- عضویت
- 2015/10/08
- ارسالی ها
- 2,337
- امتیاز واکنش
- 19,020
- امتیاز
- 783
- سن
- 26
-_- به نام خدا -_-
نام فن فیکشن: نیمهی تاریک (جلد اول)نویسنده فن فیکشن: ف.شیرشاهی کاربر انجمن نگاه دانلود
ژانر: معمایی، تخیلی، جنایی، عاشقانه
برگرفته از: سریال کرهای Black
ویراستار: Pari_A
خلاصه:
ژانت تاد، دخترکِ بیچارهی تنها، دیوانه است. او همیشه وسط خیابانها راه میرود، با خودش حرف میزند، با لبخند بیگانه است، هیچکس را به خلوت خود راه نمیدهد، همیشه یک عینک گرد و گندهی دودی روی چشمهای درشت و مرموزش قرار دارد. او سالهاست که تنها است! شبها با ترس به رختِخواب میرود و روزها از پشت شیشههای سیاه و سفید، دنیا را دورنگ میبیند. ژانت تاد، دخترکِ بیچارهی همسایه در عین تنهایی، تنهابودن برایش معنی خاصی ندارد! در دنیای تنهاییِ او، رفتوآمدهای بسیاری میشود.
خلاصه دوم:
ژانت تاد، دخترکِ بیچارهی همیشه تنها! دنیای او در پسِ شیشههای دودی، سیاهوسفید دیده میشود. زندگی پیچیدهی او را تودههای سیاه در برگرفته است؛ سیاهیِ عظیم که وابسته به اشخاص دیگر است. رفتوآمدهای ناگهانی و ناشناختههایِ دنیا که ناخواسته پا در زندگیِ او میگذارند و سرنخی از گذشته که پای قاتل پدرش را وسط گودالِ قتلهای زنجیرهای قرار میدهد.
سخن نویسنده:
یک: «نیمهی تاریک» اثری از یک فیلم کرهای است. طبق دیدههام و نوع نوشتاری که در پیش دارم، دیدم که اگه بخوام جدیت رو وارد متون کنم، نمیتونم اثر رو کامل و بهجا بنویسم؛ از این رو با تغییر لوکیشن و شخصیتها از «کرهای» به «انگلیسی» سریال رو بازنویسی میکنم.
دو: تذکری بابت فن نوشتن! بعضی از خوانندهها هنوز آگاهی کاملی از نوشتن «فن فیکشن» ندارند! و در عین بیاطلاعی حرفهایی رو من زیر کتابهای فن دیدم و برای همین گفتم که بگم:
فن فیکشن زیرمجموعهی رمان هست که تأییدشده هم هست و نویسندههای عزیز بدون آگاهی وقت و قلم ارزشمندشون رو هدر نمیدن.
وقتی «شما» فیلمی رو میبینید، چه سریال و چه سینمایی، زمان محدودی رو میگذرونید و دیدهها بهراحتی از جلوی چشمهای شما میگذرن؛ ولی نویسنده میاد اون دیدهها رو (یا فقط همون دیدهها و یا با توصیفاتِ اضافهای از جانب خود) خطبهخط مینویسه، فضا رو توصیف میکنه، مکانی که درش هست، تکتک حرکات شخصیتها و... .
داره خطبهخط مینویسه و وقت صرف میکنه؛ پس بی انصافیه کسی بخواد برگرده بگه: «طرف یه فیلم دیده همینم آورده رو کار!»
«منم یهروزه بلدم همچین کاری کنم.»
و از قبیل همین حرفها... .
از این بابت کمی دلم گرفته بود و خواستم درمیون بذارم؛ امیدوارم حرف دلم رو درک کنید :)
و اما داستان: دنیای ژانت تاد سالهاست که همینجوره؛ از همون زمانی که مادرش تنهاش گذاشت و پدرش جلوی چشمهاش از بین رفت.
اون تو دنیای خودش زندگی میکنه و مردم هم همیشه با گفتههای خودشون قضاوت میکنند.
این داستان در دو جلد تعریف میشه.
جلد اول: نیمهی تاریک
جلد دوم: نیمهی پنهان
امیدوارم این داستان پایان خوبی بههمراه داشته باشه.
شروع: 27/آذر/1397
آخرین ویرایش توسط مدیر: