نقد رمان معرفی و نقد رمان سایه تاریک شهر|Parla. S کاربر انجمن نگاه دانلود

*PArlA

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/03/30
ارسالی ها
5,097
امتیاز واکنش
51,479
امتیاز
1,281
سن
30
محل سکونت
Sis nation
سلام!
اول از همه باید یه تشکر جانانه بکنم ازتون که این متن به این بلند بالایی رو نوشتید ! و دوم لازم دیدم چند تا نکته رو متذکر بشم که از اشتباه دربیاید :)
نکاتی که درمورد علائم نگارشی، باور پذیری، مقدمه، جلد، شروع، خلاصه و نام رمان گفته بودید رو قبول دارم و قبل از نقد ، مطمئن بودم با یه همچین چیزی روبه‌رو می‌شم ! اما در مورد شخصیت پردازی ، واقعا متاسفم که همچین دیدی رو در نظر شما به وجود آوردم !
۱.اتفاقات، لحن های بیان و همینطور تناسبشون با مقام رو قبول دارم ولی در ۹۰% مواقع، با برنامه ریزی و اتفاقاتی که قراره تو رمان اتفاق بیوفته سعی کردم سنخیت داشته باشه و توی جلد های بعد صددرصد به دلیلشون پرداخته می‌شه!
۲.یه جایی از رمان نوشته بودم برای راحت‌تر تصور کردن حرکات ساگور، مجبور به تشبیه بعضی حالت ها به انسان هستم. مثل دست به جای بال یا همون لبخند محجوب. مجبور بودم، خواننده انس نمی‌گرفت!
۳.دارکالس...خب نمی‌تونم بگم چون رمان لو می‌ره! ولی بدونید حساب شده بود!
۴.سومبل در بعضی مواقع واقعا احساس ضعف می‌کرد! مثل اون‌جایی که از کتاب‌خونه بیرون میاد و... ! اگه دقت می‌کردید توی کتاب خونه با موجودی روبه‌رو می‌شد که حرکات و رفتار هاش رو کاملا غیرارادی می‌کرد! و اینو هم بگم هر چقدرم سنگ محکمی باشی بعضی وثت ها ترک بر می‌داری!!!
۵.مورد آخر که وافعا تعجب کردم ، پسر بودن جونیا بود! جونیا دختره ، لحن چاله میدونی و لاتش هم باز برنامه ریزی شده است!!
شدیدا پیشنهاد می‌دم جلد های بعدی رو هم بخندید تا متوجه بشید چرا این‌طور در برابر شخصیت هام ایستادم !
بازم متشکرم:)
نکات خوبی رو متذکر شده بودید و...ممنون:aiwan_lggight_blum:
 
  • پیشنهادات
  • عقیق

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/09
    ارسالی ها
    621
    امتیاز واکنش
    10,219
    امتیاز
    661
    نقد رمان سایه تاریک شهر

    * نام رمان

    اول که نام رو میبینی دو ذهنیت برات ایجاد می کنه اولیش اینه که قصه در مورد ژانر اجتماعیه و قراره معضلات و مشکلات اجتماعی رو درش ببینی . ذهنیت دیگه ای که به ذهن میاد بخصوص برای من که با کارهای نویسنده تا حدی اشنایی دارم اینه که قصه در ژانر تخیلی است و در سبک تخیلی یا ترسناک یا فانتزی نوشته شده. نام جالبی انتخاب شده که کنجکاوی مخاطب رو تا حدی برانگیخته می کنه و یه نگاه دقیق تر به نام اطلاعات زیادی به مخاطب میده بخصوص که بعد از مطالعه رمان هم مخاطب دلیل انتخاب نام و ارتباطش با قصه رو میفهمه. به نظر میرسه نام تونسته انتظارات نویسنده و مخاطب رو براورده کنه.مخاطب هم باهاش ارتباط برقرار می کنه.


    * جلد

    در جلد از رنگ ها و نماد ها خیلی چیز ها دستگیر مخاطب میشه . تصویر دختر توی جلد که نشان دهنده ماهیت شخصیت اصلی به نظر میرسه و رنگ های تیره و اون سایه کلاغ و تصویر کوچک گوشه بالا سمت چپ جنگل تیره و تاری که سایه شبح مانندی درش وجود داره به وضوح نشان دهنده ژانر تخیلی و محیط تیره و احیانا ترسناک حاکم بر قصه است . و این نکته رو بگم که جلد جالب و زیبا طراحی شده و نظر مخاطب رو جلب می کنه. اما نماد های به کار رفته در جلد که ژانر تخیلی رو نشون میده از اون نماد هایی که خیلی زیاد استفاده میشه اما خب بازم خللی در جذب مخاطب ایجاد نمی کنه.و این نکته رو هم بگم که جلد مرتبط با داستانه و مخاطب بعد مطالعه رمان مفهوم جلد رو بهتر و بیشتر متوجه میشه.


    * خلاصه

    ابتدای خلاصه کمی با استاندارد ها فاصله داره منظورم سطر اولش هست در سطر بعد اما وضعیت کمی متفاوت تر میشه و مخاطب به دید کلی تری از قصه میرسه اما هنوز هم با استاندارد ها فاصله داره حداقل به مخاطب ذهنیت واضحی از چیزی که قراره باهاش روبرو بشه نمی ده مثلا منظور نویسنده از سایه با تصوری که مخاطب از این کلمه ممکنه برداشت کنه حداقل توی خلاصه متفاوته و میتونه به "حضور در حاشیه" یک فرد یا "اهمیت نداشتن " و کمرنگ بودن اون فرد هم تعبیر بشه البته چنین برداشتی با اصل منظور مخاطب فاصله زیادی نداره اما حداقل باید به یکی از گره های اساسی قصه اشاره میشد تا مخاطب رو کنجکاو کنه .
    در انتهاش هم گفتید "داستانی با سه شخصیت و هزاران هزار ماجرا!از خوندنش پشیمون نمیشید" خب بهتره جملات مستقیم اینچنینی رو از خلاصه حذف کنید و به جاش تغییراتی توی خلاصه ایجاد کنید تا بدون به کاربردن جملات این چنینی مخاطب خودش به این نتیجه برسه که داستان جالبه و ارزش مطالعه شدن داره. توصیه من اینه که کمی تغییرات بیشتر در خلاصه ایجاد کنید حداقل با افزودن نکاتی اون رو پر جذبه تر کنید در عین حال قصه رو لو ندید.


    * مقدمه

    مقدمه با وجودی که متن جالبی داره و البته مرتبط و مخاطب رو کمی با جَو و محیط حاکم بر قصه اشنا می کنه اما کمی سخت نوشته شده مخاطب کمی طول میکشه تا باهاش ارتباط برقرار کنه و بتونه ریتمش رو در کنار معناش پیدا کنه در واقع مقدمه زیاد احساس مخاطب رو درگیر نمی کنه بیشتر قصد داره تا ماهیت شخصیت اصلی و تجربیاتش رو برای مخاطب قابل درک تر کنه.و این جمله "از سیاهی برق می زند!" خب معنای متضاد جالب و عجیبی ساخته که ذهن مخاطب رو درگیر می کنه تا حدودی ،البته ساختار معناییش منظورمه؛ چون حتی مخاطب با سادگی متوجهش میشه که تاریکی و سایه در نبود نور اتفاق میفته و عملاً امکان برق زدن تاریکی وجود نداره درواقع جزو محالاته و مخاطب هم این رو میفهمه البته به نظر میاد اشتباهی اتفاق نیفتاده و نویسنده از چنین جمله ای عمدا استفاده کرده. و خب در کل متن مورد نظر نویسنده تونسته نقش مقدمه رو ایفا کنه شاید متن خیلی عالی از پس درگیر کردن حس مخاطب بر نیومده یا خیلی لطیف نوشته نشده اما باز هم تونسته مخاطب رو با قصه و محیطش اشنا کنه.


    * شروع

    شروع قصه با وجودی که زیاد جذاب نبود چون انتظار شروع هیجان انگیز تری رو داشتم اما تعدادی از ملاک ها رو داره . خب یک دو مورد توصیف چهره وجود داره البته توصیف مکان نداشت و توصیف احساس زیاد خوب و قابل درک نبود و کمی تا قسمتی معرفی شخصیت وجود داشت . توصیه می کنم کمی بیشتر روی شروعتون کار کنید و با ایجاد کمی فقط کمی تغییر اون رو جالب تر و کنجکاو کننده تر کنید.

    * شخصیت پردازی
    ساینی، سومبل، الکا، ریانا، جانر، شینا، سورما، میروسا، تاریک، دارکلاس و ... شخصیت های قصه هستند شخصیت های اصلی و فرعی که چون هنوز قصه در حال تایپه ممکنه کم و زیاد هم بشن. در رفتار های برخی شخصیت ها نوسان های رفتاری و تناقضاتی وجود داره مثلا در رفتار تاریک یا رفتارهای سومبل که توی قصه مدام گفته میشه فرمانده شجاع و سرد و سنگینیه اما مخاطب به هیچ عنوان چنین شخصیتی رو در اون نمی بینه که موجب میشه چندان باورش نکنه و نتونه باهاش ارتباط برقرار کنه. شخصیت ها هنوز برای مخاطب زیاد قابل درک و واضح نیستند که البته دلیلش هم اینه که هنوز قصه در حال تایپه و فرصت کافی وجود داره تا نویسنده به شخصیت ها بپردازه و اونها رو در ادامه و در روند بیان داستان به مخاطبان بشناسونه پس نگران نباشید.
    در مورد ساینی و تاریک و سومبل و ساگور ارتباطشون هنوز نکات مبهم زیادی وجود داره و مخاطب همچنان براش معماست با وجودی که هفت صفحه گذشته اما مخاطب هنوز نمی دونه سایه ی عاشق پیشه (ساگور) ناگهان از کجا اومد چون بین ادم هایی که توی قصه ساینی ازشون حرف میزنه یا نام میبره ساگور نامی وجود نداره و اینکه بالاخره ساینی کیه( اون دارکالسی که ساگور رو نفرین کرده و ساینی دقیقا ارتباطشون مشخص نشده و مخاطب هنوز گیجه)


    * نثر

    نویسنده از محاوره برای نثر قصه استفاده کرده که خب با توجه شکل و نحوه کاربرد این نثر خوب به نظر تصمیم اشتباهی نیست چون راحت تر میشه ازش استفاده کرد و خود نویسنده هم راحت تره. البته زیاد روان و منسجم به نظر نمیاد کمی گسست حس می کنم منظورم اینه که نثر محاوره روان و راحت نیست و یک ناهماهنگی و تشویش در لحن و شیوه بیان محاوره هم حس میشه .


    * توصیفات( مکان، احساس، حالت و چهره)

    در مورد توصیفات خب باید بگم یه سری حرکات و رفتار ها و افکار شخصیت ها رو توصیف کردید اما توی توصیف احساس خب باید بگم زیاد موفق نبودید چون مخاطب جملاتی رو میخونه که حسی ازش نمی گیره حسش درگیر نمیشه زیاد نمی تونه همذات پنداری کنه البته خود قصه به اندازه کافی کشش داره تا مخاطب رو درگیر کنه اما توصیفات هم نقش مهمی دارن تا مخاطب بتونه با قصه ارتباط برقرار کنه و تصورش کنه.
    توصیف مکان هم خیلی کمه تا صفحه دو تقریبا توصیفی از محیط اطراف شخصیت صورت نگرفته و فقط به گفتن دیوار یا حیاط یا ابشار اکتفا کردید که میشه گفت در واقع توصیفی نشده جلوتر که میریم اواسط صفحه دو کلبه رو توصیف کردید که کمی گنگه و البته توصیف مستقیم و یکجا دارید و در صفحات بعد هم .توصیه ما همچنان کاربرد توصیف های غیر مستقیم و تدریجیه.
    توصیف حالت ها هم وجود داره مثل توصیف حرکات و حالاتی که شخصیت ها به بدنشون میدن ولی توصیف ها رو دقیق تر و بهتر و با جزئیات بیشتر کنید و توصیف حالاتی رو هم که به چهره میدن بیشتر کنید تا مخاطب بتونه بهتر باور کنه. اینکه مثلا وقتی ساینی داره فکر می کنه چه حرکتی بروز میده یا وقتی دلخوره یا وقتی میترسه چه حالتی داره نمی دونم خوب منظورم رو توضیح دادم یا نه.
    توصیف چهره و ظاهر رو انجام دادید اما توصیه می کنم بیشترشون کنید چون خیلی کم هست ) توی صفحه یک) البته توصیف های تدریجی که انجام دادید خوبه اما کمه و در ادامه در صفحه دو و بعد از اون یه سری توصیفاتی دارید که مستقیم و یکجاست که توصیه می کنم توصیفات رو تدریجی و غیر مستقیم انجام بدید حتی اگر مجبور میشید توصیف یکجا داشته باشید غیر مستقیم باشه.


    * دیالوگ ها و مونولوگ ها

    توی دیالوگ های دو صفحه اول دیالوگ های رد و بدل شده بین ساینی و تاریک جملات کوتاه و پاسخ های کوتاهه .جملاتی که به فهمیدن داستان کمک می کنه و تکراری نیستند اما باید این نکته رو یاداوری کنم که تفاوت های بین افراد رو در جملاتی که میگن پررنگ تر کنید جملات و کلمات هردو شخصیت در برخی جاها شبیه همه بدون تفاوت انگار یک نفر داره از زبان هر دو حرف می زنه کلمات یا جملات هردو نفر عین هم هست و اینکه توصیف حس ها رو در زمان گفتگو های دو نفره فراموش نکنید تا مخاطب بتونه بفهمه شخصیت ها در حین گفتن جملات چه حسی دارند یا چه حرکاتی انجام میدن.
    در مورد مونولوگ ها هم( همونطور که مشخصه افکار و گفتگوهای درونی شخصیت رو شامل میشه ( در واقع تک گویی ها) مواردی وجود داره که توی سایر بخش ها توضیح دادم .( در رابـ ـطه توصیف احساس و باقی موارد)
    اینکه توی دیالوگ های دونفره از علامت - استفاده کردید که خیلی خوبه (فقط از علامت - استفاده کنید و + رو به - تغییر بدید چون اگر تفاوت ها لحاظ شده باشه نیازی به علامت های متفاوت کننده مثل + نیست) مجدد یاداوری می کنم که تفاوت های( تفاوت های فردی و جنسیتی و فرهنگی و ...) هر شخصیت که توی حرف زدن ها و جملاتش باید منعکس بشه رو بیشتر کنید.


    * زاویه دید

    زاویه دید انتخابی شما اول شخص هست وخب تا صفحه سه قصه از دید ساینی و بعدش در صفحات بعد از دید سو ( سومبل)روایت میشه. اما خب با توجه به اینکه فقط دو نفر که از قضا هردو در قصه نقش مهمی دارند قصه رو روایت می کنند -در واقع قصه از زبان ساینی تا وقتی روایت میشه که توسط میروسا زندانی میشه و بعد ساینی از دید مخاطب خارج میشه و بعد سومبل روایت قصه رو دست میگیره البته مخاطب با توجه به این موارد و اینکه فکر می کنه احتمالا سومبل همون قل ساینی است- که تغییر زاویه دید از ساینی به سومبل رو تقریبا توجیه می کنه (البته فعلا دوشخصیت راوی هستند و چون قصه هنوز در حال تایپه و ممکنه شخصیت راوی هم با اشخاص دیگه ای جابه جا بشه) که این شیوه کاربرد اول شخص شیوه درستی نیست و درستش اینه که در زمان استفاده از اول شخص روای بین شخصیت های قصه جابه جا نشه و فقط یک نفر راوی باشه اما اگر تمایل دارید تعداد شخصیت هایی که قصه از نگاه اونها بیان میشه بیش از یک نفر باشه بهتره از زاویه دید سوم شخص( دانای کل نامحدود یا محدود) استفاده کنید.


    * ایده

    خب قصه روایت جالب و متفاوتی از سایه هاست سایه ای که اسمش ساینیه و میخواد توی دنیای خودش که قوانین خاصی هم بهش حکمفرماست پیشرفت کنه دنیایی که موازی دنیای ادم هاست متفاوت و عجیب.خب ایده، ایده جدیدیه و جای کار زیاد داره و مخاطب شاید در ابتدای قصه طول بکشه که باهاش ارتباط برقرار کنه اما در ادامه و وقتی با چیزهای بیشتری از قصه مواجه میشه ارتباطش رو بیشتر و بهتر می کنه و کنجکاویش هم برانگیخته میشه بخصوص ایده دارک ها و لایت ها و تفاوت های اونها باهم، دسته بندی ها و درجه ها و سمت هاشون، شیوه ارتقاء و موارد مربوط به اونها جالب وخلاقانه بود .اما نویسنده در پردازش قصه کمی با مشکل مواجه است البته این نکته رو هم بگم ایده کشش جذب مخاطب رو داره اما یه سری نکات ضد و نقیض و مواردی ظریف در برخی بخش ها وجود داره که در بخش متفرقه و باور پذیری و سایر بخش ها بهشون اشاره می کنم . اما در کل ایده اصلی ایده جذابیه که نویسنده میتونه بیشتر روش کار کنه تا نقایص رو برطرف کنه.


    * سیر

    خب یکمی گسست و انقطاع توی روایت قصه وجود داره بخصوص توی صفحه اول و اینکه قصه کند پیش میره ( تا صفحه دو)البته وقایع و ماجراهایی که توی قصه گذاشته شده تا حدی موجب شده تا در قصه افت و خیز وجود داشته باشه. و اینکه توی روایت قصه لازمه کمی بیشتر به جزئیات پرداخته بشه ماجراها خیلی دقیق بیان نمی شن انگار نویسنده نگرانه جزئیات زیاد بشه و قصه لو بره! البته در ادامه به نظر بهتر شده اما باز هم همونطوره.البته کمی قابل درکه چون نویسنده قصد داره معماها رو اهسته اهسته جواب بده .


    * ژانر

    از همون ابتدای رمان مخاطب کاملا واضح نشانه های ژانر تخیلی رو میبینه و این خیلی خوبه و انتخاب درستی بوده. نشانه های محدودی هم از ژانر های دیگه به چشم مخاطب میاد مثل عاشقانه البته همونطور که گفتم خیلی محدود و البته چندان اشکار و واضح و زیاد نیست و چون هنوز مشخص نیست در ادامه قصه چه رخ خواهد داد و نویسنده قصد داره قصه رو چطور پیش ببره برای افزودن ژانرهای دیگه پیشنهادی نمی دم.


    * متفرقه و باور پذیری

    منطق قصه در برخی جاها ضعف داره و مخاطب با تناقضاتی مواجهه همچنین یه سری موارد ضد و نقیض و یه سری ناهماهنگی ها توی قصه وجود داره ( که متاسفانه یکی دو مورد نبود و من فعلا فقط یک مورد محدود رو براتون نمونه میگم) مثلا در اوایل قصه به این اشاره شده که با پا ضربه ای به سنگ ریزه ای میزنه اما تکون نمیخوره و مخاطب این رو برداشت می کنه که ساینی ماهیتی شبیه به روح داره و در لمس کردن اجسام و درک موارد مرتبط با اجسام متفاوت و مثل ارواح عمل می کنه و نرمی و زبری یا سرما و گرما و چیزهای این چنینی رو حس نمی کنه و این موارد نباید اثری روش داشته باشه و این جمله عینا متن قصه است که میگه : " مثل همیشه باد سردی به صورتم خورد.میدونستم دارم با سرعت تندی می دوم ولی خودم چیزی حس نمی کردم،که اونم به خاطر سرعت فوق سریعش بود.باد سرد که تموم شد چشمام رو باز کردم. " این یک تناقضه و حس کردن سرما با اون مورد که گفتید چیزی حس نمی کنه تناقضیه که مخاطب متوجهش میشه بخصوص که در ادامه هم خودتون میگید " خیسی معنا نداشت وقتی حتی اجسام رو نمیتونستم لمس کنم!" مگر اینکه این توانایی لمس کردن تابع شرایط باشه که متاسفانه برای مخاطب تایید نکردین(منظورم اینه که مخاطب بر حسب نظر خودش چنین برداشتی داره و از طرف شما به عنوان نویسنده قصه روشن و تایید نشده) و کمی به برداشت های مخاطب از توانایی های شخصیت لطمه میزنه.
    .

    دوست عزیزم تخیلی قوی و قلم خوب و رو به پیشرفتی داری به نوشتن ادامه بده و برات ارزوی موفقیت دارم

    شورای نقد انجمن نگاه دانلود
    منتقدین.jpg
     

    Arusha

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/29
    ارسالی ها
    1,830
    امتیاز واکنش
    37,206
    امتیاز
    816
    محل سکونت
    اصفهان
    سلام عزیزم
    خیلی ممنون که یک سری نکات را یادآوری کردی
    1-اما در مورد لحن و گفتارشان، ما از اهداف شما و همچنین جلد بعد بی اطلاع هستیم و حال را نقد می کنیم نه آینده را!
    ما لحن و رفتار شخصیت ها را با افراد واقعی می سنجیم و درصد باور پذیریمان رو اعلام می کنیم.
    2- تشبیه کلاغ به انسان برای من یک معادله ی مجهوله و من بیشتر اینکه انس بگیرم گیج می شدم اگر شما بتوانی خیلی خوب حالات کلاغ بودنش را شرح بدهید موفقت بیشتری در زمینه ی انس گرفتن خواننده با شخصیت ساگور پیدا می کنید.
    3-درمورد دارکالس... باید بگم که ما اخلاقیاتی که در زمان حال داشته نقد کردیم.
    4- نظریه ی شما صحیح... اما شکستن و ضعف نشان دادن در جای خود و به موقع، صحیح است.
    5-درمورد مورد آخر من از شما عذر می خواهم اشتباه از من بود من اسم مولیا و سومبل رو قاطی کرده بودم!

    دوست عزیزم امیدوارم این نکات موثر واقع شده باشند.
    قلمت سبز و همیشه پاینده.موفق باشید!
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا