عنوان فرعی
    اون به شمارشگر نگاه انداخت و گفت چک شده .
    بأنه نظر للعداد و قال بأنه قام بفحصه
    عنوان فرعی
    اون بهت چی گفت که تو معتقد شدی
    ماذا قال ليجعلك مصدقا لهذا الحد
    عنوان فرعی
    اون بهت گفت که فقط بايد ازم بپرسي که مي ‌ خوام به خونه بيام يا نه .
    قال أنه ما عليك سوى أن تسألني إذا أردت العودة إلى البيت
    عنوان فرعی
    اون بهم گفت اگه بري شرمنده مي شي
    قال لي اذا ذهبت فسوف تكونين اسفه
    عنوان فرعی
    اون بهم گفت همچين منو مي ‏ گائه که خوني بشم .
    قال لي أنه سيبرحني ضربا بالعصا
    عنوان فرعی
    اون جاييش که گفت هر پدر مادري که مي ‌ خوان بچه ‌ شونو بذارن مهد کودک ، بايد بفرستنش اون سر مملکت
    في الجزء الذي قال ان اي والد يستخدم الحضانة يجب ان يرسل طفله عبر البلاد
    عنوان فرعی
    اون جوون گفت وست براي گفتن به سرهنگ تا آخر هفته صبر كرد
    الصبى قال ان ويست انتظر لنهايه الاسبوع حتى يخبر الكلونيل
    عنوان فرعی
    اون شب مي ‌ خواستم باهاش صحبت کنم مي ‌ دوني چي بهم گفت
    حاولت التحدث معه تلك الليلة اتعرف ماذا قال
    عنوان فرعی
    اون گفت از کشکک پامو مي بره
    بل قال انه سيضع ساقيك على كتفيك
    عنوان فرعی
    اون گفت اگه کمکش کنم اون بر ميگرده به گروه . اون مي دونست بهاش چيه
    قال لو ساعدته ، فإنه سيعود ، كان يعرف أن ذلك هو الثمن .
    عنوان فرعی
    اون گفت اين کاريه که شما مردها مي کنيد .
    قال بأن هذا هو ما تفعلوه أنتم الرجال .
    عنوان فرعی
    اون گفت بهترين ماکاروني بوده که تا الان خورده
    قال أنه أفضل ما أكل في حياته
    عنوان فرعی
    اون گفت تقرببا مردن . شايد سربازا اينطوري گفتن .
    قال انهم قتلوا تقريبا ربما قال الجنود ذلك
    عنوان فرعی
    اون گفت تو مردم چيزهايي مي بينه
    لقد قال إنه يرى الأمور في أعين الناس .
    عنوان فرعی
    اون گفت تو من يه چيزي مي بينه
    لقد قال أنه يرى شيئا في عيني .
    عنوان فرعی
    اون گفت تو مي ‌ خواستي هنري رو بکشي
    قال أنك ستقتل ( هنري )
    عنوان فرعی
    اون گفت خيلي براتون متاسفم اما برادرتون فوت شده
    قال ,' آسف لإخبارك بأن أخاك قد توفى
    عنوان فرعی
    اون گفت سمي . از کجا سمي رو مي شناسه
    لقد قال ( سامي ) كيف يعرف بشأن ( سامي )
    عنوان فرعی
    اون گفت که به گرت جيکوب هابز خيلي نزديکشده بوده
    قال أنه اقترب كثيرا من ( غاريت جايكوب هوبز )
    عنوان فرعی
    اون گفت که چطوره ما از پول مصادره ‌ شده از توقيف ‌ هاي کوکائين
    لقد قال ، لماذا لا نستخدم الأموال التي تمت مصادرتها من اعتقالات الكوكايين
    عنوان فرعی
    اون گفت که فيتزجرالد کسيه که مي خواد باتري رو بدزده
    لقد قال أن فيتزجيرالد هو من أراد أن يسرق البطارية .
    عنوان فرعی
     

