روانشناسي عقده هاي رواني
قسمت اول
عقده، محصول فشارها و ناراحتیهای روانی و فکری، رنجهای شدید درونی ناشی از امیال سرکوفته است. به عبارت دیگر مجموعه ی گرایش های ناخودآگاه که حالات، رویاها، رفتار و کردارهای شخصی را نشان میدهد، عقده نامیده میشود.
آمارهای تکاندهنده کشورهای پیشرفته صنعتی درباره تعداد روزافزون بیماران عصبی و روحی مبتلا به انواع عقده های روانی از جمله عقده حقارت، نشانده نده این واقعیت است که پیشرفت علم و پیروزی های اعجاب برانگیز تکنولوژی به تنهایی و بدون پشتوانه ی دیانت و ارزشهای الهی، اخلاقی و فضایل معنوی، قادر به تامین سعادت و آرامش باطنی بشر نیستند.
این اصطلاح عقده (Complex) که ابتدا توسط بلوئر عنوان شد به وسیله زیگموند فروید و سایر روانکاوان مورد قبول واقع گردید و در سالهای ۱۹۲۰- ۱۹۳۰ با استقبال عموم قرار گرفت.
در واژه شناسی روان کاوی این اصطلاح، ترکیبی از ویژگیها، خصوصیات، تمایلات، هیجانات، احساسات و کردارهای عاطفی متضاد فردی است که همواره در ضمیر ناخودآگاه باقی می ماند و مجموعه ای کلی به صورت تفکیک ناپذیر سازمان مییابد و اجزاء وجودی شخص را تشکیل میدهد.
عقده ها در نخستین سالهای حیات در محیط خاص انسانی هر فرد به وجود می آیند و در ریشه و سرمنشاء آنها همواره با دو قطب متضاد عشق- کینه روبرو میشویم.
عقده ها به طور عادی بیماریزا محسوب نمی شوند لکن بر اثر ندانم کاریها، سهلان گاری ها، خودکامگی ها، استبداد و جهل والدین و یا مربیان مسئول تربیت کودکان، زمینه بوجود آمدن عوارض ثانوی، رشد و شیوع چنین بیماری را فراهم می سازند. بدیهی است اگر راه حل طبیعی و معقول برای کودک در نظر گرفته نشود، اختلالاتی به صورت احساس عقده در خلق و خوی او بوجود می آید که استمرار یافتن و مزمن شدن آن در دوران بلوغ به صورت عقده حقارت تبدیل می شود.
بنابراین وقوع هر رخداد و رفتار منفی و سرکوبگر تاثیرگذار در زندگی دوران طفولیت، میتواند در آینده ی او تبدیل به انواع عقده روانی شود. برای مثال: هنگامی که نوزادی به دنیا می آید ممکن است تاثیرات متفاوتی بر هر یک از اعضاء خانواده برجا بگذارد و منش و خلق و خو و نیز نگرش و برخورد آنها را دستخوش دگرگونی نماید. مادر طبعاً تمام توجه و محبت خود را به نوزاد معطوف و متمرکز میسازد و تا حدودی از کودک بزرگتر خود غفلت میورزد که همین امر موجب میشود تا فرزند ارشد نسبت به نوزاد نورسیده احساس رقابت و حسادت کرده و در برابر مادر خود جبهه گیری نماید زیرا احساس میکند که دستخوش بی توجهی و بی مهری قرار گرفته است. بدین ترتیب کودک در حالتی از احساسات متضاد میان عشق و نفرت قرار میگیرد و مضطرب، مشوش و بیقرار میگردد و گاهی از رفتن به مدرسه امتناع میورزد و یا به خودارضایی و یا شبادراری مبادرت میورزد و لذا اگر این علائم رفتاری کودک روانشناختی نشود و به صورت منطقی، عقلانی و هوشیارانه حل نگردد، زمینه ی «عقده مزاحم و ناخوانده» در ضمیر ناخودآگاه او ایجاد می شود که آینده ی او را دچار مشکلات روحی و روانی می سازد.
مهمترین و حساس ترین مرحله شکلگیری ارکان شخصیت، خصائص فردی و اجتماعی انسان مربوط به مرحله دوران هفت سالگی او میباشد که واکنش این رفتارها، کردارها، گفتارها و ذهنیت های تا حدود قابل توجهی متأثر از تربیت اکتسابی از محیط، نحوه ی آموزش، اعمال نفوذها و امر و نهی هاست و بخش دیگر آن مربوط به آثار و تبعات وراثت (ژنتیکی) میباشد. در این حال اهمیت و حساسیت چگونگی تربیت و زندگی دنیای کودکان نسبت به بزرگسالان، عمیقتر و بالاتر است. زیرا کارنامه و عملکرد تربیتی کودکان اعم از تجربه کردن، چگونه زیستن و تعامل داشتن با والدین و اطرافیانشان در دوران هفت سالگی یعنی در مرحله اول حیات بویژه بین پنج تا شش سالگی شکل و رشد پیدا کرده و در ضمیر ناخودآگاه او تثبیت و ذخیره میشود و بدین ترتیب سرنوشت آینده او را تا کهنسالی رقم میزند.
قسمت اول
عقده، محصول فشارها و ناراحتیهای روانی و فکری، رنجهای شدید درونی ناشی از امیال سرکوفته است. به عبارت دیگر مجموعه ی گرایش های ناخودآگاه که حالات، رویاها، رفتار و کردارهای شخصی را نشان میدهد، عقده نامیده میشود.
آمارهای تکاندهنده کشورهای پیشرفته صنعتی درباره تعداد روزافزون بیماران عصبی و روحی مبتلا به انواع عقده های روانی از جمله عقده حقارت، نشانده نده این واقعیت است که پیشرفت علم و پیروزی های اعجاب برانگیز تکنولوژی به تنهایی و بدون پشتوانه ی دیانت و ارزشهای الهی، اخلاقی و فضایل معنوی، قادر به تامین سعادت و آرامش باطنی بشر نیستند.
این اصطلاح عقده (Complex) که ابتدا توسط بلوئر عنوان شد به وسیله زیگموند فروید و سایر روانکاوان مورد قبول واقع گردید و در سالهای ۱۹۲۰- ۱۹۳۰ با استقبال عموم قرار گرفت.
در واژه شناسی روان کاوی این اصطلاح، ترکیبی از ویژگیها، خصوصیات، تمایلات، هیجانات، احساسات و کردارهای عاطفی متضاد فردی است که همواره در ضمیر ناخودآگاه باقی می ماند و مجموعه ای کلی به صورت تفکیک ناپذیر سازمان مییابد و اجزاء وجودی شخص را تشکیل میدهد.
عقده ها در نخستین سالهای حیات در محیط خاص انسانی هر فرد به وجود می آیند و در ریشه و سرمنشاء آنها همواره با دو قطب متضاد عشق- کینه روبرو میشویم.
عقده ها به طور عادی بیماریزا محسوب نمی شوند لکن بر اثر ندانم کاریها، سهلان گاری ها، خودکامگی ها، استبداد و جهل والدین و یا مربیان مسئول تربیت کودکان، زمینه بوجود آمدن عوارض ثانوی، رشد و شیوع چنین بیماری را فراهم می سازند. بدیهی است اگر راه حل طبیعی و معقول برای کودک در نظر گرفته نشود، اختلالاتی به صورت احساس عقده در خلق و خوی او بوجود می آید که استمرار یافتن و مزمن شدن آن در دوران بلوغ به صورت عقده حقارت تبدیل می شود.
بنابراین وقوع هر رخداد و رفتار منفی و سرکوبگر تاثیرگذار در زندگی دوران طفولیت، میتواند در آینده ی او تبدیل به انواع عقده روانی شود. برای مثال: هنگامی که نوزادی به دنیا می آید ممکن است تاثیرات متفاوتی بر هر یک از اعضاء خانواده برجا بگذارد و منش و خلق و خو و نیز نگرش و برخورد آنها را دستخوش دگرگونی نماید. مادر طبعاً تمام توجه و محبت خود را به نوزاد معطوف و متمرکز میسازد و تا حدودی از کودک بزرگتر خود غفلت میورزد که همین امر موجب میشود تا فرزند ارشد نسبت به نوزاد نورسیده احساس رقابت و حسادت کرده و در برابر مادر خود جبهه گیری نماید زیرا احساس میکند که دستخوش بی توجهی و بی مهری قرار گرفته است. بدین ترتیب کودک در حالتی از احساسات متضاد میان عشق و نفرت قرار میگیرد و مضطرب، مشوش و بیقرار میگردد و گاهی از رفتن به مدرسه امتناع میورزد و یا به خودارضایی و یا شبادراری مبادرت میورزد و لذا اگر این علائم رفتاری کودک روانشناختی نشود و به صورت منطقی، عقلانی و هوشیارانه حل نگردد، زمینه ی «عقده مزاحم و ناخوانده» در ضمیر ناخودآگاه او ایجاد می شود که آینده ی او را دچار مشکلات روحی و روانی می سازد.
مهمترین و حساس ترین مرحله شکلگیری ارکان شخصیت، خصائص فردی و اجتماعی انسان مربوط به مرحله دوران هفت سالگی او میباشد که واکنش این رفتارها، کردارها، گفتارها و ذهنیت های تا حدود قابل توجهی متأثر از تربیت اکتسابی از محیط، نحوه ی آموزش، اعمال نفوذها و امر و نهی هاست و بخش دیگر آن مربوط به آثار و تبعات وراثت (ژنتیکی) میباشد. در این حال اهمیت و حساسیت چگونگی تربیت و زندگی دنیای کودکان نسبت به بزرگسالان، عمیقتر و بالاتر است. زیرا کارنامه و عملکرد تربیتی کودکان اعم از تجربه کردن، چگونه زیستن و تعامل داشتن با والدین و اطرافیانشان در دوران هفت سالگی یعنی در مرحله اول حیات بویژه بین پنج تا شش سالگی شکل و رشد پیدا کرده و در ضمیر ناخودآگاه او تثبیت و ذخیره میشود و بدین ترتیب سرنوشت آینده او را تا کهنسالی رقم میزند.
دانلود رمان های عاشقانه