نقد رمان معرفی و نقد ریشه در حسرت|نیایش یوسفی کاربر انجمن نگاه دانلود

نیایش یوسفی

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/06/26
ارسالی ها
381
امتیاز واکنش
10,647
امتیاز
784
rishe_dar_hasrat.png نام رمان : رمان حرفه ای ریشه در حسرت
نام نویسنده : نیایش یوسفی کاربر انجمن نگاه دانلود
ژانر : عاشقانه_اجتماعی
طریقه روایت داستان:دانای کل

سخنی با خواننده:
رمان ریشه در حسرت ....

با وجود استقبال خوب از رمان اولم با تمام کمبودهایی که داشت ,سعی بر این داشتم تا این کار متفاوت تر از کار قبلی ام باشه ..!♡!

این رمان قصه مظلومیت دختریست که روزگار اون رو به دست بازی گرفته است .
شاید این داستان زاده ذهن نویسنده باشد ولی بودن دخترانی که ناخواسته طعمه شدند و ناخواسته سرنوشت شان ورق تازه ای خورد...!
دخترانی که رویاهایشان ارزو شد و خاطرات گذشته حسرت شد بر دلشان .
کسی نمی داند ،شاید در یک جا و یا در یک گوشه از این جهان گیتی ، دختری مانند دخترک قصه ما زندگی کنه و تمام رخداد های خیالی ریشه در حسرت برای او اتفاق افتاده باشد ...؟!
تمام سعی من این بوده که این کار متفاوت تر از رمان اولم باشه و امیدوارم موفق باشم ...!♡!
Please, ورود or عضویت to view URLs content!

******
خلاصه رمان *
این داستان روایتگر زندگی دختری زیبا به نام رویاست که فراز و نشیب های زیادی در زندگی اش رُخ می دهد.
دختری از خانواده متعصب و متدین که به دست یکی از تبهکار های به نام دزدیده میشود و بارها ترس ریختن آبرویش را تجربه می کند!
روزگار ، دخترک داستان ما را در مسیر جدیدی قرار میدهد اما باید دید در اخر این بازی سخت ، پایان خوشی برای دختر قصه ما رقم می خورد و یا رویای قصه ما باید از تلخی آن کام بگیرد !؟!؟!
رمانی زیبا ، جذاب و متفاوت از نیایش یوسفی.
ژانر: اجتماعی ، عاشقانه درام
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • پیشنهادات
  • ~*~havva~*~

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/04/06
    ارسالی ها
    2,276
    امتیاز واکنش
    23,187
    امتیاز
    916
    به نام خدا
    نویسنده عزیز ، ضمن عرض سلام ، ورود شما به تاپیک نقد که نشانی از نقد پذیری و علاقه مندی شما به پیشرفت قلمتان است را تبریک می گوییم . لطفا قبل از شروع فعالیت در تاپیک نقد ، قوانین بخش را مطالعه فرمایید .

    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    توجه فرمایید که این چنین پیام ها اسپم محسوب میشوند و لازم است در صورت مشاهده ، پیام مربوطه را به کادر مدیریت بخش نقد ، گزارش دهید :
    -عزیزم ادامه بده

    -خیلی رمانت قشنگه من عاشقش شدم

    -تند تند پست بزار

    -تو رو خدا مهناز و فرهود بهم نرسن

    و...........

    برای آموزش " نقد " می توانید از تاپیک زیر بهره ببرید :
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    موفق باشید .
    مدیریت بخش نقد

    36598
     

    M*A*H*A*K

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/11/19
    ارسالی ها
    441
    امتیاز واکنش
    5,847
    امتیاز
    531
    سن
    27
    محل سکونت
    استان غربی
    به نام خدا.

    سلام نویسنده ی عزیز.
    نقد رمان ریشه در حسرت.

    نام:

    نام انتخابی شما برای رمان کاملا مناسب و در بردارنده ی مفهوم اصلی داستان است. مسلما نامی که برای نوشته های خودمون انخاب می کنیم یک دید کلی از رمان ما هست که اون رو به مخاطبمون نشون می ده. شما هم توانسته اید با انتخاب نام مناسب، کلید اصلی داستان را در اختیار مخاطبتان قرار بدهید که باعث جذب مخاطب به رمان شما می شود. می شد با دیدن نام رمان شما پی به حسرت های عمیق و ریشه داده در دل شخصیت ها پی برد. مفهوم اصلی را دانست و تکلیف را مشخص کرد.

    جلد:

    جلد رمانتان هم تا حدودی مطلب اصلی را ادا می کند. عکس دخترک محجبه ای که به عنوان تصویر اصلی جلد انتخاب شده به خوبی شخصیت، تفکرو عقاید شخصیت اصلی داستانتان یعنی رویا را نشان می دهد. تنها ایراده ممکن، عکس کوچک گوشه ی جلد است. شما می توانستید تصویری که مناسب وقایع داستان هست را انتخاب کنید. چیزی که مربوط به حواشی داستان است و بی ربط به پیکره ی اصلی داستان نیست.

    خلاصه:

    خلاصه ی خوب و مفید خلاصه ای است که حق اصلی مطلب را ادا کند و مخاطب را درگیر ادامه دادن یا ندادن داستانتان بکند. خلاصه شما خوب و کامل بود و مخاطب را به فکر وا می داشت. تفکرات و تعلقات در خلاصه به خوبی نوشته شده و دید خوبی به مخاطبان داده.

    مقدمه:

    بدون شک مقدمه ی رمان باید مرتبط به بخش احساسی داستان باشد. مقدمه ای که به دور از کلیشه و افکار شخصی نویسنده، بتواند حس داستان را ادا کند. مقدمه ی شما کمی طولانی بود و بهتر بود شما به همان چند خط اول بسنده می کردید که نه مقدمه یتان بلند باشد و پررنگ که خود داستان را کم کند نه کوتاه باشد و بی مفهوم که مفهوم را نرساند.

    ژانر:

    در کل ما چند نوع ژانر داریم. ژانر اجتماعی، عاشقانه، معمایی، پلیسی؛ جنایی؛ درام و ...

    ژانر رمان شما عاشقانه ـ اجتماعی بود. بهتر بود چون بخش های زیادی از رمان درباره ی قاچاق انسان و دزدیده شدن رویا بود، ژانر معمایی را به آن اضافه می کردید. بخش اجتماعی غالب بود و عاشقانه هم به خوبی در کنار اون گنجانده شده بود. روایت فرهاد و رویا عاشقانه ی خوبی بود و مشکلات مطرح شده، بخش اجتماعی را پوشش داده بود.

    شروع:

    شروع خوب شروعی است که در همان ابتدا مخاطب را درگیر داستان کند و کشش زیادی در مخاطب ایجاد کند. شما شرع خوبی داشتید. شروع داستان شما ربط اساسی به ادامه و روند کلی رمانتان دارد و تا حدود زیادی کشش را ایجاد می کرد.

    دیالوگ:

    دیالوگ ها بخش مهم رمان رو تشکیل می دهند. شما به عنوان نویسنده باید سعی کنید شخصیت های رمانتان را به خوبی با دیالوگ هایشان به مخاطبتان نشان دهید و باورپذیر تر بکنید. دیالوگ ها مناسب بود و تصویر خوبی از شخصیت ها را نشان می داد.

    از علائم نگارشی در دیالوگ ها کمتر استفاده کرده بودید و در بعضی جا ها اشتباه استفاده کرده بودید. به این چند تا مثال از رمانتان توجه کنید:

    اما بی بی به او اجازه ی حرف زدن نداد و گفت:

    ـ می دونی اگه آقات بفهمه...

    علامت(ـ) در ابتدای دیالوگ هاتون آورده نشده. البته در بیشتر موارد. که حتما باید گذاشته بشه. همچنین : رو هم جا انداختید و باید بعد از گفت آورده بشه.

    با زحمت از روی صندلی بلند شد و ادامه میده:

    ـ در ضمن آقات حرفاشو...

    اولا ادامه میده درست نیست و باید نوشت ادامه داد.دوما : رو دوباره جا انداختین. سوما (ـ) این علامت رو هم در ابتدای دیالوگ قرار ندادید. چهارما حرفاشو شکسته نویسیه و درستش حرف هاش رو هست.

    ـ نمی دونم این روزها چه مرگته که همش تو خودی و با کسی...

    دوباره (ـ) رو نگذاشتید.

    در خیلی جا ها هم جا افتاده که بهتره ویرایشش کنید.

    برای پایان دیالوگ هاتون نقطه بگذارید. مثال:

    ـ بهتره این بحث رو تمومش کنی.

    از (،)ویرگول و (؛) نقطه ویرگول کمتر استفاده کرده بودید و به جاش از (,) این علامت که در متن شما کاربردی نداره استفاده کرده بودید. استفاده از این علامت اشتباهه.

    در خیلی جا ها از سه نقطه استفاده کرده بودید که اشتباه بود.مثل:

    ـ آخ خدا...بگو اینا یک کابوس بیشتر نیست.

    اولا باید به جای آخ ای خدا می نوشتید. دوما سه نقطه اشتباهه و به جای اون از ویرگول استفاده می کردید. سوما اینا اشتباهه. این ها.

    از علائم یک بار استفاده کنید. این درست نیست: !!!!یا؟؟؟ یک بار بگذارید کافیه.

    لحن دیالوگ ها هم تا حدودی خوب بود.

    مونولوگ:

    ببینید توی نوشتن مونولوگ باید خیلی دقت داشت. هم باید حس رو خوب ادا کنید، هم علائم نگارشی رو درست و به جا به کارببرید، هم توصیفاتتون کامل باشه. توی حدیث نفس هم باید همه چیز تک به تک رعایت بشه. توی مونولوگ هاتون از علائم نگارشی کمتر استفاده کرده بودید. حستون مناسب بود. توصیفات می تونست بهتر باشه.

    به این چند مثال از رمانتون توجه کنید.

    +با تمام شدن حرف که نه، سرزنش هایش...علامت ویرگول رو باید می گذاشتید چون مکث وجود داره.

    +در این خانه دوام می آورد؟ چون جمله پرسشیه باید علامت سوال رو میگذاشتید.

    در بعضی جا ها هم جمله هاتون رو رها کرده بودید. وقتی جمله تموم میشه حتما برای پایانش نقطه رو بگذارید.

    + خط و نشان می کشید.

    جمله بندی:

    + او هم به ناچار ده لوی خشت را بر روی سر لوی بی بی خشت انداخت و رو به همکاران کثیفش، سوالی که ذهنش را درگیر کرده بود می پرسد:

    می پرسد با جمله بندیتون هم خوانی نداره. باید می نوشتید پرسید.

    در خیلی جا ها از می برای افعالتون استفاده کرده بودید و در بعضی جا ها هم افعال رو به شکل ماضی ساده به کار بـرده بودید.

    + با خود فکر می کرد...با خود فکر کرد درسته.

    + از لای دندان های کلید شده گفت:...بهتر بود می نوشتید غرید. در هر صورت گفت هم درسته.

    + چشمانش را بست و نفس های عمیقی می کشید...دوباره استفاده از افعالتون اشتباه هستش. چشمانش را بست و نفس های عمیقی کشید.

    + ذره های کوچک آب...به جای ذره های بهتر بود از قطره های استفاده می شد. درستش این بود.

    _ عزیزم منو مرهم دلت بدون.

    اولا من رو...دوما مرهم به معنی دوا و تسکینه. بهتر بود همراز یا غمخوار استفاده می شد.

    _ هر دردی حتی اگه علاجی نداشته باشه یه راه درمان داره؟

    علاج خودش به معنی درمان هست. دو تا درمان کنار هم جمله را بی معنی می کند. ببینید اینطور معنی میده: هردردی حتی اگه درمان نداشته باشه یه راه درمان داره

    چه جوری دردی که درمان نداره راه درمان داره؟ به نظرتون جملتون اشتباه نیست؟

    بعدش هم یه اشتباه باید یک راه درمان می نوشتید نه یه راه درمان. علامت سوال رو هم نباید می گذاشتید.

    + از قدیم گفتن در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست...حاجت رو جا انداختید.