    Aida.y

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/15
    ارسالی ها
    2,180
    امتیاز واکنش
    20,665
    امتیاز
    781
    سن
    21
    محل سکونت
    شیراز
    اون گفت مي تونه من رو وارد نمايش کنه
    الذي قال أنه يستطيع أن يمكنني من المشاركة في مسرحية
    عنوان فرعی
    اون گفت مي دونسته چطوري منو بيدار کنه نبايد به حرفهاش گوش مي دادم
    قال بأنه يعرف كيف يوقظني ما كان يجب علي أن استمع له
    عنوان فرعی
    اون گفت مي دونه من تو بازار بورس ضربه جدي خوردم
    قال أنه يعلم أني تعرضت لبعض الخسائر بسوق الأسهم المالية
    عنوان فرعی
    اون گفت نمي تونه اون مقدار که مي خواد بخوابه
    قال أنه لم يكن ينام كما يرغب .
    عنوان فرعی
    اون گفت وقتي اينجا نيست مي ‌ تونم از آپارتمانش استفاده کنم .
    قال أن بوسعي استخدام شقته أثناء غيابه .
    عنوان فرعی
    اون گفت ، تو الان به من تعلق داري .
    أنت تنتمين لي الآن هكذا قال
    عنوان فرعی
    اون گفت ، اگر بري ، پشيمان مي شي . و اون درست گفت
    هو قال ان ذهبت فستكونين اسفه وكان محقا كان محقا
    عنوان فرعی
    اون مي گفت به كمكم احتياج داره
    هو قال انه يحتاج مساعدتى
    عنوان فرعی
    اون مي گفت که اونا به مردم چيزاي خوب ميگن
    قال بأنهم يخبرون الناس بأن كل شيء سيكون بخير
    عنوان فرعی
    اون مي گفت که قبل از اينکه امروز شروع بشه بايد يه کاري بکنه
    قال انه عنده بعض الأشياء ليفعلها قبل أن يبدأ اليوم ، لذلك ذهب مبكرا
    عنوان فرعی
    اون يارو پشت تلفن گفت که مي ياي ، اما نگفت چرا .
    الرجل على الهاتف قال أنك ستحضر لكن لم يذكر السبب
    عنوان فرعی
    اون يارو ماهي گيره ، ديروز گفت که الان بيستم نوامبره
    لقد أحضروا في الأمس صياد و قال لي أننا في العشرون من نوفمبر
    عنوان فرعی
    اونم گفت کاملا درک مي ‌ کنه و من اخراجم واسه همين
    قال انه يتفهم بالكامل و أنني مطرود
    عنوان فرعی
    اونوقت بود که گفت شيريني ژله اي مي خواد .
    اليوم , قال أنه يريد كنافه بالجبن
    عنوان فرعی
    ايگور گفت مي تونم اينجا پيدات کنم .
    قال ( إيغور ) أني سأجدك هنا .
    عنوان فرعی
    اينجا بود گفت داره دنبال مواد مي گرده
    كان هنا ، قال إنه يبحث عن مخدرات
    عنوان فرعی
    آره . تازه خودش گفت اونو دروغ گفته بود خنگ خدا
    و قال أنه كان يكذب بشأن هذا أيها الأحمق
    عنوان فرعی
    آره . ري گفت که مي ‌ تونيم يه مدت اينجا بمونيم .
    نعم ، قال ( راي ) أنه بأمكاننا السكن هنا قليلا
    عنوان فرعی
    آره ، شرط ميبندم بيلي ري هم گفت خواهش مي كنم
    ياااه , أراهن ان بيلي راي قال ارجوكي ايضا .
    عنوان فرعی
    آقاي ژاکل گفت منو با خودش مي بره
    السيد جايكيل قال انه سيأخذني معه
    عنوان فرعی
    آلن گفت که انگار همه چي تموم شده .
    لأن ألن قال أنك شبه موافق
    عنوان فرعی
    آندری گفت که نمیگذاره نوه هاش ازش جدا شن
    واندري قال بانه لن يسمح ابدا بان يترك احفاده يذهبون بعيد عنه
    عنوان فرعی
    بري گفت خودت قبلا بهشون گفتي بروند
    لقد قال باري بأنك قلت له أن ينطلق
    عنوان فرعی
    بابا گفت که تو گفتي دي . گيبنس آدم بديه چرا اينوگفتي
    قال والدك أنك قلت أن ( دي غيبونز ) رجل سيء ، لماذا قلت ذلك
    عنوان فرعی
    بابام گفت براي زنده ماندن در اين دنيا تقلا مي کردم
    قال أبي يقول لي أني قاتلت لدخول هذا العالم
    عنوان فرعی
    بابام گفت مي تونم اينو با خودم داشته باشم و مامانمگفت
