آموزش افعال زبان عربی| Aida.y کاربر نگاه

Aida.y

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/05/15
ارسالی ها
2,180
امتیاز واکنش
20,665
امتیاز
781
سن
21
محل سکونت
شیراز
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
موزش افعال زبان عربی| Aida.y کاربر نگاه


هَلْ دَرَسَ أَخُوکَ هذا الکِتاب؟
آیا برادر شما این کتاب را مطالعه کرد؟
دَرَسَ
مطالعه کرد
مَا کَتَبْتُ وَاجِبی أَمْس ِ
دیروز تکالیفم را ننوشتم
کَتَبَ
نوشتم



بَعَثَ اللَّهُ الأَنْبِیاء لِیُنْذِرُوا النَّاس
خدا پیامبر را فرستاد تا به مردم هشدار دهد
بَعَثَ
فرستاد
برادرم در مسجد نشسته است
یَجْلِسُ أَخِی فی المَسْجِدِ
یَجْلِسُ
نشسته (اکنون)



کار راس ساعت ۱۰ شروع می شود
یَبْدَأ ُ العَمَلُ الساعَهَ العَاشِرَهَ
یَبْدَأ ُ
شروع می شود
مهندس در حال تعمیر کردن تلویزیون است
المُهَنْدِسُ یُصْلِحُ التِّلْفَازَ
یُصْلِحُ
تعمیر می کند


کودک دارد به اسباب بازی هایش صدمه میزند
الطِّفْلُ یُفْسِدُ لُعَبَهُ
یُفْسِدُ
صدمه می زند
این ماه به انتهایش نزدیک می شود
یَقْتَرِبُ الشَّهرُ مِنْ نِهَایَتِهِ
یَقْتَرِبُ
نزدیک می شود
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • پیشنهادات
  • Aida.y

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/15
    ارسالی ها
    2,180
    امتیاز واکنش
    20,665
    امتیاز
    781
    سن
    21
    محل سکونت
    شیراز
    ایده ات خیلی از واقعیت دور است
    یَبْتَعِدُ رَأْیُکَ عَنِ الصَّوَابِ
    یَبْتَعِدُ
    دور است
    مهندسان در حال استخراج نفت از زیرزمین هستند
    یَسْتَخْرِجُ المُهَنْدِسُونَ النِّفْطَ مِنَ الأَرْضِ
    یَسْتَخْرِجُ
    استخراج می کنند


    مسافر در حال پرسیدن زمان بلند شدن هواپیما می باشد
    یَسْتَعْلِمُ المُسَافِرُ عَنْ مَوْعِدِ إقلاع الطَّائِرَهِ
    یَسْتَعْلِمُ
    پرسیدن
    سال جدید تحصیلی از انتهای این ماه شروع می شود
    سَیَبْدَأُ العامُ الدِّرَاسِیُّ الجَدِیدُ بَعْدَ شَهْرٍ
    شروع خواهد شد
    سَیَبْدَأُ یَبْدَأُ


    نماز را بعد از طلوع خورشید به پا خواهیم کرد
    سَنُصَلِّی صَلاهَ العِیدِ بَعْدَ شُرُوقِ الشَّمْسِ
    نماز خواهیم خواند
    سَیُصَلِّی یُصَلَّی
    دانش آموز کوشا موفق خواهد شد
    سَیَنْجَحُ الطَّالِبُ المُجْتَهِدُ
    موفق خواهد شد
    سَیَنْجَحُ یَنْجَحُ


    قاضی بین مردم بصورت عادلانه قضاوت خواهد کرد
    سَیَقْضِی القاضِی بَیْنَ النَّاسِ بالحَقِّ
    قضاوت خواهد کرد
    سَیَقْضِی یَقْضِی
    قوی ترهای ما به ضعفا کمک خواهند کرد
    سَیُسَاعِدُ القَوِیُّ مِنَّا الضَّعِیفَ
    کمک خواهند کرد
    سَیُسَاعِدُ یُسَاعِدُ
     
    آخرین ویرایش توسط مدیر:

    Aida.y

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/15
    ارسالی ها
    2,180
    امتیاز واکنش
    20,665
    امتیاز
    781
    سن
    21
    محل سکونت
    شیراز
    کودکان قصد دارند لباس های جدیدشان را بپوشند.
    سَیَلْبَسُ الأَوْلادُ المَلابِسَ الجَدِیدهَ
    خواهند پوشید
    سَیَلْبَسُ یَلْبَسُ
    أنا سَأُسَافِرُ الآن وَلَکِنِّی سَوْفَ أَعُودُ بَعْدَ سَنَهٍ
    قصد مسافرت دارم ولی بعد از یک سال بر خواهم گشت.
    برخواهم گشت
    سوف یَعُودُ یَعُودُ


    سَوْفَ أَنَامُ بَعْدَ أَنْ أُشَاهِدَ الفِیلمَ
    بعد از تماشای پیش خواهم خوابید
    خواهم خوابید
    سَوْفَ أَنَامُ أَنَامُ
    یقول الوَزِیرُ أنه سَوْف یَقْضِی عَلَى البِطَالهِ خِلالَ خَمْس ِ سَنَوَات ٍ
    وزیر می گوید که بیکاری را بعداز ۵ سال ریشه کن خواهد کرد
    ریشه کن خواهد کرد
    سَوْفَ یَقْضِی یَقْضِی

    سَوْفَ أَغْسِلُ مَلابِسِی فی نِهَایَهِ الأُسْبُوعِ
    لباس هایم را بعد از پایان هفته خواهم شست
    خواهم شست
    سَوْفَ أَغْسِلُ أَغْسِلُ


    ذَهَبَ [عمومی] ذَهَبَ : ذَهَاباً و ذُهُوباً و مَذْهَباً : رفت ، راه رفت ، مرد
    - الأَمْرُ : آن كار يا امر گذشت
    - عَلَيَّ الشي ءُ : آن چيز را فراموش كردم
    - بهِ : به همراه او رفت يا او را برد ؛ « ذَهَبَ بِخيالِهِ الى »: فكر و خيال او را به سوئي كشانيد ؛ « ذَهَبَ بِبَهَائِهِ »: پرتو و زيبائى آن را برد ؛ « ذَهَبَ فى المسألةِ الى كذا »: در آن مسأله بجائي رسيد و انديشيد ؛ « ذهب الى ابْعَدِ مِنْ »: به دورتر از چيزى رسيد ، از حدّى تجـ*ـاوز كرد ؛ « ذَهَبَ كَلَامُهُ سُدًى »: سخن او باطل و بيهوده شد ؛ « ذَهَبَ ادراجَ الرِّيَاح »: از آن اثرى بجاى نماند ؛ «ذَهَبَ مذهَبَهُ »: به روش او عمل كرد ، به راه او رفت .


    رَفَعَ [عمومی] رَفَعَ : رَفْعاً الشي ءَ : آن چيز را بالا برد . اين واژه ضدّ ( وَضَعَهُ ) است ؛ « رَفَعَ من شَأنِهِ »: مقام او را بالا برد ، آن چيز را گرفت
    - الكلمةَ : بر حرف آخر كلمه علامت رفع نهاد
    - الحَديثَ : روايت حديث را به گوينده ى اوليه اش رسانيد
    - الجلسَةَ : جلسه را پايان داد
    - الدَّعْوَى عَليهِ : بر عليه او نزد قاضى شكايت برد
    - صَوْتَهُ : صداى خود را بلندكرد
    - فلاناً على صَاحِبهِ فى المَجلِسِ : فلانى را در مجلس بر دوست خود مقدم داشت
    - القَومُ : آن قوم در كشور به پيش رفتند
    - الجَمَلُ فى السيْر : شتر در راه شتاب كرد
    - الجَمَلَ : شتر را با شتاب راند
    - الشي ءَ في خزانتهِ : آن چيز را در گنجه ى خود نگهدارى كرد
    - رَفْعاً و رُفْعَاناً هُ الى السلْطانِ : او را به سلطان نزديك گردانيد
    - زَيْداً الى الحَاكِم : زيد را بدادگاه كشانيد تا وى را محاكمه كند
    - رَفْعاً و رَفَاعاً و رَفَاعَةً القَومُ الزَّرعَ : كِشت دِرو شده را به خرمن گاه برد ؛ « هَذَا امرٌ يرفَعُ الرأسَ »: اين امرى است كه باعث بزرگوارى و آبرومندى مى شود .
     
