نقد رمان معرفی و نقد رمان وارث عشق| یلدا علیزاده کاربر انجمن نگاه دانلود

[یلدا علیزاده]

دوستان، خواهشا هر نظری دارین بهم بگین که مشکلاتم رو توی سیر رمان و بافتش بفهمم.

نام رمان: وارث عشق
• نام نویسنده: یلدا علیزاده کاربر انجمن نگاه دانلود
• ناظر رمان: @*یـگـانـه*
• ژانر: عاشقانه، طنز
• لینک تاپیک رمان:

Please, ورود or عضویت to view URLs content!

خلاصه: این داستان، روایات زندگی دختر یتیمی است که بعد از فوت خانواده اش، بلاجبار، برای امر معاش به پسر بودن تظاهر می کند؛ اما بعد از ورود به عمارتی برای کار، با دیدار چهره ای آشنا، به گذشته ای مبهم و آینده ای نامعلوم راهی می شود.

 

[Hastisadeghi78]

سلام یلدا جان خسته نباشیی ...من از خیلی وقته ک رمان اتون رو دارم دنبال میکنم حتی یادم میاد ک ی مدت هم ننوشتید ....اینجوری بگم ک خیلی طرفدار رمان اتونم و شخصیت مانی اروو خیلی دوست دارم ...شوخی هایی ک میشه تو سیر داستان رو خیلی دوست دارم اصغر و اکبر مخصوصا😂...بچه هاا🤩یجوری قشنگ مینویسی داستان و ک من واقعا خندمم میگیره و میخندم ....دوس دارم از درس خوندن های مانی و موفق شدن اش هم‌بیشتر بزاری از بچه هااام و رابـ ـطه ای ک با عرشیا داره پررنگ‌تر میشه ارم دوس دارمممم آروم و آروم و زیر پوستی داره پیش میره عاشق شدن اشون و همینجوری بزار بمونه یدفه عاشق هم نکن اشون😋این ک روند داستان ات ن زیاد تنده و ن زیاد کند ام خیلی دوس دارم ..من چندین ساله ک رمان میخونم و دیگ ب جایی رسیدم ک میدونم رمان خوب چیه و لـ*ـذت میبرم از رمان ات خلاصههه دوس دارم دیگگگ همه ارو ...و این ک ازت میخوام ول نکنی باز بری ننویسی چون واقن برا ماهایی ک میخونیم خیلی ضد حاله ..مرسی عزیزممم خسته نباشییی💙💙💙💙💙💙.
2021/01/11

سایت دانلود رمان نگاه دانلود

 

[یلدا علیزاده]

Please, ورود or عضویت to view quote content!

سلام خانومی نه دیگه ول نمی کنم
خیلی خوشحالم که خوشت اومده؛ حتما این کارو می کنم خانومی
نظر لطفته عزیزم
مرسی بابت نظر عااالیت

سایت دانلود رمان نگاه دانلود

 

[*Adonis*]

Please, ورود or عضویت to view quote content!

خانومی برای رمانت که گفتی میخوای از یه جایی سوم شخص کنی، فکر میکنم رمانت اگه یک زاویه دید جامع داشته باشه بهتره( منظورم اینه که اگه میخوای بیشترشو اول شخص بزاری بعضی جاها به ناچار سوم شخص بزاری اوکیه)
ولی اگه اول شخصت بین شخصیتتات همش در گردشه و یک بار اول شخص یک نفر و یک بار دیگه یک نفر دیگه، کاملا باید سوم شخصش کنی. چون گردش زاویه اول شخص بین چند کاراکتر کاملا اشتباهه.( اگه زاویه دیدت در گردش نیست که دیگه هیچی)

سایت دانلود رمان نگاه دانلود

 

[یلدا علیزاده]

Please, ورود or عضویت to view quote content!

سلام عزیزم
نه والا در گردش نیست اصلا، فقط یک بار در حد ۲ پارت یک نفر دیگه نقل قول کرد، حالا احتمالا نزدیک به آخر های رمان در حد چند تا پست کوتاه سوم شخص بذارم یا به احتمال زیادتر اول شخص از زبون یک نفر دیگه.
مرسی بابت کمک خوبت خانومی:)

سایت دانلود رمان نگاه دانلود

 

[Morningstar_Tina]

سلام ، خب فک کنم از دیروز شروع کردم به خوندن رمانتون و الان تمومش کردم .. قشنگ بوده و دوستش داشتم ، جمله هایی که وسط متن میزارینو خیلی دوست داشتم و قشنگ بودن ، به نظرم احساساتو خوب بیان کرده بودین و اینکه رمانتون جایی برای ابهام نداشت و این خیلی خوب بود که کاملا شیوا و رسا نوشته بودینش این پارتای اخر منم همراه مانی داشتم ذوق زده میشدم 😅 امیدوارم که زود تر پارت جدیدو بزارین و اینکه عالی بود قلمتون مانا

سایت دانلود رمان نگاه دانلود

 

[یلدا علیزاده]

Please, ورود or عضویت to view quote content!