    لقد قال أبي أنه يمكنني حمله وقالت أمي أنه طالما
    عنوان فرعی
    بالاخره پدرم گفت اگه مي خواي بجنگي بايد درست بجنگي .
    حتى قال أبي أخيرا إن كنت مقاتلة فقاتلي جيدا
    عنوان فرعی
    باورتون نميشه که الان استيون هاوکينگ چي گفت .
    لن تصدقوا ماذا قال ( ستيفن هوكنج ) للتو .
    عنوان فرعی
    بعدش پدرش مسخره ‌ اش كرد و گفت بايد خواهرت رو براي دوئل با تو به اينجا مي آوردم
    و بعدها سخر منه والده و قال كان يجب علي إحضار شقيقتك . إلى هنا لتبرحك ضربا
    عنوان فرعی
    بعدش منو بغـ*ـل کرد . و گفت که از ديدنم خوشحالشده .
    ثم أخذني بالحضن بكل قوة و قال لي أنه جد سعيد بلقائي
    عنوان فرعی
    بعدش ، گفت که الان ميتونن ازدواج کنن ،
    ثم قال بأنهما سيتزوجوا الآن و أتم ذلك .
    عنوان فرعی
    بلژيک ، فکر مي کنم ، اما کاپيتان گفت
    بلجيكا ، أعتقد لكن القائد قال
    عنوان فرعی
    به هر حال ژنرال گفت که چيکار بايد مي کرد
    على أية حال ، لقد قال الجنرال ما كان يجب أن يقول
    عنوان فرعی
    بهم گفت اگه الان نرم ممکنه از ورود دوباره م
    قال أنني من الممكن أن أحرك من دخول البلاد إذا لم أخرج
    عنوان فرعی
    بهم گفت که چند وقته کابوس مي بيني .
    قال أنك تعاني من الكوابيس .
    عنوان فرعی
    پتروويچ زنگ زد گفت که برادرش دستگير شده .
    بيتروفيتش اتصل و قال بأن شقيقه قد جرى اعتقاله
    عنوان فرعی
    پدرت بود که مي ‌ گفت نوشيدن مارگاريتا نشانه گي بودنه ‌
    هل والدك هو الذي قال أن ( المرغريتا ) هي لمثلي الجنس
    عنوان فرعی
    پدرم گفت که دارم وقتمو تلف مي کنم
    قال أبي إنني كنت أهدر وقتي ،
    عنوان فرعی
    پدرم مي ‌ گفت اون ‌ موقع ‌ ها هيچوقت نمي ‌ دونستي به کي مي ‌ توني اعتماد کني .
    والدي قال أنك لم تكن تعلم أبدا بمن يمكنك الثقة أنذاك
    عنوان فرعی
    پرواز از برلين مي اومده ، دقيقا همون جاييه که والشگفت تيرانداز از اونجا اومده
    لقد اقلعت هذه الطائره من برلين من حيث قال والشان القناص سيأتى
    عنوان فرعی
    پيتر گفت مي تونم بهت اعتماد کنم
    قال ( بيتر ) أن باستطاعتي الوثوق بك .
    عنوان فرعی
    تام گفت که هفته ‌ اي سه يا چهار بار با هم رابـط*ـه مي ‌ کنن
    قال ( توم ) أنه و ( جوليا ) كانا يمارسانه ثلاث أو أربع مرات بالأسبوع
    عنوان فرعی
    تايگر گفت از همين الان بايد هر کاري رو به شيوه ژاپني انجام بدي
    النمر قال ، من الآن فصاعدا أنت يجب أن تعمل كل شيء علي الطراز الياباني
    عنوان فرعی
    جناب نماينده فرانک آندروود گفت که بهش درس داده شده
    عضو الكونغرس فرانك أنديروود قال أنه ، أقتبس عنه لقنتني درسا
    عنوان فرعی
    جو می گفت اونم مثل ما همون روز آورده شده اینجا پس نمی تونی به اون پرونده ها اعتماد کنی
    لقد قال ( جو ) أنه وصل بنفس يوم وصولنا لذا لا يمكنك تصديق ما تقرأين في تلك الملفات
    عنوان فرعی
    جورج بوش ميدونست چي ميگه وقتيکه گفت ، نظم جديد جهاني
    جورج بوش ) كان يعرف ماذا يقول ) عندما قالنظام عالمى جديد
    عنوان فرعی
    چارلي بهم گفت که از انتخابش پشيمون شده بود .
    قال لى أنها نادمة على ذلك .
    عنوان فرعی
    چرا گفت که تو مي ‌ خواستي هنري رو بکشي
    و لم قال أنك ستقتل ( هنري )
    عنوان فرعی
    چون اگر مي گفت مي خواد بدهي رو خودش به تنهايي صاف کنه
    لو كان قد قال أنه يريد أن يسوى هذا الدين بمفرده
    عنوان فرعی
    چون من يه لاک ‌ پشت مي ‌ خواستم و اونم مي ‌گفت نه
    لأنى أردت سلحفاة و هو قال لا
    عنوان فرعی
     

