صفت پرکاربرد انگلیسی

  • شروع کننده موضوع Kimia.Kardan
  • بازدیدها 3,012
  • پاسخ ها 88
  • تاریخ شروع

Kimia.Kardan

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/09/18
ارسالی ها
2,188
امتیاز واکنش
33,580
امتیاز
916
محل سکونت
تهران
اصطلاح
have the time of your life
Please, ورود or عضویت to view URLs content!

معنی:
لـ*ـذت بردن، یک تجربه بسیار لـ*ـذت بخش داشتن

معادل فارسی:
لـ*ـذت بردن، یک تجربه بسیار لـ*ـذت بخش داشتن، حال کردن

مثال:
We had the time of our lives at Ali's party.

در جشن مهمانی علی حسابی بهمون خوش گذشت.

معنای کلمه به کلمه:
زمان عمر خود را داشتن
 
  • پیشنهادات
  • Kimia.Kardan

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/18
    ارسالی ها
    2,188
    امتیاز واکنش
    33,580
    امتیاز
    916
    محل سکونت
    تهران
    اصطلاح
    hang out

    معنی:
    بیرون آمدن ، ساکن محلی بودن ، اصطلاح بیرون زدن و وقت تلف کردن دورهمی رو گویند

    معادل فارسی:
    بیرون زدن ، بیرون آمدن

    پاتوق قرار دادن

    مرتباً سرزدن به جایی

    ولگردی کردن

    مثال:
    You still hang out at the mall?

    هنوز دور و اطراف بازار پرسه میزنی ؟

    I don’t really know who she hangs out with.

    واقعاً نمیدونم با کیا میگرده .
     

    Kimia.Kardan

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/18
    ارسالی ها
    2,188
    امتیاز واکنش
    33,580
    امتیاز
    916
    محل سکونت
    تهران
    اصطلاح
    in the air
    معنی:
    When something is in the air you can feel it and you know it is happening or will happen soon.

    وقتی میگیم چیزی in the air هست به این معناست که اون رو با تمام وجود حس میکنید . میدونید که داره اتقاق میفته یا اینکه به زودی اتفاق میفته.

    معادل فارسی:
    شایع، در جریان، در راه، (با تمام وجود) استشمام کردن چیزی، در اندیشه و فکر هر کسی بودن



    مثال:
    look at the new boss and all his plans. Change is in the air.

    به ریئس جدید و برنامه هاش نگاه کن. تغییرات در راهه.
     

    Kimia.Kardan

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/18
    ارسالی ها
    2,188
    امتیاز واکنش
    33,580
    امتیاز
    916
    محل سکونت
    تهران
    اصطلاح
    let the cat out of the bag
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!

    معادل فارسی:
    لو دادن، از دهن کسی در رفتن

    مثال:
    Don’t tell Ted about the surprise party. I’m sure he can’t keep it as a secret. He is always careless and forgets. He’ll let the cat out of the bag and Maya will know about the surprise party before.

    درباره مهمانی سورپریز چیزی به تد نگو. مطمئنم نمیتونه این رازو پنهان کنه. همیشه بی دقت و فراموش کاره. از دهنش در میره و مایا از جشن سورپریز مطلع میشه.

    معنای کلمه به کلمه:
    گربه را از کیسه بیرون انداختن
     

    Kimia.Kardan

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/18
    ارسالی ها
    2,188
    امتیاز واکنش
    33,580
    امتیاز
    916
    محل سکونت
    تهران
    اصطلاح
    not be cut out for sth

    معنی:
    not to be the right kind of person for something

    برای انجام کاری مناسب نبودن


    معادل فارسی:
    برای این کار درست نشده است

    مثال:
    I loved karate and I took some course but I wasn’t good at that. It seems I wasn’t cut for karate.

    کاراته رو خیلی دوست داشتم و در کلاسش شرکت کردم ولی خوب کار نمیکردم. مثل اینکه برای این کار ساخته نشده بودم.

    He's not cut out to be a teacher.

    برای معلم بودن درست نشده.
     

    Kimia.Kardan

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/18
    ارسالی ها
    2,188
    امتیاز واکنش
    33,580
    امتیاز
    916
    محل سکونت
    تهران
    اصطلاح
    rack your brains

    معنی:
    به مغز خود فشار آوردن، فكر خود را سخت‌ به‌ كار انداختن‌

    معادل فارسی:
    به مغز خود فشار آوردن، فكر خود را سخت‌ به‌ كار انداختن‌

    مثال:
    No matter how hard I was racking my brain, I couldn’t remember my colleague’s telephone number.

    هر چقدر به مغزم فشار آوردم نتونستم شماره تلفن همکارمو به یاد بیارم.

    معنای کلمه به کلمه:
    مغز خود را رنج دادن
     

    Kimia.Kardan

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/18
    ارسالی ها
    2,188
    امتیاز واکنش
    33,580
    امتیاز
    916
    محل سکونت
    تهران
    اصطلاح
    ring a bell
    معادل فارسی:
    (محاوره) آشنا بودن، به نظر آشنا آمدن

    مثال:
    The name rings a bell. Isn’t he an English teacher?

    اسمش آشنا میاد. معلم زبان نیست؟

    معنای کلمه به کلمه:
    زنگ زدن
     

    Kimia.Kardan

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/18
    ارسالی ها
    2,188
    امتیاز واکنش
    33,580
    امتیاز
    916
    محل سکونت
    تهران
    اصطلاح
    scrape the bottom of the barrel

    معنی:
    یعنی علیرغم اینکه کاری خوب نیست بایستی آنرا انجام دهیم، یا اینکه مجبوریم از از بدترین اشخاص یا اشیا برای انجام کارمان استفاده کنیم چرا که انتخاب بهتری نداریم.

    معادل فارسی:
    ته دیگ را در آوردن، تا آخر بهره برداری کردن، شیره ی چیزی را کشیدن، از بدها هم استفاده کردن

    مثال:
    I knew Barry couldn’t win the game but we had no other choice because there was no one left. We had to scrape the bottom of the barrel.

    میدونستم بری نمیتونست ببره ولی انتخاب دیگه ای نداشتیم چون کس دیگه ای باقی نمونده بود. بایستی از بدها هم استفاده میکردیم.

    معنای کلمه به کلمه:
    کف بشکه را خراشیدن/پاک کردن
     

    Kimia.Kardan

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/18
    ارسالی ها
    2,188
    امتیاز واکنش
    33,580
    امتیاز
    916
    محل سکونت
    تهران
    اصطلاح
    shine up to someone

    معنی:
    اصطلاح shine up to someone به معنی خود را خوب جلوه دادن به منظور تحت تاثیر قرار دادن یا خوشنود کردن دیگران است.

    کلمه shine به عنوان فعل به معنی درخشیدن، تابیدن، نور افشاندن و تاباندن است. این کلمه به عنوان اسم، معنای درخشش، تابش و روشنی دارد. معنی کلمه به کلمه این اصطلاح در مقابل کسی درخشیدن است. اصطلاح shine up to someone در شرایطی استفاده میشود که شخصی قصد تاثیرگذاری بر دیگران برای رسیدن به هدفی داشته باشد.

    مثال:
    Hesam shined up to his boss, wishing to get a raise. حسام جلو ریسش میدرخشید به این امید که ارتقا شغلی بگیرد.

    Sara was doing her best to shine up to her teacher. سارا تمام تلاشش را میکرد تا جلوی معلمش خود را خوب جلوه دهد.

    The reason of Ilya's popularity among his relatives was that he shined up to them in parties. دلیل محبوبیت ایلیا در بین افراد فامیل این بود که او در میهمانی ها خود را خوب جلوه میداد و میدرخشید.

    معنای کلمه به کلمه:
    در مقابل کسی درخشیدن
     

    Kimia.Kardan

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/18
    ارسالی ها
    2,188
    امتیاز واکنش
    33,580
    امتیاز
    916
    محل سکونت
    تهران
    اصطلاح
    the biter bit
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!

    معنی:
    someone who has caused harm to other people in the past has now been hurt

    َAlso:

    the biter (is) bit

    the biter bitten (or bit)

    معادل فارسی:
    دست بالاي دست بسيار است.

    مثال:
    After years of breaking girls' hearts, he finally fell for someone who didn't love him. It's a case of the biter bit.

    بعد از سالها شکستن قلب دختران، او به بالاخره عاشق دختری شد که دوستش نداشت. دست بالاي دست بسيار است.
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا