تق خوردن بهمیا تصادف و جمله دختره هوووووی چیز چیز مگه کوری و بعدم آنالیز کردن پسره و گفتن این جمله پسره آنالیزت تموم شد
ایــش پسرم صد در صد با ماشینشو تیپش از اون تحفه نطنزاس
پسره:دوستت دارم(لابد مـسـ*ـتی چیزی بوده)
دختره با من من:چ...چی گفتی؟
پسره در حالی که نزدیک میشه(بر پدر دختره صلوات):گفتم دوست دارم
دختره درحالی که چسبیده به دیوار(دیوارو کجای دلم بزارم؟!):تو الان حالت خوب نیس(ارواح عمش)
پسره اروم میگه:تو چی
دختره در حالی که با ترس زل زده بش سکوت میکنه(ایشششش)
پسره با داد:میگم تو چی لعنتییییی(به دلت بیشعور:-\)
دختره با گریه:منم دوست دارم ارتان،ارسام،ارشام،ارمیا و ازین جور اسمایی که میگن اصیله(والا ما که ندیدیم ازین اسما)
دقیقا اصن انگار واحدی ب نام دریافت حال و احوال طرف از روی چشم خوانی اومده
اصن نصف حرفای رمان از تو چشم طرف خونده میشه
از اینا بگذریم شخصیتای زمان دیگه ی باغ وحش درون دارن
یکی خر درون داره سگ درون داره نداس درون داره
آخه خز بودن تا چ حد؟؟؟؟؟؟=-O
دوس دختر پسره که رقیب عشقیه دختر داستانه
اصولا یه دختر آویزون
بعد تو اکثررمانادخترو پسر هردو مغرورنو نترس و جیـ*ـگر
اول از هم متنفرن
بعد که روابطشون بهتر میشه
یکی میاد گند میزنه تو رابطشون
بعد قهر میکنن و دوستاشونم میبرنشون دریا و پسره
با گیتار آهنگ میزنه و یه شعر عاشقانه میخونه
بعدم دختره منقلب میشه
میره تو دریا
میخاد غرق بشه که پسره میاد نجاتش میده و
به عشقشون اعتراف میکننو دیگه خودتون تا تهش برین..