    آخرین ویرایش توسط مدیر:

    Aida.y

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/15
    ارسالی ها
    2,180
    امتیاز واکنش
    20,665
    امتیاز
    781
    سن
    21
    محل سکونت
    شیراز
    رَجَعَ [عمومی] رَجَعَ : رُجُوعاً و مَرْجِعاً و مَرْجِعَةً و رُجْعَى و رُجْعاناً : روى گردان شد ، برگشت
    - الشي ءَ عنهُ او اليهِ : آن چيز را از وى بازداشت و برگردانيد
    - عن رَأيِهِ : از نظرى كه داشت عدول كرد
    - الى صوابِهِ : راهنمائى درست شد
    - الى الصِّحَّةِ : بهبود يافت
    - فى كلامِهِ : عهد و پيمان خود را شكست
    - القوم على اعقابهم : آن قوم از راهى كه آمده بودند برگشتند ؛ « يَرْجِعُ ذَلِكَ الى أن »: سبب آن آنست كه ؛ « يَرجِعُ السَّبَبُ الى »: علتش آنست كه ...
    - رُجُوعاً و رِجَاعاً الطَّيْرُ : پرندگان از جاى گرم به جاى سرد رفتند
    - رَجْعاً و مَرْجِعاً و مَرْجَعاً الكلامُ فيهِ : سخن در او اثر كرد و فايده رسانيد
    - العَلَفُ فى الدابَّةِ : علف بر ستور سودمند شد .


    رجَعَ أدراجه [عمومی] عقب عقب رفت ، به عقب برگشت ، عقب گرد كرد ، پس رفت ، واپس رفت ، سير قهقرايي كرد
    رجَعَ عليه ( بـ ) [عمومی] درخواست ... از او كرد ، مطالبه ... از او كرد ، طلب ... از او كرد ، تقاضاي ... از او كرد
    رجَعَ عن قوله [عمومی] از سخن خود برگشت ( عدول كرد )، از اعتقاد خود برگشت ( عدول كرد )، سخنش را پس گرفت ، از حرف خود عدول كرد


    نَظَرَ [عمومی] نَظَرَ : نَظَراً و مَنْظَراً و مَنْظَرَةً و تَنْظَاراً و نَظَرَاناً هُ و إليهِ : او را ديد و با چشم خود به او نگاه كرد
    - نظراً فى الأَمْر : در امر انديشيد و تدبير كرد ؛ « نَظَرَ فِى القَضِيَّة »: بموضوع رسيدگى كرد ؛ « نَظَرَ فى طلبِ فلان »: در طلب او تأمل و انديشه كرد
    - الشّي ءَ : آن چيز را انتظار كشيد تا آن چيز را به نسيه فروخت
    - بينَ النّاس : ميان مردم دادرسى كرد
    - لِلْقوم : بمردم كمك و مساعدت كرد
    - فلاناً : به گفته او گوش فرا داد ، سخن او را مورد تأمّل قرار داد
    - فلاناً الدّينَ : باز پرداخت بدهى او را تمديد كرد
    - فلانٌ : پيشگوئى كرد .


    نظر [عمومی] تئوريزه ( تئوري ‌ پردازي ) كرد ، نظريه ‌ پردازي كرد ، نظريه ‌ اي داد ، تئوري ‌ اي داد ، ملاحظه كرد ، ، ديد ، مشاهده كرد ، نگريست
    نظر في [عمومی] را بررسي كرد ، را مورد بحث و بررسي قرار داد ، نگريست در ، توجه كرد به ، را مدنظر قرار داد ، تأمل كرد در ، بدقت نگريست در ، تعمق كرد در ، را مورد مطالعه قرار داد
     
    آخرین ویرایش توسط مدیر:

    Aida.y

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/15
    ارسالی ها
    2,180
    امتیاز واکنش
    20,665
    امتیاز
    781
    سن
    21
    محل سکونت
    شیراز
    اِستلفت النظر [عمومی] جلب توجه كرد ، توجه را معطوف كرد ، جلب نظر كرد ، نظراو را جلب ( معطوف ) كرد .
    استئناف النظر [عمومی] بازنگري ، تجديدنظر ، بازبيني .

    انعامُ النظر [عمومی] دقت كردن ، بررسي كردن ، دقيق شدن ، عمق ‌ نگري ، نگرش عمقي ، دقت ‌ نظر داشتن ، تأمل ( دقت ) كردن .

    لَفَتَ النظر [عمومی] توجه دادن ، جلب توجه كردن ، جلب توجه كردن
    وجه النظر إلي [عمومی] خاطرنشان كرد ( ساخت )، جلب توجه كرد به


    أَرْجَعَ [عمومی] أَرْجَعَ : إِرْجَاعاً [ رجع ] هُ : آن چيز را بازگردانيد و يا پس داد
    - الرّجلُ فى المُصِيبَة : آن مرد بهنگام سوك ( انّا لِلّه و انّا اليهِ راجعُون ) گفت
    - تِ الدابَّةُ : ستور سرگين انداخت
    - تِ النّاقةُ : ماده شتر پس از لاغرى فربه شد ، لاغر شد
    - اللّهُ بيعَتَهُ : خداوند در معاملات خريد و فروش به او بركت بخشيد و سود داد .


    أرجَحَ [عمومی] به نوسان انداخت ، در نوسان انداخت ، لرزاند ، متغير كرد .
    أَرْجَح [عمومی] أَرْجَح : [ رجح ]: افعل التفضيل است ، به احتمال بيشتر ، به گمان بيشتر ، به عقل و خرد نزديكتر ؛ « الأَرْجَحُ انّ » و « علىالأَرْجحِ » : به نظر بيشتر و بهتر مى رسد كه ...
    أَرْجَحَ [عمومی] أَرْجَحَ : إِرْجَاحاً [ رجح ] هُ : آنرا افزون و سنگين كرد تا كج شد
    - لهُ : به او بيش از ديگران بخشيد .


    برگرد سر كارت
    أرجع الى العمل
    عنوان فرعی
    برگرد تو کانال
    أرجع إلى الخندق
    عنوان فرعی


    برگرد عقب خودشه
    أرجع ، ها هو
    عنوان فرعی

    خوب ، برگرد پيش من
    حسنا , أرجع لي
    عنوان فرعی


    فيل ، برگرد اينجا .
    فيل أرجع هناك
    عنوان فرعی
    برگرد تو ماشين رفيق بري
    أرجع الى السيارة الآن ياصاحبى
    عنوان فرعی

    نه پس برگرد سر جات .
    لا اذا أرجع الي الصف
     
    آخرین ویرایش توسط مدیر:

    Aida.y

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/15
    ارسالی ها
    2,180
    امتیاز واکنش
    20,665
    امتیاز
    781
    سن
    21
    محل سکونت
    شیراز
    شَوَّه سمعته [عمومی] آبرويش را برد ، حيثيتش را لكه ‌ دار كرد ، بدنامش كرد ، به شخصيت ( اعتبار ) او لطمه رساند ، بي ‌ اعتبارش كرد
    طَعَن في سمعته [عمومی] حيثيت او را زير سوال برد ، زير سوال برد او را ، بدنام كرد او را ، آبرويش را برد ، به آبروي ( حيثيت ، اعتبار ) او لطمه زد ، رسوا كرد او را ، اعتبار او را زير سوال برد



    سَمَّطَ [عمومی] سَمَّطَ : تَسْمِيطاً [ سمط ]: خاموش شد .
    سَمَطَ [عمومی] سَمَطَ : سُمُوطاً الرجُلُ : ساكت و خاموش شد

    سمع: شنید
    مثال:
    شنيده که سر طلا بوده
    سمع أيضا كلمات ذهب
    عنوان فرعی

    اين ديوانگيه يکي حتما شنيده
    هذا جنون . شخص ما سمع ذلك .
    عنوان فرعی

    بن از ابي خبر داره
    هل سمع ( بين ) من ( آبي )
    عنوان فرعی

    ميخواي آخرين تلفنهاي رئيس رو بشنوي
    اتريد سمع مكالمة الرئيس الهاتفية الأخيرة
    عنوان فرعی

    اون به اسم من اهانت کرده
    قال انه سمع الافتراء على اسمي
    عنوان فرعی

    منم داشتم گوش ميدادم
    لقد سمع كل شيء
    عنوان فرعی



    شنيدين كه جادوگرها چي گفتن
    جميعنا سمع ما قالته الساحرات
    عنوان فرعی

    کسی دیگه هم شنید نه .
    هل سمع أحد هذا
    عنوان فرعی

    اگر انسان ‏ ها اينو بشون خواهند ترسيد
    لو سمع الرجال ذلك سيصابون بالذعر
    عنوان فرعی

    هيدن خبر رو توي کلوبش شنيده
    هل سمع ( هايدون ) الخبر في ناديه
    عنوان فرعی

    دوستي که هيچکس نميشناسه
    منهم سمع به .
    عنوان فرعی

    مطمئنم بيشتر شما شنيدين که
    الآن , أنا متأكد أن معظمكم سمع
    عنوان فرعی

    پليس ناشنوا ، صداها رو شنيد
    شرطي أصم سمع الضجة
    عنوان فرعی

    کسي از مندي خبر ندار
    هل سمع أحدا ما عن ماندي
    عنوان فرعی

    خبر به شوراي کاردينالها رسيده
    هل سمع مجمع الكاردنيلات بهذا
    عنوان فرعی

    و دوباره هورتون صدایی شنید .
    و سمع هذا الصوت مرة أخرى
    عنوان فرعی

    وقتي که چانگ يي اينو شنيد
    وعندما سمع ( بارك تشانق ) بذلك
    عنوان فرعی

    اتفاقي يک گفتگو رو شنيده
    سمع نقاشا بطريق الصدفه
    عنوان فرعی

    اينجا کجاست درباره اينجا شنيديد
    منهنا الذي سمع عننا
    عنوان فرعی

    کسي صداي شليک رو شنيده
    هل سمع احد الطلقة
    عنوان فرعی

    آقاي هاردينگ به همسرش گفته
    و قد سمع السيد / هاردنج يقول لزوجته
    عنوان فرعی

    پاپا ميگه چيزهاي خوبي شنيده .
    يقول أبي أنه سمع أشياء رائعة
    عنوان فرعی

    مربي همه چيزو درباره تو شنيده .
    المدرب سمع كل شيء عنك
    عنوان فرعی

    اگه چارلي آنا از اين بشنوه
    إذا سمع تشارلي آنا هذا
    عنوان فرعی
     

    Aida.y

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/15
    ارسالی ها
    2,180
    امتیاز واکنش
    20,665
    امتیاز
    781
    سن
    21
    محل سکونت
    شیراز
    ادامه مثال برای سمع: شنید


    ميدونم اين احمقانه به نظر ميرسه
    أعرف , إذا سمع أحدهم هذا سيظنه جنون .

    عنوان فرعی

    بعد يهو يه صدايي مياد . مثل انفجار
    ثم سمع فرقعة كأنها انفجار
    عنوان فرعی


    بله ، مطمئنا هممون شنيديم يه چيزي
    نعم . بالتأكيد جميعنا سمع شيئا

    عنوان فرعی

    همه دنيا شنيدن پدر
    العالم بأسره سمع يا أبت
    عنوان فرعی



    بعضي وقتا ، ولي شنوايي همسرتون
    أحيانا لكن سمع زوجك

    عنوان فرعی

    درست مثل آمريکن 1 1
    المراقب سمع صرخات من كابينة الطيار
    عنوان فرعی


    ، تو که نميخواي يه گند ديگه بالا بياري . مثله قضيه ي کفتارا
    هل علمت بها يا سيمبا لقد سمع بها الجميع

    عنوان فرعی

    اه برادران من ، افکار شما رو شنيد .
    إخوتي , لقد سمع هذه الأفكار .
    عنوان فرعی


    از دو شب پيش هيچ کس ازش خبر نداره
    لا أحد شاهده أو سمع منه

    عنوان فرعی

    اصلا کسي قبل از جنگ اسمش رو شنيده بود
    هل من أحد سمع عنه قبيل الحرب
    عنوان فرعی


    اگر ادواردز اينو بشنوه ازش بر عليه شما استفاده مي کنه
    إذا سمع إدواردز عن هذه المهمة , سيستخدمه ضدك بالانتخابات .

    عنوان فرعی

    اگر شايعه ‌ ي علاقه من براي کار اضافي توي کلينيک
    وإذا سمع بطريق التواتر أنني أعمل وقتا إضافيا
    عنوان فرعی


    اگه اونا باشن ، يه بار صداشو شنيدن دوباره اين کارو ميکنن . بزار اون جواب بده
    اذا كان هو لقد سمع صوته مرة وصدقه دعه يفعلها مرة اخرى ويجيب

    عنوان فرعی

    اگه شنيدي که همه رو ميکنن ، همينطوره به اين بديه
    إذا سمع الجميع سخيف ، هو عليه . وهذا هو كيف أنها سيئة .
    عنوان فرعی



    اگه کسي اون بيرون حرفتو شنيده باشه من بيرون نميام
    لو اى شخص سمع هذا انا لم اقم بنتيجه جيده

    عنوان فرعی

    اگه کسي چيزي ديده يا شنيده باشه بايد دهنشو ببنديم
    لو سمع أحدهم شيئا ، أو رأى شيئا سنضطر لإدخاله في مؤامرتنا
    عنوان فرعی


    اگه مجلس لورد ها بشنوند چه راه احمقانه اي ما داريم ميريم
    إذا سمع مجلس اللوردات الطريق الغبي الذي سنوصلهم له

    عنوان فرعی

    اگه هيچکدومتون نشنيديد بدونيد اون گفت ، بله
    إن لم يكن قد سمع أحدكم فقد قالت نعم
    عنوان فرعی


    الان حدود 24 ساله که هيچ کس اثري از پانيس رال نديده
    على مدار 24 عاما لم يرى أحد ، أو سمع خبرا عن ( بانيث رال ).

    عنوان فرعی

    الان ديگه اون طلا ناپديد شده اگه اون حرف گوش ميداد ميتونستيم جلوي اينكارو بگيريم
    الآن هذا الذهب قد أختفى لكن إذا كان قد سمعكلامي كان بإمكاننا تجنب هذا سويا
    عنوان فرعی


    اما اگه اون اين حرف ها رو از يک فاميل بشنوه
    لكن ربما يصغي لو سمع ذلك من أحد أفراد عائلته .

    عنوان فرعی

    اما اينو از يه نفر داستان جالبي رو شنيده .
    لكن ( إنو ) سمع قصة شيقة من أحد الرجال
    عنوان فرعی


    اما تابحال کسي بيرون کشيدن کلاه از خرگوش به گوشش خورده
    لكن هل سمع أحدكم عن إخراج قبعة من أرنب

    عنوان فرعی


    امواجشون رو دوباره گرفتم ، اونا از يه شهري در الاسکا ميومد ، هيچ عفونت و الودگي ، اونجا پاکه
    سمع الإرسال ثانية ، هم يذيعون من بعض البلدة في ألاسكا ، لا عدوى ، لا غير ميتة . هم معزولون
    عنوان فرعی


    انگار ميلبو زنگ بيدار باش رو شنيده
    يبدو كأن ( ماليبو ) سمع بنداء الاستيقاظ

    عنوان فرعی
     

    Aida.y

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/15
    ارسالی ها
    2,180
    امتیاز واکنش
    20,665
    امتیاز
    781
    سن
    21
    محل سکونت
    شیراز
    جَلَسَ [عمومی] جَلَسَ : جُلُوساً و مَجْلَساً : نشست اين واژه ضد ( قامَ ) است
    - تِ المَحْكَمَةُ : دادگاه جلسه تشكيل داد .
    جلسَ على العرش [عمومی] بر تخت نشست ، بر مسند قدرت نشست ( تكيه زد )، قدرت را به دست گرفت ، به قدرت ( حكومت ) رسيد .
    جَلسَ إلي مائدة المفاوضات [عمومی] پاي ميز مذاكره نشست

    و جوجو هم بی سر و صدا و ساکت سر جاش می نشست .
    و ( جوجو ) , جلس هناك فحسب في صمت و إكتئاب
    عنوان فرعی
    باب تو خونه موند
    بوب جلس في الكوخ
    عنوان فرعی
    نه ، فقط نشسته بود .
    لا ، جلس في الخلف
    عنوان فرعی
    او همونجا نشسته بود
    لقد جلس ساكنا هناك
    عنوان فرعی
    اون رو کلاه پاپ نشست
    لقد جلس على قبعة البابا
    عنوان فرعی
    تو همين سرسرا مي نشست
    مثلكم ، جلس في هذه القاعة
    عنوان فرعی
    همه روی زمین دراز کشیدن
    و جلس الجميع على الأرض
    عنوان فرعی
     

    Aida.y

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/15
    ارسالی ها
    2,180
    امتیاز واکنش
    20,665
    امتیاز
    781
    سن
    21
    محل سکونت
    شیراز
    اين دانش در
    هذا العلم قد جلس
    عنوان فرعی
    كي بود نشست
    من الذي جلس للتو
    عنوان فرعی

    شايد تو پارکينگ ديدت
    ربما جلس في مواقف السيارات
    عنوان فرعی
    تير انداز يه شليک مستقيم
    مطلق النار جلس هنا
    عنوان فرعی

    روي صندلي كافه نشست
    جلس فى الحانة
    عنوان فرعی
    چون روي صندلي قاضي
    لأن من جلس بمقعد القاضي
    عنوان فرعی

    مرسدس منو هل بدين ، بهم بزنگين
    مرة جلس يلاحق مرسيدس لانها حكت فيه
    عنوان فرعی
    الکي خودش رو مشغول کرده بود و با پاهاش بازي مي کرد
    إدعى أنه مشغول بقدمه و جلس يفرك بين أصابع قدمه
    عنوان فرعی

    اون ابتداي کار که در واگن نشست مقداري قرص خورد
    لقد ابتلع مجموعة من أقراص الحبوب عندما جلس في بادئ الأمر
    عنوان فرعی
    اون آزارش به یه مورچه هم نمیرسه . اون فقط یه دنیای تخیلی ساخته و
    ما كان ليؤذي ذبابة , ما عدا مدينة الذباب التي جلسعليها
    عنوان فرعی

    اون پسر ديگر فقط نشسته بود و نگاه مي کرد
    الولد الآخر جلس فقط على المنحدر يراقبهم
    عنوان فرعی
    اون توي آپارتمانمون نشست و دقيقا اين کلمه ها رو بهم گفت .
    لقد جلس في شقتنا وقال هذه الكلمات تماما لي
    عنوان فرعی

    اون گاوچرون که جلوم نشسته بود يادته
    تتذكر الرجل الذي جلس أمامي بقبعة راعي البقر
    عنوان فرعی



    اون ميخواست لباس به تن بمونه . اون درست روي اون نيمکت نشسته بود .
    أراد أن يبقى مرتديا ثيابه جلس هناك عند المقعد
    عنوان فرعی

    اين تقصير تو نيست . تو آدما هستي که هر اتفاقي بيفته با من مي موني
    لا انه ليس خطأك ، انتي الشخص الوحيد الذي جلسبجانبي في كل هذا
    عنوان فرعی
    اين خوک کوچولو به مغازه رفت . اين خوک کوچولو ، توي خونه موند .
    هذا الخنزير الصغير ذهب للتسوق هذا الخنزير الصغيرجلس بالمنزل
    عنوان فرعی
     

