آموزش افعال زبان عربی| Aida.y کاربر نگاه

Aida.y

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/05/15
ارسالی ها
2,180
امتیاز واکنش
20,665
امتیاز
781
سن
21
محل سکونت
شیراز
خَدَمَ [عمومی] خَدَمَ : خِدْمَةً و خَدْمَةً هُ : براى او كار كرد
- هُ خِدَماتٍ كثيرةً : به او يارى و كمكهاى بسيار كرد
- مَصَالِحَ فلانٍ : براى فلانى سودمند بود و به وى سود رسانيد
- القُدَاسَ : به كاهن كمك كرد و دستيار او شد .


تو نوكر نداري
ليس لديك خدم
عنوان فرعی
خدمت با امتياز .
خدم بشكل متميز .
عنوان فرعی
اون پیشخدمته ، نیست
إنه كبير خدم ، صحيح
عنوان فرعی
اتاقهاي سرور اينجان
هل غرف خدم هنا
عنوان فرعی
به سلامت نوکر ها
لاحقا ، يا خدم
عنوان فرعی
اون هيچوقت وجود نداشته
لقد خدم هدفه
عنوان فرعی
براي اون ما فقط خدمتگزاريم
بالنسبة له , نحن مجرد خدم
عنوان فرعی
ما خدمتکاريم ، من و تو .
نحن خدم , أنا وأنت .
عنوان فرعی
ما هردومون خدمت گذار هستيم
نحن سوى خدم فحسب .
عنوان فرعی
و حالا داره بهش ميرسه
والآن قد خدم غرضه
عنوان فرعی
من انا هستم ، سرپرست پيشخدمت ها .
أنا ( آنا ), رئيسة خدم البيت .
عنوان فرعی
پس نه سرايداري و نه پيشخدمتي
لا خدم ولا مدير منزل
عنوان فرعی
مي تونم چشمات رو باز کنم
لدي خدم يذهبون إلى السوق من أجلي
عنوان فرعی
من به هيچ خدمتكاري نياز ندارم
أنا لا أحتاج أي خدم
عنوان فرعی
همونجوری که میدونین اینجا واسه چند سال
كما تعلمون ، لسنوات ، هذا المكان خدم
عنوان فرعی
، همونجوری پدرم به پدرت خدمت میکرد . منم به تو خدمت میکنم
والذى يكون اننى ساخدمك مثلما خدم والدى والدك
عنوان فرعی
افسر فرمانده اونو به پدرم داد و بعد از سه سال
وقائدي كان قد خدم مع أبي وبعد 3 سنوات كانت لدي
عنوان فرعی
الان بايد به نصيحت گري گرانت گوش کنم
هل تريدين رؤية انطباعي عن رئيس خدم كاري كرانت
عنوان فرعی
اميدوارم که شکست من حداقل بتونه چيزي رو به تو بياموزه
آمل أن فشلي خدم على الأقل بتعليمك شيئا
عنوان فرعی
انگار بچه ها و خدمتکارا دارند مياند
هناك أطفال و خدم حاضرون .
عنوان فرعی
اولش ولمها که ما رو مسخره خودشون کردن .
في البداية حولتنا الفولم إلى خدم لهم
عنوان فرعی
اون از سومالي ، يوگوسلاوي و عراق جون سالم بدر برد
هو خدم فى الصومال و يوغوسلافيا و العراق
عنوان فرعی
اون پنج سال تلاش کرده تا به اينجا رسيده
لقد خدم من قبل خمس سنوات ولذلك منح الامتياز
عنوان فرعی
اون حتي يه پيشخدمت همجنس باز هم استخدام کرد
حتى أنها وظفت مدير خدم شاذ
عنوان فرعی
آقاي اتول هيچوقت تو ارتش خدمت نکرده بود
هل خدم السيد اتوويل فى العسكرية لا
عنوان فرعی
 
  • پیشنهادات
  • Aida.y

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/15
    ارسالی ها
    2,180
    امتیاز واکنش
    20,665
    امتیاز
    781
    سن
    21
    محل سکونت
    شیراز
    قَطَعَ [عمومی] قَطَعَ : قَطْعاً و مَقْطَعاً و تِقِطَّاعاً الشي ءَ : آن چيز را جدا كرد ، آن را بريد و قطع كرد ، الصَّلاة : نماز را بُريد
    - فِى القَوْل : بطور قاطع سخن گفت ؛ « انَّني اقْطَعُ بِذَلِكَ قَطعاً »: من به آن كار بطور قطع يقين دارم
    - هُ عَنْ حَقِّه : حق او را نداد
    - الطَّريقَ عَلَى السَّالِكين : راه را بر مسافران بست و ترساند
    - قَطْعاً و قُطُوعاً النَّهْر : از رودخانه گذشت
    - شوطاً كبيراً في ميدان الرُّقِيّ : در فرهنگ و تمدّن پيشرفت زيادى كرد
    - لِسَانَهُ : با احسان و نيكوئى او را ساكت كرد
    - هُ بِالحجَّةِ : او را توبيخ نمود
    - هُ بِالقَطِعِ او بِالسَّوطِ : با چوب يا تازيانه او را زد
    - قَطْعاً الحَوْض : حوض را تا نيمه پُر از آب كرد و سپس آب آن را قطع نمود
    - عُنُقَ دَابَّتِه : ستور خود را فروخت
    - لَهُ قِطعَةً مِنَ الْمَال : پاره اى مال به او اختصاص داد
    - تَذْكِرَةً : بليط خريد
    - عَلَى نَفْسِهِ عَهْداً بِكَذا : به چيزى تعهد نمود
    - قِطعَةً الصَّديق : از دوست خود كناره گيرى كرد
    - قَطْعاً و قَطيعَةً رَحِمَهُ : از خويشاوندان خود دورى كرد
    - قُطُوعاً و قِطَاعاً وَ قَطَاعاً تِ الطّيرُ : پرنده از مكان سردسير به مكان گرمسير رفت
    - مَاءُ البئْرِ : آب چاه كم يا قطع شد .



    قدم بعديشون قطع تمام ارتباط هاس
    خطوة فيلجيبل التالية ستكون قطع كل الإتصالات
    عنوان فرعی
    تمام برق هاي مناطق دستکاري پريش قطع شدند
    تم قطع التيار الكهربي بالمدن التي أصابها ( باريش ) بالعطب
    عنوان فرعی
    دستگاه حرفتو قطع کرد . خوب .
    المجيب الآلي قطع المكالمة
    عنوان فرعی
    کافيه , کات . ما يه کات داريم .
    تم قطع التصوير تفحص اللقطة
    عنوان فرعی
    يا سر قطع مي کردن
    قطع اليد أقل ما تستحقونه
    عنوان فرعی
    ارتباطات قطع شدند
    تم قطع الإتصالات .
    عنوان فرعی
    ارتباط قطع شده
    لقد قطع الإتصال
    عنوان فرعی
     

    Aida.y

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/15
    ارسالی ها
    2,180
    امتیاز واکنش
    20,665
    امتیاز
    781
    سن
    21
    محل سکونت
    شیراز
    ابْتَدَأَ [عمومی] ابْتَدَأَ : ابْتِدَاءً [ بدأ ] الشي ءَ أو بهِ : به چيزى يا به كارى آغاز كرد ، آن چيز را پيش از ديگران آغاز كرد
    - بفلان : از فلانى آغاز كرد
    - الشَّي ءَ : آن چيز را بوجود آورد .


    بسيار خوب ، اول تو بزن بعد من
    حسنا ابتدأ انت و انا ساتبعك .
    عنوان فرعی
    از قسمت عقبي ساختمون پشتي شروع شد
    ابتدأ فى اسفل السفينة من الجهة الخلفية
    عنوان فرعی
    چون حسن گفت گلوله ميتونه خيلي دور بره
    ان يوسف ابتدأ باطلاق النار على السياره
    عنوان فرعی
    ميخوام بدوني که اون به من گير ميده
    احيطك علما انها هي من ابتدأ اللمس
    عنوان فرعی
    نيمه اول هموطوري كه شروع كرده بوديم تموم شد و شيكاگو 30 جلوه
    و النصف الثانى من المباراه ابتدأ و النتيجه 30 لصالح ( شيكاغو )
    عنوان فرعی
    هرچند كه امكان داره موقعيتشون تغيير كنه خوب ما به صورت شترنجي حركت ميكنيم
    مهما كانت الأوضاع سوف نقتحم المكان ابتدأ من الطابق السادس للمناوة
    عنوان فرعی
    ولي اون کارش رو از اونجا شروع کرد .
    هنا حيث ابتدأ على الرغم من ذلك
    عنوان فرعی
     

    Aida.y

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/15
    ارسالی ها
    2,180
    امتیاز واکنش
    20,665
    امتیاز
    781
    سن
    21
    محل سکونت
    شیراز
    درس [عمومی] درس : درس , درس دادن به , تدريس کردن
    دَرَسَ [عمومی] بررسي كرد ، پژوهش كرد ، بحث كرد ، انديشه كرد ، درسخواند
    دَرَّسَ [عمومی] دَرَّسَ : تَدْرِيساً هُ الكتابَ : كتاب را به او آموخت


    کلاس تمرین خطر .
    درس غرفة الخطر
    عنوان فرعی
    درس خوبي گرفتي
    هذا درس تعلمه
    عنوان فرعی
    درس خيلي بزرگي گرفتم
    تعلمت درس مهم جدا
    عنوان فرعی
    درس دو ، بند پنج
    درس إثنان ، الخمسة البديهية
    عنوان فرعی
    من مي ‌ خوام پيانو ياد بگيرم
    أريد درس العزف على البيانو .
    عنوان فرعی
    به اون درس فروتني بده
    هيا , علمه درس مذل
    عنوان فرعی
    همچين چيزي به من ياد ندادن
    إذا ربما تحتاج إلى درس جديد
    عنوان فرعی
    يا ميتوني بهش يه درس بدي
    أو من الممكن ان تعطيه درس
    عنوان فرعی
    درس خوبي براي بقيه خواهد بود
    سوف يكون هذا درس جيد للاخرين
    عنوان فرعی
    و من بزرگترين درس رو گرفتم
    و تعلمت افضل درس علي الاطلاق
    عنوان فرعی
    بد موقعي بهم زنگ زدي اسميترز .
    ولكن الغي درس عزف القيثارة الليلة .
    عنوان فرعی
    صرفهجوييدر خانهداریچيزي مهمي باشه که
    درس الإقتصاد المنزلي هو تماما
    عنوان فرعی
    اين اولين درس تو بود .
    هذا كان أول درس لك
    عنوان فرعی
    درس سختي گرفتيم
    إنه درس يصعب تعلمه
    عنوان فرعی
    جيمز خيلي خوب . درس زندگي .
    حسنا ، درس الحياة
    عنوان فرعی
    نه . نه . ارکستر جوانان چيز خوبيه .
    كلا ، درس الموسيقى أمر جيد
    عنوان فرعی
    داري آشپزي يادم ميدي
    درس في الطهي
    عنوان فرعی
    مقالاتش رو توی لندن خوندم
    لقد درس في لندن
    عنوان فرعی
    ما وسط کلاس درس هستيم .
    نحن في منتصف درس
    عنوان فرعی
    بایدم اینکارو میکردی هومر .
    ذلك درس لهم
    عنوان فرعی
    اينم نتيجه درس امروز
    و هذا هو درس اليوم
    عنوان فرعی
    يه دوره آموزشي جغرافي سياسي
    درس فى الجغرافية السياسية
    عنوان فرعی
    درسي از الطاف ناخواسته ‌ ي بي ‌ عدالتي
    درس في الرحمة والظلم
    عنوان فرعی
    عالیه ، عین کلاس ورزش شد
    رائع إنه درس الرياضة مرة اخرى
    عنوان فرعی
    نگران نباش . من آموزشت ميدم اوه .
    لاتقلق ، سأعطيك درس خصوصي
    عنوان فرعی
     

    Aida.y

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/15
    ارسالی ها
    2,180
    امتیاز واکنش
    20,665
    امتیاز
    781
    سن
    21
    محل سکونت
    شیراز
    سالَ [عمومی] سالَ : سُوَالًا و سَوَالًا [ سول ]: اين واژه مخفف ( سَأَلَ ) بمعناى پرسيد مى باشد .
    سَأَلَ [عمومی] سَأَلَ : سُؤَالًا و سَأَلَةً و سَآلَةً و مَسْأَلَةً و تَسْآلًا [ سأل ] : خواست ، چيزى خواست ، پرسيد ، استدعا كرد اين واژه گاهى دو مفعول مى گيرد مانند ( سَأَلْتُ اللّهَ نِعْمَةً ) و اگر به معناى استفسار بيايد مفعول دوم را با حرف ( عن ) مىورند مانند : ( سَأَلْتُهُ عن حَالهِ ) و گاهى همزه تخفيف مى شود و گويند ( سَالَ يَسَالُ سَلْ ) مانند ( خَافَ يَخَافُ خَفْ ) كه در اينجا اسم مفعول آن ( مَسُول ) مانند ( مَخُوف ) مى باشد .


    توي لعنتي پرسيدي
    أنت من سأل
    عنوان فرعی
    زمانی یک فیلسوف پرسید .
    سأل فيلسوف ذات مرة
    عنوان فرعی
    موسي از خدا پرسيد
    عندما سأل موسى الله
    عنوان فرعی
    هيچکس هيچ اشاره اي نکرد
    هل سأل شخصا ما عنه
    عنوان فرعی
    اصلا حالا منو می پرسه
    وهل سأل عني قط
    عنوان فرعی
    اون سراغ افسر مسئول رو گرفت
    لا ، لقد سأل عن الضابط المسؤول
    عنوان فرعی
    کوتاه قده پرسيد .
    ذلك الرجل سأل .
    عنوان فرعی
    هادس ، شاهدخت رو ميخواد
    سأل هاديس عن الأميرة
    عنوان فرعی
    اگر کريپکي پرسيد ،
    إن سأل كريبكي
    عنوان فرعی
    اون خودش خواسته .
    هو الذي سأل
    عنوان فرعی
    دنبال اين بوده
    المدير سأل عن هذه .
    عنوان فرعی
    سراغ پسرم رافائل رو گرفت
    سأل عن ابني ( رافاييل )
    عنوان فرعی
    بابات حالت رو پرسيد و
    لقد سأل والدك عن حالك و
    عنوان فرعی
    اگه کسی دنبالم گشت من اینجام
    إن سأل عني ، فأنا هنا .
    عنوان فرعی
    اون ميخواست كه تو اونجا باشي
    إنه سأل عنك لتكون هناك
    عنوان فرعی
    هر کي منو خواست ، تو رستورانم
    لو سأل على أى أحد . فأنا فى المطعم
    عنوان فرعی
    همکارام در کراسوک گفتن
    زميلى فى كاراسوك سأل
    عنوان فرعی
    اگر کسی پرسید
    إذا سأل أي شخص
    عنوان فرعی
    و تازه وقتي پرسيد فکر کي بوده
    وبالمناسبة ، حينما سأل من هو صاحب الفكرة
    عنوان فرعی
    ، از پدر پرسید که آیا ممکنه اینا ازش دور بشه
    سأل والده إن كان يمكن أن يزاله عنه
    عنوان فرعی
    ادام ازم خواست يه چيزي دربارش تو کتاب بنويسم .
    سأل آدم لي أن أكتب شيئا عنه في الكتاب .
    عنوان فرعی
    از نمايندگي فرش شويي خواست بهش کمک کنن
    لقد سأل للتو خدمة تنظيف السجاد لنجدته
    عنوان فرعی
    از همکار من در مورد شيطان پرستي ميپرسيدن
    رجلي الذي قام بتغطية الخبر سأل عن المقصود بالشيطانية
    عنوان فرعی
    ازم پرسيد که جويي هم هست منم گفتم اونجاست .
    سأل إن كان جوي هنا أم لا قفلت أنه هناك
    عنوان فرعی
    اگر پرسيد براي زندگي چيکار ميکنم ميخواي چي بهش بگم
    إذا سأل ماذا تعملين ماذا تريدين أن أقول

     

    Aida.y

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/15
    ارسالی ها
    2,180
    امتیاز واکنش
    20,665
    امتیاز
    781
    سن
    21
    محل سکونت
    شیراز
    زادَ [عمومی] زادَ : زَيْداً و زِيداً و زَيَداً و زِيَادَةً و مَزِيداً و زَيْدَاناً [ زيد ]: روئيد يا نموّ كرد
    - الشي ءَ : آن چيز را بسيار كرد
    - فلانٌ : اضافه داد
    - هُ كذا : بر او برترى يافت ؛ « زادَه عِلْماً »: در دانش بر او برترى يافت
    - على الشي ء كذا : بر آن چيز مبلغى يا چيزى اضافه كرد ؛ « زِدْ على ذلك انْ »: بر آن چيز اضافه كن ؛ « زادَ قائلًا » : در سخن اضافه كرد و گفت
    - الشي ء على كَذَا : آن چيز بر آن چيز اضافه شد و تجاور , رد
    - عبه : از آن چيز تجـ*ـاوز كرد و گذشت ؛ « زَادَ عنِ المعدّل »: از حدّ ميانه گذشت .


    پيشنهاد رفت رو 12 هزار
    بوذا الصغير زاد إلى 12
    عنوان فرعی
    من تو سايز مجسمه آزادي هستم
    حجمها الذى زاد عن تمثال الحريه
    عنوان فرعی
    مامان چاق شده
    ماما وزنها زاد
    عنوان فرعی
    خيلي هاشون ديوصفت شدن
    لقد زاد الشر بالخارج
    عنوان فرعی
    اوه ، قضيه داره جدي ميشه
    لقد زاد الأمر عن حده
    عنوان فرعی
    وزنم اين هفته بيشتر شده
    لقد زاد وزني هذا الأسبوع
    عنوان فرعی
    منو بيشتر عاشق خودش کرد .
    مما زاد حبي له أكثر
    عنوان فرعی
    میدونی , دارن زیاده روی میکنن
    تعرف , لقد زاد الامر عن حده .
    عنوان فرعی
    بلند شدن دیگه
    لقد زاد طوله
    عنوان فرعی
    وزنش اضافه شده
    هل زاد وزنها
    عنوان فرعی
    شعاع شرتت بزرگتر ميشه
    كلما زاد مدى السروال الداخلي
    عنوان فرعی
    ويکتور سپاهيانش رو زياد کرد
    زاد فيكتور من جيشه
    عنوان فرعی
    راحت تر باهم کنار ميايم
    كلما زاد مضينا قدما
    عنوان فرعی
    اگه توجه از بين بره
    لو زاد الحضور فقد تزيد التبرعات
    عنوان فرعی
    چرا وزنم 20 پاوند زيادتر شده
    لما زاد وزني 20 باوند
    عنوان فرعی
    اسلحه بزرگ تر سخت تر از
    يقال أنه كلما زاد حجم بندقيته
    عنوان فرعی
    لباس , لباسش جديده
    الصحة هل زاد وزنه
    عنوان فرعی
    اون خيلي چاق شده .
    زاد وزنها كثيرا
    عنوان فرعی
    بمبگذاري ها دوباره باعث نگرانيه
    الانفجار زاد المخاوف ثانيا
    عنوان فرعی
    حداقل شرط يک ميليون دلاره
    الرهان قد زاد إلى مليون دولار
    عنوان فرعی
    مشکل خودت خيلي حاد تره
    لو كان هناك شيء زاد المشكلة
    عنوان فرعی
    من وزنم رو بالا بردم
    هل زاد وزني
    عنوان فرعی
    هر چقدر سگه بيشتر پارس ميکنه ,
    كلما زاد الكلب من عوائه
    عنوان فرعی
    از هرچیزی بهتر بارون لعنتی
    زاد الطين بلة المطر الكريه
    عنوان فرعی
    عالیههر چی شلوغتر بیشتر خوش می ‌ گذره
    عظيم ، كلما زاد العدد ، كنا أسعد
    عنوان فرعی
     

    Aida.y

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/15
    ارسالی ها
    2,180
    امتیاز واکنش
    20,665
    امتیاز
    781
    سن
    21
    محل سکونت
    شیراز
    حَزِن [عمومی] حَزِن : حَزَناً لهُ و عليهِ : براى او غمگين شد ., ين واژه ضد ( سُرَّ و فَرِح ) است .
    حَزَنَ [عمومی] حَزَنَ : حُزْناً هُ : او را غمگين كرد . اين واژه ضد ( سَرَّ ) است .
    حزن [عمومی] حزن : غم , اندوه , غصه , حزن , رنجش , سوگ , غم واندوه , مصيبت , غمگين کردن , غصه دار کردن , تاسف خودن



    ميدوني ، غم نيست
    كما تعلم ، ليس حزن .
    عنوان فرعی
    غم پادشاه غيرقابل تسکين بود
    حزن الملك حزنا شديدا
    عنوان فرعی
    غم از دست دادن لنور
    حزن على فقدان ( لينور )
    عنوان فرعی
    کلی غم دارم که غرقشون کنممیگل
    لدي حزن غارق به ميغييل
    عنوان فرعی
    از وقتي که زنش مرد يه غم عميق درش داره .
    كان لديه حزن عميق منذ توفيت زوجته .
    عنوان فرعی
    چون نميتونستي با غم از دست دادنش کنار بياي
    جعلته وحشا في عقلك لأنك عجزت عن تحمل حزنخسارته .
    عنوان فرعی
    وداع همچون غمي شيرين است
    الفراق مجرد حزن جميل
    عنوان فرعی
    اون هرگز از من ناراضي نبود
    انه لم يبدى اى حزن بعملى
    عنوان فرعی
    پيتر ، غمگينه تو نميتوني کاري براش بکني
    حزن بيتر ليس له علاقه بك
    عنوان فرعی
    ماتمي است که در بيان نمي ‌ گنجد
    هناك حزن لا يمكن أن يوصف
    عنوان فرعی
    در قلبم اندوه ايجاد ميکند
    هذا يولد حزن بقلبى
    عنوان فرعی
    اينجا جنگهاي زيادي وجود داشت
    كان هناك حزن فى جميع المعارك .
    عنوان فرعی
    اون مصيبت ، رنج يا آرامش هست
    هو حزن ، إستياء ، إغاثة
    عنوان فرعی
    و شما هم نه چيزي راجع به
    وأنت لا ستعمل تعطيني أي حزن
    عنوان فرعی
    امروز روز بزرگي براي تأسف خوردن براي آدمايي که واقعا تو هچل افتادن .
    اليوم هو يوم حزن عظيم ، لأناس لا يقدمون على التراهات .
    عنوان فرعی
    اندي خيلي ناراحت بود . نه . مامانش اينو بهش گفت که اون رو آروم کنه
    لقد حزن اندى كثيرا انها اخبرته بذلك فقط ليهدا
    عنوان فرعی
    اون چيزيه که شاه رو از يه ناراحتي وحشتناک ساخت
    ولكن هذا مافعله الملك وهو في حزن رهيب
    عنوان فرعی
    اين برام خيلي ناخوشاينده ديگه دلم نميخواد اين اتاق رو ببينم
    الأمر يعود بكل حزن كنت لا أريد أن أرى هذه الغرفه ثانية
    عنوان فرعی
    ببين اگه حتي يه ‌ كم ناراحتي تو صداي من احساس كردي
    إذا , تعلم , سمعت نبرة حزن في صوتي
    عنوان فرعی
    تو با يک اندوه 10 ساله زندگي ميکني
    إنك تعيش مع حزن عمره 10 سنوات
    عنوان فرعی
    تو دیدی که موضوع چقدر برای دانیل دردناک بود
    أترين ، كان هذا سبب حزن دانيال الشديد
    عنوان فرعی
    خودت رو در سايه يه خشم قديمي
    وليس لتصلب نفسك على حزن مثل الإستياء القديم
    عنوان فرعی
    درواقع ، پدر نولين ، رنج از دست دادن پدرش باعث نشده که مانع بازيهاي سياسيشون بشه .
    من الواضح أن حزن الموقر ( نولين ) علي أباه لم يعيقه عن تدرج سياسي لنفسه
    عنوان فرعی
    شکي نيست که عزاداري هنوز مونده باشه
    من الواضح أنك في حالة حزن يوجد المزيد
    عنوان فرعی
    ماليخوليا بدون اميد اين مال کدوم بخشه
    حزن دون أمل أي دائرة هذه
    عنوان فرعی
     

    Aida.y

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/15
    ارسالی ها
    2,180
    امتیاز واکنش
    20,665
    امتیاز
    781
    سن
    21
    محل سکونت
    شیراز
    .فَعَلَ
    فَعَلَ : فَعْلًا : انجام داد ، مرادف ( عَمِلَ ) است .


    کي اون کار رو کرد
    من فعل ذلك
    کوربل من ازت ميخوام بري به پکن و تحقيق کني که کي اون مربي رو ديده چي کار ميکردهو
    روبير ) أريدك أن تسافري إلى بكين وتجدي ) ماذا فعل( بلوران ) هناك

    مي دوني چه کسي اين کار رو با تو کرد اون کي بود براندا
    هل تعلمين من فعل هذا لك من هو الشاب يا بريندا
    عنوان فرعی
    اون چي کار کرد
    هو فعل ماذا

    اون چي کار کرد
    هو فعل ماذا
    عنوان فرعی
    بعدش اون چي کار کرد
    ماذا فعل بعد ذلك
    عنوان فرعی
    میدونی اون چی کار کرد
    هل تعلم ماذا فعل
    عنوان فرعی
    کي اين کار رو کرد
    من فعل هذا
    عنوان فرعی
    اون مرده چي کار کرد
    وماذا فعل هو
    عنوان فرعی
    ، ‏ وقتی آدری هلر رفت دنبالش ‏ با اون هم همین کاررو کرد
    وعندما ذهبت ( أودري هيلر ) للبحث عنه ، فعلنفس الشيء معها .
    عنوان فرعی
    اگر چه اون اين کار رو نکرد ديگه چي
    لو لم يكن قد فعل ذلك ماذا أيضا
    عنوان فرعی
    اما اگه اون کار رو قبول کنه ، کاري ديگه نميشهکرد . بايد جلوش رو بگيري .
    لكن إن حصل علي الوظيفة لا يمكنك فعل شئ كان لابد من إيقافه
    عنوان فرعی
    اما اگه درسته ، خدا بيامرزدش اون داره کاردرست رو ميکنه
    لكن إن كان صحيحا ، فليباركه الرب ، فقد فعلالصواب
    عنوان فرعی
    اون اين کار رو کرد که تو باهاش بموني
    هل فعل هذا ليبقك معه
    عنوان فرعی
    اون حلقه رو ديد ، بخاطر همين اين کار رو کرد . اونميدونست .
    قد رآى الخاتم ، و لهذا فعل لك ، قد علم .
    عنوان فرعی
    اون فکر خواهد کرد کار ما بوده
    سيعتقد انه نحن من فعل ذلك
    عنوان فرعی
    اون کاري رو کرد که فکر ميکرد ، درسته
    لقد فعل ماأعتقد أنه صحيحا ,
    عنوان فرعی
    اون مردی که این کارو کرد چی شد
    ماذا حدث للرجل الذي فعل هذا
    عنوان فرعی
    اوه ، ديگه اون بالاي ها رو نمي ريزند درسته ، ديگه نمي ريزند
    هم لم يوشكوا على فعل ذلك الجحيم , نعم , لقد فعلوا
    عنوان فرعی
    بايد اون هيولايي که اين کار رو کرده بود پيدا ميکردم
    تحتم أن أتبين أي نوع من الوحوش بوسعه فعل كل ذلك .
    عنوان فرعی
    بيخيال ، واقعا اون چه جوري اين کارو کرد
    ليعطنا أحد جوابا ، كيف بحق الجحيم فعل هذا
    عنوان فرعی
    تو این کار رو کردی تو میدونستی که اون آماده نبود کالاهان
    كري ، أنت من فعل هذا لقد كنت تعلم انه ليس جاهزا
    عنوان فرعی
    تو کجا بودي ، اون چي کار کرد سوسيسش چقدر کوچيک بود . همه چيز
    اناعرفكلشىء , اين كنتى وماذا فعل وعن صغر حجم قضيبة وكلشىء .
    عنوان فرعی
    کاتلين استارک ، وقتي که تيريون رو اسير کرد من در جوابش چيکار کردم
    عندما أسرت ( كاثلين ستارك ) ( تايرون ) ماذا فعلت كرد فعل لهذا
    عنوان فرعی
    من جراحتو پيدا کردم اون تو رو شناسايي کرد
    أمسكت بجراحك لقد فعل هوية ايجابية
    عنوان فرعی
    هر کي اينکارو کرده ، ميخواسته . اونا فک کنن کهکار اون بوده
    أين كان الذي فعل ذلك أراد بأن يجعلهم يعتقدوا بأنه والدي من فعلها
    عنوان فرعی
     
