نقد رمان معرفی و نقد رمان"یار سست وفا"| Kiarash70 کاربر انجمن نگاه دانلود

Kiarash70

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/01/02
ارسالی ها
574
امتیاز واکنش
58,708
امتیاز
901
سن
29
محل سکونت
تهران
سلام به دوستان عزیز و همراهان رمان "یار سست وفا"

به نام ایزد پاک
نام
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
:
رمان حرفه ای یار سست وفا
نویسنده:Kiarash70 کاربر انجمن نگاه دانلود
ژانر: اجتماعی-عاشقانه
طریقه روایت داستان: اول شخص مفرد
خلاصه:
بیست و پنج سال از حادثه سرنوشت ساز می گذرد. معصومه یکی ازاصلی ترین افرادی است که زندگیش به سبب گ*ن*ا*ه بیست و پنج سال پیش حسام ،دچار دگرگونی شده است. قضای الهی آن چنان مقدر می شود که فرزندان این دو نفر به هم علاقه مند شده و عامل رویارویی والدینشان می شوند.
حسام پس از بیست و پنج سال درمی یابد که خود نیز بازیچه دست فرد دیگری بوده است و می فهمد که ثمره بیست و پنج سال از زندگی اش چیزی جز سراب نیست.
پیش گفتار:
تا به حال بارها شنیده ایم:"سرنوشت هر کس به دست خودش تعیین می شود"
اما این عبارت لزوما درست نیست!
افکار، عقاید و اعمال ما نه تنها در زندگی خود، بلکه در زندگی دیگران نیز تاثیر خواهد گذاشت. تاثیراتی عمیق که گاه پیش از تولد، سرنوشت دیگران را رقم خواهند زد.


از اینکه با توجه و حمایتتون موجب دلگرمی و پیشرفت قلم بنده می شید صمیمانه متشکرم.

این صفحه با هدف درج نظرات و انتقادات شما عزیزان شکل گرفته و من مشتاقانه منتظر نظرات و انتقادات شما سروران گرامی هستم.
ان شاءلله بتونم با بهره گیری از نظرات سودمند و مفیدتون، نظر مثبت شما عزیزان رو جلب کنم.
نقد تنها محدود به بیان کاستی های داستان نیست و تحلیل نقاط قوت داستان، نوعی نقد به حساب میاد.
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • ~*~havva~*~

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/04/06
    ارسالی ها
    2,276
    امتیاز واکنش
    23,187
    امتیاز
    916
    نویسنده عزیز ، ضمن عرض سلام ، ورود شما به تاپیک نقد که نشانی از نقد پذیری و علاقه مندی شما به پیشرفت قلمتان است را تبریک می گوییم . لطفا قبل از شروع فعالیت در تاپیک نقد ، قوانین بخش را مطالعه فرمایید .

    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    توجه فرمایید که این چنین پیام ها اسپم محسوب میشوند و لازم است در صورت مشاهده ، پیام مربوطه را به کادر مدیریت بخش نقد ، گزارش دهید :
    -عزیزم ادامه بده

    -خیلی رمانت قشنگه من عاشقش شدم

    -تند تند پست بزار

    -تو رو خدا مهناز و فرهود بهم نرسن

    و...........

    برای آموزش " نقد " می توانید از تاپیک زیر بهره ببرید :
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    موفق باشید .
    مدیریت بخش نقد
     

    بهار قربانی

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/30
    ارسالی ها
    136
    امتیاز واکنش
    897
    امتیاز
    336
    سن
    29
    محل سکونت
    مشهد
    سلام نویسنده گرامی
    نمیدانم تشویق کردن یک نویسنده در صفحه نقد کار صحیحیست یا نه اما در مقابل قلم عالی شما نمیشد سکوت کرد دو بار چک کردم تا مطمئن شدم برای تمام پست های شما تشکر زده ام
    رمان پر حادثه و جذابی نگارش کردید و پیشنهاد میکنم حتما روی چاپ کردن این اثر فکر کنید مشتاقانه منتظر پست های بعدی داستان شما هستم
    موشکافانه خوندم تا دست کم غلط املایی پیدا کنم اما موفق نشدم
    با آرزوی موفقیت روز افزون
     

    نیایش یوسفی

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/26
    ارسالی ها
    381
    امتیاز واکنش
    10,647
    امتیاز
    784
    سلام دوست عزیز
    اول بهت تبریک میگم برای قلم خوبی که داری و همچنین ذهن خلاق و صحنه سازی های خوب رمانت
    من به اون حدی نرسیدم که بخوام رمان دیگران رو نقد کنم ولی چون رمان شما رو خونده بودم خواستم نظرم رو بگم
    از نظر من رمانت چند تا ایراد کوچیک داره
    اول اینکه روایت داستان رو از همه نوعش استفاده کردی
    درسته که مشکلی نداره ولی از نظر خواننده یه جورایی از هیجان داستان کم می کنه اینکه از زبان تمام اشخاص نوشته شده
    مثلا داری داستان حسام رو ادامه می دی یک دفعه داستان میره سمت مهلا
    یا داری ادامه داستان رو درباره مهناز میخونی پارت بعدی میره به بیست سال پیش و گذشته لیلا و مادر مهناز این ها به نظر من از هیجان رمان کم کرده.
    دوم اینکه داستان رو زود رمز گشایی می کنی
    ولی در مجموع رمان خوبی هست و من دوستش داشتم.
     

    Kiarash70

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/01/02
    ارسالی ها
    574
    امتیاز واکنش
    58,708
    امتیاز
    901
    سن
    29
    محل سکونت
    تهران

    سلای بانوی عزیز
    خیلی ممنون از لطفتون
    نظر زیباتون کلی بهم دلگرمی داد وامیدوارم مدیران ارجمند به عنوان گزینه ای برای تشویق نویسنده به شمار بیارند و حذفش نکنند!
    با این حال من صمیمانه ازتون متشکرم.
    بنده هر زمانی که فرصت کنم با گوشی تایپ می کنم و امکانش هست که مشکلات نگارشی و ادبی در متن وجود داشته باشه.خوشحالم که از نظرشما میزانش کمه ولی اگر مشکلی مشاهده کردید،عذرمنو بپذیرید و درصورت فاحش بودن اشتباه خوشحال میشم بهم اطلاع بدید.
    انشاءلله اگر ببینم استقبال خوبی از رمان بشه برای چاپش هم اقدام خواهم کرد.ممنون از پیشنهادتون
    درپناه حق موفق و پیروز باشید
     
    آخرین ویرایش:

    Kiarash70

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/01/02
    ارسالی ها
    574
    امتیاز واکنش
    58,708
    امتیاز
    901
    سن
    29
    محل سکونت
    تهران

    سلام بانوی ارجمند
    ممنون از لطفتون
    این صفحه مختص نظرات و انتقادات شماست و من مشتاقانه پذیرای اون ها هستم.
    حتما روی مواردی که اشاره کردید فکر میکنم و در صورت توان به حلشون می پردازم. ولی گفتن چند نکته خدمتتون خالی از لطف نیست.
    من درست متوجه نشدم. شما مشکل رو در تعدد راویان داستان مشاهده کردید یا محل اتمام سکانس برای هر راوی؟
    راویان داستان مشخصند و مثلا بنده نیومدم از تک تک شخصیت ها برای روایت استفاده کنم. چه بسا شخصیت های دیگه ای مثل پارسا،کیانی، بهنام و...که می تونستند راوی باشند ولی من ازشون استفاده نکردم.
    از حرف هاتون اینطور برداشت کردم که گزینه دوم مد نظرتونه.باید بگم از این روش به منظور ایجاد هیجان استفاده کردم ،هرچند دلیل بزرگ تری وجود داره و اون اینه که اگر مثلا پنج یا شش پست متوالی رو از زبون حسام و احوالاتش بنویسم، تعادل داستان بهم میخوره و ممکنه سایر کاراکترها فراموش بشند.مثلا بعد از پنج پست متوالی از حسام، یک دفعه وارد حال و هوای مهلا و درگیری ش با بهنام بشم، ممکنه یه سری از دوستان مسئله مهلا رو فراموش کرده باشند و از خود بپرسند اصلا بهنام کیه؟ و همین امر موجب بشه که به پست های قبلی رجوع کنند و از داستان سرد بشند.
    به همین خاطر مجبورم راویان رو برحسب صحنه ها و اتفاقات داستان عوض کنم تا خواننده بتونه با تمام شخصیت ها ارتباط لازم رو برقرار کنه.
    دومین موردی که اشاره کردید رو حتما سرلوحه پست های بعدی قرار میدهم و از این پس سعی میکنم جوری معما طرح و حل کنم که موجب کسل شدن خواننده نشه.
    ممنون از نظر و انتقادات خوبتون ولی تعجب میکنم چرا نام شما خواننده گرامی در آیکون تشکر هیچ یک از پست ها نیست!
    لطفا علاوه بر نقد های زیباتون با تشکر زدن از رمان حمایت کنید.
    درپناه حق موفق و موید باشید
     
    آخرین ویرایش:

    sahar shabani

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/02/21
    ارسالی ها
    267
    امتیاز واکنش
    4,745
    امتیاز
    451
    نقد
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    یار سست وفایم

    سلام دوست خوبم امیدورام به همان اندازه که من از خواندن
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما لـ*ـذت بردم شما هم از خواندن این متن دوستانه لـ*ـذت ببرید .

    اسم:

    " یار سست وفایم" نامی که از همان ابتدای راه تکلیف من خواننده را با
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    مشخص می کند .نام
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    پیچیدگی خاصی ندارد و از استعاره و کنایه خبری نیست بلکه کاملا عیان و روشن است که قرار است رمانی بخوانم که روایت گر بی وفایی یکی از طرفین داستان است داستانی که شاید روایتگر یک خ*ی*ا*ن*ت یا متارکه و ... باشد . استفاده از کلمه سست در کنار صفت وفاداری چیزی نیست که خیلی دیده باشیم و همین وجه تمایزی ایجاد می کند تا این نام در ذهن مخاطب جای خودش را باز کند که با خواندن
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    تناسب این نام با محتوای آن بیشتر به چشم می آید نامی که می تواند روی سرنوشت تک تک شخصیت های
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    قرار بگیرد . حسامی که بی وفایی کرد و معصومه را رها کرد و اسیر بی وفایی دوستش شد . مهلایی که از بی وفایی بهنام از شهر خود متواری شد و ... . " یار سست وفایم " نامی مناسب برای این
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    به نظر می رسد و در مرحله اول قدم خوبی برای جذب مخاطب خود بر می دارد.

    جلد:

    با دیدن جلد
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    که نشان دهنده تصویر زنی است که به پیوند زوج دیگری چشم دوخته این تناسب بیشتر به چشم می خورد . بی وفایی را می توان به وضوح در این تصویر دید اما بی وفایی قرار است اثری غمگین بر مخاطب داشته باشد چون جنس بی وفا یی و آسیبی که وارد می کند جایی برای شادی باقی نمی گذارد این تضادی است که در تصویر به چشم می خورد . به کار بردن رنگ های شاد در جلد شما کمی این تصویر را در ذهن خواننده کمرنگ می کند و بر خلاف محتوا و اسم
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    حالت شادی به داستان شما می دهد که در هیچ کجای
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    این شادی به چشم نمی خورد به نظرم اگر این تصویر به صورت سیاه سفید بود تاثیر زیباتری روی مخاطب شما می گذاشت هرچند محتوای تصویر هم خوانی خوبی با ماجرای
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما دارد .

    خلاصه:

    خلاصه شما گرچه تمام ماجرای میان حسام و معصومه را روایت می کند و تا حدودی سیر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    را مشخص می کند اما چندان برای این
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    که چندین داستان مختلف را در کنار هم پیش می برد مناسب نیست با توجه به این خلاصه من به عنوان خواننده انتظار دارم تا ماجرای عاشقانه های حسام و معصومه و در نهایت بی وفایی حسام را بخوان و منتظر بازخورد این اتفاق بر روی سرنوشت فرزندانشان باشم اما این داستان تنها روایتگر ماجرای حسام نیست بلکه مهناز و پارسا ، مهناز و بهنام ، حسام ولیلا ، ناصر و لیلا و البته دلبستگی دخترش به پارسا هم نقش مهمی در این داستان دارند که البته هرکدام در جایگاه خود به روایت داستان شخصی خود می پردازند داستان هایی که ربطی به ماجرای حسام و معصومه ندارند لااقل درمورد ماجرای مهلا این طور به نظر می رسد .بهتر بود اشاره ای به این جریانات در خلاصه خود می کردید تا وقتی من به عنوان خواننده با داستان های متفاوتی که کمی دور ازهم هستند گیج و سردرگم نشوم اما با این اوصاف از این که با بیانی ساده به روایت ماجرا پرداختین به شما تبریک می گم هرچند با ایجاد معما در ابتدای راه می توانید مشتاقان بیشتری برای
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    خود جلب کنید

    مقدمه:

    مقدمه شما شعری است کوتاه که کاملا با اسم و محتوای
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    هم خوانی دارد و در پررنگ کردن تصویر ذهنی من که از همان ابتدای راه شکل گرفته نقش خوبی را ایفا میک ند

    ایده:

    ایده
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    توسط نویسنده های دیگری هم پرداخته شده اما نوع نگاه شما به ماجرا این
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    را متمایز می کند درست است که نویسنده های زیادی به بی وفایی و جدایی و حتی خ*ی*ا*ن*ت پرداخته اند اما دیدگاه شما و نوع بیانتان مختص به خود شماست و این نشان دهنده این است که شما توانایی این را دارید که از یک ایده تکراری رمانی متفاوت خلق کنید و این نشان دهنده توانایی شماست .

    زاویه دید:

    گاهی ما به یک تصویر از روبرو و یک از دریچه کوچک نگاه می کنیم و یا پای درد و دل یک نفر می شنیم و تمام ماجرا را از نظر او مرور می کنیم (اول شخص )اما گاهی دوربین را حرکت می دهیم و از بالا به پایین به طوری که تمام وجوه یک تصویر را زیر نظر می گیریم و یا مانند یک قاضی پای حرف های تک تک افراد یک ماجرا می نشیم (دانای کل) ودوست خوبم شما زاویه دید خود را در تلفیقی از این دو معرفی کردین یعنی قرار است بخشی از داستان از زبان شخصیت های اصلی روایت شود و قسمتی از داستان از زبان راوی یا همان دانای کل اما این چیزی نیست که در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما به چشم بخورد .شما داستان خود را از زبان چند شخصیت به صورت اول شخص روایت می کنید هرچند انتخاب دانای کل برای
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما می توانست گزینه بهتری باشد چون تعدد در تعداد راوی ها و پرش های پشت سرهم کمی از هیجان
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما می کاهد .



    شخصیت ها ودیالوگ ها:

    شخصیت های
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    کاملا ملموس هستند به طوری که من به خوبی می توانم حس کنم که حسام چه دردی رو تو این بیست و پنج سال تحمل کرده و چقدر سخت خود را با شرایط جدیدش وفق داده . این که مهلا یک دختر شکست خورده اما با عزت نفس است کاملا مشهود است و من به عنوان خواننده کاملا حس و حال او را درک می کنم و این در تمام شخصیت ها به چشم می خورد .

    دیالوگ ها به خوبی انتخاب شدند و کاملا نشان دهنده حس و حال شخصیت ها هستند اما در چند جا چند ایراد کوچک به چشم می خورد مانند:

    دکتر با کمی مکث که برام هر سال گذشت که به جای هرسال می توانید از سال ها یا چند سال استفاده کنید .

    توصیفات :

    توصیفات شما در مورد شخصیت ها و حس و حالشون واقعا خوب و ملموسه هرچند هیچ تصویری از ظاهر اشخاص به چشم نمی خورد . من هیچ تصویری از حسام یا معصومه و ناصر و ... ندارم اما روحیات آن ها را خوب می شناسم و در هر لحظه حس و حالشان را خیلی خوب درک می کنم . دوست خوبم این شما نویسنده توانگری هستید شکی در آن نیست انتخاب موضوع و نوع پرداختن شما به ان نشان دهنده همین موضوع است اما بهتر است با رعایت چند نکته کوچک ظاهری حرفه ای تر به قلم خود بدهید . توصیفات بخش مهمی از هر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    هستند این که من بتوانم نوشته ها را مانند فیلمی در ذهنم تصور کنم . ما وقتی فیلمی می بینیم علاوه بر کاراکترها مکان هایی که در ان حضور دارند و شیوه بازی کردن بازیگران را هم می بینیم اما در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما ما فیلمی نمی بینیم بلکه به یه رادیو گوش می دهیم رادیویی که گوینده زبردستی دارد و با صدای خود تمام حس و حال شخصیت ها را به ما منتقل می کند اما تصویری به ما ارئه نمی دهد .شما می توانید با توصیف مکان هایی که در آن قرار دارند و ظاهر شخصیت هایتان جلوه زیباتری به کاراکترهای خود بدهید . و در انتهای این بخش یک نکته دوستانه به شما نویسنده عزیز انجمن ؛

    شما گاهی برخی از جمله ها را بدون فعل رها کردید و این کاملا به چشم می اید و گاهی از کلمات اشتباه استفاده کردید، مانند :

    " شاید انتظار داشت بگم شوخی کردم، یا هر واکنش دیگه ای جز صورت پرحیرت وشوک زدم "در این جا زده برای شوک و حیرت فعل محسوب نمی شود هر چند شما باید با توجه به "واکنش " فعلی مناسب پیدا کنید تا جمله ناقص به نظر نرسد .


    "یکی از مچ" این از نظر ساختار اشتباه است شما یا باید یکی را حذف کنید یا بگویید؛ " یکی از مچ ها "


    تعداد این اشتباهات که قطعا سهوی است کم است اما با توجه به پختگی قلم شما خیلی به چشم می اید گاهی کودکی به خطا ظرفی می شکند و همه ما به سادگی از روی خطای به این بزرگی می گذریم و به حساب کودکی و نوپا بودنش می گذاریم اما گاهی یه انسان فرهیخته در جمع بدون این که جلوی دهان خود را بگیرد عطسه بلندی می کند و یا خمیازه ای می کشد و همین نکته کوچک به چشم همه می اید چون از او انتظار بیشتری دارند . شما با شروع خوب و قلم خود انتظار مارا از توانایی هایتان بالا بردید و این باعث می شود که ایرادات کوچکتان به چشم بیاید و بخواهیم برای هرچه بهتر شدن اثرتان تک تکشان را گوشزد کنیم .


    شروع و سیر:

    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    با توصیف حالات حسام در مراسم خواستگاری پسرش شروع می شه که یک شروع خلاقانه است .این که رمانتان با توصیف چهره مقابل آینه یا بگو مگوهای بی سرو ته ( کل کل کردن) یا مکالمه های تکراری پشت تلفن شروع نشده نشان دهنده این است که شما دنبال کلیشه ای بودن نیستید و این نکته خوبی است و امیدوارم با یک پایان خوب این خصیصه مهم خودتون رو به همه اثبات کنید. من با حسام شروع می کنم و خیلی خوب با توجه به تصویر ذهنی ای از اسم و جلد و خلاصه دریافت کردم موقعیت را درک می کنم و این تناسب در سیر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما به چشم می خورد اما نکته ای که وجود دارد این است که همان قدر که سیر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    و ضربه های به موقع شما در سیر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    به خواننده خوب است پرش های شما از این ماجرا به ماجرای دیگر از زمان حال به زمان گذشته خوب نیست . من مشتاقانه ماجرای حسام را می خوانم و در کمال ناباوری می بینم مخاطب تغییر کرده و من باید با تمام اشتیاق ماجرای حسام را کنار بگذارم و به سراغ ماجرای دیگری بروم که باز هم همین داستان در مورد ان نیز اتفاق می افتد و این درمن ایجاد سردرگمی و دلزدگی می کند . این که شما می خواهید رمانتان راوی های زیادی داشته باشد نکته بدی نیست اما این پرش ها باعث می شود تا من گاهی یادم برود ماجرای حسام را کجا رها کردم و الان کجای ماجرا هستم برای همین هم به شما پیشنهاد دادم تا دانای کل را زاویه دید خود قرار دهید تا این مشکل به سادگی حل شود .



    ژانر:

    شما ژانر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    را اجتماعی عاشقانه بیان کردید . نوع ایده شما در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    را می توان جزئی از یک معظل اجتماعی به حساب آورد اتفاقی که شاید دامن خیلی از جوون های مارا بگیرد . ضربه ای که دوستان ناخلف خود می خوریم ، دوستی های بی اساس با جنس مخالف بر اساس احساسات زودگذر و پنهان کردن اتفاقات مهم زندگی خود از والدین و تبعات تلخ ان و ... این ها معضلاتی است که شما به خوبی به آن اشاره کردین اما عاشقانه ای میان کلمات شما به چشم نمی خورد این که بخواهیم
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    را در ژانر عاشقانه قرار دهیم کمی به دور از ذهن است چون شما بیشتر به معضلات پرداختید تا احساسات و عاشقانه های شخصیت های
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    .

    نثر :

    نثر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    شما محاوره پاکی است این که صفت پاک بودن را برای نثرتان به کار می برم به این دلیل است که شما محاوره را با گفتگوهای کوچه بازاری اشتباه نگرفتید و اصول ان را به خوبی رعایت کردین چیزی که در
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    های امروزی خیلی به چشم نمی اید

    علائم نگارشی و غلط املائی:

    این که شما از علائم نگارشی به جای خود استفاده کردید نشان دهنده اگاهی شماست اما علائم ما محدود به " ، ؟ ! " نیست و شما با کمی مطالعه می توانید این اگاهی را به حد اعلا برسونید . دوست خوبم پیشنهاد می کنم بار دیگر رمانتان را از ابتدا با صدای بلند بخوانید و حالاتی که مد نظرتان است را در لحن خود ایجاد کنید تا بتوانید از علائم مناسب در جایگاه خود استفاده کنید به عنوان مثال :

    "جوانک پرغرور نیشخند پرسخره ای به وضع و ظاهر پریشون من زد و با توپ پر و به صورت طلبکارانه ای گفت"

    جوانک مغرور ، نیشخند پر سخره ای ( سرشار از تمسخری)، به وضع و ظاهر پریشون من (پریشونم) زد . با توپ پر و به سورت طلبکارانه ای گفت ؛

    به نظرتان اسکان ها در کدام جمله تاثیر گذارتر به نظر می رسند؟ مکث های به جا می تواند تاثیر جمله ها را دو چندان کند .

    کلام آخر:

    ممنون از شما نویسنده خوب انجمن که سراغ ایده ای خوب رفتید و با خلاقیت به آن پرداختید . این که چنین معضل تلخی را با رعایت چهار چوب اخلاقی و ادب بیان کردید جای تقدیر داره هرچند خواندن صحنه های درگیری بهنام و مهلا در پارکینگ مناسب هر سنی نیست اما با این حال به نسبت
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    هایی که پا از خط های قرمز فراتر می گذارند و در نوشته های خود حیا و ادب را فراموش می کنند بسیار خوب و منطقی بیان شده هرچند من فکر می کنم حالا که
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    های ما برای سنین مختلف تفکیک نمی شود بهتر است شما نویسنده های توانا در هنگام به تصویر کشیدن هر صحنه ای به مخاطبین کم سن و سال خود نیز توجهی داشته باشید . از این که برای نقد پیشقدم شدید سپاسگذارم و امیدوارم با روایت اثرهای ماندگار نام خود را در لیست بهترین ها ثبت کنید .

    قلمتون سبز و همیشه پایدار

    سحر شعبانی عضو ازمایشی شورای نقد انجمن نگاه دانلود
     

    Kiarash70

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/01/02
    ارسالی ها
    574
    امتیاز واکنش
    58,708
    امتیاز
    901
    سن
    29
    محل سکونت
    تهران
    ***
    سلام و عرض ادب خدمت شما بانوی ارجمند
    خیلی ممنون بابت توضیحات جامع و سودمندتون
    *حتما در صورت توان به اصطلاح مواردی که فرمودید خواهم پرداخت.
    *در خصوص جلد رمان با تمام تاکیدی که من روی غمگین بودن سیر داستان کردم و طرحی که براساسش دادم، متاسفانه اون چیزی نشد که من مدنظرم بود . این جلد در واقع ویرایش جلدشاد قبلی است که با اصرار بنده کم نورتر شده تا فضا محزون تر جلوه کنه ولی متاسفانه فکر کنم مطلوبیت حاصل نشده. البته من نمیخوام خدای نکرده بی انصاف باشم و اون خانمی که زحمت جلد رو کشیدند واقعا تمام ذوق و سلیقه شونو به کار بردند و من ازشون ممنونم. اما با این حال بنده نمی تونم با توجه به قوانین اینجا، درراستای نقدتون دررابطه با جلد کاری از پیش ببرم و ازتون درخواست دارم عذر منو در این باره بپذیرید.
    *در خصوص خلاصه هم حق با شماست .خلاصه تنها محدود به زندگی دونفره و دیگر افراد درش نقشی ندارند ومن در اسرع وقت اصلاحش خواهم کرد و بعد از تایید توسط مدیران محترم انجمن خلاصه ویرایش شده رو جایگزین می کنم.
    *زاویه دید که فرمودید، من ابتدا می خواستم به شکل "اول شخص و دانای کل "داستان رو پیش ببرم و تنها حسام راوی اول شخص من باشه و به همین خاطر این موضوع رو در خلاصه عنوان کردم. اما چون داستان بنده سرگذشت زندگی چند نفره که ارتباطشون شاید زیاد محسوس نباشه، بنابراین تصمیم گرفتم از راویان متعدد استفاده کنم و گمان کردم که حس و حال شخصی که در اون لحظه در صحنه حاضره، با زبان اول شخص ملموس تره.
    *ژانر من هم اجتماعی و عاشقانه هست و قسمت عاشقانه در آینده جلوه بیشتری خواهد کرد. ولی قبول دارم که تا به الان زیاد به قسمت های عاشقانه میدان ندادم و کلام شما کاملا صحیح و متینه.
    *در رابـ ـطه با علائم و اشکالات نگارشی هم انشاءلله در بازبینی ای که انجام خواهم داد اصلاحشون می کنم و ممنون که بهش اشاره کردید. نمونه ش همون"بعد از هرسال" که مثال زدید و بنده می خواستم بنویسم"بعد از هزارسال" و به اشتباه اینگونه تایپ شده.
    *توصیفات هم بله قبول دارم که بیشتر حسی است تا عینی . من به سلیقه خودم و صد البته براساس توانایی های شخصی اینطور توصیف کردم و فکر می کردم میتونه موردپسند باشه. از طرفی خیلی توجه روی توصیف کردارشخصیت ها به خرج دادم و فکر میکنم در این راستا موفق عمل کردم. ولی با شما موافقم شخصیت های من اصطلاحا"صورت بصری" ندارند.شاید به این خاطر که من خودم در داستان ها زیاد به توصیفات چهره توجه نمیکنم و سلیقه دیگران رو با خودمون یکی می دونم! باتوجه به فرمایشات شما این طرز فکر ازنظرعموم جالب نیست وگویا چهره سازی میتونه تاثیرگذار باشه . در ادامه داستان سعی می کنم این نکته رو رعایت کنم.تشکر بابت راهنماییتون.
    *در خصوص پرش راویان هم بنده اعتقاد دارم اگر چندین پست پیاپی رو تنها با یک راوی و اتفاقات پیش روش جلو برم، ذهن خواننده از دیگر کاراکترها منحرف خواهد شد و چه بسا برخی از شخصیت ها فراموش بشند. بعلاوه ناتمام ماندن داستان میتونه انگیزه ای برای ادامه یافتنش باشه. با این حال نظر شما محترمه و بنده سعی می کنم با پرش های کمتری داستان رو ادامه بدم و حدالمکان موضوعی رو ناگفته نذارم.
    *نکته آخر درمورد درگیری بین مهلا و بهنام که بهش اشاره کردید. بله من هم قبول دارم که شاید برای روحیه یه سری از دوستان که رده سنی خاصی رو تجربه می کنند مناسب نباشه، به خصوص اینکه بیشتر جامعه خوانندگان رمان های مجازی رو این نفرات تشکیل می دند. با این حال من همونطور که فرمودید زیاد موضوع رو نشکافتم و سعی کردم طبق اصول از پیش تعیین شده ای پیش برم تا مبادا معظلی ایجاد کنم و درمقابل هم اون خطری که کاراکتر اصلی رو تهدید کرده حس بشه. هر چند به نظر من امروزه ذهن نوجوانان ما بازتر از چیزیه که بخواد این متن های سربسته خللی درش ایجاد کنه، ولی باز هم حرف شما محترمه و من در خلاصه ویرایش شده حتما محدوده سنی رو مشخص خواهم کرد.
    سپاس فراوان بابت نگاه زیبا و وقتی که صرف مطالعه رمان بنده کردید.
    موفق و موید باشید
    حق نگهدارتون
     
    آخرین ویرایش:

    فاطمه تاجیکی

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/06
    ارسالی ها
    2,423
    امتیاز واکنش
    47,929
    امتیاز
    956
    محل سکونت
    بندرعباس
    نقد رمان یار سست وفا

    اسم رمان:در ابتدا با دیدن اسم رمان اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود که با رمانی رو به رو هستم که یکی از شخصیت ها وفادار نیست و خــ ـیانـت میکنه وقتی رمان رو خوندم فهمیدم اسم رمان وصف حال تمامی شخصیت های رمان هست(معصومه و حسام،بهنام و مهلا،مهناز و پارسا) اسم انتخابی شما به محتوای رمان مرتبط.

    جلد:و اما جلد انتخابی رمان شما یک عروس و داماد که توی یک جاده پیاده در حال حرکت هستن و دختری داره دور شدنشون رو تماشا میکنه برای طراحی از رنگ های روشن استفاده شده به دلیل اینکه اسم رمان شما یه حالت غمگین بودن رمان رو به خواننده میگه بهتر بود از رنگ های تیره استفاده میشد،البته جلد انتخابی به اسم،خلاصه،محتوای رمان مرتبط به جز رنگ انتخابی.

    خلاصه رمان:میدونید که خلاصه خیلی برای انتخاب رمان شما توسط خواننده مهم است.
    اما در دید اول که خلاصه رو خوندم با خودم گفتم نویسنده که اومده تمام اتفاقات رمان رو توی چند خط بعنوان خلاصه بیان کرده اما بعد از خوندن رمان متوجه شدم شما گذشته رو بیان کردید
    شما باید خلاصه ای بدون اینکه روند پیشروی رمان رو لو بده رو انتخاب کنید همین خلاصه رو با کمی تغییرات بیان کنید و گذشته رو کامل نگید.

    مقدمه:مقدمه شما از زبان(معصومه ،مهلا،مهناز)هست که اومدن بی وفایی(حسام،بهنام،پارسا) رو نسبت به خودشون بیان کردن مقدمه زیباست و اسم،جلد،محتوای رمان مرتبط.

    شروع:شروع رمان شما شروعی متفاوت است.
    شما با توصیف مکان در خواستگاری پسر حسام شروع رو آغاز کردید و از یک شروع کلیشه ای دوری کردید شروع خوبی بود.

    سیر رمان:سیر رمان گاهی تند پیش میرفت و صحنه ها تند تند عوض میشدن و گاهی آروم پیش میرفت و فراز و نشیب خودش رو داشت سیر رمان باید طوری پیش بره که احساسات خواننده رو تحت تاثیر قرار بده وشما این رو موضوع در دو پست آخر(وقتی پارسا خبر مرگ مهناز رو شنید و گریه کرد و زمانی که مهلا از خاطراتش با مهناز رو بیان میکرد)خیلی خوب بیان کردید و احساسات خواننده رو تحت تاثیر قرار دادید بطوری که من در ابتدا مبهوت این قسمت شدم و شروع به گریه کردن کردم و بعد از چند دقیقه تونستم نقدم رو بنویسم.

    علامت و اشتباه نگارشی: در رمان شما اشتباه نگارشی وجود داره.
    مثال(طرفند)(طپش)(چطودی) (قساوت)و...
    علامت های نگارشی استفاده شده گاهی به جا استفاده شدن و گاهی هم به جا استفاده نشدن و همینطور گاهی اوقات هم که باید استفاده میشده استفاده نشده.
    (بایدم خوشحال باشه!)(از حق نگذریم!)به جا استفاده نشده.
    (طعنه وار در ذهنم پرسیدم) (نزدیک بود دو تا شاخ در بیارم)در این دو مثال باید استفاده میشده که نشده.
    در پایان هر دیالوگ اگه جمله سوالی بود علامت سوال اگه تعجبی بود علامت تعجب و اگر هیچ کدوم از نقطه استفاده کنید.
    نکته:گاهی در جمله بندی ضعیف عمل کردید(سعی میکرد مسلط رفتار کنه|درستش:سعی میکرد به رفتارش مسلط باشه).
    بهتره حرف(و)رو جدا از اسامی و کلمات بنویسید(بهنامو(بهنام رو)، درسو(درس رو)،چایو(چای رو) و...
    که توی متن رمان زیاد دیده میشه.
    و گاهی اوقات حرف(الف) رو جا انداختید.مثال(جوگندمی م(جوگندمی ام)،خونه م(خونه ام) و... که بازم توی متن رمان زیاد دیده میشه حروف رو درست به کار ببرید و رمانتون رو جذاب تر کنید.

    دیالوگ ها:دیالوگ های انتخابی شما خوب هستن هم احساس شخصیت ها رو بیان میکنه و هم اینکه به سن شخصیت ها میخوره.

    نثر:نثر انتخابی شما زبان عامیانه است که خواننده میپسنده و راحتتره و با نثر انتخابی کنار میاد اما شما زیاد از کلمات ادبی استفاده کردید(پرسخره ای،گام های،احاطه، رهسپار،بالطبع،شعف و خرسند و...) که بعضی هاشون هم برای خواننده های رده سنی کم قابل درک نیستن به دلیل اینکه رمانتون عاشقانه است و شما بیشتر از کلمات ادبی استفاده کردید بهتر بود برای نثر رمانتون از زبان ادبی استفاده میکردید و با کلمات ادبی زیبا احساسات رو بیان کنید.

    شخصیت پردازی:رمان شما شخصیت های زیادی داره ببینید هر نویسنده ای قبل از نوشتن شروع به پردازش شخصیت های رمان میکنه و بعد شروع به نوشتن میکنه در رمان شما به خوبی به شخصیت ها پرداخته نشده یعنس به جز سن و شغلشون چیز دیگه ای در مورد شخصیت ها بیان نشده.
    اسامی بعضی از شخصیت ها امروزی اند(پارسا،حسام و...)
    احساسات شخصیت ها هم به خوبی بیان شدن و خواننده احساسات شخصیت ها رو به خوبی درک میکنه.

    توصیف(چهره،مکان)
    برای توصیف مکان زمان کمی اختصاص داده شده است و به خوبی بیان نشدن.
    و خواننده نمیتونه مکان هایی که شخصیت ها در اون قرار دارن رو به خوبی در ذهنش تجسم کنه.
    حالت چهره شخصیت ها هم به خوبی بیان نشده و من هیچ تصویری از شخصیت های رمان در ذهنم ندارم البته فقط چهره شخصیت ها نیست بلکه طرز لباس پوشیدن، ارایش کردن و...که بازم به خوبی بیان نشدت.

    ایده:ایده ی انتخابی شما خوبه شما در نگـاه دانلـود زندگی چند شخصیت رو بیان کردید البته ازدواج اجباری حسام و بی وفایی و خــ ـیانـت کلیشه ای هستن اما شما رمان رو با تفاوت های زیادی از کلیشه بودن دور کردید و این نشونه ی استعداد خوب شما در نوشتن هست.

    باور پذیری:در پست اول گفتید حسام و معصومه بعد چندین سال همدیگه رو دیدن اما حسام معصومه رو نشناخته این در حالی هست که معصومه اون رو شناخته البته هر چند سال که بگذره بازم غیر قابل باور که نشناستش اما بقیه رمان از نظر من قابل باورند.

    زاویه دید:زاویه دید شما اول شخص مفرد و دانای کل.
    اول شخص مفرد برای خواننده راحته و باهاش کنار میاد به شرطی که از زبان چند نفر بیان نشه چون خواننده رو گیج و خسته میکنه شما نوشتید از دانای کل هم استفاده میکنید ولی تا به الان استفاده نکردید.
    بهتره برای رمانتون یک زاویه دید مناسب انتخاب کنید به دلیل اینکه شما زندگی چند شخصیت رو بیان میکنید بهتره از دانای کل استفاده کنید.

    ژانر:ژانر رمان شما عاشقانه و اجتماعی هست.
    که در اسم،جلد،مقدمه،و محتوای رمان به اون پرداخته شده و ژانرهای انتخابی به کار بـرده شدن.

    نویسنده عزیز قلم خوبی دارید موفق باشید.

    عـضـو آزمـایـشـی شـورای نـقد انـجـمن نـگاه دانلود
     

    Kiarash70

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/01/02
    ارسالی ها
    574
    امتیاز واکنش
    58,708
    امتیاز
    901
    سن
    29
    محل سکونت
    تهران

    سلام بانوی بزرگوار
    در ابتدا باید عرض کنم،ممنونم بابت زمانی که به نقد و تحلیل داستان من اختصاص دادید.
    *در خصوص جلد رمان باید بگم که متاسفانه اون چیزی نشد که من می خواستم. جلد اولیه تم شادتری داشت و با اصرار بنده کمی کم نورتر شد و فکر نکنم بتونم دیگه تغییری درش به وجود بیارم. ولی اگر امکانش وجود داشت حتما در راستای بهبودش اقدام خواهم کرد.سپاس بابت دقت و ریزبینی شما.
    *در خصوص خلاصه رمان، دیدگاه شما بعنوان یک خواننده، محترم و متینه و بنده سعی می کنم تا حدتوان اصلاحش کنم. ممنونم از اشاره ای که به این موضوع کردید.
    *امکان وجود اشکالات نگارشی و یا غلط های املایی،نکته قابل انکاری نیست و بنده حتما در بازبینی ثانویه موارد اشتباه رو اصلاح خواهم کرد.
    مثال هایی که شما فرمودید به نوعی مثال کلی هست و نمیشه ایرادی بهش گرفت. ولی گفتنش خالی از لطف نیست که بگم "طرفند" لفظ عامیانه "طرف هستند" می باشد و ربطی به کلمه"ترفند" به معنای"مکر و حیله" نداره. واژه "قساوت" هم به معنای "سنگدلی" است.
    در رابـ ـطه با علائم نگارشی هم انشاءلله در اینده بهشون رسیدگی خواهم کرد .اشتباهات این چنینی سهوا صورت گرفته و عذر بنده رو در این باره بپذیرید.
    *نثر رمان به زبان محاوره ست و یه سری کلمات در این لحن عادی بشمار می آیند و اشکالی ندارند.ولی باز هم حرف شما برای من باارزشه و سعی می کنم مواردی از جمله مثال هایی که زدید رو ویرایش کنم.
    *آرایه های ادبی و کلمات ادبی جزئی از هر نوشتار هستند و در توصیفات حسی، نقش موثری ایفا می کنند و نمی توان گفت نثر محاوره ای نیازی به این موارد نداره.
    *باید عرض کنم واقعا شوکه شدم. اینکه من به هیچ یک از شخصیت هام و خصوصیاتشون نپرداختم ،فکر نکنم قضاوت منصفانه ای باشه. من روند شغلی رو شرح ندادم ولی این مورد فکر نکنم منظور شما دوست عزیز باشه. اینکه ناصر یه پزشک ارتوپده، حسام در گذشته اپراتور دستگاه پرس یه کارخونه بوده، پارسا در یه آموزشگاه رانندگی تعلیم می داده،مهلا معلم ادبیات یه موسسه آمادگی کنکوره و... تماما به طور کامل شرح داده شده.
    از طرفی سن افراد رو هم بیان کردم. سن مهلا و حسام علنا بیان شده. افرادی مثل پارسا هم با یه حساب سرانگشتی می شه سنشون رو به راحتی فهمید. وقتی بیست و پنج سال پیش به لیلا تعـ*رض شده و حاصلش پارساست، بنابراین پارسا باید بیست و چهارسال و اندی داشته باشه.
    فلش بک های بیست و دوسال پیش و اقرار پدر مهلا به داشتن یه دختر چهارساله در اون زمان، مشخص می کنه که مهلا بیست و شش سالشه.
    و موارد این چنینی به وفور به چشم می خوره.
    *در خصوص توصیفات هم حق با شماست. بنده توصیف به اصطلاح "بصری" زیاد به کار نبردم. توصیفات رمان من حسی هستند و زیاد به شرح ظواهر پرداخته نشده و بیشتر کردار کاراکترهای رمان موردتوجه. در خصوص توصیف مکان زیاد باهاتون موافق نیستم ولی در سایر موارد حق با شماست. توصیف چهره و آرایش و لباس پوشیدن بیشتر از نویسنده های خانم دیده شده و بنده در این زمینه زیاد وارد نشدم و البته مهارت لازم رو به کار نبردم.ولی در ادامه داستان سعی می کنم به موارد این چنینی بیشتر بپردازم. تشکر بابت اشاره تون.
    *زاویه دید:من نباید به دانای کل اشاره می کردم و در خلاصه جدید این مورد رو حذف می کنم. اشتباهم رو می پذیرم.
    حرفتون محترمه ولی بیش از نیمی از داستان گذشته و ساختار داستان شکل گرفته. تعدد راویان چیز تازه ای نیست و من با فرمایشتون در خصوص "گیج شدن" زیاد موافق نیستم. شما به احتمال زیاد "اسطوره" خانم پگاه رو خوندید و یا رمان های به این سبک، اونجا هم ما تعدد راویان رو خواهیم دید. امور حسی گاهی باید از زبون خود شخصی که در داستان حضور داره بیان بشه وگرنه نمیتونه تاثیر مطلوب بگذاره.
    بعنوان مثال درگیری بین بهنام و مهلا در پارکینگ با استفاده از دانای کل، چیز جالبی از آب درنمیاد.
    با این حال فرمایش شما متینه و خیلی ها تعدد راویان رو نمی پسندند.
    *آخرین مورد در باره با باورپذیری. برخی موارد به سلیقه خواننده برداشت می شند و به این ترتیب زیبایی خاصی ایجاد میشه. اگر شما خودتون رو به جای معصومه قرار بدید، خواهید دید که زیاد هم دور از باور نیست. برای دختر شما خواستگار میخواد بیاد و شما قبل از اون باید درمورد فرد خواستگار اطلاعات کسب کنید. از نام و نام خانوادگی خودفرد و والدینش که بگذریم، یه تحقیق کوچیک درمورد پیشینه خانوادگی و قومیت خواستگار همه چیز رو عیان می کنه. با این حال من احتمال دادم یه سری از دوستان با این موارد قانع نشند و البته ایرادی هم نداره. در پست اول معصومه می خواست با نشون دادن کتاب از حدسیاتش اطمینان حاصل کنه و دیدیم که با واکنش حسام مطمئن هم شد. اینکه چرا حسام هم همون اول معصومه رو نشناخت یکی از نکات داستان بود. اگر شما معصومه باشید و من حسام، شما من رو تا ابد به خاطر می سپارید(منظورم از نظر چهره نیست) چون بهتون ظلم کردم و زندگیتون رو بهم ریختم .اما من علی رغم تمام ادعام مبنی بر پشیمونی و استغفار، شما رو به یاد نمی یارم چون بعد از یه مدت فراموشتون کردم و تبدیل به یه خاطره دور شدید.
    *عوامل حسی در خانم ها و آقایون متفاوته. یه خانم شاید تا مدتها توی ذهنش اثر امری بمونه و نتونه باهاش کنار بیاد ولی آقایون رویه متفاوت تری دارند.
    بعلاوه اگر من به کسی ظلم کنم آسیبی در ظاهر به خودم نمی رسه که یادم بمونه، در واقع مظلوم این آسیب رو به دوش می کشه.
    با تمام این تفاسیر، بر اساس گفته های شما منتقد ارجمند، سعی می کنم در آینده به رفع ابهامات بیشتر بپردازم.
    بازهم ممنونم بابت دقت و زمانی که صرف نقد رمان بنده فرمودید.
    درپناه حق موفق و موید باشید.
     
    آخرین ویرایش:

    برخی موضوعات مشابه

    بالا