خَدَمَ [عمومی] خَدَمَ : خِدْمَةً و خَدْمَةً هُ : براى او كار كرد
- هُ خِدَماتٍ كثيرةً : به او يارى و كمكهاى بسيار كرد
- مَصَالِحَ فلانٍ : براى فلانى سودمند بود و به وى سود رسانيد
- القُدَاسَ : به كاهن كمك كرد و دستيار او شد .
تو نوكر نداري
ليس لديك خدم
عنوان فرعی
خدمت با امتياز .
خدم بشكل متميز .
عنوان فرعی
اون پیشخدمته ، نیست
إنه كبير خدم ، صحيح
عنوان فرعی
اتاقهاي سرور اينجان
هل غرف خدم هنا
عنوان فرعی
به سلامت نوکر ها
لاحقا ، يا خدم
عنوان فرعی
اون هيچوقت وجود نداشته
لقد خدم هدفه
عنوان فرعی
براي اون ما فقط خدمتگزاريم
بالنسبة له , نحن مجرد خدم
عنوان فرعی
ما خدمتکاريم ، من و تو .
نحن خدم , أنا وأنت .
عنوان فرعی
ما هردومون خدمت گذار هستيم
نحن سوى خدم فحسب .
عنوان فرعی
و حالا داره بهش ميرسه
والآن قد خدم غرضه
عنوان فرعی
من انا هستم ، سرپرست پيشخدمت ها .
أنا ( آنا ), رئيسة خدم البيت .
عنوان فرعی
پس نه سرايداري و نه پيشخدمتي
لا خدم ولا مدير منزل
عنوان فرعی
مي تونم چشمات رو باز کنم
لدي خدم يذهبون إلى السوق من أجلي
عنوان فرعی
من به هيچ خدمتكاري نياز ندارم
أنا لا أحتاج أي خدم
عنوان فرعی
همونجوری که میدونین اینجا واسه چند سال
كما تعلمون ، لسنوات ، هذا المكان خدم
عنوان فرعی
، همونجوری پدرم به پدرت خدمت میکرد . منم به تو خدمت میکنم
والذى يكون اننى ساخدمك مثلما خدم والدى والدك
عنوان فرعی
افسر فرمانده اونو به پدرم داد و بعد از سه سال
وقائدي كان قد خدم مع أبي وبعد 3 سنوات كانت لدي
عنوان فرعی
الان بايد به نصيحت گري گرانت گوش کنم
هل تريدين رؤية انطباعي عن رئيس خدم كاري كرانت
عنوان فرعی
اميدوارم که شکست من حداقل بتونه چيزي رو به تو بياموزه
آمل أن فشلي خدم على الأقل بتعليمك شيئا
عنوان فرعی
انگار بچه ها و خدمتکارا دارند مياند
هناك أطفال و خدم حاضرون .
عنوان فرعی
اولش ولمها که ما رو مسخره خودشون کردن .
في البداية حولتنا الفولم إلى خدم لهم
عنوان فرعی
اون از سومالي ، يوگوسلاوي و عراق جون سالم بدر برد
هو خدم فى الصومال و يوغوسلافيا و العراق
عنوان فرعی
اون پنج سال تلاش کرده تا به اينجا رسيده
لقد خدم من قبل خمس سنوات ولذلك منح الامتياز
عنوان فرعی
اون حتي يه پيشخدمت همجنس باز هم استخدام کرد
حتى أنها وظفت مدير خدم شاذ
عنوان فرعی
آقاي اتول هيچوقت تو ارتش خدمت نکرده بود
هل خدم السيد اتوويل فى العسكرية لا
عنوان فرعی
- هُ خِدَماتٍ كثيرةً : به او يارى و كمكهاى بسيار كرد
- مَصَالِحَ فلانٍ : براى فلانى سودمند بود و به وى سود رسانيد
- القُدَاسَ : به كاهن كمك كرد و دستيار او شد .
تو نوكر نداري
ليس لديك خدم
عنوان فرعی
خدمت با امتياز .
خدم بشكل متميز .
عنوان فرعی
اون پیشخدمته ، نیست
إنه كبير خدم ، صحيح
عنوان فرعی
اتاقهاي سرور اينجان
هل غرف خدم هنا
عنوان فرعی
به سلامت نوکر ها
لاحقا ، يا خدم
عنوان فرعی
اون هيچوقت وجود نداشته
لقد خدم هدفه
عنوان فرعی
براي اون ما فقط خدمتگزاريم
بالنسبة له , نحن مجرد خدم
عنوان فرعی
ما خدمتکاريم ، من و تو .
نحن خدم , أنا وأنت .
عنوان فرعی
ما هردومون خدمت گذار هستيم
نحن سوى خدم فحسب .
عنوان فرعی
و حالا داره بهش ميرسه
والآن قد خدم غرضه
عنوان فرعی
من انا هستم ، سرپرست پيشخدمت ها .
أنا ( آنا ), رئيسة خدم البيت .
عنوان فرعی
پس نه سرايداري و نه پيشخدمتي
لا خدم ولا مدير منزل
عنوان فرعی
مي تونم چشمات رو باز کنم
لدي خدم يذهبون إلى السوق من أجلي
عنوان فرعی
من به هيچ خدمتكاري نياز ندارم
أنا لا أحتاج أي خدم
عنوان فرعی
همونجوری که میدونین اینجا واسه چند سال
كما تعلمون ، لسنوات ، هذا المكان خدم
عنوان فرعی
، همونجوری پدرم به پدرت خدمت میکرد . منم به تو خدمت میکنم
والذى يكون اننى ساخدمك مثلما خدم والدى والدك
عنوان فرعی
افسر فرمانده اونو به پدرم داد و بعد از سه سال
وقائدي كان قد خدم مع أبي وبعد 3 سنوات كانت لدي
عنوان فرعی
الان بايد به نصيحت گري گرانت گوش کنم
هل تريدين رؤية انطباعي عن رئيس خدم كاري كرانت
عنوان فرعی
اميدوارم که شکست من حداقل بتونه چيزي رو به تو بياموزه
آمل أن فشلي خدم على الأقل بتعليمك شيئا
عنوان فرعی
انگار بچه ها و خدمتکارا دارند مياند
هناك أطفال و خدم حاضرون .
عنوان فرعی
اولش ولمها که ما رو مسخره خودشون کردن .
في البداية حولتنا الفولم إلى خدم لهم
عنوان فرعی
اون از سومالي ، يوگوسلاوي و عراق جون سالم بدر برد
هو خدم فى الصومال و يوغوسلافيا و العراق
عنوان فرعی
اون پنج سال تلاش کرده تا به اينجا رسيده
لقد خدم من قبل خمس سنوات ولذلك منح الامتياز
عنوان فرعی
اون حتي يه پيشخدمت همجنس باز هم استخدام کرد
حتى أنها وظفت مدير خدم شاذ
عنوان فرعی
آقاي اتول هيچوقت تو ارتش خدمت نکرده بود
هل خدم السيد اتوويل فى العسكرية لا
عنوان فرعی