    Aida.y

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/15
    ارسالی ها
    2,180
    امتیاز واکنش
    20,665
    امتیاز
    781
    سن
    21
    محل سکونت
    شیراز
    اين دختر پر رو هيچي از هنر نمي دونه حتي اگه جلو چشماش باشه .
    وهذا بغي عموم الوجه لن تعرف الفن إذا جلس على وجهها ،
    عنوان فرعی
    بره کوچولو کنار آتيش نشست و ناگهان
    جلس الحمل الصغير بالقرب من النار وفجاة
    عنوان فرعی
    بعد اونی که تو بهش میگی ، پدر کنار پسر واقعیش کمرش خم شد
    ثم الرجل الذي تدعوه بوالدك جلس بجانب جثة ابنه الحقيقي
    عنوان فرعی
    بنابراين بعدش دنهردر و چارلي اونجا نشستند و تلاش کردن تا
    لذا دينهيردير و تشارلي جلس هناك و حاولو ياخدوا نفسهم
    عنوان فرعی
    به نظر مياد يکي اينجا نشسته بوده ولي هيچ اثري پيدا نکردم
    يبدو أن هناك شخص ما قد جلس هنا ولكنني لم أستطع إيجاد بصمة
    عنوان فرعی
    بهش صندلي آهني رو مي دم که پدر مادرش روش نشسته بود
    سوف أقدم له الكرسي المعدني . الذي جلس عليه والد امه منن قبل
    عنوان فرعی
    تو زندان , اون با کارمين فالکوني هم سلولي بوده
    فى السجن ، لقد جلس فى زنزانة مع كارمين فالكونى ، و تعلم أشياءا
    عنوان فرعی
    چهل و يک پسر در همين اتاق نشستند
    جلس 41 ولدا في هذه الغرفة
    عنوان فرعی
    خب ، من اينجا مي مونم اگه برگشت مي کشمش .
    كبير جدا ثم جلس على صدري
    عنوان فرعی
    درنيتجهاومدموآپارتمانوتميزکردمو . در نتيجه مجبور شدم همه چيزو جابحا کنم . و بعدش .
    هل جلس ( روس ) في أي مكان و هو عار
    عنوان فرعی
    شايد بتونم يه ايرلندي رو براي عضو شدن در انجمن شهر حمايت کنم
    حسنا لقد اقتنعت الآن بمساندة مرشح أيرلندى لنقل كعضو جلس تشريعى
    عنوان فرعی
    شوهرش اونجا کنار من نشسته بود و هیچی نگفت
    زوجها فقط جلس هناك , بجانبي قائلا لا شيء .
    عنوان فرعی
    عقب اتوبوس ارتشي نمينشست . توي شهر فورت ‌ هود ايالت تگزاس .
    جلس في عربة جيش للبيض في قاعدة فوردهيد بتكساس
    عنوان فرعی
    فکر مي ‌ کنم اون کوچيکه اينجا نشسته منتظر رفيقش که برگرده .
    أظن أن الرجل القصير قامة جلس فيها بانتظار عودة زميله
    عنوان فرعی
    فکر ميکني ساليوان پير اينجا نشسته بوده و برنامه همسرش رو نگاه ميکرده
    لذا ، أتعتقد أن الرجل العجوز ( سوليفان ) قد جلسعلى مقعده وشاهد زوجته تقوم بالعرض
    عنوان فرعی
    قاضي احمق ، نشست اونجا و به صورتم نگاه ميکرد
    والقاضي الغبي جلس هناك و نظر إلى وجهي .
    عنوان فرعی
    که تو سالن توماس نشسته بود و از
    الذي جلس في صالون ( توماس ) وتحدث عن
    عنوان فرعی
    کي ميدونه که تاحالا چندبار اومده .. اينجا و روي يکي از اون صندليها نشسته
    من يعلم كم عدد الأوقات التى جلس فيها في أحد هذه الأكشاك
    عنوان فرعی
    گرچه دوست پسرت که کنارت نشسته و دست انداخته
    بالرغم من أن صديقك بالمراسلة جلس بجانبك
    عنوان فرعی
    ممکنه يکي نفر اونجا نشسته بوده و در گير قتل شده باشه
    شخص ما جلس عليه وربما يكون له علاقة بالجريمة
    عنوان فرعی
    من مجبور بودم براي لـ*ـذت کاري که شب ميخواستيم کنيم اين کارو کنم
    كان يجب ان اعمل شيئا لابهر نفسي عندما جلس هو على عرشه
    عنوان فرعی
    مي ‌ خواي بدوني قبل از تو کي روي اون صندلي نشسته بود
    أتود أن تعلم من جلس على هذا الكرسي قبلك
    عنوان فرعی
    ميگم کسي ؛ داداشت واقعا تو بغـ*ـل مسيح نشسته
    يا ( كاسي )، هل جلس أخوك حقا على حضن المسيح
    عنوان فرعی
    و بعد اسکيتر روي تختش نشست ، احساس پشيموني مي کرد
    وهكذا , جلس سكيتر على سريره يملؤه الندم
    عنوان فرعی
    و تمام مراودات محرمانه اي که داشته ميخوام
    اريد محاسبة كاملة من كل لجنة جلس على ،
    عنوان فرعی
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا