این نقد بر اساس پستهای ارائه شده توسط نویسنده میباشد.
شاید تنها چیزی که باعث شود رمان خوانده بشود؛ اسم فرمول خاص است. چه بسا فرمول تنها قادر به جذب مخاطب نیست؛ اما کلمه خاص که بعد از کلمه فرمول قرار گرفته است، باعث ویژه کردن این اسم است. همانگونه که اطلاع دارید فرمول به معنای نمایاندن یک ترکیب یا ساختمان شیمیایی با نمادها و علامات اختصاری است. با توجه به ژانرهای اجتماعی و عاشقانه، انتظار میرود وقتی فرمول هر چیزی که در ذهن نویسنده است در اجتماع به وجود آمد؛ در ادامهاش شاهد ماجراهای عاشقانهای باشیم که رخ میدهد. کماکان نویسنده در حال سوق دادن کارکترها به این سمت است.
خلاصه رمان در مورد احساسات دختری است که پدرش را از دست داده و بار مسئولیت کارخانه به عهدهی او است. متاسفانه شروع رمان کاملا خلاصه و اسم را نقض میکند؛ زیرا شروع رمان به گونهای است که فکر میکنید او عزیزش ا از دست داده؛ اما چند خط بعد صدای خش خش بیسیم، حالت گروگانگیری یا زندانی بودن شخصیت را میساند. اما چند خط بعد در محور دختری است که وسط آتش، در ساختمان نیمه کارهای از هوش میرود. شروعی گیرا و زیبایی که خواننده به دنبال سوالاتی که برایش پیش آمده رمان را دنبال میکند. اما ادامه رمان به سمت دیگری در حال حرکت است. دختری به اسم یاس که در اتاق پدر مرحومش مشغول است. ناگاه در گشوده میشود و دختری به اسم مسـ*ـتانه که دوست یاس و مدیرعامل شرکت محسوب میشود؛ خبر نزاع و درگیری کارکنان در خط را میدهد. در اینجا سیر رمان تند شده است. در حال خواندن دیگر پستها، به پستی برخورد میکنیم که بالای سر آن نوشته شده، گذری به آینده و باز به موقعی که دختر در آتش است و کسی نمیداند و برای فرو ریختن ساختمان لحظه شماری میکنند؛ که پسری به حالت دیوانهها میخواهد وارد ساختمان بشود و... . متاسفانه نه تنها خلاصه رمان را پوشش نداده بود، بلکه در تناقض با محتوای رمان محسوب میشد. خلاصه یعنی در محور رمان باشد نه در فرع! پرشهای زمانی در سیر آن هم بخاطر دو پست، واقعا غیر منطقی بوده است؛ چرا که خواننده دوست دارد روند ادامه پیدا کند نه این که بعضی مواقع گذری به آینده مشاهده کنند. این کار ممکن است خواننده دلزده بشود و رمان را رها کند. رعایت نشدن پستهای مرتبط با یکدیگر با این دو پست نمایان است. اما اگر قصدی همچون هیجان دارید باید بدانید این گونه پست گذاری هیجان پستهایی که در زمان حال در حال وقوع است از بین میرود. سیر رمان متناسب با محتوای درون رمان است به جز موارد معدودی که سیر تند شده است.
نثر رمان ادبی نوشته شده بود و با بهرهگیری از تشبیهها به آن زیبایی خاصی بخشیده بود. در نثر شاهد غلط املایی، اشکالات تایپی بودیم، بهتر است با مروری دیگر رفع کنید.
در شخصیت پردازی یاس تضاد وجود داشت. در رمان گفته شده بود که یاس بعد از فوت پدرش، بخاطر اخلاقش کسی نزدیک آن نمیشد به جز مسـ*ـتانه. اما بعد از آن شاهد بودیم یاس در آزمایشگاه با تمامی افراد خوب است. یاس گفته بود شخصی که دزدی کرده است را اخراج نمیکند! اما او نه تنها با زبان تنبیه اش کرد بلکه اخراج هم کرد. شخصیت یاس در ده پست اول جدی و منطقی به نظر میرسد، اما بعد از آن یاس دختری شیطون و بازیگوش تبدیل میشود. شخصیت برسام، پسری شوخ و عاشق شیطنت، که چشم دیدن دختری به اسم یاس را ندارد. اتفاقاتی که توسط یاس یا برسام انجام میشود؛ صرفا جز کلکلهایی که برای نشان دادن برتری خود نسبت به یکدیگر است و کماکان آبروی کارخانههای یکدیگر را نشانه گرفتهاند. در حالی که میتوانید به مهمانی که یاس در آن حضور یافت و فهمید همه با اختلاس و دوز و کلک به این جا و مکان رسیدن، پر و بال بیشتری بدهید و همانند هنگامی که یاس و مسـ*ـتانه به انبار رفتن و در آنجا گیر افتادن و سپس فرار کردن پردازید. حتی این قسمت غیرقابل باور تلقی میشود؛ زیرا همچین جایی مطمئنا دوربینهای مداربسته باید داشته باشند.
ایده رمان در پی یافتن یاس برای مواد غذایی سالم است که به مادهای میرسد و آن را از رقیبهای خود پنهان نگه میدارد. ایده اگر کلکلهایش کم بشود ایدهای نو میشود که در اجتماع شاهدش هستیم.
مونولوگهایی که طولانی هستند و بار محتوایی بالایی را متحمل میشود. باعث خستگی خواننده میشود. مثال همان پستهای آغازین که برای تبلیغات محصولات فراسو بود. اگر نویسنده کمی از تبلیغات را در قالب نمایش رسانهای توصیف میکرد بهتر میبود. دیالوگها هم بهتر است کمتر و تمام کننده باشد. برای مثال هنگامی که یاس در جلسه به معرفی محصول خود میپردازد، بهتر است دیالوگهایش جمع وجور تر شود تا از جذابیت آنها کاسته نشود. محتوا دارای چند اشکال میباشد که قابل ذکر است.
کارخانهها سالن آمفی تئاتر ندارند! آنها در سالن کمفرانس یا سالن همایش گرد هم میآیند. آمفی تئاتر یا سالن نمایش بدون
میز و صندلی میباشد.
در قسمتی از رمان گفته شد، شکسپیر فلسفه میبافد! خیر. شکسپیر یک نمایشنامه نویس انگلیسی که اکثر کارهایش در ژانرهای کمدی_ تراژدی بود و... .
توصیفات ظواهر خیلی کم وجود داشت و اگر هم بود پشت سر هم به گونهای که در ذهن نماند. اما نویسنده باید بتواند توصیفات را در لابه لای متنش به خورد خواننده بدهد.
توصیفات حالات و احساسات متناسب با وقایع رمان بود، اما حالات قبل از دیالوگها وجود نداشت و خیلی کم بود.
توصیف مکان در حد متوسط بود به گونهای که دریافتیم رنگ دیوار شیری است و چیزهایی که نیاز به دانستن بود یا به دلیل پشت سرهم بودن یا کم بودن معلوم نمیشود.
فضا سازی نیاز به کار دارد و از آنجایی که زاویه دید توسط یاس و برسام است، انتظار بیشتری در فضا سازی میرود.
این نقد تنها نقد از شورای نقد میباشد.
عضو شورای نقد
شاید تنها چیزی که باعث شود رمان خوانده بشود؛ اسم فرمول خاص است. چه بسا فرمول تنها قادر به جذب مخاطب نیست؛ اما کلمه خاص که بعد از کلمه فرمول قرار گرفته است، باعث ویژه کردن این اسم است. همانگونه که اطلاع دارید فرمول به معنای نمایاندن یک ترکیب یا ساختمان شیمیایی با نمادها و علامات اختصاری است. با توجه به ژانرهای اجتماعی و عاشقانه، انتظار میرود وقتی فرمول هر چیزی که در ذهن نویسنده است در اجتماع به وجود آمد؛ در ادامهاش شاهد ماجراهای عاشقانهای باشیم که رخ میدهد. کماکان نویسنده در حال سوق دادن کارکترها به این سمت است.
خلاصه رمان در مورد احساسات دختری است که پدرش را از دست داده و بار مسئولیت کارخانه به عهدهی او است. متاسفانه شروع رمان کاملا خلاصه و اسم را نقض میکند؛ زیرا شروع رمان به گونهای است که فکر میکنید او عزیزش ا از دست داده؛ اما چند خط بعد صدای خش خش بیسیم، حالت گروگانگیری یا زندانی بودن شخصیت را میساند. اما چند خط بعد در محور دختری است که وسط آتش، در ساختمان نیمه کارهای از هوش میرود. شروعی گیرا و زیبایی که خواننده به دنبال سوالاتی که برایش پیش آمده رمان را دنبال میکند. اما ادامه رمان به سمت دیگری در حال حرکت است. دختری به اسم یاس که در اتاق پدر مرحومش مشغول است. ناگاه در گشوده میشود و دختری به اسم مسـ*ـتانه که دوست یاس و مدیرعامل شرکت محسوب میشود؛ خبر نزاع و درگیری کارکنان در خط را میدهد. در اینجا سیر رمان تند شده است. در حال خواندن دیگر پستها، به پستی برخورد میکنیم که بالای سر آن نوشته شده، گذری به آینده و باز به موقعی که دختر در آتش است و کسی نمیداند و برای فرو ریختن ساختمان لحظه شماری میکنند؛ که پسری به حالت دیوانهها میخواهد وارد ساختمان بشود و... . متاسفانه نه تنها خلاصه رمان را پوشش نداده بود، بلکه در تناقض با محتوای رمان محسوب میشد. خلاصه یعنی در محور رمان باشد نه در فرع! پرشهای زمانی در سیر آن هم بخاطر دو پست، واقعا غیر منطقی بوده است؛ چرا که خواننده دوست دارد روند ادامه پیدا کند نه این که بعضی مواقع گذری به آینده مشاهده کنند. این کار ممکن است خواننده دلزده بشود و رمان را رها کند. رعایت نشدن پستهای مرتبط با یکدیگر با این دو پست نمایان است. اما اگر قصدی همچون هیجان دارید باید بدانید این گونه پست گذاری هیجان پستهایی که در زمان حال در حال وقوع است از بین میرود. سیر رمان متناسب با محتوای درون رمان است به جز موارد معدودی که سیر تند شده است.
نثر رمان ادبی نوشته شده بود و با بهرهگیری از تشبیهها به آن زیبایی خاصی بخشیده بود. در نثر شاهد غلط املایی، اشکالات تایپی بودیم، بهتر است با مروری دیگر رفع کنید.
در شخصیت پردازی یاس تضاد وجود داشت. در رمان گفته شده بود که یاس بعد از فوت پدرش، بخاطر اخلاقش کسی نزدیک آن نمیشد به جز مسـ*ـتانه. اما بعد از آن شاهد بودیم یاس در آزمایشگاه با تمامی افراد خوب است. یاس گفته بود شخصی که دزدی کرده است را اخراج نمیکند! اما او نه تنها با زبان تنبیه اش کرد بلکه اخراج هم کرد. شخصیت یاس در ده پست اول جدی و منطقی به نظر میرسد، اما بعد از آن یاس دختری شیطون و بازیگوش تبدیل میشود. شخصیت برسام، پسری شوخ و عاشق شیطنت، که چشم دیدن دختری به اسم یاس را ندارد. اتفاقاتی که توسط یاس یا برسام انجام میشود؛ صرفا جز کلکلهایی که برای نشان دادن برتری خود نسبت به یکدیگر است و کماکان آبروی کارخانههای یکدیگر را نشانه گرفتهاند. در حالی که میتوانید به مهمانی که یاس در آن حضور یافت و فهمید همه با اختلاس و دوز و کلک به این جا و مکان رسیدن، پر و بال بیشتری بدهید و همانند هنگامی که یاس و مسـ*ـتانه به انبار رفتن و در آنجا گیر افتادن و سپس فرار کردن پردازید. حتی این قسمت غیرقابل باور تلقی میشود؛ زیرا همچین جایی مطمئنا دوربینهای مداربسته باید داشته باشند.
ایده رمان در پی یافتن یاس برای مواد غذایی سالم است که به مادهای میرسد و آن را از رقیبهای خود پنهان نگه میدارد. ایده اگر کلکلهایش کم بشود ایدهای نو میشود که در اجتماع شاهدش هستیم.
مونولوگهایی که طولانی هستند و بار محتوایی بالایی را متحمل میشود. باعث خستگی خواننده میشود. مثال همان پستهای آغازین که برای تبلیغات محصولات فراسو بود. اگر نویسنده کمی از تبلیغات را در قالب نمایش رسانهای توصیف میکرد بهتر میبود. دیالوگها هم بهتر است کمتر و تمام کننده باشد. برای مثال هنگامی که یاس در جلسه به معرفی محصول خود میپردازد، بهتر است دیالوگهایش جمع وجور تر شود تا از جذابیت آنها کاسته نشود. محتوا دارای چند اشکال میباشد که قابل ذکر است.
کارخانهها سالن آمفی تئاتر ندارند! آنها در سالن کمفرانس یا سالن همایش گرد هم میآیند. آمفی تئاتر یا سالن نمایش بدون
میز و صندلی میباشد.
در قسمتی از رمان گفته شد، شکسپیر فلسفه میبافد! خیر. شکسپیر یک نمایشنامه نویس انگلیسی که اکثر کارهایش در ژانرهای کمدی_ تراژدی بود و... .
توصیفات ظواهر خیلی کم وجود داشت و اگر هم بود پشت سر هم به گونهای که در ذهن نماند. اما نویسنده باید بتواند توصیفات را در لابه لای متنش به خورد خواننده بدهد.
توصیفات حالات و احساسات متناسب با وقایع رمان بود، اما حالات قبل از دیالوگها وجود نداشت و خیلی کم بود.
توصیف مکان در حد متوسط بود به گونهای که دریافتیم رنگ دیوار شیری است و چیزهایی که نیاز به دانستن بود یا به دلیل پشت سرهم بودن یا کم بودن معلوم نمیشود.
فضا سازی نیاز به کار دارد و از آنجایی که زاویه دید توسط یاس و برسام است، انتظار بیشتری در فضا سازی میرود.
این نقد تنها نقد از شورای نقد میباشد.
عضو شورای نقد
![aym2_215978_photo_2017-06-26_13-50-43.jpg](http://uupload.ir/files/aym2_215978_photo_2017-06-26_13-50-43.jpg)
تالار نقد نگاه دانلود
سایت دانلود رمان نگاه دانلود