    آخرین ویرایش:

    Aida.y

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/15
    ارسالی ها
    2,180
    امتیاز واکنش
    20,665
    امتیاز
    781
    سن
    21
    محل سکونت
    شیراز
    و نميدوني که کي اون کار رو کرده
    ولم تعرف من كان بأمكانه فعل هذا
    عنوان فرعی
    واقعا بتونم اون کار رو انجام بدم .
    أنه يمكنني فعل ذلك حقا , تعلمين .
    عنوان فرعی
    يه فرصت بهت دادم مجبورم کرد اين کار يا اون کاررو بکنم
    أنا أعطيك الفرصة للقول إنه أجبرك على فعل بعض الأشياء
    عنوان فرعی
    باهات چي کار کرد
    ماذا فعل بك
    عنوان فرعی
    اگرچه اون اين کار رو نکرد
    لو لم يكن قد فعل هذا
    عنوان فرعی
    اون اين کارو کرد
    لقد فعل بها هذا
    عنوان فرعی
    اون اينکار رو کرد . واسه هميشه .
    وقد فعل ذلك ، بشكل دائم
    عنوان فرعی
    کار کي بوده
    من فعل هذا
    عنوان فرعی
    کار کی بوده
    من فعل هذا
    عنوان فرعی
    اون چيکار کرد
    ماذا فعل هو
    عنوان فرعی
    يعني کار کي بوده
    من يجرأ على فعل هذا
    عنوان فرعی
    خوب ، اون چي کار کره
    اذا ماذا فعل هذا الشخص
    عنوان فرعی
    متاسفم کي اينکار رو کرد
    تعازي من فعل ذلك
    عنوان فرعی
    ميرم بفهمم کار کي بوده
    سأعرف من فعل هذا
    عنوان فرعی
    نه ، زد اين کار رو کرد
    كلا ، ( زيد ) فعل ذلك .
    عنوان فرعی
    اون اين کار رو کرده ، بليک .
    لقد فعل هذا يا ( بليك )
    عنوان فرعی
    کي بهت گفت که چيکار کني
    من طلب منك فعل شيء
    عنوان فرعی
    کي اين کارو کرد
    من فعل ذلك
    عنوان فرعی
    کي اين کارو کرد
    من فعل هذا
    عنوان فرعی
    کي اون کارو کرده
    من فعل هذا ?
    عنوان فرعی
    اون اينکار رو کرد
    هو فعل هذا
    عنوان فرعی
    اون اين کارو کرد
    هو فعل هذا .
    عنوان فرعی
    و اون چيکار کرد ، دقيقآ
    وماذا فعل هو بالضبط
    عنوان فرعی
    دراک کي اين کارو کرد
    تراي , من فعل هذا
    عنوان فرعی
    نتونستم اون کار رو بکنم
    لم أستطع فعل ذلك
    عنوان فرعی

    کي اين کارو باهات کرد
    من فعل هذا بك
    عنوان فرعی
    کي اين کار رو کرده
    من يمكنه فعل هذا
    عنوان فرعی
    آره خودشه اون اين کار کرد
    أجل ، تشارلز راندل هو من فعل ذلك
    عنوان فرعی
    من نمیخوام اون کار رو بکنم
    أنا لا اريد فعل ذلك
    عنوان فرعی
    نه نکرده پس کار کي بوده
    لا لم تفعل من فعل
    عنوان فرعی
    لوتواف باهاش چي کار ميشه کرد
    لوفتواف ماذا فعل بهذا الأمر
    عنوان فرعی
    به نظر شما کار کي بوده
    من تعتقد فعل ذلك ( روبرتس )
    عنوان فرعی
    و کي اين کارو باهات کرد
    و من فعل هذا بك
    عنوان فرعی
    اون من رو تنها گذاشت ، مامان
    لقد تركني يا أمي ماذا فعل
    عنوان فرعی
    اما ميدونم کي اينکار رو کرد
    و لكني أعرف من فعل هذا
    عنوان فرعی
    و پدر ، اون بهترين تلاشش رو کرد
    و بالنسبة لوالدي لقد فعل ما بوسعه
    عنوان فرعی
    برام مهم نيست اون چيکار کرد
    إنني لا أهتم بما فعل
    عنوان فرعی
    سر در ميارم کار کي بوده
    سنقوم معرفة من فعل هذا
    عنوان فرعی
    اون احمق چيکار کرد اعتراف کرد
    ماذا فعل هذا الاحمق ، أعترف
    عنوان فرعی
    فکر مي کنيد کار کي بوده بازرس
    من تظنه فعل ذلك ايها المفتش
    عنوان فرعی
    ، اون لحظه وحشت ، ترس که باعث شد اين کار روبا خودتون بکنيد
    لحظة الذعر ، الارتباك التي أدت بك إلى فعل ذلك بنفسك
    عنوان فرعی
    اره سگه کی شروع کردی این کارو انجام بدی
    أجل ، إنها كلب . متى بدأت فعل كل هذا
    عنوان فرعی
    از طرف پدري . اون اين کارو با تو کرد
    من ناحية أبيك ، لقد فعل هذا بك
    عنوان فرعی
    استون اون شب چي کار مي کرده
    ماذا فعل ( ستون ) في تلك الليلة
    عنوان فرعی
    اصلا برام مهم نیست که کار کی بوده ، میدونی چرا
    لا أهتم بمن فعل هذا أتعرفان لماذا
    عنوان فرعی
    اگه اين کار رو بکنم يه قول جدي به من ميدي
    إذا ما قررت فعل ذلك فإن عليك أن تعدني وعدا قاطعا
    عنوان فرعی
    اگه مي تونستم خودم اينکارو مي کردم ولي همه دعوا کردنمون رو ديدن
    ماذا تريديني أن فعل لقد حاولت مساعدتها ولكنها لم تكن تريد ذلك والآن أنا في مأزق
    عنوان فرعی
    اما اين کار رو نکرده ، من کردم .
    لكنها لم تفعل ، أنا من فعل
    عنوان فرعی
    اما نميتونم روي اون صندلي اين کار رو بکنم
    لكني لا أستطيع فعل هذا عن كرسي العرش
    عنوان فرعی
    انسانها خانواده من رو نکشتن برادر تو اين کار رو کرد
    البشر لم يقتلوا عائلتي أخوك هو من فعل
     

    Aida.y

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/15
    ارسالی ها
    2,180
    امتیاز واکنش
    20,665
    امتیاز
    781
    سن
    21
    محل سکونت
    شیراز
    اون به خاطر تو اين کارو کرد ، دام .
    لقد فعل ذلك من أجلك , دوم
    عنوان فرعی
    اون ترسيده بود هيچوقت قبلا اين کار رو نکرده بود
    كان خائفا ، لم يكن قد فعل هذا من قبل
    عنوان فرعی
    اون چیکار کرد نشست روی یه مورتپه نگاش کنید .
    ماذا فعل , اجلس على التل انظر اليه
    عنوان فرعی
    اون درست میگه جیمز . ما باید این کار رو انجام بدیم .
    إنه على حق ، ( جيمس ) علينا فعل ذلك
    عنوان فرعی
    اون کاري که ميخواي انجام بدي رو بگيره
    عن فعل ما تريدين فعله
    عنوان فرعی
    اون ماشين رو پيدا کنيم ، ميتونيم بفهميم کي اينکار روکرده
    لو وجدنا تلك السيارة ، فإننا سنكتشف من فعل هذا .
    عنوان فرعی
    اون ميفهمه که يه جاي کار ايراد داره نميتونم اينکاررو بکنم
    سوف يعرف أن هناك شيء ما لا يمكنني فعل هذا
    عنوان فرعی
    اون نميترسيد پس چرا اون کارو کرد
    لم يكن خائف إذا لما فعل ذلك
    عنوان فرعی
    اون نميتونه ببينه اهميتي نميدم اون چي کار کرده
    إنه لا يستطيع الرؤية لا يهمني ماذا فعل
    عنوان فرعی
    اون هر کاري تونست کرد تا تو رو از دخترش دور نگه داره ،
    يا ل رودى لينيكار المسكين ، لقد فعل ما بوسعه ليبقيك بعيدا عن ابنته
    عنوان فرعی
    اون همه کارا رو بدون مطلع کردن مافياهاي ل*ـاس وگاس در مورد کلاه برداري کرد
    هناك شيء أخر ، لقد فعل كل هذا دون أن يسمح لمافيا ل*ـاس فيجاس بالتدخل .
    عنوان فرعی
    اون هميشه مي ‌ تونست هر چي مي ‌ خواد رو ازم بگيره
    لطالما تمكن من إرغامي على فعل ما يريد
    عنوان فرعی
    اون هيچي نيست کي اين کارو با تو کرده
    هذا ليس لا شيء من فعل هذا بك
    عنوان فرعی
    اون يه کار بهتر از اون کرد
    فعل شيئا أفضل من هذا
    عنوان فرعی
    اونا ميدونن کار کي بوده کار چارلز ليني بود
    أنهم يعرفون من فعل ذلك ( أنه ( تشارلز اني
    عنوان فرعی
    اوه ، تو نميتوني اين کار رو بکني
    أوه , لا يمكنك فعل ذلك .
    عنوان فرعی
    اوه ، خداجون . واقعا لازم نبود این کارو بکنی
    يا إلهي , لم يكن عليك فعل هذا
    عنوان فرعی
    اين کشور رو به رفاه و اشتغال همه ‌ جانبه برسونم ، کنگره چيکار کرد هيچي
    من بلد تعيش على الإعانات إلى أمة كاملة التوظيف ماذا فعل ( الكونغرس )
    عنوان فرعی
    اين ‌ كار رو نكن ، من پول اون ‌ ها رو خودم دادم
    لا يمكنك فعل ذلك . لقد دفعت سعره .
    عنوان فرعی
    آدمي که اين کار رو باهات کرد ديگه روي تو کنترلي نداره افکارت مال خودته
    الشخص الذي فعل هذا بك , لم يعد يتحكم بك الآن أنت المتحكمة بنفسك الأن .
    عنوان فرعی
    آره ، البته وقتي اين کارو مي کرد انگشتش رو بهم نشون داد
    ياه , لقد فعل بيده شيئا بينما كان يفعل هذا
    عنوان فرعی
    آره ، مي توني هميشه اون کار رو بکني
    نعم , أيمكنك فعل هذا في كل مرة
    عنوان فرعی
    آقا رو داشته باش ، توهم زدي بايد با رابي اجيگو ازدواج ميکردم ، واقعا بايد با اون ازدواج ميکردم
    أنت وهميه كان علي تزوج روبي ايكو , حقا كان عليفعل ذلك ( شخص شاذ ومشهور )
    عنوان فرعی
    با دخترات برم بيرون ، و ميتونم اون کار بيگناه روانجام بدم
    الخروج معكم و يمكنني فعل هذا من غير ندم
    عنوان فرعی
    باشه بابا ولي من دوست دارم خودم اين کار رو بکنم
    حسنا ، انظر أنا حقا افضل فعل هذا بنفسي


    بايد خيلي وقت پيش اين کار رو مي کردم
    كان يجب على فعل ذلك من وقت طويل .
    عنوان فرعی
    بچه ها ، ميدونم که راهي نيست تا بتونيم ثابت کنيم کار کي بوده
    ايها الصف ، أعرف أن لا يوجد طريقة لإثبات منفعل هذا
    عنوان فرعی
    به جاي اينکه هميشه جلوي خودم رو بگيرم که کار بد نکنم
    بدلا عن محاولة عدم فعل شيء سيء طوال الوقت
    عنوان فرعی
    بيخيال ، اون کاري رو که ميخواستي انجام داد عذرخواهي کرد
    بربك , لقد فعل ما طلبت لقد إعتذر
    عنوان فرعی
    بيدارشو بايد بگي کي باهات اين کار رو کرده
    استيقظ ، لتخبرنا من فعل هذا بك
    عنوان فرعی
    بيل ، متاسفم که مجبور شدي اون کار رو بکني
    آسف لإضطرارك فعل ذلك ، يا ( بيل ).
    عنوان فرعی
    پدر من کار رو برای شرافت و حفظ اون انجام داد .
    والدي فعل ما يتوجب عليه القيام به من أجل الشرف و الحفاظ عليه .
    عنوان فرعی
    تو اين کار رو کردى ، تو اون رو به چيزى که هست تبديلش کردى
    أنت من فعل ذلك أنت من تسبب في ما كانت عليه
    عنوان فرعی
    تو بايد اون کار رو بکني ، کرک
    عليك فعل هذا , ( كيرك ).
    عنوان فرعی
    تو نميتوني اين کار رو بکني ، چون اون جواهرات نداره خوب ميگيره
    لا يمكنك فعل هذا ، لأنه ليس لديها مجوهرات . سيكون لديها .
    عنوان فرعی
    چقدر ديگه ميخواي اين رفتار رو ادامه بدي
    يا إلهي ، إلى متى ستستمرين في فعل هذا
    عنوان فرعی
    چي کار رو چهار سال پيش مي کردين
    فعل ماذا قبل أربع سنوات
    عنوان فرعی
    چي مي تونسته اين کار رو کرده باشه
    ما الذي يمكنه فعل هذا
    عنوان فرعی
    خب آره ، اون يارو رو جور کرد
    حسنا ، صحيح هو من فعل ذلك
    عنوان فرعی
    خواستیم این کارو نکنیم ، ولی اون فرار کرد
    نحن لم نفضل فعل ذلك , ولكنه هرب .
    عنوان فرعی
    خوب اگه اونا اين کار رو با اون کردند پس ميتونن با ما هم بکنند
    حسنا , أذا هم استطاعو فعل هذا معه هم يستطيعونفعل هذا معنا
    عنوان فرعی
    درسته من ميتونم اين کار رو بکنم
    صحيح , يمكنني فعل هذا
    عنوان فرعی
    دکودا ، کي اين کار رو با تو کرده
    داكوتا , من فعل هذا بك
    عنوان فرعی
    سازنده ، سازنده ، کی این کا رو با مامانی کرد
    أيها الصانع أيها الصانع ، من فعل هذا بأمي
    عنوان فرعی
    شخصي که اين کار رو کرد مي شناسي ، برندا
    هل تعرفين الشاب الذي فعل لك هذا يا بريندا
    عنوان فرعی
    شما چي ميدونيد اگراين کار رو انجام داديد
    كيف تعرفون ان كنتم تريدون فعل هذا في المصعد
    عنوان فرعی
    فقط سوال لعنتی رو جواب بده تواین کارو کردی
    أجب على السؤال أنت من فعل هذا
    عنوان فرعی
    فکر مي کنم که اون اينکار رو کرد تا دوباره احساس راحتي کنه
    أعتقد أنه فعل ذلك ليشعر فقط أنه عاد لطبيعته ثانية
    عنوان فرعی
    فکر مي کني چرا اون کارو کرد
    لماذا فعل ذلك فى اعتقادك
    عنوان فرعی
    کار کلاوس بود . به من گوش کن . کلاوس اينکارو کرد .
    هذا ذنب ( كلاوس )، اصغي إلي ، ( كلاوس ) منفعل ذلك .
    عنوان فرعی
     
    آخرین ویرایش:

    برخی موضوعات مشابه

    بالا