    + خود کرده را تدبیر نیست درسته نه تعبیر نیست.

    +دخترک با این وصلت دلش رضا نبود...دخترک از این وصلت رضایت نداشت بهتر بود.

    سوهان رو می کشن نه اینکه می زنن.

    زاویه دید:

    ما به طور کل دو نوع زاویه ی دید داریم. اول شخص(من) سوم شخص(دانای کل). شیوه ی روایت داستان شما دانای کل هست که مناسب ترین شیوه برای روایت داستان می باشد.

    توصیفات:

    شما در توصیفات بعضی جا ها خیلی خوب عمل کردید. تا حدودی چهره ها رو روشن کردید. مکان ها و موقعیت ها رو به تصویر کشیدید و احساسات رو هم تا حدودی خوب بیان کردید. گاها تو بیا حالت ها کمتر وقت می گذاشتید و بیشتر حس رو پررنگ می کردید. اما در کل خوب بود.

    علائم نگارشی، غلط املائی، شکسته نویسی و اشتباهات تایپی:

    علائم نگارشی رو کم تر به کاربرده بودید و گاها اشتباه استفاده کرده بودید. مثال هاش رو قبلا گفتم. غلط املائی هم دیده میشد. مثل:

    اللخصوص...علی الخصوص

    اوق...عق

    قل و زنجیر...غل و زنجیر

    برخواست( چیزی را درخواست کردن، خواستن، طلب کردن)...برخاست(بلند شد)

    سپاسگذار...سپاسگزار

    اوقات فراقت...اوقات فراغت...فراق(دوری). فراغ(آرامش،آسایش)

    غریضه...غــریـ ـزه

    غلطک...غلتک

    نزارید...نذارید

    متاسفانه خیلی شکسته نویسی داشتید. بهتره کلمات رو کامل ادا کنید.مثال:

    اسمان...آسمان. اماده...آماده. ان...آن. و...

    +برا اومدنم...برای اومدنم.

    +آشغالهای...آشغال های

    + دختراش...دخترهاش

    +همراهیش...همراهی اش

    همچو برای جملاتی است که بار ادبی داشته باشه. همچون بهتره.

    خم و پیچ...پیچ و خم

    خودتو...خودت رو

    خانواده تو...خانواده ات

    کارتو...کارت رو. از و به جای رو استفاده کردید در خیلی جاها. این میشه شکسته نویسی.

    منو...من رو

    وقتا...وقت ها

    پیچاند...پیچید

    خیس اش...خیسش

    عه؟ غلطه...از ای بابا بهتر بود استفاده می کردید.

    کارا...کارها

    پسرا...پسر ها

    رنگا و رنگ....رنگارنگ

    خودتم...خودت هم

    چشماتو...چشمات رو

    مزمزه...مزه مزه بهتره

    تهدیدبار...تهدید وار

    پرستاراست...پرستار هاست

    خدااا؟...حروف رو تکرار نکنید. خدا...!

    خیله خوب اشتباهه...خیله خب

    دگر برای جملات ادبیه...دیگر

    اشتباه تایپی کمتر داشتید.

    خوشکلم...خوشگلم.

    رخشه...رعشه

    شخصیت پردازی:

    شخصیت رویا که دختری مذهبی و دلسوز بود خوب پرداخته شده بود. مینا کمی بیشتر از سنش را نشان می داد. افشین رفتار دوگانه داشت. فرید خوب توصیف شده بود. حاجی کمی شخصیته سست و ضعیفی داشت. بهتر بود کمی بیشتر روش کار می کردید. فرهاد زیادی تو حاشیه بود. بهتر بود بیشتر درگیر رویا و مشکلات اون می شد. صدف هم بهتر بود کمی پررنگ تر نشون می دادید. چون تو سرنوشت اون ها بی تاثیر نبوده. شبنم هم در رفتارش کمی اغراق داشت.

    ایده:

    داستان شما درباره ی دو خواهر بود که یکی آنقدر در دل حسرت کاشته بود و ادعا داشت و دیگری مظلوم بود ودلسوز. حسرت های مینا که باعثش پدرش بوده زندگی دو دختر رو دستخوش اتفاقات بزرگ و دردناک کرد. جوری که مینا قسمتش خاک شد و رویا دلش پر از ماتم.

    نمی خوام بگم ایده تکراریه ولی خب ما داستان های مشابه که درباره ی قاچاق دختر بود رو داشتیم. خب شما با پیش کشیدن موضوع افشین؛ کارهای فرهاد، و مرگ مینا کمی از کلیشه ی اون کم کردید. ایده ی خوبی بود و جای کار زیادی داشت.

    نثر:

    ما در کل دو نوع نثر داریم. نثر کتابی و محاوره ای.

    نثر شما رمان شما کتابی است که گاها ادبی هم می شد. بیشتر جملات روان بود و منظور اصلی رو به مخاطب می رسوند. گاهی هم جملات مفهومی داشتید که نقطه ی قوت شما بود.

    باورپذیری:

    تا حدودی اتفاقات باور پذیر بودند و میشه گفت برای هرکسی ممکن بود رخ بدهد. تنها چیزی که وجود داشت، این بود که شما درباره خوردن آبجو توسط فرید نوشته بودید. ببینید، خوردن الـ*کـل اون هم دو بطری پشت سر هم باعث سنکوب مشه. این موضوع کمی اغراق بود و باور پذیر نبود.

    موفق و پایدار باشید.

    "عضو آزمایشی شورای نقد نگاه دانلود"
    downloadfile.jpg
     

    نیایش یوسفی

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/26
    ارسالی ها
    381
    امتیاز واکنش
    10,647
    امتیاز
    784
    سلام و خسته نباشید
    نقد بسیار خوب و قابل قبولی از جانب من نویسنده داشتید
    به نکاتی اشاره کردید که خیلی بی دقت و سریع از کنارشون رد شدم و فکر نمی کردم مهم باشه
    امیدوارم بتونم در ادامه بهتر بشم .
     

    M*A*H*A*K

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/11/19
    ارسالی ها
    441
    امتیاز واکنش
    5,847
    امتیاز
    531
    سن
    27
    محل سکونت
    استان غربی
    سلام و خسته نباشید.
    تمام نکته های گفته شده در عین ساده بودن بسیار مهم و کلیدیه.
    انشالله در کارهای بعدتون بهترین باشید.
     

    عقیق

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/09
    ارسالی ها
    621
    امتیاز واکنش
    10,219
    امتیاز
    661
    نقد و تگ رمان ریشه در حسرت


    * نام رمان
    از نام اینطور به نظر میرسه که قصه مضمونی روانشناسانه داره انگار قضیه ریشه یابی رفتار و کردار یه نفر مطرحه. چیزی که به ذهن میاد اینه که یه نفر حالا رفتار یا کردار یا نیت و یا هدفش یا اون چیزی که مدنظر نویسنده است رو در خودش یا در شخص دیگه ای عمیق شده دنبال دلایل و علت هاشه، ریشه هاش ، عامل ایجاد کننده اش. و بعد نتیجه این علت یابی رو هم در نام مطرح کردید حسرت ها، نداشته ها و یا ارزوهایی که بهشون نرسیده یا ازدست رفته ها.حسرت هایی که با آه و افسوس همراهند چه ارزوهای نرسیده چه داشته های نابود شده ...میتونه هر کدوم از اینها رو شامل بشه.نام در ابتدا و در اولین نگاه( سطحی و اولیه) مخاطب چندان نظر رو جلب نمی کنه اما مخاطبان دقیق و نکته سنج با کمی دقت و عمیق شدن در نام میتونن جذبش بشن. بعد از مطالعه رمان مخاطب کاملا به ارتباط بین نام رمان و قصه پی میبره و دلیل نویسنده برای انتخاب چنین نامی رو میفهمه و درک می کنه.اما با این حال میتونستید با انتخاب نامی که کشش بیشتری و حس عمیقتری رو در مخاطب ایجاد کنه بر جذابیت نام رمانتون اضافه می کردید تا تعداد مخاطبان بیشتری رو به سمت رمانتون هدایت کنه

    * خلاصه
    قبل از خلاصه مطلبی تحت عنوان سخنی با مخاطبان نوشتید که خب در موردش باید بگم که برش دارید اینها مطالبی اند که مخاطب خودش باید در طی قصه بفهمه که میفهمه چون مخاطبان باهوشند و اگر قصه از واقعیت های جامعه نشاءت گرفته باشه خودشون میفهمند و نیازی به تذکر وجود نداره مخاطبانتون باهوشند اونها رو دست کم نگیرید.
    در خلاصه یه دید کلی از قصه به مخاطب دادید اما فقط صرف ذکر دزدیده شدن شخصیت اصلی گره اساسی قصه نمیتونه باشه گره اساسی تون باید حالتی داشته باشه که اولا حالا حالا ها حل نشه و دوما بدون لو دادن قصه کنجکاوی قوی در مخاطب بسازه و در واقع خلاصتون رو طوری نوشتید( کلمات و جملات و لحنتون) که مخاطب رو کنجکاو نمی کنه البته تو ذهنش تعداد محدودی سوال ساخته میشه اما اون سوال ها به اندازه کافی قوی و چالش برانگیز نیستند تا مخاطب رو وادار به خوندن رمان کنه.حتی اون سوال که خودتون مطرح کردید"اما باید دید در اخر این بازی سخت ، پایان خوشی برای دختر قصه ما رقم می خورد و یا رویای قصه ما باید از تلخی آن کام بگیرد !؟!؟! " هم نمیتونه کشش لازم رو ایجاد کنه.
    این بخش " رمانی زیبا ، جذاب و متفاوت از نیایش یوسفی. رو هم بردارین مخاطب خودش باید توی قصه متوجه این بخش و این موارد توی قصه بشه. و ژانر ها رو هم قبل از خلاصه مطرح کردید نیازی نیست دوباره ذکر کنید.

    * جلد
    تصویر بزرگ جلد دختری که با حالتی خاص دستهاش رو جلو صورتش گرفته و کاملا حالتی شبیه افسوس خوردن رو گرفته و کلمه حسرت که در نام رمان گفته شده رو در ذهن تداعی می کنه. اون دست خونین و گل رز سرخ در گوشه بالا دست چپ جلد هم برداشت هایی میشه کرد ازش گل رز نماد عشقه و همیشه برای بیان عشق و دوست داشتن توسط ادمها به همدیگه هدیه داده میشه.پس میتونه نشانگر ژانر عاشقانه قصه باشه. اون دست خونین که انگار بریده شده و خون الوده و گل رز رو با دو انگشت نگه داشته میتونه نشان دهنده عشق و علاقه ای باشه که دچار بحران شده توش خونی ریخته شده و کسی اسیب دیده یا داره شکنجه میشه یا شکنجه می کنه ( منظورم شکنجه شدن در زمینه عشقه یعنی محبت نکردن و ....). دختر محجبه تصویر کاملا نشان گر اینه که شخصیت اصلی قصه یا یکی از شخصیت های محوری یه دختره و اینکه شما عکس یه دختر محجبه رو انتخاب کردید برای جلدتون با توجه به اینکه قصه داره توی ایران اتفاق میفته واقعا جای تقدیر داره. با توجه به موارد گفته شده جلد مرتبط با قصه به نظر میرسه و مخاطب چنین برداشت هایی می کنه البته جلد هم زیبا طراحی شده و میتونه نظر مخاطب رو جلب کنه . بعد از مطالعه رمان هم کاملا مشخص میشه که اون دختر محجبه جلد همون رویاست دختر محجبه ای که نقش اصلی قصه است.

    * مقدمه
    مقدمه اتون انگار ترکیب شعر و متن ادبی هست... که خوب خود شعر و متن زیباست و مخاطب خوشش میاد و به مخاطب هم حس خوبی میده اما یکم متن مقدمه اتون طولانیه و شما یک پست رو فقط به مقدمه اختصاص دادین اما مقدمتون به نظر یکم نامرتبط با قصه است بیشتر شبیه دل نوشته است و انگار فقط همون بخش اول مرتبط به نظر میرسه مخاطب برای ارتباط برقرار کردن و فهمیدن ارتباط یکم باید بیشتر دقیق بشه و ارتباط اون درد و دل رو با خدا و حسرت ها و باز شدن درهای رحمت و ابراز نیاز بفهمه.

    * شروع
    شروعتون تقریبا متفاوت بود خروج از یه مکان که به گفته نویسنده خانه شیطانه( و درش فسق و فجور در حال انجامه) فقط توصیفات رو اگر یکم بیشتر کنید خیلی بهتر خواهد بود و مخاطب راحت تر با شروع قصه ارتباط برقرار می کنه. توصیف حالت و حرکات شخصیت ها رو بیشتر کنید تا مخاطب همزمان که شخصیتتون صحبت می کنه بهتر بتونه اونو و حرکات و وانکش هاشو تصور کنه. معرفی شخصیت ها و دیالوگ ها رو هم آغاز کرده بودید. توصیف مکانتون رو بیشتر کنید البته با یه سری الفاظ و اصطلاحات جالب و لطیف که با نثر ادبی تون همراهه توصیفات ظریف و جالبی هم کردید تا جو حاکم بر محیط رو نشون بدید( مثل خانه شیطان و ...) اما لازمه مکان و اطراف شخصیت رو هم یکم توصیف کنید توصیفات کوچک و حساب شده ای از کوچه یا محله یا طاهر اون خونه یا حتی منطقه ای که اون خونه توشه تا مخاطب به درک بهتری برسه .و توصیف حس شخصیت ها رو بیشتر و عمیقتر کنید چون با خوندنش مخاطب حس میکنه احساس شخصیت محدود شده و میتونست بهتر و طبیعی تر از چیزی که الان هست باشه.مخاطب هم از شروع قصه میفهمه که انگار یکی از این دختر ها وارد جشنی شده که یه پارتیه مختلط بوده و ... و ممکنه توسط پدر خانواده تنبیه بشن و سرزنش گری خواهر .اما در اخر خلاصه اتون کنجکاوی مخاطب رو بر انگیخته نکردید تا مطالعه رو ادامه بده .

    * شخصیت پردازی
    رویا، مینا، صدف، عبدالله، گودرز، فرید، البرز ، مسیح ، حاج احمد، بی بی زینب، افشین، امیرعلی، بدری ، شبنم، آذر ، صنم، فرخ، فرهاد، ...اسم شخصیت ها کاملا قابل باور عادی و معمولی هستند درست مثل اسم ادم های دور و بر خودمون نه عجیب اند نه غریب ملموس و طبیعی.
    توی پست هفت تعدادی مرد خلافکار رو تقریبا معرفی کردید اما شیوه معرفی شون چندان جذاب نبود طوری معرفی کردید که دارین قسمتی از بیوگرافیشون رو برای مخاطب یکجا میگید بهتر بود در طی قصه کم کم و غیر مستقیم شخصیت ها رو معرفی می کردید این شکلی معرفی کردن یکجای شخصیت ها چندان جذاب نیست بخصوص که قطعا این شخصیت ها در ادامه قصه هم حتما وجود خواهند داشت و شما به اندازه کافی فرصت دارید تا در طی پیشرفت قصه به شکل بهتر و جذابتر و تدریجی اونها رو به مخاطبان بشناسونید و معرفی کنید.
    درسته که داشتن چشم های رنگی هم جزو ملاک های زیباییه اما نیازی نبود برای خاص و زیبا نشون دادن شخصیت اصلی تون حتما چشم رنگی داشته باشند به این دلیل این مورد رو متذکر شدم چون توی بیشتر رمان های ژانر عاشقانه چنین ظاهری برای شخصیت های قصه توصیف میشه و دیگه خیلی زیاد از این شیوه استفاده شده.
    تصویری که از بعضی از شخصیت ها ساختین با اون چیزی که از زبان رویا گفته میشه فرق داره...مثلا بی بی زینب یه مادربزرگ که فقط سنش زیاده و رویا میگه مادربزرگه خوبم در حالی که رفتارمادربزرگ چندان عاقلانه وو پرتجربه نشونش نمیده به رویا دلگرمی و ارامش نمیده انگار فقط یه سری از اسم صفات رو بدون اینکه واقعا داشته باشه فقط یدک میکشه. بخصوص در صفحات اول تا سوم.
    یه پدر که دخترهای هجده و شونزده ساله داره مگه چند سالشه که اینقدر عقب افتاده فکر کنه. اگر قصه مربوط به ده پونزده ساله پیشه مثلا سال ۸۰ باورپزیر تر بود البته میدونم همچین کسایی تو جامعه وجود داره اما نیازی نیست برای مثلا مذهبی نشون دادن یه خانواده حتما متعصب و خشک مقدس متحجر به تصویر کشیده بشوند اون هم با این اوصاف (.درسته توی جامعه ادم های این مدلی هم وجود دارند اما اکثریت قشر مذهبی ما اینجوری نیستند این رو هم فراموش نکنید اکثر رمان ها خوانندگان قشر نوجوان رو هم دربرمی گیرند و رمان ها و همچنین رمان شما شاید مستقیما تاثیر فوری نزاره اما روی ضمیر ناخوداگاهشون تاثیر میزاره پس بهتره مراقب الگوهایی که تو ذهن مخاطبانتون میسازید باشید) این مورد هم توی قصه ها خیلی استفاده شده . اگر قصه داره در زمان حال اتفاق میفته حتی توی روستا ها هم دیگه انطور موارد خیلی خیلی کم وجود دارند .که نه نظر دختر رو بپرسن نه نظر پسر رو.
    رفتار رویا اصلا شبیه دخترهای هجده ساله نیست بیشتر شبیه دختر های بیست و پنج ساله رفتار می کنه.
    بهتر بود تفاوت های سنی شخصیت ها رو هم مد نظر می گرفتید چرا یه پسر حداقل بیست و هشت تا سی سالشه تفاوت سنی رو نادیده بگیره و با دختری ازدواج کنه که انقدر اختلاف سنی دارند و حداقل هشت تا ده سال ازش کوچکتره...تمام مواردی که در مورد شخصیت پردازی مطرح کردم دلایلی داره. بخصوص که مشخص نکردین الان توی کدوم شهر زندگی میکنند سطح مالیشون در چه حدیه.


    * علائم نگارشی و غلط های املایی
    کاملا مشخصه که با دقت رمانتون رو تایپ کردید چون اشتباه زیادی وجود نداشت اما تعدادی علط تایپی و جافتادن حروف و تعداد محدودی هم علط املایی وجود داشت در برخی بخش ها هم کاربرد اشتباه کلمات وجود داشت مثلا در پست یک صفحه سه گفتید "رخشه" که درستش "رعشه" هست. یا در پست دو صفحه چهار گفتید " (( ولی خودکرده را تعبیر نبود ))" که باید بگم "تعبیر" نیست و درستش" تدبیر" است. و یا در پست یک صفحه پنج گفتید " و به خانه برگشت از عصبانیت صورتش برافراشته شده بود ." و اصطلاح "برافراشته" که درستش " برافروخته " هست
    در پست هفت .صفحه هفت گفتید " صدای خنده اش خراش برمی داشت از عصاب فرید!" که درستش میشه صدای خنده اش خراش می انداخت بر اعصاب فرید.
    توصیه می کنم یه مرور و اصلاح داشته باشید.
    از علائم نگارشی مثل ، ؛ ! : خیلی کم استفاده کردید علایم نگارشی میتونه به مخاطب در فهمیدن بهتر جملات از لحاظ لحن و مکث ها و ...کمک زیادی کنه توصیه می کنم با توجه به موقعیت های موجود در قصه در جاهای مورد نیاز از علائم نگارشی مناسب استفاده کنید .


    * توصیفات( مکان، حالت ، احساس، چهره)
    در رابـ ـطه با توصیف چهره برخی جاها توصیف تدیجی داشتید مثل اونجایی که چهره رویا رو فقط با گفتن چشم های ابیش توصیف کردید اما در پست یک صفحه دو اومدید جلو اینه و یکجا توصیفش کردید میتونستید حتی برای جالب تر بودن توصیفاتتون با توجه به اینکه زاویه دیدتون دانای کل هست از نگاه فرد دیگه ای در قصه هم توصیف کنید و اینکه توصیف تدریجی در طی چند یا چندین پست برای مخاطبان جالبتره چون اونها رو نسبت به چهره شخصیت ها کنجکاو نگه میداره و بقیه مثلا توصیف افشین و یا مادر رویا ( با وجودی که عکس بود نیازی نبود تمام اجزای چهرش رو یکجا توصیف کنید چون قطعا در صفحات بعد هم رویا به تصویر مادرش نگاه می کنه و پس فرصت دارید تا اون رو هم تدریجی بگید حداقل نه به این شیوه ای که الان توی پست یک صفحه دو انجام شده.توصیه می کنم توصیف چهره رو تدریجی انجام بدید.
    در رابـ ـطه با توصیف مکان و محیط پیرامونی شخصیت ها باید بگم تقریبا توصیفی نیست و یا اونقدر کم که میشه نادیده گرفتشون چه نمای ساختمان ها چه دکور داخلی...مخاطب هیچ تصوری از خونه و ظاهر محل زندگی رویا یا مکان های پر رفت و امد قصه نداره یا از دکور اتاقش یا دکور خونه اندازه خونه یا هر چیز دیگه ای که بتونه اون مکان رو برای مخاطب قابل تصور کنه. تا انتهای قصه هم همینطوره فقط در صفحات بعدی یکم بیشتر شده اما هم چنان توصیفات کمه توصیه می کنم توصیفات مکان رو بیشتر کنید تا به مخاطبان کمک کنه تا تصویر روشنتر و دقیقتری از محیط قصه و اطراف شخصیت ها داشته باشه. و البته توصیفات تدریجی خیلی جلوه بهتر و کنجکاو کننده تری داره تا اینکه بیاین و یک محیط رو یکجا توصیف کنید و تحویل مخاطب بدید!
    در رابـ ـطه با توصیف احساس و حالت خب کمی بهتر از توصیف های دیگه عمل کرده بودید اما اونها هم در صفحات ابتدایی ضعف داشت کمی و مخاطب خیلی نمیتونست حس شخصیت ها رو خوب تصور کنه البته از صفحه چهار و صفحه پنج توصیف حالت و احساس خیلی بهتر شده و مخاطب راحت میتونه با شخصیت ها همذات پنداری کنه.

    * دیالوگ ها و مونولوگ ها
    بیشتر متن رمان تا صفحه ....( ۳) رو مونولوگ ها تشکیل دادن و مقدار و تعداد دیالوگ ها خیلی کمتره . خب دیالوگ ها هم نقش مهمی توی پیشبرد قصه دارند و بهتره بین مقدار کاربرد دیالوگ ها و مونولوگ ها هم تعادل رو برقرار کنید.
    در دیالوگ ها خب شخصیت هاتون شبیه هم حرف میزنند از کلمات و جملات و حتی نحوه کاربردشون هم شبیه همه خلافکار ها و ادم های خوب قصه یا بچه ها و بزرگتر ها همه شبیه هم حرف میزنند تنها موردی که تابدینجا کمی تا قسمتی تفاوت ها در حرف زدنش لحاظ شده بی بی زینبِ در صفحات بعدی هم کمی تفاوت های جنسیتی و سنی و فرهنگی رو در برخی دیالوگ ها وارد کردید اما همچنان معتقدم که کم هستند و بهتره کمی تفاوت ها رو پررنگتر کنید.
    اینکه برای مکالمات دونفره به جای اوردن مداوم نام شخصیت ها از علامت - استفاده کردید خیلی خوبه.
    در مونولوگ ها خب به نسبت خوب عمل شده به راحتی افکار درونی شخصیت ، ذهنیتش و احساسش رو در مونولوگ ها بیان کردید.

    * ایده
    ایده اصلی قصه در مورد خانه های فساد و باند قاچاق انسان بخصوص قاچاق دختران برای موارد بردگی (بردگی جنـ*ـسی)است . توی قصه شما هم دختران یک خانواده مذهبی گرفتار چنین باندی می شوند.خب اول باید اشاره کنم که ایده اصلی قصه شما( گرفتار شدن دختران جوان در باند قاچاق انسان) توسط نویسنده های دیگه ای قبلا استفاده شده و اما خب شما با قرار دادن ماجراهایی در قصه و جزئیات تفاوت ایجاد کردید و تونستید تا حدودی ایده اتون رو از کلیشه خارج کنید.اما تکراری بودن ایده اصلی همچنان سنگینی می کنه.

    * نثر
    نثری که انتخاب کردین ادبیه و در مکالمات و در بعضی مونولوگ ها محاوره. در کاربرد لحن ادبی در بخش هایی که نثر ادبیه خیلی خوب عمل کردید کاملا روان و قابل فهم اما در برخی بخش ها کلمات محاوره مخلوط بخش های ادبی شده البته اونقدر ها زیاد نیستند اما بهتره متن رو خودتون مرور کنید و اصلاحات لازم رو انجام بدید. این رو هم بگم که در بخش های محاوره موجود در دیالوگ ها کلمات ادبی مخلوط محاورات شده اونهارو اصلاح کنید یکی دو جا هم نیست و توصیه می کنم خودتون یک مرور و اصلاح داشته باشید.

    * سیر
    خب تا صفحه سه قصه رو و نیت های پنهان برخی شخصیت ها رو دارین با عجله پیش میبرید بهتر بود کمی از این شتاب و عجله کم می کردید تا بیشتر به محتوا و قصه و شخصیت ها بپردازید( با وجودی که تقریبا بیوگرافی های یکجایی از برخی شخصیت ها دادید اما همین یکجا بودنشون به مخاطب اجازه نداده تا تو ذهنش ماندگار باشند و چندان نتونسته ارتباطی که با توضیحات شما داده شده رو حفط کنه) در وقایع قصه هم پرش داشتین البته این موارد بیشتر در سه صفحه اوله، هنوز مخاطب داشت با محیط خانوادگی رویا و افکار پلید خلافکارهای قصه اشنا میشد که ناگهان پرش کردید به ماجرای بی عفت شدن مینا بدون اینکه برای مخاطب توضیح بدید که چطور و چجوری قصه اینقدر سریع پیش رفت. اما در ادامه و از صفحه چهار به بعد قصه با سرعت متعادل تری پیش میره و وقایع اون هم طوری ترتیب دادید که از همون ابتدا مخاطب حس کسالت و خستگی رو تجربه نکنه( البته با فاکتور گرفتن عجله ای که در موارد ذکر شده در چند سطر بالا اشاره شد و همچنین ارامش و یکنواختی که بعد از تیر خوردن رویا و ابراز علاقه و ازدواجش با فرهاد)در رابـ ـطه با تغییر زمانی و بیان خاطرات هم تا به اینجا در موقعیت مناسب و مرتبط با موقعیت های خاص خاطره ها گفته شده و پرش ناگهانی و بی موقع نداشتید و با برنامه پیش رفته.

    * زاویه دید
    خب زاویه دید به کار رفته برای قصه دانای کل هست و شما به خوبی از اون برای روایت قصه شخصیت های مختلفتون استفاده کردید که خیلی خوبه و خوب هم از پسش براومدید راحت راز ها و زاویه های پنهان و تاریک شخصیت هاتون رو بدون محدودیت برای مخاطب بیان کردید.کاری که زاویه دید دانای کل پتانسیلش رو داره و شما هم با اطلاع از اون به خوبی پیاده اش کردید.

    * ژانر
    شما در قصه ژانر های عاشقانه ، اجتماعی و درام رو مطرح کردید.
    در رابـ ـطه با ژانر اجتماعی خب شما معضل بدحجابی و خشونت خانگی و موضوع تفاوت نسل ها مسئله و معضلات پیش روی امنیت اجتماعی و ... رو در قصه مطرح کردید که خب میشه این موارد رو جزو معضلات و مسایل اجتماعی دسته بندی کرد که توی قصه هم بهشون پرداختید در رابـ ـطه با ژانر عاشقانه قصه هم فعلا کم و بیش مواردی وجود داشت ولی مقدارشون کم بود البته در صفحات هشت و نه بیشتر شده اما چون رمان هنوز در حال تایپه فرصت دارید تا بهش بیشتر بپردازید.
    خب ببینید درام در معنای خاص به نمایشنامه های غم انگیز گفته میشه .کاربرد این ژانر با عنوان درام اختصاصا برای نمایشنامه ها و فیلم ها کاربرد داره برای رمان تحت عنوان ژانر تراژدی به کار میره و توصیه می کنم به جای درام از لفظ تراژدی استفاده کنید و کم و بیش نشانه های این ژانر هم در قصه موجوده غم و دردی که توی زندگی شخصیت ها بوده و هست و شما اونو به تصویر کشیدید و معمولا هم رمان های ژانر تراژدی ممکنه هم در جریان قصه تلخی و غم باشه و هم پایان تلخ و مخاطب هم دقیقا به خاطر ژانر تراژدی انتطار یه پایان تلخ رو هم در ذهنش داره و البته ژانر جنایی رو هم پیشنهاد میدم چون به جرم و جنایت موجود در جامعه هم اشاره کردید قضیه باند های قاچاق انسان و اختصاصا قاچاق دختران برای بردگی و پارتی هاو جشن های غیر قانونی با انواع و اقسام اتفاقی که درشون رخ میده که جرم محسوب میشه.


    * متفرقه و باورپذیری
    در پست یک صفحه سه( ماجرای بی عفت شدن مینا) مواردی رو مطرح کردید که با وجودی که اشاره مستقیم به توصیفات مثبت هیجده نداره اما درواقع مواردیه که تبعات جسمی و فیزیکی اون رو داره اشاره میکنه بهرحال توصیه می کنم موارد این چنینی رواصلاح کنید و توصیفش رو محدودتر و خیلی کمتر و بسته تر کنید و دقت داشته باشید رمان شما مخاطبین کم سن و سال هم داره و قرار نیست با کنجکاو کردن و سوال ساختن در مورد یه سری مسایل فکر اونهارو به بیراهه ببره.بدون اشاره مستقیم به چنین چیزهایی هم میتونستید رفتارهای بی قید و گـ ـناه الود رو برای مخاطب بیان کنید.
    توی پست چهار صفحه سه رویا قضیه مینا رو چجوری فهمیده اونوقت؟ ناگهان بدون اینکه توضیحی بدید مخاطب میبینه رویا فهمیده قضیه رو . از کجا فهمیده؟ این رو چون قید نکردید مخاطب گیج و سردرگم میشه اما در صفحات بعد تر و خاطره رویا با به یاد اوردن خاطره ای قضیه رو برای مخاطب روشن کردید اما همچنان ذهن مخاطب درگیر اون جاییه که پرش داشتین و بدون اینکه به مخاطب گفته بشه رویا از کجا میدونه قضیه رو ، ازش گذشتید.
    در جاهای مختلفی از رمان از کلمات زشت و رکیک استفاده کردید مثلا توی صفحات سه و چهار بزارید یک مورد رو بگم مثلا در پست هشت و نه صفحه چهار گفتید " اگه اون جـنده نگفته بود " بدون به کار بردنن کلمات زشت هم میشه صفات ادم های فاسد قصه رو مطرح کرد لطفا اصلاح کنید.
    توی قصه شما از مردان قانون خبری نبود ...البته این رو بگم که اگر پرستاران و پزشکان در بیمارستان متوجه بشند که بیماری به خاطر خشونت خانگی اسیب دیده و به بیمارستان اورده شده قطعا به پلیس خبر میدن اما توی قصه شما چنین اتفاقی نمی یوفته و نه در مورد مینا و نه حتی در قصه مرگ مادر رویا(صنم) و حتی کتک زدن فرخ برادر صنم هیچ خبری از پلیس نیست هیچ کس پلیس رو خبر نکرده هیچ کس برای ضرب و جرح شکایتی نکرده. خب این باورپدیری قصه رو خدشه دار می کنه.البته خودتون با گفتن اینکه حاج احمد با نفوذ خودش قضیه رو فیصله داده یکم توجیه کردید قضیه رو اما همچنان مخاطب باهاش مشکل داره.
    تا صفحه سه انگار قلمتون کمی نپخته است و خام به نظر میرسه اما از صفحه چهار به بعد هم قلمتون قویتر شده هم روانتر و بهتر شده.
    در پست چهار صفحه هشت اسم فرهاد به شهاب تغییر پیدا کرده شما گفتید " شهاب با پایان جمله رویا با صدای هراسان پرسید"
    اون صحنه زخمی کردن فرید و تیر خوردن رویا و رویایی که داشت میدید این رو به ذهن مخاطب می اورد که دختر قصه کشته میشه و قصه تموم میشه و اه و افسوس مخاطب رو بدنبال خودش داشت هم به خاطر اینکه حس کرده قصه داره تموم میشه و هم به خاطر فکرش در مورد کشته شدن دختر اما اگر قصه اونجا تموم میشد درسته پایانه تلخی رقم میخورد اما پایان قصه دیگه از ذهن مخاطب خارج نمی شد و قطعا تا چند وقت بعد از اتمام مطالعه هم ذهنش رو درگیر می کرد و اون رو به یاد می اورد البته دلیل این امر رو میتونیم این بدونیم که اگر دختر کشته میشد در بهترین وضعیت بود هم پاکیشو حفظ کرده بود و هم انتقام عزیزانش رو از اون شیطان صفت گرفته بود و در واقع در چشم مخاطب به عنوان یک قهرمان که برای حفظ خودش تمام تلاشش رو کرده تمام قد جلوه می کرد. اما خب مخاطب با خوندن بقیه قصه میفهمه که هنوز قصه به پایان نرسیده و قراره ادامه پیدا کنه.( این موارد رو تعریف هستند انتقاد قلمداد نشه)

    قلم قوی و خوبی دارید به نوشتن ادامه بدید و براتون ارزوی موفقیت دارم

    شورای نقد انجمن نگاه دانلود

    منتقدین.jpg
     
    آخرین ویرایش:

    نیایش یوسفی

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/26
    ارسالی ها
    381
    امتیاز واکنش
    10,647
    امتیاز
    784
    سلام خسته نباشی
    نکات کلیدی و قابل قبولی داشتید .. متاسفانه رمان برای دانلود به سایت اصلی رفته و نمی تونم اصلاحش کنم اما امیدوارم در ادامه با نکات طلایی که شما دوستان خوبم بیان کردید بتونم کارهای خوبی را از خودم به جا بزارم
    مرسی
     

    ~*~havva~*~

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/04/06
    ارسالی ها
    2,276
    امتیاز واکنش
    23,187
    امتیاز
    916
    این نقد کار tasnim_a عزیز که من به جاش گذاشتم
    نام:
    اسمی که برای رمانت انتخاب کردی ، ریشه در حسرت بود. وقتی اسم رمان رو خوندم ، گفتم داستان قراره درباره یه اتفاقاتی باشه که حسرت به بار میاره و شخصیت های داستان هم درگیر اون حسرت میشن. این نام ، یه حس ناراحتی رو به من خواننده منتقل کرد. بعد از خوندن رمان هم ، همین نظر رو داشتم. یعنی اتفاقاتی که در طول رمان افتاد حسرت رو ایجاد کرد و شخصیت های داستان رو با اون حسرت درگیر کرد. اسمی که گذاشتی به ژانر های رمان میخورد و ژانر عاشقانه و اجتماعی رو نشون میداد. مثلا ، این حسرت میتونه هم بیانگر یه عشق باشه و هم بیانگر اتفاقات اجتماعی که در جامعه ما هم وجود داره. این اسم سوالی که باید در ذهن خواننده ایجاد کنه رو ، کرده بود و میشه گفت جذاب بود. اسمی خوبه که خواننده رو با اصل داستان و محتوای کلی رمان آشنا کنه. این اسم ، محتوای کلی رمان رو نشون میداد و تصوراتی رو در ذهن خواننده ایجاد میکرد.
    جلد:
    جلدی که برای رمانت انتخاب کردی ، دختر چادری رو نشون میده که چشماشو بسته و سرشم به سمت پایین مایل شده. این عکس نشون میده که رمان قراره مذهبی باشه و شخصیت های رمان ، انسان های مذهبی هستن. حسرت و اندوه تو چهره دختر معلومه و ناراحتی رو نشون میده. این تصویر از رنگ های تیره استفاده شده. رنگ های تیره ای که تو تصویر به کار رفته ، حسرت رو نشون میده. یعنی اون حالت ناراحتی و حسرت رو با رنگ های تیره به خواننده منتقل میکنه. این تصویر ، ژانر اجتماعی رو نشون میده و مخاطب با دیدن تصویر متوجه اتفاقات حسرت آور میشه و اجتماعی بودن اون اتفاقات رو نشون میده. کنار جلد عکس گل رزی رو نشون میده که تو دست فرو رفته. این گل هم میتونه نماد عشق باشه که ژانر عاشقانه رو نشون میده ، و هم میتونه اون گل نشون دهنده پاکی و لطافت دختر بشه که گاهی بعضی خار ها از پاکی دختر کم میکنه و حسرت رو به بار میاره. جلد با ژانر همخونی داره و جذابه.

    خلاصه:
    خلاصه رمانت ، شخصیت اصلی داستان رو معرفی کرد و مشکلاتی که در زندگی اون دختر اتفاق افتاد رو بیان کرد. همونطور که میدونی ، خلاصه ای خوبه که در عین کوتاه بودن ، یه دید کلی از داستان به خواننده بده و گره مهمی رو در ذهن مخاطب ایجاد کنه. خلاصه تو بلند بود و اون کوتاهی که گفتم رو نداشت. این خلاصه ، بیشتر از یه دید کلی بود و تقریبا بیشتر ماجرای داستان رو تعریف کرده بود. خلاصت ، گره داشت ، اما این گره چندان مهم نبود و خیلی خواننده رو کنجکاو نمی کرد. بهت توصیه میکنم خلاصه اتو کوتاه تر و مفید کنی.

    مقدمه:
    مقدمه رمانت ، در ابتدا قسمتی از یه شعر و بعد یه متن ادبی بود. خب این مقدمه با قصه هماهنگی داره و مرتبطه ، ولی قسمت شعرش ارتباط بیشتری با محتوای داستان داره. این مقدمه ، ذهن خواننده رو درگیر میکنه و حس های مختلف رو قبل از شروع رمان ، در خواننده بر می انگیزه. یعنی خواننده با خوندن مقدمه ، دچار حس های مختلفی مثل ، حسرت و ناراحتی و... میشه. همچنین این مقدمه ، فکر مخاطب رو با سوالاتی که پرسیده درگیر میکنه. اما مشکلی که مقدمه رمانت داشت ، این بود که کمی طولانی بود و یه پست کامل رو به خودش اختصاص داده بود. بهت پیشنهاد میکنم مقدمه اتو کوتاه تر کنی.

    شروع:
    شروع رمانت ، با خروج از یه مکان و بعد دیالوگ های بین دو نفر همراه بود. این شروع کمی با بقیه رمان ها متفاوت بود و حتی محتوای دیالوگ ها هم به این تفاوت کمک کرده بودن. پست اول رمان ، شروع رمانه که اگه جذاب باشه ، خواننده رو کنجکاو میکنه تا رمان رو ادامه بده. شروع رمانت ، فقط به طور ظریفی تونست مخاطب رو کنجکاو کنه. بهت پیشنهاد میدم تغییراتی تو شروع رمانت بدی تا مخاطب رو بیشتر کنجکاو کنه.

    شخصیت پردازی:
    یکی از موضوعاتی که در شخصیت پردازی عنوان میشه ، اسم شخصیت ها هستن. اسم هایی میتونن با خواننده ارتباط برقرار کنن که در عین سادگی ، به شخصیت ها ، سنشون ، رفتار و گفتارشون و وضعیت مالی و سطح اجتماعیشون بخورن. اسم هایی که انتخاب کردی ، تمام نکات بالا رو در خودشون جا داده بودن. یعنی سادگی لازم رو داشتن و همچنین به رفتار و گفتار شخصیت ها میخوردن. همچنین ، این اسم ها با وضعیت مالی و اجتماعی شخصیت های داستان همخونی داشت. نکته ای که لازمه یاداوری کنم ، اینه که یه جا اسم فرهاد رو شهاب گفتی و این خواننده رو گیج میکنه. بهتره برگردی و اونجارو اصلاح کنی. موضوع بعدی شغل شخصیت هاست. شغل هایی مثل پزشکی ، پلیسی ، معماری و ریاست شرکت ، بارها توسط نویسنده های دیگه هم استفاده شده. شغل هایی که ازش استفاده کردی ، پزشکی ، کاسبی و فروش دختر بود. خب پزشکی و فروش دختر هم تکراری محسوب میشه و نویسنده های دیگه هم از این شغل ها تو رمانشون استفاده کردن. بهت پیشنهاد میکنم از شغل های جدیدتری استفاده کنی.
    ژانر :ژانر هایی که برای رمانت انتخاب کردی ، عاشقانه و اجتماعی بود. خب ، ژانر ها با رمان همخونی داشت و با محتوای رمان مرتبط بود. برای مثال ، عشق صدف به فرید در زمینه ژانر عاشقانه ، و دوستی های بد در زمینه ژانر اجتماعی ، از موضوعاتی بود که درباره هر ژانر میشه گفت. اما نکته ای که قابل گفتن هست ، اینه ژانر اجتماعی رو بیشتر و پررنگ تر استفاده کردی. یعنی مسائل اجتماعی رمان بیشتر از عاشقانه بود. به نظرم چون رمان قسمت های جنایی هم داره ، بهتره ژانر جناییم اضافه کنی. علاوه بر این ، ژانر عاشقانه هم پررنگ تر کنی بهتره.

    سیر:
    سیر رمانت ، هم سراشیبی داشت ، و هم یکنواختی. مثلا در صفحات هفت و هشت ، سیر داستان یکنواخت بود و هیچ هیجان و کششی رو در مخاطب ایجاد نمی کرد. اما در بعضی قسمت ها داستان ، سیر در سراشیبی قرار داشت و خواننده رو کنجکاو می کرد. تو رمانت تغییر زمانی ، مثل رفتن به گذشته و خاطرات داشتی ، اما این تغییر پرش ناگهانی نبود و قبلش گفتی که داره به خاطرات برمیگرده. مثلا ، گفتی که رویا داره به صبح قبل از دزدیده شدنش فکر میکنه. وقایع داستان تنش رو نشون میداد. بهت پیشنهاد میکنم ، شیب داستانت رو بیشتر و یکنواختیشو کمتر کنی.
    ایده :

    رمانی که نوشتی ، یکی از مشکلات جامعه مارو بیان میکنه و اتفاقات کنونی جامعه رو نشون میده. این ایده ، با اینکه یکی از مشکلات جامعه ماست ، اما قبلا هم رمان های زیادی بودن که این ایده رو داشتن و در این باره نوشته شدن. بهت پیشنهاد میکنم این ایده رو گسترده تر و بازتر کنی ، یا پر و بال بیشتری بهش بدی تا جدیدتر بشه.
    دیالوگ و مونولوگ :دیالوگ ها باید جوری باشه که خواننده از دیالوگ ها بتونه تشخیص بده این فردی که داره صحبت میکنه ، دختره یا پسر؟! خب بعضی از دیالوگ ها ، تفاوت های جنـ*ـسی ، سنی ، رفتاری ، فرهنگی و اعتقادی رو نشون می دادن. مثل دیالوگ های بین فرید و رویا ، که این تفاوت هارو به خوبی نشون میده. یا از صحبت های بین فرید و عبدالله ، میشه فهمید تقریبا تو چه رده سنی هستن. اما بعضی از دیالوگ ها شبیه همن و شمای نویسنده تفاوت هایی که گفتم رو در دیالوگ ها لحاظ نکردی. بهت پیشنهاد میکنم ، تغییراتی تو دیالوگ ها بدی تا همه تفاوت ها نشون داده بشه. همونطور که گفتم ، دیالوگ ها باید اطلاعاتی از رمان بدن. بعضی دیالوگ های رمانت ، اطلاعاتی از ماجرای رمان میدادن ، مثل (یعنی تا این حد احمقی؟ تا این حد خری که من و خودت رو به این کثافت خونه کشوندی؟) که نشون میده رویا و مینا جای خوبی نرفتن و همه اتفاقات رمان ، از اول هم به خاطر همین مهمونی بود. تو دیالوگ های بین دو نفر از علامت (_) استفاده کرده بودی. در دیالوگ های بین سه نفر یا بیشتر هم از علامت (_) استفاده کردی ، اما قبلش گفتی که چه کسی داره حرف میزنه. علاوه بر دیالوگ ها ، مونولوگ های رمان هم باید اطلاعاتی از داستان به مخاطب بدن. مونولوگ هات بیشتر از دیالوگ ها اطلاعات میداد و همچنین این اطلاعات رو گسترده تر و کامل تر به مخاطب میرسوند. مثل جاهایی که نبودن مادرشون و اتفاقی که برای مادرشون افتاد ، رو گفتی. یکی از موضوعاتی که تو رمان مهمه ، اینه که حداکثر از جملات و دیالوگ های جدید استفاده بشه و جملات و دیالوگ های تکراری کمتر گفته بشه. تو رمانت هم دیالوگ ها و مونولوگ های تکراری استفاده شده بود ، مثل(حاجی حالا که شماهم راضی هستید ، اجازه بدید یه صیغه محرمیت بینشون خونده بشه تا هم اینجوری ما خیالمون راحت تر بشه و هم خود بچه ها راحت تر کارهاشون رو انجام بدن.) ، و هم جملات جدید استفاده شده بود. بهت توصیه میکنم برگردی و به جاهایی که میدونی کمی تکراریه و در رمان های دیگه هم وجود داره ، کلمات و جملات جدیدتری استفاده کنی. همچنین ، رمانت بیشتر مونولوگ داشت تا دیالوگ. بهتره یکم دیالوگ هاشو بیشتر کنی.
    نثر:
    نثری که باهاش رمانت رو نوشتی ، هم ادبی بود و هم محاوره ای. یعنی ، غیر از دیالوگ ها ، همه رمان ادبی بود و فقط دیالوگ های رمان از جملات و کلمات محاوره ای استفاده شده بود. وقتی داستان رو با نثر ادبی بیان میکنی و فقط دیالوگ هارو به صورت محاوره ای میگی ، باید کل رمان به این شکل باشه. یعنی در بخش هایی که متن ادبیه ، نباید کلمات محاوره مخلوط بشه ، و در دیالوگ ها هم که محاوره ایه ، نباید ادبی مخلوط شه. تو دیالوگ ها که باید محاوره ای باشه ، ادبی اورده بودی ، مثل ( این چه شوخی است). همچنین در بخش های ادبی رمان از کلمات محاوره ای استفاده کردی ، مثل ( دختری مانند دخترک قصه ما زندگی کنه). نثری که برای رمان انتخاب کردی ساده و روانه. یعنی از کلمات سنگین که فهمش سخته استفاده نکردی ، و متن ها راحت و قابل فهمن. این رمان چون نثرش ادبی روانه ، فقط مناسب سنین بزرگسال نیست. همونطور که گفتم ، هر بخش ادبی و محاوره ای نثرت ، مخلوط شده بود. بهت پیشنهاد میکنم ، اون بخش هایی که مخلوط شده رو درست کنی.
    زاویه دید:

    رمانی که تو نوشتی شخصیت های زیادی نداشت ، اما چون داستان فقط حول محور یه نفر نمیچرخید و لازم بود افکار همه شخصیت ها بیان بشه ، بنابراین لازم بود که از زبان سوم شخص بیان بشه رمان. تو زاویه دید رمانت ، تقریبا همه اتفاقات ، افکار و احساسات رو بیان کردی و همه چیز رو شرح دادی. تو انتخاب زاویه دید و عمل بهش خوب بودی.
    غلط املایی و علایم نگارشی:در زمینه غلط املایی خوب عمل کردی و تقریبا هیچ مشکلی نداشتی ، غیر از یه جا مثل (خساوتمندانه= سخاوتمندانه ). جا افتادن حروف هم داشتی ، مثل (نگه=نگاه). در زمینه علایم نگارشی هم باید بیشتر کار کنی. از علایم نگارشی کم استفاده کرده بودی ، مثل (نه اینکه پولشان زیاد کرده باشد نه فقط میخواست... = نه اینکه پولشان زیاد کرده باشد ، نه فقط میخواست...). در چندجا هم علامت هارو اشتباه گذاشته بودی ، مثل (شک نداشته باش در های آسمان باز میشود ؟!= شک نداشته باش در های آسمان باز میشود!). همچنین در بعضی جاها هم به جای علامت (،) از (,) استفاده کرده بودی. بهت پیشنهاد میکنم جاهایی رو که گفتم رو اصلاح کنی و همچنین از علایم بیشتری استفاده کنی.
    توصیفات:(حالت ، چهره ، مکان ، احساسات)

    چهره و ظاهر: تو رمانت توصیف چهره و ظاهر رو انجام دادی. یعنی چهره شخصیت های داستان رو گفتی. مثلا چهره رویا ، مینا ، صنم و... رو توصیف کردی. خب ببین خوبه که توصیف ها کم کم و به تدریج انجام شه. بعضی از چهره هارو به تدریج توصیف کردی ، ولی بعضی هارو یه باره گفتی. بهت پیشنهاد میکنم همه توصیفاتت رو کم کم انجام بدی و همچنین بیشتر توصیف کنی.
    حالت :توصیف حالاتت کم بود و اونطور که باید توصیف حالت نداشتی. فقط چندجا توصیف حالت رو داشتی ، مثلا در اول رمان حالت عصبی رویا و شرمسار مینا رو توصیف کردی. یا حالت سردرگمی که افشین در برابر حسش نسبت به رویا داشت ، رو گفتی بهت توصیه میکنم توصیف حالاتت رو بیشتر کنی و همه حالات رو در رمان بیان کنی. مثلا اگه حالت استرسی شخصیت رو میگی ، همه حالت های استرسیشم بگو.
    مکان:توصیف مکان در رمان به خواننده کمک میکنه تا با تصور محیطی که شخصیت توش قراره ، درک بیشتری از رمان داشته باشه. در زمینه توصیف مکان خوب عمل نکردی و توصیفات چندانی از مکان نداشتی. بهتره توصیفات بیشتری از مکان ها به رمانت اضافه کنی.
    احساسات :تو زمینه توصیف احساساتم خوب عمل کردی. یعنی توصیف احساساتت بیشتر از بقیه توصیفاتت بود. مثل توصیف احساسات فرهاد به رویا. اما خب جا داره بیشتر هم توصیف کنی.
    متفرقه:
    کلمات:ببین ، رمان تو رو سنین مختلفی میخونن. رمان هم مثل فیلم تاثیرات زیادی رو افکار و احساسات خواننده میذاره. پس بهتره این تاثیرات مثبت باشن. تو رمانت از الفاظ درستی استفاده نکردی و کلماتی رو گفتی که برای سنین پایین و حتی بالا هم مناسب نیست. بهت پیشنهاد میکنم این کلمات رو استفاده نکنی و جایگزین بهتری براش بذاری.
    .
    .

    موفق و پیروز باشید
    عضو ازمایشی شورای نقد
    tasnim_a
     

    ^moon shadow^

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/10
    ارسالی ها
    4,336
    امتیاز واکنش
    62,335
    امتیاز
    1,091
    محل سکونت
    تبــــ♡ـــریز
    به نام خالق قلم و نویسنده ی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    هستی
    سلام نویسنده ی عزیز:aiwan_light_blumf:

    نقد بیرونی:
    اسم

    اسم
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    اولین دیدیه که خواننده از
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    پیدا می کنه و انتخاب اسم درست نقش بالایی تو جذب مخاطب داره. اسم
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    باید کوتاه و مطابق محتوای داستان و ژانرها باشه. اسم باید جدید و کنجکاو کننده باشه تا خواننده جذبش بشه. اسم
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما ریشه در حسرت بود که تو همون نگاه اول به خواننده می فهموند با رمانی غمگین و حسرت هایی مواجهه که محور اصلی داستانن. ترکیب لغت ریشه و حسرت اون هم در عبارت ریشه در حسرت ترکیب جالبی ساخته که معنای لغویش ریشه ای توی حسرت می شه و از طرفی مشخصه داستان ریشه در حسرت ها داره و با خوندن
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    متوجه شدم اسم مناسبی انتخاب شده و با ژانر و محتوا همخوانی داشت.


    جلد
    جلد یا کاور
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    تصویریه که شما از رمانتون به خواننده می دید و این تصویر باید هم دید کلی ازرمان شما بده و اونو به خوبی معرفی بکنه و هم کنجکاوی خواننده رو تحـریـ*ک بکنه و اونو مشتاق به خوندن
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    بکنه. جلد انتخابی شما تصویر اصلی دختر محجبه ای درحال نیایشه که احتمالت باید رویا باشه و تصویر گوشه ی جلد گل سرخیه که از توی یه دست خون آلود در اومده... جلدتون با ترکیب رنگ سنگین قرمز و سیاهش و فونت نوشته اش مناسب و زیباست ولی نمی تونه به خوبی ژانرهاتون رو نشون بده و از طرفی هم هیچ اطلاعاتی از
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    نمی ده پس بهتره تغییر بکنه و لااقل از تصویری استفاده بکنید که ژانر عاشقانه ی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رو نشون بده.


    خلاصه:
    خلاصه ی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    توضیحیه که شما در اختیار خواننده ها می زارید تا تصمیم بگیرن رمانتون رو برای خوندن انتخاب بکنن یا نه و خلاصه ی خوب باید کامل ولی کوتاه باشه. دقیق و درست ولی مبهم باشه! خلاصه یرمان باید دید کلی از داستان بده و توش باید از پرگویی پرهیز کرد. خلاصه ی شما خوب بود. کامل ولی مبهم و کوتاه بود و اطلاعات کافی رو انتقال می داد.


    مقدمه:
    مقدمه ی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شروعیه که ذهن خواننده رو برای روبرو شدن با حوادث
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    آماده می کنه. یه مقدمه ی خوب می تونه یه بخشی از یه شعر و یا متن ادبی یا توصیف احساسات شخصیت ها باشه. مقدمه ی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما متن ادبی و شعری بود که با محتوای رمانتون همخونی داشت و مناسب بود.


    نقد درونی:
    شروع
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!

    شروع یه
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    یا به عبارتی اولین صفحه از
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    که خیلی در تشویق خواننده ها به ادامه دادن مهمه و از طرفی هم قلم نویسنده رو معرفی می کنه باید جدید و متناسب با ژانر ها خاص باشه، مثلا یه
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    با ژانر پلیسی با یه شروع جدید و هیجان انگیز جذاب می شه و
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    تراژدی با یه اتفاق غم انگیز بزرگ و یه معمای گنده. توی شروع
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    بهتره گره ای به دست خواننده داده بشه تا در طول
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    اونو پیدا کنه و باز کنه. شروع
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما خوب بود و از یه شروع کلیشه ای پرهیز کرده بودید و خواننده ترقیب به ادامه دادن می شد. توی شروع رمانتون و پست بعدش می تونستید بیشتر به توصیف ها بها بدید.


    ژانر
    ژانرهای انتخابی شما اجتماعی، عاشقانه است.
    ژانر عاشقانه که طرفدارای زیادی داره و امروزه باب شده روایتگر داستان عاشقی و عواطف بین دو شخصه که توی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما هم خوب بهش پرداخته شده بود.
    ژانر اجتماعی که بیشتر به معضلات جامعه می پرازه بیشتر برگرفته از‌واقعیت ها و عبرت انگیزه. ماجراهایی که برای شخصیت هاتون پیش اودن و تاوانی که بابت سادگی و عقده هاشون دادن به خوبی این ژانر رو هم نشون می داد.
    با توجه به محتوای
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    توصیه می کنم ژانر تراژدی رو هم به ژانرهاتون اضافه کنید.



    دیالوگ ها و مونولوگ ها

    دیالوگ ها و مونولوگ ها گفت و گوهای درونی و ذهنی شخصیت هاست که متشکل از توصیفاتیه که به خواننده کمک می کنه تا اون مکان یا چهره شخص رو تصور بکنه و توی ذهنش به خاطر بسپاره و یا می شه گفت بیشتر از رمـان لـ*ـذت ببره و احساسات و تفکرات شخصیت
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رو درک بکنه.پس توصیفات نقش مهمی تو نوشتن رمـان دارن و باید به حد کافی باشن که توی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شماتوصیفات خوب بودن ولی می تونستید خیلی بهتر رو احساسات درونی شخصیت هاتون کار بکنید.
    توی دیالوگ ها می تونید با استفاده از جملات خاص و غیر تکراری به جذابیت
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    کنید.
    دیالوگ ها و مونولوگ ها باید در تعادل باشن تا کسل کننده نشه و این نظم تو
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما رعایت شده بودید.
    در دیالوگ های دو نفره از (-) استفاده کردید که نکته ی مثبتیه چون در این دیالوگ ها نیازی به ذکر اسم گوینده نیست و مخاطب می تونه بفهمه که کی این دیالوگ رو گفت. ولی برعکس، توی دیالوگ های سه نفره یا چند نفره باید اسم شخصیت ها ذکر بشه تا باعث گمراهی خواانده نشه و تا جایی که دیدم مکالمه های چندنفری هم تو رمانشما تقریبا کم بود و جاهایی که بود هم رعایت شده بود.
    توی دیالوگ هاتون به خوبی مشخص بود کی و با چه لحنی اینو گفته که از نکات مثبت بود. توی رمانتون از کشیدگی حروف و علائم نگارشی پرهیز شده بود که از نکات مثبت دیگه یرمانبود. نکته ی دیگه اینکه توی دیالوگ ها باید توجه کرد که جمله ی گفته شده با سن و شخصیت وطبقه ی اجتماعی گوینده همخوانی داره یا نه که تو دیالوگ های شما رعایت شده بود.


    علائم نگارشی و غلط املائی
    1) علائم و اصول نگارشی: علائم نگارشی که کمک خواننده ان تا بتونه متن رو درست بخونه و متوجه منظور نویسنده بشه هم خیلی مهمه و نباید از علامت اشتباه استفاده کرد یا کلا علامتی نذاشت. علائم نگارشی توی رمانتون کم استفاده شده بود و به جای وصل کردن جملات به هم با علائم ؛ ، و نقطه جملاتو جدا کنید. در بعضی جاها هم علامت نادرستی استفاده شده بود که بایک بار بازخوانی رفع می شه.
    غلط املایی: وجود غلط املایی می تونه ناپختگی قلم نویسنده رو نشون بده و باعث دلزدگی خواننده بشه و برای همین بهتره وقتی نویسنده از املای لغتی اطمینان نداره از یه جایی جست وجو بکنه و یا معادلش رو به کار ببره.
    خوشبختانه توی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما من غلط املایی ندیده که خیلی خوبه.

    اشکالات تایپی: اشکالات تایپی جزئی مثل:
    ٔ شفتگی دخترک..... آشفتگی دخترک
    دسر روی سـ*ـینه ی پهن او گذاشت... سر
    خساوتمندانه.... سخاوتمندانه

    اصول نگارشی:
    تعداد کمی جا افتادگی حرف داشتید مثل:
    نگه... نگاه
    بهتره در زبان فارسی تنها از ویرگول فارسی استفاده کنید ، نه ,
    بعضی جملات طولانی باهم همخوانی نداشتند مثل:
    - خانومی ما نمی خواد یه چایی برای آقاشون بیارند تا خستگی شب بیداری از سرمون بیفته؟
    درستش:
    - خانومی ما نمی خواد یه چایی برای آقاشون بیاره تا خستگی شب بیداری از سرشون بیفته؟

    زاویه ی دید:
    زاویه ی دید انتخابی شما سوم شخص و مناسب رمانتون بود و به خوبی از پس توصیف تمام شخصیت ها و احساسشون براومده بودید.

    شخصیت پردازی
    افشین، رویا، فرهاد، مینا، فرید، عبدالله، صدف، البرز، بدری خانوم، بی بی، حاج رسول مدنی و ... شخصیت های
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما بودن که با توجه به کم بودن شخصیت های اصلی رمانتون باید به خوبی از پس توصیف همشون بر می اومدید که خوب بود ولی شخصیت مینا خیلی ساده و زود کنار رفت و شخصیت صدف هنوز مجهول های زیادی تو ذهن خواننده داشت که دیگه صحبتی ازش نشد و حتی سرنوشتش نامعلوم موند.
    به بعضی شخصیت های
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    هم توجه کافی نشده بود.
    توی شخصیت پردازی باید با ساخته شدن یک شخصیت رفتار و اخلاق و اسم مناسب اون شخصیت درخور موقعیت اجتماعی و شرایطش تعیین بشه. چهره ی شخصیت ها توصیف بشه و چهره ها و اسم ها مناسب سن و ملیت شخصیت ها باشه. توی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما این موارد رعایت شده بود.


    توصیفات
    همون طور که گفتم،توصیف ها نقش مهمی تو رمـان دارن چون به مخاطب برای تصور کردن کمک می کنن و بهتره به حد کافی باشه.
    1)توصیف چهره: توصیف چهره،به مخاطب کمک می کنه تا بتونه چهره ی اون شخصیت رو توی ذهنش تصور کنه و اونو به خاطر بسپاره و هر وقت که اسم اون شخصیت اومد بتونه تصویر اون شخصیت رو توی ذهنش بیاره.پس توصیف چهرم باید در حد لازم باشه. توی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما توصیفات چهره خوب بود ولی به چهره ی بعضی شخصیت ها توجه لازم نشده بود.

    2)توصیف مکان: به غیر از چهره ها باید رو توصیف مکان ها هم بیشتر کار می کردید و یه دید کلی به خوانندتون می داد.برای مثال می تونستید اتاق رو با گفتن رنگ دیوارها و تختش و وسایل توی اتاق بهتر توصیف بکنید و سرسری از این توصیفات نگذرید چون خیلی مهمن! تو توصیف یه مکان باید اشاره کنید که بزرگه؟ کوچیه؟ چه رنگیه؟ چه چیدمانی داره؟ توصیفات شما از مکان ها جای کار داره و سئوالات زیادی هم تو ذهن خواننده بی جواب می موند که بهتره بهش پرداخته بشه.
    3)توصیف احساسات: توصیف احساسات یعنی احساسات و شرایط اون فرد در اون موقعیت رو توصیف کنیم. توصیف احساسات باعث می شه که مخاطب با شخصیت همزاد پنداری کنه و اون شخصیت که در اون موقعیت قرار داره رو درک کنه. توصیف احساساتتون خوب بود و به خوبی می شد احساس شخصیت هارو درک کرد ولی می شد زمان بیشتری رو این احساسات تو بعضی شرایط ویژه گذاشت؛ مثل زمانی که رویا خبر مرگ بی بی و مینارو فهمید.
    توصیفات باعث جذاب شدن
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما نویسنده ی عزیز می شه و تخیل خواننده رو به چالش می کشه پس ازش دریغ نکنید.
    - توصیفات بهتره برای کسل کننده نشدن کم کم و تدریجی باشه و نه اینکه یهویی چندین سطر توصیف بکیند که بدتر تاثیر منفی بزاره و یا خواننده اصلا به خودش زحمت خوندن نده. مثلا م تونید رنگ دیوار اتاقو بگید و بعد برع بشینه رو تخت و تختشو و کمدی که تو دیدش قرارگرفته رو توصیف بکنه و با این کار هم اطلاعات کافی به خواننده می دید و اون می تونه اون مکان رو به خوبی تصور بکنه و هم رمانتون جذاب تر می شه.

    حالت: توصیف حالتتون کمی ناقص بود و می شد بیشتر رو حالت های عصبی، نرسیده، غمگین و خشمگین ... شخصیت ها کار کنید.

    سیر
    سیر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    یا همون فراز و نشیب و بالا و پایین
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    بیانگر موج هیجانات و روزمرگی های رمانه که باید بینشون تعادل بر قرار بشه و در کنار پرداختن به زندگی عادی شخصت ها اتفاقات رو طوری پیش برد که
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    برای خواننده کسل کننده نشه. سیر رمانتو خوب بود بود و اتفاقاتی که می افتاد اونو از کسل کنندگی دور می کرد.


    نثر
    اگر بخوایم نثر رو به دو دسته تقسیم کنیم در نتیجه دو نثر "محاوره ای"و "ادبی" داریم. نثر ادبی یا کتابی سرشار از کلمات زیبا و لطیفه و گاها خواننده معنای تمام کلمات رو نمی دونه و کم داریم نویسنده هایی که بتونن به خوبی از پس این نثر بربیان.
    نثر محاوره ای که الان بیشتر پسندیده می شه بین مخاطب ها نثر روان و امروزیه که کلمات ساده و عامیانه توش به کار می ره.
    نثر شما ادبی بود و خوب از پسش بر اومده بودید ولی می تونستید با اضافه کردن جملات و کلمات ادبی تاثیر گذار زیباترش کنید.


    ایده
    ایده ی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    در مورد رویای زیبایی بود که خواهرش مینا به خاطر محدودیت هاشون و بزرگ شدن تو یه خانواده ی متعصب و مذهبی عقده ی آزادی و کنجکاوی نسبت به زندگی های تجملاتی و آزاد پر زرق و برق و مهمونی ها و جنس مخالف داره و همین کنجکاوی ها اکنو با صدفی دوست کرده که باعث می شه فرید بهش تجـ*ـاوز کنه و به خاطر ترس از آبروی خانوادش و پدرش که مبادا فرید اقدام به پخش عکس و فیلماش کنه به رویا هم می گـه و هرکار فرید بخواد می کنه تا روزی که باباشون مینارو در حال پیاده شدن از ماشین فرید می بینه و اونقدر می زنه که می ره کما... فرید که تو باند قاچاق دختره مینارو از دست داده و الان دنبال رویائه.... نامزدی رویا با پسر همسایشون یه خاطر دید منفی اون پسر یه دخترا بهم خورده ... دوست نامزد سابغش عاشق رویا و معصومیتش شده و بهش ابراز علاقه می کنه... در همین اوضاع فرید رویارو می دزده!خلاصه رویا با کمک دختری که اونجا باهاش آشنا می شه به اسم شبنم فرار می کنه و پلیسو درجریان می زارن و نجات پیدا می کنه... مینا می میره... رویا به همون دوست نامزد سابغش یا فرهاد دل می بنده و ازدواج می کنن و اون کمکش میـکنه با درداش کنار بیاد....
    ایده ی رمانتون تا جایی که من می دونم کلیشه ای نبود و جدید بودو ایده ی خوبی بود و عاقبت مینا می تونه عبرتی باشه برای نوجوونا.


    باورپذیری و متفرقه

    رمانتون قابل باور بود و برای هر شخصی ممکن بود اتفاق بی افته و چیز غیرقابل باوری نداشت.
    بعضی کلمات مانند روسپی که در رمان به کار بـرده بودید بهتره تغییر بکنه. نویسنده ی عزیز ما می نویسیم تا چیزی به ادبیات کشور اضافه کنیم نه اون رو به انحراف بکشیم.
    قلم خوب و جذابی داری عزیزم، به نوشتن ادامه بده و امیدوارم روزبه روز قلمت بهتر و جذاب تر بشه.
    خسته نباشی.
    "عضو آزمایشی شورای نقد نگاه دانلود"
    73321
     
    آخرین ویرایش:

    فروغ ارکانی

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/27
    ارسالی ها
    1,069
    امتیاز واکنش
    27,201
    امتیاز
    892
    محل سکونت
    کرج
    نقد
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    "ریشه در حسرت"

    نام:
    نام انتخابی شما برای
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    "ریشه در حسرت" اولین تصوری که در ذهن من مخاطب ایجاد کرد این بود که، قراره با رمانی رو به رو بشم که محور اصلی داستانش راجع به اتفاق نا خوشایندی هست که افتاده و روی زندگی شخصیت تاثیر میزاره و باعث میشد که من مخاطب فکر کنم فضای حاکم بر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ، غم و خفقان هستش. با خوندن
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ، فهمیدم که تصورم درست بوده با این تفاوت که اتفاق ناخوشایند در زمان حال رخ میده.
    اسم
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    هر دو ژانر رو به تصویر می‌کشه . کلمه حسرت، هم ژانر عاشقانه رو به نمایش میذاره و هم ژانر اجتماعی رو در بر داره. اسم زیبا و با مفهومی برای
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    انتخاب شده و توانایی جذب مخاطب رو داره اما این موضوع هم نباید از یاد برد که
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    های دیگه ای هم با کلمه حسرت وجود داره و این باعث میشه کمی از جذابیت این اسم کاسته بشه.

    جلد:
    جلد
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    تصویر دختری چادریه و عکس گوشه جلد هم تصویر یک گل که به داخل دست فرو رفته. اگر از نظر نمادی در نظر بگیریم؛ تصویر بزرگ جلد که دختریه با حسرت پنهان در صورتش، نشان دهنده اینه که شخصیت اصلی دختری چادریه و حسرتی که در چهره اش دیده میشه به خوبی اسم
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رو جلوه میده و باعث ایجاد معما توی ذهن خواننده میشه که دختر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    حسرت چه چیزی رو میخوره و چرا غمگینه؟
    تصویر کوچک هم که عکس گل فرورفته به دسته، میشه این جور تعبیر کرد که گل نشانه زیبایی و پاکیه و فرورفتنش هم به داخل دست به معنای کلمه ریشه، در اسم رمانه. پس میشه گفت که پاکی و زیبایی شخصیت
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ، باعث شده که اتفاق ناخوشایندی برای اون رخ بده که در وجودت ریشه می‌کنه و حسرت در پی داره.
    از نظر ژانر ها هم، گل نمادی برای ژانر عاشقانه است و در کنار بقیه تصاویر ژانر اجتماعی رو هم از نظر مفهومی در کنار هم، به نمایش میذاره. جلد زیبا و با مفهومی طرحی شده و به نظرم برای خواننده ها میتونه جذاب باشه.

    خلاصه:
    خلاصه خوبی نوشته شده اما بهتر بود معمای قوی تری توی خلاصه مطرح میشد تا توانایی بیشتری برای جذب مخاطب داشته باشه. شما میتونستی با ارائه دادن یک دید کلی راجع به موضوع
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    (در صورتی که داستان لو نره) در سه الی چهار خط و با ایجاد گره در ذهن مخاطب، خلاصه ای بنویسی که خواننده رو ترغیب کنه به خوندن
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    .

    مقدمه:
    مقدمه
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    مخاطب رو با حال و هوای
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    آشنا میکنه. در واقع یک جور آماده سازی. مقدمه زیبایی نوشته شده و مخاطب رو با حال و هوای
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    آشنا میکنه اما طولانیه و یک پست کامل به مقدمه اختصاص داده شده. شما میتونستی با نوشتن مقدمه کوتاه تر حس لازم رو به خواننده منتقل کنی و لازم به نوشتن مقدمه طولانی نبود.

    شروع:
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شروع خوبی داره و با توصیف در مونولوگ به کمک آرایه تشبیه شروع شده. اما شما میتونستی با شروع غافل گیرانه و یا دیالوگ و مونولوگ هایی که حس کنجکاوی خواننده رو فعال میکنه، شروع جذاب تری داشته باشی.
    بعد از توصیفات، شخصیت ها با خروج از یک مکان، داستان رو شروع کردن. محتوای دیالوگ خاصی به کار بـرده شده، شروع
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رو نسبت بقیه
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ها متفاوت تر میکرد. شروع
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ، کنجکاوی خواننده رو تحویل یک کرده بود اما بهتره با کمی تغییرات توی شروع، کنجکاوی خواننده رو بیشتر تحـریـ*ک کنی.
    معمولا ایجاد معما و یک سوال در شروع
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ،ذهن خواننده رو درگیر کنه و او برای پیدا کردن جواب سوال و یا معما، ترغیب بشه به خوندن ادامه
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    . گاهی وقت ها با نوشتن یه جمله ساده و یا تعریف یک اتفاق توی مونولوگ که مخاطب میتونه به راحتی اون رو حدس بزنه،و بعد با غافل گیر کردن اون ها، توانایی خودتون رو تو نوشتن به نمایش بذاری.

