اصطلاح
have the time of your life
معنی:
لـ*ـذت بردن، یک تجربه بسیار لـ*ـذت بخش داشتن
معادل فارسی:
لـ*ـذت بردن، یک تجربه بسیار لـ*ـذت بخش داشتن، حال کردن
مثال:
We had the time of our lives at Ali's party.
در جشن مهمانی علی حسابی بهمون خوش گذشت.
معنای کلمه به کلمه:
زمان عمر خود را داشتن
have the time of your life
معنی:
لـ*ـذت بردن، یک تجربه بسیار لـ*ـذت بخش داشتن
معادل فارسی:
لـ*ـذت بردن، یک تجربه بسیار لـ*ـذت بخش داشتن، حال کردن
مثال:
We had the time of our lives at Ali's party.
در جشن مهمانی علی حسابی بهمون خوش گذشت.
معنای کلمه به کلمه:
زمان عمر خود را داشتن