نقد رمان معرفی و نقد رمان باران عشق غرور zeynab227 کاربر انجمن نگاه دانلود

روند داستان را چگونه پیش‌بینی می‌کنید؟

  • خوش

    رای: 7 100.0%
  • درام

    رای: 0 0.0%

  • مجموع رای دهندگان
    7

zeynab227

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2019/03/05
ارسالی ها
399
امتیاز واکنش
12,570
امتیاز
729
سن
25
محل سکونت
Karaj
رمان: باران عشق و غرور
نویسنده: zeynab227 کاربر انجمن نگاه دانلود
ناظر: @شکوفه حسابی
ژانر: عاشقانه- جنایی پلیسی- اجتماعی
خلاصه‌ رمان: داستان، راجع به دختری مغرور و سرد و در عین حال خوش قلبی به نام باران است، که همیشه سعی می‌کند پایبند عقایدش باشد و زندگی‌اش را براساس همان مسیر طی کند. دختری‌ که به علت یک سری اتفاقات و دیده‌ها و شنیده‌ها، نسبت به عشقی که در سنت پیغمبر و خدایش سفارش شده و تمام تعلقاتش بی‌اعتماد می‌شود. در این بین، اتفاقاتی به واسطه‌ حضور غیرمنتظره‌ شخصی به اسم "ماهان" در زندگی‌اش رخ می‌دهد؛ حوادثی باورنکردنی در چهارچوب وَهم، هیجان، پریشان‌حالی، حزن، حزم، اقرار... که بتواند قلم سرنوشتش را گونه دیگری به تحریر درآورد. آینده‌اش را به گونه‌ای که تصور نمی‌کرد رقم زند؛ آینده‌ای که نمی‌داند تلخ و پر از تاریکی، یا شیرین و مملوء از آرامشی مطمئن در سر می‌پروراند.
مقدمه: هوا که بارانی می‌شود، دست دلم را می‌گیرم و راه می‌افتم در خیابان‌هایی که خاطراتت دارند خیس می‌خورند. همان دیروزهای مشترکی که در همین خیابان‌ها و پیاده‌روها جا گذاشتیمشان. راستش... گاهی دلم برای خاطره‌هامان سخت تنگ می‌شود. این روزها، هر شعر عاشقانه‌ای که می‌خوانم، تعبیرش "تـــو" می‌شوی و دلم می‌خواهد این‌جا باشی، تا با صدایی پر از احساس برایت بخوانمش و تو... لبخند بزنی. من، هنوز هم عاشقم؛ عاشقی که زمانی در غرورش غرق بود؛ ولی اکنون...
#ناشناس
گفتاری از نویسنده: منِ باران از تبار کوه‌سازان، از جنس سنگ، از جنس طوفانم.
جدال با هر چه نقیضم باشد، فاتحانه خارج شدنش برایم سهل است.
پایبند کتاب قانون و عقاید خودم...
تاراج بردن هست و نیست باران فی‌البداهه جرأت؛ اما جهالت محض است.
اگر خشمگین شوم، به عاملش رحم نخواهم کرد.
که گفته باران‌ها قطره‌ آب زلال و شفاف آسمانند؟! همان قطره سیل می‌شود و طغیان می‌کند. تگرگ می‌شود و می‌کوباند. برف می‌شود و کولاک می‌کند. باران‌ها هم بسته به مزاج گزینش می‌شوند.
چه کسی سیلاب می‌خواهد، که خراب شود وسطِ آشیانه‌اش؟ چه کسی سنگ می‌خواهد، که آواره شود قلبِ سرش؟ چه کسی بهمن می‌خواهد، که منجمد شود زیرِ حجمش؟
این عوام چه بی‌خردند! به کدامین امید بدی کرده و جفا کردند؟ که بلا شود مرکز دودمانشان؟ که خدا گِل وجودی آنان را با امتیاز خودمختاری سرشته و گردن‌فراز، پا به خاک کوفتند؟
این است پرسش آغازین بند اول کتابم. کتاب باران تمجید. کتابی که سطر به سطرش تهدید به مفسدان فی‌الارض است. با جلدی سفید که یقین دارد دست تحریف قلم شیطانی تا معاد بر آن ساقط است. کتابی که تیتر نخستش از زبان دل با خط خوانایی نگاشته شده:
((منِ باران، بنده یکتای جهان، زاده بشر گنه‌کار، فرزند خاک طاهر، از ذریه آدمِ مطرود از بهشت، به شــرافتم و به خالقم سوگند یاد می‌کنم، تا تبادل نـفَس در جان، برابر اعمال ستیزه‌جویانه پلیدان سر تسلیم خم نکرده و دست بسته پای میز عدالت روانه کرده و سزای اعمالشان را به دستان او بسپارم؛ اویی که رأس قاضیان دنیاست.))

Please, ورود or عضویت to view URLs content!


*عرض سلام و خسته نباشید خدمت کاربران گرامی و خوش ذوق انجمن. در این تاپیک خواننده محترم هر نقد و نظری که در چهارچوب قوانین انجمن و سازنده هست، در صورت الزام می‌تواند در اختیار بنده قرار دهد. با تشکر...*

 
  • پیشنهادات
  • آدینه

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/04/26
    ارسالی ها
    1,025
    امتیاز واکنش
    53,320
    امتیاز
    1,026
    محل سکونت
    اصفهان
    به نام خدا

    نویسنده عزیز ، ضمن عرض سلام ، ورود شما به تاپیک نقد که نشانی از نقد پذیری و علاقه مندی شما به پیشرفت قلمتان است را تبریک می گوییم . لطفا قبل از شروع فعالیت در تاپیک نقد ، قوانین بخش را مطالعه فرمایید .

    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    توجه فرمایید که این چنین پیام ها اسپم محسوب میشوند و لازم است در صورت مشاهده ، پیام مربوطه را به کادر مدیریت بخش نقد ، گزارش دهید :
    -عزیزم ادامه بده
    -خیلی رمانت قشنگه من عاشقش شدم
    -تند تند پست بزار
    -تو رو خدا مهناز و فرهود بهم نرسن
    و...........

    برای درخواست نقد توسط "شورای نقد انجمن نگاه دانلود" می توانید به تاپیک زیر مراجه نمایید:
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    برای آموزش " نقد " می توانید از تاپیک زیر بهره ببرید :
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    موفق باشید .
    مدیریت بخش نقد


    36598
     

    aaa.r

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/05/17
    ارسالی ها
    2
    امتیاز واکنش
    9
    امتیاز
    21
    سلام باید اول به قلم قوی تون تبریک بگم و اینکه جایگاه خدا و اسلام و مسلمانیت رو در عین امروزی بودن رمانتون رعایت کردید...
    راستش به نظرم کینه ای که باران نسبت به مرد ها داره اون هم با وجود داشتن پدری به اون مهربونی کمی غیر معقوله هرچند من واقعا از اینکه نسبت به هر مردی توجه نشون نمیده خیلی خوشم اومده ولی به نظرم کمی ، هم خانواده ی سه نفرش و هم خودش بیش از حد بی عیب و نقص هستند و شاید خشکی و نظم خاص زندگیش بدون وجود شخصیت طنزی مثل نگار کمی کسالت اور باشه،ولی خب اینکه زود مثل دیگر داستان ها دلباخته نشد و معیار های زندگیش بر حسب ازدواج چیده نشده ، نکته ی درست و جالبیه که جامعه ی امروز ما نیاز به فهم بهتری دربارش مخصوصا برای خانم ها و عبارت کلیشه ای و بی معنی ترشیدگی داره!
    خیلی خوبه که شما ارزش یک خانم رو به رخ می کشید اما خب برای بی توجه بودن به مرد ها و در اصل وجود نامرد های جامعه نیاز به این میزان خشکی و روی برنامه بودن و بی نقص بودن و به قول خود باران هیجان و خنده ی از ته دل نداشتن نیست...بلکه کمی غرور به جا در مواقع مورد نیاز کافیه ولی بازهم نقات قوّت شما ضعف های ریز و درشت رو پوشش داده..
    لیکن باید بگم بدون هیچ مبالغه ای شخصیت جناب آریا مجد چیزی جز یک پسربچه ی شش ساله و کم عقل سادیسمی نیست متاسفانه شما طوری جلوش دادین که من مخاطب متعجب شدم اول بر اینکه چطور در این مدت کم سرگرد شده و چطور اصلا بهش کار دادن!!ذره ای متانت و هوش و رفتار مردانه درش برای دلخوش کردن هم وجود نداره متاسفانه و به نظرم این میزان کم عقل و تازه به دوران رسیده نشون دادنش در عین اینکه جزو شخصیت های اول داستانه خوب نیست و نه تنها باران رو بهتر نشون نمیده بلکه اگه نهایت داستان ازدواج باشه یا همین دهن به دهن گذاشتنا با این ادم روانکاو نیاز سطحی نشونش میده...
    شاید ماهان برای شخصیت اول بودن لایق تر بود یا حداقل یک آریا با رفتار مردانه تر و مورد پسند تر.
    راستش کلمه ی رخصت هم برای خانمی با ادعاهای باران ودر کل برای اینکه یه خانم با وقار در جمع استفاده کنه مورد تعجبه !کلمه ی بدی نیست ولی خب مربوط به یه رفتار و شخصیت های خاصی میشه که با باران داستان جور در نمیاد!
    به نظرم کم تر هم روی زیبایی باران مدام تاکید کنید چون باعث میشه رمان شما هم یه رمان تجاری دیده بشه با شخصیت هایی که کم از مدلینگی ندارن!
    شرمنده بابت پر حرفی امیدوارم نقدم باعث تخریب نبوده و سازنده واقع بشه هرچند حرفه ای نیستم اما در هر صورت نظرات شخصیم رو صادقانه در اختیارتون قرار دادم.
    در کل رمانتون روند جذابی رو خصوصا با ملاحضه های اسلامیش داره مشتاق ادامه اش هستم و ازاین بابت خیلی ازتون متشکرم امیدوارم همینطور هم در راستای حجاب و مسلمانیت و اعتقاد راسخ به خدای متعال پیش بره*
     
    آخرین ویرایش:

    zeynab227

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/03/05
    ارسالی ها
    399
    امتیاز واکنش
    12,570
    امتیاز
    729
    سن
    25
    محل سکونت
    Karaj

    سلام خدمت خواننده گرام. ابتدا از اینکه جزو مخاطب جدی داستان هستید و در کمال احترام در تاپیک نقد شرکت کردید و صادقانه نظر دادید، ازتون سپاس‌گذارم.
    اولین تجربه و اثر تایپی من این رمان هست و وقتی از زبان خواننده‌هام قوی بودن قلمم رو می‌فهمم، بارها به صحت راهی که درش قدم گذاشتم ایمان میارم و تشویق می‌شم برای خلق اثرهای جدید و ناب.
    ایده این رمان با خلق دختر جسور و مغروری به اسم باران شروع شد. دختری که خلاف علاقه خواننده‌ها به بیشتر رمان‌هایی که شخصیت مرد مورد پسندشونه، دختری که در حین نقاط قوت و قابل تحسینش نقطه ضعف بزرگی داره و همین هم زندگی باران قصه رو تحت‌الشعاع قرار می‌ده، دختری که تفاوتش زبان‌زده و بی‌نهایت مقیده و همه خواننده‌ها دوستش دارن.
    این تصویر همون بارانی بود که تو ذهن من ایده شد که پر و بالش بدم و با اون به معزل جامعه بشری هم اشاره کنم. درسته. رمانم در حین روانی و امروزی بودنش اشاره به دین ما و دیدگاه افراد کرده و هدفم این بود زندگی افراد داستان رو به زندگی جامعه امروزیمون شبیه‌سازی کنم و بگم ممکنه زندگی همه ماها با وجود آرومی و روتینش می‌تونه پستی و بلندی داشته باشه، درست مثل زندگی‌ کاراکترهای داستان و اینکه متاسفانه خلوص ایمان ما داره کم‌رنگ تر می‌شه.
    اینکه باران خیلی خشک برخورده و همه رو به یک چوب می‌‌زنه، همون نقطه ضعف باران قصه‌اس و ربطی به اشتباه قلمم نداره، دقیقا همون چیزی که من انتظار داشتم و خوشحالم از اینکه موفق شدم اون چیزی که تو ذهنم بود رو برای مخاطب‌هام به تصویر بکشونم. ما قراره هر لحظه به یک نتیجه‌گیری برسیم. موضوع‌ها رو به چالش بکشونیم و نظر بدیم، ولی صبر می‌خواد. خوندن رمان صبر می‌خواد؛ چون کم کم پی به همه چیز بـرده می‌شه و واسه قضاوتش زوده.
    یک چشمه دلیل رفتار باران رو یک جا از زبون خودش اشاره کردم اگه یادتون باشه، ولی با وجود اشتباه و سوء تفاهمش باز بهش حق می‌دم. باران تک فرزنده. جلوتر که پیش برید می‌فهمید مادرش به اندازه خرج محبتش به فرزند، پدرش خواسته دخترش رو خیلی جسور و خودساخته و به قول امروزی‌ها "مرد" بار بیاره و مسلما این بحث تک‌فرزندی هم می‌تونه مشکل‌ساز باشه. این خیلی خوبه خواننده‌ام پی به نقطه ضعف باران قصه بـرده، ولی باران دختریه که جا افتاده به جاش مهربونه و ادب رو رعایت می‌کنه، پس اینکه با بزرگترش در کمال تواضع حرف می‌زنه و از واژه رخصت استفاده می‌کنه، جای تعجب نیست.
    و اما آریا مجد، شخصیتی که به اندازه باران دوستش دارم. اگه آریا برای عده‌ای از خواننده‌ها پسر بچه تخس و سادیسمی و بی‌ادبه، چون از دید باران داستان رو دنبال کردن و قرار بود همین‌طور هم بشه؛ چون تا همین پارت ما بیشتر با خلقیات و زندگی باران روبه‌رو شدیم نه آریا... و باز همون ذهنیتی که من ساختم و خوشحالم موفق شدم.
    آریا اگه اتهامی به باران زد حق داشت، ولی شیطنت‌های بعدش فقط به یک نیت بود، خودش نخواست و باران با رفتارش باعث شد؛ چون آریا هم به خاطر یک سری مسائل دیدگاه باران رو به جنس مخالفش داره و خودتون هم متوجه شدید. نخواست، ولی کنجکاو شد باران رو امتحان کنه و ببینه واقعا همون‌طور که خودش مدعیه هست یا نه، می‌دونم تا همین‌جا واضح توضیح دادم و تو داستان هم اشاره شده. تا همین حد بگم که با روی واقعی آریا کم‌کم آشنا می‌شید و قراره کلی باهاش خاطره بسازیم، پس مرد قصه رو دست کم نگیرید که اون هم به اندازه باران قراره گوشمالی حسابی بشه! برای رسیدن به سمَت سرگردی سال‌ها طول می‌کشه و بستگی به پشتکار و نبوغ فرد هم داره. آریا خیلی به این حرفه علاقه‌مند می‌شه و با تلاشی که داشته پس از چند سال کوتاه می‌تونه به درجه سرگردی برسه و این اصلا نامعقول نیست‌. تو متن به این قضیه هم اشاره شده. پدر یکی از دوست‌هام سرگرده و از ایشون هم پرس و جو شده.
    این هم بگم هر رمانی علاوه بر عنصر فضاسازی باید از توصیف شخصیت‌ها استفاده کنه تا تصویر تاریکی تو ذهن مخاطب نسازه، پس اینکه از چهره و زیبایی چهره می‌نویسم، گزاف گویی نیست و اگه ببینم افراط می‌شه، کنترلش می‌کنم.
    هنوز خیلی از ماجراهای ناگفته وجود داره و پیشنهاد ویژه می‌کنم شما و همه مخاطب‌های محترم دنبال کنین؛ چون با ظهور شخصیت‌های بیشتر و سورپرایز و هیجان‌های زیاد روبه‌رو می‌شین.
    از شما مخاطب محترم ممنونم که نقدتون رو به اشتراک گذاشتید و بهم ثابت شد داستان طبق روال ذهنی خودم درست و سنجیده پیش رفته. نقدتون به هیچ عنوان تخریبی نبود و اتفاقا استقبال هم کردم. موفق باشید و همچنان مخاطب داستان پر فراز و نشیبم. یا علی...
     
    آخرین ویرایش:

    برخی موضوعات مشابه

    بالا