سلام عزیزم
مرسی خامونی نظر لطفته
خیلی خوشحالم که خوشت اومده؛ حتما میذارم خانومی؛ لطف کردی عزیزم بابت نظر عالیت:)

سایت دانلود رمان نگاه دانلود

 

[سنجاقکـــــ]

یلدا جان من رمان زیبا و دلنشینت رو تا یه جاهایی خوندم. ادعایی در زمینه ی نقد ندارم و چیزایی که میگم سلیقه و نظر شخصی خودمه
راستش پارت های اول رمانت رو بیشتر دوست داشتم. ادم رو با دنیای جدیدی آشنا می کردی؛ دنیای مانی که همه چیزش، آدم ها صحبت کردن ها و تکیه کلام ها و کلا حال و هواش با دنیایی که بیشتر ما میشناسیم فرق داشت. مانی و دوست هاش ادبیات خاص خودشون رو برای صحبت کردن داشتن و مرام خاص خودشون رو داشتن. از رابـ ـطه ی بین مانی و اون سه تا بچه هم خیلی لـ*ـذت بردم. ولی از یه جایی به بعد حس می کنم جذابیت داستان برام پایین اومد. مخصوصا بعد از زمانی که شمس الملوک به مانی اختیار تام داد که زندگی رو به عمارت برگردونه. بعد از اون انتظار چیز های خارق العاده تری رو داشتم ولی انگار زمان توی داستان کند شده بود. شخصیت اصلی مرد که کلا انگار یه مجسمه ی سنگی و غیر قابل تغییر بود. درسته که می خواستی شخصیتش رو اینطوری نشون بدی ولی به نظرم این شخصیت سنگی باید یه کم جه جاهایی وا می داد. من ادامه ی رمانت رو نخوندم شاید در ادامه شخصیت مرد داستان تغیر کرده باشه ولی این تغیر اون قدر طول کشیده که منِ خواننده ی داستان دیگه امیدم رو از دست دادم و رهاش کردم.
یه انتقاد کوچیک دیگه هم دارم: تصویری که از دانشگاه نشون دادی به نظرم طبیعی نیست. دختره توی نور لامپ دستشویی ( یا راهرو، دقیق یادم نیست) درس خونده و پزشکی یه دانشگاه تاپ قبول شده. در طول داستان هم زمان هایی که برای درس خوندن داره برای امتحان جغرافی هم کمه چه برسه به درسای سنگین پزشکی. سر امتحان ها هم یه جوری تقلب می کنن که انگار همه چی کشکه. تو دانشگاه های تاپ تا جایی که من می دونم سیستم اصلا اینجوری نیست. اصلا سیستم ادمو داغون می کنه تو اون دانشگاه ها.( اون جایی که پسره چادر سرش کرده بود و تقلب هاشو توی چادر گذاشته بود دیگه اوج غیرطبیعی بودن فضای دانشگاه بود ولی انقدر ما رو خندوندی که به جای انتقاد به خاطر اون صحنه ی زیبا ازت تشکر می کنم)
در کل فضا و رنگ جاری بر داستانت و شخصیت سازی ای که برای مانی و دوست هاش کردی رو تحسین می کنم و برات آرزوی بهترین ها رو دارم. اگه توی نقد تند رفتم هم عذر می خوام.

سایت دانلود رمان نگاه دانلود

تالار نقد نگاه دانلود

 

[یلدا علیزاده]

Please, ورود or عضویت to view quote content!

سلام عزیزم
نه بابا این چه حرفیه
خیلی نقد بجا و عااالی بود
خیلی کمکم می کنه تو ویرایش رمان
اره خب من زیاد اشنایی با فضای دانشگاه ( تاپ هاش) ندارم..در حدی که یادم بود نوشتم و بیشتر سعی کردم مخاطب رو بخندونم جدا از قانون ها
اره یه مشکلاتی پیش اومده بود سیر رمان یکم کند شده بود
نه خانومی تند کجا بود ؟ عالی بود نقدت
شخصیت عرشیا هم الان خیلی تو پست های آخر تغییر کرده و مرسی بابت نقد عالیت عزیزم

سایت دانلود رمان نگاه دانلود

تالار نقد نگاه دانلود

 

[Zahra_23_yaghubi]

سلام خانومی
من خیلی رمان خوندم تا این سن و بنظرم بین اون همه رمان، رمان شما یه گیرایی خاصی داره..کلا مملکت ما گیر داده به غم و اندوه ؛ برعکس شما که از سوراخ مورچه هم سعی کردین یه چیز طنز خارج کنین؛ واقعا میگم..خیلی جالبه که از هر چیز معمولی یه چیز خنده دار ایجاد کردین و نظر بعضی از ماها رو نسبت به زندگی عوض کردین؛ من به شخصه خیلی چیز ها رو حس کردم با مانی و عرشیا؛ مخصوصا که مانی با وجود اون همه غم و درد کشنده و سنگین انقدر شاده ولی شاید تو درونش داغون باشه؛ من به شخصه چیزای زیادی رو یاد گرفتم از این رمان؛ و این که خیلی روز ها انقدر با رمانتون خندیدم که لپام درد گرفتن و دور و اطرافیان که می گفتن دیوونه شده دختره؛ یکمم رابـ ـطه با بچه هارو زیاد کنین و عرشیا رو هم یکم مهربون تر کنین اگه میشه و در مورد خانواده اصلی عرشیا هم حرف بزنید؛ در یک کلام رمانتون فوق العاده ست و دیوانه کننده و خیلی طنز و خنده دار..
قلمتون مانا عزیزم

سایت دانلود رمان نگاه دانلود

تالار نقد نگاه دانلود

 

[یلدا علیزاده]

Please, ورود or عضویت to view quote content!

سلام خانومی حتما این کار رو می کنم، نظر لطفته..
خوشحالم که خوشتون اومده
بله رابـ ـطه بین مانی و بچه هارو هم باید زیاد کنم..
بازم مرسی بابت نظر عالیتون

سایت دانلود رمان نگاه دانلود

تالار نقد نگاه دانلود