    سیر:
    سیر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    فراز و فرود هایی داشت که به زیبایی صورت گرفته بود اما در اکثر مواقع،
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    به صورت یکنواخت حرکت ولی یکنواخت کسل کننده نبود یه آرامشی در اون حس میشد. در بعضی قسمت ها، سیر در حالت فراز و فرود قرار می‌گرفت و حس کنجکاوی خواننده رو فعال می‌کرد. تورمان تغییر زمانی داشتی . مثلا در قسمتی از
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ، گفتی که رویا داره به صبح قبل از دزدیده شدنش فکر میکنه.
    به نظر من بهتره که بین فراز و فرود و همچنین سیر یکنواخت
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ، حد تعادل برقرار بشه. یعنی کمی از قسمت هایی که سیر یکنواخت دارند کم بشه و در عوض با اضافه کردن معما و یا یک درگیری ذهنی کوچک در ذهن مخاطب، حس اون ها رو برای پیدا کردن جوابشون، قلقلک بدی تا ادامه
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رو هم بخونن.

    دیالوگ و مونولوگ:
    در اکثر مواقع تفاوت بین سنین و یا جنسیت، حس می‌شد. مثلا گفت و هایی که بین عبدالله و فرید صورت می‌گرفت، دیالوگ های هر دو، قابل تفکیک بود. اما مواقعی هم بوده که این تفاوت ها لحاظ نشده و بهتره از این نظر ویرایش انجام بشه. برای مثال بعضی از دیالوگ های به کار بـرده شده برای مادربزرگ رویا، متناسب با یک پیرزن سالخورده نبود.
    دیالوگ ها همیشه یکی از مهم ترین نکات برای پیشبردرمانهستند و با درج نکاتی مثل دادن اطلاعاتی در رابـ ـطه بارمان(مثل توصیف)، نحوه گفتار اون ها برای سنین مختلف، نوع صحبت بین افراد که نشون دهنده موقعیت اجتماعی و جنسیت اون ها باشه و یا حتی به کار بردن دیالوگ های زیبا و تاثیر گذار، به
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    و صد البته قلمتون کمک کنی. مثلا:
    یکی از نکات مثبت شما تو دیالوگ نویسی این بود که خیلی زیرکانه، اطلاعات و توصیف رو به کار بـرده بودی. مثلا در قسمتی از
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    گفته بودی که:
    (_ صدف کدوم حرفش، حرف بود که این یکی باشه؟)
    این جا شما با بهره گیری از توانایی خودتون، تونستی به مخاطب بفهمونی که یکی از خصوصیات صدف چیه.
    مونولوگ ها هم اطلاعات بیشتر و کامل تری نسبت به دیالوگ ها در اختیار مخاطب میذاشتن. اما پیشنهاد میکنم با نو آوری توی جملات و به کار گرفتن اون ها در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ، از تکراری بودن جملات استفاده شده در دیالوگ ها و مونولوگ ها کاسته بشه.

    علامت و اشتباهات نگارشی:
    ۱. در املا کلمات مشکلی نداشتی به جز دو مورد:
    1:خساوتمندانه = سخاوتمندانه
    2:نگه = نگاه
    ۲. از ویرگول در بعضی جاها که لازم بوده استفاده نشده. مثلا
    1: به نوع اخلاق و رفتارش به اینکه بدون...← به نوع اخلاق و رفتارش ، به اینکه بدون...
    ۳. در بعضی موارد علامت نگارشی مثل علامت تعجب تکرار شده، در صورتی که لازم به تکرار نیست. مثلا:
    1: حالا چگونه میتوانستند بیخیال معدن طلای کشف شده بشوند???
    شما به جای تکرار حروف یا علامت ها، میتونی اون لحن و حالتی که شخصیت در اون لحظه داره رو قبل از گفتن دیالوگ مورد نظر، به کار ببری. مثلا:
    رویا با لحنی که متعجب گفت...
    یا
    رویا با صدایی که عصبانیت در آن موج میزد فریاد زد...
    شما با تکرار حروف و یا علامت، باعث میشی که مخاطب فکر کنه، اون ها از دید شما افرادی هستند که متوجه منظورتون نمیشن و مثل این می‌مونه که انگار به شعور اون ها توهین شده.
    ۴. از سه نقطه هم در بعضی موارد به جای علامت دیگه استفاده شده. مثلا:
    1: فرید...جوان ترین فرد آن جمع چهار نفر...
    این جا بهتر بود به جای سه نقطه بعد از فرید، از ویرگول استفاده میشد.

    توصیف:
    ۱. توصیف چهره در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    صورت گرفته اما در بعضی موارد، چهره شخص به یکباره صورت گرفته و بهتر بود مثل توصیف برخی چهره ها که حرفه ای و ذره ذره گفته شده، صورت می‌گرفت. مثلا:
    شما میتونستی یک جا بگی دستی به موهای خرمایی بافته شده اش کشید. و یا در جای دیگه می‌گفتی، به چشمان درشت عسلی رنگش نگاه کرد.
    ۲. توصیف حالات انجام شده بود اما خیلی کم. توصیف حالت شخصیت ها رو میتونی در برخی موارد، همزمان با توصیف چهره به کار ببری. مثلا:
    اکثر مواقع فردی که عصبی یا ناراحته، مدام به موهاش دست میکشه. همون طور که در مثال بالا گفتم شما با گفتن:
    هر چند دقیقه یکبار، دستش را درون مو های لـ ـختـ مشکی رنگش می‌کشید.
    در واقع میتونی با یک تیر دو هدف بزنی.
    ۳.توصیف مکان کمی ضعیف بود و این یک نکته منفی برای
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    میتونه باشه. چرا که مخاطب نمیتونه درک درست و تصوری راجع به مکان مورد نظر داشته باشه و این باعث میشه از خوندن
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    دلسرد بشه. مثلا در رابـ ـطه با توصیف خونه ای که مینا و رویا برای تولد رفته بودن، اگر توصیف بهتری راجع به اون مکان صورت می‌گرفت، بهتر بود.

    شخصیت پردازی:
    شخصیت پردازی خوبی داشتی. اسم های انتخاب شده برای شخصیت ها از تمامی لحاظ، چه از لحاظ موقعیت اجتماعی، چه از لحاظ سن و چه از لحاظ رفتار شخصیت ها، مناسب بود. اما شغل های انتخاب شده برای شخصیت ها کمی تکراری بود. شغل غیر قانونی مثل فروش دختر، بار ها و بار ها توسط نویسنده دیگه در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ها استفاده شده. همچنین شغل پزشکی؛ بهتر بود توی شغل ها نوآوری ایجاد میکردی. مثلا شغل های غیر قانونی دیگه هم هستند، مثل قاچاق اعضای بدن. و یا شغل پردرآمد مثل مشاور املاک و...
    شخصیت رویا، کمی بزرگتر از سنش بود؛ رفتارش بیشتر به دختر۲۳ ۲۴ ساله شباهت داشت تا دختری که ۱۸ سالشه. شخصیت مینا، خامی متناسب با سنش رو داشت. اما یکی از چیز هایی که کمی غیر قابل قبول بود، این بود که پدر رویا و مینا، با توجه به سن کم اون دو، سن زیادی نداره بخواد خیلی متعصب رفتار کنه و افکار قدیمی داشته باشه. همچنین در رابـ ـطه با چهره بعضی از شخصیت ها باید اضافه کنم که، چشمای آبی و موهای بور کمی تکراری شده و بهتر بود چهره شرقی تری برای شخصیت ها در نظر گرفته میشد.

    زاویه دید:
    زاویه دید انتخابی شما برای
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ، سوم شخص بوده و این کمک شایانی به شما و رمانتون کرده. این زاویه دید دست شما رو به عنوان نویسنده باز گذاشته و همین باعث شده که شما به راحتی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رو از دید چند نفر بیان کنی. در این ضمینه عملکرد خوبی داشتی.

    نثر:
    نثری که برای نوشتن
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    استفاده شده ادبی هستش اما در بعضی جا ها از کلمات عامیانه در مونولوگ ها استفاده شده که بهتره اصلاح بشه. مثلا:
    در دیالوگی گفته شده بود:
    _ ای چه شوخی است?
    به طبع در دیالوگ ها هم به صورت محاوره ای نوشته شده، بهتره که از شیوه نوشتاری ادبی کلمات استفاده نشه اما شما در بعضی جا ها از شکل ادبی کلمات در نوشتن دیالوگ استفاده کردید که بهتره اصلاح بشه. اما نکته قابل توجه اینه که شما با استفاده کردن از نثر ادبی و زاویه دید سوم شخص، قلمتون رو حرفه ای تر جلوه دادی.

    ایده:
    ایده
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ایده خوبی بود به نظرم، چون یکی از مشکلات جامعه رو بیان میکرد و به نظرم یک نوع هشداره، اما این ایده قبلا توسط نویسنده های دیگه هم نوشته شده و همین باعث شده کمی تکراری به نظر برسه. بهتره با پر و بال دادن بیشتر به این موضوع و اضافه کردن اتفاق های جدید و بکر به
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ، اون رو از تکراری به نظر رسیدن خارج کنی. واسه این کار میتونی با خوندن خبر هایی که به این موضوع ربط داره، اتفاقات جدیدی رو طراحی کنی.
    یک پیشنهاد از طرف من:
    برای این که اتفاقات جالب و غیر تکراری برای رمانتون رقم بزنی، میتونی توی یه دفتر، اتفاقاتی که از نظرت جالبه و تکراری نیست رو توی دفتر یادداشت کنی. مثلا اتفاقاتی که تو مدرسه، محله، خیابون، اتوبوس و... میبینی یا حتی خاطره هایی که می‌شنوی.

    باور پذیری:
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    قابل باور بود اما در بعضی قسمت ها کمی مشکل وجود داشت:
    ۱. بعد از بی عفت شدن مینا، رویا بدون هیچ توضیحی این رو فهمید و این مخاطب رو گمی گیج میکنه که چطور فهمید. البته بعدا توی تغییر زمانی ها به این موضوع اشاره شد. اما بهتر بود توی تغییر زمانی گفته نمیشد.
    ۲. خوردن بیش از اندازه آبجو باعث سنگکوب میشه و در این بخش که فرید دو بطری آبجو خورد، کمی اغراق وجود داشت.

    ژانر:
    ژانر های انتخابی شما برای
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ، عاشقانه و اجتماعی بود. از هر دو ژانر در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    استفاده شده اما موضوعاتی که در رابـ ـطه با ژانر اجتماعی بود، از ژانر عاشقانه بیشتر بود و بهش بیشتر پرداخته شده بود؛ مثلا همین موضوع که مربوط به قاچاق دختر بود، یکی از معضلات جامعه است و شما به این موضوع پر و بال دادی و با دوستی نادرست صدف و مینا. بهتره که به ژانر عاشقانه نیز بیشتر پرداخته بشه مثلا یکی از اتفاقاتی که میشد بر مبنای ژانر عاشقانه گذاشت، عشق یکطرفه صدف به فرید بود. همچنین با توجه به قسمت های جنایی که در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    دیده میشه، پیشنهاد میکنم ژانر جنایی رو هم اضافه کنی.

    متفرقه:
    در بعضی قسمت ها از کلمات رکیک استفاده شده بود و این برای یک نویسنده پسندیده نیست و بهتره اصلاح بشه.
    همچنین بهتر بود موضوع بی عفت شدن مینا کمی بسته تر گفته میشد چون خواننده های
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ، اکثرا سنین زیر ۱۸ سال هستند
    .



    به نوشتن ادامه بده دوست عزیز و هیچ وقت نا امید نشو.
    قلمت سبز و پایدار.


    "عضو آزمایشی شورای نقد انجمن"
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا