نقد رمان معرفی و نقد رمان فرمول خاص| عِلیماژ کاربر انجمن نگاه دانلود

آدینه

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/04/26
ارسالی ها
1,025
امتیاز واکنش
53,320
امتیاز
1,026
محل سکونت
اصفهان
این نقد بر اساس پست‌های ارائه شده توسط نویسنده می‌باشد.
شاید تنها چیزی که باعث شود رمان خوانده بشود؛ اسم فرمول خاص است. چه بسا فرمول تنها قادر به جذب مخاطب نیست؛ اما کلمه خاص که بعد از کلمه فرمول قرار گرفته است، باعث ویژه کردن این اسم است. همان‌گونه که اطلاع دارید فرمول به معنای نمایاندن یک ترکیب یا ساختمان شیمیایی با نمادها و علامات اختصاری است. با توجه به ژانرهای اجتماعی و عاشقانه، انتظار می‌رود وقتی فرمول هر چیزی که در ذهن نویسنده‌ است در اجتماع به وجود آمد؛ در ادامه‌اش شاهد ماجراهای عاشقانه‌ای باشیم که رخ می‌دهد. کماکان نویسنده در حال سوق دادن کارکترها به این سمت است.
خلاصه رمان در مورد احساسات دختری است که پدرش را از دست داده و بار مسئولیت کارخانه به عهده‌ی او است. متاسفانه شروع رمان کاملا خلاصه و اسم را نقض می‌کند؛ زیرا شروع رمان به گونه‌ای است که فکر می‌کنید او عزیزش ا از دست داده؛ اما چند خط بعد صدای خش خش بی‌‌سیم، حالت گروگان‌گیری یا زندانی بودن شخصیت را می‌ساند. اما چند خط بعد در محور دختری است که وسط آتش، در ساختمان نیمه‌ کاره‌ای از هوش می‌رود. شروعی گیرا و زیبایی که خواننده به دنبال سوالاتی که برایش پیش آمده رمان را دنبال می‌کند. اما ادامه رمان به سمت دیگری در حال حرکت است. دختری به اسم یاس که در اتاق پدر مرحومش مشغول است. ناگاه در گشوده می‌شود و دختری به اسم مسـ*ـتانه که دوست یاس و مدیرعامل شرکت محسوب می‌شود؛ خبر نزاع و درگیری کارکنان در خط را می‌دهد. در این‌جا سیر رمان تند شده است. در حال خواندن دیگر پست‌ها، به پستی برخورد می‌کنیم که بالای سر آن نوشته شده، گذری به آینده و باز به موقعی که دختر در آتش است و کسی نمی‌داند و برای فرو ریختن ساختمان لحظه شماری می‌کنند؛ که پسری به حالت دیوانه‌ها می‌خواهد وارد ساختمان بشود و... . متاسفانه نه تنها خلاصه رمان را پوشش نداده بود، بلکه در تناقض با محتوای رمان محسوب می‌شد. خلاصه یعنی در محور رمان باشد نه در فرع! پرش‌های زمانی در سیر آن‌ هم بخاطر دو پست، واقعا غیر منطقی بوده است؛ چرا که خواننده دوست دارد روند ادامه پیدا کند نه این که بعضی مواقع گذری به آینده مشاهده کنند. این کار ممکن است خواننده دلزده بشود و رمان را رها کند. رعایت نشدن پست‌های مرتبط با یک‌دیگر با این دو پست نمایان است. اما اگر قصدی همچون هیجان دارید باید بدانید این‌ گونه پست گذاری هیجان پست‌هایی که در زمان حال در حال وقوع است از بین می‌رود. سیر رمان متناسب با محتوای درون رمان است به جز موارد معدودی که سیر تند شده است.
نثر رمان ادبی نوشته شده بود و با بهره‌گیری از تشبیه‌ها به آن زیبایی خاصی بخشیده بود. در نثر شاهد غلط املایی، اشکالات تایپی بودیم، بهتر است با مروری دیگر رفع کنید.
در شخصیت پردازی یاس تضاد وجود داشت. در رمان گفته شده بود که یاس بعد از فوت پدرش، بخاطر اخلاقش کسی نزدیک آن نمی‌شد به جز مسـ*ـتانه. اما بعد از آن شاهد بودیم یاس در آزمایشگاه با تمامی افراد خوب است. یاس گفته بود شخصی که دزدی کرده است را اخراج نمی‌کند! اما او نه تنها با زبان تنبیه اش کرد بلکه اخراج هم کرد. شخصیت یاس در ده پست اول جدی و منطقی به نظر می‌رسد، اما بعد از آن یاس دختری شیطون و بازیگوش تبدیل می‌شود. شخصیت برسام، پسری شوخ و عاشق شیطنت، که چشم دیدن دختری به اسم یاس را ندارد. اتفاقاتی که توسط یاس یا برسام انجام می‌شود؛ صرفا جز کل‌کل‌هایی که برای نشان دادن برتری خود نسبت به یک‌دیگر است و کماکان آبروی کارخانه‌های یک‌دیگر را نشانه گرفته‌اند. در حالی که می‌توانید به مهمانی که یاس در آن حضور یافت و فهمید همه با اختلاس و دوز و کلک به این‌ جا و مکان رسیدن، پر و بال بیشتری بدهید و همانند هنگامی که یاس و مسـ*ـتانه به انبار رفتن و در آن‌جا گیر افتادن و سپس فرار کردن پردازید. حتی این قسمت غیرقابل باور تلقی می‌شود؛ زیرا همچین جایی مطمئنا دوربین‌های مداربسته باید داشته باشند.
ایده رمان در پی یافتن یاس برای مواد غذایی سالم است که به ماده‌ای می‌رسد و آن را از رقیب‌های خود پنهان نگه می‌دارد. ایده اگر کل‌کل‌هایش کم بشود ایده‌ای نو می‌شود که در اجتماع شاهدش هستیم.
مونولوگ‌هایی که طولانی هستند و بار محتوایی بالایی را متحمل می‌شود. باعث خستگی خواننده می‌شود. مثال همان پست‌های آغازین که برای تبلیغات محصولات فراسو بود. اگر نویسنده کمی از تبلیغات را در قالب نمایش رسانه‌ای توصیف می‌کرد بهتر می‌بود. دیالوگ‌ها هم بهتر است کمتر و تمام کننده باشد. برای مثال هنگامی که یاس در جلسه به معرفی محصول خود می‌پردازد، بهتر است دیالوگ‌هایش‌ جمع وجور تر شود تا از جذابیت‌ آن‌ها کاسته نشود. محتوا دارای چند اشکال می‌باشد که قابل ذکر است.
کارخانه‌ها سالن آمفی تئاتر ندارند! آن‌ها در سالن کمفرانس یا سالن همایش گرد هم می‌آیند. آمفی تئاتر یا سالن نمایش بدون
میز و صندلی می‌باشد.
در قسمتی از رمان گفته شد، شکسپیر فلسفه می‌بافد! خیر. شکسپیر یک نمایشنامه نویس انگلیسی که اکثر کارهایش در ژانرهای کمدی_ تراژدی بود و... .
توصیفات ظواهر خیلی کم وجود داشت و اگر هم بود پشت سر هم به گونه‌ای که در ذهن نماند. اما نویسنده باید بتواند توصیفات را در لابه لای متنش به خورد خواننده بدهد.
توصیفات حالات و احساسات متناسب با وقایع رمان بود، اما حالات قبل از دیالوگ‌ها وجود نداشت و خیلی کم بود.
توصیف مکان در حد متوسط بود به گونه‌ای که دریافتیم رنگ دیوار شیری است و چیزهایی که نیاز به دانستن بود یا به دلیل پشت سرهم بودن یا کم بودن معلوم نمی‌شود.
فضا سازی نیاز به کار دارد و از آن‌جایی که زاویه دید توسط یاس و برسام است، انتظار بیشتری در فضا سازی می‌رود.

این نقد تنها نقد از شورای نقد می‌باشد.
عضو شورای نقد
aym2_215978_photo_2017-06-26_13-50-43.jpg
 
  • پیشنهادات
  • 🍫 Dark chocolate

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/09/06
    ارسالی ها
    2,828
    امتیاز واکنش
    38,896
    امتیاز
    1,056
    سن
    23
    محل سکونت
    °•تگرگ نشین•°
    ممنون از نقد دقیق و انقد واضح وشیوای شما
    مجکرم از وقتی که صرف کردین و این صمیمانه برای من ارزشمنده. بیشک حتما ایرادات رو اصلاح و مواردی ک شما گفتین رو سعی می کنم بیشتر رعایت کنم. البته تو نوشتن پارتای جدید رعایت می کنم یکم ولی بازم بهترن نسبت ب قبل نه؟
    کنکور یکم مانع می شه و برای همین عجله تو نوشتن دارم و تو ی ماه پنجاه پارت نوشتم و برا همین حتما بعد از اتمامش اصلاح می کنم. راستش انقد قوی با این چیزا انشایی نداشتم و کسی هم بهم نگفته بود. چشم رعایت می کنم
    امیدوارم جدای شورا و اینا ب عنوان خواننده ی عادی دوستش داشته باشین
     

    Mrs.ziaie

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/03/28
    ارسالی ها
    3
    امتیاز واکنش
    19
    امتیاز
    16
    سلام خسته نباشی گلم رمانه خوبیه موضوعش جالبه فقط گاهی کند پیش میره شیطنت مسـ*ـتانه گاهی خوبه ولی یه جاهایی زیاده روی شده وآدم مجبور میشه یکم بره جلوتر تا اون حرفارو رد کنه.با اومدن شخصیت جدید به رمان غافلگیر شدم چون فک میکردم مثله بقیه رمانا پسر و دخترکه که رقیب همن عاشق میشن و تمام ولی اینطور نشد.
    در کل خسته نباشی منتظر پارت های جدید رمانت هستم
     

    🍫 Dark chocolate

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/09/06
    ارسالی ها
    2,828
    امتیاز واکنش
    38,896
    امتیاز
    1,056
    سن
    23
    محل سکونت
    °•تگرگ نشین•°
    سلام به فرمول خاصی جدید و عزیز
    اول از همه کمال تشکر و سپاس از مهربونی و وقتی ک برای خوندنش گذاشتین رو دارم
    و این برای من خیلی ارزش داره خیلی و به شدت
    بله حق با شماست
    به علت بعضی از نا پختگی های رمان عذر می خوام و حتما توی ادیت کردن اعمالش می کنم
    و مونولو گ و دیالوگای بلندو کوتاه می کنم که خسته کننده نباشه
    امیدوارم ک نظرتون رو جلب کرده باشم ‌ و دوستش داشته باشین:)
    ممنون ک لایق دونستین و هم خوندین و هم با لطفتون نقدش کردین:)
    روز ها به کام و شب هاتون
    پرتقالی
     

    دختر دریا

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/29
    ارسالی ها
    30
    امتیاز واکنش
    309
    امتیاز
    271
    سن
    20
    سلام عزیزم خوب من زیاد از جلد سردر نمی یارم اما سه چیز برای رمان خواننده جذب می کنه جلد و اسم رمان و مقدمه
    اسم و مقدمه رمانت خیلی خوبه اما جلد یه چیز جداست خوب من یه نظر دارم یه میز با انواع بشر ازمایشگاهی با یه دختر که به پشت وایستاده اما خوب این یه نظر معمولیه وبنظرم از این بهترم می تونی بزاری خیلی خیلی بهتر از این
    تازه من با این پارت اخر یه چیزی رو فهمیدم . من فکر می کردم یاس خودش فرمول خاص رو پیدا کرده اما مثل اینکه فرمول مال پدرش بوده
    و مثل همیشه تو جوری می نویسی که خواننده فکر می کنه همه چیز رو می دونه اما بعد متوجه میشه هیچ چیز نمی دونه و من این سبک نوشتن رو دوست دارم
    موفق و پیروز باشی عزیزم منتظر ادامه رمان هستم
     

    🍫 Dark chocolate

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/09/06
    ارسالی ها
    2,828
    امتیاز واکنش
    38,896
    امتیاز
    1,056
    سن
    23
    محل سکونت
    °•تگرگ نشین•°
    سلام عزیز دلم
    ممنونم که به حرفم اهمیت دادی ، ارزش قائل شدی و نظرت رو گفتی
    اتفاقا یکی از طراحان هم همین عقیده رو داره ولی راستش چیزی ک توی ذهنمه این فضا نیست .
    بازم ممنون که گفتی خیلی برام ارزش داره
     

    Electron

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2018/11/18
    ارسالی ها
    183
    امتیاز واکنش
    48,836
    امتیاز
    726
    محل سکونت
    ... هویزه ...
    سلام خسته نباشی
    شخصیت مسـ*ـتانه یخورده رفته رو اعصاب و خسته کننده شده
    و شخصیت یاس اوایل داستان زیادی خشکه
    اون قسمت که پیرمرد قصد خودکشی داش یخورده برا من قابل باور نبود چون ادم ناشناس اولا و بعد با یه پیت نفت تو دس توو کارخونه راه نمیدن
    یه جاهایی روند داستان خیلی سریعه و یه جاها خیلی کند
    یه قسمتایی که خوراک کل کل هستن چیزی وجود نداره و یه جاهایی خیلییی کل کل داره و خسته کننده شده
    و غیرقابل پیش بینی بودن داستان خیلی دوس داشتنیه
    من فعلا همینا رو تو خاطر داشتم
    خسته نباشی عزیزدلم
     
    آخرین ویرایش:

    🍫 Dark chocolate

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/09/06
    ارسالی ها
    2,828
    امتیاز واکنش
    38,896
    امتیاز
    1,056
    سن
    23
    محل سکونت
    °•تگرگ نشین•°
    سلام عزیزم
    سلامت باشی:)
    شخصیت مسـ*ـتانه قراره رو اعصاب بشه ینی ی چیزایی تو ذهنمه ک بهش مربوطه.
    شاید یکم از شدتش کم کنم .
    شخصیت خشک یاسم یکم بخاطر نبود پدرشه و اینا.. البته همون اولا ک با مامانش حرف می زنه صمیمی و خوبه! باز ادیت زدم بهتر شده.
    ن در واقع، پیرمرده قصد خودکشی نداش می خواست با تهدید کردن ی طوری مال رفتشو جبران کنه،
    بعدشم یکی دستش گالنبنزین باشه و کبریت می تونی جلوشو بگیری؟
    البته قبول دارم توصیفشم ضعیف بود . باید اصلاح کنم:)
    سریع و کند بودن داستان واقعا دست من نیس. ی جاهایی می طلبه خب!
    بعضی جاهام یکم کس دار می شه مثلا این رفتنشورفتنشون ب گمرک چند پارت شده!
    ولی فکر نمی کنم کسل کننده باشه، این طوره؟
    اگه هست حتما بگو ک اصلاح کنم حتما.
    دوست داشتتی خواننده هایی مثل شماهایین که به نوشته های من دنیا می دین و با خوندنشون براشون تو ذهنتون دنیا می سازین:)
    با تچکر از وقتوقتی که می ذاری و انقد لطف داری:)
    خیلی خیلی انرژی مثبتی و امیدوارم همیشه برات بهترینا رقم بخوره.
     

    ..................

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/05/31
    ارسالی ها
    103
    امتیاز واکنش
    1,408
    امتیاز
    392
    سن
    26
    سلام خسته نباشی نویسنده ی عزیز.
    اول اینکه من کل رمان رو نخوندم چون تعداد صفحات یکم زیاده هنوز نرسیدم همشو بخونم. ولی خب یه چیزای کلی ای هست که دلم میخواد بگم.
    اول میریم سراغ نقاط مثبت:
    1. اسم رمان رو دوست دارم، ازش میشه چندین برداشت داشت که البته حدس میزنم شما هنوز رو یک موضوعش مانور دادی.
    2. با اینکه وقتی داستان از زبان سوم شخص روایت میشه و پرش یکی از اشکالات رایج نویسنده هاست ولی شما پرش نداری و این خیلی خوبه.
    3.شروع جالبی داشتی.
    4. مسئله ی اجتماعی ای که بهش پرداخته شده بودی رو خوب از پسش بر اومدی.
    حالا میریم سراغ نقاط منفی:
    1. با اینکه پست اول کاملا جذاب شروع شده بود ولی پست دوم کاملا متفاوت با پست اول شروع شده بود. یعنی من توقع داشتم نوع نثر رمان ادبی باشه اما از ادبی به محاوره ای تبدیل شد. یا یه جاهایی دیگه خیلییی ادبی میشد.
    مثلا این مثال کوچیک رو ببین:
    - مسـ*ـتانه سرفه اش را قورت داد و با صدایی که رگه های ادبی در آن می رقصیدند
    میتونی به جای می رقصیدند یه کلمه ی ساده تر بذاری.
    2. اسم یاس یه جاهایی بی مورد تکرار شده بود. ینی ممکن بود تو یه خط سه یا چهاربار اسم یاس تکرار شده باشه.
    3. توصیفات بیش از حد زیاد و بی مورد بود دیگه، من یه جاهایی رد میشدم.
    4. یه جاهایی کلمه رو اشتباه به کار بـرده بودی مثلا نوشته بود:
    - یاس دچار مشکوک می شد.
    درست: یاس مشکوک تر میشد.
    - وقتی یاس مسـ*ـتانه را کامل میگفت یعنی وخامت تمام
    درست: وقتی یاس مسـ*ـتانه را کامل میگفت یعنی اوضاع خیلی وخیم است.
    5. من با سن یاس مشکل داشتم نمتونستم باور کنم یهو یه دختر 23 ساله رییس یه کارخونه ی بزرگ بشه و همه هم قبولش داشته باشن و ..
    6. روند رمان خیلیییی کنده عزیزم. میدونم گفتی آرومه. ولی این آروم بودنه دیگه داره به کل رمان لطمه وارد میکنه ..
    فعلا همیناست دیگه موفق باشی
     

    🍫 Dark chocolate

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/09/06
    ارسالی ها
    2,828
    امتیاز واکنش
    38,896
    امتیاز
    1,056
    سن
    23
    محل سکونت
    °•تگرگ نشین•°

    برخی موضوعات مشابه

    بالا