    Aida.y

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/15
    ارسالی ها
    2,180
    امتیاز واکنش
    20,665
    امتیاز
    781
    سن
    21
    محل سکونت
    شیراز
    صَدَقَ : صَدْقاً و صِدْقاً و مَصْدُوقَةً و تَصْدَاقاً : راست گفت
    - فى وَعْدِهِ أَوْ وَعيدِه : وعده و وعيد خود را اجرا كرد
    - هُ النّصيحةَ او المحبَّةَ : بى ريا به او نصيحت و محبت نمود
    - هُ الْحديثَ : سخن را به راستى و درستى به او گفت
    - فِى الْحملَة : در حمله جنگ شجاعت نشان داد
    .

    باور بکنی یا نه
    صدق او لا تصدق
    عنوان فرعی
    دو ساعت طول کشيد
    صدق او لا تصدق
    عنوان فرعی
    ما امتحانمون رو میکنیم .
    صدق روايتي ولكننا سنرحل
    عنوان فرعی
    کاملا بخاطر دفاع از خود بوده
    كانت دفاعا عن النفس بكل صدق .
    عنوان فرعی
    نمي ‌ تونم باور کنم اين اتفاق افتاده
    لا صدق ان هذا حدث للتو
    عنوان فرعی
    صادقانه بهم بگو
    اخبرينى بكل صدق
    عنوان فرعی
    حرفت راست بود
    لقد أثبت صدق كلامك
    عنوان فرعی
    اكتشاف . همه چي درسته
    تحر ، كل هذا صدق .
    عنوان فرعی
    باور کن . نوبت خودته .
    صدق بذلك ، هيا دورك
    عنوان فرعی
    چون توي کارش صادقه
    بسبب صدق اعمالها
    عنوان فرعی
    باور نداشتن به پري
    صدق بجنية الأسنان
    عنوان فرعی
    هر چي تو بگي .
    صدق ما تشاء .
    عنوان فرعی
    مردم باور کردن
    هل صدق الناس
    عنوان فرعی
    اگه سگ اونو باور کنه ،
    إن صدق الكلب الأمر
    عنوان فرعی
    خيلي خب . هرجور ميخواي فکر کن
    حسن ، صدق ما تشاء .
    عنوان فرعی
    من واقعا دختر ريش سياه هستم
    أنا بكل صدق ابنة ( ذي اللحية السوداء )
    عنوان فرعی
    مي ‌ دانم حرف ‌ هايت از ته دل است
    لا أشك في صدق مشاعرك
    عنوان فرعی
    ميتوني اينطوري فکر کني
    صدق ما شئت .
    عنوان فرعی
    خيلي زياد فکر ميکردم
    كنت أفكر بعمق وبكل صدق
    عنوان فرعی
    اما اين تقريبا درسته
    لكن هل هو أيضا صدق
    عنوان فرعی
    جريان جسد ها واقعيت داره
    الجثث ، هل هو صدق
    عنوان فرعی
    نيل بازيگري رو دوست داشت
    نيل ) أحب التمثيل ) صدق ما تريد
    عنوان فرعی
    راستش رو بگم , بعضي اوقات اره
    بكل صدق , احيانا
    عنوان فرعی
    درسته که شما ميخوايد ازدواج کنيد
    سينورة هل هو صدق أنك سوف تتزوجين
    عنوان فرعی
    بايد کاملا با هم صادق باشيم
    يجب أن يكون هنالك صدق متمم
    عنوان فرعی
     

    Aida.y

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/15
    ارسالی ها
    2,180
    امتیاز واکنش
    20,665
    امتیاز
    781
    سن
    21
    محل سکونت
    شیراز
    و قاضی باور کرد
    والقاضي صدق ذلك
    عنوان فرعی
    ولي شان آرون را وقتي گفت
    و لكن شون صدق ارون عندما قال
    عنوان فرعی
    جالبترین چیز در مورد توییزی اینکه واقعا
    اجمل مافي سيارة ( تويزي ) بكل صدق
    عنوان فرعی
    ، باورت بشه يا نه از اينجا بودن خوشم مياد استفن
    صدق أو لا تصدق ، يطيب لي البقاء هنا يا ( ستيفان ).
    عنوان فرعی
    ، ‏ باورت بشه یا نه ‏ قرارای بدتر از اینم داشتم
    صدق أو لا تصدق ، مررت بمواعدات أولى أسوأ .
    عنوان فرعی
    ، تازه اگر اينطور باشه ما که قسر در رفتيم
    إن صدق ظنك ، فقد تفادينا الخطر .
    عنوان فرعی
    ، خیلی خب ، چه باور داشته باشی چه نه
    حسنا ، صدق أو لا تصدق
    عنوان فرعی
    احتمالا مثه تو هیچ کدوم حرف نیسا رو باور نکردیم
    لا أحد منا صدق ( نيسا ) حين قالت أن ( أوليفر ) تغير
    عنوان فرعی
    از همون موقع که ديدمت بهت شک داشتم . و به خودم .
    ثمة من منحك سببا لتشكي في صدق كلامي
    عنوان فرعی
    اصلا نمي ‌ دونم كه آيا لاندي عذر منو پذيرفته
    لا أعلم إن كان ( لاندي ) قد صدق عذري
    عنوان فرعی
    اگه اون براي اون چشمها نبود هيچکسي باور نميکرد که اصلا داشتمش
    لولا هذه العيون , ما صدق أحد ما حدث لي
    عنوان فرعی
    اگه بخوام صادق باشم خيلي فکر کرده ‌ ام که چه چيزهايي رو نمي ‌ خوام به هريسون انتقال بدم
    لنكن على صدق ، لقد رسمت الكثير من الأمور بشأن مالا أريد ل ( هاريسون ) أن يمر به
    عنوان فرعی
    اگه حرف ‌ هايي که ميزنم درست هستش لطفا دست راستت رو از رو تخت بلند کن .
    رجاء ارفع يمناك عن الفراش إذا أدركت صدق أي من الإفادات التالية .
    عنوان فرعی
    اما صادقانه فکر میکنم کسی بهتر از اون نمیتونست این موقعیت رو بگیره
    لايخطر ببال أية أحد بكل صدق أن يفكر بشخص أفضل منه ليشغر المنصب
    عنوان فرعی
    اين حرفا رو قبلا هم شنيدم پس باورشون کن
    لقد سمعت كل هذا ، لذا حسن ، صدق ذلك
    عنوان فرعی
    اينکار واقعا به نفع خودته ، خانم گروز
    هذا بكل صدق لأجل مصلحتك الشخصية يا آنسة ( غروفز )
    عنوان فرعی
    آن روي استوانه مومي ضبط شد در سال 1920 ، باور شد يا نه
    كان مسجلا على اسطوانة شمعية في عشرينات القرن التاسع عشر ، صدق أو لا تصدق
    عنوان فرعی
    باشه مؤدب مي شماصلا متوجه نميشي كه اينجام
    صدق ذلكتعال هنا ، عسلبطيئ ، يتباطأ ، يتباطأ
    عنوان فرعی
    باور بكني يا نه ، ولي تو اولين اژدهايي نيستي كه من ميبينم
    صدق او لا تصدق انت لست اول تنين اقابله
    عنوان فرعی
    باور بکني يا نکني ميگم که ما فرشته ايم .
    صدق او لا تصدق نحن ملائكة
    عنوان فرعی
    باور بکني يا نه ، توئينکي يه روز آخري داره .
    صدق أو لا تصدق ل ( توينكي ) مدة صلاحية
    عنوان فرعی
    باور بکنيد يا نه ، مپز يه کشيش شد
    صدق او لا تصدق , مابس اصبح كاهن
    عنوان فرعی
    باور کني يا نکني ريلان تنها چيزي که ميخوام اينه که کارم رو بکنم
    صدق أو لاتصدق يا ( رايلين ) كل ماأريد القيام به هو عملي
    عنوان فرعی
    باور کني يا نکني ، من دقيقا توي پرتلندم
    صدق أو لا تصدق ، وأنا فعلا في بورتلاند .
    عنوان فرعی
    باور کني يا نه , من و برندت از مقامات بالاي دربار بوديم
    صدق هذا أو لا تصدقه أنا و ( براندت ) كنا على رأس المحكمه
    عنوان فرعی
     

    Aida.y

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/15
    ارسالی ها
    2,180
    امتیاز واکنش
    20,665
    امتیاز
    781
    سن
    21
    محل سکونت
    شیراز
    باور کني يا نه ، اين اولين پارتي دبيرستانيمه .
    صدق أو لا تصدق هذا أول حفل مدرسي أحضره
    عنوان فرعی
    باور کني يا نه ، هميشه دوست خواهم داشت .
    صدق أو لاتصدق فسأبقى وفية لك
    عنوان فرعی
    باور کنيم يا نه بسسيار نزديک دوستان
    صدق أو لا لقد كنا أصدقاء مقربين جدا
    عنوان فرعی
    باورت بشه يا نشه ، واسه باگزباني ه ( باگزباني ، شخصيت معروف کارتوني )
    صدق أو لاتصدق ، باغس باني باغس باني شخصية كارتونية معروفة بشكل أرنب
    عنوان فرعی
    باورت بشه يا نه ، اينو روي ماشينم پيدا کردم
    صدق أو لا تصدق وجدتها على سيارتي
    عنوان فرعی
    باورت بشه یا نه ، این یعنی قدرت .
    صدق الأمر أو لا تصدقه فهذا مصدر قوة
    عنوان فرعی
    باورم نمیشه افرادت اینطوری خر شده باشن .
    لا أصدق أن طاقمك صدق ذلك
    عنوان فرعی
    ببين داري چي رو باور ميکني دنيل .
    صدق ما شئت يا ( دانيال ).
    عنوان فرعی
    بخوايد يا نخوايد ، هر جا که . افراد شاو هستن ، دوربينا کار نميکنن
    صدق أولا تصدق كل الكميرات كانت لا تعمل
    عنوان فرعی
    به زودي از ما خواهش ميکني که باهات بازي کنيم
    صدق ما تريد أن تصدقه قريبا ستتوسل إلينا لنجعلك تلعب معنا
    عنوان فرعی
    ‏ تحویل دادن یه فراری تنها راه فهمیدن صحت ادعای بنیان ‌ گذاره
    تسليم خارق جديد يعتبر الطريقة الوحيدة لمعرفة صدقالمؤسس .
    عنوان فرعی
    ترجيح ميدم که خودم اين کار را بکنم واقعا ميگم .
    أنا أفضل أن أعتني بها بكل صدق ليست هناك مشكلة
    عنوان فرعی
    تو به صداقت قلب من شک داري
    يحدوك الشك في صدق شعوري
    عنوان فرعی
    چون خداوند شروع کنندگان جنگ را دوست ندارد
    إن الله لا يحب المعتدين ( صدق الله العظيم )
    عنوان فرعی
    حالا يا خالصانه اقرار مي ‌ کردي يا خالي مي ‌ بستي يا مثلا
    اما انك كنت ستعترف بكل صدق او ستعترف زورا او بالواقع
    عنوان فرعی
    حقيقت خجالت آور . اين اولين مجلس رقـ*ـص دبيرستاني منه .
    عن صدق ، هذا أول حفل مدرسي راقص أحضره .
    عنوان فرعی
    خوشحالم که زنده اي . من هم فهميدم که احساسات تو واقعي ه .
    أنا مسرورة لأنك بخير و أستطيع رؤية صدق مشاعرك
    عنوان فرعی
    دارم غذا درست میکنم ، باور کنی یا نه مهمون داریم
    أنا أطبخ صدق أو لا تصدق ، و لدينا ضيف هنا
    عنوان فرعی
    در آخر هم قدرت اصلي اسپارتي ها در جنگجوييه که در کنار اون قرار گرفته .
    مبعوث ينتظر الفارسي ليونيداس . مع ذلك ، القوةصدق الإسبارطيين الواحد هوفي المحاربإلى جانبه .
    عنوان فرعی
    درست يا غلط شنيدم ازادش کرده وباهاش ازدواج کرده
    صدق أو لا ، سمعت أنه قام بتحريرها وتزوجها
    عنوان فرعی
    ديگه حقيقت به اين راستي و درستي نداريم
    هذه بالتأكيد , حقيقة صدق الرب
    عنوان فرعی
    راستش منم مي خواستم ازتون کمک بگيرم . واقعا مي خواي اين کارو بکني
    عن صدق , يمكنني الأستفادة من يد عون إضافية ، أهذا شيء ترغب فى بفعله
    عنوان فرعی
    راستشو بخواي ، به نظرم مشکل از مهارتهاي فايل بندي کالسن هستش
    أشك في موهبة ( كولسون ) في التخزين ، بكل صدق.
    عنوان فرعی
    راسته که اگه کون تيکه هارو بترکوني مي گوزن
    هل صدق تلك الفراخ تضرط اذا تدينهم فى الدبر
    عنوان فرعی
    رومن فرمان داده راسل امشب اعدام بشه .
    لقد صدق ( رومان ) على إعدام ( راسل ) الليلة .
    عنوان فرعی
     

    Aida.y

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/15
    ارسالی ها
    2,180
    امتیاز واکنش
    20,665
    امتیاز
    781
    سن
    21
    محل سکونت
    شیراز
    نَجَحَ [عمومی] نَجَحَ : نَجْحاً و نُجْحاً و نَجَاحاً الأَمرُ : كار سهل و آسان شد
    - فلانٌ بحاجتِهِ : رفع نياز او شد
    - تْ حاجة فلان : نياز او بر آورده شد .

    موفقيت آميز بود
    لقد نجح الأمر .


    عنوان فرعی

    اميدوارم که موفقيت اميز بوده باشه .
    أتمنى من أن الأمر كله قد نجح
    عنوان فرعی
    اگه موفقيت آميز باشه ميتونه ضربه محکمي به
    اذا نجح ذلك سيكون له تأثير كبير على
    عنوان فرعی
    بيا ببينم کارم رو مکس موفقيت آميز بوده
    لنري إذا كان عملي على ماكس قد نجح
    عنوان فرعی
    جواب داد حالا ، بچه ‌ ي عزيزم جاش امنه تا ابد
    لقد نجح ، والأن طفلتي ستبقى آمنة للأبد .
    عنوان فرعی
    شايد تونست برگرده به مدرسه . اگه برنگشته باشه چي
    ربما نجح بالوصول الى المدرسه وماذا لو لم ينجح
    عنوان فرعی
    ميخوات تبديل به شربت کنه ديروز تونست به چاي تبديلش كنه
    يحول الماء إلى روم لقد نجح في عمل شاي خفيف البارحة قبل
    عنوان فرعی
    ولي به محض اينکه کلي موفقيت بزرگي کسب کنه ، ازش خبردار ميشيم
    لكن سنسمع منه قريبا إذا نجح كلاي نجاحا كبيرا .
    عنوان فرعی
    ويل كالسون با موفقيت وارد كابين شد و حالا 777 رو كنترل ميكنه
    نجح ( ويل كولسون ) في الصعود والآن في التحكم على القطار 777
    عنوان فرعی
    رفيق نقشت گرفت
    هل نجح الأمر
    عنوان فرعی
    جواب مي ده
    هل نجح العلاج
    عنوان فرعی
    ماکوآ موفق بوده
    هل نجح ماجوا
    عنوان فرعی
    این کمک می ‌ کنه
    هل نجح هذا
    عنوان فرعی
    اونا راست ميگن
    و نجح الأمر
    عنوان فرعی
    پيوند مغز استخوان گرفته
    لقد نجح زرع النخاع
    عنوان فرعی
    نه اگه حل بشه
    ليس إن نجح الأمر
    عنوان فرعی
    اون تونسته یا نه
    هل نجح أم لا
    عنوان فرعی
    ولي اگه اون بتونه
    ولكن ماذا لو نجح
    عنوان فرعی
    خب ، اين جواب داد . مگه نه
    لقد نجح الأمر ، أليس كذلك
    عنوان فرعی
    سيلا موفق شد افسانه حقيقت داره
    لقد نجح سيلاس بمهمته الأسطورة حقيقية
    عنوان فرعی
    ديکي برنده شد
    لقد نجح ( ديكي )
    عنوان فرعی
    موفق شد آره
    لقد نجح الأمر
    عنوان فرعی
    بازي رو برديم
    لقد نجح التدريب
    عنوان فرعی
    سرم کار کرد
    لقد نجح العقار .
    عنوان فرعی
    واقعا كار كرد
    لقد نجح ذلك
    عنوان فرعی
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا